الحاج عبدالخالق بقايی پاميرزاد
يادی از فرهنگ سالار بزرگ و عالی مرتبت افغانستان اکادميسين دوکتورعبدالاحمد جاويد
31 جولای 2002 ميلادی برابر با نهم ماه اگست 1381 خورشيدی ، مصادف است با رحلت جانگداز ، استخوان سوز و اندوه آفرين مغفور و مرحوم اکادميسين پروفيسور دوکتور عبدالاحمد جاويد.
عبدالاحمد جاويد فرزند عبدالصمد خان در ماه جنوری سال 1927 م مطابق به سال 1305 خورشيدی در گذر حاجی عزت الله خان حکيم که در محله ی پايان چوک کابل واقع شده بدنيا آمد. سپس خانوادهً او اين ناحيهً شهر را که ( بارانه ) ناميده ميشد ترک کرده و در رکاخانه ( در غرب مسجد عيدگاه کابل ) جا گرفتند.
عبدالاحمد نوجوان پس از فراگيری دروس ابتدائيه ، دروس سالهای متوسطه وعالی را در ليسه حبيبيه شاگرد بود ، در آن ليسه استادان گران مايه مانند مرحوم عبدالحق بيتاب ( ملک الشعرا) ، ملا روشندل خان ميهن ، استاد غلام محمد ، قاری محمودی ، شيراحمد خان مفسر ، استاد امين الله قفقازی ، چودری محمداسماعيل خان و استادان امريکايی و غيره تدريس ميکردند. بعضی رجال عمدهً افغانستان آنزمان از ليسهً حبيبيه فارغ شده و يا نزديک فارغ شدن بودند ، مانند عبدالرحمن محمودی ، عبدالرحمن حکيمی ، عبدالرحمن پژواک ، محمد کبير لودين ، عبدالحکيم طبيبی ، داکتر رسول ترکی ، صبغت الله مجددی ، عبدالستار شاليزی و ديگر رجال نامدار. مرحوم علی محمد آدينه ( بعدا وزير و معاون صدارت ) از فارغ التحصيلان دورهً نخست ليسهً عالی حبيبيه بودند.
درچنين فضای فرهنگی افغانستان ، شاگردان با استعداد تشويق ميشدند و بنام کنفرانس هر هفته در صنوف عالی ترتيب مجلس ميدادند و رئيس کنفرانس انتخاب ميکردند. مرحوم عبدالاحمد جاويد يکی از روسای کنفرانس بود و درهمان وقت جوانی اهل قلم و فصاحت بشمار ميآمد. شاگردان ليسه های ديگر کابل نيز مدتی دراين کنفرانسها دعوت ميشدند. کنفرانس های ليسه حبيبيه پيش آهنگ و الهام بخش های اتحاديه محصلين مشهور افغانستان بود.
عبدالاحمد جاويد بعد از ختم ليسه حبيبيه در سال 1322 خورشيدی وارد دانشکدهً ادبيات دانشگاه کابل گرديد و بعداز پايان سال اول ، در اثر اثبات لياقت با استفاده از بورس دانشگاه تهران در سال 1323 خورشيدی عازم ايران گرديد و شامل دانشکده حقوق و علوم سياسی شد. وی همزمان در دانشکده ادبيات نيز ثبت نام کرد و در يک زمان بدريافت دو ليسانس از آن دانشگاه ها نايل گرديد. ( 1329 هــ)
مرحوم استاد جاويد در معيت استاد سعيد نفيسی دانشمند بلند پايهً ايران به کابل برگشت و مدت دوسال در فاکولتهً ادبيات دانشگاه کابل و ليسهً حبيبيه به تدريس پرداخت. در سالهای بعد برای به پايان رسانيدن دورهً دوکتورای خود دوباره به تهران رفت و درجهً دوکتورا را در ادبيات فارسی از آن دانشگاه بدست آورد.
مرحوم استاد جاويد در زمان اقامت در تهران از محضر استادان بلند آوازه ايران استفاده کردند ، مانند بديع الزمان فرانفر ، داکتر معين و داکتر حسين خطيبی ، داکتر ذبيح الله صفا ، داکتر جلال همايی ، استاد سعيد نفيسی و عباس اقبال و غيره. همچنين وی در دانشگاه حقوق و علوم سياسی ازاين استادان بهره گرفت ، داکتر شايگان ، داکتر عميد ، داکتر همايون فر ، داکتر علی اصغر حکمت وغيره.
استاد جاويد در بازگشت بوطن برياست راديو کابل تعيين گرديد و به ابتکارات و نوآوری هايی دست زد. مثلا پيش آهنگان موسيقی خرابات را به راديو آورد. کنسرتهای بزرگ موسيقی را سازمان داد ، مجلهً پشتون ژغ را به دست نشر سپرد که بعدا بنام مجله آواز مسما شد. بانوان آواز خوان را به راديو آورد که در نهضت فکری و هويت زنان موثر افتاد. از آن بانوان ميتوان از ميرمن پروين ، نواسه امير عبدالرحمن خان نام برد و ارکستر حربی شامل سی و دو تن نوازنده را بمديريت فرخ افندی از دانشکده حربی براديو کشانيد و کورس های تربيتی را ايجاد نمود.
