دكتراندس نبي هيكل

 

دموکراسی بی – دندان

دموکراسی بیدندان به میکانیزمی همیماند که فاقد ضمانت و حفاظت است. افغانستان نه تنها بهترین مثال یک دموکراسی بیدندان است، بلکه آزمایشگاه دموکراسی لیبرال در  یک جامعه سنتی هابراید(اگر چنین عنوانی ممکن باشد) میباشد.  دموکراسی افغانستان از لحاظ تکامل تاریخی نوجوان است، اما از نظر پختگی تجارب همه ی آن کشورها را دارد که به اصطلاح برای تحقق دموکراسی در افغانستان  کار مینمایند. این مساله در ظاهر امر چنان ساده و فاقد ارتباط بنظر میرسد که با حقیقت خود در تضاد است. دموکراسی لیبرال به این باور است که دموکراسی صلح میاورد و دموکراسیها باهم نمیجنگند. مفکوره صلح دایمی ایمانویل کانت و تفکرات معاصر در رابطه با جوامع امنیتی و دمکراسیهای غربی در حول و حوش این مساله میچرخند. ویلسون ویدرو رئیس جمهور آمریکا  پس از جنگ جهانی اول و ایجاد جامعه ملل میخواست »جهان را برای دموکراسی مصوون سازد«. تلاش برای توسعه دموکراسی بدین ترتیب به نظر  نگارنده این سطور بخشی از پروسه جهانی شدن است که در آن فرهنگ و اصول رفتاری از یک‌ سو  و اقتصاد از سوی دیگر جهانی می‌شوند و دموکراسی راه را برای آن باز میسازد. زیرا با آمدن دموکراسی نورمهای دموکراتیک وارد میگردند، بازارهای اقتصادی ومالی باز میگردند، قدرت دولتها ی ملی تضعیف و  قدرت شرکتهای فراملی  بیشتر میگردد، و . . . در چنین حالت  منظور  از  دموکراسی  اصول رفتاری لیبرال است،  نه چیز دیگر، زیرا هرگاه در آن دموکراسی اراده صاف و خالص ملت مطرح باشد و آن ملت با چنین اصول مخالفت ورزد، چهان آزاد نیز آن را  حمایت نخواهد کرد.

بحث کنونی ما بر سر دموکراسی بیدندان در افغانستان است که به کمک مالی و معنوی غرب آزاد ودموکراتیک  به یک ماشین ضد مردمی مبدل شده است.

خیلی  سؤال بر انگیز بنظر میرسد که در زیر نظارت و رهبری نظامی، مسلکی و مالی مدافعان دموکراسی و حقوق بشر در افغانستان، دموکراسی و حقوق بشر زیر پاشته های قدرت لگد مال میشود.

  لازم است بپرسیم آیا دموکراسی دندان دارد و برای چه  یک دموکراسی به دندان نیازدارد؟ دندانهاهای دموکراسی یعنی چه؟

دموکراسی عبار ت از میکانیزم انتخاب است که در معرض هرگونه آفات قراردارد. ضمانتهای قانونی برای یک دموکراسی درصورتیکه دموکراسی فاقد دندان باشد کلمات بیروح و بی تأثیر بر اوراق اند که سودی برای دموکراسی و هواخواهان دموکراسی نخواهد داشت. به همین دلیل است که دموکراسی ها آسیب‌پذیر اند و خطر بروز دکتاتوری  همواره وجود دارد. خطر بروز دکتاتوری  عبارت از خطری میباشد که بصورت بالقوه همواره وجود دارد و بصورت  بالفعل همواره دموکراسی را تهدید مینماید.

نخست در یک دموکراسی در خطوط کلی قانون حاکمیت مینماید و این قانون همواره بر اساس خواست و رأی اکثریت تصویب میگردد. این است آنچه مدیسن فیدرالیست معروف آمریکایی از آن بحیث دکتاتوری اکثریت در هراس بود. این اکثریت گرایی در چندین موارد به تکگرایی منتهی میگردد:

۱) زمانی که بحیث انسان دارای حقوق و آزادیهای مدنی با پولیس یا یک و کیل مدافع روبرو میشوید. گزارش و ی  ، ارزیابی وی و صلاحیت وی تعیین کننده اند.

۲) زمانی که فرد به دادگاه میرود.فیصله دادگاه و شخص قاضی تعیین کننده است.

۳) رئیس جمهور کشور/ رئیس دولت  یا شاه  که دارای صلاحیت استثنایی میباشد.

۴) امکانات فردی شما.

در  حد اقل چهار مورد فوق تصامیم اکثریت  در یک دموکراسی به تصامیم فردی منتهی میگردند.

خواست اقلیتها نیز  تحت تأثیر خواست اکثریت قرار میگیرد.

دندان دموکراسی را نباید بیهوده در ساختار حکومتی  جستجو کرد. حکومت از بسا موارد در مقایسته با سایر منابع به استثنای  (مردم ) دارای امکانات بیشتر است.  با اندک تفکر  میتوان این امکانات را  چنین برشمرد:

۱) نیروهای حراست از قانون در اختیار حکومت قرار دارند و خود  بعنوان قدرت اجراییه  معروف است،

۲)  حکومت متخصصان و دانش مسلکی منسجم و استخدام شده را در اختیار دارد،

۳) حکومت  امکانات اجتماعی بسیج نیروها را دارا است. انتخاب ایلیت در انتخابات گواه این حقیقت است،

۴) امکانات اقتصادی ( استفاده از بیت المال و منابغ خارجی) را در اختیار دارد،

۵)  امکان دستیابی به شبکه وسیعتر اجتماعی در داخل و خارج  را دارا میباشد،

۶) تجربه حکومتداری و دانش سایکالوژی اجتماعی را  میتواند در اختیار دا شته باشد،

۷)  حکومت امکان تطمیع از راه توزیع ارزشها، منابع و صلاحیتها را دارا میباشد.

حکومت بر سر اقتدار در افغانستان و سایر کشورهای دیگر مدارک زنده ای آند که این نتیجه گیری را تأیید مینمایند.

پارلمان کشور میتواند تنها در حضور شرایط آتی در یک دموکراسی موثریت داشته باشد:

۱) بیداری و مشارکت ساسی مردم،

۲) حضور  احزاب سیاسی ملی و گروپهای فشار فعال مردمی،

۳) فرهنگ اکتویزم سیاسی.

۴)  روحیه اتحاد به دور افکار و منافع ملی.

این چهار کتگوری دندانهای علیا و سفلا (ی) دموکراسی را  میسازند.

آیا دموکراسی افغانستان داندان دارد؟

 فرض کنید  دموکراسی یک سگ است که برای دفاع از حقوق دموکراتیک لازم است نگهداری شود و هر گاه این سگ فاقد دندان باشد حقوق دموکراتیک لگد مال میگردد.  بنابرآن، دموکراسی فاقد دندان به سگی همانند است که دندان ندارد و هیچ جانبی از آن در هراس نیست. اگر چنین نیست چرا ادعا می‌شود که جوامع  به دموکراسی نیاز دارند؟ چرا مدافعان دموکراسی و حقوق بشر  دموکراسی را برای تحقق حقوق دموکراتیک ضروری میدانند؟ و در نهایت دموکراسی چه میاورد که غیر آن فاقد آن است؟

حقیقت هم همین است که شیفتگی بر دموکراسی مرهون آنچه است که دموکراسی باید باخود به ارمغان آورد و درصورتیکه چنین نتواند و از آن حفاظت نتواند به پشیزی هم نمی ارزد. این‌ها چیها اند که دموکراسی باید به تحقق آن‌ها کمک کند؟ این بحث را در آینده دنبال خواهیم کرد، زیرا بیرون از دایره بحث کنونی قراردارد و بحث ما را به درازا میکشاند. مسال خیلی مهم دیگر آنست که در آغاز به آن اشاره شد:

چرا دموکراسی و حقوق بشر در افغانستان در زیر نظارت و رهبری  نظامی، مسلکی و مالی مدافعان دموکراسی و حقوق بشر ( و به مصرف پول آنان ) زیر پاشته های قدرت لگد مال میشوند؟

به این بحث در آینده بر میگردیم.

افغانستان فاقد احزاب سیاسی و گروپهای فشار است.حضور تعداد ی از احزاب سیاسی در بیرون از سیستم سیاسی  نیز ضعیف  است و فعالیتهای آنان به مصاحبه‌ها و اعلامیه های  سیاسی  منحصر به موضوعات مشخص کلیشه ای میباشد که اغلب بیانگر موضعگیری ملی نمی باشند.گروپهای فشار نیز در وضع بهتری قرار ندارند.

سلطه ایلیت حاکم، بی اتفاقی نیروها که در گیر دفاع از منافع و موضع گروپی اند و عدم اعتماد سیاسی موجب شده اکثریت ناراض  هم بر غیر مؤثر بودن اکتویزم سیاسی و  اعتراض بی باور باشند و هم بر نیروهای سیاسی. تاریخ و تجربه تلخ زندگی این درس را به آنان آموخته است.

پایان

 


بالا
 
بازگشت