مهرالدین مشید
طالبان با چراغ سبز و سرخ نشان دادن ها بازی گر اصلی هستند
طالبان بعد از پیروزی مجاهدین زمانی ظهور کردند که گروههای جهادی در افغانستان بویژه در کابل سخت با یکدیگر درافتاده بودند و با چنگ و دندان به روی یکدیگر می تاختند . چنان درگیر جنگ قدرت بودند و به هدایت استخبارات پاکستان، ایران، روسیه، ازبکستان، هند و ... کابلیان بیچاره را به دام خود افگنده بودند که شاید بیرحمی ها و ناروایی های آنان در حق شهروندان کابل در تاریخ بیسابقه بوده باشد . جنایات این ها در حق مردم آنقدر شنیع بود که شاید چنگیز با همه جنایاتش در خراسان قدیم در برابر این ها برائت پیدا کند و سفید روی شود . زمانیکه جنگ میان گروههای جهادی به بن بست رسید و بویژه زمانیکه امید واری های استخبارات پاکستان برای پیروزی گروۀ مورد نظرش در افغانستان به یاس مبدل شد و رقابت میان هند و پاکستان بر سر مسآلۀ افغانستان وارد فصل جدیدی میگردید . در این زمان استخبارات پاکستان به ترفند تازه یی بر ضد مردم افغانستان دست یازید و به کمک مالی سعودی و کمک سیاسی امریکا طالبان را متشکل گردانید .
در اپریل ۱۹۹۵وزارت خارجهٔ امریکا گروپی را شامل خلیلزاد٬ کرزی٬ عبدالسلام عظیمی و گروهٔ دیگری چون رابرت رافایل ٬ رابرت اوکلی ٬ هنری کیسنجر٬ محمود مستری و معاونش استخدام نمود تا دفتری در قندهار بگشایند . خلیلزاد برای دفاع از طالبان به نوشتن مقالات پرداخت و در ۱۷ اکتوبر ۱۹۹۶ مقاله یی نوشت که در آن طالبان را گروهٔ قبیله یی و غیر مضر به سیاست های امریکا خواند .
پیش از سقوط کابل به دست طالبان رافایل (1) معاون وزارت خارجۀ امریکا در امور جنوب شرق آسیا و چین در نشستی با احمد شاه مسعود طرحی را بر سر تشکیل یک دولت تحت قیادت ظاهر شاه ارایه داده بود و این طرح از سوی مسعود که یک جناح قوی دولت بود ، پذیرفته شده بود . به همین اساس بود که مسعود به تخلیۀ کابل آغاز کرد و نیرو های خویش را از کابل بیرون نمود . طالبان هم در قندهار طی اعلامیه یی گفتند که ظاهر شاه بحیث یک افغان وارد افغانستان شود .
مسعود درمذاکره با رافایل (2) پذیرفته بود که نیرو های خود را ازکابل بیرون کرده وطالبان هم نیرو های خود را در حومۀ پلچرخی جابه جا نمایند ؛ اما با کشته شدن ملابورجان بوسیلۀ اشتخبارات پاکستان این برنامه بهم خورد و طالبان وارد کابل شدند . اما زمانیکه طالبان به چهار آسیاب رسیدند، نه تنها بر وعدههای خود با دولت استاد ربانی وفا نکردند؛ بلکه با اخذ کمک های چند صد ملیونی از او با رسیدن در چهار آسیاب کابل برای او هشدار دادند که به چیزی کمتر از تسلیمی آنان تن نخواهند داد . مسعود مولوی فایز رییس وقت سره میاشت و رحمت الله واحد یار معاون وزارت وقت عودت مهاجرین را نزد طالبان دو بار پیهم نزد طالبان در چهار آسیاب فرستاد و پیامش را برای تاسیس یک ادارۀ مشترک برای طالبان رسانیدند و اما طالبان به شدت پیشنهاد او را رد کردند و حتا به انعطاف پذیری بیشتر او در دور دوم هم اعتنایی نکردند .
