خوشه چين
صد دم بکار
یک دم به یار
دارالمــــعلمــــــــــــــــــین کابـــــــــــــــــــــــــــل
1343-1346
بیان چشمۀ جوشــــان آگاهـــــی ازمعرفـــت انسانــــی است
قسمت ششم:
هزارنکته باریک تر زمو اینجاست
نه هرکه سر بتراشد قلنـــدری داند
«حافظ»
خیلـــه جــــدا اســت خانـــــــه اش علیـــــــحده
تکــلــــیف ما؟ جنــگ امریـــــکابــا القــــاعـــده
کس نخاردپشت من بجزناخون انگشــت مــــن
قاطر،نــوزادخرواسپ،به ماداردچــــه فایــــــده؟
یــونیکال نفت مینوشدتا که اقلیم شـــودخــــراب
کشتن افغـــان راهمیش گذاشتــه اند بــه مزایده
افتــراق بهترین شیوه اســت میکنند دردیــــوانه
کـلک انگلیس است که«قطر»احمقــهاراساییــده
سیاست بی طرفی آن نیست که((جوره آویزان دانه باقلی)) دریک دست از کرملن ودردست دیگرازقصرسفید. حق نداری که بگویی که قصرسفید وزن کمترداردوازکرملن وزنش بیشتراست ویا برخلاف آن. سرانجام افغانها تاوان خیله خندی های امریکا متجاوزواتحاد شوروی تجاوز گررا بپردازد.ودیگراین آخرین فرد خانوادۀ محمد زایی خواهد بود که برای فروش وطن مانند نیاکان خود دست وآستین برزده است وحامیان دورپیشش ننگ میفروشند.
برای سگ سنگ خای شلغم سخت زیرخموچ پرتاب کن که دیگرسنگ وطنت را نخاید.
افغانستان مستقل ومتحـد نشان ازخـــراسان دارد
خادم دین رسول خدا روح وروان پریشــــــان دارد
یوتیــوب سند پخته ثبت ازصحبت نجیب برما میدهد
کوه دامن زمین مردمش قصدرفتن به راه نیاکان دارد
بشنوید،قصه های دردآوررا،چه گفت؟سخنهای رهبررا
ناگفته پیداست،کارنامه ریشه درچشمۀ عیــــاران دارد
"در آتش وخون پرنده پرخواهـــد زد"
"بر بام بلند خانه، پرخــــواهــــــد زد"
"امشب که دوبـــاره مـــاه بـــالا آمــــد"
ابومسلم خراسان،یعقوب ولیس صفار،دهند گل سرخ
ازین درختان،رویانیده مادروطــــن درهمه آستان دارد
سهراب فرزنددرسمنگان،رستم زال خوابیده درسیستان
روح طاهردربدخشان،تن خون آلود مجید،درکلـــکان دارد
"یک ساقــۀ سبز دردلـــم خواهد کاشت"
"مهتـــاب، برآن شبنــــم تـرخواهــــد زد"
"صد جنگل، صبح درهـــوا، می شکـــفد"
"خورشیـــــد به شاخه ها شررخواهد زد"
تعلیم دهندگان مکتب بالا
شادروان استاد غلام علی خان
معلم تاریخ 1343-1346 دارالمعلمین کابل
ازلحاظ تاریخی جغرافیای کشورخودرا تشریح می کرد.
استاد غلام علی خان درسال 1346 تبدیلاً ازدارالمعلمین کابل درلیسۀ نعمان پروان به حیث معلم وظیفه را اشغال نمود.شمع بود برگرفته شده ازچراغ همیشه فروزان عشق به خردوعشق به مقام انسان دارالمعلمین سالهای 1343- 1346 با حضورمبارک شان که فضای مکدروروح پژمردۀ سرزمین عیار پروررا که نادرغداروبرادران خیانت کار وجنایت کاربا اعمال بی رحمانۀ شان تاریک ساخته بود دوباره روشنایی بخشیدند.بلی استاذ غلام علی خان، انسان با ایمان باوجدان،علم دوست،انسان دوست معارف پرور،ازپایین ترین قشرجامعه،ذریعۀ درفش بوت دوزی،پینه هارا پیوند داد،تا پاها برهنه نمانند. ازحاصل مزدآن اطفال را آزوقه داد تا که گرسنه نمانند،خودش راه علم جستجوکرد،تا ازکاروان عقب نماند.اهداف که داشت باگردن بلند افتخارانه درلب سرک نشست پینه دوزی کرد.با این حساب فاکولته را با اخذ نمرات بلند،ختم نمود. بعدازختم فاکولته به حیث عنصرنایا ب درچشمۀ جوشان منرالین،خرد وشرف دارالمعلمین،ترکیباً جا گرفت،درتربیت نسل روبه رشد آن زمان ازمقام ومنزلت خیلی ها بلند برخورداربود.
آنچه که خدای لایزال اورا انسان خلق کرد کارانسانی انجام داد. اوانسان ارمان گرابود.بعدازانشعاب 1346گفته بود که مسیر انسانی به سوی حیوانی کشانیده میشود. بخاطریکه مهره ها ی طرفین انشعابی با اندیشه های مشی سوسیالستی ومشی امپریالستی پیوند بیرونی دارند الهام ازبیرون میگیرند. درین مسیر انسانها با انسانها دشمن میشوند.مستقل ماند به دنبال نرفت. گفتۀ اوثابت شد همه طرفها تفنگ گرفتند که بکشند.
گیرش
انسانهای اصیل وشریف متعهد بمقصد انجام رسالت انسانی وعده داده بودند که کارهای انسانی به خیروفلاح مردم ،جامعه،طبق عنعنات پسندیده درراه اعتلا ،ترقی پیش رفت،شگوفایی،انجام دهند.بدین منظورفکرمی کردند که احزاب مرکزتجمع نخبگان میباشند.ازین خاطرحزب را بهترین مرجع تطبیق اهداف وآرزوهای خود پذیرفتند. بی خبرازانکه احزاب مسیرحرکتش به میل رهبران باند گروپهای تبه کار،قاتل وجنایت کارمیلان پیدا کرد.
کل درحمام نرود،کوردربازار
بازار وحمام دومکان معرفی کنندۀ زنده گی شهری است.
کل:به معنی انسان بی خرد وکورانسان بی سواد.
هریکی تفنگ بدست. برادربه خون برادرتشنه،ازخون افغان آسیاب،بیگانه درگردش آمد. ازین خاطراست سرانجام باندگروپها:
قبیله
طرفیـــن هریـــک اسیردام شـــدند
درتطبیــــق پلان ناکــــام شــــدند
جنـــگ سردازعمـــق به سطح آمــد
سبزوســــرخ هردو بـــد نام شـــدند
ایـــن کاسه لیسان ارتجاع بـــی آبرو
ثبت تاریخ،دشمن به خلق غلام شدند
روندگان به سوی کهکشانها سقـوط
گفتۀ«خوشه چین» درقبیله وقام شدند
باشه پرانی
اگربدانی! زنده گی روی پلوان لولـک دوانی است
چون غولک به گردن میان جنگل باشه پرانـــی است
ابلیس گوید،به دروغ وشایعه می پرا گنــــد بوضـــوح
راست را به غلط وغلط را به راست دهلک دوانی است
درمیدان راست وغلط داخل شدن هنـــری درکـــاراسـت
راه خم وجاده پیچ، ناهموار،فکرنشودکه خردوانی اسـت
منطق تاریخ:مرد کهن می خواهــد،گوید داگـــز،دا میـدان
وجدان اصل است میان عیاروسیاست مـــدارپهلوانی است
سیاست بازرا بینی که ازمعرکه راه فراررا درپیش گـــیرد
عیارنشسته گویا که مگرمنتظر،گرفتن کپ قهرمانی است
شکارچیان کوهستان وکوهدامن زمین،اصطلاح دارند بنام گیرش.پرنده های مهاجربا تغیر اقلیم،ازمناطق استوایی،به سمت مناطق معتد له، به منظور نسل گیری بی خبر ازانکه درقهر((جنگ سرد)) گیر می آیند.به ممانعت ابروباران ومه فلک مواجه گردیده درانتظارعبورازمرزکوههای هندوکش،کوههای امپرا تورشکن،لحظۀ بازگشت درزمین ودرخت ودریاهای سرگردان غوربند وپنجشیر دشتهای بگرام گیرمی افتند هرکسی مطابق ذوق،کسی به زمین دام گسرده، کسی درمیان آب«نور» کسی بالای درخت نمونۀ از پرنده را«ملی» شانده.تاکه طعمۀ را نصیب شوند.هنگام آفتاب برآمد،تفنگ داران یکی جیل مرغ آبی،دیگری اقارویا کلنگ ودامشان ها غمچۀ گنجش بدست به سوی خانه می آیند. ازین مثال شکارچیان سیاست بین المللی،کسی دردست،کی،جی،بی مقابلش دردست سی،آی،ای. همینطور استخبارات با سیاستهای:
سیاست ازلولۀ تفنگ بیـــــرون می برآیـــد.
امـــا امروز ازآبخــــور،امریکـــــا میسراید
بــــی انصــــافــــــی ازخــــود انــــــدازۀ دارد.
با پیـــراهن تنبان درچشم آدم مـــــی دراید
هکذا استخبارات،ایران وپاکستان درشکار خود ازگیرش سیاستهای افغا نستان بهره برداری مینمایند.
این عطار((غلام علی خان)) حامل جهان عطراخلاق وانسانیت.جمع شاگردانش ویارانش چون سید داوود«مصباح» ظاهر«پیدا» یکی ازپی دیگر ((غفارجبلی ،غفار فرزند محمد حسن، غوربندی، غفارفرزند سهراب ازغوربند،نظراب شاه روئین، غلام فاروق، نیلاب، شاعربرجسته وتوانمند،تاآخرعمر رئیس کتاب خانۀ عامه درکابل.محمد امان،انجنیرسیدعالم،محمد یونس باجوری،عبدالرزاق فرزند عبدالرووف،ازجبل السراج، عظیم خان جبل ا لسراجی کاظم خان وکبل شاه خان،وکیل فولاد ووکیل کوچی ،حبیب الله،معروف به سرمعلم،منان چوچه ازغوربند،سیدنسیم ازسرای خواجه،خان آقا،محمد صدیق چوچه ازآقتاش سیدخیل،عبدالکریم علی خان، بایانی غلام غوث«گلشن یار»امان الله«سخره» رستم شکردرۀ....باورودشان فضاومحیط کوهدامن وکوهستان دره های غوربندو پنجشیرو نجراب راازعطرمحیط شرافت وانسانی دارالمعلمین کابل1343-1346خوشبوومعطر گردانیدند.بدون اینکه تشکیلاتی دردست بوده باشد.استاد غلام علی خان به حیث پیش قراول مراودات انسانی را طوری تنظیم کرد که شروع ازمهمانی رفیقانه بین معلمین. گفته میشد که امشب درخانۀ x مهان هستیم و x حق ندارد که بغیرازشوربا وسلاتۀ تند وتیز چیز دیگری پخته نماید.همان بود که هرمعلم یک قرص نان باخود ازبازارخریده میرفتند میان دسترخوان نان بالای نان مانده شده شوربای تند وتیز با اشتهای تمام نوش جان میگردید. صحبت های دوستانه وادبیات جدید روز،محفل راگرم نگه میکرد.این نشست وبرخاست رفیقانه،جاذبه پیداکرد،.این معلمان تازه وارد،ازدارالمعلمین 1343-1346آنچه را که آموخته بودند. اخلاق انسانی که به کرکترشان مبدل شده بود.به حیث ناقلان اخلاق انسانی ،درایجاد فضای سالم محیط فامیل وخانواده ومنطقه محیط مدرسه ومکتب هرکه به اندازۀ استعدادش نقش خودرا به جا گذاشت کادرهای محل وجوان مردهای محیط ومنطقه درین جنب وجوش سهیم وشریک شدند. میتوان،مرحوم میرمحمد صدیق خان معلم ادبیات،معلم صاحب محمد امین خان از تتمدره ،معلم صاحب محمد صدیق خان از ولسوالی بگرام وحاجی صاحب وکیل صابرازجبل السراج رانام بردکه بعدها این موج رفاقت وصمیمیت بربنیاد روابط حسنۀ انسانی نه براصل پیوندحلقات سیاسی دامنه اش تا به پنجشیر غوربند،نجراب،سرای خواجه((لیسۀ میربچه کوت)) ولیسۀ میرمسجدی ولیسۀ بگرام میکشد.موازی با این انکشافات درمحیط پروان شخصیتهای دیگری هم بودند که دورمکاتب سیاسی قدم میزدند مطالعه میکردند مضامین برای چاب دراخبار می دادند.
طورمثال یکی ازین شخصیتها:غلام معصوم «اخلاص»بود،بامحترم غلام معصوم اخلاص روابط عمیق نداشتم شناخت درسطح رسمی بود وزمانی یکی دوهفته درترتیب وتنظیم نما یشات هنری همکاری جزئی داشتم.ولی ازآنجا که ایشان را درک کرده بودم اوانسان روشن بین،علم پرور،جستجو گر،متشبس شخصیت مستقل آزاد اند یش رفقای مربوط به خودرا هم داشت،منتقد نویسندۀ خوب، وسناریونویس ودرامه نویس چیره دست بود.درپهلوی همه استعدادها دراستقامتهای کاری اش اداره چی وسازمانده مسلط بود.دربخش هنروکلتور خدمات قابل وصفی انجام داده است.جریدۀ دهقان وبعد کتاب خانۀ دهقان را درولایت پروان افتتاح نمود کتابهای مختلف النوع برای مطالعات علاقه مندان عرضه میکرد. موجودیت تیاتردریک شهربیان سطح بلند فرهنگ یک منطقه است.
میوه جات که به زیبایی شهر می فــــزاید
به بهای بوسیدن دست باغبان میســـزاید
برای اولین مرتبه ایجاد تیاتربشکل رسمی،افتخار،بنیان گذاری وافتتاحش درولایت پروان به محترم آقای غلام معصوم اخلاص تعلق میگیرد.
در مكتب عیاران رسم فراموشي نيست
عادت عیاران،اخلاقاً،دست بوسی نیست
صداقت گــــرزوجــــدان،مـــایــــــه گیــــرد
میان،انجمن،خامـوشی وبیــهوشـــی نیست
«خوشه چین»مهرازآنجا تابـــدبه خانۀ مــا
آن بلندای راســـروش بــی خـروشــی نیست
آهسته آهسته مینویسیم که فهمایش درذهن پُخته نشین شود،اگراشتباه نکرده باشم سال 1347 خورشیدی بود دارالمعلمین پروان درالحاقیۀ لیسۀ نعمان به حیث مؤسسۀ تعلیمی وتربیتی نوبه فعا لیت آغازکرده بود،اینجانب مضمون میتود اجتماعیات را طورحق الزحمۀ برای صنوف دهم درس می دادم، زمان گرما گرم تجلیل ازسال گرد استقلال کشوررا نزدیک می ساخت.ازطریق ادارۀ تدریسی دارالمعلمین برایم پیشنهاد گردید تا بدین مناسبت پروگرام تمثیلی را اگربتوانم ترتیب دهم. درین خصوص ازخود چیزی نداشتم مگربا استفاده ازهمان پروگرام نمایشی که به استقبال شاگردان دارالمعلمین هرات درسال 1345 ترتیب داده شده بود همان صحنه باتمام کیفیت ومحتوای علمی وهنری تعلیمی وتربیتی اش درذهنم حک شده بود. چگونه که ستم ارباب قدرت(( ملاک))درمقابل دهاقین نمایش میداد،نقل مطابق اصل ترتیب داده شد این صحنۀ نمایشی،درشب سالگرد استقلال ازجانب شاگردان دارالمعلمین پروان خیلیها برای تماشاچیان جالب افتاد.
غلام معصوم اخلاص ازینکه انسان جستجوگربود فکرمی کرد شاید که ازاستعداد هنری بهرۀ داشته باشم،پیشنهاد کردند که اگر با ایشان همکاری داشته باشم.به پیشنهاد ایشان جواب مثبت دادم.اوازقبل اجازۀ رسمی و آماده گی گرفته بود، محلی را بنام سرای چقرک که درآنجا گاو،گوسفند وبزبرای قصابی ذبح میگردیدند.برای مدت دوهفته به کرایه گرفته بود. کاری را انجام دادکه درخون ریخته شدۀ قصاب خانۀ حیوانات فرهنگ عالی انسان ریشه دوانید سبزکردقدوقامت کشید،شگوفه بشگفید وبه ثمرنشست. جوانان آن زمان که به حیث عناصر تشکیل دهندۀ این وظیفۀ فرهنگ آدمی نقش فعال را بازی میکردند عبارت بودند از.
