داکترفضل احمد کوهستانی

 

نادرغدارمسئول براندازی رژيم امان الله خان

 

همه ميدانيم که پادشاهس نادر يک امر اتفاقی و صرف نتيجه از صحنه برآمدن ديگر مدعيان سلطنت و غلبه او بر حبيب الله کلکانی نبوده است ، بلکه مقدمات اين کار سالها پيش از طرف دستگاه استعماری انگليس فراهم شده بود و فقط پرورش دادن و پيش آوردن و به شهرت رساندن اين نامزد منتخب شان بود که مدتی را در بر گرفت و الا تا جائيکه از اسناد محرمانه دولت بريتانيا برمی آيد ، نادر حتی در زمان پادشاهی اميرحبيب الله از طرف مقامات مسئول آنکشور در جمله کانديدهای سلطنت افغانستان در نظر بوده است.

شک نيست که اين انتخاب هم اتفاقی نبوده ، بلکه ريشه های  آنرا بايد در يک قرن پيشتر ، از زمان سلطان مجمد خان طلايی جد اعلی اين خاندان و ارتباط او را انگليسها سرغ نمود و دوام اين رابطه را توسط يحيی خان و ذکرياخان پسران  آنها که عملا در دوران جنک دوم افغان و انگليس جانب انگليس ها را گرفته بودند ، و سپس بوسيله فرزندان ايشان سردار مجمد آصف خان و سردار محمد يوسف خان مصاحبان خاص  اميرحبيب الله خان جستجو نمود .  بالاخره  آن دوره  ها را  بايد تعقيب کرد که خود نادر و برادران و عمووزادگانش همه در " دهره دون " زيرنظر مستقيم  کارکنان حکومت استعماری هند بريتانوی تحت تربيه بودند و هر کدام شان توسط استادان لايق در دبستان مشهور استعمار در رشتهً بخصوص کسب تخصص می نمودند.

زمانيکه در افغانستان برای  بازگشت اين خانواده و آغاز فعاليت های آنها مساعد گرديد و اين در سال  اخير پادشاهی اميرعبدالرحمن خان و زمانی بود که انگليسها از ختم زمامداری بلکه از پايان عمر آن پادشاه مطلق العنان که خود اورا " امير آهنين" لقب داده بودند ، پيش از پيش اطمينان داشتند و ميخواستند اين گروه تازه وارد از روز اول جانشين  بلا رقيب احاطه نمايند. چنانجه بر طبق نقشه انگليس اين کار به سهولت امکان پذير گرديد زيرا پادشاه جديد ، دختر زيبای سردار محمديوسف خان را طلبگار شد و راه برای داخل شدن تمام افراد خانواده در دستگاه دولت باز گرديد و هر کدام در شق اختصاصی خود موقعيت خويش زا در دربار اشغال نمودند :

 به ترتيب سن ، سردار کلان محمدآصف خان و محمديوسف خان بحيث مصاحبان خاص ، سردار سليمان خان که در اردوی انگليس در صف سواره نظام شامل بود ، شاغاسی نظامی ، سردار فتح محمدخان زکريا به حيث امين العسس يا کوتوال ، سردار محمدعزيزخان بحيث شاغاسی خارجه ، سردار محمدنادر که در اردوی بريتانيه در صف توپچی شامل خدمت بود ، بحيث غندمشر اردلی های حضور ( يا گاردشاهی ) ، سردار محمد هاشم خان بحيث سرسرويس ، سردار شاولی خان بحيث سرخان اسپور ، سردار احمدشاه خان ( آصفی) بحيث سرمنبر اسپور ، سردار شاه محمود خان بحيث سرجماعه پروانه ها.

به اين قسم اين خانواده تقريبا تمتم پست های کشوری و لشکری را بخود تخصيص دادند و تا اخير سلطنت امير حبيب الله ، قدم به قدم هريک در ساحهً خود در پيشرفت بودند چنانچه در سالهای اخير محمدسليمان خان بحيث نائب الحکومه و سردار محمدهاشم خان برتبه نائب سالار بحيث قوماندان نظامی هرات و سردار شيراحمدخان زکريا که اوهم در اردوی انگليس سابقه خدمت داشت ، بحيث شاغاسی نظامی مقرر شدند.

ليکن کسيکه از همه پيشتر مورد توجه قرار گرفت ، نادر خان بود که بزودی برتبهً جنرالی و بعد به مقام سپه سالاری رسيد و شورش منگل که از طرف خود انگليسها در سال 1913  مقارن آغاز جنگ اول جهانی برای تحت فشار قرار دادن امير ووادار ساختن او به مقاومت در برابر روش که الحاق افغانستان را به کمپ مخالف انگليس پيشنهاد ميکردند قصدا روی کار آمده بود ، به تدبير (!) همين شخص از طريق مذاکره خاموش ساخته شد ، تا شهرت کاذبی برای اوجلب  واعتماد امير و احراز موقعيت های بلندتر برايش فراهم سازد.

بعد از برسميت شناختن استقلال افغانستان ، دست امپرياليزم انکليس از کشورما بکلی فارغ نشده بود بلکه توسط گماشتگان کهنه کارش ، با نيرنگ های جديد برای باطل کردن اثرات عملی و مثبت اين پيروزی ملی داخل کار و مشغول طرح ريزی های جديد بودند. آنها در موقع کشمکش بين امان الله خان و مدعيان او طبعا جنبهً مخالفان يعنی ارتجاع و استثمار را گرفته بودند . آنها بايستی در مجلس مجازات بحيث خاينين به کيفر کردار شان ميرسيدند. ولی با مهارت خاص ، در ظرف چند روز توسط همدستان صاحب نفوذ خود بطور معجره آُسايی از آن کمپ جدا و به کمپ روشنفکران ووطن پرستان پيوستند و نه تنها از مجازاتيکه در انتظار شان بود ، برائت حاصل نمودند ، بلکه تمام مقامات و القاب و اقتدار شان هم اعاده شد.