يکی از ابتکارات بی نظير او اين بود که برای بار اول سرود ملی افغانستان را ساخت ، شعر از طبع علامه صلاح الدين سلجوقی بود که به آواز گل احمد شيفته از راديو برودکاست ميگرديد ، مطلع آن اين بود ( سردار قوم آرين باشندگان اين وطن)
استاد در دانشگاه ادبيات تدريس ميکرد و پروسه همفرهنگ سازی دختران و پسران را تقويت کرد ، او با استفاده از بايسکل به ليسه ملالی ميرفت و دختران آن ليسه را نيز تدريس مينمود. درين وقت محافل مشاعره را ترتيب ميداد ، دختران و پسران را مقابل هم قرار ميداد و آنها با هم به شعر جنگی می پرداختند. روش نيکو و منحصر به فرد استاد با شاگردان باعث تشويق مزيد شاگردان ميگرديد. درين وقت حجاب تازه برداشته شده بود و دختران بدون حجاب با پسران در انظار ظاهر ميگرديدند.
استاد درسال 1341 عضو هيئات بررسی کتب درسی وزارت معارف شد و در سال 1343 هـش بعنوان استاد مهمان به يونيورستی تاشکند ( اوزبيکستان شوروی ) رفت و چندسال در آنجا اقامت گزيد.
استاد در سال 1351 بعد از بازگشت از تاشکند ازطرف مجمع استادان برياست دانشگاه کابل انتخاب گرديد. وزارت تعليم و تربيه و دانشگاه کابل به پاس خدمات استاد برايش مدال های خدمت دادند.
وی تا سال 1368 در دانشگاه کابل در فاکولته ادبيات پيوسته تدريس تاريخ ادب فارسی دری ميکرد و بيش از پنجاه محصل را به عنوان استاد و رهنما و صدها محصل را در صنوف تدريس و تربيه کرد. در رهنمايی جوانان استعداد بزرگ داشت. يعنی ذوق تحقيق و مطالعه و جستجو را در جوانان بيدار می ساخت. با شاگردان و نويسندگان با صميميت و شيوهً محبت پيش آمد ميکرد. آوای نرم کلام او ، تبسم مليح و گويايی صحبتش او را در دلها راه ميداد. او مردی بود موقر ، مهذب و نجيب که احترام شاگردان و دوستان را بخود برمی انگيخت . او بدون ترديد گنجينه ای بود از دانش و غنيمتی گرانبها. در آن سالها خدمت بزرگی ادا کرد و آن جوانان اکثرا پژوهشگران تاريخ ادب در کشور هستند.
داکترجاويد در گرد هم آوری نسخه های خطی و آثار چاپ شدهً زمان سراجيه و امانيه همت گماشت. او در سالهای اقامت در تاشکند موفق شد ترجمه های هزار سال پيش قرآن کريم را از خانواده های مسمانان که با او پنهانی رابطه داشتند بدست آورد و يک نسخه خطی ترجمه قرآن را که در کلمات فارسی زير و زبر داشت در تهران به مساعدت مرحوم استاد خان لری به چاپ رسانيد. در زمان داوودی از منصب معزول شد و بعد عضو شعبه فارسی دری در اکادمی علوم شد که اکثر اعضای شعبه فارسی دری شاگردان او بودند. در زمان حاکميت حزب ديموکراتيک خلق افغانستان ، کتاب " دبنگ مسافری " را ترجمه نمود و در سال 1366 هـش لقب اکادميسين را به وی دادند او بعدا به اروپا آمد و درسال 1989 م در لندن مقيم گرديد. در حيات هجرت با جمعی از افغانها در جلسه بزرگ هرات که به ابتکار اسماعيل خان تدوير يافته بود شرکت ورزيد. او لقب کارمند شايسته فرهنگ را از سوی وزارت اطلاعات و کلتور بدست آورده بود و هم به زيارت بيت الله شريف نايل شده بود. از خصلت های بارز او جوانمردی ، راستی ، فروتنی و مردم داری بود.
پروفيسور جاويد افزون بر زبان مادری خود يعنی زبان فارسی دری ، به زبانهای پشتو ، انگليسی تا حدودی عربی ، فرانسوی و روسی آشنايی داشت و ترجمه هايی از زبان های انگليسی و پشتو به فارسی دری دارد.
