دكتراندس نبي هيكل

 

 

 اســـــــــــــــــــــلام  و فــــــــردگــــــــــرایــــــــــــی

 

رویدادها و تجارب زندگی  روزانه این تصور را قوت میبخشند که فردگرایی یا اندیویدوالیزم در میان مسلمانان بخصوص هم میهنان ما رشد سریعتر دارد.  رشد سریع فردگرایی برای جامعه  و اعضای آن ممکن است سودمندیهایی داشته باشد که بحیث مشوقهای اقتصادی  به رشد و ترویج آن  کمک نماید ، اما پیامدهای چنین یک فردگرایی به یقین متأثر کننده و غیر سودمند خواهند بود.

فردگرایی در اسلام و اسلام در فردگرایی باید  بحیث یکی از بحث‌های مهم فلسفی و دینی در محافل علمی و رو شنفکری مطرح گردند، زیرا این دو بحث فرد مسلمان را، اعتقاد و رابطه دین فرد مسلمان را با برخورد وی مورد بحث قرارمیدهند و راهی را که باید فرد مسلمان در پیش گیرد روشن میسازد.مهمتر از همه قوت رابطه اعتقاد و باورمندی فرد مسلمان را با آنچه و ی بحیث فرد مسلمان انجام میدهدتبارز میدهد.

منظور نگارنده در این بحیث از فردگرایی در اسلام مقام و اهمیت فرد در اسلام است، در حالیکه  اسلام در فردگرایی بازتاب دهنده درجه‌ای میباشد که فرد مسلمان  در عمل به آن مقام و اهمیت ارج میگذارد.

منظور از فردگرایی در این بحث افراط در خود ـ جویی میباشد که بر اساس آن فرد در همه موارد خود و منافع خود را جستجو مینماید.

اساس اعتقاد دینی فردگرایی مقدم برهمه از این حقیقت ناشی میگردد که انسان در گام نخست یک هویت دارای حقوق و جایب و مسوولیتها در برابر خالق خود و  سایر همنوعان خود میباشد.

بصورت کل   روابط فرد را میتوان در یک مثلث قرار داد که در راس آن  خالق و معبود فرد قراردارد و فرد و سایر همنوعان در قاعده مثلث موقعیت دارند. محیط زیست فرد و همنوع در فاصله دوراس در قاعده مثلث قراردارد. این مثلث حکومتداری بزرگ جهانی را میسازد و حکومتداری انسانی را نیز بشکل یک مثلث باید در میان این مثلث قرار داد. بدین ترتیب مثلث مضاعف  آتی را بدست میاوریم.

 

 

 

 

 

 

 

(۲)

حکومتداری جهانی یک مفکوره گریزناپذیر و یک حقیقت است که وجود آن به درک ما  از آن  بستگی دارد اما از درک ما متأثر نمیباشد. دلایل زیادی دال بر وجود چنین  یک حکومت است حکومتی که برای اتباع خویش  نظم و ساز برگ زندگی را برگزیده و بزرگترین آزادیها را برای آن‌ها  طی زمان و مکان معیین در اختیار آن‌ها قرارداده است.

آفتاب به نظم مقرر طلوع و غروب مینماید، سیاره ها ی بزرگتر از زمین  از سالیان  خلقت تاکنون بدون آنکه رابطه و نظم آن‌ها برهم خورده باشد در بالای سر زمین قرار دارند، هر نفسی تولد میگردد، و میمیرد و استثنایی در آن وجود ندارد، ومدارک امثال آن.

در این حکومتداری فرد دارای حقوق، وجایب و مسوولیتها میباشد.از وجایب فرد یکی این است که باید حد میان افراط و تفریط را در همه ی موارد و در همه ی سطوح ( روابط فردی، سازمانی و ملی) نگهدارد.حمایت از حق و حقیقت، امانتداری دارایی یتیم، بیت المال، جهاد بانفس از زمره وجایب فردی فرد مسلمان در رابطه با فرد و جامعه اند.

