پوهنیار بشیر مومن

 

بی فرهنگی در حوزه فرهنگی

 براساس احصایه های غیر رسمی در حدود دو میلیون افغان در ایران زنده گی می کند. تاریخ مهاجرت افغانها در ایران به سالهای بسیار دور باز می گردد. گر چه امروز ممکن است که بخشی از جامعه ایرانی، افغانها را خطرناک، ویا هرقسمی که دل شان بخواهد خطاب کند، اما سابقه این گروه اقلیت در ایران این طور نشان می دهد که در تمام طول تاریخ، حضور این مهاجرین در ایران، وجهه ای منفی نداشته است. آن چیزی که امروز دولت ایران در حال اجرای آن است،  شاید بازتابی  بخشی از نگاه ایرانیان به این مهاجرین باشد؛ رفتارهای زننده و گاهی غیر انسانی، توهین و تبعیض، عدم رعایت حقوق اولیه افغانها از جمله حق زنده گی، تحصیل،  انتخاب همسر و مکان زنده گی که از اصول اصلی اعلامیه جهانی حقوق بشر است و بسیاری دیگر، از جمله مسائلی است که در رفتار روزمره ایرانیان در مقابل افغانها قابل مشاهده است. حتی والدینی افغانی بدون سند رسمی ، از داشتن کارت هویت ومتعاقب آن فرزندان شان از حق تحصیل که از حقوق اولیه هرانسان است، محروم هستند.
 این سلسله عوامل، باعث شد که افغانها در ایران روزگار بدی داشته باشند. تحقیر ، اخراج از مکتب، عدم پرداخت دستمزد کافی و گاه پرداخت نکردن دستمزدها به این قشر مهاجر و همچنین عدم حمایت های قانونی به دلیل عدم دلسوزی مسئولان و عدم توجه به قوانین حقوق بشری و کم توجهی مسئولان بین المللی به مسائل مهاجرین در ایران، بیشتر راههای امید را در میان این قشر بسته بود.و به همین ترتیب، دولت ایران وجهه سخت تری به خود گرفت و در صدد اخراج آنها از ایران بر آمد. نگرش جزم گرایانه و ارتجاعی به انسان در بنیادگرایی خلاصه نمی شود. فرقه گرایان، نژادپرستان و قوم پرستان هم در افکار تحقیرآمیز به انسان شریک اند
.
 در همین رابطه چند روز قبل در رسانه ها، خبری اعلام شد که «به منظور رفاه شهروندان نیروهای این کمیته با همکاری پلیس امنیت و اداره اماکن در روز ۱۳ فروردین از ورود افاغنه به پارک کوهستانی صفه جلوگیری میکنند». مسوولان کمیتهء موسوم به سفرهای نوروزی مانع از شرکت افغان های مهاجر در مراسم " سیزده بدر" در شهر اصفهان ایران، شدند. که این عمل بی فرهنگ شان باعث خدشه دار شدن خاطر بسیار از افغانان چیز فهم ما گردید. این کار به معنی نقض حقوق مهاجرین افغان در ایران است. تمام ایرانیان با وجدان میدانند که عاملین ناامنی شهروندان در جامعه ایران اراذل و اوباشی خود ایران است که  تجاوزات سازمان یافته، قتل ها، جنایات و شبکه های قاچاق را سازمان می دهند.

