طنز کوتاه: نوشته دکتر حمیدالله مفید

 

راه حل دشواری های سیاسی حزبی

 

روزی که کنگره حزب ما بر پا شد ، از خوشی در لباس  نمی گنجیدُم . مرام نامه و اساس نامه حزب بدون این که کسی چُلُل کند ، بدون چون و چرا و بدون بگو و مگو  به چت تایید شد ، از خوشی در دل خود زمبل بق  زدم.  با خود گفتم حزب ما و حزبی های ما جُک  و جوره ندا رند ، اما هنگامی که مسایل تشکیلاتی مطرح شد ، روی  اشتراک کننده گان کنگره به دیگر روی شد ، یک غریو  و یک وا ویلای   باور ناکردنی آغاز شد، در کله ی  آدم نمی گُنجید  که   ، در پست رییس از جمله( دو صد و سی و یک) نفر نماینده کنگره ( دو صد و بیست و پنج) نفر خود را کاندید کنند، قریب بود شاخ بکشُم ، صرف  یک نفر که زیاد شراب نوشیده و مست شده بود ، گفت:« مستی و راستی مه ده  خود صلاحیت ریس شدن ره  نمی بینم .» ، من که از رییس شدن می ترسم خود را کاندید نکردُم ُ چهار نفر دیګر پیش از جلسه انتخابات، پی کارشان رفته بودند، بقیه همه می خواستند ریس شوند ، با خود گفتم «ای کاش همه شراب می نوشیدند تا خود را در آینه ی زندگی واقعی شان راست می دیدند.».

یکی می گفت:« رآی گیری سری شود» ، دیگری می گفت:« سری،  سری  شود» ، یکی می گفت : « اعضای کمیسیون انتخابات  حق کاندید شدن  ره ندارن» ، یک شخ بروت بزنم ونکتایی پوش،  داد می زد : «کسی که تحصیلات عالی دانشگاهی نداره ، حق نداره که کاندید شوه»،  یک جلمبر دیگر شرط و شروط می ماند و می گفت:«  کسی که مجرد است حق کاندید شدن ره نداره» ، یک خانم( پتونی  نازک مزاج)  به خاطری که از حقوق زنان دفاع و حریف خود را پای پچلک داده باشد، پیشنهاد  کرد  : «کسی که زن خود را طلاق داده حق کاندید شدن ره نداره» ،  یک زردمبوی ریش بمبو به خاطر زدن حریفش می گفت :« کسی که دوسیه نسبتی داره و یا  مجازات شده باشه حق کاندید شدن  ره نداره» ، یک قا مقروی  سنگر گریز   که در عمر پدرش نمی فهمید که کارگر و پرولتری چیست و کیست داد می زد:«   حزب ما حزب کارگران و دهقانان است، باید یک پرولتری یا کارگر رییس حزب انتخاب  شوه» به همین ترتیب پس از یک عالم چج و تصفیه، فقط به تعداد سی نفر که دارای  اوصاف لازمه و شرایط وا جبه بودند،   به پست ریاست حزب ما کاندید شدند.

رای گیری چهار روز به درازا کشید ، در  اخیر خان لالا خان، ریس شورای حزب ما گزیده شد.

از نخستین روز رییس شدن خان لالا دشمنی با او آغاز یافت ، یکی  عصبی غمبو زاد می گفت: :«خان لالا از فلان ملیت است این ملیت در حزب اکثریت نداره، رییس حزب باید از فلان ملیت که در حزب اکثریت را داره   انتخاب  شوه» یک  پچل پتینی که تمام  عمرش صرف پشت مردم حرفهای دروغ زدن سپری  شده بود ، داد می زد:

« خان لالا ده طفلی مرغ همسایه ره دزدی کده بود»، یک قاقچلی که در  خمیر خشوی بیجاره خود هم  موی می پالید   می گفت :« خان لالا ده مکتب نقل می کد و به زور نقل کامیاب شد» ، کسی داد می زد : «به خدا خان لالا ده دوره ماموریت تا که تانست رشوه گرفت ، یک رشوه خور ماهر اس.»

از همه بد تر یک جوان سره ، نامش را نمی گیرم که  بالایم قهر نشود ، در گوش دوستان    پُس پُسکانی  می کرد: «که خان لالا زنکه باز اس ، کتی زن همسایه خود تار دوانده » .

انتقاد های   که اگر  در روی نان بمانی آن را  سگ قبول نمی  کرد ، با آب و تاب آن  علیه خان لالا رییس انتخابی حزب ما جریان داشت :

«خان لالا خائن و جاسوس سازمان استخباراتی فلان کشور است ، خان لالا با فلان باند تروریستی ارتباط دارد و در جریان رأی گیری  دالر مصرف کرد و رأی خرید.»

