مهرالدین مشید
خیانت را نباید به خیانت پاسخ داد
از این که بحث بر سر خیانت وجنایت در افغانستان به گفتمان روزانه مبدل گردیده، خاینان و جانیان که خود را از محاکمه معاف شمرده اند و به گونه یی احساس مصؤونیت مینمایند، در برابر واژه های یاد شده به گونه یی حساسیت خویش را از دست داده و حتا سخن نرفتن از این کلمه ها در رسانه ها را نوعی سرد مهری رسانه ها نسبت به خود تلقی میدارند؛ زیرا در کشوری مانند افغانستان که تاراج وغارت نقل محفل زمامداران و رهبران سیاسی و گروهی آن و طرح، تمویل و تجهیز گروه های جنایتکار و خاین به کار روزمرۀ آنان مبدل شده باشد . نه تنها جستار ها بر سر خیات و جنایت برای شان حساسیت برانگیز نیست؛ بلکه به چپاول های خود فخر و مباحات کرده و بیشتر دزدیدن را مایۀ بزرگی قدرت و رهبری سیاسی و گروهی خود نیز پنداشته اند؛ اما پرسش این است که چگونه شده تا کلمۀ خیانت ملی اندکی حساسیت برانگیز شده و شماری ها را به دفاع از خود و از گروۀ خود واداشته است، مگر این دوستان خود را همزاد خیانت و جنایت میدانند که هرگز با آن بیگانگی نمی کنند و خیانت برای شان میوۀ خواستنی است که گویا از بهشت موعود برای شان نازل گردیده است .
آنچه شگفت آور است، اینکه خیانت ورزیدن به حق یک ملت از نظر این ها چه معنایی دارد و آیا عضب زمین های دولتی، اختلاس دارایی های عامه، سهم گیری در فیصدی قرار داد ها و ساختمان های تجارتی، اخذ رشوت، احتکار، دزدی پول های کابل بانک، خریدن خانه های فیشنی در جمیرای دوبی به ارزش ملیون ها دالر، غضب زمین های شیرپور، اعمار کاخ ها و ویلا ها و ایجاد شهرک ها در کابل، پروان، هرات، بلخ، قندهار و ... به روی زمین های غضبی از پول های دزدی خیانت نیست . بالای این تاراج ها چه اسمی را می توان گذاشت که کمتر باری از خیانت را بدوش بکشند. یا به قول معروف تاریخ این دزدی ها سپری شده و زمان آنها گذشته است . از این رو دوسییه های شان بسته شده به حساب رفته است .
در این شکی نیست که در اختلاس کابل بانک تمام دولتمردان کنونی و پیشین سهم فعال داشته اند و بیشتر از 900 ملیون دالر این بانک را به تاراج برده اند. شمار قرضداران اصلی کابل بانک اضافه تر از 200 نفر است که 34 نفر آنان قرضه های چندین ملیون دالری و متباقی قرضه های تا یک ملیون دالری اخذ کرده اند که 60 درصد آنان قرض های خود را تحویل و متباقی تحویل نکرده اند. از جملۀ 34 تن 14 تن آنان فرار و 21 تن تحت نظارت استند . به گفتۀ دلاوری رییس بانک مرکزی حسین فهیم و محمود کرزی را از جمله قرصداران کلان کابل بانک استند که کرزی قرض های خود را داده واما از ناحیۀ سهم حسابده است . فرنود و فیروزی هم از وامداران کلان این بانک استند . گفته می شود که از جمع پول های گم شده 45 ملیون دالر رشوت داده شده است تا کنون 33 درصد قرضه های این بانک نشانی و مشخص شده اند که 12 درصد اعتراف کرده است . 201 ملیون آن قرضه و 74 ملیون آن سهم است. از جمع کل 558 ملیون دالر منازعه یی است. قرضه های کل کابل بانک 934 ملیون دالر است که صرف 13 درصد پرداخته شده است .
