خوشه چين

آموختم

آنکه آگاه است وبا خبر،اگرکاری برای نجات وطن وانسان وطن ازخود نشان ندهد بزرگترین گناهی دارد.

آموختم که هیچ بیگانـــۀ بـــا مـــا دوست نمیشه

گوشت را میخورند نصیب ما غیرپـــوست نمیشۀ

احترام به شما ای دوستان عزیز به جایش باقی است! ازمشوره های تان میخواهم که استفاده اعظمی نمایم. من آن پهلوان ام که ازمیدان سیاست عقب نشینی نکرده ام،بزرگترین سیاست مداران دروغ گو وبد اخلاق را پوزمالی داده ام، درهرمیدان که ازم دعوت داده شود.باحفظ استقلالیت اندیشۀ خود((سلک عیاری))برای سازنده گی قدم انسانی برمیدارم،ولوهرکسی باشد جانب مقابل دیروز که بوده وچه بوده است.به خودش تعلق دارد.عمده نزد این جانب روابط انسانی جهت سازنده گی برای نجات وطن مطرح است. درسیاست، مستقل بودن را آموختم، در میدان پهلوانی  به چال خود رفتن را آموختم،به سوی آسمان پروازبه بال خود رفتن را آموختم، افتان وخیزان دوباره به پا استادن را آموختم درمبارزه باحریف ،هنرحریف شکستن را آموختم،یگانه  کمبودی من،کم جرأتی است،با آن وداع کرده ام ازغلطی واشتباه باکم نیست جسارت ودلاوری درمیدان رفتن را آموختم،این را آموختم کسی که غلطی نکرده است چیز تازۀ برای انجام یک عمل مثبت ندارد.آموخته ام که برای صلاح وخیرعام کناربیایم نه اینکه کنار روم. آموخته ام که ازانسان پرحرف وکم شنو پرهیزکنم،بخاطریکه اوتنها درلای حرفهای خودش پیچیده است.

آموختم که گریه کردن چه معنی دارد.با شنیدنش ازجا برمیخیزم ،برای فهممدن علت گریه وفهمیدم معنی گریه هنگام دردوعذاب شدید،که چه  معنی دارد.

نمازشام غریبان چو گریه آغازم

به مویه های غریبانه قصه پردازم

به یاد یارو دیار آنچنان بگریم زار

که ازجهان ره ورسم سفر براندازم

من از دیار حبیبم،نه ازبلاد غریب

مهیمنا! به رفیقان خود رسان بازم

خدای را مددی!ای رفیق ره،تامن

به کوی میکدۀ دیگر علم برافرازم

خرد زپیری من کی حساب برگیرد

که بازبر صنمی طفل عشق می بازم

به جزصبا وشمالم نمی شناسد کس

عزیزمن!که بجزباد نیست دمسازم

هوای منزل یار،آب زنـــده گانی ماست

صبا بیار نسیمی زخــــاک شیـــــرازم

سرشکم آمدوعیبم بگفت روی به روی

شکایت ازکه کنم؟ خانگی ست غمازم

زچنگ زهره شنیدم که صبحدم میگفت

غلام حافظ خوش لهجۀ خوش آوازم

آموختم که اشغال کشورتوسط کشوردیگری،معنی دارد.انسان بی وطن،مردم بی گور وکفن،ازعیاران ووطن پرستان تمنای دارد.آموختم که عکس ا لعمل درمقابل تحقیر،شکنجه وتوهین معنی دارد،همدردی نخبگان وخردمندان به ماتم داران معنی دارد.آموختم که فروختن وطن توسط هموطن به بیگانه ازخود معنی دارد. مردم بی دفاع،وناامید،ازعیاران ووطن پرستان تمنایی دارد.نعرۀ جنبش عیاران، وطن پرستان،درمعرکه را شنوید چه غوغایی دارد.

با الهام ازحافظ شیرازی

پدرش نیم خاکم بفروخت

ناخلف باشد

که همه را به جوی نفروشد

آن طرف پیروزی،خوشی وخنده،رقص وپایکوبی به مناسبت روزآزادی،هم ازخودمعنی دارد.آنکه آگاه است وبا خبر،اگرکاری برای نجات وطن وانسان وطن ازخود نشان ندهد بزرگترین گناهی دارد.

 


بالا
 
بازگشت