محمد امین فروتن

 

دستاوردهای کنفرانس شیکاگو و دغدغه افغانها

مشکلات افغانستان با کنفرانس حل نمی‌شود                   

محمد امین فروتن، از رهبران جهادی افغانستان و تحلیلگر مسائل افغانستان و منطقه  در گفتگو با دیپلماسی ایرانی به وضعیت افغانستان، پیمان استراتژیک، کنفرانس شیکاگو و خروج نیروهای خارجی می پردازد او معتقد است اگر هزاران میلیارد دلارنیز وارد افغانستان شود تا مردم افغانستان از نظر عدالت و آزادی جای خود را پیدا نکنند به هیچ وجه مؤثر نخواهند بود

دیپلماسی ایرانی: رهبران ناتو در روزهای گذشته در شیکاگو دیدار کردند و طرح‌هایی را برای انتقال فرماندهی نیروهای رزمی به افغان‌ها در اواسط سال ۲۰۱۳ تایید کردند. طبق این طرح نیروهای رزمی ناتو تا پایان سال ۲۰۱۴ از افغانستان خارج خواهند شد و فقط واحدهای آموزشی باقی می‌مانند. باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا در این نشست متعهد شدکه "آمریکا در کنار مردم افغانستان می‌ایستد." اما آیا واقعا آمریکا در کنار مردم افغانستان می ایستد؟ آیا با خروج نیروهای خارجی امیدی برای پایان مشکلات افغانستان به وجود خواهد آمد؟ کنفرانس شیکاگو چه دستاوردی برای مردم افغانستان داشته است؟ سوالاتی از این دست را با  محمد امین فروتن، از رهبران جهادی افغانستان و تحلیلگر مسائل افغانستان مطرح کرده ایم که در زیر می خوانید: 

آقای فروتن، مهم ترین مشکل افغانستان در حال حاضر از نظر شما چیست؟ 

به نظر می رسد که امنیت همچنان مهم ترین مشکل افغانستان باشد. از زمان اشغال افغانستان توسط شوروی تاکنون این کشور روی امنیت به خود ندیده است. هرچند امروزه نوع اشغال کشور با گذشته فرق دارد. امروز افغانستان در اسارت سی و چند کشور است و متاسفانه هر کشور منافع خاص خود را با استفاده از مهره های داخلی افغانستان پیگیری می کنند. به همین دلیل نگرانی هایی جدی در مورد فساد و نفوذ دولت های خارجی در امور افغانستان وجود دارد. از سوی دیگر امروزه متاسفانه در افغانستان اعتیاد به قدرت و ثروت بسیار زیاد شده است. بنابراین نبود امنیت و فساد گسترده می تواند مهم ترین مشکلات افغانستان تلقی گردد.

در هفته های گذشته بحث امضای پیمان استراتژیک بین افغانستان و آمریکا در رسانه ها و محافل سیاسی بسیار مطرح بوده است. به نظر شما این بحث تا چه حد در میان نخبگان و مردم افغانستان قابل قبول است؟