به گفتۀ فاروقی استاد دانشگاۀ کابل تا حال 108 ملیون دالر حصول شده و دولت در تحصیل این پول های کوتاهی کرده است و پول های کابل بانک به افلاس نرفته؛ بلکه به تاراج رفته اند . در حالیکه قرضه های کل کابل بانک 934 ملیون دالر است که صرف 13 درصد پرداخته شده است . عثمان عضو مجلس نماینده گان و دلاوری پول های مفقود شده را به ترتیب 500 میلون دالر و 400 ملیون دالرعنوان کرده اند که برای پیدایی آن ارادۀ سیاسی و قدرت سیاسی را حتمی میدانند که قدرت کنونی از آن به کلی عاجز است.
شگفت آور این که در میان این 204 نفرقرض گیرنده گان کابل بانک، خاین تراشان ملی و متهمین با خیانت ملی همه موجود استند. شاید این ها مردم را کور و کر خوانده اند که بدین گونه خرسوار از پیش چشمان شان میگذرند . هرگاه بحث بر سر غصب زمین ها آید، این داستان دراز تری دارد که پیشینۀ آن به پس از سال 1371 می رسد که تفنگداران مانند مور و ملخ بر شهر کابل ریختند و زمین های شخصی و دولتی را در داخل و اطراف شهر کابل به تاراج بردند که تحت لطف قدرت سیاسی حامد کرزی هنوز هم ادامه دارد . از آن به بعد غصب زمین های دولتی بوسیلۀ زورمندان به یک امر عادی مبدل شد . هرگاه در ابتدا به چنین خیانت بزرگ ملی دست یازیده نمی شد، این گونه تاراجگری بحیث رسم منحوسی تا کنون ادامه پیدا نمی کرد . ساختمان ها و شهرک های خودسر بالای زمین های دولتی در قندهار، هرات، بلخ، کابل، پروان و سایر ولایت ها اعمار نمی گردید . هرگاه متهمین به خیانت ملی ادعای پاکی دارند، آیا این ها به مثابۀ جوک در بدن حاکمیت نچسپیده بودند که زیر ریش شان در دولت فاسد کرزی ده ها جنایت و خیانت صورت میگرفت؛ در حالیکه در مقام های ارشد دولتی قرار داشتند، نه تنها لب به سکوت نهادند؛ بلکه به مثابۀ نزدیک ترین شرکای غاصبین زمین به یاری آنان نیز شتافتند . بحث بر سر این که دولت کنونی چگونه تشکیل شد و امریکایی ها به کمک کدام نیرو ها وارد کابل شدند و کدام نیرو ها سوار بر تانک های امریکایی وارد کابل شدند وکی ها برای استاد ربانی هشدار دادند که گویا زمانش سپری شده است. یا این که کی ها در کنار نزدیکترین حاکمیت فاسد کرزی به بهای آبرو ریزی مجاهدین راۀ آزادی و معامله با خون شهدا به نام و نان رسیدند . این داستان های غم انگیز سر نخ درازی دارد که با باز شدن هر کلافۀ آن صد ها کلافه از راه میرسد . شاید این دوستان فکر کنند که مردم گویا در موجی از حاکمیت فساد و غارت آنان حافظۀ شان را از دست داده اند و همه چیز را فراموش کرده اند.