در حالیکه شهید مسعود (3) با رسیدن طالبان به سپین بولدک برای مولوی نقیب الله فرماندۀ قول اردوی قندهار دستور داد تا قول اردوی قندهار را برای آنان تسلیم کند . نه تنها که طالبان را در قندهار استقبال کردند؛ ملیارد ها افغانی را بوسیلهٔ مولوی سخی داد فایز ٬ مولوی عبدالغفار صایم ٬ صدیق چکری و دیگران در قندهار برای آنان تسلیم کردند . در غزنی قاری تاج محمد معروف به قاری بابا را دستور تسلیمی به طالبان دادند تا به طالبان تسلیم شود و در غزنی سنگر های حزب اسلامی را به نفع طالبان بمباران کردند . نجیب خان یک تن از فرماندهان خود رابا جنگجویانش به کمک طالبان به غزنی فرستادند . مسعود بنا بر خوش بینی ییکه با طالبان داشت، به استقبال ملا ربانی به میدان شهر رفت، بعد تر فرقهٔ ریشخور را برای طالبان تخلیه کرد و کاروان موتر های قراوانه را به سوی ریشخور به حرکت در آورد . از این هم بیشتر به یاری طالبان شتافت و زخمی های آنان را در چهار صد بستر شفاخانه داوود خان تداوی نمود . جنگجویان طالب بصورت آزادانه وارد شهر کابل شده و در شهر به رفت و آمد آغاز نمودند . طالبان پس از عقب نشینی نیرو های حزب اسلامی به سروبی بر وردک و لوگر تا چهار آسیاب مسلط شدند و مسعود این پیشروی طالبان بویژه غلبه بر نیرو های حکمتیار را به استقبال گرفت . این زمانی بود که دیگر طالبان بازی خویش را با مسعود پایان یافته تلقی کرده و به جز تسلیمی او به معاملۀ دیگری با او حاضر نبودند . این زمانی بود که بازی دگرگون شده بود و با رسیدن طالبان به چهار آسباب وعدههای قبلی امریکایی ها و طالبان برای مسعود مانند یخ ذوب گردیده بود . مسعود که کار را کار گذشته ارزیابی نموده بود، از کابل عقب نشینی کرد . حامیان طالبان آنسوتر از کوتل خیرخانه نیرو های مسعود را مورد حمله قرار داده و حتا از هتک حرمت آنان خود داری نکردند .
با عقب نشینی مسعود از کابل طالبان وارد کابل شدند و به سرعت سیطرۀ پولیسی و استخباراتی خود را به شدت تمام در کابل مستحکم نمودند . زمانیکه کابل را تصرف کردند، مقامات طالبان در گفت و گو با آژانس های خبری در برابر بازگشت شاۀ سابق به افغانستان واکنش تند نشان داده و گفتند که او مسؤول حوادث گذشتۀ افغانستان بوده، حق آمدن به افغانستان را ندارد و حتا او را تهدید به مجازات نمودند . در حالیکه طالبان خلاف وعدههای خود با امریکا عمل کردند و اما با به قدرت رسیدن طالبان گریس تاگرت سخنگوی یونیکال پیام تبریکیه برای طالبان فرستاد و یک ملیارد دالر برای طالبان کمک نمود و بعد از آن چندین بار هیآت های طالبان به هیوستن و واشنگتن دعوت شدند . باز هم امریکایی ها بودند که با دراز دستی های سیاسی به کمک طالبان شتافتند . چنانچه مولوی محمد جان وزیر معادن طالبان در سال ۱۹۹۷ به امریکا رفت . وی درکنفرانس مطبوعاتی از نقش طالبان در پیاده کردن برنامه های امریکا در منطقه صحبت نمود . بعد از حادثهٔ یازدهم سپتمبر بود که امریکا،افغانستان را به نماینده گان شرکت یونیکال سپرد . نمانیده گان طالبان در هر بار از سوی لیلی هلمز لابی آنان در امریکا مورد استقبال گرم قرار گرفته و مذاکرات نماینده گان طالبان را با امریکا تنظیم مینمود . نماینده گان طالبان در امریکا در حالی با لیلی هلمز صحبت های رو در رو مینمودند که در افغانستان حجاب کمتر از چادری را برای زنان بیرون از خانه قبول نداشتند .