به نظر من موضوعات و مولفه هایی که در دنیا وجود دارد، در افغانستان معنای دیگری پیدا می کند. مثلا در مورد امضای پیمان استراتژیک نیز چنین می توان گفت که کسی  یا هر نهادی که از توانمندی های لازم برای اثبات یک نهاد مشروع ملی در حوزه حقوقی بهره مند بوده باشد، حق دارد برای بقای خود و لزومأ با در نظر داشتن منافع ملی خویش با هر کشور کوچک ویا هم  بزرگی پیمان های گوناگون من جمله پیمان ها ومعاهدات استراتژیک  منعقد کنند. اما متاسفانه در افغانستان مسئله به صورت دیگری است. ما حداقل در حال حاضر در افغانستان سیستم و نهادی حقیقی و حقوقی ای که بتواند با کشور دیگری با اراده ء برخاسته ازاراده حقیقی مردم، قراردادها یا پیمان هایی ببندند و به امضاء برسانند و از توانایی های اجرایی نیز برخوردار باشد نداریم. البته می توانستیم چنین سیستمی و نهادی را بویژه پس از حوادث دردناک یازدهم سپتمبر بوجود آوریم اما متاسفانه به دلایل معلوم و پنهانی بهترین فرصت های بدست آمده در زمینه بازسازی ساختارهای اصلی جامعه را از دست دادیم. شاید یکی از علت هایی که اکنون به آن متوجه شده ایم با هزاران دریغ و تأ سف اعتیاد برخی از نخبه گان و شبه زمامداران جامعه ما به قدرت و ثروت باشد. زیرا این نوع اعتیاد  از بزرگترین و بدترین نوع اعتیادهایی است که در جوامع استعمار زده به مثابه یک نسخه مجرب و آزموده شده ازسوی شرکت های سرمایه داری مافیائی و کارتل های بزرگ تولید اسلحه بر علیه نخبه گان و شبه روشنفکران جوامع شرقی به  کثرت مورد استفاده قرار میگیرند !

بدون تردید این یکی از مصیبت های بزرگی است که مردم جنگ زده افغانستان در تکاپوی ارضاء و اشباع چنین «اعتیاد کُشنده و مسموم کننده» چنان فرو رفته اند که از مسأله کل سرنوشت اجتماع غافل گشته اند. چنانچه در افغانستان با سپری شدن کم وبیش یازده سال ازاستقرار نهاد گسترده با تشکیلات وسیعی نخست به نام «اداره موقت افغانستان!» سپس «دولت انتقالی افغانستان!» وبالاخره «دولت جمهوری اسلامی افغانستان!» می گذرد ظاهرا یکی از بزرگترین شرایط دولت به اصطلاح «جمهوری اسلامی افغانستان» در زمینه امضای معاهده استراتژیک میان ایالات متحده امریکا و افغانستان عنوان و اعلام شده بود این بود که اگر امریکایی ها عملیات شبانه علیه مردم بی دفاع افغانستان را متوقف سازند، دولت افغانستان حاضر به امضای پیمان استراتژیک با ایالات متحده امریکا خواهد بود. این بدان معنی است که نهادی که با نگاه حفظ منافع هریکی از کشورهای شامل در ائتلاف جهانی علیه تروریزم به نام « دولت جمهوری اسلامی افغانستان !» به وجود آمده است از لحاظ  تعریفی که در علم حقوق و جامعه شناسی  برای «دولت مشروع و منتخب» وجود دارد معیوب می باشد و نمی توان آنرا با واژه ها و مفاهیم روشن حقوقی و سیاسی چون « دولت - دموکراتیک - اسلامی وافغانستان » ارزیابی نمود . طبیعی است که «فقدان مشروعیت» عیب بزرگی تلقی می گردد به ویژه آنگاه که یک نهادی که به هر دلیل و در هرگونه شرایطی در کسوت «دولت دموکراتیک و منتخب مردم » ظهور کند . لهذا کاملأ طبیعی است که با اینگونه شرایط سیاسی و اوضاع تار وتاریکی از کشور نخبه گان و اکثریتی از روشنفکران جامعه افغانی به امضای هرگونه معاهدات و میثاق ها با نگاه شک و تردید بنگرند .

 