در حالیکه این طور نیست، مردم خاینان و جنایتکاران را در سطح محلی و ملی و بین المللی شناخته اند ومنتظر فرصت اند که این انتظار به مثابۀ کاسۀ صبر در حال لبریز مردم نباید آنان را بفریبد و در آن صورت این خاینان بصورت دربست از قربانیان بی کم و کاست مردم خواهند بود . بدون تردین مردم افغانستان چنین روزی را لحظه شماری میکنند. این در حالی است که طرف های درگیر با اتهام وارد کردن ها بر یکدیگر، در صدد فرار از مسؤولیت های دولتی و گروهی خود در قبال مردم افغانستان استند . شاید این دوستان فکر کرده اند که خیانت به مثابۀ شاخ ودم است که پیشانی و مقعد خاینین سر بیرون میکنند در آن صورت آگاه خواهند شده که خاین ملی استند؛ گرچند مردم این ها را شاخدار ها و کج شاخ ها میگویند و به گفتۀ آقای لودین در حصۀ شان صدق میکند که یکی از این شاخداران را "کج شاخ" خواند . با اعطای این لقب پرده از سیمای یکی از آنان را به زیر افگند و با افگندن طشت رسوایی اش از آسمان بر زمین، تیغ از دمار امارتش بیرون کرد . با این گفته : آنانیکه ملیون ملیون ها دالر رشوت میگیرند، آزاد اند و اما آنانیکه صد دالر میگیرند، محکوم به زندان می شوند تا گویا شاهین ترازوی "عدالت نشان" انتخباتی حامد کرزی تا افق های خونین تر افقی باقی بماند . آنچه مسلم است، ایکه او با این اظهارات خود نوعی بت شکنی کرد تا سرحد لمس کردن تابو به پیش تاخت و ناقوس و کرنای فساد و غصب در حکومت رییس جمهور کرزی را با شتاب شگفت آوری به صدا در آورد؛ گرچند رییس مبارزه با فساد دریافته است که ارادۀ سیاسی در کشور برای محو فساد وجود ندارد و قدرت سیاسی از اجرای آن کوچکی مینماید، اما او با این سخن خواست تا بر خود اتمام حجت نماید که این از بار مسؤولیتش به کلی نمی کاهد؛ ولی باز هم با افشاگری های بیشتر و ضربه زدن بر کج شاخی از یک سو از بار مسؤولیت خود بکاهد و از سویی هم زنگ خطر را برای کج شاخ های دیگر به صدا در آورد .
دیروز اگر آن شیخ چراغ را در روز روشن بر دست گرفت، به شهر بیرون شد و گفت : "کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست " و چنان شهر در شهر ظلم، فساد ، جهل و بی بند و باری بیداد میکرد که هرگز موفق نشد تا انسان ایده آل چه که انسان عادی را پیدا کند. امروز آقای لودین همان چراغ را بر دست گرفته و در روشنایی آن مفسدان را به جستجو گرفته است. دشواری آن کمتر چه که بیشتر از دشواری شیخ است که هر گز با چراغ خود موفق به دریافت انسان نگردید. فساد چنان بر دستگاه بیداد میکند که مفسدان در روز روشن چراغ بر دست جیب مردم را خالی مینمایند و جناب لودین با چشمان خود به سوی شان مینگرد و کاری کرده نمی تواند؛ زیرا اداره های تحقیقاتی، عدلی و قضایی کشور با مفسدان یار و یارو است و دوسیه سازی های بیچاره لودین به کلی بی اثر است . اگر از ادارۀ لودین بیرون شود، پیش از رسیدن به سارنوالی مفقود الاثر میگردد . از همین رو است که جناب لودین چیغ میزند که دوسیه به سارنوالی فرستاده و سارنوال از رسیدن آن ابراز بی خبری میکند .