آنچه مسلم است، این که طالبان بعد از حرکت از کویته و عبور از سپین بولدک و وارد شدن به قندهار تحت نام نیرو های جاده صافکن تا تصرف کابل و بالاخره پیشروی به طرف شمال در تبانی وهمکاری نزدیک و تنگاتنگ استخبارات پاکستان و متحدان عربی آنان به نوعی فریب متوسل شدند و حتا این فریب را خدعۀ شرعی تعبیر کردند . شریعت طالبانی چنان در انبان استخبارات پاکستان به گونۀ موم در آورده شده بود که هر تصمیم طالبان و حتا زمین سوزی های شمالی را هم شرعی وانمود نمودند و حتا برای ویرانی کهدامن و نابودی مردمش با فتوای ملا های استتخباراتی مانند فضل رحمان و مولوی نورانی از هیچ جفایی دریغ نکردند . استبخبارات پاکستان در گام اول تمام فرماندهان گوش به فرمان خود را از جنوب تا شمال هندوکش دستور تسیلیمی برای طالبان داد و طالبان هم برای مهار گردانیدن سایر قوماندانان از هر نوع مکر و فریب بهره گرفتند و هر کدام را به بهانه های مختلف به تور خود افگندند و آنانی را که نتوانستند، به دام خود بیفگنند . برای به دام افگندن آنان جز توطیه ریزی و جنگیدن چارۀ دیگری نداشتند . چنانچه در یک توطیۀ زیر نام پیوستن انور دنگر به نیرو های مسعود برای گرفتاری مسعود تا سرحد ترور وی توطیه ریختند که دراین توطیه داکتر خالد قاصد مسعود به چنگ دنگر افتید و کشته شد . گرچند تبصرههایی وجود دارد که حتا اسامه در آنزمان برای ترور مسعود نظر مساعد نداشت . در آنزمان برخورد طالبان در برابر قوماندانان چندان ناموجه هم نبود؛ زیرا این ها به اندازۀ کافی منحرف شده بودند و با به باد فراموشی گذاشتن خداوند، داعیۀ مجاهدین راستین و آرزو های مردم مظلوم افغانستان از هیچ جنایتی دریغ نمیکردند . سرکوب این مفسدان بوسیلۀ طالبان چندان غیر موجه هم نبود . از همین رو بود که طالبان لبۀ تیز مبارزاتی خود را بر ضد دولت استاد ربانی زیر چتر نابودی حکومت شر و فساد متوجه گردانیدند .
مبارزات طالبان درهر زمانی تحت رهنمایی های مغز های متفکر استخبارات پاکستان متحول گردیده و در هر زمانی به شیوههای متفاوت روی می آورند و با آبدیده تر شدن در هاون نظامیان پاکستان هر زمانی آبدیده تر می شوند . از همین رو شیوههای مبارزاتی آنان از جنگ های گوریلایی آغاز و به جنگ های جبهه یی ادامه یافت و بالاخره بعد از حادثۀ یازدهم سپتمبر به عملیات های خطرناک انتحاری مبدل شده است .
نبرد انتحاری طالبان کمر نیرو های خارجی را در افغانستان شکست و حتا زمینگیر شان نموده است؛ گرچه امریکایی ها مدعی پیشرفت در برابر طالبان هستند و اما گزارش های مستقل نظر شان را تایید نکرده و مدعی اند که اوباما بخاطر برنده شدن بار دوم در انتخابات لاف شکست طالبان و برنده گی در جنگ افغانستان را سر داده است . چنانچه گزارش اخیر تهیه شده بوسیلۀ چندین ادارۀ استخباراتی امریکا پیروزی های امریکا را شکننده و بازنده خوانده اند و دستاورد های کنونی امریکا را قربانی فساد حاکمیت و ضعف ادارۀ کابل عنوان کرده است . در حالیکه امریکایی ها در افغانستان زمینگیر شده و خود را شکست خورده و ذلیل یافته اند . جز راهی برا ی فرار از افغانستان به بهانۀ آشتی با طالبان گزینۀ دیگری ندارند . چنانچه ساراچس که از سال 2001 تا 2010 در افغانستان بحیث مشاور ناتو و مشاور لوی درستیز امریکا کار کرده است . وی به اوباما توصیه کرده است تا درمورد اوضاع افغانستان آگاهی روشن داشته باشد تا بتواند از این معضل به خوبی پا بیرون نماید .
