مهرالدین مشید
دیروز مشتی بر ایوان و اما امروز گرزی بر فرق مردم افغانستان
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران فریاد های « ایران ایران مشتی شده بر ایوان » در رسانه های ایران بازتاب گسترده یی داشت . این ترانه چنان زبانزد خاص و عام در ایران بود که گویی از هر دروازه ٬ کلکین و دیوار ها در شهر تهران تا آسمان طنین انداز بود . ما که در آنزمان دانش آموزی بودیم و هوای عصیان بر ضد رژیم دست نشاندهٔ تره کی را در سر می پروریدیم . این ترانه برای ما هم خیلی جذاب و دلکش بود و گویی ورد زبان ما قرار گرفته بود ؛ البته به این امید که این مشت یگانه مشتی در تاریخ خواهد بود که بر فرق ستمگران گیتی سنگینی خواهد داشت .
کشور ما که مورد تهاجم بیرحمانهٔ شوروی سابق قرار گرفته بود و هر روز ده ها دانشجو ٬ دانش آموز ٬ معلم ٬ انجنیر ٬ داکتر و روشنفکران از طیف های مختلف جامعهٔ ما گروه گروه به زندان ها کشانده میشدند و دههای آنان زیر شکنجه های عمال دژخیم شوروی در اداره های استخباراتی جان سپردند و صد های دیگر هم در پولیگون های مختلف زیر آوار های خاک گردیدند . ما که هر روز شاهد چنین جنایت رژیم کابل بودیم و هر روز بر نفرت ما بر نظام می افزود و این نفرت ها بود که به خشم انقلابیون افزود و بالاخره سبب سقوط رژیم مزدور تحت حاکمیت نجیب را فراهم گردانید ؛ گرچه این خشم توفان بر پا کرد و نبرد داد با بیداد را وارد مرحلهٔ جدیدی کرد و اما این داد و داد خواهی بالاخره قربانی بیداد شد . بار دیگر داد بوسیلهٔ ببداد تاراج گردید . این حرف که در آن زمان بر آن شک داشتم به مصداق واقعی پیدا کرد که تاریخ نبرد پایان ناپذیر داد است ٬ بر ضد بیداد و در هر زمانی داد قربانی میدهد بیداد قربانی هایش را بیرحمان به چپاول میبرد . با تاسف که در افغانستان هم چین شد و مردان پابرهنه ییکه در آنروز از وقار و عزت پرشکوهی نزد مردم ما برخوردار بودند و اما روند مبارزه و زمان سست عنصری ٬ انفعالی و ناکارایی آنان را به نمایش گذاشت . در روند مبارزه ثابت شد که این ها آنقدر که تصور میشد ٬ کمتر و کمتر از آن کوچک بودند وامروز چنان کوچک شده اند که با همه پنهان کاری ها در زیر عبا و قبای دروغین از پشت بام ریش هایشان خود نمایی کرده نمی توانند.
ما که با دشواری های فراوانی در آنروز گار دست و پنجه نرم میکردیم و هر روز منتظر به زندان کشیدن ٬ کشته شدن و مهاجرت را در سر می پروریدیم ؛ زیرا در آن روز این سه گزینه فرا راهٔ حتمی هر مرد و زن انقلابی و آزای خواهٔ افغانستان بود . هر شخصی که هوای مخالفت با نظام را داشت ٬ پذیرش هرسه و یکی حتمی برایش امری ناگزیری بود . ما که در دیگ آتشین نظام تحت حمایت شوروی هر روز بیشتر می سوختیم . به هر حرکت آزادی خواهانه ارج مینهادیم و آشکار است که انقلاب اسلامی ایران در این نوع ارجگذاری ها جایگاهٔ خاصی داشت ؛ زیرا ما تصویر و دورنمای این انقلاب را در آثار مردان بزرگی چون داکتر علی شریعتی ٬ خامنه یی ٬ خمینی ٬ بهشتی ٬ رجوی ٬ طباطبایی ٬ مطهری ٬ سید قطبت ٬ محمد قطب ٬ آیت الله صدر و ... به تماشا می گرفتیم و از همین رو بر آن فخر و مباهات کرده و