اما آقای لودین با وجود دشواری ها تمام شاخدار ها را زیر قلم دارد و همه را مانند موم زیر شصت خویش دارد . دست کم با افشای خاینن و جنایت کاران ضرب شصت خویش را بر آنان نشان داده و با اتکا به تارک تقوا پرده کذایی از سیمای آنان را بردارد؛ گرچه جنایتکاران برای پوشاندن خیانت های شان از داشتن مهارت های خاصی برخوردار اند تا خیانت های خویش را مومیای کرده و به دور آن ها لاک های آهنین درست نمایند که هرگز دست عدالت بر آن نرسد و زمانیکه خود را بیرون از چنگال قانون می یابند، سارنوالی، محکمه و قانون را به استهزا میگیرند و اما زمانیکه به چنگال قانون می افتند، دست به جنایت آرایی زده و در صدد پاسخ دادن جنایت به جنایت می شوند . پیش از آن سعی میکنند تا به بدن خشک و کریه خیانت های خود عبا های گوناگون سیاسی، جهادی، گروهی و قومی بپوشانند و با پر رویی دیده درایی تمام با کالا به چشم مردم می درآیند . در حالیکه دیده درایی حدی دارد و اما این ها این مرز را هم شکسته اند . این در حالی است که مردم سیمای واقعی این ها را شناخته و از ابعاد گوناگون زنده گی آنان چه در وقت قدرت و چه در زمان غیر قدرت وحتا زنده گی شخصی شان آگاهی دارند که چگونه بصورت بیرحمانه آرزو های مردم خود را به بازی گرفته و با آنان خیانت کرده اند .
زمانیکه همه دروازه های ریا و فریب به روی شان بسته گردید و با فرو ریختن دیوار های فولادین خیانت های شان عریان گردید . به ترفند دیگری روی آورده، در پی پاسخ جنایت به جنایت می شوند و در تلاش مذبوحانه یی خیانت های خود و دیگران به توزین میگیرند . با به رخ کشیدن خیانت های طرف مقابل گویا خاک بر خیانت های خود میریزند. درحالیکه پاسخدیه خیانت به خیانت جرم زدا نه؛ بلکه جرم افزا است . چنانچه چند روز پیش شاهد بودیم، زمانیکه دوستم از سوی سارنوالی متهم به خیانت ملی شد . احمد ضیا مسعود بصورت فوری واکنش نشان داده و از اختلاس 900 ملیون دالر در کابل بانک، غصب زمین های وزارت دفاع در قندهار، خریدن سمنت غوری و از آمدن حامد کرزی بر فراز تانک امریکایی ها سخن گفت . در حا لیکه پای خودش هم در این قضایا به گونه یی دخیل است و شاید با اتکاه به کمیت ها فریفته شده باشد . هرگاه بحث بر سر سوار بر میلۀ تانک برود، دیگر نیاز به جر و بحثی نبوده و در این مورد نظر اجماع وجود دارد . این در حالی است که راستی و انسانیت را در تقوا، پاکی و خدمتگذاری به مردم می توان نشانه گرفت و نه در کم خیانت کردن . خیانت، خیانت است، چه کم باشد و چه بیش . آنانیکه تاراج گری های شان زیر نام "گلم جمع" آفتابی است، دفاع از آنان جز معنای دفاع ضعیف مفهوم دیگری ندارد؛ بویژه زمانیکه اتهامات وارده بر او ثابت شود و منافع ملی را مورد حمله قرار داده باشد . در این صورت یاران جبهۀ او باز هم خیانت ملی او را توجیۀ سیاسی خواهند کرد یا خیر .
برای مردم افغانستان آفتابی شده و خوب آگاهی یافته اند که کی ها خاین اند و کی ها منافع ملی آنان را به خطر مواجه کرده است . با خم خم رفتن های زمامداران و رهبران گروه های سیاسی فریب نمی خورند . حال به دو طرف متهمان است تا دست از سرکل مردم افغانستان برداشته و غارت های باد آوردۀ شان را به مردم تحویل بدهند تا باشد که غسل تعمید شوند . پس از آن از صحنۀ سیاسی کشور به کلی خارج شوند تا باشد که حق زنده گی کردن در افغانستان را بحیث شهروند ناخاین در یابند؛ زیرا هر دو طرف طی ده سال گذشته هم پشت، همدست و هم پشت درتباهی، جنایت و فساد در افغانستان دست دارند . آخرین سخنان مارشا گواۀ روشنی براین ادعا است، گرچند خودش با مثابۀ بازوی قوی تر فساد عمل کرده است.
13 جون