داکتر غلام محمد دستگیر

 

عقد پیمان ستراتیژیک با پاکستان: مسوولیت تاریخی ویک آزمون بزرگ

 

داکتر غلام محمد دستگیر,برومفیلد, کولورادو, ایلات متحدۀ امریکا

 

درین اواخر, گرچه متن کامل این پیمان ستراتیژیک با پاکستان میسر نسیت, بأنهم سرو صداهای بلندی را در بین افغانهای داخل و خارح مرز افغانستان برپا آورده است.

پیمانها, اکثرأ بین ممالک وقتی طرح و بحث و امضا میگردد که مفاد طرفین مد نظر بوده روابط سیاسی, اقتصادی, فرهنگی, امنیتی و تعلیمی و اکادمیک راحمایت و تقویت بخشیده روابط دوستانه و متقابلۀ مملکتین را در دائره و چوکات تعهدات بین المللی ثبات بخشیده دوام دار سازد. اگر این پیمانها روی یک بنیاد صداقت و راستی بنا یافته باشد وبا خود نیم کاسه یی در زیر کاسۀ منافقت نداشته باشد ممکن مؤثر, موفق و پایدار بماند. واما اگر روی یک پلان نهفته و استعمال یک متن مغلق و شفر بار و آنهم از طرف یک مملتیکه دشممنی خودرا بارها به مقابل طرف دیگروآنهم بسویۀ بیرحمانه و ظالمانه به اثبات رسانیذه باشد نه تنها قابل قبول مردم نخواهد بود  بلکه به طرح کنندگان آن پیمان نام سیاه و ملعونی در صفحات تاریخ آنوطن درج خواهد ساخت.

لیدران مملکت, اگراندکترین احساس وطندوستی و ترحم بحال مردم ظلم رسیده و رنجکشیدۀ خود داشته باشند و میدانند که شب و روز بصورت دوامدار و بلا توقف اطفال, پدران, شوهران واقربای خودرا با انتحاریان پاکستانی از دست میدهندو برخاک شان تجاوز صریح و بیشرمانه اسخبارات آنکشوررا به دیدۀ سر مینگرند واما اشکی ندارند که سرازیر سازند,  باید ده ها بار فکر نمایند که آیا آنطرف این پیمان مملکتی هست که قابل اعتماد باشد. اینها باید از تاریخ بیاموزند وخودرا در برابر یک پیمان دیورند دوم که اینبار پیمان ستراتییژیک کرزی و مافیای شان نلم خواهد داشت, نگزارند که بدنامی دیگری در لست طویل بدنامیهای متعدد شان اضافه شود.

پاکستان مملکتیست که درس خدعه کاری, دروغبافی, منافقت, تفرقه انداری, پخش معلومات غلط, وسوسه اندازی, مسلمان کشی, چالبازی,عدم احترام بحاکمیت ملی و هزاران عیب ناشرعی دیگر را از بادار خود انگلیسها فراگرفته اند, برای مفاد و جیب زمامداران دغل کار خود , از استعمال این افعال ملعونه بمقابل هیچ مملکتی حتی امریکا که بلیونها دالر,صدقۀ سر, مالیه دهندگان خودرا چون آب روان برایشان سالها روا داشته اند, دریغ نمی نمایند.

بناء, این پیمان و لو که در ظاهرجملات دلچسپ و پسندیده و مفید هم داشته باشد اما در باطن ودر عقب آن  یک شیطان  ملعون ویک انگلیس ابلیس صفت که هدف شان جزتباهی زیربنای افغانستان و انتقام از جنگهای باخته شان هدف راستین دیگر ندارند, ایستاد بوده وچون همیش در پی سرقت و غارتگری ثروتهای تاریخی و اکنون ذخایر زیر زمینی ما اند, نمی توان بدام افتاد و اعتماد کرد.

پاکستان در روابط سیاسی  خود با افغانستان صادق نبوده , نیست و نخواهد بود. در وقت جهاد یک گروپ مجاهدین را بر دیگر ترجیح داده برتری بخشیده اند. . ار اعتماد مجاهدین به سیستم اسخبارات پاکستان سوء استفاده بعمل آمد و با عربستان سعودی و ایالات متحدۀ امریکاو انگلستان بنیاد طالبان را برای تباهی افغاانستان اساس گذاشتند.  در سیستم انتخاباتی ما مداخله نمودند و اجنتهای حودرا بر کرسی پارلمان افغانستان ملتصق ساختند تا از پیشرفتهای سیاسی و مدنی ما با خبر بوده در صورت لزوم موانع ایجاد نمایند. به حاکمیت ملی افغانها وقعی نگذاشته احترام قایل نیستند. در فیصله ها و پروگرامهای سیاسی افغانستان به اجازۀ ماستر خود انگلیس ابلیس بخود اجازه میدهند که جزء تف طفیلی آن باشند وما را از انتخاب دوستان بین المللی ما مثل هندوستان با بیحیائی که مختص بذات شان است هدایت میدهد که دوری بجوئیم. عجب تر اینست که چون افغا نستان با هند پیمان ستراتیژیک امضا نموده است پاکستان هم باید با افغانها بهر قیمتی که شود این پیمان را داشته باشند. بناء, این پیمان پاکستانیها از تۀ دل نبوده روی رقابت با هندوستان طرح شده است.مثالها زیاد است . پس چگونه ما میتوانیم به این نوع دوستیکه با ماسک شیطنت و دیده درائی با ما برخورد دادرند ودر بی ثباتی امور سیاسی و دولت داری ما از هیچ نوع تشبث منفی ابا نمیورزند, اعتماد کنیم.