1- غلام معصوم اخلاص مبتکروسازمانده فعال.
2-محمد انور «اسیر»
3- غلام محمد«سوسن»
4- محمد اسحق صمیمی معروف به پلوخور
5-محمد کریم صدیقی فعلاً تاجرمعروف افغانستان
6- محمد کریم صحاف
7- محمد یعقوب بلبل
8- محمد آصف مشتاق
9- بسم الله پریشان
10- امان الله «امانی»سرایندۀ بی نظیر.تنظیم پروگرام ونمایشات هنری چنان ازجذابیت برخوردار بود که زمینه را برای نمایش درشبانه روز دو تایم مردانه وزنانه تفسیم نمود.علاقه مندان ازسراسرقراء وقصبات دورونزدیک کاپیسا وپروان جهت دیدن نمایشات هنری می آمدند. بعد ازدوهفته ختم پروگرام وضعیت کاررا بدانجا کشانید که غلام معصوم اخلاص دست به کار گردد تا که اجازۀ رسمی ودایم الفعال،تیاتر گرفته شود.آقای دوکتورمحمد انس وزیر بافرهنگ وقت امر به فعال ساختن این پروژه را صادرکردند. تیاتری تحت نام(( )) به صاحب امتیازی(( )) ومدیرمسؤل((معلم محمد مهدی)) فرزند استاد «نتوی» مرحوم به فعالیت آغاز نمود.درقسمت جاه ومحل تیاتر عجالتاً شخص با نفوذ وعیارمحل آقای میرعبد العلیم، یک باب هوتل دومنزلۀخودرا به عاریت گذاشت.ارتباتات این تیاتر با تیاترمرکز درحال جوشش وهمکاری متقابله درآمده بود که دستان سیاه ارتجاع منطقه،به مانند همیشه ازبیداری وآگاهی خلق این سرزمین احساس خطر کرده برای خاموشاندن این چراغ فروزان،مشت ازعناصرخاین((لومپن پرولتاریا وخرافه پرستان)) دربدل پول ذریعۀ تفنگ روحانیت به سوی انسانیت فیرکردند. تیاتردرگرما گرم فعالیتش به سقوط مواجه شد.این بود معرفی چهره های با استعداد که ازفضای جوش وخروش جنبش سالهای1343- 1346 در سرزمین مستعد به تکامل جوانان با احساس ودراک هوشمند شهرچهار یکارکه خدمت دوستان به عرض رسانیدم.
سیدموسی عثمان هستی:قبلاً آشنایی باسید موسی عثمان هستی نداشتم، کتابی را ضرورت داشتم تا ازکتاب خانۀ آقای معصوم اخلاص بدست بیاورم، شخصی را دیدم با آواز نسبتآ غور وصدای بلند وچهرۀ خنده روهم صحبت با آقای غلام معصوم اخلاص،حرفی نداشتم با ایشان.فقط درسطح سلام علیک معرفت حاصل کردیم فردایش دیدم که اوشاگرد صنف یازده است.
سیدموسی عثمان هستی مناسبات خودرا با این جانب قبلاً ازطریق سایت آریایی به نشر سپرده است.درین قسمت هیچ ملاحظۀ ندارم نه اینکه ندارم بلکه سپاس گذارم.سید موسی عثمان هستی،انسان جهان دیده،آب ونمک ولایات افغانستان چشیده،ازمناسبات ودوستی خودبا تمامی اندیشه ها بالیده،با حفظ استقلالیت خود به جانبی نه گرویده وننالیده،ازاحترام به موقف انسان خرامیده،ازانجام نیکی درمقابل هیچ نه هراسیده.
همیش دسترخوان پرازنان همواریده ازمیـــزبانی لذت برده به آن ببالیـــده
برای رفع مشکل رفیق به سردویده. سیدعثمان هستی را همکاری تنگا تنگ ونزدیکی اش را درپروان درپولی تخنیک وجاهای دیگر با رفقایش و سایردوستانش خودم ازنزدیک شاهد دیداربودم،اگرحرام نمکی دربرابرش نشده باشد پس چرااوناراض است.
اومیداند که انسان حرام نمک به هرصورت خائن به رفیق،خاین به خانواده ،خاین به همشهری وخاین به وطن خودش میباشد.عثمان هستی که هزاران جام زهررا بخاطرنجات هموطن وهمدیارش وهم صحبتش مینوشید وافتخار آنرا داشت که خدااورادرخدمت انسان خلق کرده است نه برای آزارانسان. ازینکه بی انصافان درعالم مهاجرت ودورازوطن کورنمی را پیشۀخود کرده اند حق با اواست. که آه ازسوزدل بیرون کشد وواقعییت هارا پنهان نکند. درقسمت مساعد ساختن جنبش نوین وانسانی بخاطر اعتلا ترقی وتعالی جامعه ازهرنوع امکان دست داشته خود دریغ نکرد،چراغ وشمع هرمحفل بود درهر گونه فرازونشیب حوادث مورال خودراحفظ کرد موقف خودرابه حیث انسان با ثبات ومستقل نگه داشته است. بهترازین موقف برای جناب یارروزهای دشوارخود سید موسی عثمان هستی یافته نمیتوانم. آن موقف را می نویسم که سید موسی عثمان هستی انسان باوجدان،با اخلاق،حقیقت پسندوواقعیت گرا بودوهست.
مبارکش باد.درقسمت هفتم نوشتۀ دارم ازفعالیتهای محمد آصف نبرد سالهای 47- 50 وجناب عزیز جرأت همدورۀ ابن سینا که مسؤلیت سایت وزین آریایی را بدوش دارند وخاطره های رادیوی پیک ایران را درسطح کمپیوتروانترنت به حیث مکتب زنده ساخته است.
++++++++++++++++++
قسمت پنجم:
بهار نوبه همۀ شما تبریک
بلی !
فصــل بهــــاران هــوای انقــــلاب دارد
روزهفته و ماهش بــاران از،کتـاب دارد
برف زمستان رفت روی ذغـــــال سیاه
وحشت خنک قصه ازمسلمۀ کذا ب دارد
نسیم صبح گاهانش پیام میدهد امـــــروز
دیدم که گل غمچۀ بدستش شتــــاب دارد
این گرد آورندۀ غمچـــــه ازگلهای چمـــن
سواربرسراسپ زمان پا میان رکاب دارد
سبزه ها درانتظارآن اند،سربیرون ازخاک
که خوشه چین باعیاران گفتارلعب ولباب داردبه ادامۀ قسمت چهارم:
جرم یک عمل فردی است
اگرحق داریم که انتقاد نماییم وجدان انسان اخلاقاً وظیفه میدهد که درپهلوی انتقاد،ازدست آوردهای مثبت افرادهم باید نام برده شود.
ازکارهای فرهنگی جناب عزیزمحمد«آماج»هم درداخل کشوروهم درمهاجرت نوشتیم،جادارد که ازکارکردهایش درادارات دولتی علی الخصوص دروزارت «تعلیم وتربیه»معارف،یادآورشویم. بعدازان که حرکت نظامی((تحت قوماندۀ حفیظ لله امین ازقبل پلان شده)) برای نجات رهبران سیاسی حزب دموکراتیک خلق افغانستان درمقابل دولت برحال جمهوری داودخان پیروزی را ازان خود کرد وبه سرنوشت حاکمیت رقم زد.این پیروزی نظامی را انقلاب هفتم ثورنام نهادند.اگرازاعمال فردی اشخاص که بیانش هنوز،زخم های تازه دارد. مؤقتا ًصرف نظرکنیم درمجموع دست آوردهای تحولات سیاسی بعد ازهفت ثوررا با بدیلش به ارزیابی بگیریم خواهید گفت که بازهم خانۀ خانوادۀجنبش وطن پرستان آباد. جناب محترم اکادمیسین غلام دستگیر«پنجشیری» اولین وزیرانقلابی بودکه درمقام معارف افغانستان معرفی گردید.
جناب محترم غلام دستگیر «پنجشیری»نسبت به اینکه به مقام انسان ارزش بیشترقایل است.وهم علاقه مند بودند که روزنۀ آموزش درهرسن وسال برای مردو زن حتمی است.به اساس توجه شان کانکورصنف هشتم دوران سردارمحمد داودمنسوخ ولغوگردید.برای جلب کمک به انکشاف معارف، سخن کوتاه که ازمجید زابلی نمایندۀ سرمایه داران تابه متنفذین روشن بین محلی خانواده ها ی حزبی ،ازجمله اکه وزیربای ترک من روشن بین دولت آباد ولایت جوزجان بخشی ازداراییها،رمۀ گوسفند قره قل،اشتران رهروان رابه جمهوری دموکراتیک افغانستان اعانه دادند که برابر400ملیون افغانی آن زمان که یک دالر درآن زمان مساوی بین 40 و45 دالر خرید وفروش میگردید. تفاوت حقوق کارگران وکارمندان دولت ازمیان رفت کارگران ازحق قانون هشت سیرآرد ودیگر نیازهای اولی برخوردار گردیدند. نزدیک به «500000» کودک بی درنگ،ازحق آموزش وپرورش بهره مندشد.750باب مکت ابتدایی، متوسط ولیسه طی شش ماه گشایش یافت. درنخستین تحول سیاسی هفتم ثور450 باب مکتب اساسی وپخته اعمارگردید. نزدیک به چهارده هزارمعلم استخدام شدودرزمان محترمه دکتورس اناهیتا راتب زاد((30000معلم ازطبقۀ ذکور واناس به صفت معلم جذب شدند. 600 تن ازفارغان ممتازازتمامی لیسه ها درسطح کشور،بدون تبعیض قومی وجنسی، برای تحصیلات عالی به خارج فرستاده شد.این عدد برابربه یک سوم محصلان بودند که ازآغازغصب قدرت توسط محمد نادرشاه تا به پایان فرمان روایی داودخان طی 49 سال ازتحصیل برخوردارگردید.این سیاست فرهنگی ودموکراتیک تازوال حاکمیت شهید داکترنجیب الله ادامه داشت،طی زمان چهارده سال حاکمیت سیاسی هزاران تن کارشناس وکارآگاه سیاسی حزبی،کشوری ولشکری بخصوص طبیبان فراوانی برای علاج درد مردم تربیت وبه جامعه تقدیم کرد. جنبش سوادآموزی،به گوشه گوشۀ کشور،گارنیزیون های عسکری ومراکز صنعتی کشورگسترش یافت،نقش اجتماعی وسیاسی زنان نسبت به هروقت دیگر برجسته شد. انکشاف ادارۀ پشتوتولنه وارتقای آن به ریاست اکادمی علوم جمهوری دموکراتیک افغانستان یکی ازطرحهای جناب پنجشیری صاحب بوده است. خلاقیت وایجاد گری،ریشه دراستعداد دارد.به سویه، تحصیل، رشته ومسلک وتخصص،کمک میکند.فضای پوینده وجوینده دارد. جناب پنجشیری صاحب ازموقف وزارت تعلیم وتربیه دروزارت فوایدعامه تغیرمقام یافت.
جنبش ساختمانی، زیرشعار،کارداوطلبانه،کاردوستانه وکارآگاهانه انسان را عاقل می سازد.آغاز یافت،بیش ازده هزارمنزل واپارتمان درقصبۀ کارگری، خانه سازی،درمکرویانهای کوپراتیف تهیۀ مسکن،شهرک افسران اردووسره مینه،پنجصد فامیلی 2000فامیلی شبرغان،هرات باستان،حیرتان،ننگرهار باشوروشتاب هلهلۀ زاید الوصف،غیرقابل تصورتوسط دستگاه ساختمانی ،انجنیران ومهندسان وکارمندان فنی کشورآباد گردید.کاریکه بدون ترس از اشتباه دولت سست بنیاد کنونی ،بیش ازصدحزب سیاسی،دارای پس وند وپیش وند ملی ،هفت تنظیم بنیاد گرا،سلطنت طلبان نو وکهنه ،انجوهای جامعۀ جهانی وتیکه داران پاکستانی طی پنج سال دیگر برای معلولان، معیوبین،یتیمان،آوارگان،شهیدان ومهاجران وگروگانان، ادارۀ نظامی پاکستان،باهمه مساعدتهای ملیارد دالری نخواهند کاری توانست.
جناب پنجشیری عنصرشناس،جناب عزیزمحمد« آماج» را بهترین فیگور در مقام ریاست استخدام وزارت تعلیم وتربیه شمرده مقررنمودند.یعنی که جناب محترم عزیزمحمد آماج درتعین وتقرر،کادرهای تعلیم وتربیه،دست، چشم وگوش،هوش پنجشیری صاحب بودند.خاطرشان جمع بود.آنچه که وجدان گویندش،کارها بامشی انسان دوستانه صادقانه درعمل پیاده میشود. یکی ازروزها جناب «آماج» صاحب برایم قصه کرد بعد ازتبدیلی وتقرری بخش ازرهبری حزبی به سفارت خانه ها،یک تعداد ازکادرهای محلی هم به عین مشکل مواجه شدند.جناب پنجشیری صاحب مرابه دفترخود طلب نمود وگفت که محمد عارف سخره رئیس تعلیم وتربیۀ پروان کادرجوان وخیلی مستعد است باید که ضایع نشود بهترین جا برایش تألیف وترجمه است.تصادفاً درتألیف وترجمه برایش جاخالی نبود.به خاطر تقررش پست علیهده منظوری گرفت اینک توجه عاقلانه ومسؤلانۀ یک مبارزانسان دوست درمورد کادرهای با استعداد.
خال دررخساراست که معشوقه رازیبا وزیباترمیسازد وشاعردروصف معشوقه آفریده های شعری می آفریند.اگرکشوررا به معشوقه تشبه کنیم، استعدادهای آفرینش گررا به خالهای معشوقۀ زمان، دروصف مکان((کشور)) این تنها خوشه چین نیست که توصیف مینماید بلکه اساتید شاعران فراوان داریم که به حیث خال درکنج رخسارجامعه چهرۀ ازافغانستان را به معشوقۀ دوست داشتنی معرفی می کنند. ومولانای امروز،فردوسی امروز،سعدی امروز،خیام امروز،اقبال امروز،رحمن بابای امروزی،عطارامروز،جامی امروز،رابعۀ امروز،ابن سینای امروز،فرخی امروز،ابوا لقاسم فردوسی امروز،گاندی امروز،می آفرینند که ازچهرۀ کشورمعشوقۀ زیبا را درجهان معرفی نمایند. حقیقت تیزابی است که گوشت واستخوان را یک جا به صابون مبدل مینماید.
شکایت ماروشن فکران تنها ازعمل کرد مجاهدین است که سرتقسیم قدرت ونعمات به غنیمت گرفته شده شهرکابل زیبای مارا ویران ساختند.
ولی ازعمل انقلابیها دوآتشه چیزی به زبان نمی آورند که هزاران استعداد، دانشمندان،سیاست شناسان وطن دوستان ووطن پرستان و نونهالان را که هریک به ارزش بیشترازشهرکابل قیمت داشتند ازدست دادیم.آیا این جنگ سرتقسیم نعمات نبود؟.
حفاظت ازانقلاب،حرکت تدریجی،رشد وانکشاف قانون مند یک نوزاد درمیان پیراهن است.درمراحل انکشافی برایش پیراهن جدید نیازمی افتد، ویا بازتاب تمامی فرآورده های،آگاهی دهی وخردورزی،علمی وتخنیکی جامعۀ انسانی است که به حیث مضمون درشکل دهی مرحله به مرحله جامعه به حیث پیراهن نقش بازی میکند.
انسانیت شکایت گر قضایای افغانستان است
دروغ بیش نیستم
انسانیت جوهرانسان است که درمراودات بین انسانها پیاده میگردد.جوهریکه زخمی شده است،تنها ازطریق اشک وحسرت، آه، ظاهرمی گردد.