خلاصه تخریب خان لالا با یک عالم اتهام و دشنام آغاز شد و پایانی نداشت.انتقادات از« پُس پُسکانی» ،« به بلند ، بلند بگو گه کانی» رسیدند، چند روزی که گذشت ، انتقادات یک رتبه فوق العاده گرفتند ، به روزنامه ها با نامهای مستعار راه یافتند ، یکی دوماه که سپری شد ، انتقادات با در یافت نشان فوق العاده« زنجیر گسلانده گی» ، در سایت های مخالف وموافق برآمدند ، خان لالای بی چاره را پخته پرانک کردند ، یکی  می گفت: که« زدُُمش» ، دیگری می گفت: « ربو ربویش کدُم »، سومی می گفت:« به زور خدا چپیش کدُم .».

در حزب ما  بحران  بی اعتمادی پدیدار گشت ، جلسات و نشستهای  پیهم  دفتر سیاسی ،دفتر  اجتماعی وحتا دفتر فرهنگی حزب دایر می گردید ، مگر راه حلی در مغز کسی نمی گنجید، و کلید راه بیرون رفت از بحران پیدا نمی شد.

  تمام وظایف داخلی و خارجی  ، بالایی و پایینی  وراست وچپ حزب ما فدای  جنجالهای شده   بود ، که به خاطر رسیدن به کرسی رییس حزب مطرح می گردید،

روزی که خان لالا در حزب به عنوان معاون  رییس کار می کرد ، همه از او تعریف و تمجید می کردند ، حالی که رییس شده است ، همه دوستان و آشنایان، دشمنان جان او چی که دشمنان جان بی روح و بی رمق حزب نیز شده بودند.

من که در دلم جز عشق به حزب  ما و بقای اندیشه والای آن به چیزی دیگری  نمی اندیشیدم ، و در کدام پُست و مُستی هم کله کشک نمی کردم ، طرح تشکیلات جدید  خود را به ترتیب زیر اماده و به دفتر سیاسی حزب تقدیم کردُم:

( به هیات اجراییه شورای مرکزی حزب ما!

                                                

به ملاحظه وضع نا هنجار کنونی که حزب ما را به تجزیه و به نابودی  می کشاند، پیشنهاد می نمایم:

چون بنابر دشواری های محدود تشکیلاتی که در حزب ما صرف پست یک رییس پیشبینی شده است  و در حالی که حزب ما نام خدا پر و مملو از رییس است از این رو در جریان انتخابات کنگره، این روسای با دانش نسبت محدویت تشکیلاتی انتخاب   و گزیده نشدند  و از مقام ریاست   به دور ماندند ، این دور ماندن، موجب آن گردید، تا تعداد زیاد کادر های مجرب رییس مانند، نا امید شوند ، و این   نا امیدی آنها را سرگردان و سر زده ساخته است و یک تعداد به خاطر همین  رییس نشدن به تخریب رییس موجود جناب رفیق خان لالا برآمدند به خاطر این که رفقای ورزیده و رییس مانند ما، از دلهره گی و سرگردانی رهایی یابند پیشنهاد می کنم، تا در اساس نامه حزب تغییرات جدیدی رونما گردد  و پست رییس موجود حزب به چندین پست رییس  جدا شود یعنی در حزب نه یک رییس ، بل که  (سی) رییس پیشبینی گردد، به این ترتیب:

  در زمینه رفع دشواری های ملی و قومی:  

نخست:

۱- رییس  پشتونهای حزب ما،۲-رییس تاجکهای حزب ما۳- ریس هزاره های حزب ما ۴- رییس ازبکهای حزب ما ۵- رییس ترکمنهای حزب ما... به همین ترتیب چون  در کشور ما هفت ملیت بزرگ و هژده  ملیت خورد و کوچک دیگر وجود دارند، بنا بران به تعداد بیست و سه پست ریس از ملیتهای مختلف به دیده نگریسته شوند . اگر از ملیت های کوچک کسی  هموند حزب ما نیست ، به خاطر جلوگیری از بی انصافی و تآمین عدالت ملی و اجتماعی پیشنهاد می کنم تا اعضای حزب تقسیم بر بیست وسه شوند آنگاه هر عددی که  به دست آمد مساویانه بالای ملیت ها تقسیم  گردند، یعنی به خاطر مساوات، یک تعداد اعضای تاجیک و پشتون و هزاره حزب داوطلبانه ملیت های شان را به ملیت های  کوچک  چون پشه یی ، ایماق، سنگلاخی  وغیره، تبدیل کنند تا عدالت قومی تطبیق گردد، آن گاه همه روسا به تعداد مساوی عضو می داشته باشند.

دوم- یک پست رییس بانوان حزب ما ، یک پست رییس مردان حزب ما، یک پست رییس جوانان حزب ما و یک پست رییس کهنسالان حزب ما نیز در تشکیل پیشنهاد می شود ، در این مورد   به خاطر تآمین عدالت اجتماعی پیشنهاد  می کنم که:

چون تعداد زنان یا بانوان  در حزب ما کم هستند بنا براین یک تعداد مردان داو طلبانه جنسیت شان را از مرد به زن تغییر بدهند و در اداره ثبت و احوال نفوس بروند و نام  و جنسیت جدید زنانه بگیرند، بهتر است تا این رقم به تعداد مساوی به دیده نگریسته شود وهم چنان چون با دریغ که  تعداد جوانان  نیز در حزب ما کم  هستند، پیشنهاد می شود،تا یک تعداد مردان  ریشها و بروتهای شان را بزنند ، موهای سفید شان را سیاه رنگ کنند و  تذکره تابعیت شان را نیز به جوان تغییر بدهند تا عدالت اجتماعی  پایمال نگردد. 