پاکستان در روابط  اقتصادی خود با افغانستان صادق نبوده, نیست و نخواهد بود. بحیث یک مملکت مسلمان و همسایۀ همدین, خلاف تعلیمات اسلامی با افغانستان برخوردهای متکرر و متعدد ناجونمردانه

انجام داده اند. با ایجاد موانع غیر انسانی وغیر مدنی در ترانزیت اموال تجارتی افغانستان خسارات بی شماربرای تاجرو تنقیص قابل وصف درعایدات گمرکی افغانستان سبب شده اند. قاچاقبران پاکستانی که

در زرع و تولید تریاک و تولیدات آن تخصص و سابقۀ تاریخی  قابل قبح داشته اند این عمل شنیع و این پیشۀ شیطانی را با شرکای بیرحم و دالر دوست خود از طریق استخبارات خود و طالبان خود با افغانستان انتقال داده اند. این ضربۀ اقتصادی و پولی پاکستان  بد نامی بین المللی را نیز  برای افغانستان کمایی کرده است که از طرف وطندوستان افغان بهیچ وجهه ,قابل عفو نیست. رایج ساختن کلدار در سرحدات شرقی افغانستان ضربۀ اقتصادی دیگریست که بر پیکر پول افغانی وارد ساخته اند. صدور اموال بی بنیاد وغیر صحی شان مشکلات اقتصادی و سلامت جسمی وطنداران ما را بار آورده  مانع تاسیس فابریکه جات در افغانستان میشوند.مثالها زیاد است . پس چگونه ما میتوانیم با این نوع دوستیکه با ماسک شیطنت و دیده درائی با ما بر خورد دارند ودر پی بی ثباتی امور پولی و اقتصادی ما از هیچ نوع تشبث منفی ابا نمیورزند , اعتماد کنیم.

پاکستان در روابط فرهنگی خود با افغانستان صادق نبوده, نیست و نخواهد بود. افغانستان در طی سالهای متعدد نفوذ انگلیس در افغانستان به صدور بازی کریکیت که سپورت مخصوص انگلیسها است

قادر نشد. اما با ظهور طالبان پاکستانی و حمایت ایجنتهای پاکستانی در افغانستان این سپورت بر افغانها تحمیل شد. پاکستان زبان پشتو را که یکی از زبانهای ملی افغانستان است, نزدیک است با مخلوط ساختن کلمات انگلیسی و غیره زبان پشتو را رهسپار دیار عدم سازند. حتی مساعی زیاد بخرچ داده اند که آن کلمات نا منحوس را در قاموس اعلانات افغانی هم بگنجانند که خوشبختانه وزارت اطلاعات و کلتور در پی از بین بردن این نوح لوحه ها اقدامات جدی روی دست دارند. وهم فرهنگ منحوس طالبی خودرا با آتش زدن کتابها, مسدود ساختن مکاتب و حرام فتوا دادن  تعلیم و تربیه, رخنه زده اند. مثالها زیاد است . پس چگونه ما میتوانیم با این نوع دوستیکه با ماسک شیطنت و دیده درائی با ما بر خورد دارند ودر پی ملوث ساختن امور فرهنگی ما از هیچ نوع تشبث منفی ابا نمیورزند, اعتماد کنیم.