جناب عزیز محمد آماج درموج گیردارحوادث،اینجا وآنجا تغیر تبدیل خانه نشین سرانجام دربست دویکی ازریاستها وزارت فواید نظربه ثواب دید جناب پنجشیری صاحب مقرمیگردد.چندی بعد زمانیکه محمد سالم مسعودی از سفارت بلغاریا تبدیلاً درپست وزارت معارف تعیین میشود.آنگاه جناب پنجشیری صاحب برایش میگوید که آماج صاحب،دیگرجای خود ت فواید عامه نیست شما یک معلم هستید.شما باید درمعارف بروید.جناب مسعودی صاحب تقاضا نموده است که آماج صاحب باید کارهای وزارت تعلیم وتربیه را سروسامان ببخشد. همان بود دوباره دروزارت تعلیم وتربیه توظیف شدند. ازان به بعد صرف دریک دورۀ سه ماهه، به اتهام کوتای تنی علیه نظام حاکمیت مصالحۀ ملی بندی بود. بعد از بندی گری کما فی ا لسابق درپست ریاست تعلیمات عمومی ابقا شدند.جناب محترم آماج صاحب به حیث ستون فقرات وزارت تعلیم وتربیه به درد بخوربود.هروزیر جدید که دروزارت معارف توظیف گردید جناب آماج به صفت سنگ زیرجریان آب باقی ماند. جناب آماج صاحب،ازتمامی وزیران دورۀ کاری اش رضایت داشتند. درمورد پنجشیری صاحب وسالم خان مسعودی هیچ پرسان نکو،ازمحترمه اناهیتا «راتب زاد» ومرحومه معصومه عصمتی وردک وبطورخاص وفوق العاده رضایت خود را درزمان ماموریتش ازعبد الصمد «قیومی» بیان میدارد. یک صفت عالی دیگری که دارد.هیچ گاهی ازکسی شکایت نکرده است .همه وقایع را پروردۀ شرایط بیان میدارد. ومی فرماید زمانی که شرایط تغیرکرد وقایع هم به گونۀ دیگرشکل می گیرند.
بیاییدکه دربیان معرفت انسانی ازجادۀ وجدان،اخلاق نیکو،تعقل وخرد وسیلۀ تغیربه شرایط جامعه شویم. مناسبت رفقای که حلقۀ«عیاران» مینمامیم با جناب محترم اکادمیسین غلام دستگیر پنجشیری ازهمان آغازانشعاب 1346 درسطح احترام وشفقت باقی مانده است((نه به اصل رفاقت))ایشان همچنان درک کرده اند که ازهمین مناسبات احترام وشفقت بهرۀ خوب گرفته اندنه ازرفاقت.طرفهای انشعاب جریانات سیاسی به توانمندی وکارآیی حلقۀ عیاران آگاهی داشتند.وهریک ازطرفین بیان میکردند این حلقه را هرکه با خودداشت بردمیدان ازاواست. جناب پنجشیری صاحب با حفظ ((اعتماد)) بارها اشاره میداد سالها ست که تعداد شماهمان قدری که بود نه اضافه شده است ونه کم،یعنی که ازتلاش های دوام دارشان برای جلب وجذب درحزب کوتاهی نداشتند.
جناب مرحوم محمد صدیق«عالمیار»وزیرپلان وقت روزی دردفترش «وزارت پلان» ضمن صحبتهای شخصی برایم گفت که شمارا((نام گرفته))به آدرس هریک از«عیاران» اشاره کردند.کاملاً میشناسیم شما ورفقای شما مرمان سادۀ نیستند.شما اگرپرنسیبهای حزبی را رعایت میکردید.هریک تان در رهبری حزبی قرارمیگرفتید.
محمد داوود پنجشیری: همینکه گفته آمدیم صد دم به کار یک به یار،ضروراست یادی ازرفیق خیلی ها دوست داشتنی خود داود پنجشیری نمایم.ضمن صحبتها با جناب محترم سلیمان لایق دردفترکارش مقرشورای مرکزی حزب وطن،یادی ازجناب محمد داوود پنجشیری شد.گفتند که داود را ازآغاز نوجانی اش میشناسم یک آدم «مستقل» است کمتربه دیگران اعتماد مینماید.تشریحات فوق بیان استقلا لیت عیاران دردشوارترین شرایط بوده است.داودپنجشیری یکی ازجمله شاگردان پیشتاز،با استعداد دوران سالهای 1343-1346،سخن وروسخن گوی چیره دست با ارایۀ منطق عالی،دارالمعلمین کابل بود که باگرفتن بلند ترین نمره درامتحان کانکورپوهنتون کابل، درپوهنزی حقوق وعلوم سیاسی، موفق گردید بعد ازختم دورۀ نهایی فاکولته با گرفتن 998نمره،شهادت نامه را ازآن خود گردانید که درتاریخ پوهنزی حقوق وعلوم سیاسی کمترکسی سراغ میگردد که با گرفتن چنین نمره نایل آید.بعد ازان درکادرعلمی پوهنتون کابل به حیث استاد به تدریس نسل بالنده شروع به کارنمود.بعدازان درزمان ریاست داکترحیدرکه رئیس پوهنتون کابل بود درسال 1352 به صفت مدیرعمومی تفتیش پوهنتون باحفظ کادرعلمی به کاراداری شروع به کارنمود. داود پنجشیری کسی که با داشتن خصلت مستقل بودنش دستگاه حاکمه کمتربه اواعتماد می کردند ومیدانستند که هیچ گاهی درخدمت ارتجاع قرارنمیگیرد. درانتخاب کادرهای علمی برای تحصیلات عالی به فرانسه وهند.با آنکه بلند ترین نمرات رادرامتحان ازآن خودکرده بود.ازاعزام اوشان برای تحصیلات عالی جلوگیری بعمل آمد،ازروی ناگذیری تحصیلات عالی خودرادراتحاد شور وی به پایان رسانید. بعدازبازگشت،ازجانب به اصطلاح دولت انقلابی مرحلۀ دومی به خصوص مرحلۀ نوین وتکاملی به کادرعلمی پوهنتون پذیرفته نشد.
عیاری با عیاری باهم کنارآیند روزهای دشواری
مــردان باوجـــدان نامــوس پرست بی شمـــــاری
«خوشه چین» بنوشت واقعییت راآنها هستند خــود
ازحضورخویش درحلقــــه دهنــــد نقش ونگــــاری
جناب محترم بشیربغلانی،وزیرعدلیه ولوی سارنوال جمهوری افغانستان وقت ورود شان رادروزارت عدلیه به صفت کادرعلمی باافتخارپذیرفتند بعدازچندی ،تصدی مقام ریاست قضایای دولت را دروزارت عدلیه عهده دارشدند.درفراز ونشیب تحولات برق آسا،سه مراتبه بندی گری دولت به اصطلاح انقلابی را دیده است. داوود پنجشیری یکی ازهمان چراغ است برگرفته شده ازشمع همیشه فروزان دار المعلمین کابل که درگوشۀ هردفتر،هرشعبه،صفارت خانه ها،درمبارزات جبهه به جبهه، درپهلوی هموطنانش درخشید.فعلاً دارای پنج فرزند((سه پسرودودخترکه هرکدام ادبیات داکترطب،حقوق وسیاست،فلسفه معادل به سویۀ خودش ازتحصیلات برخور داربوده خصوصاً پامیرفرزند بزرگترش، قوی ترین نویسنده وشاعرمعاصر وکوچکترین فرزندش،پریان با استعداد ترین جوان،بادریافت شهادت نامۀ ماستری دررشتۀ فلسفه وسیاست ،داودکهن وتاریخی،تبدیل به پنج داود نوین،شمع های همیشه فروزان به جاماند.
صداها وشعارهای که همه معیارها وارزشهای انسانی رامعرفی میکردند. ازدلهای بیرون نمی آیند همه دردلها سنگک شده اند.هیچ دیواری وهیچ کوهی برنمی تاباند.صدا ها نالۀ یتیم بودند.صداهای دهاقین ستم دیده بودند. خواستها ونیازهای کارگران بی پشت وپناه بودند.رنج ومحنت خواری معلمان بودند،ارمان وآرزوهای روشنفکران بودند.
بابه صاحب«طوفان»متولدقریۀ سعدا لله ازجمله فارغ التحصیلان 1343 دارالمعلمین کابل محصل فاکولتۀ ساینس بود.انسان فوق العاده توانمند، معلم خوب ومسلط بالای مسلک خودومستعد،سخن ور،جسوربی باک ودلاور،منتقد باشهامت،انسان شرایط دشوارزنده گی که دوره های مختلف حبس وبندی گر یهای مختلفی رادرزندان((سلطنت)) به خاطرابرازعقیده وبیان حقیقت ازسر گذرانده است.اوروح سرگردان وناقرارداشت درهمه حلقه های سرکاری سیاسی نگنجید.اوعاشق انسان بود،انسان زحمت کش،اوعاشق معلم بود، اورفیق کارگربود،اویارومددگاردهقان بود.روح وروانش،باآزادی ورستگاری،انکشاف،دموکراسی،ترقی وعدالت عجین شده بود.اومیدانست که خواسته ها صرف نوشتن کلمات به صفحۀ کاغذعملی نمیگردد،اوبرای بیداری شعوروآگاهی مردم علاقه داشت،اودرسفردرحضر،درمسجد دربین مردم هنگام ملاقات بارهگذری،دراجتماع دونفری تا به صدهزارنفری،سخن پردازخوب بود،با ادبیات مردم آشنایی داشت،باملا ومو لوی هم سخن بود،به موسفیدان واهل تجربه احترام می گذاشت ازسخنان ناب شان بهره میگرفت.زمستان 1345 هنگام رخصتی زمستانی درمحل ومنطقۀ خود به فعالیت سیاسی پرداخت.با عناصر نشانی شده از قبل چون محترم انجنیر دگروا ل محمد آصف فرزندقاری عثمان ومرحوم دگروال مهرخدا،مرحوم نظراب شاه روئین،مرحوم سیدقاسم معلم میانشاخی وعبدالشکورخوشه چین به فعا لیت پرداخت درپیشا پیش رفقا،شب وروزخودرا وقف آگاهی دهی وتربیت کادرهای محل میکرد. ازجمله کادرهای جوان جسور دلاور،ملنگ سید خیلی بود.که درجلسات حوزۀ با ما یکجا نشستها داشتند. آهسته آهسته کمیت این سازماندهی درطی مدت سه ما ه زمستان درنواحی سیدخیل وجبل السراج وکا پیسا وقریجات مربوط چهاریکار به پنجانفر فعال سیاسی ارتقا کرد که درجمع ازینها یک تعدادمعلمین جدید فارغ ازهمان دارالمعلمین 1343-1346همکارومدگاراین پروژه شده بودند. نقش بابه صاحب طوفان درتربیت نسل بیدارسیاسی قابل ستایش است.او به حیث کوه پایه،ازسینۀ خود آه توده ها را می کشید.تظاهرات دادخواهانه راسرو سامان می بخشید تضاهرات چندین روزۀ مکتب جبل السراج،تظاهرات عظیم شرکت نساجی گلبهار،رهپیمایی کارگران شبرغان به سوی پلخمری همه آینها سهم فعال بابه صاحب طوفان را باخود داشت.با به صاحب بندی گریهارا سپری کرد،او نه دزد بود نه رهزن،نه جاسوس بیگانه نه خاین بوطن،به جرم بیان حقیقت وافشای فساداداری مامورین دولت آنوقت بندی گریهارا گذشتاند. اوشمعی بودبرگرفته شده ازچراغ همیشه فروزان دارا لمعلمین کابل 1343-1346.داوطلبانه رضاکارانه تمامی قوت وانرژی، استعداد وتوانایی اش ودارایی پدرش درخدمت آگاهی نسل نوبرای درک از آگاهی وآزادی بود. دراستعداد وتوان مندی شکل دهی مظاهرات نظیرنداشت. قصه که اززبان مرحوم سید بصیر معنوی شنیده بودم که گفته بود.
درارتباط به تجلیل ازاول ماه می،تعدادی ازحزبی ها ،درسرچوک چهاریکار استاده بودند که میتنگی را سازمان دهند.ولی نمیدانستد که ازکجا آغازنمایند. تصادفاً بابه طوفان ازکدام طرف پیداشد.مثل همیش درجستوبودکه درهمین طوریک محفل حرفی داشته باشدوبگوید.پرسیدکه خبرازچه قراراست.ازاصل موضوع باخبرشدویک مراتبه به سرموقع ترافیک بالا شد با صدای بلندش فریاد کشید که اوم مردم او..........مردم تمامی دوکانداران وارخطا دویده سمت صدا را تعقیب کردند درظرف دودقیقه صدها نفر دورهم اعم ازدوکاندار وخریدارحلقه زدند. بعد معذرت خواست وگفت قصه ازین قرار است نخست درد دل خودرا بیان کرد وبعد ستیژرا به تظاهر کنندگان رها کردورفت گفت که رفتم پی کارم. سرانجام با به صاحب طوفان باوجود همه جان فشانیها وقر بانیها،ورنج ومحنت وشکنجه ارباب قدرت،تصادفات زمان بابه صاحب طوفان درجمع مستحقان قرارگرفت.کمیتۀ مرکزی حزب ازسهمیۀ خود برایش یک باب اپتارتمان درمکروریان منظور فرمودند.این شاروالی کابل بود ازدادن خانه برایش چشم پوشی کرد وکسی هم درقصه اش نشد.بلی انقلاب کرده بودندکه به قدرت برسند زمینۀ همه کمک هارا برای خود،برادرخودوشوهرخواهرخود وغیرۀ خودوووووووهمه وه های خودآماده بسازنداگرلازم افتادباشهرت مکمل هریک شان خواهم نوشت.
ادامه دارد
+´+++++++++
قسمت چهارم:
دارالمــــعلمــــــــــــــــــین کابـــــــــــــــــــــــــــل
1343-1346
بیان چشمۀ جوشــــان آگاهـــــی ازمعرفـــت انسانــــی است
بازهم حرف است ازعیارکه گفته شود:
نظام سیاسی موجود است. که افغان آب روندارد
شکسته است گهوارۀ مردان. مادر،لـــلو لـــلوندارد
گره دست را روشن فکران،بادنــدان بـــازمیکنند
ملـــک ویران، خلق آواره ،نخبگان گفتــگونــدارد
ازوارسی وپرورش محروم گشته اند گلهای سرسبـــد
حرفی به شنیدن وپیامی،ازعطرگل سنجد،کس به بوندارد
به آوازخود اگریگان یگان است درحمام گوش میــدهنـــد
آماده به حساب دهی وحسابگیری،جدایی خمیر،ازموندارد
کله ها گرم،دستان شده کثیف،قلب سرد،دهن شده گنـــده
کســـی ازسبوی«عیاران»آماد گی به شستــوشـــونـــدارد
خدا یک،رسولش برحق،مردم به آزادی کشورمستحـــق
جنبش عیاران در،راه.منطق زمان احتیاج به دوقلـوندارد
درقسمتهای سه گانه یادی ازاستادان وشاگردان دارالمعلمین کابل سالهای 1343-1346راکرده گفته های داشتیم ونقش انجام رسالت آنها را نوشتیم. تعقیب مینماییم این جریان آب وعزت راکه خدای لایزال برای مردم افغانستان ارزان بخشیده بود.درمسیرجریان خودچگونه دشتهای سوزان راآبیاری نمود. ودرمناطق تاریک چطورروشنی خودراپخش نمود. بادرک ازین مطلب که اگرمبارزۀ طبقاتی را محک قراردهیم وبه تحلیل بگیریم اولین دشمن انسان«انسان نا مطلوب»است.اگرنیست چرا کشورما همراه با مردمش یکجا درآتش نفت میسوزد.؟دشمنان داخلی مردم((خرافات& لومپن پرولتاریا)) وسایلی اند دردست دشمن ظالم وخدا ناترس. رهنمایی غلط،ازاساسات اعتقادی وغلط آموختاندن آن واستفادۀ ابزاری ازآن بخاطر پیاده سازی اهداف افتصادی ((جرم)) بوده وقابل بخشش نیست.