. دشواری های مالی در امریکا بیشتر از عوامل دیگر در تصمیگیری های کاخ سفید برای خروج از افغانستان اثر گذار است . از اظهارات اوباما مبنی بر کاهش نیرو های امریکایی از بیشتر از یک ملیون تن به 450 هزار نظامی با توجه به 260 ملیارد دار کاهش بودیجۀ پنتاگون در ظرف پنج سال آینده پرده از نیات واقعی کاخ سفید به زیر افگنده و نشان میدهد که ضرب شصت طالبان در همکاری نزدیک با استخبارات پاکستان بازی را به نفع پاکستان و بر ضد امریکا به گونۀ دیگری در حال رقم زدن است . پاکستان توانسته است تا با دپلوماسی خاموشانه برگ برنده را هنوز هم در دست داشته باشد . طالبان هم به مشورۀ نظامیان پاکستان با استفاده از فرصت از یک سال بدین سو وارد بازی تازه با امریکا شده اند .
در اواخر سال ۲۰۰۹یک تبعیدی افغان حاضر به کمک برای آلمان برای زمینه سازی مذاکره با طالبان را نمود . آلمان ها در تابستان سال ۲۰۰۵ تلاش برای مذاکره با طالبان کردند . دو طالب را در هوتی در زوریخ مهمان کردند . در این مذاکرات به نتیجه نرسیدند؛ زیرا طالبان حاضر به عدم حمایت از القاعده نشدند . در اپریل ۲۰۱۰ موتزلبورگ نمایندهٔ خاص آلمان جای خود را به مایکل اشتاینر سپرد . وی توانست برای بار اول طیب آغا نمایندهٔ ملاعمر دیدار به عمل آورد . موتزلبورگ با نمایندهٔ طالبان در کشور خلیج صورت گرفت . اوباما و انلگلا مرکل برای اشتاینر اجازهٔ ملاقات با طالبان را برای او دادند . امریکا برای نمایندهٔ طالبان مصؤونیت امنیتی داد . هالبروگ نتوانست برای صلح حمایت مشاوران اوباما را بدست آورد . مسؤول سابق امریکا در امور افغانستان و پاکستان مدعی بود که هالبروگ نتوانست تا به عوض کلنتن وزیر خارجه شود . او با این تلاش ها می خواهدموافقت نامهٔ صلح شبهٔ بالکان را حاصل کند .
گفته می شود که میان او طیب آغا در نوامبر ۲۰۱۰ صورت گرفت . در حالیکه در سال ۲۰۰۹ با عملیات یک مامور دو جانبهٔ عرب هفت عضو استخباراتی امریکا را در خوست کشت . این گفت و گو ها راهگشا خوانده شد . در ماهٔ می ۲۰۱۱ حکومت آلمان مذاکرات شبه را در جرمنی سازماندهی کرد . این مذاکره زمانی صورت گرفت که روند اعتماد سازی مذاکرات با طیب آغاز در زمستان گذشته سپری شده بود. برگدال سرباز ۲۵ ساله در سال ۲۰۰۹ در پکتیا اسیر گردید . (۴) این مذاکرات را تحت شعاع در آورد .
در این تردیدی وجود ندارد که پاکستان از و چند مذاکرات امریکا با طالبان آگاهی داشته و به گونۀ ماهرانه بازی را به نفع خود سمت و سو میدهد . نظامیان پاکستان با توجه به اوضاع امریکا و منطقه حساسیت ها را درک کرده و طالبان را به بازی تازه یی واداشه اند؛ ورنه چگونه ممکن است که طالبان بدون اجازۀ پاکستان وارد قطر یا کشور دیگری شوند . نظامیان پاکستان با تر دستی تمام بصورت مستقیم و غیر مستقیم روند مذاکرات را دنبال می کنند . چنانچه چندی قبل احمد شجاع پاشا با پخش خبر انتقال خانوادههای رهبران طالبان به قطر و رهایی پنج رهبر مهم آنان از زندان گوانتامو و تاسیس دفتر سیاسی در قطربصورت غیر مترقبه سفر خود در لندن را ناتمام گذاشته و وارد قطر گردید .