ایرانیان با حرکت تبعیض آمیز خود، مانع حضور افغانان در روز سیزده به در، در پارک کوهستانی صفه گردید و به این شکل به سیزده بدر و نوروز توهین نمودند. امروز نوروز آئین باستانی 300ملیون انیان در کره زمین است، مردمی که اکثرا تاریخ و سرنوشت مشترکی داشته  اند .و اما در ایران کسانی حکم میرانند که در تضاد بنیادی و آشتی ناپذیر با آزادی، دمکراسی، حقوق بشر و حکومت ملی قرار دارند و در نظام فکری شان، انسان نه با ارزش های ذاتی اش، بلکه با دین و ارزش های مردمان پیشاقرون وسطی محک می خورد. تا زمانی که انسان با روایت های دینی همخوانی داشته باشند، مطلوب و در غیر اینصورت نامطلوب محسوب شده و طرد می گردد. اربابان ایران ،جان، مال و ناموس مردم را مورد تجاوز قرار داده و  می دهند و خلافکاری های خود را به گردن افغانان بیچاره که از بد روزگار به انجا به همزبانان وهم مذهب خود پناه بردند، می اندازند. ریشه اصلی مشکلات در تبعیض نهفته است و اتهام عامل ناامنی در جامعه به افغانها عوام فریبی بیش نیست. رهبران ایران داد از حوزه تمدنی وحوزه فرهنگی میزنند ولی در عمل بی فرهنگی درین حوزه فرهنگی دیده میشود.حاکمان ایران بارها تا سرحد بی ناموسی واعدام افغانان را مورد توهین و تحقیر قرار داده و از ابتدائی ترین حقوق انسانی شان محروم  کرده اند ومی کنند. بقول مهاجرین که به اروپا آمده اند، حتی در برخوردهای روزمره ایرانیان ، افغان را« افغان پدر سگ»  خطاب میکنند .نمیدام کجای این نوع برخورد از فرهنگ وتمدن حکایت میکند. همه میدانند که مشکل اساسی  جامعه ایران نه در افغان، بلکه در خود آن دولت ومردم نهفته است.لازم به تذکراست که بیسوادی وکم سوادی اکثریت افغانان مقیم ایران موجب عدم علاقه به مشارک اجتماعی، عدم تلاش برای تشکیل اتحادیها وانجمنها گردیده واین مسله به نوبت خودعامل به حاشیه راندن شان گردیده. ودر نتیجه می بینیم که خود افغانها نیز در بی سرنوشتی خود در جامعه ایرانی بی تاثیر نبودند.
از همه شگفت انگیر تر اینکه وزارت  فرهنگ افغانستان در مورد جلوگیری از حضور افغان ها در مراسم سیزده بدر در پارک کوهستانی صفه، خود را به «کوچه حسن چپ » میزند و ابراز بی خبری می کند،تا موجب آزرده گی «بادار» و«جیزگر»  خود نشود. در حالیکه بسیاری از رسانه ها از قول  افغان های مهاجردرایران گزارش داده اند که به آنها اجازه شرکت در آن مراسم داده نشد.
 چقدر بی انصافی است ببینید ،نوروز جشن سنتی و ملی همه گروه‌های قومی و ملت‌های ساكن در محدوده‌ای از مرزهای غربی چین تا نزدیك مدیترانه است كه از شمال منطقه آسیای مركزی تا قفقاز و حتی تا سواحل دریای عمان و خلیج فارس را نیز در بر می‌گیرد. اگرچه در این پهنه جغرافیایی نوروز جشنی سنتی است، اما در سال‌های اخیر نوروز به عنوان یك جشن ملی برگزار شده است.بدون تردید نوروز بزرگ‌ترین نشان فرهنگی این منطقه است كه با وجود فراز و نشیب‌های بسیار همچنان پابرجا مانده است.ولی روز «سیزده به در» روز خاص طلب باران بهاری برای کشتزارهای نورسته خوانده می شود که مردم در ایران و افغانستان در این روز «سبزه لگد» می روند.
   بزرگترین درس نوروز وبهار خانه تکانی فکری است تا افکار کهنه وفرهنگ پوسیده را دور کرد وبه فرهنگ مدارا و فرهنگ محبت وتحمل دیگران روی آورد، اما برخوردی که در رابطه به ممنوعیت مهاجرین افغان برای گشت و گذار آنها در پارک ها صورت گرفته، فرهنگ بی فرهنگی است،یک نوع تبعیض آشکار در برابر انسان هاست. اکثریت افغانان این عمل ایران را یک نوع تبعیض نژادی در برابر وطنداران خویش می پندارند.افغان ها اگر در کشور خود زنده گی نمی کنند باید از حقوق انسانی برخوردار باشند. قسمی که در با لا ذکر شد در گذشته نیز انتقاد هایی در مورد عملکرد مقام های ایرانی نسبت به افغان های مهاجر وجود
داشته اند. بدین شکل بود که برخی از سربازان نیروی انتظامی در جریان دستگیری و اخراج این دسته از پناهنده گان ، گاه رفتارهای وحشیانه با آنها انجام دادند. انداختن یک کارگر افغان  از ساختمان چند طبقه به پایین که موجب مرگ او شد، اعدام دهها جوان ونوجوانان، بالغ ونابالغ از جمله رفتارهایی بود که جنبه بین المللی بخود پیدا کرد ومسئولان سازمانهای جهانی را به عکس العمل بر انگیخت.
 
ایران پیوسته نه تنها در بخش های فرهنگی پرابمهای را برای افغان ها خلق  کرده ، بلکه در دیگر بخش ها مثل امنیت و ترانسپورت نیز افغان ها را دچار معضلات  مختلف نموده . به هر حال این کتله بی فرهنگ  باید بدانند که دیر یا زود بهار ایرانی خواهد رسید واین خفاشان را دوباره روانه غارهای شان خواهد کرد، ولی افسوس که وطنداران بی دفاع من این همه ناروایی ها راناچار تحمل
کند.

 به امید روزی که جای کار وتنفس سالم برای همه شهروندان افغان  در افغانستان میسر گردد!

 

 


بالا
 
بازگشت