ناصرکوشان
سرنوشت انتخابات سال 2014 در صورت انتصاب کریم خرم به کرسی ریاست این نهاد
با وجود اینکه در کشور مثل افغانستان در حال حاضر انتخابات کاملا شفاف و مردمی متصور نیست ، ولی بازهم یک اعتماد نسبی در نتایج انتخابات را صرف می توان در موجودیت یک مدیریت سالم و پاک نفس در رأس پروسه انتخابات تا حدی توقع برد. اشخاصیکه در گذشته از شهرت نیک برخوردار نبوده و وقتا فوقتا از طرف رسانه های داخلی و خارجی مهره استخبارات خارجی در درون حکومت معرفی شده باشند ، توقع برگذاری یک انتخابات واقعی زیر چطر مدیریت چنین افراد بعید بنظر میرسد. کریم خرم زمانیکه وزیر اطلاعات و فرهنگ کشور بود به تکرار در تقابل به مردم سالاری اظهارات داشته است ، چنانکه گاهی هم دموکراسی را قصه مفت خواند. سوال اینجاست که شخصیکه خود به ارزشهای انسانی و اظهار نظر مردمی اعتقاد نداشته باشد چگونه می توان از او توقع صداقت و حفظ رأی مردم را کرد؟
به نظر میرسد حکومت افغانستان پایه های قدرت خود را در تکان دیده و در صدد موروثی کردن نظام سیاسی افغانستان می باشد. این حکومت مصلحت گر بصورت کامل اعتماد خود را نزد مردم از دست داده و یگانه راه پیروزی اش را در انتخابات آینده کشور همانا بازی با آرای مردم دانسته و بی درنگ در پی برهم زدن این پروسه ملی می باشد. از یکطرف نظام انتخاباتی کشور خیلی بغرنج و پیچیده بوده و از طرف دیگر امکانات محدود کردن دست برد افراد فرصت طلب در این پروسه خیلی ها کار مشکل است. اگر سیستم رأی دهی بوسیله کمپیوتر ، ایمیل و یا پست در کشور میسر میبود بازهم امیدواری به برگذاری یک انتخابات نیمه شفاف وجود میداشت ولی متأسفانه ناگزیر با طرز کلاسیک انتخابات توصل جست که به هیچ وجه عاری از اشکالات و دست بردها نخواهد بود.
باز هم شخصیکه وابستگی به کشور دارد که از بدوتأسیس اش در دشمنی با تمامیت ارضی ، استقلال سیاسی و اقتصادی مردم افغانستان قرار داشته و همواره شورشیان ضد منافع ملی ما را در دامن خود پرورانده است ، چگونه در صورت انتصاب وی در رأس کمیسیون انتخابات کشور رأی مردم محاظت شده و حق به حقدار خواهد رسید. چنین افراد بدون شک به اشاره کشورهای بانی شان آگاهانه در رأس چنین ادارات سرنوشت ساز قرار گرفته تا پروسه های ملی چون تدویر انتخابات را وارونه جلوه داده و آنرا مختل سازند. زیرا این کشورها به هیچ وجه طرفدار به مؤفقیت انجامیدن انتخابات در افغانستان نبوده و می خواهند به جامعه جهانی طور وانمود سازند که مردم افغانستان شایسته مردم سالاری نبوده و صرف هرج و مرج و حکومت های خودکامه و چند پارچه لایق این مردم است. کشورهای همسایه بخصوص پاکستان از همین اکنون در تلاش به چالش کشیدن اوضاع افغانستان بعد از 2014 بوده و سعی کرده است تا با نصب چنین افراد در ادارات مهم افغانستان نفوذ کرده و از بوجود آمدن یک حکومت مقتدر مرکزی متعهد به منافع ملی و انکشاف اقتصادی افغانستان جلوگیری کرده و چون سابق مهره های خریداری شده اش را دوباره بر اریکه قدرت نشاند.
جای بسا تأسف است که در مدت 12 سال گذشته در اکثریت از کشورهای جهان قدرت سیاسی بصورت مسالمت آمیز بین جناح های مختلف نقل شد ولی متأسفانه در افغانستان با وجود در قدرت بودن حکومت فعلی اکنون برای 12 سال متواتر هنوزهم تمایل برای بقای قدرت خانوادگی در رأس هرم قدرت موجود بوده واین حلقه طرف موروثی کردن نظام سیاسی در کشور در حرکت اند. اگر ازهمین حالا برای تدویر انتخابات تمام عیار مردمی از طرف جامعه جهانی کوشش صورت نگیرد ، بی درنگ قدرت مداران موجود از هر وسیله ممکن غرض به بحران کشاندن انتخابات استفاده خواهند کرد و در صدد بقای قدرت فرسوده سیاسی خویش می باشند.