بناً تأکید برآن بودکه نسل فردای جامعه ازالفبای انسان وانسانیت وارزش انسان درجوامع بشری وحق خود ارادیت فردی،جمعی وکشوری آگاهی حاصل نمایند.الفبای تاریخ خودرابدانند وبدانندکه فهمیدن وفرق گذاشتن جعل نگاری تاریخ کشورازتاریخ واقعی کشورحتمی است. وطن پرست اگرتاریخ کشورخودرا غلط بیاموزد،بخواهی ویا نخواهی به انجام خیانت ملی مبادرت میورزد.پس نسل مستعد روبه تکامل بدانند که انسان موجوداست مافوق سائرحیوانات. باید برای اثبات ورسیدن به حق انسان بودن خود،راه ها وشیوه های راازمجرای((آفرینش،ایجادگری وخلاقیت))جستجو ودریافت نمایند. بلی! این سفیران علم ومعرفت انسانی زمانیکه ازدارالمعلمین فارغ شدند.این شمعها،شمعهایکه ازشمع همیشه فروزان دارالمعلمین گرفته شده به تمامی نقاط افغانستان رسیدند خودرا سوزاندند تاکه تاریکیها روشن شوند دیگرکسی ازتاریکی هراس نداشته باشد. این معلمان تازه فارغ شده علاوه براینکه وظایف بعدی خودرا ازلحاظ رسمی،به پیش میبردند.اما آن کرکترانسانی واخلاقی که ازمحیط دارالمعلمین کابل 1343-1346 درروح وروان آنها به جا مانده است.درقسمت ترویج آن درمناسبات فردی،با اطفال،جوانان،کهن سالان،خانواده ها،بالای مزارع همراه دهاقین،مؤسسات کارگری با کارگران، محیط مکتب با شاگردان ودیگر معلمان هم مسلک سعی به خرج میدادند. رفتن درراه خوب،انجام دادن کارخوب، نشان دادن اخلاق نیکو،قوۀ جاذبه ایجاد مینماید. این جازبه همه را به خود می کشاند. کوشش میکردندکه لاف نزنند ودروغ نگویند.خودنمایی نکنند.میگذاشتند که درعمل همه ایشان را ببینند. یک مثال ساده درموردخود میگویم:بعدازدورۀ فراغت رسماً بحیث معلم اشغال وظیفه کردم،درمحیط خانه،ده وقریه ولایت وولایات کشوربه صفت معلم معر فی شدم تمامی قواعد ومقرراتی را که از فضا ومحیط دارالمعلمین آموخته بودم آنرا عملاً دربرخورد ومناسبات اجتماعی پیاده میکردم. عمل آگاهانه وشریفانه بازتاب تمامی فعالیتهای کامپلکسی یک فرداست. درتمامی خوشیها وشادیهای محیط ومنطقۀ که موقعیت داشتم جایگاه برایم به حیث یک معلم وجودداشت. درمراجعه به هرمقام ودفترازنام استاد ویامعلم فرازونشیب طی جنگهای طولانی،زمینه های احترام برایم مهیابوده ورفع مشکل مینمودم.زمانیکه قضایا درافغانستان ازقانون مندی وقانون مداری به سوی بی قانونی میلان پیدا مینماید.تصادف روزگار«معلم مسلکی»خوشه چین عسکرگریزرا، کسی که درقرغه مرده،ازقطعۀ کشف 200 ترخیص یافته است. درکندک تلاشی سارندوی 20 ماه مسلسل به حیث رئیس کمیسیون سربازان عسکری کرده ازجمله بیست ماه عسکری دوباردفعه اول دوماه درزون تصویوی بندی وباردوم شش ماه بندی درنتیجه دوسیۀ نسبتی فرارازقطعه طبق فیصلۀ سارنوالی قوای مسلح برأت حاصل،کما فی السابق درقطعۀ اولی کندک تلاشی دوام بوظیفه سرانجام،درفضای پروسۀ مصالحۀ ملی وکشش طرفها به طرف صلح باب گفت وشنودوبعد ازشش ماه مذاکرۀ دوام داروحدت حزبی درمقام دپلماتیکی ورهبری سیاسی کشورقبل ازوقت اوراتوظیف میدارد. دیگرآن«خوشه چین»معلم ازقشرمحروم وفقیرجامعه ازیک نام نیک برخور داربودنیست.بارسیدن این حالت تصادفی درین مقام دیگرآن خوشه چین باقی نماندچراکه ازصف مظلومان بریددرپهلوی مستبدان تک حزبی قرارگرفت. درین موقعیت بین دوسنگ آرد شد یعنی تعدادی ازاعضای درون حزبی موقعیت مفت آمده را برای خود دروجود رفقای تازه نفس به سوی صلح تنگ یافتند. وزمینه های توطئه های پیوسته تاسرحد ترورآماده گردید که این موقعیت هارا هنگام وظیفه،هنگام سفر،درمسیرراه به چشم سرمیدید ومشاهده کرده خوداز گوشۀ((عیارانه)) کنارمیرفت.اما خوشه چین میداند آن زمان رفت آمدنی نیست.میداند کسانی که درپشت ازین قضایا وظیفه داشتند.احساس گناه میکنند.کنون همه را دوست بعد ازجنگ میشمارد. ازدید مخالفین دولت وقت خوشه چین درهمان موقف قرارگرفته است اوهم باید به سزایش برسد.چنانچه که همین اکنون به کرات اززبان مسطنطق خود درکشورهالند شنیده ام که با پیوستن باحزب دموکراتیک خلق ازلحاظ سیاسی پنج سال دیگربرای این نظام عمرطولانی بخشیدی مدت پانزده سال میشودکه ازین مهربانیهای سیاستهای ماورای اندیشه های انسانی بی بهره نمانده است.اگرادعای این کشوربرحق باشد.لطف کنند بفرمایند چی را ازما گرفته اند؟چی را برای مردم بی دفاع افغانستان تحفه کرده اند؟.عبدالشکورخوشه چین معلم ازموقف یک معلم با تجربه شرایط دشوارزنده گی مشوره میدهد که بهترین راه رسیدن به هدف همانا تکیه برقا نونمندی ها ورشد تکامل بربنیاد بینش ودانش است. نیرویکه این راه را هموارمیسازد وبسیج کننده میباشد جنبش عیاران است.جنبش عیارانی که مجاهدین باوجدان باحیثیت وباشرف باوقاروطن دوست ووطن پرست را ازنقش با سزایشان درجنبش عیاران به حیث عیاراستقبال مینماید. وهکذا آنعده ازفعالین جنبش چپ که به خود آمده باشند ازگذشت روزگاردرس آزاده گی وآزاد منشی وانسان دوستی رابه کرکتر خودمبدل نموده باشند.ازورودشان به حیث عیاراستقبال صورت میگیرد. شایدیگان پرسش متوجه حال ما شود که بپرسند.ازابتکارات خود درزنده گی چیزی بگو.زیاد پرداختن به توصیف خود درچوکات عیاران نمیگنجد. درسازماندهی دهقان خوب هستم میدانم که چی را درکدام فصل درکدام خاک به چه منظورکشت نمایم.هنگام برداشت دروگرخوب میباشم،رقمی داس میزنم برابرچندین دروگر،هم با دست چپ دروکرده به طرف راست وهم با دست راست به طرف چپ می دروم،درانتخاب نوعیت ازمیان دروشده ها خوشه چین خوب میباشم.باغبان خوب استم میدانم که کدام درخت درکدام خاک ودرکدام محیط حاصل خوب میدهد.میدانم که درخت توت درمناطق بارانی شاندنش بی فایده است.
وا وامزه میته مزه میته
حاصل دست دهقان مزه میته
گـــرد دسترخوان مزه میتــــه
وا وا مزه میته مزه میته
حاصل دست باغبان مزه میته
دورهم شستن انسان مزه میته
وا وامزه میته مزه میته
مزه میته اناروانگوردرقندهار مزه میته
به مراتب بهتر نسبت به کوکنارمزه میته
وا وا مزه میته مزه میته
نارنج ومالته،زیتون درننــگرهارمــزه میته
خوردن انگورباشوربای چهاریکارمــزه میته
وا وا مزه میته مزه میته
خوردن توت جــــواری بریـــان مـــــزه میته
درکــــوهستان وسالنـگ وگلبــهارمزه میته
وا وا مزه میته مزه میته
ازاشتباهات وخطاها ی جانب مقابل با توضح محبت ورفاقت دریک رقابت اخلاقی ثابت کرده ام که درمناسبات انسانی ورفیقانه ثابت قدم ووفا دارمیباشم. اما درمقابل تحقیروتوهین رحم ندارم چراکه سزاوارخودش است بایدبرایش روا دیده شود. درفعالیتهای سیاسی خود ابتکارات زیادی ازخودبجا گذاشته ام اگرنیازی به تذکرپیش آید تذکرخواهم داد.ازجمله درین جا فقط یک موردرا میخواهم که تشریح نمایم وآن اینست:عضوکمیتۀ مرکزی حزب دموکراتیک خلق ومعاون شعبۀ کنترول حزبی کمیتۀ مرکزی بودم.سفرهای داشتم ازطریق هلکوپتر، میدان هوایی کابل،پرواز،ازطریق فضای ولسوالی ده سبز، باریک آب، سمت میدان هوایی بگرام، پیرامون انجام وظایف فیصله های ((پلی نوم کمیتۀ مرکزی)گاهی اوقات درولایات پروان وکاپیسا،بامشاهدۀ منطقه وسوابق تاریخی بگرام شاهان،کوشانیها«کاپیسا»داستانهای پروان ومروان،قصه های شنیده گی ازمیرمسجدی خان،جلندرخان تتمدرۀ،میربچه خان،امیرحبیب الله خادم دین رسول الله«عیاری»ازخراسان،اخیراً شخص مشهورتازه وارد در میدان سیاست«مجید» معروف به کلکانی «عیارانقلابی» زبان زد عام وخاص شده بود. این که چرا بگرام به حیث میدان هوایی انتخاب گردیده است.ایجاب به تحقیقات علمی مینماید. با وجودیکه مناطق پروان وکا پیسا وکوهدامن زمین ازلحاظ نفوس پرنفوس ترین منطقۀ افغانستان به شمارمیرود.یعنی مصؤنیت روحی وروانی مردم متوجه دولت ها میباشد.میدان پروازهای جیت جنگی هنگام تمرین درهوا صدای مهیب تولید مینماید. شاید به همین منظوربگرام بحیث میدان هوایی انتخاب شده است که روحیۀ مردانگی شهامت وآزادمنشی مردم را ازآوان طفولیت بکشند.تا دیگر نسل ازسکندرشکن،چنگیزشکن ودشمن انگلیس سرانجام روس شکن دراینجا زاده نشود.غافل ازانکه روسها به اولین مقاومت عیاران انقلابی((مجید»واقع درکلکان درشب حملۀ شش جدی1358 مواجه گردیدند.وطالبان مهاجم تحت نظرآی اس،آی درحوزۀ «چهاریکار &بگرام» سینه به خاک شدند حمله درین منطقه داستان مارگزیده به ریسمان درازمبدل گشت.مقرربرآن شدم که یادداشتی ترتیب وبنویسم ازدوسرکه بگرام الی کوتل خیرخانه بیشترین ضایعات انسانی وخسارات مالی بوقوع میپیوندد.
برای رفع این ضایعۀ انسانی ازهردوطرف،نسل افغان((چوچۀ لینن غلام امریکا)) ضایع میشود.حدفاصل بین میدان هوایی کابل ومیدان هوایی بگرام کوتاه ترین راه است با مصرف پول کم درمدت کوتاه وپرسونل دومیدان هوایی میشود سرک جدید آباد کرد.درصورت احداث این سرک ولسوالی کوه صافی، به تمامی امتیازات شهرنزدیک میشود.ولایت کاپیسا وولسوالیهای کاپیسا،چون نجراب وتگاب،دیگرضرورت ندارندکه حداقل 30-40 کیلومترازطریق چهار یکاروجبل السراج وگلبهارحرکت نیم دائروی زنند به مرکزمحمودعراقی بر سند.بلکه مستقیماً ازطریق پل صیاددرزمان کوتاه خودرامیرسانند وولسوالی بگرام خوددرآینده یکی ازنواحی شهرکابل خواهدگشت. تمامی قرأوقصبات اطراف ونواحی سه ولسوالی،بگرام،قره باغ کابل وکوه صافی ازامتیازات بهترزنده گی شهری مستفید میگردند.درصورت احداث سرک جدید،اداره های انکشاف شهری،این منطقه را با درنظرداشت سوابق تاریخی بگرام شاهان وکوشانیها ونزدیکی به شهرکابل((کابل شاهان)) سه دورۀ حوزۀ تمدن، بسیارمهم ارزیابی مینمایند افتخارات تاریخی درذهن شان باردیگرجوانه میزند.ازین پیشنهاد عبدا لرشید وزیری به حیث مسؤل شعبه وعبدا لرشید جانباز درجریان بودند،مرحوم عبدالحق علومی دردفترکارشان نبودند. با مراجعه نزد محترم رودوال به حیث معاون شعبه ذهنش درمحتوی این پیشنهادی نفوزکرده نتوانست.تطبیق آنرا ازجانب دولت بزدلانه وغیرممکن میدانست. ازمرحوم بشیرلایق تقاضا نمودم تا اگرهنگام جلسۀ سرقوماندانی اعلی قوای مسلح این پیشنهادی مطرح شود. یکی سه ساعت بعد رئیس شعبه عبد الرشید وزیری بمن گفت که او((بچه))امو گپت پذیرفته شد گفتم کدام گپ گفت سرکی را که تومیخواستی آباد شود.درجلسۀ سرقوماندانی اعلی قوای مسلح فیصله شد که اعمارش به راه انداخته شود. همان بود که مرحوم محمودبریالی به صفت معاون صدراعظم دراجرای این کاراوپراتیفی توظیف گردید. سرگ درظرف سه ماه آبادوقیرریزی شد وبه بهره برداری سپرده شد.کاریکه امریکا وناتودرمدت حضورشان درافغانستان انجام نداده اند.
ببینیم استعداد وقوۀ ممیزۀ شخصیتهارا،برای عدۀ یک موضوع غیرقابل اجرا تلقی میشود.شخص دیگری ازاندک ترین امکان استفادۀ لازم نموده بزرگترین مغلیقیت هارا حل مینماید. آن استعداددروجودشهیدداکترنجیب الله رئیس جمهورافغانستان ومنشی عمومی حزب وطن بود. وسیلۀ که درظرف است توضح کنندۀ کلمه جمله وحرف است. ازمیان آن ظرف((دارالمعلمین کابل)) انگشت شمار((ستارۀ))ازنمونۀ آفتاب رابه برسی میگیریم،در محلاتی که بود وباش داشته ام مکاتب ودوائریکه وظیفه اجرا کره ام،آن منطقه را به گونۀ مثال ازکل کشورمثال میدهم.
-A عزیزمحمد«آماج»
B- بابه صاحب«طوفان»
- Cمرحوم استادغلام علی خان معلم تاریخ.
«قدرزررا زرگرمیداند قدرعلی راقمبر»
1- عزیزمحمد «آماج» یکی ازجمله رفقای ناب«حلقۀ»عیاران بودکه از سالهای شمولیت درابن سینا بدینسو،که شناختها حاصل گردید واین شناخت درپروسۀ دوام دارازجانب طرفین مبدل به درک متقابل مبدل شده همه قراردادها ومناسبات رفیقانه که ازسالیان متمادی دربین عیاران مروج بوده طبق خواست ونیاز زمان درین مدت پنجاه سال عملی ورعایت گردیده.بناً پیوندرفیقانه ماتابه امروز.این پند حکیمانۀ گاندی فقیدرا باخود داشته است وادامه دارد: اولین تکلیف آدمی،حمایت ازضعیفان وجریحه دارنکردن وجدان بشراست. وبه تعقیب آن هفت جادۀ که مسیرحرکت انسانی را تنظیم مینماید درهفت قسمت ازمقاله های خود قبلاً درسایت مزین آریایی مفصل تشریح کرده ام که بعداً این هفت قسمت مقاله ضمیمۀ مقالات تحت عنوان ((صد دم به کار یک دم به یار))کتابیرا دارای محتوی خوبی خواهم نوشت.
هفت مورد خطرناک از نگاه«گاندی»
۱- تجارت بدون اخلاق
۲- دانش بدون شخصیت
۳- ثروت بدون زحمت
۴- علم بدون انسانیت
۵- عبادت بدون ایثار
۶- سیاست بدون شرافت
۷- لذت بدون وجدان
آن قرارداد ها با مهارت وصداقتی که بین ماموجودبود ازهمان روزتابه اکنون رعایت گردیده وبه آن وفادارباقی مانده ایم.ازروزهای نخستین انشعابات سال1346 به هرشکل ورسمی که بوده خودآگاهی ملی رامقدم شمرده به همبستگی ملی و بین المللی معتقد بودیم تابه وابستگی گروهی.به استقلالیت خود صحه گذاشته بودیم ازین خاطربوده است که شک وتردیدهای همه احزاب خصوصاً حزب حاکم وقت را درهردومرحله یک بارنه چندین بار تاسرحد بندی گری درمورد خودمان بیجا نمی پنداریم.پنجاه سال رفیق بودن بدون توقع خودش یک مکتب است همیش درفکر مردم بودن،وقت گرانبهای خودرا صرف کردن،برای آگاهی دادن به مردم.تاکه مردم خود بتوانند بهبودی وخوشبختی راازراه آگاهی ودگرگونی درخود وخردورزی جستجونمایند . بناً درشرایط موجود،بهترین وسیلۀ فهماندن همانا،تحقیق،تدقیق ومطالعه، نوشتن کتاب،ویگان آثاربجاگذاشتن را بهترین وسیله می پنداریم.