از پروفيسور جاويد تا هنوز ده ها کتاب به انگليسی و فارسی دری و صدها مقاله بزبان فارسی دری به چاپ رسيده است. او يکی از شناخته شده ترين چهره های علمی بحساب ميرفت و در سالهای 1367 هـش تا 1377 هـش بيش از هشتاد سخنرانی در خارج از افغانستان داشته است ودراين دور مقالات زيادی از وی در نشرات فارسی زبانان خارج از افغانستان به چاپ رسيده است. او در تاسيس مجله آريانای برون مرزی برياست محترم رسول رهين نقش کليدی و رهنمايی کننده داشت ويکی از همکاران قلمی ممتاز آن نشريه بوده است. رساله های ( داعيه صلح ) ، ( نوروز خوش آيين) و ( اوستا) سه کتاب يادگار پايان زندگی او در ديار هجرت ميباشد.
استاد فقيد پيش از وفاتش از طرف جمع کثيری از فرهنگيان حق شناس افغانستان و کشورهای فارسی زبان و شاگردان وفادارش دريک گردهم آيی بزرگ در شهر لندن مورد تقدير قرار گرفت و آنها دين آن ابر مرد خرد و دانش را قسما ادا کردند.
استاد جاويد ازدواج نموده بود. ازدواج اول در حدود سال 1325 هـش با سوفيا نعيم ضيايی ( از مادر فرانسوی ) صورت گرفت ولی ناپايدار بود. بعدا استاد در سال 1341 هـش با خانم نفيسه دختر مرحوم جنرال محمدهاشم کاکر ازدواج کرد که ازاين ازدواج صاحب چهار فرزند شد.
قابل ذکر است که محمد خاتمی رييس جمهور پيشين ايران در ماه ميزان 1383 هـش استاد فقيد را به پاس خدمات بزرگش به حوزه زبان و ادبيات فارسی مورد تقدير قرار داد و سازمان های فرهنگی و ادبی ايران دربارهً شخصيت علمی استاد مطالب عمده را به نشر رسانيدند. مدال تقدير به استاد ، طی محفل با شکوهی در تهران از جانب خاتمی به آقای اخشيد جاويد پسر مرحومی اعطا گرديد که با تشکر خانوادهً استاد مواجه گشت. تفصيل موضوع با تصوير در شمارهً 98 ماه ميزان 1382 هـش اخبار کاروان به چاپ رسيده است.
استاد جاويد پيش از مهاجرت به خارج ، در افغانستان عضويت سازمانهای مختلف را داشت :
ـ عضو هيئات رئيسه انجمن نويسندگان
ـ عضو شورای وزيران برای تحصيلات عالی
ـ عضو انجمن دوستی افغانستان و سازمان ملل متحد
ـ عضو انجمن دوستی افغانستان و فلسطين
ـ عضو لويه جرگه افغانستان در سال 1986 م
ـ عضو هيئات رئيسه آرشيف ملی افغانستان
ـ رئيس جوايز مطبوعاتی
درپايان دوسروده را که در سوگ استاد آفريده شده تقديم خوانندگان ميکنيم :
سرودهً اول از استاد دستگير نايل
افسوس که فاضــــــل زمان رفت ( جاويد) به ملک جــــاودان رفت
استاره نـــــــی يی که آفـــــــتابی از ملک سخن ، مگو که جان رفت
دانا و سخــــــــــــــنور تـــــــوانا ليک از بر مـــــــا چه ناتون رفت
در عفل که ( پير ) ديگران بود با مـــــــرگ وليکن او جوان رفت
هر کس به تعلقی سخـــــن گفت بسيار سخنــــــن درين بيان رفت
انصاف زمــــــــانه گفــــت آخر ( جاويد) يکی و نکـــته دان رفت
سرودهً دوم به اقتفای سروده اول از عبدالخالق بقايی پاميرزاد
استا زمانه از جهــــــان رفت ( جاويد ) عزيز از مــــيان رفت
درسوگ نـــــــــشاند ملتی را افسوس زپيــــــــش ديدگان رفت
از صدر سخـــــــنوران گيتی صد حيف که مرد نکته دان رفت
دانای ادب زملـــــک مغرب يکباره بـــــــــسوی جاودان رفت
زردشت و يما به غم شد اندر تا کوتب زن به خاکـــــــدان رفت
هندوکش ما حـــزين و دلگير سيمرغ بســــــوی کهکشان رفت
با رفتنت ای خـــــديو عرفان جان از تن مــــــــردم زمان رفت
اشکی زصدف به ناله برخاست کان گوهر عشق و مهرکان رفت
آرزومنديم ارگانهای مسئول دولت افغانستان نام نامی استاد جاويد را دريکی از خيابانهای شهر کابل ، بلخ ويا هرات ويا دانشگاههای کشور جاودانی گردانند ووزارت مخابرات سيمای ملکوتی استاد را در تمرهای پوستی به نمايش بگذارد.
همچنين توقع ميرود انجمن ويا بنيادی بنام استاد تاسيس گردد و آثار قيمتدار او را جمع آوری و به نسل های آينده به ارمغان بگذارند.
روح استاد را شاد ميخواهيم و به فاميل محتررم و دوستانش تسليت عرض ميدارم