قابل ذکر است که بر کشورهای کمک کننده بالخصوص ایالات متحده امریکا ارتباط دارد تا با همکاری نزدیک با دیگر ارگانهای نظارتی بین المللی جلو همچو دسایس را گرفته و از تجارب ناهنجار که در 12 سال گذشته از حکومت فعلی دارند اجازه ندهند تا بقایای فاسد این نظام دیگر سرمایه های ملی این کشور را ضایع کرده و در عوض یک اداره پاک نفس و کارفهم زمام امور را در دست گیرد. همچنان درین اواخر دیده میشود که در اکثریت از ولایات افغانستان افراد مسلح غیر مسؤل دوباره به بهانه سرکوب کردن طلبا سربالا کرده و امنیت مال و جان مردم را به مخاطره انداخته اند ، اگر این روند به همین شکل ادامه پیدا کند دیر نخواهد بود که افغانستان دوباره به جزایر قدرت بین این فرصت طلبان مبدل شده و این کشور را به میدان خونین رقابت های مذهبی ، لسانی و قومی خویش مبدل سازند که در آنزمان برگذاری انتخابات گپ دور حتی مردم از حقوق اولیه انسانی شان کما سابق محروم خواهند شد.
مردم افغانستان خسته از جنگ وبی اعتماد به عملکردهای طالب ، مجاهد و تکنوکرات اند و نسبت به هر چیز دیگر طرفدار یک اداره اصلاح طلب که بتواند در زندگی مردم عوام تغیرات مثبت قابل دید را بوجود آورد می باشند ، در حقیقت حکومتیکه از یکطرف قدرت دفاع از تمامیت ارضی کشور را داشته و از منافع ملی ما در هر حالت حفاظت نموده واز طرف دیگر در رأس اداراتیکه ارتباط مستقیم با بهتر شدن زندگی مردم دارد افراد چیز فهم عاری از تعلقات قومی و لسانی گماشته شوند و شخصیکه در رأس امور کشور قرار میگیرد از درایت لازم برخوردار بوده و جرئت بازپرس از زیردستانش را داشته باشد و بصورت متواتر از کارکردهای آنها نظارت کرده چه در صورت کار خوب تقدیر و غیر آن تنبیه شوند. اگر در حال حاضر افراد بلند پایه حکومت فعلی ترس از بازپرس و پیگرد قانونی میداشتند به هیچ وجه در اخذ رشوه و توصل به فساد چنین دست بالا نمی داشتند.
با درنظرداشت فساد سرسام آور مالی در کشورلازم است تا اداره چون پولیس فدرال ایالات متحده امریکا بوجود آید و تمامی جرایم بزرگ داخلی کشور را تحت تعقیب جدی قرار داده و هر وزیر ، والی و فرد بلند رتبه نظام که به منافع ملی افغانستان خیانت می کند و مال بیت المال را به یغما میبرد از طرف این نیروی بی طرف و مسلکی دستگیر و چهره اش از طریق رسانه های کشور بمردم نشان داده شود ، بدون شک درین صورت مطمنا دامن فساد بزودترین فرصت از کشور برچیده خواهد شد.
پرسش اینجاست که اگر جامعه جهانی خواهان نهادینه کردن ارزشهای انسانی و دموکراسی در افغانستان می بود ، باید در اوایل تأسیس این نظام با نفوذ مالی و سیاسی که بالای حکومت داشت ، میباید رئیس دولت را تشویق به اجتناب از مصلحت گرایی و خویش خوری میکرد تا پروژه های دراز مدت اقتصادی و اجتماعی را غرض تنویر اذهان عامه روی دست می گرفت. متأسفانه در اثر غفلت این کشورها به خصوص ایالات متحده امریکا افراد فرصت طلب و جواسیس کشورهای همسایه لگام فرد اول کشور را بدست گرفتند و به هر بیراهه ممکن چون طفل صغیر او را کشاندند که اکنون بی اعتمادی بین حکومت و حامیان بین المللی آن هر روز در حال افزایش بوده و در اثر این تشنج زایی موجود ، کشورهای متعهد به نوسازی افغانستان دنبال راه خروج آبرومندانه ازین کشور اند.
به قلم: ناصر (کوشان)
واشنگتن ، ایالات متحده امریکا
2012