توانستیم این امانت داری ورفاقت انسانی وشریفانه راتابه امروزنگه داریم وضرورت برین شدبنگاریم که نسل آینده ازایزمها ی صادراتی کهنه گرایی بپرهیزند.به خودآگاهی ملی وفادارباقی بمانندچراکه تقابلهای ایزمهای سیاسی، تمامی بنیادهای فرهنگی اخلاقی وملی مارابدترازجنگها،جنگ باسکندرمقدونی ،جنگ بااعراب بادیه نشین،جنگ باچنگیز،سه دوره جنگ باانگلیس وجنگ های برادراندرهای عدۀازمحمدزایی باهمدیگر درطی سه صدسال حکومت داری توام باجنگ به جزازتخریب ویران گری حماقت خودخواهی دیگرچیزی باقی نمانده است. تکراراحسن :بناً درشرایط موجود،بهترین وسیلۀ فهماندن همانا،تحقیق،تدقیق ومطالعه، نوشتن کتاب،ویگان آثاربجاگذاشتن را بهترین وسیله می پنداریم. جناب محترم عزیزمحمد«آماج»برای تطبیق نوشتۀ فوق،این کارهای فرهنگی را انجام داده است.
اول- هنگام ماموریت دروزارت تعلیم وتربیۀ افغانستان:
1- تألیف کتاب تاریخچۀ مختصرتعلیم وتربیۀ افغا نستان.چاپ سال 1370 خورشیدی وزارت تعلیم وتربیه.
2-یک ازمؤلفان تاریخ تعلیم وتربیۀ افغا نستان ازسال(1357-1367) خورشیدی.چاپ سال 1369خورشیدیوزارت تعلیم وتربیه افغانستان.
3- ترجمۀ هندسۀ صنف هشتم اززبان دری به زبان پشتو،سال 1356 خورشیدی درمرکزساینس وزارت تعلیم وتربیه وچاپ آن ازطرف ریاست تألیف وترجمه وزارت تعلیم وتربیه درسال 1357 خورشیدی.
4-یکی ازمترجمین فزیک صنف دهم مکتب ثانوی از زبان دری به زبان پشتو چاپ سال 1357 خورشیدی،ریاست تألیف وترجمۀ وزارت تعلیم وتربیه جمهوری افغا نستان.
5-نوشتۀ بیست ودومقالۀ علمی ومعلوماتی وپخش آن ازرادیوتلویزیون تعلیمی وتربیتی افغا نستان.
6-هفت مقالۀ علمی وتحقیقی وچاپ آن درمجلۀ عرفان،ارگان نشراتی وزارت تعلیم وتربیۀ افغانستان.
7-تحقیق وتحریرسی ودوتجربه،برای عملی کردن درسهای مضمون فزیک مکاتب ثانوی با استفاده ازکاربرد مواد محلی ارزان قیمت وچاپ آن درمجلۀ عرفانفارگان نشراتی وزارت تعلیم وتربیۀ جمهوری افغانستان.
8-یکی اززمره تجدید نظر کننده گان هندسه صنف دهم مکاتب ثانوی درسال 1356 خورشیدی درمرکزساینس وزارت تعلیم وتربیه.
دوم- درهنگام مهاجرت درکشورهالند:
1-تأ لیف کتاب اول زبان دری برای اطفال وطن گم کردۀ افغان. چاپ سال 1377خورشیدی درپشاور پاکستان.
2-تأ لیف کتاب دوم زبان دری برای اطفال هموطنان دورازمیهن،چاپ سال1381خورشیدی،دانش کتاب خانه،پشاورپاکستان.
3-تأ لیف« کتاب لوست دبهرمیشتوافغان ماشومانو لپاره»چاپ سال2004میلادی،دانش کتابتون،پشاور،پاکستان.
4-تأ لیف کتاب دوم«پشتولوست دبهرمیشتوافغان ماشومانولپاره»
5- یکی ازمؤلفان کتاب نوای انسان.چاپ سال 1386خورشیدی دانش کتابتون،پشاور،پاکستان.
6-یکی ازگرد آورندگان کتاب«اشعارسرورآفرین»شادروان خانجان«مقبل» چاپ سال 1388خورشیدی،مطبعۀ احمدی کابل-افغانستان. 7- گردآورندۀ کتاب مثلها،کنایه ها واصطلاحات متداول بیش ازده هزار.
ادامه دارد باقی
درقسمت پنجم وقسمت های ششم وهفتم، دورۀ ما موریت محترم جناب محترم آماج صاحب را به بحث(( دروزارت تعلیم وتربیه)) واظهاررضایت اوشان را ازوزرای معارف مخصوصاً ازمحترم عبدالصمد قیومی وزیرمعارف آنوقت مینویسم. وازکارنامه های درخشان بابه صاحب طوفان درپروان و ولایات دیگر و تأثیرات جنبش رو به رشد را درروان شخصیتهای نیک نام ولایت پروان، کارنامه های مثبت آنهارابه خصوص، مرحوم استاد غلام علی خان، محمد آصف نبرد،سیدموسی عثمان هستی وغلام معصوم اخلاص ودیگران را مفصلاًً تشریح خواهم نمود.
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
قسمت سوم:
دارالمــــعلمــــــــــــــــــین کابـــــــــــــــــــــــــــل
به حیث مرکزجنبش فعال سیاسی
پیشنهادی وجود دارد که خسته نشوید، تا به آخر خوانده شود مطالب خیلی دقیق درخود نهفته دارد.
هدف شریفانه بود. انتخاب راه که درآن حق انسان بازتاب یابدجرم نیست: درکمپیوترسیاسی جامعۀ ما درآن زمان ویروس بیگانه تداخل پیدا کرده بود جامعه داشت که به طرف جامعۀ فعال مثبت سیاسی،رهنمون شود برخلاف به بیراهه کشانیده شد. برخورد و تصادم اندیشه ها درکشورما.ازفهم ودرک علاقه مندان که میخواستند به راه نوین رهنمون شوند، بیگانه بود، مبهم واقع گردید.یک طرف منا قشات،پیکنگ وماسکاو وازطرف دیگراسلام سیاسی منحیث افزاردردست غرب فضای سیاسی را هم درسطح ملی وهم درسطح منطقه وجهانی به یک جنگ روانی وفرسایشی مبدل کرده بود که نتیجه اش،برای ما درد استخوان سوز، ضایعاتش جبران نا پذیر است.این آتش شعله ور، روبه آسمان منشه ازهمان مبهمیت گرفته است.شوربختانه که سیاست بازان کهنه کاروکلاه برداران فساد پیشه ازماجرا نفع می برند. بربنیادهمین نفع برداریها است که سیاست گذاریهابرضد حاکمیت ملی تمامیت ارضی درافغانستان درگروه لمپن وخرافات دست وپنجه نرم مینماید. بنا ًوجدان حکم برآن مینماید که گفته شود وارث حقیقی وحاکم حقیقی یک کشورمردم وارادۀ مردم است.
نه شاه است نه میراست ونه رئیس جمهور
مردمی که درآن سرزمین تولد یافته اند،خاک را میشوارانند،شهرهارا پراز وفورنعمات میسازند.
حاکم احمق کیست؟:
حاکم احمق کسی که درجانش بزنند،وجدانش بخرند،نانش بخورند،ایمانش ببرند. وسخنهای نما گفتنی دیگر.حاصل مراد.بها ندادن به ارشها ومعیارها،بی عزتی هاوبی حرمتی در مقابل ملت وگوش فرا ندادن به نصایح نخبگان،تکیه برخرافات ولومپنها، کاروانها ره را به جایی نبرند.
«خوشه چین»
اندیشۀ انسانی
بخوانید که هســـــت اینجا،یـــک چیزکــــــی
بعدازخوانـــدن نویسم چنـــــد سطـر،ازگپــکی
نسل آن روزهـــا، تـــــازه بودنــــد، جـــوان
فعلآ همه شده اند،پیـــــروبابـــــه کـُپَکــــــِی
یگانیکه ازنــــاتــــوانی مانـــده انــد درداخــــل
مریـــض ولاغراند میکنند تُخ تُخ صرفه گـــکی
مهاجرین بــــی وطن نا امیـــد درانتظاربازگشت
مصاب به امــــراض،کـــرستــرول وشکـــرکــی
اکثریت عینک به چشم،دندان مصنوعی به دهن
شکایت دارند،ازپروستات دیگرش ازگـردگکی
معلـم بودند بامعاش کم ونــاچیــز،بخـــورونمـیـر
تـوضح میدادند ناب،کلمه،جمله،حرف به حرفکی
مردمان شریف بودند باوجدان علم پرورقــدرشناس
مهربان ومهمان نواز.پاس داشتند بـه آب ونمــــکی
همــــه باحفظ اندیشۀ انسانی سعی درفـــــکرســـاختن
هریکی شعلـــۀ،اخـــوانی،مستـــقل،خلـــقی وپرچــمکی
صادقــــانه می رفتند،ازروی وجــــدان به ســــوی کــار
مانـــع شــــان نبود ســـردی هــــوا، بـــاران وبرفـــکی
روان چــــا لاک، شــــادان وخـــندان با پاهــای پیــــاده
نه پاکشــــی درکـــاربود بــــودونـــــه بـــایسکیلــــــکی
پوشیده میدیدی معلمان را،بایونیفـــورم وفـــرهنگ عالی
دریشی به وقت رسمی بود،لنگی نبود،نه چپن ونه جیلکی
بـــــا،زبـــان پــــدرانه وتــــــپش قــلــــب مـــادرانـــــــــه
آمــــــوزش میدادنـــــد آداب را بــــه هــــــرطــــفلـــــــــکی
ســـلام دادن به بزرگان،طعام خوردن،شیوۀ راه رفـتـن را
اصول نوشتن وخـــوانـــدن کتــاب را وبیـــان سخنـــــکی
موجود هستی تـویی،میفهماند ند،رشـــد یابنـــده تویــــی
بیان کن ارزش انسان را،قـــوت اورا،هستی تــوآدمکی
روشنفکران باوجدان شریف وطن باخبــــرشــــــــوید
وطن تان را به بازی گرفته اند بنام پتانکی وتاجککی
اقلیت شامل درمافیا ازاقوام مختلف سیال شریک هم اند
به ظاهردفاع ازقوم خودافتراق راچاق ذریعۀ دم ودهلکی
«خوشـــــــه چیــن»بنوشت کم وبیش چند مـــطـــلبــی را
ازعـالم جهان وظایف انسانی ،به انـــدازۀ یک شمــعــــکی
اَقـُـــوپَقـُـــو
سرخاک افغانستان بازی اقوپقوجریان پیدا کرد.
اقوپقو بازی طفلانه است که درایام تابستان اطفال برای خود سرگرمی تیار مینمایند.خاک میده را ترمینمایند گل را آنقدرمشت ولگد میزنند که برای ساختن ظرف آماده گردد.
زمانی که گل وترشد بین طرفین تقسیم گردیده طرفها گل را به اندازۀ لازم با دو انگشت،به گونۀ ظرف شکل میدهند بعد یکی از طرف درمیان ظرف کمی تف میزند وبعد میگوید که اقو پقو جانب مقابل میگوید سرصندقو،ظرف را معکوس به زمین میزنند. طبعاً که ظرف دارای هوا میباشد با فشار ضربه هوا برای خود راه خروجی دریافت مینماید.انفجارگونه صدا تولید مینماید. درظرف سوراخ تولید میگرد جانب مقابل مکلفیت دارد که خلای تولید شده را ذریعۀ گل که نزد خود دارد آنرا پرنماید همین قسم تا به آخر. سرانجام یک طرف تمامی گل را می برد جانب مقابل به مانند شاهان محمد زاییها تمامی خاک را ازدست میدهند.
شوروی گفت اقـــوپقـــو
امریکا گفت سرصندقـــو
شوروی زد خلای سیاسی تولید کرد
امریکا آن خلا راازگل خود پرکرد
کنون امریکا گفت اقو پقو
روسیه وچین گفته اند سرصندقو
چنان پخته زدکه به اصطلاح بازی گران گلکانی،گل گرگ برده شده است،روباه وشغال وپشک همه درفکرچوراند.
بخوانید حاصل اقو پقووسرصندقورا
لوپن وخرافات که معــــجون ومُرَکَـــــب شدند
دوطـــرف رکــاب برسریـــک مَرکـَــــــب شدند
ظالم ستم گرتازنده گردید خلــــق بیدفاع بازنده
محکـــوم به دار،اهل مدرسه ومکتـــب شـــدند
خرافه سازان به ظاهرمسلمان،مزدوربیگانـــه
عامل بیسوادی مردم خاین به دین ومذهب شدند
مالک سرمایه اهداف اقتصادی دنبا ل مینمــــاید
نوکران امپریالیزم،درمعامله عجب ورجب شدند
کلاه برداران در«بن»از«بُن»فروختند وطنـــم را
«خوشـــه چینان»احتیاج خاک یک وجب شدند
خرافات
در فرهنگهای لغات فارسی از خرافات (جمع خرافه) به معنای “سخنان پریشان و
بیهوده که خوشآیند باشد وموهومات” یادشده (فرهنگ دهخدا) در فرهنگ معین خرافه
به معنای“سخن بیهوده، افسانه،حدیث باطل یا اسطوره” آمده ودرفرهنگ عمید
خرافه“حدیث باطل،سخن بیهوده ویاوه”معنا گردیده است.
لمپنیسم
لمپنیسم بیش از هر چیز واژهای است که معنا ومفهومی سیاسی را با خود بیان میدارد. وازاین رو نمیتوان برای آن مترادفی ساده مانند جاهل، اوباش و نظایر آن را به کار برد. مارکس و انگلس اولین کسانی بودند که از واژه لومپن پرولتاریا (در آلمانی Lumpenproletariat) استفاده کردند.لمپن پرولتاریا ازنگاه مارکس گروهی از افراد جامعه است که هیچ نقشی در پروسۀ تولید نداشته وازراههای غیرمعمول هم چون گدایی،کلاهبرداری،اوباشی، آدم کشی ونظایرآن امرارمعاش میکند.این گروه اجتماعی درجوامع سرمایهداری عموما نقشی منفی ایفا کرده و به عنوان آلت دست طبقۀ سرمایهدارعلیه پرولتاریای انقلابی ومبارزات سوسیالیستی ودمکراتیک به کارگرفته میشوند. باندهای سیاه تروردرکشورهای مختلف آمریکای مرکزی وجنوبی ازجمله این گروهها هستند که با آدم کشی و ترور وجنایت امرار معاش میکرده ومیکنند. این افرادی که درباندهای مقتدرموادمخدردراین کشورها به آدمکشی وجنایت مشغولاند نمونهی دیگری ازاین گروه اجتماعی میباشند.کشورما افغانستان بهترین نمونۀ آن است.هم دردوران حاکمیت چپ وهم دردوران حاکمیت جهادی، حاکمیت طالب وحاکمیت های«دورۀ بن» میرویم با تشریح ازوضع سیاسی دارا لمعلمین کابل سالهای 1343-1346 باردیگرتخم ازاصیل ترین جنبش سیاسی را درزمین مستعد به تکامل((جنبش عیاران))این عالی ترین فرهنگ معنوی مردم افغانستان بپاشیم تا فضای ایجاد شود که به نام رنسانس سیاسی جنبش «عیاران» ثبت تاریخ کشورمان گردد. وبدیلی ایجاد گردد که جامعۀ ملیونی کشور ازحاصل مسؤلیت پذیری خردمندان بهترین خدمت گاران خودرا یافته بتوانند.
اولین کسانی که ازنسل نو((شاگردان دارالمعلمین))هنگام مظاهرات خیابانی، ازطرف ضبط احوالات وقت دستگیروبندی شدند اشخاص ذیل بودند.