تا چه اندازه امضای این پیمان می تواند به امنیت افغانستان کمک کند؟

چنانچه قبلأ نیز خدمت شما به عرض رساندم یکی از مصیبت های دردناک جامعه افغانی این است که کمک های غرض آلود کشور های بزرگ صنعتی و جامعه جهانی که در افغانستان حضور نظامی و اقتصادی دارند بصورت واضح و روشن از برکات ! و فیوضات ! مهره های معین بویژه خارجی های افغانی الاصلی که در شبکه مافیائی بنام «دولت جمهوری اسلامی افغانستان !» جابجا ساخته شده اند محسوب می شوند. این مهره های افغانی الاصل نیز بدون هرگونه تعارف و مصلحت جلب کمک های زهرآلود خارجی را مدیون حضور مبارکه خویش می پندارند، که این امر در ذات خود سبب ایجاد مراکز بی شماری از قدرت در جامعه افغانی شده است. لهذا کاملأ طبیعی است که نبود یک هرم واحد قدرت مرکزی و وجود اهرم های گوناگون قدرت بویژه آنگاه که مؤلفه ای به نام مشروعیت در بیرون از مرزهای افغانستان و با شبکه های نظامی و استخباراتی کشور های بزرگ وابسته است، بر امنیت افغانستان تأثیر مستقیمی وارد می سازد. جالب و سخت شگفت انگیز است که برای اقناع کشورهایی که نسبت به امضای چنین موافقت نامه ها و پیمانهای به اصطلاح « استراتژیک !!» ابراز نگرانی مصنوعی و یاهم ساده لوحانه می کنند از جانب  افغانستان پیشنهاد امضای چنین معاهدات صورت می گیرد، چنانچه تاکنون با چندین کشور دیگری مانند، انگلیس ، آلمان ، فرانسه ، استرالیا ، هند ، کانادا و سایر کشور ها اینگونه معاهدات«پُفکی و مصنوعی» به امضاء رسیده است. زیرا تمامی مقامات شرکت سهامی و مافیائی که به نام دولت جمهوری اسلامی افغانستان مسمی شده است، بیش و پیش از هر نیروی دیگر بر عدم اهمیت اینگونه معاهدات واقف اند. بهترین نمونه اش آنگاه به نمایش درآمد که هنوز جوهر امضای معاهده  استراتژیک میان افغانستان و ایالات متحده امریکا خشک نشده بود که بیست و سه نفر ازشهروندان  افغان به طرز وحشتناکی در عملیات نیروهای ویژه ناتو کشته می شوند. وقتی از وزیر دفاع افغانستان آقای رحیم وردگ راجع به این عملیاتی که به تنهایی توسط خارجی ها انجام داده شده بود پرسیده شد وی به خبرنگاران گفت که ما در عملیات ویژه نظامی نمی توانیم مشارکت داشته باشیم. زیرا که برای این کار نیاز به دوازده فروند هلیکوپتر و سی فروند هواپیمای جنگی داریم.!! سوال اساسی ای که نزد هر آدم عاقلی پیش می آید این است که وقتی افغانستان آمادگی برای مشارکت در چنین عملیات ساده نظامی ندارد، چرا و به مقتضای منافع کدامین کشور بزرگ در انتقال قدرت به نیروهای افغان چنین عجله صورت می گیرد؟ بدون هرگونه تردید وجود این اوضاع وچنین شرایط مانند این است که از یک فرد زندانی در زندان تحت فشار اعتراف گرفته شود و گفته شود که باید هر آن چه زندانبان می گوید امضا کند. او هم امضا می کند ولی این به این معنا نیست که آن فرد حتما این اقدامات را انجام داده باشد.

 بحث امضای پیمان استراتژیک هم به همین صورت است. پیمان استراتژیک لوازم اجرا و ضمانت های اجرایی ندارد. فرض کنیم به هر دلیلی امریکایی ها این پیمان را اجرا نکردند (که نمی کنند)، افغانستان چه ابزاری دارد که بر امریکا برای اجرای این پیمان فشار آورد؟ متاسفانه در حال حاضر در افغانستان اصلا توان نه گفتن در برابر دیگران از بین رفته است. 