سوم: به خاطر این که حزب ما یک حزب مردمی است و از حقوق کارگران ، دهقانان کسبه کاران، تجار ملی، کارمندان اداری و سایر طبقات و اصناف نیز دفاع و پشتیبانی می کند ، پیشنهاد می کنم تا یک ، یک پست ریس به نام این طبقات و  اصناف نیز مد نظر گرفته شود .به خاطر تطبیق عدالت اجتماعی در این بخش نیز پیشنهاد می کنم تا  به خاطر تقویه صفوف کارگران که متآسفانه در کشور و حزب ما کم هستند و دهقانان زیاد، یک تعداد دهقانان داو طلبانه به  شغل کارگری روی آورند تا هم عدالت اجتماعی تطبیق شود وهم تعداد پرولتری  زنجیر شکن در کشور ما زیاد شود تا اگر، هرگاه انقلاب جهانی پرولتری به وقوع بپیوندد و پرولتریای جهان با هم متحد شوند  ،  بینی ما بریده نشود و ما نیز پرولتری خود را در میدان انقلاب پرولتری جهانی  پیش کشیده بتوانیم .

 به این ترتیب در حزب ما  به جای پست یک رییس،  پست سی  رییس ایجاد می شود؛ که هرکدام در ساحهء صلاحیت های خود آزاد و مستقل می باشد و کسی در کار  کسی    دخالت نمی کند و هر رییس صلاحیت دارد تا  در حیطه ی کار خود مستقلانه اجراات کند ، هم چنان به خاطر رشد سریع و گسترش پایه های اجتماعی حزب در جامعه، میان روسای سی گانه رقابت  به راه انداخته  شود تا روسا فعالانه در کار سیاسی سهم بگیرند، برای روسای فعال و پرکار از جانب کنگره حزب تقدیر و روسای تنبل ، عاطل و باطل مجازات گردند ، هم چنان  به خاطر ی، که دیگر کادر های ورزیده و فعال حزب از کار سیاسی دور نمانند برای هر رییس دو معاون   و یک منشی  به دیده نگریسته شود ، که مجموع کادر های که در پست ها گزیده می شوند جمعآ به (یکصد و بیست) نفر می رسند .

چهارم: شعبات و بخش های حزبی نیز از حالت موجود تجزیه شوند مثلا شعبه  تشکیلات به این سه شعبه تجزیه شود:

شعبه (تش)، شعبه (کی) وشعبه (لات) یعنی هموندان حزب که فهم و درایت کافی ندارند به شعبه (تش) که در زبان پشتو  خالی معنا می دهد ، ثبت شوند ، در شعبه ( کی) هموندان عادی حزب ثبت گردند و در شعبه (لات) بدماشان ، کاکه ها و  بزنم های حزب ثبت گردند ، به همین ترتیب شعبه مالی به شعبات مالی نقدی و جنسی ، شعبه رسانش وفرهنگ به( شعبه( رسان) که هموندان حزب را به سطح عالی برساند ، شعبه (نش) بعدآ معنی برایش پیدا وکاری برایش جستجو شود ، شعبه فرهنگ نیز به هفت شعبه فرهنگ زبانهای عمده پشتو ، دری ، ازبکی ، ترکمنی ، پشه یی ، بلوچی  تجزیه گردد ودر راس هرکدام یک نفر مسئول گزیده ویا گماشته شود ، شعبه کنترول ونظارت نیز به شعبه کنترول مالی ، کنترول جنسی ، کنترول اخلاقی کنترول اجتماعی وغیره تجزیه شود.

به این حساب از دیدگاه پیشنهاد کننده همه  (دو صد و سی و یک نفر) نماینده کنگره   در   پست های یا رییس ، یا معاون ، یا منشی و یا مسئوول یک شعبه یا بخش گماشته می شوند همچنان همین تشکیلات در پایان نیز اجراء گردد ، به باور کامل می توان ، به این فرایند رسید، که همه هموندان  حزب ما  یا رییس ، یا معاون ، یا منشی ، یا مسوول شعبه   و یا معاون یک بخش  می شوند و کسی بی کار نمی ماند ، هم حزب ما درخشان می گردد وهم توطئه و دشنام از فرهنگ سیاسی حزب ما زدوده می شود.

 تنها تقاضا می کنم که  به این بیچاره   اجازه بدهید تا در صف   حزب به تنهایی باقی بمانم ، زیرا حزب به صفوف نیز نیاز دارد .  با درود (گل آغای  نلدوان) نماینده منتخب کنگره حزب ما)

، این پیشنهاد به بررسی گرفته شد، در دل همه قروتک می زنند که برو بچو یا رییس یا مسول ، یا منشی و یا معاون میشوی . پایان شهر هامبورگ دوم آگوست ۲۰۱۱

     

 

 


بالا
 
بازگشت