از آن استقبال میکردیم . به پیشواز پیروزی ها و شگوفایی های بیشتر آن شعار هایی چون « ایران ایران مشتی شده بر ایوان » ٬ « ما همه سرباز توایم خمینی » ٬ و... گویی ناخودآگاه زمزمه کرده و بر آنها حتا فخر میکردیم . از همین رو بود که هزاران جوان افغان به کشور ایران مهاجر شدند ؛ زیرا ایران را به قول زعمای ایران ام القرای مستعضفین جهان تلقی میکردند ؛ اما دیری نگذشت که این ماهٔ عسل پایان یافت و ارزش های اسلامی و جهان وطنی دینی این انقلاب قربانی ارزش های ملی و منافع ملی زمامداران ایران گردید . زمامداران ایران در اولین فرصت جهاد مردم افغانستان را دستخوش معامله های سیاسی خود قرار دادند و خواستند که بجای یاری و همکاری صادقانه با جهاد مردم افغانستان به عکس به رهبری آن دست یابند و چرخ متلاطم آن را طور دلخواهٔ خود به دوران آورند . برای رسیدن به هدف خود به گزینش و ترد فلان رهبر هم بسنده نکرده و سرنوشت آنان را با رژیم مزدور در کابل در معرض معامله قرار دادند . این معامله گریها تا سرحد تجزیهٔ افغانستان و زدن نقبی در ولایت های مرکزی آن ادامه یافت تا بالاخره این آرزو های ایرانی ها در افغانستان ناشگفته ماند ؛ گرچه به بخشی از آرزو های خود نایل آمده اند .
حالا گپ به جایی رسیده که آن مشت را که ما گرزی نا شکننده یی بر فرق مستکبران تاریخ تلقی میکردیم و حتا با قرار دادن مشت های خود در کنار آن با احساس غرور متحدانه بر ستمگران حمله ور میشدیم ؛ اما امروز آن مشت مقدس ٬ گرزی بر فرق ملت مظلوم افغانستان قرار گرفته است . آن مشت اکنون به مثابهٔ شمشیر داموکلس بر فرق مردم ما نه تنها سایه افگنده بلکه گاهی به مثابۀ خنجری زهر آلود و جگر خراش بر مغز مردم ما فرود می آید . اکنون که خیلی دیر شده است ٬ مردم افغانستان دریافته اند که زمامداران ایران بیش از آنچه که می گویند ٬ بیشتر از آن به کشور ما چشم طمع دوخته اند .
ایرانی ها با توجه به آزمندی های فراوانیکه به افغانستان دارند و همیشه با نگاههای تاراجگرانه به افغانستان می بینند تا با نگاه های اسلامی و همسایه مدارانه تا باشد که برای همیش افغانستان فقیر ٬ تنگدست و احتیاح را در کنار خود داشته باشند . ایرانی ها با این آزمندی ها گام به گام در رقابت با پاکستان مداخلات خود را به افغانستان ژرفتر گردانیده اند . پاکستان با نگاههای عمق استراتیژیک به بخشی از خاک های افغانستان چشم دوخته و بیشتر اهداف جیوستراتیژیک را در افغانستان دنبال میکند که بر اهداف جیوایکونومیک و جیوپولییتک آن کمتر چربی دارد ؛ اما ایرانی ها بیشتر با اهداف جیوایکونومیک به افغانستان نگاه کرده و اهداف سیاسی و استراتیژیک خود را در درونمایهٔ اهداف اقتصادی خود جویا می گردند . این ها چنان آزمندانه به افغانستان نگاه میکنند و کشور ما را از عینک منافع خود می بینند که حتا کاسهٔ اخلاص شماری روشنفکران افغان را که نسبت به ایران نظر نیکی داشتند ٬ نیز سرچپه گردانیده است . از همین رو قشر روشنفکر و چیز فهم شیعه و سنی افغانستان بدون در نظر داشت مذهب مخالفت های خود را بر ضد هر دو کشور بویژه ایران رنگ ملی داده و با روحیهٔ اسلامی آبیاری اش میکنند .