1- محمد داؤد پنجشیری
2- محمد یونس ازقره باغ کوه دامن
3- اخترمحمد ازقره باغ کوه دامن
فرزندی که اوندارد نشان از پدر
بیگانه بخوانش مخوانش پسر
فضا واتمسفیرسالهای 1343-1346 بیان میدارد که ای نسل امروز، ازابرخردوشرف«عیاران» آن زمان واستادان وقت،اخلاق آدمیت وانسانیت باریدن گرفته بود. بعد به جریانی مبدل گشت دروجود معلمان فارغ شده ازدار المعلمین آن دوران تمامی مکاتب ولایات محلات افغانستان خانه خانۀ افغا نستان مستفید گردیدند. درسال 1345 مبارزات سیاسی در افغا نستان با پخش جریدۀ«خلق»«پرچم» و«شعلۀ» جاویدو پیام حق چندین جراید دیگر که بعداً یکی ازپی دیگر مصادره شدند.سیاست مود روزشد.ادبیات جدید آفرید. به ادبیات واصطلاحات سیاسی که اصلاً شنیدن آن کلمات مجازنبود چه رسد به معنی ومفهوم آن توجه جدی صورت بگیرد..نسل نوبا ادبیات نوین که فهمیدن آن مسیر حرکت پیش رفت وارتقای جامعه را توضح وتفسیرمی کرد. هریک علاقه می گرفتند که انسان افغانستان باا نسان دیگرکشورها با حقوق برابر درسطح جهان اگاهی دریافت نمایند.حق خود.حق جامعۀ کشورخود را ،آنچه را که امروزمطرح بحث درسطح جهان است((حقوق بشر)) ودولت ها آن را پا مال مینمایند.علاقه گرفته بودند.با آنهم تکیه به تیزسهای پنجگانه ونه گانۀ ماووخواندن فلسفۀ چند صفحۀ افا ناسیف الفبای مبارزه وبنیاد آموزش انقلابی که توضح وبیان آن ازسطح وفهم بعضاً پیش قراولان جنبش سیاسی، خیلی ها بلند بود. روی هم رفته درمجموع نسل نوجامعۀ آن زمان تشنه به آموزش زنده گی نوبودند وزنده گی نوین را درجامعۀ نوین،ازمسیرآگاهی های نوین جستجو مینمودند دیده می شد که هرکس به ذوق وسیال خودش یک راهی را برای رسیدن به هدف((جامعۀ انکشاف یافته)) انتخاب مینمود. کمترکسی را دردارالمعلین سال 1345میدی که عضوحزب یا علاقه مند حزب به نبوده باشد.تاریخ / / / درخانۀ عجب گل اطرافی جلسۀ حزبی بود وآقا اطرافی مقالۀ از صدرماوتوسنگ را تحت عنوان چه کسانی رفقای ما هستند وچه کسانی دشمنان ما. را توضح وتوزیع می کرد.که خبر شدیم رفقای حزب رادرپارلمان طرفداران دولت موردلت وکوب قرارداده اند که نامی،از((مرحوم ببرک کارمل،محترم نوراحمد«نور»ومحترمه دوکتورس اناهیتا «راتب زاد» برده شد،این سه نفردرهمان وقت به خصوص شادروان ببرک کارمل به حیث ستارۀ روشن درآسمان سیاست افغانستان می درخشید. ازینکه سیلاب حوادث جهانی همه خوبی ها را درطول تاریخ ازما گرفته ومیگیرد به عوض خرافات را بالای مردم حاکم میسازد اشتباه بر این است که هنوز به خود نیامده ایم.فی المجلس تصمیم برآن شد که فردا مظاهرۀ وسیع برای دفاع رفقای پارلمان صورت بگیرد. صنوف ده ویازده امتحاد داشتند وصنوف 12 درانتظار امتحان بعدازختم امتحان صنوف ده ویازده بودند.
وقت حوالی ساعت سه بجۀ روزبود هریک ما در لیلیه ها رفتیم برای شاگردان صنوف ده ویازده ازاصل ماجرا اطلاع دادیم که فردا مظاهرۀ وسیع درراه است ازهمین دارا لمعلمین باید که مارش کنان به سوی شهر مقابل شفاخانۀ ابن سینا حرکت نمود.بهترین امتحان همین امتحان است هرکس نمرۀ کامیابی خودرا ازمیدان مظاهره بدست آورد.معیاد موقوت به سررسید شاگر دان صنف دوازه با یک جنب وجوش به سرپرستی انجنیربدیع ا لزمان به سوی میدان امتحان رفتند وشاگردان شامل صحنۀ امتحان پارچه هارا روی میز گذاشتند درصف مظاهره چییان پیوستند.دردهن دروازۀ خروجی دارالمعلمین کابل شادروان محمد سالم خان مسعودی ((مدیر)) ظاهرا ًًبرای ممانعت ازمظاهره بااشارۀ سرتشویق به سوی مارش عظیم مظاهره را سمت وسومی بخشید.جوهردفاع ازاخلاق((انسانیت وآدمیت)) که جوسیاسی آن زمان را فرا گرفته ازمیان ابرهای خشونت به باریدن آغازیدن گرفته بود.ازهرکوچه وپس کوچۀ معارف،قطره قطره، جرعه جرعه درلغزان وسیلان بود و به آب روان مبدل گشته.این جریان به راه افتیده شاگردان ابن سینارا با خود ملحق ساخت،ازطرف کوته سنگی شاگردا رحمن با با برای ازینکه کاروان عقب نمانده باشند،شاگردان ابن سینا ودار المعلمین را بازوی رفیقانه دادند. کانال سرک علی آباد محوطۀ پوهنتون،جریان اکاد میک خرد وشرافت انسانی را که شادروان ((محمد طاهر بدخشی مسؤل به راه اندازی مظاهره))عضو اصلی کنگرۀ مؤسس جریان دموکراتیک رهبری میکرد. درحصۀ چهارراهی علی آباد باهمد یگرهم آغوش گردیدند،لحظه به لحظه میدان جازبه وسیع ترمی گشت.درمسیرحرکت به سوی شهر،شاگردان ممتاز وگردن فرازتخنیک ثانوی آنوقت،صف مظاهره چیان را عریض ساخته وبه صف طولانی افزوده گردید. موج سه چندان قوت گرفت. گویا که اطراف ونواحی کارتۀ چهار،کوتۀ سنگی ،دهمزنگ سلسله کوهی ازجنبش ساسی شده باشد ازهردرۀ این سلسله که دریاها درجریان افتیده باشد. لیسۀ غازی هم به صفت معاون دریای خروشان دارا لمعلین کابل،شریک ادای نقش رسالت گردید درچهارراهی ده مزنگ، دو دریای مقابل وهمسودرمسیر مظاهره، لیسۀ حبیبیه وزراعت متفق ومتحد موج مظاره را سطح آرام بخشید وجریان داخلی این بحرجوشان چنان قوت گرفت که گـُردان عصردفاع ازحق «انسان» مظلوم را درمیدان پیش کش نمود. عظمت وجوش خروش مارش،زمانی آشکارگردید که جریان مظاهره به تغیرجهت ازبالای پل آرتل پیش روی شفاخانۀ ابن سینارا نزدیک میساخت. نظاره به عقب،ازاشتراک ده هزارنفردرین مارش وسیع گویا که کانال جدیدی ساخته شده است،ازآبهای سرگردان آمو،کنروهلمنددرآن عزت وشرف انسانی، باردیگرتسخیرگردیده، زمینهای بکروبایرعقلانیت را آبیاری مینمایدتا باشدکه ازسرمین مستعد به رشد((عیاران))ومباران دلیرصدیق وشریف وطن به سوی جامعۀ نوین،جوانه زند،سبزکندومیوۀ سرخ به ثمرنشاند.سرانجام کاروان مشی جنبش انقلابی، برای دادخواهی واعادۀ حیثیت اعضای پارلمان،آقایون هریک ببرک«کارمل» ونوراحمد«نور»ومحترمه اناهیتا«راتب زاد» درپهلوی شفاخانۀ ابن سیناجای که وکلای ملت درمقابل شان خلاف معیارهای دپلوماتیکی ومصؤنیت پارلمانی عمل خشن آگاهانه صورت گرفته بود بستر شده بودند لنگرانداخت.مظاهره چیان دورهم حلقه زدندن میتنگی برپاشد. درقدم نخست شادروان محمدطاهر«بدخشی»که مسؤلیت به راه اندازی مظاهره را به دوش گرفته بود.کتابچۀ قانون اساسی دولت شاهی وقت دردست توضح می داد که مطابق به مواد چند مادۀ چند قانون اساسی براه اندازی این مظاهره قانونی است.به ماهیت وخصلت ارتجاعی زمان شاه اشاره میداد.بعد ازبیانات اوشان ،از بالای برندۀ شفاخانۀ ابن سینا محترمه اناهیتا راتب زاد وکیل برحال وقت دولت شاهی مشروطه درحالی که ازشدت درد رنج می کشید دونفرازرفقای حزبی اورا اززیربغل محکم گرفته همراهیی میکردند.باخطاب به این جمله من به حیث مادرشما،شما فرزندان اصیل وطن، وضعیت پیش آمده را درصحن پارلمان تشریح وتوضیحات داده.ازینکه وضع صحی به اومجال بیشترسخن رانی بیشتر را نمیداد.میتنگ درهمینجا خاتمه پذیرفت مارش اعتراضی ادامه پیدا کرد نخست توقفی درپیش روی سینمای پامیر وبعد درمقابل شفاخانه میوندیا گندنای آن زمان،درآن شخصیتهای با احساس کسانی راکه بخاطردارم،عینلی بنیاد،اکادمیسین غلام دستگیر«پنجشیری»در سرچوک سپاهی گمنام حفیظ الله امین هم که وکیل شورای آن زمان بود، پیرامون چگونگی ماجراوخصلت دولتهای وقت بیانات انقلابی ارایه دادند.بعداً مارش عظیم قرارگاه دیگری را درپارک تیمورشاهی انتخاب نمود که درین قرارگاه،سه شخصیت درآنجا بیبانه های خودرا ابراز داشتند. بیانیۀ اول جناب محترم نظام الدین تهذیب بود که شروع با این شعر
با خدا دادگان ستیزه مکن
که خدا داده را خدا داده
به تعقیب محترم عبد الکریم میثاق شخص سوم محترم داکتر صالح محمد زیری بیانات خودر دراطراف برخورد غیراخلاقی درمقابل وکلای ملت ارایه داشتند.پایان مظاهره ومیتنگ مکتب دیگری بود برای شاگردان دارا لمعلمین کابل که درصحنۀ عمل وحرکت جمعی درفضای واقعا ً انسانی همه درکنارهم ازهمدیگرآموختند رفاقت را ونتیجۀ کار صداقت را ببینیم که بعدازدورۀ فراغت دارالمعلمین این آتش پرچه ها چه سوغاتی را بولایات مربوطۀ خویش ازافغا نستان کوچک روشن((دارالمعلمین کابل)) برتمامی ساحات افغانستان بزرگ انتقال میدهند. درقسمتهای دیگرمیخوانیم.
باقی دارد.
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
قسمت دوم:
نخبگان مسئولیت پذیر افغانستان، مشابه به گلهای افتاب پرست میباشند. همیش مسیرحرکت آفتاب را دنبال نموده زمانیکه آفتاب غروب کرد،سربه پایین متوجه به ریشۀ خودمیگردند.
اتموسفیردارالمعلمین کابل متشکل گردیده ازعناصرچون استادان وشاگردان پیش تازوممتازآن دوره که درتمامی تغیرات وتحولات،علمی سیاسی وفرهنگی وهنری نقش کلیدی داشتند ودارند. ذیلاً ازاسمای شان تذکربه عمل می آید.
هیأت تعلیمی وتربیتی اتموسفیردارالمعلمین کابل رادرسالهای«1343 -1346»ساخته بودند.عبارت اند از:
1- مرحوم محمد سالم خان« مسعودی»
2- مرحوم عبد الرزاق «اوریاخیل»
3-مرحوم غلام علی خان «پروانی»
4- مرحوم صاحب جان «صحرایی»
5- مرحوم عبد القیوم «صامت»
6- زنده یاد حیات الله « ناصر»
7- محترم غوث « حکیمی»
8- زنده یاد عبد القیوم «نورزی»
9- محترم نظام ا لدین «تهذیب»
10- زنده یاد جمعه گل خان((فراهی))
11- محترم داکتر محمد باقر«طبیبی»
12-حامدخان
13- مرحوم نعمت الله قریشی
14- مرحوم، محی الدین شبنم «غزنوی»
15-سلطان محمد «سلطانی»
16- محمد احسان« شفیق»
17- محمد «صدیق خان»
18- غلام حضرت خان
19- غلام دستگیر«شینه وال»
20- فتح محمد خان
21- محمد باقی خان
22- گل احمد خان
شاگردان ممتازآن دوره که به حیث عناصر متشکلۀ اتمسفیردارامعلمین کابل به حساب می آیندوچهره های معروف سیاسی وعلمی کشورمیباشندعبارت اند:
1- عبدالوهاب«آصفی».
2-میرعبد الکریم « بها»
3- باب صاحب «طوفان»
4- داکترعبد الا حد معرف به «ریاضی»
5-محمد نظیر قبلاً وزیر احصایۀ مرکزی
6- مرحوم نظراب شاه«روئین»
7-مرحوم داکترعبد الستار«قاضیخانی»
8- جناب محترم« فاریابی»
9- مرحوم انجنیر محمد سعید.
10- میرحیات الله
11- محمد یاسین«صادقی»
12- محمد داود «پنجشیری»
13-خلیل «سپاهی»
14- سید نصرالدین «لوگری»
15-سید محمد کریم «بهار»
16-عزیز محمد «آماج»
17- انجنیر بدیع الزمان
18- احمد غوراتی
19- مرحوم حمید الله «صدیقی»
20- داکتر سید محرم «غیاثی»
21- مرحوم عبدا لاحد «بدخشانی»
22- مرحوم شیرزمان« لوگری»
23-جناب محترم فاروق «کارمند»
24-شیرآقا جرأت
25- انجنیرسید عالم
26- غلام غوث«آرزو»
27- زلمی «کاشفی»
28- آدینه «سنگین»
29- علی گل «پیوند»
30- مرحوم خلیل الله «کوهستانی»
31-مرحوم عبد البصیر« امیدوار»
32- مرحوم محمد عمر«حیدری»
33- محمد ظریف « ایوبی»
34-خضرقل «نصیحی»
35- عبد الواسع« فیروزی»
36- غلام دستگیر نایل
37- عبد الصیر«همت»
38- عبد الوکیل «کوچی»
ازتشریحات فوق شاید،انگشت انتقاد به سوی ما درازگردد که تمامی خوبیهای دارالمعلمین کابل را به دورۀ خود اختصا ص داده اید.ورنه این دارالمعلمین شخصیت های معروف مشهوردیگری را دردامان خود پرورش داده بود.نه خیرمیدانیم شخصیتها ی معروف ومشهور دیگری ازین دبستان تعلیم وتربیه فارغ شده اند واثراتی برای آموزش نسلهای آینده به جا مانده اند که نسل دورۀ ماهم به نوبۀ خویش ازآثارایشان استفاده نموده اند.چون عبدالغفور غزنوی،پوهاند محمود سوما، منصورهاشمی وده هاشخصیت دلسوز ومهربان دیگرچون عبد الغفورحیل دولتشاهی((سرعت حادثه همراهش یاری نکرد)) بلی!میشود یکی چند نفر مهم ومؤثری دیگری را که درتغیروتحول سیاسی ونظامی افغانستان نقش محوری وکلیدی داشتند نام برد.
1- اکادمیسین غلام دستگیر«پنجشیری»
2- شادروان محمد طاهر «بدخشی»
بحیث اعضای اصلی کنگرۀ مؤسس جریان دموکراتیک خلق صفحۀ سیاه سیاست گذاریهای چندین قرنه را به رنگ سرخ مبدل نمودند.جایگاه خلق زحمت کش وستم دیده را درتاریخ افغانستان حک نمودند. نام ازاستخوان گرانگ وسبک ازلوح تحقیر وتوهین طبقاتی برداشته شد.
3- حفیظ الله امین یکی از شاگردان ممتاززمان خوددردارا لمعلمین بوده است. جنب وجوش،کنش وواکنش سیاسی خود انگیخته که متأثرازانکشافات سیاسی منطقه وجهان بوده و آزادی های نیم بند دهۀ دموکراسی تا اندازۀ زمینه ساز بود.تعداد زیادی ازعلاقه مندان را درمیدان سیاست کشانید.قرارمعلوم حفیظ الله امین درسال 1344 عضویت جریان دموکراتیک خلق را بدست آورد. ازینکه استعداد ش روزتاروزدرخشش پیدا می کرد.منطق آن زمان اورا به حیث بازیگر اصلی به سرعت بیرون کشید وبه سرعت ازمیان برداشت.
یک مطلب دیگرراهم باید افزود ابن سینارا به حیث مادر،دارالمعلمین کابل آنوقت،تخنیک ثانوی،زراعت،نرسنگ،هوتل داری،صنایع،هوتل داری،ابوحنیفه را به حیث فرزندان باید شناخت.
شاگردان ممتازآن دوره که با شاگردان ممتازدارالمعلمین کابل آنوقت،درسطح مساوی بودند.کسانی را که بخاطردارم می نویسم. ازکسانی که فراموشم شده اند معذورم بدارند.
تخنیک ثانوی:
1- اما ن الله استوار
2- مرحوم محمد صدیق «عالمیار»
3-عزیز«جرأت» مسؤل سایت وزین آریایی
4- عبد الله « کرامی»
5- ما ما رووف لوگری
6- عبد الرب «پریان»
7- محمد اسمعیل «جمشیدی»
زراعت:
1- محد یاسن«محسنی»
2- مرحوم نظیر«حبیبی»
3- محمد عارف« انتظار»
4-«ميرسیف الدین استلفی»
برمیگردیم سر اصل موضوع:
گویند سالی که نیکواست ازبهارش پیدا است.
خوشه چین گوید:
بلـــــی! ازریزش بــرف به خـــــروارش پیــدا است.