سؤال برتری مقام فرد بر جامعه یا برعکس آن در واقعیت امر همان جدال اندویوالیزم و کولکتویزم است که همزیستی میان آن‌ها بوسیله ی رعایت حد افراط و تفریط ممکن است.اما مواردی وجود دارد که گزینش میان یکی از این‌ها به یک مساله مهم مبدل میگردد و  همانند دو ستی که برای دو ست خود فداکار ی میکند،خواستار قربانی شدن یکی برای دیگر میباشد.روابط بین الملل مثالهای واضحی  از چنین موارد  را بدست میدهد.

مثالهای زیادی از فداکاری فرد در برابر فرد و فداکاری فرد در برابر جمع در زندگی  ما وجود دارد. آن افسری که فرد انتحاری را در اولین رویداد انتحاری در  جوار وازارت امور داخله به آغوش گرفت  یک مثال آن است.در حالیکه انتحار میتواند یک عمل فردگرایانه باشد هرگاه فرد انتحارکننده انتحار را بحیث وسیله د ورود به بهشت تلقی نماید.

این تنها مثال فردگرایی در اسلام نیست.  جهت منفی فردگرایی را باید در حدافراط درخود نفعجویی جستجو نماییم. زمانی که فرد مسلمان نماز خود را پایان میدهد نخست  برای خویشتن از خداوند طلب مغفرت مینماید و سپس از خویشتن فاصله میگیرد و به والدین به استاد و به همه ی مومنان طلب مغفرت مینماید، درحالیکه نماز یک ماموریت فردی است، رابطه فرد با اطرافیانش و با جامعه وی در این ماموریت برجستگی دارد.عنعنه اندویدوالیستی و کولکتیفی دردین اسلام

برای کمال یکدیگر عمل میکنند و بر اساس آن در تقدم یا تاخر قرار میگیرند.

مثالهای مورد منازعه از چنین موارد در فرهنگ مسلمانان نیز وجود دارند که تنها اساس سنتی دارند.

خود نفعجویی یک امر  طبیعی بنظر میرسد که از خودی بودن ناشی میگردد.خودی بودن به این معنا است که من شما نیستم و شما من نیستید، اما خودی بودن درک فرد را نفی نمیکند. این حقیقت که انسان برای زنده ماندن در یک شرایط دشوار معیین  گیاه هرزه یا آنچه را میخورد که در حالت  عادی برایش تهوع آور است، و اینکه انگیزه‌های کار و عملکردش را حصول نفع بیشتر تشکیل میدهد به این تصور کلیگرایی انجامیده که در اقتصاد انسان بحیث موجود نفعجو توصیف گردد. نظریه انتخاب عقلی با وصف بیانهای متفاوت سخت و نرم خود برچنین باور استوار است.

آن فرد مسلمان که به جای گوشت حلال غیر حلال را به مشتریان مسلمان به نام حلا ل عرضه مینماید و یا  در ترازو و یا

 (۳)

مواد مورد فروش صادق و عادل نیست برای زیستن بهتر خود و فرزندانش و یا هم برای ارتقای موقف اقتصادی طبقاتی خودچنین میکند. زمانی که فرد  - سوار و پیاده - مسلمان در شهر کابل در سبقتگیری از همدیگر تلاش میورزد، یا به درخواست ی های کاریابی  یا  قرارداد  اقربا و دو ستان و یا آنانی که نفعی از آن‌ها متصور است حق اولویت میدهد نیز چنین هدفی را دنبال میکند.این حالت  برای همنوعان این فرد یا چنین افراد پیامدهایی دارد.در اروپا و آمریکا ممکن است افراد از این حقیقت بی‌خبر باشند که بسیاری از فروشندگان گوشت حلال  در کار شان صادق نیستند و آنانی که آگاه اند ممکن است راه حل دیگری برای آن جستجو مینمایند. در افغانستان قضیه دشوار تر از این است. ساده‌ترین مثال را در ترافیک جاده و در مقرریها میتوان دریافت. هرگاه شما از یک معبر فرعی بخواهید با موتر خود وارد جاده عمومی شوید باید خیلی انتظار بکشید تا مسلمانی به فکر شما افتد و بگذارد شما وارد جاده شوید. موتر امبولانس با این دشواری روبرو است که هریکی  به خود حق اولویت میدهد  نه به آن بیمار سخت.