ایران با شیوه های غیر اسلامی در پی دخالت بی شرمانه بر افغانستان برآمده ؛ اما در این راستا گام به گام در رقابت با پاکستان در این مدت قدم برداشته است . پاکستانی ها بیشتر در افغانستان نفوذ استخباراتی نموده ؛ اما ایران که از نفوذ استخباراتی و نظامی کمتری در افغانستان برخوردار بوده و است . در نهایت کوشیده تا این خلا را بوسیلۀ فعالیت های استخباراتی اطلاعاتی و فرهنگی پر نماید . چنانکه ایران در سال های جهاد تلاش میکرد تا در کنار کمک های مالی و نظامی برای گروههای جهادی شیعی و غیر شیعی و شماری حلقات سیاسی رسانه هایی را کمک مالی نماید . این درحالی بود که پاکستان بصورت روز افزونی در میان گروههای جهادی پشاور نفوذ کرده و در حقیقت افسار آنان را بدست داشت ، به هر طرف که می خواست ، آنانرا می کشاند ؛ اما در این معامله بیشترین ضربه را مجاهدین و قیام آوران مومن متحمل میشدند که نمی دانستند ، شماری رهبر نما ها چه معاملۀ زشت استخباراتی را بر سر آنان انجام میدهند . نظامیان پاکستان که سخت مصروف نفوذ هر چه بیشتر استخباراتی خود میان گروههای جهادی پشاور بودند و هر آن شکار گروههای جهادی مقیم ایران را نیز در سر می پروریدند . چنانکه زمانیکه آیت الله محسنی از ایران به پاکستان فرار نمود و دارایی های بانکی وی توسط مقامات ایرانی بسته شد . استخبارات پاکستان او را بوسیلۀ حزب اسلامی حکمتیار شکار نمود و تمام مصارف نظامی و سیاسی او را به شمول کرایۀ خانه ٬ بوسیلۀ حزب اسلامی تمویل مینمود . به خاطر دارم که روزی آیت الله محسنی که تازه از ایران آمده بود ، در هوتل "دنز" پشاور کنفرانس مطبوعاتی داشت و از ظلم و ستم ایرانی ها برضد خود سخن گفت و از مداخلات ایران در امور جهاد افغانستان بویژه مداخلات این کشور در امور گروههای جهادی مقیم ایران سخن گفت که به گفتۀ او ایران نه تنها مخالف گروههای سنی است ؛ بلکه مخالف گروههای شیعی نیز است . از گفته های او پیدا بود که زمامداران ایرانی نه تنها بر اصل حاکمیت ولایت فقیه در ایران ؛ بلکه هوای چنین حاکمیتی را در سایر کشور ها نیز بر سر می پرورند . او در حالی از مداخلۀ ایران در امور جهاد افغانستان سخن میگفت که هزینۀ این کنفرانس مطبوعاتی اش را به گونهٔ غیر مستقیم استخبارات پاکستان تهیه نموده بود . اما ایرانی ها به بازی های سیاسی خود در امور افغانستان ادامه داده و از وجود مهاجرین افغان مقیم در این کشور استفاده های ناروای ابزاری میکردند و هر زمانیکه مهاجرین به مخالفت رژیم ایران بر می خاستند . ایران بصورت فوری دست به اخراج آنان از ایران میزد و اتهاماتی را بر آنان وارد مینمود . چنانکه در سال 1369 یا 1368 شخصی به نام ارغندیوال به اتهام فعالیت های ضد ایرانی از این کشور اخراج گردید . در حالیکه ارغندیوال از ظلم و ستم ایرانی ها بر ضد مهاجران افغان سخن میگفت و مدعی دفاع از حقوق بشری آنان بود . به مجردیکه ارغندیوال وارد پاکستان شد و سخن از ناروایی های دولت ایران برضد مهاجران افغان به عمل آورد . ایران هم بی تفاوتی اختیار نکرده و تبلیغاتی را بر ضد او آغاز نمود و بر او اتهاماتی از قبیل جاسوس و غیره را وارد نمود . دراین حال نظامیان پاکستان بصورت فوری به سراغ ارغندیوال رفتند و او را به محور فعالیت های استخباراتی خود کشاندند . ارغندیوال هم در تفاهم با نظامیان پاکستان دست به تشکیل تنظیم افسران مهاجر زد و خواست افسران نظامی افغان را در بدل پول اندکی زیر چتر فعالیت های ارغندیوال استخدام نماید . خوب به خاطر دارد که سخصی به نام میر عبدالمالک آغا که همکار ما در دفتر بود . روزی ناوقت آمد و از وی پرسیدم ؟ کجا بودید . وی پاسخ داد : به دفتر ارغندیوال رفته بودم . وی گفت که او حزب افسران تاسیس کرده و می گویند که برای افسران ماهانه مقداری پول میدهد . وی علاوه کردکه در برابر پرداخت پول یادشده در مورد ساختار اردو، قرارگاههای نظامی و مراکزی استخباراتی رژیم نجیب از افسران اطلاعات بدست می آورد . بعد ها شایع گردید که ساز و برگ طالبان که تنی هم در رکاب آنان در آمده بود ، از همین جا آغاز شده بود . از اینکه مرکز فعالیت های ارغندیوال کویته بود ، گفته می شد که فعالیتهای ارغندیوال با شاخه های حامیان شاه سابق هماهنگی پیدا کرده است . این گوشه یی از تراژیدی ترین بازی های ایران و پاکستان در امور گروههای جهادی و مهاجرین افغان است که به گونۀ مشت نمونۀ خروار ارایه شد .