قطـــره وجــرعه جریان آب درکوهسارش پیـدااست
دست باغبان را بوسید درپای دهقان به سجــده رفت
غله،درشمال،میوه درمرکز،هرات وقندهارش پیدا است
اتموسفیردارالمعلمین کابل عبارت ازمجموع استادان مسلط ووارد، دررشته های مختلف تعلیمی وتربیتی،روانشانسی،جامعه شناسی ومتودولوژی تعلیم وتربیه بودند که دررأس هیأت تدریسی،شخصیت بی بدیل،ستارۀ نایاب معارف مرحوم جناب محترم،محمد سالم«مسعودی»قرارداشت. درمورد مسعودی صاحب هرچه گفته ام کم گفته ام وهرقدربگویم بازهم کم است.بزرگان میتوانند با بینش بزرگ منشانۀ شان جایگاه«مسعودی» مرحومی را تعیین نمایند.
آفتاب که عمود بتابد روشنی اش تیزوسایه اش کوتاه بوده.گرمی وحرارتش زیاد میباشد. حاصل میوۀ درختان تحت تابشش رسیده وشیرین.
دارالمعلمین کابل با داشتن،نصاب تعلیمی وتربیتی استندرد بین المللی وهیأت تعلیمی وتربیتی دلسوزومهربان،ازولایات مختلف وشاگردان با استعداد وتو انمند رشد یابنده ازولایات مختلف.هکذا با داشتن مکتب تجربوی کواد یکشن برای تربیۀ معلم،طور طبعی چنان فضای برایش آماده گردیده بود که اخلاقاً ،بوی ازتعصب لسانی،مذهبی،قومی سمتی احساس نمی گردید. هرمعلم وشاگرد دارا لمعلمین را که میدیدی فکر می کردی شمع است افروخته به چهاراطرافش محبت وانسانیت واحترام به مقام انسان روشنایی میدهد،منظرۀ مقابل انسان راوادارمیساخت تالبخندی را به استقبالش نثارنماید.موجودیت چنین یک فضا،فضای مهرانسانی ازابرهای اخلاق انسانیت وآدمیت،طبعاً که برای انسان،تمرکزروحی وقوت قلب میبخشد. ازینجا است که درانجام وظایف مطروحه درهمه استقامتها نسبت به سایرین پیشی می گرفتند. یعنی اتفاق باهمی،موقعییت خود ودیگران را شناختن وبه آن ارزش دادن به همکلاسان وهمقطاران موفقیتهای جمعی را نصیب انسان میگرداند.
درمسابقات والیبال کپ قهرمانی ازآن دارالمعلمین کابل بود.این قهرمانی را افراد آتی نصیب دارا لمعلمین کابل می ساختند.
1- موسی با بلند ترین قد
2- خان مناس
3- عبد الطیف
4- عبد الوکیل
5- حبیب الله«قندوزی»
6- ظاهر «میدانی»
درتجلیل ازسالگردها وروزهای ملی وبین المللی ،برگذاری مراسم رسمی، ترتیب سیمینارها ،کنفرانسها،نمایشات هنری،دراه ها وکنسرتها،وایجاد پروگرا مهای تفریحی دارالمعلمین کابل،نسبت به سایرمکاتب موقف بهتری داشت.
درسازماندهی پروگرام مطروحه استادان:
شادروان شبنم «غزنوی»درقسمت ترتیب وتنظیم نمایشات هنری،وکنسرت وپروگرامهای تفریحی نقش محوری داشت.شاگردانیکه برای شادروان شبنم غزنوی درانجام پروگرام های تمثیلی قوت قلب میبخشید. شاگردان آن زمان اشخاص آتی الذکربودند.
1- مرحوم عبد البصیر«امیدوار»
2- مرحوم محمد عمر «حیدری»
3- جناب محترم داکترسیدمحرم«غیاثی»
تبصره:حاکمیت وقت شرایط پذیرش به تحصیلات عالی را درآن دوره ها به دارا لمعلمین محدود به فاکولتۀ ساینس، تعلیم وتربیه ادبیات وضع کرده بود. این را مد نظر نداشتندکه پوهنزی های دیگر درآینده به استادانی نیازدارد که بنیاد آموزشی اش در دارالمعلمین کانکریتی ریخته شده باشد.
بناً سید محرم غیاثی ازجمله شاگردان با استعدادی بود که با گرفتن بلند ترین نمره شامل پوهنزی طب گردید.
4- حضرقل «نصیحی»
5- محمد ظریف« ایوبی»
پنج شخصیت فوق قبلاً دست پروردۀ مرحوم آقاگل با ئث درابن سینا بودند.
بخاطردارم آن زمان را که شاگردان دارالعلمین هرات به کابل سیرعلمی آمده بودند.به استقبال شاگردان دارا لمعلمین هرات،دارالمعلین کابل پروگرام ترتیب داده بود که پروگرام سه مرحلۀ بود.
1-کنفرانس علمی پیرامون تعلیم وتربیه وتبادل تجارب استادان دارالمعلمین کابل به استادان دارا لمعلمین هرات.
2- کنسرت
3- نمایش درام وانترک.
فضای تعلیمی وتربیتی دارالمعلمین چنان به جریا ن آرام درسطح هموار زمین شکل گرفته بود گویا که تمامی موجودات،میان آب هرکس به سه سهم مادی ومعنوی خویش رسیده اند. لکۀ ازمناقشه ومباحثه باقی نمانده است.
درچنین یک فضای کنفرانس،کنسرت وپروگرام نمایش تمثیلی آغاز،صحنه برای بینندگان وتماشا چیان آنقدر جذاب ودلنشین واقع افتاده بود که درپایان مراسم شخصی روی ستیژ با لا شد و اعلان کرد که من به حیث پدر فرزند دلبندم که شاگرد تجربوی دارالمعلمین کابل است دخترم شاگرد به خانه نرسیده بود با تصوراینکه گم نشده باشد.آمدم درینجا دیدم که پروگرامی درشرف اجرا ست.یک کمی خاطرم جمع شد شاید درهمین اطراف ونواحی بوده باشد.
برایم دلچسپ واقع شد.به اصطلاح وطنی میخ شدم،تاختم پروگرام باقی ماندم.این موفقیت بزرگ را برای همۀ تان تبریک می گویم.
بعدازختم پروگرام کنسرت،حین ملاقات با شاگردان دارلمعلین هرات و آشنا یی باآنها،فهمیده شد که جوانان فرهنگ پذیر((شاگردان دارالمعلمین)) مردم هرات،ازمهمان نوازی شاگردان دارا لمعلمین کابل،راضی بودند واز فضاواتموسفیرکه ازجانب هیأت تعلیمی وتربیتی آماده گردیده بود، وشاگردان دارا لمعلمین کابل درچنین یک فضا پرورش یافته بودند، ازبرخورد وپیش آمد رفیقانۀ شاگردان دارا لمعلمین ایدیۀ خوبی را گرفته بودند ودرضمن گفتند که ما ازشما خیلی چیز هارا آموختیم وباید به مثل شما جایگاه را در اوضاع واحوال کشور داشته باشیم وشما خواهید دید که بعد ازسفر پیامی،پیغامی وتحفۀ به شما ارسال خواهیم داشت. همان بود که بعد ازبازگشت مظاهرۀ وسیعی ازجاب شاگردان دار المعلمین هرات به راه افتاد.بعد از شنیدن حادثۀ مظاهرۀ دارا لمعلمین هرات شاگردان دارا لمعلمین کابل نتیجۀ برخورد آگاهانۀ خودرا درک کردند. یعنی کوغ های ازآگاهی دهی اند هرجایی که روند،آنجا روشنایی میدهند درروشنی((زنده گی یک سفرطولانی است)) هرکسی مطابق به استعداد خودش سمت وسوی حرکت بعدی خودراانتخاب مینماید.
دارالمعلمین کا بل درپهلوی مضامین اصلی مضامین دیگری هم داشت،ازقبیل مضمون زراعت و صحت که این دومضمون همزمان برای آموزش مضمون بیولوژی خیلی مفید واقع میگردیدند.دارالمعلمین باداشتن ساحۀ وسیع میدا نهای سپورتی ازقبیل میدان فوت بال ،باسکتبال، میدان هاکی ووالیبال، ساحات دیگری برای بذروکشت زراعت وفارم های تحقیقاتی موجودبودعلاوه برآن جوره قلبه گاوهای هم بود که زمین را قلبه میکردند.
درایجاد سازماندهی میلۀ دهقانی،نظم وترتیب میله شادروان جناب محترم عبد القیبوم«صامت» معلم زراعت نقش اساسی داشتند.
بخاطر دارم میلۀ تربوزرا ومیلۀ جواری را دردومرحله برای استقبال ازیک قسمت جزئی میلۀ تربوز میتوان یاد آورشد.درمیلۀ تربوزشاعران جوان آنوقت سلسله مقالاتی را در رابطه به ارزش کشت وزراعت ووصف تربوز مقالات واشعار میسرودند.
میلۀ جواری
مرحوم عبدالقیوم«صامت»باهمان کلای شاپوبه سرودندان طلایی ولبان همیشه متبسم وقدرسای موزن وجوان خوش اندام،مهربان می درخشید.
فارم زراعتی که برای تحقیقات وآموزش کشت زراعت ترتیب داده شد بود. امسال نوبتش به کشت جواری آماده گردیده بود.جواری بعد ازکشت بوقت موعود به ثمررسید.بهانۀ شد برای نمایش بهترین فرهنگ عالی شهری که معلمی آموزنده بهترین سفیران این فرهنگ درسراسر کشورخود شوند.
درین میله ازمدیردارالمعلمین تابه سرمعلم مکتب تجربوی دارالمعلمین شروع تابه معلم،معلمه متعلمین ومتعلمات،چپراستی وآشپزهمه وهمه سهم فعال داو طلبانه گرفته بودند.
هیزم فراوان برای آتش آماده گردید.تاکه شعلۀ آتش به خاموشی گراید وکوغ آتش جمع خاکسترداغ باقی بماند وجواریها همه درزیرخاکستر دراثر گرمای آتش زیرخاکستر بریان شود.
قبل براین شعلۀ آتش، منظرۀ ازآتش همیشه سوزان((تاریخ پنجهزار ساله))رابه نمایش گذاشته بود.گویا که میلۀ نوروز باستان است. درین میله یک عقب گرد فرهنگی تاریخی صورت گرفت، راه های به غلط طی شدۀ پنج هزارساله درسه ساعت پیموده شد.
"سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی"
"ما را ز سر بریده مــــــــی ترسانی"
"ما گر زسر بریده می ترسیــــــدیم"
"درمحفل عاشقان نمـــی رقصیــــدیم"
دردوراین شعلۀ فروزان روبه آسمان،شاگردان دارالمعلمین به طور،قطار، درسه حلقه،دم دهل را تعقیب مینمودندچنان اتن شادومست میکردندکه نظیرش را تا به امروز ندیده ام درمیان اتن چی ها بهتر ازجو انان کتوازوپکتیا جانعلی عینک به چشم ازغزنی خیلیها خوب می درخشید.
یعنی که دردالمعلمین کابل علاوه برمضامین عمومی ومضامین مسلکی وتخصصی،اصول وآداب زنده گی شهری ومناسبات همشهری گری درعمل« خلاقانه وکارآگاهانه)) به نمایش گذاشته می شد.ببینیم همین اکنون هیچ انسان تعلیم دیده دارا لمعلمین آنوقت،درسیاست های موجود خائینانه وویران گرانه دخالت ندارند.به حیث افزاروآلۀ دست دیگران واقع نمی باشند نه اینکه دخالت ندارند. بلکه ازادامۀ چنین سیاستها متنفراند.
دارالمعلمین کابل به حیث مرکزجنبش فعال سیاسی
تبصره اش را درقسمت سوم بخوانید.
+++++++++++++
قسمت اول:
خورسند
شانـه میددهم به توکه اززمین بلنــــــد شــوی
بینند تـورا،خلایق،درمیــدان چلنــــد شـــوی
ملت سرگشته رارهنما ورهبری درکــاراست
قصه پردازبودی سخن وراقـوام پسند شوی
قلم وکاغذ دردست،زبان درحلقوم چرخ زنند
دوروپیشت جمع ازیاران خورسنــــد شـــوی
خوشنام
شعربالا نه ازبرای خاص،برای عام است
کسانی را که دراصول سیاست ناکام است
درهردری نه دویدوحرف زشت نشنو ید
جنبش«عیاران»جنبش خـــوش نام است
ارزشهای انسانی از جاده تاریخ جوامع بشری،طی سلسله مراحل،انکشافی تبلور می یابند.
جنگهای چهل سال اخیر درافغانستان یکی ازوحشی ترین جنگهای تاریخ بشریت است.ملت افغانستان بار این جنگ تحمیلی را به شانه کشیده است.نسل آینده با خواندن تاریخ خون آلود کشور میتواند راهی را برای خود انتخاب نماید.
جادۀ است که حقیقت آن درمیان جنگل ازمسیر((صد دم بکار یک دم به یار)) دریافت میگردد.
صدم به کار یک دم به یار میدانید که آن یارمن،آن یارنیم قرنۀ من کی است؟ آن یارروزهای دشوارزنده گی دورۀ متعلمی،روزهای حساسیت ونازکیهای حادثۀ نظامی((هفتم ثور»روزهای دشوار،زمان مرگ وزنده گی،زمانیکه هر لحظه سایۀ مرگ برسرانسان سنگینی می کرد،عاطفه اش را ودستان توا نمندش را برای نجاتم ازمرگ حتمی احساس ودرک کرده ام.
آن شخص دلاور،فساد ناپذیر،بی ترس، تسلیم نشدنی،به زوروزر،سرخیل «عیاران» دوران دارا لمعلمین کابل شخص باوجدان،رفیق دوست داشتنی، معلم خوب، انسان با تقوای سیاسی،شخص با استعداد وتعلیم آموزندۀ بهتر وعلم پرور،جناب محترم عزیزمحمد«آماج » است.
دارد که ازفیض آب وهوای«عیاران»عطروجدان،صداقت وشرافت واخلاق را درخانه خانۀ هموطنان رنجدیدۀ ما پاش دهیم.
حرف عیاران است که میگویند صد دم بکار،یک دم به یار،صددم بکاریک دم به یار،ضرب المثل عامیانه است که ازسالیان متمادی،بدینسودرباب «عیاران» گفته شده،سینه به سینه ازنسلی به نسلی بدینسو انتقال یافته ودارای مفاهیم عشق به رفیق،دوستی بایاران((عیار))عشق به انسان توزیع محبت به همنوع ،دسترسی به بینوایان،ایجاد فضای جشن وسرود وسرگر میهای رفیقانه ایجا دکارحشروصدها مسایل زنده گی،آموزشی،تعلیمی وتربیتی وغیره وغیره است که ازظرفیت وتوانایی آگاهی وفهم خردمندان وانتقال آن به دیگران میباشد.
میخواهم ضرب المثل صد دم بکار یک دم به یاررا بهانه تراشیده راجع به کتاب ضرب المثل های دانشمندمحترم جناب «آماج» صاحب.که تازه ازنشر بیرون آمده است.خواندن این کتاب ضرب المثل هارا که حاوی مطالب آموزنده بوده وبا اصول عام، میتودولوژی ودید تخصصی،مسلکی تعلیمی وتربیتی مدنظر گرفته شده است جهت آگاهی هموطنان عزیزخودبرسانم.
جناب محترم عزیز محمد «آماج» برای نوشتن کتاب ضرب المثلها ازاین جا شروع مینماید:
(درضرب المثل وجدان مردم قضاوت میکند)
پیشگفتار:
زمان به بسیارسرعت،خارج ازاراده وخواست انسان باقوت ونیرومندی تام،تحت یک نظم وهماهنگی خاص به پیش میرود وبه انسان این عظیم ترین وقویترین موجود هستی صدا میزندکه:
ای انسان!
ای بزرگترین گوهرهستی!
ای اساسی ترین عنصرتحول ودگرگونی!
توآگاهترین موجود جهان هستی،درمغزتو قوی ترین نیرونهفته است ازآن برای سعادت خود وهمنوعان خویش استفاده کن،به حرکت وجهش بیا وبر خیز،باجهل، فقروتمام بدبختیها خردمندانه بستیز.درزمین زیبا وجهان وسیع وپهناورتمام امکانات وزمینه های خوب،برای رشد وانکشاف تو آماده است. چنان برزم که همه چیزرا به نفع انسان ورفأ بشریت وزیبایی جهان وطبعیت بچرخانی ودر ین روند موفقیتهای بزرگی را نصیب گردی.