پاکستان در روابط امنیتی خود با ما صادق نبوده,نیست و نخواهد بود. امروز نود (90%) فیصد مشکلات نا امنی در افغانستان از آنطرف سرحد نشأت میکند. جایدادن و حمایت از تروریستها در پاکستان امنیت منطقه, امنیت جهان را علاوه از بی امنیتی در افغانستان در پرتگاه تباهی نزدیک ساخته  نام نیک اسلام را لکه دار نموده روش ها را بمقابل این دین آسمانی بجائی کشانیده که بقرآن معظم بی احترامی و به پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه والسلام هتک حرمت صورت میگیرد.طالبان پاکستانی برمساجد .بروز سید الایام ,یعنی روز جمعه ,انتحاری میفرستند و مومنین را پارچه پارچه به این سوو آن سو پراگنده میسازند. لیدران پاکستان بیشرمانه به رساله ها ابراز نظر میدارند که تا در افغانستان حکومت دوست یعنی پشتون روی کار نیاید امنیت در افغانستان نا ممکن است وباز هدف باداران انگلیسی خودرا بر کرسی عمل تکیه داده نفاق کشت میکنند تا حاصل حاکمیت بدست آورند. پاکستان بضد صلح با افغانستان بوده شورشیان افغان چون انجنیر گلبدین حکمتیار, القائیده و طالبان را به آغوش کشیده حمایت میکنند و پسر میخوانند.  دهشت افگنیهای بن لادین که برای سالها منطقه و جهان را بقثل و قتال نا آرام ساخته  نا امنی را سبب شده بود پاکستان وی را به آغوش و تحت حمایۀ قوای عسکری خود در ابتأباد  در پناه خود نگه میداشت,  با بی حیائی و دیده درآئی که پاکستان مختص بذات دارد تا اکنون از موجودیت وی در خاک خود اظهار بیخبری میکنند, پاکستان باین فریبکاریهای خود به اصطلاخ "سر انگلیس بادار خودرا هم خارید". طالبیکه جهت صلح و دست کشیدن از قتل برادر مسلمان خود برای مذاکره حاضر میشود بزندان رهنمون میسازند. در کنر و مناطق شرقی و جنوبی افغانستان راکت پرانی داشته صدها طفل و پیر و جوان ما را شهید مسیازند و کلبۀ گلی شان که سر پناه سردی زمستان و گرمی تابستان شان است, بخاک یکسان میسازند و صدها فامیل دیگررا بی خانمان ساخته بر احصائیۀ مهاجرین داخلی افغانستان زیادت میبخشند.عجب اینست که به کرزی در دهلیزهای ملل متحد وعدۀ توقف راکت پرانی برمرزهای افغانستان میدهند وروز دیگر هم براکت پرانی و هم به وسعت آن افزایش میدهند. بر دختر و پسر افغان تجاوزات بی ایمانانه , بیرحمانه و ظالمانه در پیش دارند وبه اختطاف مردمان بیکناه ما تا هنوز ادامه داده اند.مثالها زیاد است . پس چگونه ما میتوانیم با این دوستیکه با ماسک شیطنت و دیده درائی با ما برخورد دارد واز قتل افغانهای معصوم وبیگناه ما و بی امنیتی در افغانستان ار هیچ نوع تشبث منفی ابا نمیورزد, اعتماد کنیم.

پاکستان در قسمت روابط تعلیمی و اکادمیک با افغانستان صادق نبوده,نیست و نخواهد بود. کومکهای تعلیمی و اکادمیک شان در ساحه های عسکری وپولیس است تا ستون پنجم خود را تقویه و گسترش دهند. یونیورسیتی هایشان از یکسو فیس هنگفت اخذ مینمایند و از سوی دیگر دیپلومهای جعلی ماستری و داکتری به ایجنتهای خود تقدیم میدارند تا در شعبات حساس افغانستان موقعیتهای بلند اتخاذ نمایند و آجندای تباهکن استخبارات شانرا بضد منافع ملی افغانهای خوشباورپیاده سازند. در قسمت تعلیمات دینی یک حرکت ضد حنفی را شروع ودر پخش مذهب حنبلی جدید یا وهابیزم افکار و اذهان مردم مسلمان و مومن ما را در افغانستان و پاکستان مغشوش و بیراه ساخته اند. با تعلیمات افراطی اسلامی و کذابیت مطلق, جوانان بیگناه ما وپشتون های ماورای سرحد را تشویق بخود کشی نموده با کپسولهای هلوسینوجینیکی که سبب شنیدن آواز های مطلوب و دیدن باغهای سرخ و سبز میگردد, این جوانان معصوم و بیگناه را راهی دوزخ میسازند. برای خاموش نگهداشتن مردم از درک این اعمال شنیع زمامداران پنجابی شان لیدران قومی پشتونهای ماورای سرحد را بالا بالا نشانیده میغولانند. مثال مهم آن همراهی نواسۀ خان عبئالغفار خان پسر خان عبالولی خان آقای اسفندیار ولی خان است که بهمرائی زر دادی در مجمع عمومی سال 2012 در نیویارک شرکت داشت. با این عمل شیطانی و فریبندۀ خود بدیگر هدف بزرگ باداران انگلیسی خود موفق میگردند که ختم نسل آیندۀ این جوان و باالاثر تنقیص در تولید مسلمانان در منطقه است . مثالها زیاد است. پس چگونه ما میتوانیم با این دوستیکه با ماسک شیطنت و دیده درائی با ما بر خورد دارد ودر بی ثباتی اکادمیک و کشتارو بیراهی جوانان معصوم و بیگناه مسلمانان و مومنین خوشباوردر افغانستان و ماورای سرحد ار هیچ نوع تشبث منفی ابا نمیورزد, اعتماد کنیم.