ایران که فعالیت های اطلاعاتی و استتخباراتی خویش را بر ضد مردم افغانسان از زمان جهاد بدین سو تسریع بخشیده سفارت و قونسلگری های این کشور در پاکستان بویژه قونسلگری این کشور در پشاور مرکز فعالیت های استخباراتی و اطلاعاتی وفرهنگی ایران یه شمار میرفتند . قونسلگری های این کشور که فعالیت های خویش را بوسیلۀ چهار شورا در بخش های فرهنگی ، اطلاعاتی ، تعلیمی و سیاسی راه اندازی مینمودند . هر بخش آن در ساحات مربوطۀ شان فعال بودند و از کمک های به اصطلاح سخاوتمندانۀ اسلامی خود مردم افغانستان را بهره مند میگردانیدند . در حالیکه هدف اصلی آنان استخدام افغان ها برای به سر رسیدن اهداف ایرانی ها در افغانستان بود وبس . بخش فرهنگی و اطلاعاتی آن برای هماهنگی کمک های ایران برای شماری رسانه ها در پاکستان بویژه در پشاور نقش داشتند . مقامات قونسلگری ایران در پشاور در دهه هفتاد خورشیدی می توان از آقای نیری و آرین پور یاد آوری کرد هر دو یکی پی دیگر مسؤویت بخش اطلاعاتی قونسلگری ایران را در پشاور داشتند .
این گونه مداخلات ایران در بخش های رسانه یی و فرهنگی که از قبل آغاز شده بود و تا هنوز هم به شدت ادامه دارد . مثلی که در گذشته ها چندین روزنامه و نشریه را در پشاور تمویل میکردند . اکنون دهها نشریه و رسانه را در افغانستان تمویل مینماید . این گونه کمک های استخباراتی اطلاعاتی – فرهنگی منحصر به گروههای تشتغ نبوده و حال ایران اندکی سیاست های شیعی گرایی خود را مورد بازنگری قرار داده و دریای سخاوت های خویش را به مجرا هایی دیگری نیز به جریان افگنده است که نه تنها گروهها وحلقه های سنی اسلام گرا حتی گروههای ملی گرا تا سرحد گرایش های چپ نیز از آنها برخوردار هستند . بیرابطه نخواهد بود ، اگر حرف مولوی صاحب مفلح را یاد آور شوم که روزی خیلی متاثر و جگر خون بود که چرا ایرانی ها برای آقای ( ع – ر ) به مناسبت مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری 50 هزار دالر داده و برای او نداده اند . او مدعی بود که باید کاری انجام داد تا از این گونه کمک ها مستفید شد . من که تا آنزمان با مولوی صاحب ازنزدیک آشنا نبودم . بعد از این دریافتم که جناب مولوی صاحبت در چه هوا و خیالی است که جز مشتی پول چیزی دیگری نمی تواند ، رخنه بر خیال و تصور او نماید . دریافتم که چادر او کمتر از دیگران برای اخذ پول از هر شخص ٬ گروه و کشوری پهن چه که به مراتب گسترده تر از دیگران است ؛ اما با تفاوت این که او با حربهٔ دیگری وارد معرکه شده بود و گویا با کوبیدن به قول خودش جهاد فروشان ؛ برای فروش و معامله روی ارزش های دینی از آنان هم سقت جوید . تنها این نمونه یی از این گونه معامله های زمامداران ایران است . در حالیکه میدانیم ایران دهها رسانۀ چاپی ، تصویری وبرقی را به گونه های مختلفی در افغانستان حمایت سیاسی و مالی مینماید و امکانات تخنیکی و فنی برای آنان تهیه میدارد . این گونه مداخلات ایران تنها در سطح رسانه ها باقی نمانده و در موج وسیعی شامل مقامات ارشد دولتی تا سقف رییس جمهور افغانستان ادامه دارد . چنانکه روزنامۀ نیویارک تایمز در شمارۀ 23 اکتوبر خود موضوع مهمی را افشا نمود که حاکی از پرداخت بستۀ ملیون ها یورویی برای حامد کرزی است . این روزنامه به ادامه نوشته است که مقامات ایرانی در هنگام بازگشت کرزی از ایران این بستۀ پولی را برایش اعطا نمودند . به ادامه از پرداخت 2 – 6 ملیون دالر در ماه برای داوود زی خبرداده است . در این گزارش علاوه شده است که هدف ایرانی ها از پرداخت این گونه پول ها انقسام افغانستان میان امریکا ، پاکستان و ایران است تا بتواند جایگاۀ سیاسی و مذهبی خویش را در افغانستان در هر حالتی تثبیت نماید . به ادامه به نقش عمر" داوود زی" رییس دفتر کرزی که در گذشته سفیر افغانستان در ایران بود ، نیز اشاره نموده است که او در تقسیمات این پول به گونه های مختلف جهت گسترش نفوذ ایران در افغانستان حامد کرزی را یاری مینماید . این گزارش به نقش داوودی زی برای گسترش علایق ایران در افغانستان و ایجاد فاصله میان کابل و واشکنگتن نیز اشاره کرده که داوود هر صبح برای کرزی گزارش داده و گویا در هر گزارش ذهنیت او را نسبت به غربی ها تخریب مینماید . به ادامه نوشته است که کرزی از این پول ها برای جذب افراد مانند اعضای پارلمان ، موسفیدن قومی وحتی خرید طالبان استفاده مینماید . هم چنین دراین گزارش آمده است که حسین مالکی سفیر ایران در کابل. چندی پیش میرویس یاسینی را خواسته است و از او تقاضا نموده که خود را در برابر قانونی بحیث رییس پارلمان نامزد ننماید .
کرزی در برابر این نوشتۀ نیویارک تایمز (۱) واکنش نشان داده و چنین گفت " دولت ایران سالی یک یا دو بار گاهی 6 صد و گاهی 7 صد هزار یورو بصورت رسمی برای دولت افغانستان کمک میکند که این کمک ها را از سوی دیگر کشور های همسایه نیز می پذیریم و از آنها قدر دانی مینماییم که این پول از طریق ریاست دفتر ریاست جمهوری به مصرف میرسد که به امر خودم به مصرف میرسد و در مورد مصرف آن شفافیت وجود دارد . وی افزود از اینکه داوودزی مخالف فعالیت شرکت های امنیتی در افغانستان است . از این رو روزنامۀ نیویارک تایمز بر ضد او تبلیغات را به راه افگنده است . رادیو آزادی ، اخبار شب ، 25 اکتوبر و اما سفارت ایران در کابل با لحنی شگفت آور سیاسی این گزارش نیویارک تایمز را اهانت آمیز و مسخره عنوان کرد .
با شنیدن این گزارش بصورت فوری یک یاد داشت خلیل رومان در ذهنم تداعی کرد که او مدتی در ریاست جمهوری ایفای وظیفه نموده و در آن از توزیع پاکت های پول برای شماری ها به مثابۀ "مولف القلوب" یاد آوری کرده بود . در کنار این صاحب امتیاز روزنامۀ "افغان جرگه" زبیر " داوودزی" برادر عمر داوود زی در ذهنم خطور نمود . هر گاه این رابطه در دایرۀ استقرای ذهنی به کاوش گرفته شود ، سررسانه های دیگر صوتی و چاپی هم به نحوی از زیر لحاف کمک های سخاوتمندانه ایران برای ارگ کابل بیرون میگردند ؛ زیرا که هر کدام این ها از ارگ تغذیه میشوند و به نحوی دریای سخاوتمندانۀ ایران از جوی بدون سر و پای ارگ به سوی آنان جاری شده است .
یاد داشت ها :
۱ - رادیو آزادی ، اخبارصبح ، 26 اکتوبر