دكتراندس نبي هيكل
مدافعان حقوق بشر یا
ســــــــــربــــــــــــــــازان نـــــــگیــــــــنــــــه
دفاع از حقوق بشر از دیر زمان بدینسو بیشتر عبارت از دفاع از حقوق مدافعان حقوق بشر است و باز بیشتر دفاع از حقوق بشر است تا از خود بشر. چند دلیل به گمان غالب در آنسوی این واقعیت قراردارد: یکی تقدم حقوق بشر بر بشر در افاده حقوق بشر است و دو دیگر دفاع از حقوق مدافعان حقوق بشر بر حقوق بشر و بر بشر تقدم دارد زیرا آنها مدافعان آن حقوق اند و بدون داشتن حقوق نمیتوانند به کار دفاع از حقوق بشر ادامه دهند.مثالهای متعددی را میتوان یادکرد که مؤید این بیان اند. کمیسیون حقوق بشر به گونه مثال باید حق فعالیت و حق آزادی بیان و حق . . . را دارا باشد تا بتواند از تخطی ها گزارش دهد.کمیسیونهای حقوق بشر از کمیسیون سازمان ملل متحد آغاز تا ایشیا واچ و سازمانهای ملی حقوق بشر مانند آنچه در افغانستان وجود دارد، مدافعان حقوق بشر اند که در گزارش بی بی سی فارسی سربازان دفاع از حقوق بشر توصیف گردیده اند. این سربازان تقدیر میشوند بدون آنکه تغییری در حالت آنانی صورت گرفته باشد که از حقوق آنان به اصطلاح دفاع صورت میگیرد. در اینجا است که تقدم مدافعان حقوق بشر بر حقوق بشر صراحت پیدا میکند. حقوق مدافعان حقوق بشر بر حقوق بشر از این جهت تقدم دارد که آنان حقوق بیشتر دارند و با وصف شرکت مستقیم یا غیر مستقیم در نقض حقوق بشر میتوانند بحیث مدافع حقوق بشر شناخته شوند و مورد تقدیر قرارگیرد. بدون شک همان گونه که هیچ قاعده ای فاقد استثناء نیست در این مورد نیز استثناء وجود دارد. نه معیار پاریتو نه هم از لاسویل و دیگران کدام پیشرفتی را بطور مثال در رابطه به حقوق بشری مردم افغانستان میتواند نشان دهد تا مدافعی از افغانستان را سزاوار جایزه گرداند.
خبر جالب این است که رئیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان به گزارش اندین اکسپریس به این دلیل که خود را ُ بصورت دوامدار و دلیرانه وقف حقوق بشر بخصوص حقوق زنان در یکی از دشوارترین و خطرناکترین مناطق جهان کرده ُ (http://www.indianexpress.com/news/afghan-burka-opponent-sima-samar-wins-swedish-rights-prize/1008758 . )مورد تقدیر قرارگرفته است. اندین اکسپریس این اظهارات را از بیانیه هیات ژوری گزارش داده است.
سؤال تنها این نیست که کاری برای دفاع از حقوق بشر و حقوق زنان صورت نگرفته است که شایسته ی تقدیر باشد. خشونت علیه زنان به گزارش رسانهها افزایش یافته است. در همین تازگیها سازمان ملل متحد مساله سواستفاده از کودکان را نگران کننده توصیف کرد و از حکومت افغانستان تقاضا کرد کاری در این جهت انجام دهد. دو دیگر آنچه صورت گرفته تنها محصول کار رئیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان نمیباشد.
سیما سمر نیز کارهایی انجام داده و سهمش را نباید نادیده گرفت. سیما سمر به گزارش همان منبع خبری قبلی، پس از شش ماه از سمت وزارت امور زنان پس از آنکه قانون شریعت را در یک مصاحبه در کانادا مورد انتقاد قرارداد، استعفا داد. و ی همچنان در محافل غربی بحیث مخالف سرسخت بورقه زنان معرفی شده است. او بعلاوه هیچگاهی علیه نقض حقوق بشر توسط مدافعان حقوق بشر در افغانستان اعتراض نکرده است. گویی یا حقوق بشری مردم افغانستان نقض نگردیده، یا یا چیزی بنام حقوق بشری نداشتهاند که مورد دفاع قرار گیرد.
رئیس کمیسیون حقوق بشر افغانستان توجه سازمان را با توجه جامعه جهانی سازگار و هماهنگ ساخته است و بیشتر بحیث یک سازمان همکار ومددگار در کار ملت سازی ایفای و ظیفه کرده است. تیوری نهادگرایی در دسپلین روابط بینالمللی که به نقش سازمانهای بینالمللی و فرا ملی توجه دارد، بیشتر میتواند ما را در درک این مساله کمک نماید.
خواننده بدون شک از آن مواردی یاد خواهد کرد که کمیسیون حقوق بشر افغانستان به تحقیق این یا آن مساله خشونت یا قتل افراد ملکی پرداخته است و یا با خانههای امن و محکمه ی فامیلی و و زارت امور زنان همکاری دارد. در این شکی وجود ندارد که کمیسیون تنها به آنانی که آن را ایجاد کرده و سر پا نگهداشته است کار نکرده است، زیرا در نهایت امر یک کمیسیون حکومتی نیز میباشد و سازمانهای ذیربط نیز از او کار میخواهند.تابعیت دوگانه کمیسیون یکی از دشواری های عمده آن است، در حالیکه کمیسیون در درون خویش از منافع متفاوت و متضاد نمایندگی مینماید.
موثریت کمیسیون حقوق بشر وطنی ( کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان) را تنها بر اساس کار ملی و داخلی مسلکی آن میتوان سنجید. نتایج کار آن برای بهبود حقوق بشر نمیتواند بهتر از دستاوردهای کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد باشد، زیرا هردو گزارشهای تخطی ناقضان حقوق بشر را به ناقضان حقوق بشر که در حاکمیت قرار دارند ارایه میکنند. آنها بدینترتیب به ایلیت حاکم گزارش میدهند. مؤثر ترین بخش کار آنها را گزارش صادقانه به عامه مردم تشکیل میدهد.
این تنها دشواری ای نیست که کمیسیون با آن روبرو میباشد. این دشواریها عبارت اند از وابستگی سیاسی و اقتصادی سازمانها زیرا بر اساس برنامه دولت-سازی باید احزاب، جامعه مدنی، رسانهها و حکومت، اردو و پولیس ایجاد میگردیدند. آنها را مردم نساختند و یا کدام نیروی ملی در تشکیل آن سهم نداشته است، بلکه جامعه بین المللی، متحدان منطقوی و ملی آنها در این کار سیهم داشته ان. بنابرآن توقع بهتر از این را نمیتوان داشت.
فقدان دانش مسلکی دشواری عمده ی دیگر است که هم کمیسیون و هم سایر سازمانهای دیگر با آن روبرو اند. مهمترین و زیانبارترین همه ی آنها تعصب و تفکر گروپی آنها است که در ایلیت داخلی و متحدان آن و در دستگاههای کمک کننده و تسهیل کننده کار آنها با قوت به مشاهده میرسند.
پایان