طالبان که اوضاع را به نفع خود یافته اند، در میان انعطاف ها و چراغ سبز نشان دادن ها بوسیله های گوناگون امریکا را به دنبال خود می کشانند . طالبان گرچند با انطاف های تاکتیکی سیاست چانه و فشار را ترک نکره و اگر چراغ سبزی برای نفس کشی ها و چانه زنی های تازه می نمایانند، در آنسوی چراغ سرخ آتش را می فروزند و تا باشد که با سیاست های فشار امتیاز بیشتری فراچنگ آورند . در جبهۀ دیگر برای به بیراهه کشاندن افکار عامه و مستقل نشان دادن خود از وابستگی های مرگبار نظامیان پاکستان سخن از (چنده) یعنی کمک های اسلامی میزنند. حواریون طالبان در کابل بیشتر از دیگران برای آنان یدک کشی مینمایند . چنانچه ارسلا رحمانی (۵) سابق وزیر تحصیلات عالی طالبان میگوید که طالبان موضع خود را نرم ساخته اند . از همین رو گفت و گو های آنان را با امریکا سودمند خوانده است . وی میگوید، اگر طالبان دوباره برگردند حاضر خواهند بود که ایده ئولوژی سخت گیرانۀ خود را کنار گذاشته و موضع خود را معتدل بسازند . وی می گوید که طالبان در فکر قبضه کردن قدرت در کابل نیستند؛ بلکه آنان دارای استعداد خوب بوده و حاضر اند تا از طریق انتخابات خود را در مقام های ریاست جمهور و پارلمان افغانستان نامزد نمایند .
این اظهارات رحمانی را رسانه های غرب با آب و تاب به نشر رسانیدند و از آن استقبال کرده اند . در حالیکه این اظهارات رحمانی پیرامون انعطاف طالبان با توجه به شناخت آنان نشانگر معجزۀ طالبانی خواهد بود که طالبان به این ساده گی آرزوی های خود را برای امارت اسلامی ترک کرده و از بند استخبارات پاکستان به حدی رسته باشند که قادر به اتخاذ این گونه تصامیم شوند؛ اما واقعیت این است که این گونه چرخش های سیاسی بوسیلۀ طالبان امری محال بوده و واقعیت یافتن آن حتا مصداقی فراتر از داستان فیل در مثنوی مولانای بزرگ رومی را دارد . چیزی که در این میان واقعیت دارد، همانا نرمش های تاکتیکی طالبان برای بدست آوردن صید بزرگتر است که همانا مجاب کردن امریکایی ها است . امریکایی ها هم ناگزیر به کنار آمدن با آنان بوده تا بهانه یی برای خروج خود از افغانستان درست نمایند . از مذاکرات پشت دروازههای بستۀ مقامات امریکایی با طالبان معلوم می شود که چیز هایی در عقب پرده در حال شکل گیری بوده که حامد کرزی با فاسد ترین نظامش طور شاید وباید بر آن اثر گذار بوده نمی تواند . از سویی از لحاظ دپلوماسی کابل در موقعیت برتری قرار ندارد که بتواند با داشتن دست بالای سیاسی بر تصمیم گیری های امریکا پیرامون افغانستان نقش تعیین کننده داشته باشد . در آخرین تحلیل به این نتیجه می توان رسید که کابل تحت حمایت امریکا ده سال فرصتهای خوب را از دست داد و حالا که کارد به استخوان مردم ما رسیده و کار از کار گذشته است . بادپلوماسی غیر فعال و نامتحرک نمی تواند، در این بازی کار مهمی را به نفع مردم افغانستان به پیش ببرد . بعید است که حکومت فاسد کال در چنبرۀ دزدان و غارتگرانی چند در برابر تاکتیک های انعطاف پذیرانۀ طالبان برگ برنده را در دست داشته باشد . در این بازی طالبان اند که با انعطاف پذیری های تاکتیکی به مثابۀ مانور های سیاسی تا واقعیت سیاسی شانش موفقانه تری را دارا هستند . در آخرین تحلیل بازنده مردم افغانستان و برنده استخبارات پاکستان خواهد بود که دورنمای آن تراژیدی دیگر در یک سناریوی تازه شکل گرفته چیز دیگری را در پی نخواهد داشت .
2 - افغان جرگه ، شمارۀ 217 ، 21 سپتمبر
1 - چند حرف توضیحی به تایید یک نوشتۀ برادر مژده ، افغان جرگه ، شمارۀ 196 ، 15 اگس
3 - عزیز چوپان ٬ سوک ملی گتو ته ژمن او سوک د ملی گتو مخالف دی ٬ ویسا ٬ شمارهٔ ۱۵۱۶ ٬ ۱۰ جولای
۴ - ۸ صبح ٬ شمارهٔ۱۳۲۲ ٬ او دلو
۵ - رادیو آزادی ، اخبار شب ، 27 جنوری