پدیده دیگر معمول این است که مسلمانی به آنچه محدود گردیده که بیشتر به نفع فردی خدمت مینماید. نماز جماعت به دلایل اجتماعی بودنش اجر بیشتر دارد، اما اخوت اسلامی در جماعت

کمتر متبارز است. نه تنها ملا و منبر در انحصار عده‌ای قراردارد، بلکه فردگرایی در اشکال  نمایش مسلمان بودن نیز مشهود است. چرا  امام مسجد از راه همدستی با انتحاری مرگ تعدادی از نمازگذاران را و بی سرپرستی برخ دیگر را مجاز میشمارد؟

دشواری افراط در خود نفعجویی را در دو مورد مهم دیگر نیز میتوان به کثرت دریافت: در دستگاه قضایی ودر دستگاهد دانشپژوهی.

در حالیکه در افغانستان سلطه آنانی که تعالیم اسلامی و جهاد را به نام خویش ثبت کرده‌اند مشهود و متبارز است، در این دو عرصه مهم اجتماعی خود نفعجویی افراطی بیداد میکند.اهمیت این دو عرصه غیر قابل منازعه است. دستگاه قضا با تأمین عدالت سروکاردارد و مردم برای عدالت خواهی به آن مراجعه میکنند و در عرصه دانش پژوهی نسل آینده با دانش و تربیت مسلکی  مجهز میگردند.این دو عرصه با تعالیم دینی رابطه بیشتر و نزدیکتر دارند و از نظر رابطه علمی و کاری نیز باهم قرابت دارند.دستگاه قضایی} ایستاده(سارنوالی) و نشسته(قضات){ چنان معروف به فساد اندکه  نه تنها فرد، جامعه داخلی و جامعه بین‌المللی بلکه  دستگاه قضایی نیز از آن شکایت دارد.در این دستگاه بیشتر مشوقهای اقتصادی  تعیین کننده  اند. نتیجه آن می‌شود که این دستگاه  بیشتر به نفع مجرم (باطل) عمل کند تا به نفع (حق). تعجب‌آور این است که بخش  عمده کارمندان دستگاه قضا در رشته فقه و شریعت اسلامی تحصیل کرده‌اند و مسوولیت قضاوت بر اساس شریعت اسلامی را بر عهده دارند.

تفکر  به اصطلاح اسلامگرایی  از سالهای ۱۹۹۲ تاکنون بر افغانستان حکومت دارد. حاکمیت  این تفکر در این سالها  موجب تأمین سلطه هواداران این تفکر در دستگاه قضایی و دانش پژوهی گردید ه است. نه تنها امتحان کانکور ورود به مؤسسات تحصیلات عالی دولتی بلکه بسیاری مسایل دیگر مانند صدور دپلومهای تقلبی، محصلان فرمایشی، تعیین کادر علمی و ارتقای کادر علمی اغلب بر اساس همان معیاری  صورت میگیرد که در دستگاه قضایی بر اساس آن قضاوت‌های عدلی انجام میگردند.

 (۴)

 

بدین ترتیب خود نفعجویی افراطی  را در همه ی عرصه های کاری بخصوص در افغانستان با صراحت و  قوت آن

 

میتوان دریافت.مبارزه علیه آن مستلزم جهاد با نفس است که جهاد اکبر نامیده شده است. 

 

پایان

 

  


بالا
 
بازگشت