در روزهای گذشته شاهد برگزاری اجلاس ناتو در شیکاگو بودیم که سران ۲۸ کشور عضو پیمان آتلانتیک شمالی، در این نشست بر سر خروج نیروی نظامی این سازمان تا پایان سال ۲۰۱۴ میلادی از افغانستان توافق کردند. تا چه اندازه این موضوع می تواند به تامین امنیت افغانستان کمک کند؟ آیا جامعه جهانی برای کمک به نیروهای افغان برای برعهده گرفتن امنیت افغانستان به اندازه کافی متعهد است؟

ببینید بحث در این نیست که چه کسی به چه کسی کمک می کند. ما در قرن بیست و یکم زندگی می کنیم. اقتضای قرن بیست و یکم این است که به مسائل به طور فراملی نگریسته شوند. اگر به مسائل، فراملی نگاه کنیم، همین مسئله ملی و ملیت نیز حل می شود. مثلا گفته می شود باید مسئولیت امنیت را به ارتش ملی افغانستان واگذار کرد. ارتش ملی افغانستان  یعنی چه؟ در ارتش ملی افغانستان کسانی حضور دارند که عملا جاده صاف کن همین نیروهای استعماری هستند. اگر قرار باشد مسئولیت ها به دولت واگذار شود، سوال این است که کدام دولت؟ مسئله این است که اکثر مهره های این دولت از خارج به افغانستان رفته اند. این ها با درآمدهای بسیار بالایی در معامله با شبکه های استخباراتی به افغانستان رفته اند و در آنجا به مقتضای منافع هرکشور از سوی نهاد های امنیتی و استخباراتی خارجی جابجا می گردند .

یعنی به نظر شما میزان توجه جامعه جهانی به افغانستان کافی نیست؟

اصلا مسئله این نیست که در کنفرانس شیکاگو چهار میلیارد دلارو یا هم ... ملیون دلار برای کمک به افغانستان تخصیص داده شد. این نگاه غلط به بحران در افغانستان است ، جامعه جهانی باید با نگاه نو و با درنظرداشت شرایط تاریخی، فرهنگی و اقتصادی مردم افغانستان به احیای ساختارهای معنوی و تمدنی جامعه افغانی که طی چندین دهه بصورت تئوریزه شده منهدم گردیده اند مبادرت ورزند و از سیاست های دوگانه و به کار گیری نسخه باج دهی و سیاست های روزمرگی اکیدأ بپرهیزند. نمی خواهم نصیحت اخلاقی کنم، مسأله یک فرهنگ و یک تمدن است که نابود می شود، هر روز و هر ساعتی که می گذرد ارزش های انسانی قربانی می شوند. برای اینکه از چنین فجائعی جلوگیری شود نخست باید به صورت مسالمت آمیز زمینه انتقال قدرت ازاین شرکت سهامی که همیشه با ژست مصنوعی نیازمندی و محتاجی ، تمامی وجودش کاسه گدائی است در طفیلی بودن نزد این و آن مصاب به انفلونزای کنفرانس گشته است مساعد سازد و این شهزادگان تحقیرشده را نیز که در چراگاه یک «سعادت کثیف» و « لذت پوچ» به سر می برند نجات دهند . 
 

یعنی به نظر شما نتایج این کنفرانس قابل اعتنا نیست؟

من گفتم که متأسفانه ما دچار آنفولانزای کنفرانس شده ایم. قبل از این که نتیجه این کنفرانس معلوم شود، باید برای نتیجه گیری آن یک کنفرانس دیگر درست کنیم و این روند هم چنان ادامه دارد. بنابراین مولفه های مشخص برای دولت افغانستان معنای متفاوتی دارد. وقتی به امید یک ملت خیانت شود، نتیجه مشخص است. مردم همیشه به دنبال کسی می دوند که برایشان امید خلق می کند. کنفرانس لندن، کنفرانس شیکاگو، کنفرانس برلین، کنفرانس بن و دیگر کنفرانس ها اقدامات پوچی است. اگر هزاران میلیارد دلارنیز  وارد افغانستان شود تا مردم افغانستان از نظر عدالت و آزادی جای خود را پیدا نکنند به هیچ وجه مؤثر نخواهند بود.

 

مأخذ : http://www.irdiplomacy.ir

 

 


بالا
 
بازگشت