ای انسان! اگرتو خودرا درک کنی،موقف ومسئولیت خودرا درست تشخیص نمایی وبا همنوعان وهمفکران خود یکجا درهمسویی با سیرتکامل وتاریخ حرکت آگاهانه نمایی وبرای نجات بشریت ازفقر وفاقگی وجهل ونادانی دست اندرکارشوی وبه آنانی که درمقابل سیرنیرومند تکامل وپیشروی سد واقع میشوند وخوشبختی خودرا دربدبختی وسیه روزی دیگران جستجو مینمایند، چنان درس عبرت بدهی که دیگر مردم را بد بخت نسازند.وآتش جنگ،انسان کشی وویرانگری را درزمین زیبای ما شعله ورنگردانند واز افکار ورفتارغیر انسانی شان صرف نظر کنند.درغیرآن دراثرخشم وطغیان مظلومان وغریو زحمت کشان با شرمنده گی وروسیاهی به زباله دان تاریخ سپرده خواهند شد وبه کیفراعمال ظالمانه وبیرحمانه شان خواهند رسید.
آری:هیچ وجدان بیداروانسان هوشیارکه دروجوداونیروعظمت انسانی تاحدی هم زنده باشد،نمیتواند که ملیونها انسان را درفقر،رنج مریضی،بدبختی،بی خانگی وتحت ظلم شکنجه ببینند وبه اربابان قدرت ستمگران پرازهیبت اجازه بدهد که آنهارا توهین ، تحقیر ویادرجنگهای هستی سوز کباب وبریان گردانند.
ازینرو انسانها به منظورغلبه برمشکلات،کشف اسرار طبعیت ونیرومند شدن شان وهم برای این که معلومات ودانش خویش را بایک دیگر مبادله کنند ونیرومندی روزافزون خودرا نیززیاد ترسازند ویکی برای دیگرموفقیتها ودستا وردهای خودرا توضیح وتفسیرنمایند.
بنا برآن برای نیل به ا ین اهداف گوارا،سنبولها،حرفها،صوتها،لهجه ها وآوازهای گوناگون را به وجود آوردند که آنها، آهسته آهسته،تکامل نمودند وباعث تشکیل زبانها ورسم الخط های مختلف گردیدند.
زبانها ورسم الخطها نیزبه نوبۀ خویش درتبادل معرفت وبینش،دردرج ،درک، وتوضیح وتفسیرقانون مندیهای طبیعیت،جامعه وتفکرورشدجوشان تکنا لوژی،نقش ارزنده پیدا کردند وخود آنها نیز راه شگو فایی وتکامل خودرا طی نمودند ودردوره های مختلف تاریخ تکامل بشریت همسویی خویش را باروند توفنده وبا عظمت تکامل پیش بردند،هرزبان ازخود ریشه تاریخ ومراحل تکامل دارد ودرختهای پربارآنها ازشاخه های گونه گون وشگوفه های متنوع وگلهای رنگارنگ تشکیل شده است.
درکشورمحبوب وباستانی ماافغانستان عزیز،زبانهای دری،پشتو،ازبکی، ترکمنی،نورستانی،بلوچی وسایرزبانهامروج است ومردم شریف ودلیر این سرزمین به آنها صحبت می کنند وهریکی ازاین زبانها درزمرۀ افتخارات فرهنگی کشورمحبوب ما شامل اند ویکی برای دیگری درزمانها مختلف ممد واقع شده اند. اما یک چیزیکه درزبانهای مردم کشورما ودرتمام زبانهای جهانیان موجود بوده واز نسلی به نسلی انتقال داده شده است وبنا بر وضع هرمرحله تاریخ رشد وانکشاف کرده است.عبارت ازمثالها یا ضرب المثلها واصطلاحات متداول وعامیانه است.
من ازآوان طفولیت،نوجوانی،جوانی واکنون نیزدرکانون خانواده،درکوچه درمحل زیست،درمکتب،درمحل کار،درمزرعه،دراجتماع، درلکچرها، دراخبار، درمجلات،درکتب،دررادیو،درتلویزیون،درسایتهای انترنتی وسایررسانه های جمعی،ازاعضای فامیل،دوستان دانشمندان،مردمان عادی،مثلها،نکته ها واصطلاحات جالب را به صورت متداوم وپیوسته شنیده ام وازشنیدن آنها لذت برده ام.
ازانجا یکه بخش بزرگی ازین مثالها،کنایه ها واصطلاحات متداول تأثیرات گوارا وپسندیده بالای شنونده دارد،مطالب ومفاهیم سودمندی راتو ضیح وتشریح میکنند.لذا من ازبسیارپیش به این طرف به این آرزوبودم که دست به جمع آوری مثلها،نکته ها،سخنهای مشهورواصطلاحات متداول بزنم وبرای هموطنان خود آنهارا تقدیم نمایم.بالآخره درهنگام مهاجرت به این کار اقدام کردم وبرای همیش کاغذ وقلم را باخودداشتم وبه مجردی که یک مثل ویایک نکته یااصطلاح عامیانه راازهمو طنان میشنیدم ویا درجایی میخواندم.آنرا یاد داشت میکردم.چون درعالم مهاجرت ودوری ازمیهن درزمینه وسرچشمه های لازم موجود نبود.دریکی ازروزها محترم انجنیر نیازمحمد خان هموطن خیلی محبوب وبا ارج خودرا دیدم درضمن تبادل نظردرسایرموضوعات این موضوع را نیز با ایشان طرح کردم.ایشان فرمودند که من یک رسالۀ کوچکی از ضرب المثلهارا درخانه دارم وآنرا به شما گسیل میدارم.که ایشان بنا برلطف شان یک رساله ضرب المثلهاراکه ذریعۀ محترمه ثریا«سلطانی» جمع آوری شده بود،برایم ارسال کردند که ازمواصلت آن خیلی خرسند گردیدم.
به تعقیب آن یک کتاب ضخیم وپرمحتوای ضرب المثل ها ازطرف دوست محبوبم محترم سید علی«خلیل زاده»بنام«دوازده هزار مثل فارسی وسی هزار معادل آنها»به دسترسم قرارگرفت.
به همین ترتیب درسال 2004میلادی درکانادا ازطرف دوست عزیزم محترم نورمحمد«نورزی» کتابی بنام«ضرب المثل وکنایات» تألیف محترم دکتورعبد الغنی برزین برایم تحفه داده شد.
هم چنان نویسنده چیره دست ودانشمند گران مایه محمد اکبر«غنی»نیزیک جلد کتاب مثلهارا به دسترسم قراردادند.
موجودیت این چند جلد کتاب مرا برآن واداشت که به یا داشت های خود در زمینه ادامه داده وکتابهای دیگری را نیزدرمورد مثالها ازافغا نستان عزیز مطالبه نمایم که درنتیجه دوست محبوبم محترم سید محمد کریم بهار استاد پوهنتون کابل چند جلد کتاب را درمورد ضرب المثلها برایم فرستادند.
علاوه برآن یارقدیم ودوست متواضع وبا احساسم محترم شکور«خوشه چین» نیز با استفاده ازیکی سایتهای انتر نتی.ضرب المثلهای جمع آوری شده را ذریعۀ کمال کابلی،بدسترسم گذاشت.
با کمال میل وامتنان باید اذعان کرد که دوست نهایت دلسوز ومهربانم عبد الغفور«رهرو» که همیشه درشرایط نهایت دشوارزنده گی ازمساعدتهای مادی ومعنوی درمورد من مضایقه نکرده است وهم درپخش آثار وکتابهای این جانب نیزازهیچ گونه تلاش وفدا کاری دریغ نفرموده اند.آنها هم بنا بر لطف شان یک جلد ضرب المثل را به دسترسم قراردادند.بالآخره تصمیم قاطع گرفتم تا کتابی را درمورد مثالها کنایه ها وا صطلاحات متداول گرد آوری وتألیف نمایم.
قابل یادآوری است که برادرارجمندم داکترعبد الاحمد«آماج» درپهلوی کمک های متداوم معنوی شان درتمام فعالیتهای فرهنگی اینجانب ازمساعدت های مالی شان نیز درچاپ این کتاب وسایر کتابهای که ازطرف من درعالم مها جرت چاپ شده است مضایقه نکرده اند.
هم چنان دوست نهایت محبوبم،نویسندۀ جوان،مبتکروپرتوان میهن نازنین ما افغا نستان عزیزمحترم سید نعیم بهار برای همیش درپهلوی مساعدتهای فرهنگی شان درچاپ کتابهای این جانب با نهایت دلسوزی ومهربانی اجرأ ت مؤثر وپرثمرنموده اند.
تذکرباید داد که به تأسی ازمشوره ها وتوصیه های برخی ازدوستان ودانشمندان مثلهایکه درمحتویات آنها کلمۀ های بکار برده شده است که درکلتور وعنعنات افغانها، آوردن آنها لازم دیده نمیشود.لذا ازچاپ آنها دراین کتاب تا حد امکان صرف نظر گردید.
مانند:
خا...ما لی کارهرنا مردنیست مرد میبایدکه مالدخا...را
هم چنان مثلها ی که ازنگاه محتوا عین مفهوم را ارایه میکرد،به نوشتن یکی ازانها رجحان داده شد. مانند:
آدم بیکار یا دزد شود یا بیمار.
آدم بیکار یا غــر شود یا بیمار.
یا:
آن سبوبشکست وآن پیمانه ریخت.
آن قدح بشکست وآن پیمانه ریخت.
آن سبو بشکست وآن ســـاقی نماند.
بهمین ترتیب مثلهای که ذریعۀ کلمه های مترادف ازهم جدا شده بودند، درحالی عین مفهوم را ارایه میکردند، به نوشتن یکی از آنها اکتفا شد.
مانند:
آب را خت میسازد ومــــــــاهی میگیرد.
آب را گل آلود میسازد ومــاهی میگیرد.
اکنون کتاب« مثلها وکنایه ها واصطلاحات متداول» آمادۀ چاب است.امیدوارم به بسیارزودی به دسترس هموطنان خیلی محبوب وبا ارج ما قرارگیرد ویک گام بسیار کوچک دیگر،درمورد غنای فرهنگی مردم شریف سرزمین افتخار آفرین ما باشد.
قراری که من درجریان گرد آوری وتألیف این کتاب دریافتم که به منظور جمع آوری دقیق ضرب المثلها کاربرد آنها وسایر بخشهای فولکلور کشور عزیز ما کارهای بسیار زیادی باید انجام گردد وتحقیقات گسترده ودامنه داری به راه انداخته شود تا بخشهای تاریک وفراموش شدۀ ادبیات مردمی ما روز به روز درخشانتر وبه پختگی لازم خود برسد.
بنابران من به حیث یکی ازآورگان میهن بابسیاراحترام وصدق ضمیر پیش نهاد میکنم که اکادمی علوم جمهوری اسلامی افغا نستان درین راستا کارهای دقیق ودامنه داری را به راه بیاندازند وتحقیقات گسترده را درین مورد ودر بخش ادبیات کودکان وبازیهاو سپورتهای محلی آغازونبال فرماید!
درفرجام از دانشمندان مهربان،نویسنده گان وخبرگان هوشیار وبیدار احترامانه تقاضا دارم که نواقص و کمبودیهای این کتاب را بنا برلطف شان برای من برملا سازند. تا درچاپ بعدی رهنمود های شان را با کمال افتخار عملی کنم.
با احترام
عزیزمحمد«آماج»
هارلم- هالند
0031/23/5355674
درفوق تذکرداده بودیم که ارزشهای انسانی از جاده تاریخ جوامع بشری،طی سلسله مراحل،انکشافی تبلور می یابند.
جنگهای چهل سال اخیر درافغانستان یکی ازوحشی ترین جنگهای تاریخ بشریت است.ملت افغانستان بار این جنگ تحمیلی را به شانه کشیده است.نسل آینده با خواندن تاریخ خون آلود کشورمیتواند راهی را برای خود انتخاب نماید.
جادۀ است که حقیقت آن درمیان جنگل ازمسیر((صد دم بکار یک دم به یار)) دریافت میگردد.
بلی! برای ازینکه ثبوت کرده باشیم معارف((تعلیم وتربیۀ)) نظام سیاسی یک کشورمعرفی کنندۀ ارزش های انسانی همان سیستم سیاسی است که درنهایت امربرای انسان ارزش قایل میگردد.هویت فرهنگی نظام سیاسی یک کشوررا ازین عناصر باید که به معرفی گرفت.
دانشمند مشعل فروزانی است بدون ازانکه ازروشنی اش کاسته شود. میتوان ازان بوسیلۀ ناقیلن علم ومعرفت((معلم))هزاران شمع دیگری رارو شن ساخت((دانشمندان متبحروفیلسوفان جدید))زمان دگری را به گونۀ دیگرمی آفرینند.
دانشمند کوه نمکی است که غذای شبانه روزی ملیاردها انسان کرۀ زمین را خوش مزه میسازد.
دانشمند:کوه بزرگی است که هزاران درهزان تن ارزشهای مادی را درخود نهفته دارد،زمانیکه بیرون آورده شدند ارزشهای معنوی را تشریح میدهند.
«خوشه چین» معدن شناس علم ومعرفت،گفتنیهای دارد ازجواهرات سلسله کوه دارالمعلمین کابل سالهای« 1343-1346».
دارالمعلمین کابل،ابن سینای جوان،تخنیک ثانوی ولیسۀ زراعت سالهای« 1343-1346».فضا ومحیطی درسلسه کوهی بودند که خداوند متعال،آب وهوای را درآن زمان بخشش کرده بود.
میتوان دارالمعلمین کابل سالهای«1343-1346»را یک افغانستان روشن درمیان افغانستان بزرگ به حساب آورد.
اگردارالمعلمین کابل را به حیث یک شهر،دارای فرهنگهای غنی ملی وبین المللی شمارید وشاگردانش رابهترین خریداران علم ومعارف ازسراسرکشور شناخت.
پس این خریداران معرفت باوجدان بودندکه اخلاق عالی انسانی را درمحلات خود به حساب انسان درخدمت انسان همه دست آوردهای علمی،فنی درخدمت انسان،درایام وظیفه با ازخود گذری ثابت کردند که ازجمله مخلوقات خداوندی انسان با شرف ترین مخلوق خدا است.پس انسان را به هررنگی که است با هرزبانی که تلفظ میکند.ستایش کرد واحترام گذاشت.
وضعیت سیاسی ونظامی امروزافغا نستان((اختلاف بیاندازحکومت کن)) که دروجود عدۀ انگشت شمار((منظرۀ جنگل وحشی)) را درسطح جهان به نمایش گذاشته است. ذریعۀ همین معلمان ازمیان برداشته شده بود.
بلی!دانشکده یا کوه دارالمعلمین کابل را دروجود استادان وشاگردان آن زمان به حساب گرفت.استادانیکه باتمام عشق وعلاقه ومسؤولیت پذیری درجهت تربیت سالم معلمان ورزیده با شهامت دلسوزومهربان سعی کردند معلم تربیت کردند. این معلمان به نوبۀ خود وظیفه شناختند، نان خشک خوردند.شاگردان روغنی تربیت کردند.
هیأت تعلیمی وتربیتی که کوه ازدانشکدۀدرالمعلمین کابل رادرسالهای«1343 -1346»ساخته بودند.عبارت بودند از:
1- مرحوم محمد سالم خان« مسعودی»
2- مرحوم عبد الرزاق «اوریاخیل»
3-مرحوم غلام علی خان «پروانی»
4- مرحوم صاحب جان «صحرایی»
5- مرحوم عبد القیوم «صامت»
6- زنده یاد حیات الله « ناصر»
7- محترم غوث « حکیمی»
8- زنده یاد عبد القیوم «نورزی»
9- محترم نظام ا لدین «تهذیب»
10- زنده یاد جمعه گل خان((فراهی))
11- محترم داکتر محمد باقر«طبیبی»
وتعداد کثیری ازاستادان محترم آن دوره، گویا که بهارانسانیت ازبارگاه رب العزت درآنجا نازل شده بود،این گلهای مختلف به رنگهای سرخ وزرد وبنفش وسفید.دردرختان کوه دانشکدۀ درالمعلمین کابل،شگفته اند،هریکی مطابق رشته ومسلک خودش،درپخش عطرانسانیت ومعرفی کرامت انسانی وجایگاه انسان،درطبعیت ونقش آن درتغیروتحول وانکشافات علوم درمسیر حرکت به سوی تسخیرآن چیزهایکه هنوز انسان قادربه تسخیرآن نشده است.دررقابت مشروع وتشویق کننده برخاسته بودند.
میخواهم درالمعلمین کابل سالهای1343-1346 را دروجوداستادان وشاگردان ممتاز آن زمان که تاریخ ازصفت آن عاجز میماند. به معرفی بگیرم وازکار کردهای بعدی هریک درولایا ت یا د آور شوم، تا باشد نسل های بعدی بدانند که بازی بافرهنگ وتاریخ یک ملت جنایت نا بخشیدنی است.
ادامه دارد.