خوشه چين
یک آگاهی
ملتی که زبان ندارد،آن ملت فرهنــــــگ ندارد
صدایش درجهــــــان خوش آهنـــــگ نـــــدارد
زمان امروزهمــــــان زمان سلطــــۀ عرب است
برای نجات خودخلق افغان ملی غــــــــرزنگ ندارد
عیاران با سابقۀ تقریباً یکنیم قـــــــرن جنبش سیاسی
خلق افغان دروحدت وجودجز((یعقوب لیث))هیچ رنگ ندارد
حرف دزد خررا شنیده بودم
حرف حاکمــــــیت دزد را نه
دزدحاکمیت اطلاع میدهد:خوانده بودم که نداف ذریعۀ کوبه درتناب کمان میکوبد. ازتناب صدا برمی آید.
دزد،دزد،دزد
با ضربات پیهم مبارزه با فساد اداری، کثافت ((خاین)) ازپخته ((صادق)) جدا میگردد. بدین حساب دانسته میشود که نوک قلم اشاره به سوی ما دزدان مسلکی میباشد.بلی،ازپدردرپدردزد بودیم،چنانچه که سیگان درطول تاریخ درخصلت وکرکتر خود تغیر نیاورده اند ما هم ازهمان قماش دزدان مسلکی نمیتوانیم درخصلت خود تغیری بیاوریم.بناً ما وسیله میشویم برای بیگانه گان که بیایند درسرزمین ما حاکم شوند هرکسی با ما مقابله کند بازور سر نیزۀ باداران خود به قتل میرسانیم.دستت تان خلاص.
یادوردسترخوان دزد نان خورده باشی ویا با قمار باز نشسته باشی.بلی زمانی که قماربازناموس وطن را به بازی میدهد.درکناردزد تمکین مینماید.
هموطنان شریف ونجیب بلا کشیدۀ((عیارپسند))بهترین سلام های گرم وصمیمانۀ خویش را به نماینده گی ازعیاران خدمت شما تقدیم داشته ازطریق سایت انترنتی آریائی این سایت با اعتباروپردرخشش ذیلاً مینگارد. عیاران دیگر نیازی برای تشریح وقایع وحوادث،جاری کشور ندارند.که مجامع ملی وبین المللی صرف برای خواندن آن وقت ضایع کنند وعاملین حوادث برای جنایات بیشتر خود وقت اضافی صرفه جوئی کنند.مطالبی رادرمیان میگذارند که پیامی باشد برای آگاهی وبیداری و آزادی.بدین حساب دارد که آهسته آهسته حرف عیاران ازحالت تبلیغ بیرون آیدوبه حیث یک نیروی فعال سیاسی درمیدان عمل درآید.با الهام ازشاهکاریهای این مردبزرگ تاریخ((یعقوب لیث صفار))که تندیس آن درپائین به نمایش گذاشته شده است. قلم بدست سواربرموتورانکشافات علوم
وتکنالوژی معاصرراهی کهکشانهای آبی میشوند.
تندیس یعقوب لیث صفاری در ورودی شهر دزفول
دست روی دست
انسان عاقل، نیستی،نیست،هستی وهست را میشنــــــــــاسد
افغانستان جداشده ازآریانا وخراسان دست بدست رامیشناسد
آریانای مهمان دارومهمان نواز،ایجاد گران فرهنگهای نوین
پندارنیک،گفتارنیک وکردارنیک دست روی دست را میشناسـد
روشن فکران امروز«چَمچُقان»ازشاخی پروازکنان چرچرمی کنند
«خوشه چین» این اژد های زهری ابلق،لغزنده ومست رامیشناســد
ویرانگری،تخـریب فراوان فرارنخبگان،به اساس پلان شیطان به خارج
درداخل علیه نخبگان باشرف وطن پرست،توطئه وسؤقصـد را میشناسد
چراتندیس یعقوب لیث صفاربه حیث سنبول جنبش عیاران قرارگیرد؟
بخوانید ذیلاً:
یعقوب لیث صفارپدرزبان پارسی دری بعد ازاسلام درسرزمین آریانا.
یعقوب لیث صفار نخستین کسی بود که زبان پارسی را ۲۰۰ سال پس از ورود اسلام درسرزمین آریانا، به عنوان زبان رسمی خراسان زمین اعلام کرد و پس از آن دیگر کسی حق نداشت در دربار او به زبانی غیر از پارسی سخن بگوید.دکترمحسن ابوالقاسمی در کتاب «تاریخ زبان فارسی» آوردهاست:«.... در سال ۲۵۴ هجری، یعقوب لیث صفار، دولت مستقل خراسان را درشهر زرنج سیستان تاسیس کرد و زبان فارسی دری را زبان رسمی کرد که این رسمیت تا کنون ادامه دارد.» درمنابع کهن نیز از این رویداد نام برده شدهاست. نویسنده «تاریخ سیستان» چنین روایت کردهاست: یعقوب فرارسید وبعضی ازخوارج که مانده بودند ایشان را بکشت و مالهای ایشان برگرفت. پس شعرا او را شعر گفتندی به تازی: قد اکرم الله اهل المصر و البلد بملک یعقوب ذی الافضال و العدد. چون این شعر برخواندند او عالم نبود، در نیافت، محمدبن و صیف حاضر بود و دبیر رسایل او بود و بدان روزگار نامه پارسی نبود، پس یعقوب گفت: «چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت؟» محمد وصیف پس شعر پارسی گفتن گرفت و اول شعر پارسی اندر عجم او گفت.» فارسی، یا فارسی دری یعنی رسمی، دنباله پارسی میانه زردشتی است. تا عهد یعقوب لیث، زبان رسمی خراسان یا حکومتهای خراسان، زبان عربی بود. یعقوب در سال ۲۵۴ هجری قمری زبان پارسی را رسمی کرد و زبان رسمی حوزۀ آریانای کهن است. پس از یعقوب هم سامانیان و آل بویه این زبان را گسترش دادند و از نابودی آن جلوگیری کردند، دولت سامانی به رواج زبان فارسی علاقه مند بود و دولت غزنوی، فارسی را در هندوستان رایج کرد. زبان فارسی در دربار مغولی هند، زبان رسمی بود. رواج فارسی در هند سبب شد زبانی به وجود آید به نام اردو که زبان رسمی دولت پاکستان شد و به الفبایی که از الفبای فارسی گرفته شده، نوشته میشود. زبانی که در هند، آن را هندوستانی مینامند و به الفبایی که از الفبای سنسکریت گرفته شده، نوشته میشود، با اردو یک منشأ دارد. سلجوقیان زبان فارسی را در آسیای کوچک رایج کردند. در دولت عثمانی زبان فارسی رایج بود. برخی از سلاطین عثمانی چون محمد فاتح و سلیم اول به فارسی شعر سرودهاند. اما تسلط استعمار بر کشورهای شرق سبب شد که ازرواج فارسی کاسته شود.
اودانسته بود:
ملتی که زبان نداردآن ملت فرهنــــــگ ندارد
صدایش درجهــــــان خوش آهنـــــگ نـــــدارد
زمان امروزهمــــــان زمان سلطــــۀ عرب است
برای نجات خودخلق افغان ملی غــــــــرزنگ ندارد
عیاران با سابقۀ تقریباً یکنیم قـــــــرن جنبش سیاسی
خلق افغان دروحدت وجود جز((یعقوب لیث))رنگ ندارد