بعد از حصول استقلال وبازگشت نادر از جبهه پکتيا ، امان الله خان که تا هنوز متوجه مقاصد پوشيده و پلان های جاه طلبانه وی نشده بود ، او را بحيث وزيردفاع مقرر نمود و به او موقع داد که به صفت وزير اول در نقاط مختلف افغانستان گردش و با مردم تماس بگيرد که البته نادر برای معرفی خود و پهن کردن نفوذ و رسوخ خويش به اين کار احتياج شديد داشت و جزه پروگرام او و کارفرمايش بود. چنانچه در سال 1920 در ولايت مشرقی جرگه ای قبايلی را جمع و به ملک ها و روحانيون خلعت ها تقسيم و معاشات مستمری برای آنها تعيين نمود و در سال بعد راه ولايات شمالی را در پيش گرفت و در قطغن از سرحدات شوروی بازديد نمود و با مخالفين آن دولت روابطی قايم نمود که نزديک بود مناسبات دوستانه افغانستان وشوروی را برهم بزند.

همين قسم نادر در جريان مذاکرات معاهدً صلح با دولت بريتانيا درکابل ، مداخلات مغرضانه ضد منافع و شئون ملی افغانها می نمود که مقصد از آن کنار آمدن با انگليس ها و قبول کمک مالی آن دولت در مقابل عدم تصديق معاهدهً دوستی و همکاری با اتحادشوروی بود که اين موضوع بطور مفصل در اسناد محرم انگليسها درج و در کتاب آتش در افغانستان اثر خانم ستيوارت امريکايی به آن اشاره شده است و در همين پافشاری نادر بود که عبدالهادی خان داوی در مجلسی نادرخان را غدار خطاب کرد و سروصدا بلند شد تا با وساطت محمودطرزی مشاجره پايان يافت و معاهدهً صلح مطابق طرح اولی با دولت بريتانيا به امضاء رسيد. اين وقت بود که امان الله خان نسبت به عزايم نادر مشکوک شد. اين شک وقتی به يقين تبديل شد که در آغاز بغاوت منگل ، نادر که بحيث وزير حرب و سپه سالار و وقوماندان کل قوا و مسئول امنيت کشور بود ، از رفتن به آن سمت عذرآورد ، زيرا خوب ميدانست که کدام دست در پس پرده مشغول اين کار است و چه مقصدی را تعقيب می نمايد؟

بازهم در جريان يک جلسه مجلس وزرا بود که بين نادر و ساير اعضا درباره طرز پيش آمد با اين واقعه اختلاف رونما شد و نادر که مخالف استعمال قوه و طرفداراستمالت و دلجويی و موافقه با مطالبات شورشيان يعنی صرف نظر کردن از اصلاحات اساسی و بنيادی دولت و تسليم به مقابل جهل و ارتجاع بود ، در اقليت ماند و مجبور به استعفا گرديد و امان الله خان که دراين وقت خوب اورا شناخته بود و عزايم جاه طلبانه اورا درک کرده بود ، وی را سفير به فرانسه اعزام کرد و برادرش هاشم را نيز به وزارت مختاری نسکو تعيين نمود که آنها اين کار را مرادف تبعيض تلقی نمودند و از همين وقت است که رابطه شان با انگليس جدی تر گرديد. چنانچه نادر قبل از ترک کابل ، مدت چندساعت در سفارت بريتانيا با همفريز دو به دو صحبت کرد که در اوراق محرمانه انگليس درج است و در طی اين مذاکرات آمادگی خود را برای پيشبرد هر رولی که باو سپرده شود ، اظهار نمود.

سپس در پاريس بطور دايم با سفير انگليس در تماس بود و از طرف ديگر قراريکه در اسناد محرمانه انگليس ديأه ميشود ، هاشم نيز در مسکو به سفير انگليس علنا از امان الله خان بدگويی می نمود و برادر خود نادر را بهترين کانديد سلطنت افغانستان معرفی ميکرد و برعلاوه حاضر شد که اسرار مربوط به روابط افغانستان و شوروی را به دسترس سفارت انگليس بگذارد که روی همين موضوع بين او و فقيراحمد خان پنجشيری سرکاتب سفارت نزاع رخ داده ، در مقابل اصرار هاشم به اخذ کاپی مراسلات گذشته ، فقيراجمدخان که مرد وطن خواهی بود بالای او تفنگچه کشيد و سروصدای آن به کابل رسيد و امان الله خان ،  هاشم را از سفارت مسکو برطرف کرد.

نادر که دراين وقت پلان عمليات را عليه امان الله خان به همکاری انگليسها روی دست گرفته بود و بايستی به صورت خفيه روی آن کار ميکرد. همين وضعی را که در مقابل هاشم خان بعمل آمده بود ، بهانه قرار داده ، بنام خرابی صحت او هم از ادامه وظيفه معذرت خواست و هردو برادر در جنوب فرانسه ويلايی را در يک نقطه دور افتاده بزم گراس خريداری نموده در آن دور از نظر اغيار به دستور استاد مشغول کار شدند.

به شهادت اسناد موثق و شواهد معتبر که امروز در دست است پلان برهم زدن سلطنت امان الله خان و ناکام ساختن نقشه های او دوسال پيشتر از اجرای آن از طرف استعمار انگليس به همکاری مرتجعين داخلی طرح ريزی شده بود.

 

 


بالا
 
بازگشت