 با درنظر داشت نکات عمدۀ فوق امضای این پیمان ستراتیژیک با پاکستان و آنهم در شرایط فعلی فبل از وقت شمرده میشود. باید نظر نخبه های افغانستان درداخل و خارج مرز افغانستان طلب شود. به اعوام آصیب رسیده و رنجکشیدۀ افغان موقع داده شود تا نظریات و گفته های خودرا ثبت رسانه ها سازند. و بر دولت است که نظریۀ همۀ شان را بدقت و جدیت تام تحت مطالعه قرار دهد.

و اما اگرپاکستان میخواهد که اعتماد ما افغانهای داخل و خارج مرز افغانستان را جلب نمایند, باید این ماسک را از چهره برداشته با دیانت , مسلمانی ,ایمانداری وبه اساس ارشادات دین مبین اسلام رفتار نموده از تخریبات و پخش ستون پنجم خود دست بردارند. در مسایل سیاسی و انتخابات افغانستان مداخله نکنند. راه ترانریتی با امن طور مداوم را بازساخته ازکاغذ پرانیهای بیمورد بار چلانی و بهانه گیریهای طفلانه ابا ورزند. به حاکمیت ملی افغانستان از دل و جان احترام قایل بوده از مداخله در امور دولت داری و پارلمانی ما جدأ دوری جویند. از مقرری اجنتهای خود در پستهای حساس افغانستان و خدعه های استخباراتی خود کنار آیند. ازپخش دیپلومهای ساختگی  و فعالیتهای اکادمیک ساختگی دست بردارشوند. تشویق استعمال کلدار را بعوض پول افغانی نوقف سازند. از راکت پرانی و تجاوز بخاک پاک افغانستان جدأ و بلا شرط و همین حالا و اکنون اجتناب ورزند. طالبان پاکستانی خود را در پاکستان نگه دارند.  ارتروریزم , کشتار , تخریب زیربناهای ما وسرقت آثار باستانی ما جدأ فاصله گیرند. از ارسال, ترویج, تعمیم, دهشت افگنی وحمایت انتحاریون خود درافغانستان , پاکستان بعقب برگشته درب مذاکرات امین , مؤثق ,صادقانۀ  و مؤفق صلح و امنیت را با همسایۀ که بدون موجودیت وی خودش بخطر است, باز نگه دارد.

اگر بعد از 2-3 سال مطالعات و تحقیقات عمیق- عملی شدن و تحقق توقعات فوق را ثابت ساخت, آنگاه میتوان پیمان ستراتیژیک را با پاکستان دوباره مورد بحث و مذاکره قرار داده فیصلۀ تاریخی صورت گیرد؛ تا شود که ازاین آزمون ملی دولت و ملت افغانستان مؤفق و سرفراز بدر آیند..... دراخیر این نوشتۀ خودرا بقسمتی از منظومۀ طویل شهنشاه سخن  شاد روان خلیل الله خلیلی را که در سال 1329 شصت و دو سال قبل از امروز زیز عنوان پیام به پاکستان سروده , پایان میبخشم:

 

به پاس خاطر دشمن, مشو مقابل دوست                             که دوست را نتوان یافتن , چنین آسان

مشو  فریفتۀ  "خط  دیورند", که نیست                             به چشم  اهل خرد جز علامت  خسران

دریغ  بر تو که  از خط  کافری,  بکشی                              خجسته   نام  اسلام  را  , خط   بطلان

دریغ از تو که خواهی به مکر و حیله و زرق     بنای   وحدت  اسلام را,    کنی  ویران

مشو  مقابل  قومی , که داده  است  بتو                             به جای  بتکده و بت,  مساجد  و قرآن

تو بودی امیی و در دست تونهاده کتاب                              توطفل  بودی و در گوش تودمیده آذان

مکن بطعنۀ مردم, زبان دراز  که نیست                              زبان هرزه  سرا,  حربۀ  جوان مردان

تو   کز  سعادت  آزادگی,   نداری   بهر                             چه  می شناسی,  قدر سعادت  دیگران

بدین وسیله, مزن دردیار خویش , آتش                              که چون زبانه کشد خشک وتر بود یکسان

مجو ز  ملت چندین هزارساله که داشت                              سران   تاج گزار و  شهان  باج  ستان

که  بر فسانه و افسون تو شود, مفتون                              به حرف پوچ تو بنیان خود کند ویران

 

اگر ترا نه شود گفته های  من   باور

       زجای خو یش مرو, این گز است  و این میدان   

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت