صلاح کار کجا و من خراب کجا ؟

        دوچشم و یک نگاه !

محمدامین فروتن

 

به بهانه افاضات گُهربار! سردار یحی رحیم صفوی " جنرال" متقاعد  و مشاور عالی آیت الله خامنه ای رهبر و « ولی فقیه بخشی  از اهل تشیع ایران »  در گفتگوی تفصیلی با خبرگزاری فارس ایران به تشریح برخی ناگفته ها از تدابیر !! آیت الله خامنه ای « ولی فقیه »  در برخورد با حوادث و اتفاقات داخلی و بین المللی طی 22 سال اخیر پرداخته است که تجزیه و تحلیل آن به مثابه یک مسلمان متعهد به منافع عادلانه و انسانی  به این دلیل که سرلشکر نامبرده برای یک دوره نسبتأ طولانی قوماندانی عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را بر عهده داشته است  به برخی آفاضات  !! وی راجع به افغانستان نگاه تحلیلی می اندازم ، تا باشد که ملت های درد دیده و مسلمانی  را از ناتوانی های شیطنت آمیز و ریأ کارانه ای زمامداران  « اهالی ولایت فقیه مطلقه!! » آگاه ساخته باشم

 

قسمت ششم و آخیر :

میگویند : شخصی وارد خانه خود شد و دزدی را دید که در یکی از اتاق های طبقه دوم دراز کشیده است ، صاحب خانه با عصبانیت پرسید که این جا چه میکنی ؟ دزد بلا درنگ جواب داد که من را  طوفان اینجا آورده است، صاحب خانه پرسید که چرا ازخانه من تا حالأخارج نه شدی؟ دزد در جواب گفت ،که بسیار خسته بودم و خوابم بُرد، صاحب خانه بازهم پرسید ، پس چرا در طبقه یا منزل دوم هستی ؟ دزد به قیافه حق بجانب پاسخ داد : این سوالی است که برای خودم هم پیش آمده است . چنانچه درمباحث گذشته ازتسلط تدریجی گفتمان اقتدارگرأ ی شریعت مدار بر گفتمان مردم سالارتعقل گرأی « اجتهادی » که ریشه در توحید وعدالت دارد و در پر تو این قرئت غالب که ازآب « ولایت مطلقه فقیه » سیراب میگردد و در ساحت سیاسی « ولایت فقیه » محسوب می شود . از اینکه ثقل این گفتمان ولایت است و کانون مرکزی آنرا " ولایت مطلقه فقیه " تشکیل می دهد و در نگرش  جامعه ای از مردم نیز نه تنها به عنوان یک امرسیاسی، بلکه به مفهوم قدسی و ملکوتی ، چتری فراگیر بر همه عناصر فکری و عاطفی میگستراند . رابطه فرد با حاکم رابطه مریدی - مرادی و براساس اصل ارادت سالاری است و بدین ترتیب هم نهاد دولت و هم جامعه در ولایت حاکم حلول می کنند  . در گفتمان یا قرئتی که براساس « ولایت فقیه » استواراست نهادی بنام دولت و جامعه در حوزه عرفی قرار دارند و تنها آنگاه مشروعیت می یابند که از سوی « ولی فقیه » در حوزه قدسی جذب و هضم گردند . چیزی که تعجب اکثر دانشمندان مسلمان جهان معاصر را جلب کرده  این است که دراین گفتمان اصالت و اولویت با شخص « ولی فقیه » است و مبنای مشروعیت تمامی مؤلفه های همچون انسان ، جامعه و دولت در « ولایت فقیه » ختم میشود وولایت فقیه با اصل انتصاب الهی که بیشترین و دردناکترین  انواع آن ها با بال های از خرافات ، شرک و استخاره  بر توحید و عقلانیت انسانها غلبه میابند  . بدون تردید پدیده های نا بهنجار ، خشونت آمیز و فاجعه باری که درامتداد قرن های آخیر بصورت کشتار های جمعی ، ترور و آدم کُشی ، بی عدالتی های اقتصادی و اجتماعی به نام دین داری ، شریعت مداری و دفاع از ناموس دین و احکام شریعت اسلام  درجهان ومنطقه جریان دارند و جهان را منجمله کشور های شرقی و اسلامی را دچار بسیاری معضلات و بحرانهای سختی کرده است از لحاظ تیوریک و جهان بینی ریشه در چنین گفتمان شرک آلود شریعت گرأیی دارد که علاوه بر مؤقیعت دولت « مدرن » و در بسیاری زمینه ها کاریکاتوری ، وجود و بقای تیوریی « امت واحد » را نیز دستخوش امتناع ، تزلزل و بی ثباتی خواهد کرد ؛

خوشبیانه ترین و درعین حال عقلانی ترین تحلیل در حوزه دریافت ریشه های اصلی این تناقض اشکار میان «توحید» و « شرک » یا به عبارت دیگر میان « خِرد » و « جهالت » ازآنجا آغازیده شد که ذات الهی برمبنای اصل« خِرد و عقلانیت متعهد » درحالیکه شیطان یا همان اعزازئیل ملقب به« ابلیس » و دیگر ملائکان مشغول « تسبیح و تقدیس » ذات الهی بودند در بخشی از مسیر تکامل هستی ، انسان را به عنوان « جانشین وخلیفه » خود در زمین  معرفی کرد و ذات الهی توانمندی و قدرت اش را از حلقوم « علم و خِرد ی»که کشف گام به گام آن ازمسؤلیت های علمی و تاریخی ای  که در مطابقت کامل با « عقل هرزمان » باشد از وظائف اصلی « انسان مسؤل » یا « خلیفه الهی » به حساب می آید به نمائیش گذاشت

و بدین سان سلسله ظهورانبیأ (ع)  نیز در تاریخ بشرآغازیده و نهاده  شد  ، شاید لازم نباشد با توضیحاتی که در باره تئوری آمیخته با شرک واوهام  امام زمانی معاصر در فصول گذشته داده ایم ، بحثی پیرامون این دیدگاه داشته باشیم ، لکن شناخت مبانی این گفتمان یا اندیشه سیاسی ما را وامیدارد تا برای کشف حقیقت و یافتن ریشه های زیرین آن وارد عرصه فلسفه تاریخ شویم و ارتباط نخستین خلیفه خدا  "  آدم " را در زمین  برویت یک گفتمان  دیالکتیکی و « عقلانی متعهد » با هستی و کائینات  در یابیم . خلاصه اینکه  گفتمان اقتدار گرای که بر اهرم شرک و خرافات استواراست طراوش ورسوبات طبیعی جهان بینی ای هستند که شناخت پروردگار بزرگ را از کانال توهومات و خرافات  تا خدا گره میزنند و برای این معادله تیوریی « قضا و قدر » ی که عقل و خِرد انسان جستجو گر را منتفی سازد و با ترویج این فرضیه که  ظلم افراد ستمکار و  زورمند تاریخ  از قبل نوشته شده و لایتغییر است ، به قول دانشمندی جنایتکار نه میتواند جنایت نکند زیرا وی محکوم به انجام جنایت است !  برعکس  پاکان نیز نه میتوانند جنایت و دزدی انجام دهند ! زیرا پاکان نیز بصورت اذلی  مشرف  بر راستی و بی گناهی اند !  بنابر این ، یعنی هرچه که بوده و هرچه که خواهد بود نه دست من است ، نه دست تو ؛ پس نه جنایتکار مجرم است و نهم غارت شده  مأجور! ستمگر و سر نوشت ستمدیده همه از پیش در یک نظام جبری و قطعی لایتغییر ثبت است و ما مأمور اجرای همان اراده ای هستیم که توسط  « اولیأ الله » یا صاحبان « ولایت »  که گماشته گان موهوم خداوند درزمین اند به ما ارزانی می شوند . ! لهذا در آئینه تمام نمای  گفتمان قدرت « شوری » و مشورت با اهل تخصص و فنون اندکترین جایگاهی ندارد و وصله ای کج و زائد ده ای تحمیلی است که پیروان گفتمان شرک و تحجر تلاش میکنند تا از شر آن نجات یابند . البته در رویکرد های تند روانه و بنیاد گرایانه ء  گفتمان  « ولایت فقیه مطلقه » نهاد های « شبه مدرن  فوق » نظام های سرمایه داریی لبرال غربی در سرتاسر جهان قرار دارند ، باید اذعان داشت و گفت که رگه های افراطی  این گفتمان را در تاریخ تشیع صفوی بویژه در میان غلات شیعی به کثرت میتوان یافت ، چنانچه همین اکنون می بینیم این قرئت شرک آلود «امام زمانی !»به کمک  تکنولوژی مدرن مانند ، رادیو ،دهها شبکه تلویزیونی بیست وچهار ساعته  ، کتاب ، احزاب و دسته های مجعول  شبه مذهبی و روحانی با شدت کامل  در سرتاسر دنیا پخش و نشر میگردد  تا در صورت امکان زمینه حکومت ناب اسلامی را که همانا حکومت ناب ولائی با قرئت امام زمانی است فراهم سازند . روی دیگر این سِکه  که نشانی ازخشونت و قدرت براو حک شده است که متعلق به یک دوره نسبتأ طولانی تاریخ جوامع اسلامی شناخته میشود یعنی درست آنگاهی که « سنت شرک آلود » عقل متعهد درجامعه را به اهانت کشانیده است و برای آن در حوزه دین شناسی اندکترین اعتباری قائل نبوده یا بدان جایگاهی عَرَضی و حاشیه ای می بخشیده است .نص گرائی غیر انتقادی و منجمد که ریشه تاریخی این گفتمان به  خوارج میرسد واز لحاظ تاریخی نیز شجره النسب  این نظریه را با مذهب اهل سنت و الجماعت گِره میزنند اما درعمل به عنوان نظریه و روش طالبانیزم ظهور میکند وبرخلاف اسلاف مجتهد و نامدارمذهب« اهل سنت وجماعت »که درمقطعی از تاریخ و درقلمرو یک جغرافیای خاصی خدما ت ارزنده ای را بجا گذشته اند درزمینه حقوق سیاسی ومدنی شهروندان حق مشارکت سیاسی و حضور لازم زن مسلمان درجامعه در شرائطی که دموکراسی متعهد وآزادیهای مدنی درالگو سازیهای امروزی جای گرفته است ، تمسک به الگو های نظیر امارت ، خلافت یا امامت آمرانه و اقتدار گرایانه را در چهارچوبهای دولت قیم سالار بنام دولت دینی حاکم می کنندو دموکراسی و مردم سالاری را از هرنوع آن یک امر غیر دینی وارداتی و غیر شرعی می شمارند . آخرین نمائیش تلخ و دردناک این داستان نیزآنگاه مورد توجه خاص وعام گردید که  « مصوبه شورای علمای افغانستان »  بنام دفاع از حقوق زنان در جامعه افغانی منتشرگردید  و تعجب و توجه  بسیاری از نهاد های حقوقی و مدنی دنیا را با خود جلب ساخت . و جالب ترین انگیزه ای که در عصر حاضربرای صدور چنین فتوای  سرکاری وارد بازار شائعات شده همانا انجام مذاکرات صلح با مخالفین مسلح است که گویا زمامداران کنونی نیز  در پایبندی با شعائر مذهبی با گفتمان طالبی  عزم راسخ دارند . و صدور چنین مصوبات پُفکی  و مصنوعی به استقبال « طلبای کرام ! » صدور می یابند . واقیعت تلخ تاریخ این است که به دلیل  ضعف اساسی درساختار اداره حاکم بر کابل ، اهرم های اصلی حمایت از مخالفین مسلح که در کسوت شبکه های استخباراتی منطقوی مانند سازمان اطلاعات پاکستان به میدان آمده اند زمین و آسمان فاجعه را در دست گرفته  و به هر نحوی که بخواهند و منافع هژمونیستی آنها تقاضأ کند برای عملی ساختن استراتیژیی خطرناک نظامی وامنیتی افکارعامه را بصورت ریأ کارانه ، ودرصورت لزوم با چانه زنی و مشارکت در قدرت کاذب !! با اعمال فورمول « نصف لی و نصف لک »  زمینه سازی میکنند . بگذریم از اینکه این مصوبه ای از علمای کرام به کدامین انگیزه در قالب یک فتوی شرعی انتشار یافته است میتوان گفت که با دریغ و تأسف که این مصوبه فتوی گونه ای جنجال برانگیز بیش و پیش از همه در مغائرت با احکام صریح قرآن پاک و قانون اساسی نافذه افغانستان درحالی به نگارش درآمده که نگارنده و یا هم نگارنده گان  متن آن بدون درنظرداشت شرائط زمانی و مقتضای نظام مافیائی « آزاد » که روح و روان انسان " زن و مرد" جامعه ما را گرو گان گرفته است  ادبیات عهد قدیم  قبائلی و« پُست فئودالی» جامعه عرب را بکار برده اند . زیرا درمصوبه شورای علمای افغانستان آنگاهی که نگارنده گان این شوری می خواهند برای توجیه اقتدار مردانه خویش از از خدا وند و قرآن پاک استمدابجویند در یکی از مفرادات اعلامیه متذکره اعلام می نمایند که :

د- در نظر گرفتن صراحت آیات (۱) و (۳۴) سوره النساء که مشعر است در خلقت بشر مرد اصل و زن فرع می باشد و نیز قوامیت از آن رجال است.  در حالیکه نه تنها در آیه های ۱ و ۳۴ سوره «النسأ » بلکه تمامی سوره « النسأ » چنانچه از نام اش پیدا ست برای احیای حیثت از دست داده شده زن ومرد بویژه زنان  در قلمرو فرهنگ جاهلی ای که سرتاسر شبه جزیره عرب را فرا گرفته بود از سوی خداوند بزرگ بر حضرت محمد ص  نزول یافت و برای نخستین بار زن را صاحب حیثیت و کرامت ساخت . در باره آیه مبارکه « الرجال قوامون علی النسأ » که قسمت اول یا مبتدای آیه ۳۴ سوره آلنسأ را تشکیل می دهند باید گفت که با تأسف فراوان این آیه نیز مغائر با حقیقتی که از اِعمال تمامی آیه مبارکه در حیات بشر حاصل میگردد برای استفاده  ابزاری و به شکل ناقص آن مورد استفاده قرار گرفته است . از سوی دیگرمفهوم اصلی این آیه هرچند که بدون تحلیل و پژوهش عمیق عالمانه تمامی آیه  شماره ۳۴ سوره النسأ که در اعلامیه شورای علمای افغانستان به آن اشاره شده است ناممکن به نظرمی آید  مگر با آنهم روح آیه که منا سبات اقتصادی یک قلمرو خاص جغرافیاوی از جامعه عرب را مورد بحث قرارداده  بصورت ناقص و معیوب در مصوبه فتوی مانند شورای علمای افغانستان جا بجا گردیده است ، زیرا استناد ناقص و معیوبی بر بخشی از آیه که مطلوب حاکمان باشد هیچگاه در پروژه اصلاحی بکار نه خواهد آمد و به جایی گذاشتن آثار و عوارض مثبت درد سر های نه تنها  برای عموم  بشر یت و جهان اسلام بوجود خواهند آورد بلکه از همه اول گریبان مفتیان و فرمائیش دهنده گان آنرا خواهد گرفت ، زیرا در آیه مبارکه ۳۴ سوره النسأ « الرجال قوامون علی النسأ » که مقدمه مؤجز برای تنظیم مناسبات  اقتصادی ماقبل فئودالی جامعه شبه جزیره عرب اند وخداوند برای احیای هویت زن درجامعه که میتوانند در تمامی امور زندگی  اعم از اقتصادی و اجتماعی مانند مردان سهم بگیرند مسأ له « قوامیت » یا سر پرستی مردان را مطرح کرد که هیچگاه به معنای به رسمیت شناختن « قدرت فزیکی » مرد محسوب نه میشود ، البته چنانچه گفتیم  نه میتوان بر استناد بر بخشی از یک آیه در باره مسائل حاد و حیاتی جامعه انسانی قضاوت کرد و آنرا وحی مُنزل دانیست مگر آنکه تمامی آیه و یاهم سوره که بصورت اعجاز انگیز پیام الهی را با موتور عقلانیت متعهدانه و « اجتهاد پویا » ی جمعی درهمه زمانه ها و تمامی نسل ها مورد نظر قرار داد ،

حکایت میکنند ملانصرالدین که در فرهنگ  مشرق زمینان  نمادی از طنز و شوخی های ظریف  است در پاسخ به این پرسش که کدامین از آیه های از قرآن پاک را می پسندی ؟ با حاضر جوابی گفت که : " کلوا وا شربو" یعنی بخورید و بنوشید  !  جالب ترین بخش در گفتار ملا نصرالدین آنجا بود که قسمت دوم آیه را « اسراف نکنید »  که خداوند اسراف کننده گان را خوش ندارد از یاد برده بود و تنها بر بخش ابتدائی آیه کریمه اکتفأ نموده بود .با تمامی احترامی که به علمای راستین اسلام دارم باید گفت که بادریغ و هزار تأ سف مصوبه شورای علمای افغانستان نیز بر همین « روش ملا نصرالدینی » استوار است

  خوشبختانه درمصوبه  فتوی گونه ء  شورای علمای افغانستان که یک نهاد  حکومتی است نیز برآیه اول  سوره آلنسأ استناد صورت گرفته  و حقیقت برابری زن را بر استناد بر آیه اول سوره النسأ  اینگونه بیان داشته است : يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ  ...... ای مردم، بترسید از پروردگار خود، آن خدایی که همه شما را از یک تن بیافرید و هم از آن، جفت او را خلق کرد و از آن دو تن خلقی بسیار در اطراف عالم از مرد و زن پراکند، و بترسید از آن خدایی که به نام او از یکدیگر مسئلت و درخواست می‌کنید و درباره ارحام کوتاهی نکنید، که خدا مراقب اعمال شماست. (۱) مسأله حقوق زن در اسلام و مباحث پیرامون مصوبه آخیرشورای علمای افغانستان که مانند هر شخصیت حقیقی و حقوقی دارای نکات مثبت فراوان و همچنان ضعف های گسترده ای میباشد پژوهش عمیقی را می طلبند ، که بنابر ضقی وقت نه میتوانم برآن چیزی بافزایم مگر میتوان گفت که  تفکر و گفتمان امام زمانی در حوزه مذهب تشیع با قرئت « ولایت فقیه مطلقه »   که بررسی آن در رابطه به حوادث افغانستان مهمترین انگیزه این نوشتار گردیده است مانند نگارنده گان فتوی های مجهول و مجعولی که آخیرأ برای تسلط  و غلبه بر ایمان انسان های مؤمن  بویژه زنان جامعه افغانی با موتور شرک  و خرافات  انتشار  می یابند  دو روی یک سِکه محسوب می شود .

یار زنده صحبت باقی

۱۹ مارچ سال ۲۰۱۲  میلادی

۱ : ترجمه الهی قمشه ای

 

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

 

«مفتی » حرفِ مفت میزند ، ولی مفت حرف نه میزند !

  دموکراسی و حقوق بشر موقوف !

 

به بهانه افاضات گُهربار! سردار یحی رحیم صفوی " جنرال" متقاعد  و مشاور عالی آیت الله خامنه ای رهبر و « ولی فقیه بخشی  از اهل تشیع ایران »  در گفتگوی تفصیلی با خبرگزاری فارس ایران به تشریح برخی ناگفته ها از تدابیر !! آیت الله خامنه ای « ولی فقیه »  در برخورد با حوادث و اتفاقات داخلی و بین المللی طی 22 سال اخیر پرداخته است که تجزیه و تحلیل آن به مثابه یک مسلمان متعهد به منافع عادلانه و انسانی  به این دلیل که سرلشکر نامبرده برای یک دوره نسبتأ طولانی قوماندانی عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را بر عهده داشته است  به برخی آفاضات  !! وی راجع به افغانستان نگاه تحلیلی می اندازم ، تا باشد که ملت های درد دیده و مسلمانی  را از ناتوانی های شیطنت آمیز و ریأ کارانه ای زمامداران  « اهالی ولایت فقیه مطلقه!! » آگاه ساخته باشم

 

قسمت پنجم   

وقتی چهارمین قسمت این نوشتار در برخی از نشرات چاپی و الکترونیکی اقبال نشر یافت برخی از دوستان ارجمند وعزیز ما که بسیاری ازآنها درامر خواندن و نوشتن ید طولانی دارند با این استد لال و این قول قدیمی ها که گویا «..ملک خود را خوب ساختی که به کار دیگران پرداختی ! » و در فرهنگ عامیانه ما نیزاز جایگاه خوبی برخوردار است ،  تذکر دوستانه به سمع این قلم رساندند که آیا بهتر نبود بجای پرداختن به مسائل جنجال برانگیزی که روی دست گرفته ام به موضوعات بسیار ضروری که انسان جامعه و کشور ما را می آزارند می پرداختم ؟ بدون شک این گونه پرسش ها در ذهن عامی ترین افراد جامعه ما نیز مطرح میگردد و در راستای اثبات  این معادله بسیاری از وجیزه  ها و اندرزگونه های   مانند « الحق للقریب ثم للبعید »  در تاریخ فرهنگی ما مشرق زمینان به ؤفور دیده میشوند . ومن با احترام عمیقی که با فرمائیشات این عزیزان دارم و به آن  ارج قائل هستم و توشهء راه مان خواهد بود ، مگر آنچه که میخواستم به عرض همه عزیزان و سروران برسانم این است که بقول دانشمندی « نباید مرداب ها را خشکاند و هیچگاه هم نه میشود ، بلکه باید سرچشمه را کشف کرد و نشان داد » من نیز آنچه را که در توان دارم و بدون شک توان و توشه ام تمامی سروران و عزیزانی اند که محصولات ذهن مرا حلاجی و به نقد می کشند و با این سرمایه بزرگ  درصدد کشف  سرچشمه ها و نشان دادن آنها به نسل مؤمن معاصر هستم .و خواهم بود

بحث گذشته ما نرا از آن جائی که به پایان برده بودیم ، آغاز میداریم یعنی ازجائیکه  خوشبختانه  امروز مردم و ملت ها ی مسلمان و دربند کشیده آگاه تر و بیدار تر از آنند که با شیوه های نوین استعمار و نظام سرمایه داری پی نبرند و ندانند که امروز و در قرن بیست ویکم یک حق را چگونه باید کُشت و چهره یک حقیقت با چه شیوه ای و از کدام زاویه و جغرافیای  در افکار عمومی وارونه جلوه داد و با طل نمود ؟ و چهره یک حقیقت را چگونه توسط  روشنفکران گل خانه ای!! ،  دانشمندان و « عُلمای فرمائیشی !! » که محصولات و تولیدات همه ای فصول اند !!  در افکار عمومی جوامع جهان سومی و اسلامی  غَرس میکنند ؟ در چنین زمینه ای که عقب ماندگی آراسته با مدرنیتهء کاذب و استعمارزدگی جدید تعیین کننده سرشت و سرنوشت جامعه و جهان منجمله کشور های اسلامی است چگونه شد که بسیاری از مراجع مذهبی در ایران با یک « بغاوت قدسی و خشونت آمیز !!» دربرابرآنانی قرار گرفتند  که از بهترین فرزندان انقلاب آزادی بخش و ضد سلطنتی در ایران بحساب می آمدند . ؟

اکنون بد نیست اشاره ای هم  به سخنان بیهوده و توهومات کاذبانه ء یکی از بلند رتبه ترین شخصیت های جمهوری اسلامی ایران یعنی آقای احمدی نژاد رئیس جمهور ایران که راجع به چکونگی حیات امام مهدی یا به قول احمدی نژاد همان امام زمان درنزد صد ها تن از عمامه پوشان و درمانده گان فکری بعمل آورده اند اشاره ای داشته باشم تا آثار ورسوبات سنگواره ای نسبت به امام مهدی  دراندیشه پیروان انجمن مذهبی « حجتیه» و دیگر متحجران مذهبی در ایران را به اثبات برسند .

چنانچه در شبکه جهانی YouTube  نیز مشاهده میگردد آقای احمدی نژاد حوادث یک دهه آخیر را که منجر به حضور نظامی و لشکرکشی های نیروهای خارجی در منطقه گردید درایت و تحلیل استراتیژیست ها و کارشناسان  نظامی قدرت های بزرگ که با حضور نظامی شان بر عراق و افغانستان سلطه یافته است میداند !!، وبا صراحت  بینظیری  آنرا مانند سائر فیصله های توهوم زائی  استراتیژیک  خود بصورت نا خود آگاه به یک نیروی موهوم  بنام امام زمان  منصوب می سازد و به عنوان دکتورین مدیریت جهانی امام زمان اعلام میکند و میگویند که  :

 http://www.youtube.com/watch?v=pp6zGLOH0Oo      

بعضی ها ظاهر دشمن را می بینند باطن شانرا نه می بینند و یا توجه نه میکنند ، همین های که آمدند و عراق را اشغال کردند ، درست است ظاهر اش این است که نفت را ببرند ، یا منطقه را بچاپند ، این یک پشت شان است که می بینید ،  این ها تحلیل دارند ! ، مطلع شدند که بناست در این منطقه ای یک اتفاقی بافتد ، یک دست الهی بیرون بیاد  و ریشه ء ظلم را از جهان بکند تو خود شون این حرفها را دارند میزنند ( در میان خود شان این حرفها را می زنند ) اونها اُ نها اینقدر توجه دارند به قضیه ؛ بعضی ها خیال میکنند که امام در دوران غیبت رفته یک جایی مشغول زندگی خودش است کاری به کار عالم ندارد ! ، اگر کاری به کاری عالم نداشت و جودی باقی نه میماند همه هستی بهم می ریخت ، امام مدیریت میکند .!!

من نه میخواهم این اراجیف اشکار ی  را که از معده مبارکه ! حضرت احمدی نژاد ویاران اش  بیرون آمده است و قابلیت حتی نقد را ندارد  مورد نقد قرار دهم  زیرا به باور من کشف ودرک  حقیقت را ساحت دیگری و غیر از ارآجیفی است ، حقیقت یک " پدیده " و یک رابطه مجهول و  یک اشعه ایکس نیست که بتوان با دروغ و اراجیف آنرا بدست آورد وبه آن دسترسی پیدا کرد و حقیقت قوی تر و صریح تر از آن است که به دلائل موهوم و اراجیف بی پیوند محتاج باشد آنچنانکه می بینیم امروزاکثریتی از علمای جهان اسلام بویژه  مراجع اعلم مذهبی  به این یقین غلط  رسیده اند که گویا  فلسفه عقیم است و علمی است که هرچه پیش میرود ظلمت ، جهل و حیرت را می آفریند ! اما درعین حال به ؤضوح می بینیم که انسان با داشتن خصلت وجودی اش دارای ارزشهای بلند انسانی است که خداوند بخشی از صفات خود را بحیث توان مندی بالقوه در فطرت انسان نهاده است ، اما با زندگی سنگواره ای اش حتی گامی به پیش نرفته است و دست آورد های فلسفی و علمی !  انسان عصر ما همان ها اند که همیشه بوده است و از همان نخستین ساعات صبح گاهی که انسان  در پرتو آفتاب خود آگاهی به اندیشیدن آغاز کرد و به تأ مل و تعقل و تفسیر جهان پرداخت و به جستجوی حقیقت برخاست و در پی کشف اسرار و معانی و پی بردن به اسرار و سر کشیدن به  " ماورأ " و دریدن پرده ها دست یازید بیماریی تحجر و سنگواره ای نیز گریبانگیر اش شده است . و آرام آرام با همه داشته های تاریخی و تمدنی ای که داشتند به موجودات منجمدی مبدل گردیدند. و آنهای نیز که به عنوان هادی و متفکر و رهبرا ن مذهبی جهان بویژه جوامع وکشورهای  اسلامی هرگونه  شکلی را که  از قدیم به میراث برده  و  سنت ها  و عادت های که به قول قرآن پاک جزء « سنت الاولین » بوده و نیاکان و اجداد مان بر آن رفته اند توجیه میکنند و میکوشند تا آنرا نگاه دارند و قدیمی بودن را با دیانت و مذهبی بودن یکی بگیرند که در نتیجه هرنوع « تغییر و تکامل » را به هر شکلی ودرهر پدیده ای حتی لباس و ارائیش و نظافت را معادل به « کفر و الحاد » بنامند و محافظه کاری و سنت پرستی و کهنگی و فرار از نو وهر نوع  نوآوری و تجدد را مردود بشمارند .سوال اساسی ای که در حوزه تفکر واندیشه حاکم بر انقلاب آزادی طلبانه در ایران نزد هرانسان دین باور این نسل بروز میکند این است که علی الرغم شادابی و تفکرپویا ی  که در  نخستین روزهای پیروزی حرکت بزرگ ملت ایران بر پیشانی انقلاب ازادی بخش سال ۱۳۵۷ هجری خورشیدی سایه انداخته بود چگونه شد که اکنون می بینیم بسیاری از  رجال مذهبی با ریش های انبوه و سوار بر آسپ خرافات در چهره علمأ و روحانیون عنان جامعه و انقلاب را در دست گرفتند ؟ و پس از سالها انتظار و تحجر باردیگر توهومات و خُرافات را در زمین شحم کرده  شده ایران میکارند و بنام مذهب بر مال و ناموس مردم ستمدیده  دست تجاؤز دراز میکنند .   بسیار خوب ! سایه نکبت بارو نامیمون  این کاردینال ها برسر انقلاب ودست آورد های آن مبارک باد ، اما جای این سوال باقی است که پس از این یورش لاشخواران و مغاره نشینان  شبه مذهبی بر بزرگترین انقلاب و تغییر در مشرق زمین بویژه کشورهای اسلامی  چه نیروها و حرکت های آزادی بخش اسلامی در جهان در ذیل حمایت این سایه خواهند غنود ؟ دائره و میدانی برای  خیزشهای آخیر در خاورمیانه و جهان عرب که اگر از یکسو قصرهای مستحکم دیکتاتورها را منهدم میسازند ، از سوی دیگر سخت در تلاش اند تا در جامه شان نشانه ای از خرافات  مذهبی بویژه  ازجنس « حجتیه » به مشاهده نرسند ،چه نگاه و موضعی باید داشته باشند ؟  بنابراین اکنون و در شرائط کنونی کسانی که امید به اصلاح و بازگشت به ایام اولیه ضد سلطنتی و ضد نظام سرمایه  داری وابسته به دستگاه سلطنت  دارند ، به هشدار بزرگی مواجه اند و پرسش مهمی  در حوزه مدیریت جهان دهکده مانند کنونی متوجه آنها ست و آن هشدار و پرسش اصلی  این است که آیا میشود در قرن بیست ویکم و در آئنده پیچیده تاریخ بشر تنها با اکتفأ برشعارهای واهی و ارتجاعی که ازحنجره هاوگلونهای مافیای شبه مذهبی اعم از تشیع و تسنن بر میخیزند مشکلات و نیاز مندی های انسان معاصر را حل کرد .؟ و اگر جواب منفی است ، که حتمأ  منفی خواهد بود ، نکند در تاریخ سرافراز اسلام دوباره فاجعه ای دردناکی  که کاردینال های مذهبی کاتولیک برسر مسیحیت آوردند و آن دین الهی را که هرچند برای یک مقطع خاصی و در یک قلمرو ویژه ای از سوی خدا وند (ج) توسط پیامبر بزرگی حضرت عیسی  (ع)  بر بشریت نزول یافته بود تکرار میکنند  ! ودین اسلام  را نیز در قفس طلائی حوزه خصوصی زندگی  بشر محصور کنند و با چهره گشاده تر و آراسته به شعار های دلفریب حقوق بشر ، سکولاریزم ، آزادی بیان و دهها شعار دیگری که سرزبان عام وخاص در  روزگار ما  اند یا برعکس با چهره ای عصبانی تر از و دندانهای بر هم فشرده تر از مهاجمینی که سرزمین های دیگر را به اشغال در می آوردند دین اسلام را نیز از متن زندگی بیرون کنند وبه سرنوشت سائر ادیان آسمانی دچار سازند ، بزرگترین و درعین حال مسخره ترین پارادُکس ویا تضادی که  در نگاه و بینیش پیروان نگاه حجتیه به تاریخ و انسان  دیده میشود این است که در تفکرتاریخی  حجتیه و مهدویت شیعی وقتی رجال مقدس  مذهبی از یک نسل به نسل دیگری انتقال می یابند و برخی از کاردینال های مذهبی معاصر از آن به عنوان اسطوره های مقدس یاد میکنند و در تحلیل های دعوتگرانه خویش آن اسطوره ها را چنان چاق و فربه میسازند که نقش آنها را در تاریخ  زمینی بشر تا مرز خدا و حتی بزرگتر از ذات پروردگار قائل می گردند ، زیرا در جهان بینی  توحیدی خدا باوری و شناخت قدرت ذات  خدا وند (ج) در فورمول بندی ها و قوانین حاکم بر هستی و تاریخ مورد مطالعه قرار میگیرد و علم و خِرد واقعی ملاک و معیار ایمان برذات  خدا محسوب می شود در حالیکه در تفکر تاریخی حجتیه و مهدویت خُرافات ، جزم گرائی و توهومات معیار ایمان و شناخت هستی و تاریخ به شمار می آیند .

روی دیگر این سِکه :

با تأسف فراوان تمامی صحنه های داستان تراژیدیک و درد ناکی  که بر بسترتاریخی مذهب تشیع بویژه با قرئت « حجتیه » ای که در امتداد  صدها سال حرکت پُرخم وپیچ در بستری از مذهب امام جعفر صادق (رض)  در تاریخ  جوامع اسلامی  تمثیل می گردد ، اکثریتی  از این صحنه ها بصورت دو قُلو گونه وبرخاسته از یک نگاه متحجرانه و سنگواره ای دراکثرودیگر جوامع اسلامی نیزبنام هواداران مذهب چهار گانه یا " اهل سنت والجماعت " مورد اجرأ قرار میگیرند . بهترین و نمایان ترین نمونه آن صدور و تصویب مصؤبه ای حکومتی است که به نام و امضای شورای علمای افغانستان منتشر شده ، ومانند شمشیر دموکلیس برشانه های حیات زن ومرد معاصر آویزان است .

مکث کوتاهی بر کشفیات فتوی گونه ای آقای کشا ف !

          دموکراسی و حقوق زنان  موقوف !

قبل از این و در نوشته های دیگر نه تنها از این قلم بلکه از  صدها مقاله علمأ و روشنفکران جهان اسلام و افغانستان درآشفته بازارتاریخی " سیأ " سی کشور ما انواع به اصطلاح   نهادهای مذهبی و بیشتر"  سیأ " سی  البته نه سیاسی  ! بنام های گوناگونی از قبیل « شورای عالی ستره محکمه  افغانستان ، شؤن اسلامی افغانستان ، ..و بالاخیره شورای علمای افغانستان » سخن گفته شده است   که استعمار معاصر و نو چگونه و با چه شیوه های  فریبنده در زمین ها  و میدان های جهان اسلام به بازی می پردازند ؟  وچرا ، چگونه و با کدامین روش ها و نسخه ها  در وجود بزرگترین و نامدار ترین شخصیت های کشورهای اسلامی منجمله افغانستان توان « نه » گفتن در برابر بی عدالتی و نابرابری معاصر را بصورت تدریجی سرکوب ساخته ا ند ؟

 خلاصه اینکه این« شورای علمای افغانستان!!» در نظام کنونی مافیائی دارای چه جایگاهی است تا بتوانیم در پرتو این شناخت و شناخت از متون همیشه جاوید دین مقدس اسلام و منابع اصلی آن ( قرآن پاک و سنت نبوی" ص" )  آنچه را که بنام دین اسلام و همین منابع اصلی ،  توده های رنجوربویژه نیمی از پیکره بشریت یعنی زنان را به اسارت درمی آورند که بدون هرگونه شک وایجاد هرگونه « شبه ء بنی اسرائیلی! » همین زن از آغاز خلقت بشر یکی از پایه های اصلی جامعه و تمدن بشری را تشکیل میدهد  و هیچکسی نه میتواند ازاین حقیقت چشم بپوشاند که زن دین باور و مؤحد  در امتداد تمامی  زندگی پرخم وپیچ تاریخ انسان در راه رهائی و آزادی حقیقی بشر قربانی های فروانی را متحمل شده است . متأ سفانه بحران آنچنانکه امروزازغرب آغازیده شد و به کمک و تعاؤن روحانیون درباری که « شورای علمای افغانستان!!» وارث حقیقی نهاد های است که زور مندان و حاکمان فاسد و مافیائی  در طول تاریخ بویژه در کشورعزیز ما افغانستان برای مسخ  دین و تخدیر اراده آزاد  مردم ایجاد کرده و هنوز هم این حکایت غم انگیز ادامه دارد . اما داستان و انگیزه اصلی  این مصوبه فتوی گونه از آنجا آغاز شد که هرروز و هر گاهی ننگین ترین و درد ناکترین ترین گزارشهای از خشونت و قساوت بر زن و مرد مخصوصأ زنان ستمدیده  درجامعه افغانی به گوش مردم  میرسید  ، واضیح است وقتی چنین اخبار به گوش سازمان های به ظاهر مدنی و حقوق بشر  که چشم و چراغ راه این نظام مافیای اند رسیدند تنها راه را برای ختم این سلسله ای از خشونت و ظلم دست به دامن شدن به علمای مذهبی و دینی در افغانستان دانستند و از« شورای علمای افغانستان!!» که یک نهاد حکومتی و مشروعیت دهی برای حکومت ها بوده اند رسمأ تقاضا نمودند تا غالبأ  برای ختم این غائله نیز راه کارهای دینی و مذهبی را جستجو نمایند . اما بادریغ و تأسف که این راه و حل ها خود در جامعه پرآشوب و مجروح جامعه ما گردید و بار دیگر زمینه استفاده جویان و دشمنان تمدن و آرامش را فرا هم ساخت .  اما یک مسأ له اصلی و اساسی که از تصویب چنین فتوی گونه های مرسوم بصورت آشکارا معلوم گردید این است که « شورای علمای افغانستان » به عنوان طرفداران دین مقدس اسلام و حقوق زن حضور خود را در جامعه مجروح افغانی به اثبات برسانند زیرا از صدور متن مصوبه جنجال بر انگیز آخیر این واقیعت را به اثبات رساند که « شورای علمای افغانستان!!» این شانس را دارند که در یک محدوده بسیار بسته و تاریک زندگی میکنند و در محدوده ای که از شرائط و مناسبات خود شان و از اقارب و هم اندیشان پیرامون شان تجاؤز نه کنند و دراجرای امور  دینی به مناسبات و شرائط  ما قبل و یا هم صدر اسلام متوصل شوند

                                                                             ۱۱مارچ سال ۲۰۱۱ میلادی      ادامه دارد ..

 

+++++++++++++++++++++++++++

 

مدیریت جهان و دکتورین تشیع صفوی  در تاریخ معاصر!

دریک جامعه اشرافی، دموکراسی خود

  یک  روند  ضد دموکراتیک است !

   « ژان پُل سارتر فیلیسوف معروف فرانسه »    

قسمت چهارم  

 

به بهانه افاضات گُهربار! سردار یحی رحیم صفوی " جنرال" متقاعد  و مشاور عالی آیت الله خامنه ای رهبر و « ولی فقیه بخشی  از اهل تشیع ایران »  در گفتگوی تفصیلی با خبرگزاری فارس ایران به تشریح برخی ناگفته ها از تدابیر !! آیت الله خامنه ای « ولی فقیه »  در برخورد با حوادث و اتفاقات داخلی و بین المللی طی 22 سال اخیر پرداخته است که تجزیه و تحلیل آن به مثابه یک مسلمان متعهد به منافع عادلانه و انسانی  به این دلیل که سرلشکر نامبرده برای یک دوره نسبتأ طولانی قوماندانی عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را بر عهده داشته است  به برخی آفاضات  !! وی راجع به افغانستان نگاه تحلیلی می اندازم ، تا باشد که ملت های درد دیده و مسلمانی  را از ناتوانی های شیطنت آمیز و ریأ کارانه ای زمامداران  « اهالی ولایت فقیه مطلقه!! » آگاه ساخته باشم

برای یافتن درست و دقیق یا درک تحقیقاتی اندیشه ء " جنبش های سیاسی آزادی بخش " درعصر حاضر بویژه در حوزه نهضت های سیاسی معاصر درجهان وخاور میانه ،  باید سرچشمه های نخستین وعلل و اسباب و جریانات اولیه آن  در دوره جدید مورد مطالعه قرار داد  . چنانچه در قسمت سوم این نوشته به افکار واندیشه های دکتور راشد الغنوشی رهبر و بنیان گذار نهضت اسلامی تونس که آخیرأ با دلائیل گوناگون و پس از دودهه و چند سال عمری که از تأ سیس و بنیانگذاری نهضت اسلامی سپری شده است و سرانجام آن نهضت بزرگ بنام  بنام حزب «عدالت و آزادی»  نامگذاری گردید ، اشاراتی نمودیم وگفتیم که با پیروزیی انقلاب اسلامی در ایران راشد الغنوشی از نخستین شخصیت های غیر شیعی  در کشور های خاورمیانه و عربی بوده که از حرکت انقلابی مرحوم آیت الله خمینی و یارانش اعلام پشتیبانی نمود . و یکی از بزرگترین و بر جسته ترین توجیهاتی که آقای دکتور غنوشی رهبر و بنیانگذار حزب «عدالت و آزادی»   برای اعلام چنین حمایت بی شائیبه طی صحبت های مفصلی با این قلم داشته است و یا هم در آثار و نوشته های خود منعکس ساخته اند  همانا روح سرشارو آمیخته با نوع سرکشی متعهدانه امام خمینی و یارانش از رویه عمومی و تفکر حاکم بر اندیشه های مذهب شیعی  بوده ،که اکثر نصوص و مستد رکات بینیش و تفکر حاکم بر مذهب تشیع بویژه از جنس صفوی بر ناجائز بودن  کامل هرنوع‌ قيام‌ دربرابر ظلم استواربوده است وبرافراشتن‌ پرچمي‌ قبل‌ از ظهور حضرت‌ مهدي،عليه‌السّلام را کارگمراهان و فاسقان می دانند که برای این نوع پذیرش « ظلم تیوریزه شده »  نیز حديث‌ صحيح !! ،( ۱) ابو‌بصير ازقول  امام‌ صادق،‌عليه‌السّلام، نقل‌ مي‌كند كه‌ آن‌ حضرت‌ فرمودند: هر پرچمي‌ كه‌ قبل‌ از قيام‌ قائم‌ برافراشته‌ شود، صاحب‌ آن، طاغوت‌ است‌ كه‌ غيرخدا را پرستش‌ مي‌كند. نظيراين‌ حديث‌ را نيزمالك‌ ابن‌اعين‌ ازامام‌ باقر،عليه‌السّلام، روايت‌ كرده‌ است. که به قول مروجان این تفکر آن‌ حضرت‌ ( امام باقر ع ) فرموده اند: « هر پرچمي‌ كه‌ قبل‌ از پرچم‌ حضرت‌ قائم،عليه‌السّلام، برافراشته‌ شود، صاحب‌ آن، طاغوت‌ است.» در نظر معتقدان‌ به‌ تعطيل‌ و نفي‌ مشروعيّت‌ حكومت‌ در عصر غيبت، اين‌ دو حديث‌ و مانند آن، از جهت‌ سندي، قابل‌ مناقشه‌ و اشكال‌ نيست. بنابراين، به‌ عنوان‌ دليلي‌ محكم‌ براي‌ اثبات‌ حرمت‌ قيام‌ قبل‌ از ظهور، مورد توجّه‌ قرار گرفته‌ است !! در چنین روزگاری و کار زاری مربوط به سرنوشت مذهب تشیع با قرئت « ولایت مطلقه  فقیه !! » که عقلانیت و خِرد انسانی  به تعطیلات فرستاده میشوند !!، برخی از بزرگترین چهره ها و مراجع مذهبی  و نخبه گان  تشیع علوی  منجمله مرحوم آیت الله خمینی ، آیت الله سید  محمود  طالقانی که لقب  ابوذر زمان را کسب کرده بود ، شهید آیت الله دکتور سید محمدحسین بهشتی ، مرحوم آیت الله حسینعلی منتظری ، شهید آیت الله مرتضی مطهری و دهها چهره دیگر روحانی ، و درحوزه روشنفکران و دانشمندان حوزه علوم معاصر نیز شخصیت ها و نخبه گان بی نظیری  مانند زنده یاد دکتور علی شریعتی ، مهندس مهدی بازرگان ،  دکتور حبیب الله پیمان ، ابوالحسن بنی صدر  و صد ها متفکرو اندیشمند دیگری پرچم بغاوت در مقابل ظلم و استبداد سلطنتی مغائر با سنت های  محافظه کار  تشیع صفوی و درباری را بر افرآشتند وقتی انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید از سوی تمامی نهضت های آزادی بخش ملی  در سراسر جهان  به عنوان بزرگترین پایگاه فکری ستمدیده گان عالم  بویژه مسلمانان عدالت خواه دنیا شناخته شد و اکثریتی از حرکت های که برای آزادی وعدالت اجتماعی دربرابر استعمار و نظام سرمایه داری می رزمیدند سعی به خرچ میدادند تا  شجرة النسب خویش را با  محاسبه و ارزیابی وجوهات مشترک شان با نهضت بزرگی که  در ایران  تازه به قدرت رسیده بود وصل کنند . در راستای این عملیه متقابل آزادی خواهانه و عدالت طلبانه   بوده که آقای دکتورراشد الغنوشی رهبر نهضت اسلامی تونس و دیگر رهبران نهضت های آزادی بخش در جهان یعنی همان احزا ب و حرکت های که برای اجرای  عدالت و آزادی  با نگاه و بینیش  اجتهادی آمیخته با عقلانیت و با باور براین که قوی ترین عامل تحول فکری درمیان مردم بویژه نسل جوان معاصر بینش و نوع نگاه توحیدی بشمارمی آید پیروزیی انقلاب اسلامی درایران را بویژه آنگاه که بسیاری ازچهره های روحانی و روشنفکران اصلاح طلب جامعه ایران عرابه  تغییر و انقلاب را با سرعت خارق العاده و موج گسترده ای ازنهضت مترقی اسلامی درجامعه ایران به پیش میبرند و با تمامی مظاهری ازشرک وخرافات که به گِردمذهب تشیع صفوی پیچانده بودند فاصله می گیرند گرامی داشتند ودرراستای استقبال ازچنین حادثه بزرگ درتاریخ بشروگرامیداشت حضورفعال روحانیون و روشنفکران وابسته به مذهب شیعه اثنی عشره آن  با نگاشتن کتابی بنام «انقلاب اسلامی وامام خمینی » وهزاران نوشته دیگری که ازسوی نخبه گان و دانشمندان وابسته با سائر نهضت های آزادی بخش جهان  در هواداری با انقلابی که پس از سالها رکود اجتماعی و فرهنگی در حوزه سیاست درمشرق زمین تازه به پیروزی رسیده بود ، گرامی داشتند ، سخت جالب و درعین حال دردناکترین واقیعت زمان ما  آنجا و آنگاه است که تمامی ارادتمندان و مخلصان سابق  انقلاب  ایران درمنطقه و جهان از خود میپرسند ، چگونه است و چه علتی باعث شد که یکی از عظیم ترین حرکتهای معاصر با گذشت تقریبأ سه و نیم دهه ای که ازتولد انقلاب اسلامی درایران میگذرد درروزگاری که شکست  اکثر ایدیولوژی های همچون مارکسیسم ونظام  سرمایه داریی مافیائی معاصر که هرچه زور میزند بجای نه میرسند  ، بحیث سیستم های ایدیولوژیک درحوزه  مدیریت جهان معاصر ، با حذف تفکرعقلانی و آگاهی بخش « اجتهادی» و متعهد  به یک " پارادائیم " یا نمونه ای ازتفکر خرافات زأ و تولید کننده  شرک و اوهام مبدل گردید ؟ و آرام آرام سایه شوم اندیشه ها و افکارگروه « حجتیه » (۳) و دیگر گروه ها ی متحجر مذهبی  که برای مسخ هویت  یکی از پایه ها و ستون اصلی  جمهوری  اسلامی ایران  یعنی " جمهوریت "  از ظهور نخستین جرقه های  پیروزی مردم سلحشور ایران  در کمین نشسته بود  بر مردم سالاری و  انسان مداری همچون کابوسی مسلط گردید . لهذا برای عموم نخبه گان و روشنفکران جهان بویژه آنانی که پیروزی انقلاب در ایران را پیروزیی مظلومیت تاریخی مظلومین برظالمین معاصروبرای نخستین بارتهداب گذاریی یک سیستم عادلانه توحیدی به فال نیک گرفته بودند سخت قابل تأمل وتأثرگردید ، ونباید تصؤرکرد که با از دست رفتن و افتیدن این پایگاه آزادی خواهان  در خفره  های بزرگی از خرافات و آلوده گی های تشیع صفوی برای نهضت های  آزادی طلبانه و عدالت خواهانه در مشرق زمین  بسیار درد ناک و تأسف آور نبوده باشد ، مگر وقتی نهضتی و کتله های  بزرگی از مردم « درِ خانه امید » شان را بسته می یابند و میبینند که قفل های سنگین و بزرگی از خرافات بویژه « خرافات ملمع کاری شده به آب " ولایت مطلقه فقیه  " » اُفتیده است ، نه میتوانند به سادگی تغییر ماهیت دهند و همه خصا ئص و جودی شانرا تغییر دهند و این است که نه میتوانند متأ سف نباشند و این مصیبت بزرگ قلبشان را به درد نیاورند . در چنین تعامل با هواداران انقلاب است  که هم اکنون شاید و یا هم لابد  تمامی « اهالی ولایت مطلقه فقیه !! » شاد و مسرور باشند که شخصیت های بزرگ و مجتهدان با نامی که رهبریی بزرگترین حرکت ها و جنبش های اصلاح طلب دنیا و منطقه را بر عهده دارند و تقریبأ در دو دهه تمام ازبزرگترین انقلاب ضد سلطنتی در ایران به دفا ع برخاسته بودند درجمع و  سلک ارادتمندان به انقلاب نه میبینند و حتی از همان تربیون هاو منبر های  رسمی و نیمه رسمی که به شیوه کودتائی به تصرف خود در آورده اند علیه آنها فتوای  ارتداد ودستور اجرای  مجازات   صادر می کنند ،!!

 سوال اینجا ست که چرا و چگونه یکی بزرگترین پایگاه های فکری و مکتبی  تغییر و تحول در منطقه و جهان در حوزه  مدیریت فکری جوامع بشرنه تنها  تأثیر گذار نیست و نفوذ معنوی و فکری  اش را از دست داده است بلکه در بسیاری زمینه ها از قُله های فتح شده در سرزمین اندیشه ها نیز عقب نشینی می کنند و  آنچه را که خود به مثابه شعارهای میان تهی و بدون پشتوانه علمی ابرازو بیان  میدارند ، بر آن عمل نه میکنند !

 این درحالی است که استعمار جهانی و نظام بین المللی سرمایه داری  با استفاده ازابزار و شیوه های جدید غارتگری و استیلاگری تنها به کمک جیره خواران و مهره های بومی و داخلی شان که  سراسر جهان بویژه  کشور های مسلمان و جهان سومی  را نشانه گرفته اند و هزاران توطئه سیاسی و فرهنگی و ضد اخلاقی را بخاطر اغراض شوم شان  که  بیگانه ساختن نسل جوان و تحصیلکرده این کشورها  با فرهنگ و تمدن خویش است به اجرأ در می آورند .! تا بدین ترتیب جوهر عدالت و آزادگی را در قلوبی از جوانان بخشکانند ونسل پیرو توده مردم را درخرافات و جهل بنام دین مصنوعی ! و دموکراسی  فرمائیشی !  ساخت شرکت های اسلحه سازی غرق سازند .

 مگر نه این است که همان پایگاه معنوی و فکری تقویت حرکت های استقلال طلبانه و عدالت خواهانه در منطقه و جهان که روح و جوهر اصلی  انقلاب اسلامی در ایران باشد با حقیقت و انگیزه های اولیه آن انقلاب با دشمنی آشکار در اُفتید ودر مرحله اول  با قلع و قمع ساختن نیروهای پیشگام داخلی درایران که آن حرکت بزرگ ضد سلطنتی مرهون مبارزات استقلال طلبانه آنها و پدران  شان محسوب میگردید پرداختند ، بهترین نمونه اش رسوائی است که درانتخابات آخیری که در سال ۱۳۸۸ در  انتخابا ت ریا ست جمهوری اسلامی در ایران علیه بهترین فرزندان جامعه ایران به اجرأ درآمد ،  و درگام دوم گلون حرکت های عدالت خواهانه و مسالمت آمیز در منطقه و جهان را با حمایت های ریأ کارانه و با برپائی خیمه شب بازی ها و سرکس های بنام « مجمع  بیداری اسلامی !! » در تهران بریاست  دکتور علی اکبر ولایتی که  پزشک یا طبیب امراض کودکان است  و همچون سر لشکرباز نشسته یحی  رحیم صفوی در امور شکار بی پنا هان  و مظلومان بین المللی  چراغ راه « مقام ولایت ! » اند ، دام های از ریأ و تذویر را هموار میکنند . خوشبختانه  امروز مردم و ملت ها ی مسلمان و دربند کشیده آگاه تر و بیدار تر از آنند که با شیوه های نوین استعمار و نظام سرمایه داری پی نبرند و ندانند که امروز و در قرن بیست ویکم یک حق را چگونه باید کُشت و چهره یک حقیقت با چه شیوه ای و از کدام زاویه و جغرافیای  در افکار عمومی وارونه جلوه داد و با طل نمود ؟

ادامه دارد

( ۱) :    وسائل‌ الشيعه، ج‌ 11، ص‌ 37، حديث‌ 6. (ج‌ 20 جلدي)

(۲)    : حسين‌ نوري‌ طبرسي، مستدر الوسائل، ج‌ 2، ص‌ 248.

(۳)  : "انجمن خیریه حجتیه مهدویه" پس از کودتای 28 مرداد 1332 با رهبری محمد ذاکر تولایی(معروف به حلبی) با هدف مقابله با بهائیت تأسیس شد. 

 

++++++++++++++++++++

 

 

من نه بن لادن هستم و نه خمینی !

       استبداد مذهبی یا  تیوریزه سازیی جنایت 

پیوسته به گذشته :

قسمت سوم

 

 

سردار یحی رحیم صفوی " جنرال" متقاعد  و مشاور عالی آیت الله خامنه ای رهبر و « ولی فقیه بخشی  از

اهل تشیع ایران »  در گفتگوی تفصیلی با خبرگزاری فارس ایران به تشریح برخی ناگفته ها از تدابیر !! آیت الله خامنه ای « ولی فقیه »  در برخورد با حوادث و اتفاقات داخلی و بین المللی طی 22 سال اخیر پرداخته است که تجزیه و تحلیل آن به مثابه یک مسلمان متعهد به منافع عادلانه و انسانی  به این دلیل که سرلشکر نامبرده برای یک دوره نسبتأ طولانی قوماندانی عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را بر عهده داشته است  به برخی آفاضات  !! وی راجع به افغانستان نگاه تحلیلی می اندازم

 

 

ما در قسمت دوم این مبحث اشاره نمودیم و گفتیم که مأموران مخفی شرکت  های غارتگر سرمایه داریی  با توجه به اینکه انسان فطرتأ موجود قدرت طلب ، ثروت اندوز و دارای غریزه های گوناگونی از مظاهر قدرت و ثروت است ، در چهره ای  لشکری از ارادتمندان متملق جدید بر گرد انقلاب و برخی از چهره های انقلابی در ایران حلقه زدند وبنام صدور انقلاب برداشت های از مذهب تشیع صفوی را به کشور های جهان سوم صادر کردند و سپس بنام شعار حمایت از عموم مستضعفان بویژه مسلمانان جهان ، مشاور و مبلغ و روحانی فرستادند و بنام کمک به مستضعفین اردوگاه های از شرک و خرافات برپا ساختند که با چهره بی نقاب ، اما به عنوان حمایت از مسلمین و ستمدیده گان و تقویت امور اجتماعی و فرهنگی مسلمانان و توده های تحت ستم در کشور های شرقی  بالخصوص کشور های نظیر افغانستان ، نیم قاره هند و حتی خاور میانه   که زیر تیر رس نظام جهانی سرمایه داریی غارتگر بودند یکسره در اختیار خود گرفتند و با  رابطه های پنهانی  دلالان و مأ موران ریأ کار ! بومی شان  پول ها و ثروت های سرشاری  که از عرق جبین انسان های مؤمن و تمامی باشنده گان خیطه تاریخی سرزمین فارس و ایران کنونی بدست آمده بود با شعار « انشأ الله گربه است !!» ( ۱)   . در اختیار خود خواهان حسود و متعصب  بومی سرزمین های شرقی بنام خدا و مذهب  ، قرار دادند ، جالب و سخت شگفت انگیزآنجا و آنگاه  است که اگر استعمار جهانی با شعبده بازی ها و فورمول  های  بازارآزاد با تعریف مافیائی  گلون جوامع شرقی و اسلامی را می گیرند کینه توزان متحجر ، دایناسور ها و شبه رهبران  مذهبی از جنس « ولایت مطلقه فقیه  »  بنام  های مقدسی چون خدا  و «  ولایت اهل بیت  » ارواح شانرا تسخیر میکنند و سعی دارند تا چنین   ارواح تسخیر شده را با قرئت مطلوب طبقاتی شان ازدین و قرآن ،  با استعمار جهانی و نظام غارتگر حاکم بر سرنوشت کشور های شرقی و اسلامی گِره زنند . این هاست بزرگترین خطرات و دهشتناکترین خطا ها ،  انحرافات و ناهنجاریها ی غیر قابل تحمل که در محیط اجتماعی و دنیای فکری و معنوی برخی از نامدارترین روحانیون مذهبی رُخ داده است . همین ایراد ها و دلهره های اساسی بوده که سبب شده برخی از نامدارترین چهره ها ، مجاهدان سرافراز و شخصیت های آزادی بخش در نهضت جهانی اسلامی چون دکتور راشد الغنوشی رهبر و بنیان گذار نهضت اسلامی تونس که روزگاری در ستائیش زندگی مرحوم آیت الله خمینی رهبر و بنیانگذار فقید انقلاب اسلامی ایران کتاب مفصل  و اثرارزشمندی را نوشته بود ، ناگهان اندوخته های سال ها هم آهنگی و هواداری با  انقلاب اسلامی  ایران را کنار گذاشت و از اندیشه های که در چند سال آخیر روح و روان انقلاب اسلامی ایران را به گروگان گرفته ا ست  بصورت علنی  برائت می جویند ،

دکتور راشد الغنوشی رهبر و بنیان گذار نهضت اسلامی تونس که در سال های آخیر بنام حزب «عدالت و آزادی»  نامگذاری شده است با مصلح بزرگ ورهبر حرکت انقلاب اسلامی افغانستان مرحوم مولوی نصرالله منصور(رح)دریک نشست مشترک درتهران پایتخت جمهوری اسلامی ایران همچنان محترم دکتور سید مخدوم رهین وزیر کنونی ارشاد وفرهنگ در  کابینه آقای حامد کرزی نیز یکجا با آن بزرگان به مشاهده میرسد

___________________________________________________________________________

بدون شک یکی  از بزرگترین و برجسته ترین توجیهاتی که در راستای این" وصل و فصل" باید مدنظر همه ما باشد نگاه به هستی ، تاریخ و  انسان حتی در حوزه خدا شناسی است که با تأ سف بزرگترین شخصیت ها ی  انقلابی و مسلمان در ایران بجایی توحید و نگاه انسانی به دین اسلام و تاریخ بشر، آرام ، آرام درحلقه تنگ و تاریک مذهب تشیع صفوی با قرئت مملوازشرک وخرافات اُفتیدند واین پروژه سنگواره ای  با سرکارآوردن پاسدار محمود احمدی نژاد به حیث رئیس جمهوری ایران در هشت سال آخیر در« هاله ای دروغینی از نور!! » (۲) فرو رفت و به اوج خود رسید .

 

وقتی که آقای محمود  احمدی  نژاد از سوی آیت الله  علی خامنه ای در مقام ریاست جمهوری ایران گماشته شد و به سازمان ملل رفت داستان هاله نور را به آیت الله جوادی آملی یکی از اساتید حوزه علمیه قم  بازگو میکند !!

____________________________________________________________________________________________________

واقیعت  تاریخی در حوزه افکار جنبش های اصلاح طلبانه و آزادی بخش جهان وخاورمیانه این است که ریشه آن حرکت ها با موتور « اجتهاد پویا و دینا میک » و قرئت انسانی از دین مقدس اسلام با  افکار و اندیشه ها ی اصلاح طلبانه مصلحان و بزرگانی همچون سید جمال الدین افغانی ، محمد عبده وغیره شخصیت های عمده سرزمین شرق بویژه خاورمیانه گِره خورده اند . و بسیاری از نخبه گان  معاصر همچون دکتور راشد الغنوشی ودیگررهبران معاصر حرکت های اصلاحی دینی همان دیدگاه  توحیدی و انسانی نسبت به دین مقدس اسلام را که برروح اخلاق ، معنویت  و حرمت به بشر  استوار است مشعل راه خویش قرار میدهند  ، چنانچه دکتور راشد الغنوشی رهبر و بنیانگذار نهضت آزادی خواهانه تونس پس از بازگشت نزدیک به سه دهه تبعید و مهاجرت در یک گفتگوی صریح و روشن با تلویزیون جهانی BBC ضمن افشای توطئه ها و  تهمت های ناروای که از پیروزیی های آخیر اسلام گرایان در دنیای غرب وجود داشت در پاسخ به پرسش های مهرداد فرهمند گزارشگر شبکه جهانی BBC  چنین گفت :

« حزب نهضت، حزب بزرگی است و حزب کوچکی نیست که از یک عده خاص تشکیل شده باشد. نهضت حزب بزرگی است که رنگها و صداهای گوناگون و فراوانی را در خودش گرد آورده است. اما این حزب بزرگ در مورد موضوعات بزرگ و اصلی اتفاق نظر دارد. هیچکس در نهضت نیست که در اسلام شکی داشته باشد. اسلام مرجع ماست و هیچکس در این مورد اختلاف نظری ندارد. هیچکس در نهضت تردیدی در دموکراسی ندارد. هیچکس در نهضت تردیدی در برابری زن و مرد ندارد. هیچکس در نهضت نمی گوید که فلان حزب را باید منحل کرد چون کمونیست و مخالف ماست. اما در این مجموعه بزرگ رنگها و صداهای گوناگونی وجود دارد و در مورد موضوعاتی هم اختلاف نظر هست و من که غنوشی باشم گاهی خودم را در اقلیت می بینم و گاهی در اکثریت چون نهضت یک نهاد است و نه یک طریقت صوفی که من پیر و شیخش باشم. »

وقتی از آقای دکتور راشد غنوشی در باره انقلاب اسلامی ایران پرسیده شد و ی به صراحت کامل گفت که :  

  نمی توا نیم به این سادگی حکم صادر کنیم. ناکامی و کامیابی دو چیز نسبی هستند و ایرانیها هم در چیزهایی موفق شدند و در چیزهایی هم نه. مثلاً در فناوری موفق بودند. ایران توانسته است در برابر محاصره بین المللی پایداری و با وجود تحریمها در فناوری پیشرفت کند. سالها پایداری در برابر محاصره پرفشار بین المللی کار ساده ای نیست. اینها موفقیتهای ایران است، اما ناکامیهایی هم داشته است.

ناکامی ها و شکست های انقلابیون در ایران را که از عمق باورهایش الهام می گیرد چنین بیان کرد:

«انتخابات گذشته اولین انتخاباتی در ایران بود که بر سرش اجماع وجود نداشت. در حالی که همه انتخابات قبلی در ایران، مورد اجماع بود. نشانه سلامت انتخابات این است که مخالفان نتیجه آن را قبول کنند، اما اگر مخالفان نتیجه انتخابات را قبول نکنند، یعنی مشکلی وجود دارد .»  گفتیم که اساسأ و اصولأ تفاؤت در نوع نگرش به تاریخ و انسان است که راه دو جریان عمده فکری و ایدیو لوژیکی را که در تاریخ جوامع بشر  بزرگترین تأثیری را برجا گذاشته است  پس از سالها همراهی باهم جدا ساخته اند . چنانچه بصورت واضیح دیده میشود در نوعی از گفتمانی که ازلحاظ تاریخی بر مبنای « اجتهاد بروز شده و پویا  » از کانال اندیشه های انسان ساز سید جمال الدین افغان و محمد عبده  بزرگترین  شارح بر  نهج البلاغه مجموعه ای از خطبه ها ، نامه ها و اندرزهای حضرت علی ابن ابی طالب (رض) چهار مین خلیفه ای از خلفای راشدین است که توسط ابوالحسن محمد حسین موسوی معروف به سید رضی که ازعلمای بزرگ قرن چهارم هجری بشمار می آمد و دیگر مصلحان در کشور های اسلامی  که « اجتهاد پویای جمعی  » را به حیث یک شیوه و  مکانیزم عملی در جوامع بشری می دانیستند و باستفاده از چنین اسلوب یعنی « اجتهاد پویا و جمعی »  به مثابه  تنها وسیله  نهج خلافت الهی در زمین وتنها پیوند با  سنت های  پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد رسول الله محسوب میکردند   ، به نقش و تأثیر گذاریی انسان  در تاریخ بی نهایت اهمیت قائل هستند  حتی از نظر مجتهدان نواندیش و معتقد بر « اجتهاد پویا و بروز شده » معاصر  انسان را به عنوان یک " علت " بزرگ در مسیرتاریخ  و جامعه  ، سازنده تاریخ و خویشتن خویش می شمارند .     مردم به خواست خودشان به بهشت می روند کسی را با زنجیر به بهشت نمی برند.

دکتور راشد الغنوشی رهبر و بنیانگذار نهضت اصلاح طلبانه مردم  تونس و  نویسنده کتاب معروفش  « انقلاب اسلامی و امام خمینی » پس از بازگشت به تونس در یک مصاحبه مطبوعاتی چنین اظهار داشت :به گمان من، نظام اسلامی نظام شوراست و امروزه نزدیکترین نظام به آن، نظام دموکراتیک است که قدرت را در دست مردم قرار می دهد و حاکم بجز قدرتی که مردم به او می دهند قدرتی ندارد.وبه  به نظر من نظام پارلمانی به نظام شورایی نزدیکتر است چون دولت قدرت را مستقیماً از نمایندگان می گیرد و این نوع دموکراسی مانع از شکلگیری نظام فرد گرا می شود. راشد الغنوشی در پاسخ به این سوال که فرض کنیم که مردم مثلاً به حجاب رأی بدهند و به قصاص رأی ندهند؟ مگر می شود با اسلام، انتخابی رفتار کرد، فرد مسلمان چطور می تواند بخشی از اسلام را که دوست دارد بردارد و بخشی را که دوست ندارد رها کند؟ چنین اظهار داشته است : ا صلش این است که یک مسلمان باید دین را تمام و کمال قبول کند اما چون شرایط زندگی و توانایی و آگاهی مردم با هم فرق می کند، مسلمانها در حد امکان و توانایی شان دین را به اجرا درمی آورند، خدا هم به کسی تکلیفی فراتر از توانایی اش نمی دهد.

احکام شرع برای کسی که از آن بدش بیاید اجرا نمی شود، برای کسانی اجرا می شود که خواهانش باشند چون دین اسلام اصلاً بر اساس آزادی شروع می شود: اشهد ان لا اله الله یعنی اینکه من تصمیم می گیرم که خدا را بپرستم و دستوراتش را اجرا کنم، حالا اگر فرد دیگری چنین تصمیمی نگرفت ما فقط می توانیم با او بحث و گفتگو کنیم نه اینکه اجبارش بکنیم، اگر اکثریت مردم گفتند که چنین چیزی نمی خواهند باز هم ما فقط می توانیم با آنها بحث و گفتگو کنیم تا قانع بشوند یا نشوند؛ مردم به خواست خودشان به بهشت می روند کسی را با زنجیر به بهشت نمی برند.

                              من نه بن لادن هستم و نه خمینی !

شاید هیچ جمله ای در باره هویت و بینیش حاکم بر نهضت های اصلاح طلبانه در خاور میانه به اندازه این توصیف خرد مندانه ای که راشد الغنوشی رهبر نهضت اسلامی تونس و نویسنده کتاب مشهور سیاسی و تاریخی اش  « انقلاب اسلامی و امام خمینی » در یک گفتگوی صریح و روشن با شبکه های خبری از جمله خبرگزاری آسوشیتدپرس، با صراحت و ظرافت بیان داشت تعیین کننده جایگاه نهضت ها و حرکت های آخیر در خاورمیانه نباشد که گفت :  از اینکه رسانه های غربی او را همچون آیت الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی تصویر می کنند، "این من نیستم ! ."آقای غنوشی رهبر نهضت عدالت و آزادی در ادامه افزود: "چرا مردم می خواهند مرا با (اسامه) بن لادن و (آیت الله) خمینی مقایسه کنند، در حالیکه به اردوغان نزدیکتر هستم." و قتی از آقای غنوشی راجع به الگوی آئنده نظام مورد نظراش درجهان اسلام سوال شد وی چنین جواب داد :

هیچ الگوی ایده آلی وجود ندارد، این کره خاکی اساسش بر ایده آلها نیست بلکه بر پایه نقص بنا شده، بنابراین نظام کامل پیدا نمی شود و همه چیز نسبی است؛ می توانیم بگوییم این نظام از آن نظام به اسلام نزدیکتر است، این نظام عادلانه تر است، این نظام بدیهایش کمتر است اما نمی توانیم بگوییم فلان نظام، نظام آرمانی اسلامی است.

 

۱ : « انشأ الله گربه است !! »  ضرب المثل معروفی است که در ایران زمین بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد  و در لهجه دری به آن  پیشک  میگویند

۲: و قتی محمود احمدی نژاد در یک انتخابات جنجال برانګیز دو دوره تمام ریس جمهور ایران شد و در سازمان ملل به سخنرانی می پرداخت  مدعی شده بود که از جانب خدا نوری نازل شده بود و معجزه وار تمامی حاضران در تالار سازمان ملل متحد را تحت تأ ثیر در آورده بودند .

 

 

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

نگاه دیگربه سخنان رحیم صفوی مشاور عالی آیت الله خامنه ای !   

                       بهترینِ  فرشته ها ، شیطان بود !

    ملا دوست محمد آخُند قاتل دیپلماتها از چه کسی دستور گرفته بود  ؟

پیوسته به گذشته :

قسمت دوم  

 

سردار یحی رحیم صفوی " جنرال" متقاعد  و مشاور عالی آیت الله خامنه ای رهبر و « ولی فقیه بخشی  از اهل تشیع ایران »  در گفتگوی تفصیلی با خبرگزاری فارس ایران به تشریح برخی ناگفته ها از تدابیر !! آیت الله خامنه ای « ولی فقیه »  در برخورد با حوادث و اتفاقات داخلی و بین المللی طی 22 سال اخیر پرداخته است که تجزیه و تحلیل آن به مثابه یک مسلمان متعهد به منافع عادلانه و انسانی  به این دلیل که سرلشکر نامبرده برای یک دوره نسبتأ طولانی قوماندانی عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را بر عهده داشته است  به برخی آفاضات  !! وی راجع به افغانستان نگاه تحلیلی می اندازم

بحث ما نرا ازبا قیمانده ای  سخنان علأ الدین بروجردی رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی ایران سابق معاون اسیا و اُقیانوسیه وزارت خارجه جمهوری اسلامی و نمائنده تام الاختیار رئیس جمهور ایران که  آخرین تماس  دیپلمات های اسیرایرانی  در مزارشریف  با وی را در سال اول دولت اصلاحات آقای خاتمی با شبکه خبر از گروه صدا و سیمای جمهوری اسلامی بیان داشته بود دنبال  میکنیم . سخت قابل تأمل و توجه است که درنخستین روزهای دولت اصلاح طلب دکتورسیدمحمد خاتمی رئیس جمهور متخب مردم ایران آنگاهی که اهرم های قدرت محافظه کار در جمهوری اسلامی ایران در به رسمیت شناختن دولت اصلاح طلب تعلل نشان میدادند و به بهانه های گوناگون در مسیر حرکت  آن سنگ اندازی مینمودند ، و این نوع سنگ اندازی ها را آقای خاتمی  « در هر۹ روز یک بحران » نامید . و در کنار بحران های سياسی، دولت خاتمی با کاهش ناگهانی درآمدهای نفتی کشور نيز روبه رو بود. با اين همه، بسياری کارشناسان کارنامه اقتصادی دولت خاتمی را کارنامه ای قابل قبول می دانند. اما از درخشان ترين بخش های عملکرد دولت خاتمی در دوره اول، شايد، سياست خارجی بودمحمد خاتمی رياست دولت کشوری را تحويل گرفت که سفرای کشورهای اروپايی يکی يکی ازآن فراخوانده شده بودند وهمسايگان مسلمان واميرنشين های منطقه به چشم وصله ای ناهمگونوخطرناک نگاهش می کردنددر طول چند سال، محمد خاتمی با پيگيری سياست تنش زدايی و طرح گفتگوی تمدن ها ( و حتی با دقت در انتخاب پوشش و توجه به پيراستگی ظاهرش،) چهره ای متفاوت از سياستمردان ايران به جهانيان نشان داد.در اینگونه شرائط بود که علأ الدین بروجردی که وی پیش از این سابقه معاونت وزارت امورخارجه را داشته . و فرزند آيت ا... مرحوم  حاج شيخ محمد ابراهيم بروجردي و نوه مرحوم آيت ا... حاج شيخ علي محمد نجفي بروجردي و نوه دختري آيت ا... سيد علي اصغر لاري فرزند آيت ا... سيد عبدالحسين لاري بنيانگذار حكومت اسلامي در لارستان فارس بود و ازجمله شخصیت های پُر نفوذ روحانیت محافظه کارو محافل امنیتی درایران  محسوب میشد با مداخله مستقیم اهرم های قدرت به حیث نمائنده رئیس جمهور ایران در امور افغانستان منصوب  گردید ، که تمامی نمائنده گی های سیاسی در جمهوری اسلامی ایران تحت نظارت وی اجرآت و عمل  مینمودند و در همان سالهای تصدی امور افغانستان بود که آقای بروجردی پس از کشتن دیپلماتهای ایرانی در مزارشریف در یک گفتگوی مستقیم با شبکه خبراز صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران شرکت کرد و در برابراین پرسش مجریی برنامه تلویزیونی که: وقتی طالبان به سرحدات مزارشریف رسیدند وتمامی نمائندگی های کشور های خارجی درهواپیما ها وسائر وسائل ترانسپورتی موقتأ به کشورهای خویش برگشتند ، روی چه دلیلی برای نجات دیپلمات های ایران تدابیری اتخاذ نگردید ؟ آقای علأ الدین بروجردی نمائنده تام الاختیار رئیس جمهور ایران  درپاسخ این پرسش چنین اظهار داشت: ما با توجه به همکاری های مثبت قبلی که با دولت پاکستان داشتیم و دولت پاکستان برای ما اطمینان داده بود که برای دیپلمات های شما هیچگونه اسیبی نخواهد رسید این بار نیز آنرا باور کردیم و به دیپلمات های خود دستور دادیم که در نمائنده گی خود باقی بمانند . جالب آنجاست که پس از قتل دیپلومات های ایرانی و آنگاهی که دولت اصلاحات به دلیل یک تقلب آشکار انتخاباتی سقوط کرد و آقای احمدی نژاد با اجرای یک عمل کودتایی برای دو دوره خدمت در مقام رئیس جمهور از سوی روحانیت محافظه کار بویژه ازسوی آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران به عنوان رئیس جمهور منصوب گردید ، آقای علأ الدین بروجردی در مقام ریاست کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی ایران به مطبوعات گفت : وقتی در ماه اسد ( مرداد ماه ) سال ۱۳۷۷ هجری خورشیدی دستور تخلیه را دادم ، دوسوم هم آمدند ، اما نصف شب وزیر خارجه وقت تلفن زد و گفت « مگه خانه خاله است که بیایند ، نباید برگردند ! هرکس هم برگشته دوباره برورد مزار شریف ...! » چه کسی نه میداند که اینگونه اظهارات آقای بروجردی سابق نمائنده تام الاختیار جمهوری اسلامی ایران در امور افغانستان که از برکت کودتای انتخاباتی علیه دولت اصلاح طلبان در ایران اکنون  بریاست کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ایران نیز  برگزیده شده با تصفیه حساب های درون مرزی  با اصلاح طلبان  نشئت کرده است که اکثریت شان در بازداشتگاه های  مخوف جمهوری اسلامی ایران درد ناک ترین شکنجه های را تحمل میکنند . در حالیکه نمائنده های ویژه رئیس جمهور تنها به پیشنهاد رئیس جمهور ایران از سوی رهبر جمهوری اسلامی  ایران منصوب میگردد و آقای بروجردی با استفاده ازاین اختیارات دستور دادند که باید دیپلمات های ایرانی در مزار شریف باقی بمانند تا پروژه سازمان اطلاعات ارتش پاکستانISI  با قتل انسان های بی گناه به ثمر برسد . از سوی دیگر نگاه فکری و عقیدتی آقای بروجردی به حوادث تاریخی و انسانی  از یکسو و مؤقیعت کنونی ایشان  از سوی دیگر این را میرساند که آقای بروجردی می خواهد  قضیه  قتل بی رحمانه دیپلوماتهای ایرانی را نیز که توسط شخصی بنام ملا دوست محمد آخند وابسته به گروه طالبان و همدستی گروه مزدور سپاه صحابه پاکستان  که در راستای استراتیژیی امنیتی سازمان اطلاعات آرتش پاکستان ISI  بنیاد نهاده شده است به عنوان یک دستأ ویزمبنی بر  ضعف مدیریتی در سیاست خارجی دولت اصلاح طلبان مورد استفاده قرار دهد . درحالیکه تنها بازمانده این گروه دیپلومات ها شخصی بنام آقای الله داد شاهسون که پس از جراحت ها ی زیادی از راه بادغیس و هرات به ایران رسیده بود ، داستان را اینگونه بیان می کند :  

طالبان وارد خيابان كنسولگري شده بودند و هر موجود ي را كه مي ديدند ، به طرفش تير اندازي مي كردند .دود ناشي از انفجارهاي متعدد ، از همه جاي شهر سر به آسمان كشيده بود . صداي تيراندازها هر لحظه به ما نزديك تر مي شد.شهيد ناصري از چند روز قبل ، با وزارت امور خارجه در تماس بود .آن روز هم چند بار با آنها تماس گرفت .مي گفتند: پاكستان حفظ جان شما را تضمين كرده است.و از هر لحاظ خاطر ما را جمع كردند كه در صورت سقوط شهر ،اتفاقي براي مان نخواهد افتاد. به اعتبار همين ضمانت ها، هنگامي كه گروه كوچكي از طالبان ،در كنسولگري را به صدا در آوردند ، ما در را به روي شان باز كرديم . آنها وحشيانه در مي زدند و يكريز .اين نشان مي داد كه اگر در را باز هم نمي كرديم ،به زور وارد مي شدند. در بين اين گروه كوچك، چند نفر پاكستاني هم به چشم مي خورد كه بعدها فهميدم بعضي از آنها از اعضاي گروهك صحابه پاكستان بودند.

آقای الله داد شهسون در یک گفتگوی دیگری داستان نجات اش را از دست نیروهای طالبان درگفتگو با محمدحسین جعفریان مستند ساز معروف و  رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران چنین بیان بیان داشته است : ایشان نقل می گوید :

نیروهای طالبان در همان زیرزمین به سمت مان می برند شلیک کردند و تعدادی از بچه ها را در دم به شهادت رساندند . آن ها بعد از تیراندازی محل را ترک کردند به سختی بلند شدم  هنوز 2 الی 3 نفر از بچه ها به غیر از من زنده بودند . من پایم تیر خورده بود . وقتی که به حیات سفارت نگاه کردم ، دیدم خالی است و خبری از نیروهای طالبان نیست . سریع و به سختی لباس محلی افغان ها را که از قبل داشتم ، پوشیدم و سپس آمدم بیرون . در همسایگی کنسولگری یک حسینیه بود که پسر متولی آن ، راننده کنسولگری بود . به حسینیه پناه بردم . به آن چند نفری که آنجا بودند گفتم که برویم داخل سفارت ؛ هنوز دو نفر از اعضای سفارت زنده اند ، برویم و آنها را نجات دهیم . متولی حسینیه با من همکاری نکرد و گفت : خطرناک است .یک ساعت گذشت . از پنجره حسینیه بیرون را نگاه کردم ، و دیدم اولین گروه طالبان تازه با بنزهایشان رسیدند به سفارت . به گمانم عبدالمنان نیازی از رهبران برجسته طالبان بود (البته عکس و چهره او را بعدها دیدم و آن لحظه نمی شناختم اش).

 اصلاً من متوجه نمی شوم که چه دلیلی داشت که بچه های ما را بکشند ؟ آدمی به ارشدیت شهید ناصری دراین مجموعه که قبلاً فرمانده سپاه چهارم انصار بوده است ، فردی با این رده ی سیاسی را چرا باید کشت ؟ آنها می توانستند او را اسیر کنند واز او اطلاعات بگیرند . چرا باید به او شلیک کنند ؟ مگر اینکه با یک برنامه ریزی کاملاً منظم ، ازپیش تعیین شده وبا قصد انجام گرفته شده باشد .وقتی از آقای محمد حسین جعفریان مستند ساز معروف و رأ یزن فرهنگی جمهور ی اسلامی ایران در کابل   در باره اینکه میگویند با یک برنامه ریزی دقیق این عمل انجام شده باشد ، در این رابطه به کدام مدرکی هم دسترسی پیداکرده اید ؟ در پاسخ این پرسش گفت :

 من مشغول ساخت مستندی با موضوعیت شهید ناصری هستم ، با یک نفر از افسران ارشد ارتش پاکستان به نام ژنرال حمید گل ؛ که رئیس اطلاعات ارتش پاکستان درآن زمان بود مصاحبه کرده ام . ایشان می گوید اصلاً من در این باره مکتوبی را دیدم که دستور به شهادت رساندن بچه های ایرانی را در آن داده بود .

 محمد حسین جعفریان درباره  اینکه در راه نوشتن و ساخت  مستندی بنام شهید ناصری قطعاً با مشکلاتی هم مواجه شده اید ، موانع اصلی در کار چه بودند ؟ چنین حکایت کرد .

موانع و مشکلات به دو قسمت تقسیم می شود : یکی در ایران و دیگری درافغانستان .

در سمت ایرانی مصاحبه کردن با آن دوستانی که در این قضیه متهم هستند سخت است . ما از کانال هایی اقدام کرده ایم ولی هنوز موفق نشده ایم ؛ البته آنها هم نگفته اند که مصاحبه نمی کنند اما ، ما هنوز منتظر جواب از سمت آنهاییم . از طرف دیگر دست یافتن به اطلاعات دقیق در این باره آسان نیست ، بعضی از این  پرونده های اطلاعاتی در اختیار وزارت خانه هایی است که ممکن است که دیگر برای ساختن مستند همکاری نکنند . حتی بعضی از همکاران شهید ناصری  با این که پشتیبان کار روایت فتح هستند و با توجه به اینکه من و همکارانم برای آنها شناخته شده ایم و از دوستان شهید ناصری بودیم و در آن موقع با او کار می کردیم ولی باز همکاری آنان با ما دلچسب نیست . مجبوریم با انبردست حرف از دهان یاران شهید ناصری بیرون بکشیم

در سمت افغانی دوستانی که آن موقع فردی مثل شهید ناصری باید به آنها وقت می داد که آنها را ملاقات کنند ، حالا آن شخصیت ها در افغانستان شده اند مثل معاون رئیس جمهور ، وزیر و .... که دیدنشان سخت و اظهار نظراتشان هم بسیار بی بو و بی خاصیت  است . حتی از نقل خاطراتشان هم تفره می روند تا مبادا متهم نشوند که با ایرانی ها در ارتباط هستند که در صحنه ی فعلی افغانستان جایگاهشان را از دست ندهند .

آقای محمد حسین جعفریان در ادامه میگوید :

من مشخصاً از آیت الله شیخ آ صف محسنی گلایه می کنم . دلم به درد آمد وقتی که به او گفتم از شهید ناصری بگو و یا حداقل شهادت دیپلمات های ما را محکوم کن ؛ اما ایشان در جواب گفت : این یک مسئله ی سیاسی بوده و تمام شده است والسلام . ایشان در آن زمان رهبر حزب حرکت اسلامی افغانستان بود . چقدر شهید ناصری به آنها کمک کرد و حالا اینها این قدر ، قدرناشناس شده اند  یا مثلاً یک نماینده مجلس با ما در افغانستان مصاحبه کرد در حد آنکه محکوم کرد و گفت : بله، آنها نباید این کار را می کردند و این عمل ، عمل وحشیانه ای بود . چهار روز بعد با ما تماس گرفت و گفت : تو را به خدا این صحبت ها را حذف کنید ، چون اگر دوباره طالبان افغانستان را بگیرد ما را می کشند .

اکنون بد نیست که به افآضات و هذیان گوئی های سرلشکر بازنشسته یحی رحیم صفوی سابق فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و اکنون مشاور ارشد رهبرو فرمانده کل این کشور  برگردیم و به آن  بخشی  از سخنانش اشاره کنیم که بصورت متملقانه آیت الله سید علی خامنه ای را نه تنها رهبر و ولی امر مسلمانان ایران  بلکه وی را قائد مسلمین جهان می شمارد وبر  تمامی مسلمانان اطاعت از وی را  یک فریضه الهی به حساب می آورد .

                   پارادُکس یا تضاد  میان اندیشه و عمل  !

                          بهترینِ  فرشته ها ، شیطان بود !

  حتی اگر همه مدافعان انقلاب اسلامی ایران متحد شوند تا با تبعیت از شعارهای  بدون عمل  وواهی وضع موجود درجامعه ایران را توجیه کنند نه میتوانند ازبحران موجود درهمه عرصه ها بویژه سیاست های نابخردانه ای به قول سر لشکر رحیم صفوی، در طی ۲۲ سال از زعامت  آیت الله العظمی آیت الله امام خامنه ای ! که  پس از رحلت مرحوم  آیت الله خمینی توسط یک گروهی از کاردینال های مذهبی یا همان مجلس شورای خبرگان رهبری به عنوان رهبرمذهبی  جمهوری اسلامی ایران و جانشین مرحوم  آیت الله خمینی  منصوب کردند  چشم بپوشانند ، زیرا بحران چنان بزرگ است که  نه تنها  پایه های اصلی نظام جمهوری اسلامی ایران را به لرزه در آورده است  بلکه تمامی ارادتمندان سابق را وا داشته است تا با دوری از نوری  که بنام مقدس اسلام تابیده  بود و اکنون با جنون آدمیان همچون آتش سهمگینی  زبانه کشیده و فرزندان اصیل جامعه بشری را نشانه گرفته اند به فکر نجات خود باشند و از حامیان کنونی آن برأت جویند . زیرا انقلاب اسلامی در ایران که در آغاز به علت افکار نو و روح سازند ه و نیرومند اش در میان اکثریت مسلمانان و روشنفکران جهان که از نظام سرمایه داری و استعمار  بویژه در حوزه کشور های اسلامی رنج می بردند ، نفوذ و محبوبیتی کسب کرده بود وبرای بسیاری ازجوانان پرشور و مصلحان عالم امید های را بر انگیخته بود و تشنه ء تحؤل و تحرکی بودند ، پیروزیی انقلاب در ایران بسیار شور انگیز جلوه کرد و بسیاری از مصلحان و مجاهدان مسلمان و آزادی خواه جهان  را بر گرد خود جمع آورد ، مگر چنانچه شیوه رائج اکثریتی از تحولات و انقلابات  بزرگ  اعم از دینی و لائیک در جهان  است  ، انقلاب اسلامی در ایران را هم در یک جو کنترول شده و قرنطینه ء نا محسوس گرفتند تا بتوانند شرائط ذهنی خاصی را که مطلوب اشراف وشرکت های  سرمایه داری جهانی بود برایش بوجود آوردند و بر دورش هاله  ای  تنگی از  مذهب تشیع صفوی  کشیدند  تا همه تحؤلات  وواقیعت های درد ناک  در جوامع انسانی را از وا رای آن بنگرند و کم کم استحاله شود و زمینه روحی اش برای تملق و دست بوسی فراهم آورد ، مأموران مخفی شرکت  های غارتگر سرمایه داریی  با توجه به اینکه انسان فطرتأ موجود قدرت طلب ، ثروت اندوز و دارای غریزه های گوناگونی از مظاهر قدرت و ثروت است ، در چهره ای  لشکری از ارادتمندان متملق جدید بر گرد انقلاب و برخی از چهره های انقلابی در ایران حلقه زدند وبنام صدور انقلاب برداشت های از مذهب تشیع صفوی را به کشور های جهان سوم صادر کردند ...

 

 

+++++++++++++++++++++++

 

تملق مقدس !

خوابهای اشغال شهر تاریخی هرات در رویا ها ی متملقا نه ای از یک جنرال  بازنشسته  ایرانی !

چه کسی مسؤل  کشتن دیپلمات های ایرانی در شهر مزار شریف است ؟

قسمت اول :

سردار یحی رحیم صفوی " جنرال" متقاعد  و مشاور عالی آیت الله خامنه ای رهبر و « ولی فقیه بخشی  از اهل تشیع ایران »  در گفتگوی تفصیلی با خبرگزاری فارس ایران به تشریح برخی ناگفته ها از تدابیر !! آیت الله خامنه ای « ولی فقیه »  در برخورد با حوادث و اتفاقات داخلی و بین المللی طی 22 سال اخیر پرداخته است که تجزیه و تحلیل آن به مثابه یک مسلمان متعهد به منافع عادلانه و انسانی  به این دلیل که سرلشکر نامبرده برای یک دوره نسبتأ طولانی قوماندانی عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را بر عهده داشته است  به برخی آفاضات  !! وی راجع به افغانستان نگاه تحلیلی می اندازم

دو سه روز قبل بود که وقتی چشم ام به خبرگزاریی فارس وابسته به روحانیت محافظه کار جمهوریی اسلامی ایران اُفتید وناگهان نگاهم به عنوان درشت  "  ناگفته‌هایی از تدابیر رهبر انقلاب در 22 سال اخیر به روایت سرلشکر صفوی " خورد  و دیدم که یکی از رجال برجسته وصاحب مقامی در نیروهای مسلح  ایران که حدود یک دهه قوماندانی مرکز صدورانقلاب یا همان « سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ! » را بر عهده داشت  با ژست دیکتاتور مآبانه مگر  با لحن متملقانه دکتورین امنیتی رژیم  ولایت فقیه جمهوری اسلامی ایران در باره افغانستان  را بصورت نا خود آگاه بر زبان جاری ساخته وطی یک گفتگوی نسبتأ مفصلی با خبرگزاریی فارس وابسته با نهاد های امنیتی رژیم ایران به بهانه سالگرد انقلاب اسلامی آنگاه که فضائل ، کرامات و فیوضات غیبی ولی نعمت اش حضرت آیت الله سید علی خامنه ای را برزبان می آورد ، گلون اش را کاملأ صاف کرده و چنین اظهارفرمود :  امروز پس از گذشت 22 سال از رحلت حضرت امام(ره) شاهد هستیم که مقام معظم رهبری، به عنوان رهبر مقتدر مسلمانان جهان در صحنه‌های بین‌المللی، در صحنه منطقه‌ای و در صحنه‌های داخلی کشور با ادامه دادن همان سیاست نورانی حضرت امام(ره) و همان روحیه عدالت محوری ایشان، باهمان تدبیر، خردمندی، دوراندیشی، قاطعیت و مدیریت، به هدایت  و رهبری انقلاب اسلامی پرداخته‌اند. همانگونه که حضرت امام(ره) فرمودند "ولایت فقیه یک هدیه الهی برای ملت ما است" وقتی درجه دار رحیم صفوی سابق فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در لابلای این چنین اظهارات قصد فروش متاع آلوده بر تملق اش را می کند ، خاطره ای از دوران مأموریت اش بویژه پس از ؤقوع حادثه یازدهم سپتمبر سال ۲۰۰۱  بحیث فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی  را چنین بیان میکند :

بعد ازانتشار خبر« حادثه یازدهم سپتامبر»  من خدمت حضرت آقا رسیدم و عرض کردم که این حادثه را چگونه ارزیابی کنیم و ما چه باید بکنیم؟ حضرت آقا مطالبی را به این مضموم فرمودند این حادثه یک حادثه‌ای مشکوک است که احتمال این‌که سران آمریکا و سران موساد پشت این حادثه باشند وجود دارد ولی سپاه بایستی آمادگی‌های لازم را داشته باشد. آن زمان یعنی سال2001 آقا درباره این حادثه فرمودند: "این احتمال هست که خود سازمان موساد اسرائیل و سازمان CIA پشت سر این حادثه  باشند."

پس از آنکه فرمانده سابق سپاه غرض حمله به هرات از پیاده  ساختن  دو لشکر سرباز درشهر مرزی  تایباد سخن میگوید و نقشه عملیاتی را برای اشغال شهر هرات طراحی میکند ، غرض احذ دستور حمله از آیت الله خامنه ای که به حکم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران فرماندهی کل قوأ را نیز بر عهده دارد ،  چنین مقدمه  چینی واینگونه  صُغری و کبُری می فرمائید .:

 « در اینجا لازم می‌دانم کمی به عقب برگردیم، طالبان چند سال بود که در افغانستان به قدرت رسیده بودند و در رابطه با شیعیان افغانستان و حتی در رابطه با ایران بسیار خشن و بی‌منطق و با یک دید متعصبانه و با یک برداشت غلط از اسلام عمل می کردند؛ حتی سیزده نفر از دیپلمات‌های ما از جمله شهید بزرگوار ناصری را به شهادت رساندند. وقتی که طالبان این سیزده نفر دیپلمات را به شهادت رساند، حضرت آقا در مشهد بودند و من همان جا خدمت ایشان رسیدم. آن موقع من فرمانده کل سپاه بودم. ما ظرف 48 ساعت دو لشگر را از طریق هواپیما در مرز تایباد پیاده کردیم. یک نقشه عملیاتی را طراحی کرده و خدمت حضرت آقا بردم که از حضرت آقا اجازه بگیرم که ما با چند لشگر تا منطقه هرات پیشروی کنیم. (هرات حدوداً صدوسی کیلومتر با مرز ما فاصله دارد.) گفتم: "اجازه بدهید ما برای تنبیه طالبان با چند لشگر برویم تا هرات این‌ها را قلع و قمع بکنیم و گوشمالی بدهیم، منهدم بکنیم و برگردیم." حضرت آقا با این طرح مخافت کردند و فرمودند: "اولا طالبان وارد سرزمین ما نشده‌اند و به داخل کشور ما تجاوز نکرده‌اند؛ ورود ایران به سرزمین افغانستان ممکن است که دیگران را به واکنش بیندازد." در ادامه فرمودند: "حالا سیزده نفر شهید شدند و شما می‌روید که انتقام آنها را بگیرید ولی در این لشگرکشی هم ممکن است تعدادی بیشتر از سیزده نفر از شما شهید بشوند یعنی اینجور نیست که فقط شما از آنها بکشید." من اجازه خواستم که طرح دیگری را ببریم و همین کاررا هم کردم که طرحی را بردیم که این پاسگاه‌های مرزی طالبان را دریک زمان کوتاه، اول با توپ‌خانه و خمپاره بزنیم، بعد هم برویم پاسگاه‌ها را با لودر و بولدوزر منهدم کنیم؛ که حضرت آقا با این طرح موافقت فرمودند. آن کسی هم که فرماندهی این عملیات را بر عهده گرفت "سردار شهید نورعلی شوشتری" فرمانده سپاه مشهد و فرمانده لشکرخراسان بود. عملیات با موفقیت کامل انجام شد و یک قدرت‌نمایی را آن زمان به طالبان نشان دادیم. طالبان بعد ازآن به شدت وحشت کردند و برای ما پیغام فرستادند که ما غلط کردیم و دیگرمتعرض ایران و ایرانی ها نخواهیم شد. به هر جهت در زمان حمله آمریکایی‌ها و ورودشان به افغانستان با این‌که طالبان با دیپلمات های ایرانی برخورد بسیار خشنی کرده بود، رهبر معظم انقلاب اسلامی، حمله نظامی آمریکا به افغانستان را محکوم کردند و مواضع بسیار قاطع و روشنی را به نفع مردم افغان ـ به عنوان یک ملت مسلمان و به عنوان یک کشور اسلامی ـ اتخاذ کردند ما در یک مرحله‌ای در چارچوب مسائل بین‌المللی همکاری‌های بسیار مؤثری جهت تشکیل یک دولت مردمی در افغانستان، با کشورهای اروپایی و حتی آمریکا کردیم.»

بهانه  کشتار دیپلمات های ایرانی برای حمله بر شهر هرات ، واقعی یا مصنوعی ؟              چه کسی مسؤل کشتار دیپلماتهای ایرانی در مزارشریف است ؟

در یک شامگاه تابستانی یعنی هفده هم اسد ۱۳۷۷ هجری خورشیدی  وقتی لشکری از"  طلبای کرام !! " این « زنگیان مست » شبه مذهبی  در طلب و تلاش  " حور "  و " غِلمان "  بهشت موعود الهی در  مرقد افسانه ای چهارمین خلیفه مسلمانان علی ( ع) سنگر گرفتند ، چندین هزار جنگجوی مست در نشه ای از یک پیروزیی خونین  در دسته های منظم و سوار بر آرابه های مجهزبا تکنولوژی  جدید  در شهرتاریخی مزارشریف  پراگنده شدند و به نشانی ای رسیدند که شیطان  و اهریمن پلید  کینه با آنها را از بسیار قبل در قلب های صاف و سینه های ذلال شان کاشته بودند ، سر انجام سری به یک اقامتگاه  مجللی زدند که در آن ۹ تن از اتباع کشور ایران اقامت گزیده بودند و به دستور مقامات بلند پایه دولت متبوع شان توسط جلادان شبه مذهبی  به قربانگاه برده وسر بُریده شدند   ، هرچند گفته می شود که وقتی هیأ ت های دیپلماتیک چندین کشور دیگر نیز که در شهرمزارشریف اقامت داشتند ، وقتی خبر نزدیک شدن طالبان به دروازه های شهر به گوش رسید بلا وقفه پس از تماس با دولت های متبوع خویش به تخلیه شهر پرداختند و با هواپیما ها ی که غرض انتقال آنها در میدان هوائی مزارشریف برزمین نشسته بودند موقتأ شهر مزار شریف را ترک گفتند ، اما داستان ترک شهر مزارشریف در مورد  دیپلماتهای جمهوری اسلامی ایران ماسوأ از آن  بوده که مطابق روال سیاسی و عرُف دیپلوماتیک باید آنها نیز به تخلیه شهر می پرداختند . وقتی طالبان به حومه شهر  مزارشریف رسیدند آقای ناصر ریگی سرپرست کنسولگری ایران مانند دیگر نمائنده گی های خارجی در مزار شریف با مرکز وزارت خارجه ایران تماس حاصل نمودند  و با بیان مختصر از  وضعیت شهر مزار شریف در زمینه تعیین سرنوشت پرسونل و نمائنده گی جمهوری اسلامی ایران خواستار هدایت شدند ، که مقامات وزارت خارجه ایران بویژه آقای علأالدین بروجردی معاون وقت آسيا واقيانوسيه ۱* وزارت امور خارجه پس از مشورتهای لازم دستور دادند که تا هدایت بعدی به وظائف محوله  خویش ادامه دهند ! و آنگاهی که صدای پای  جنگجویان طالب  آرام ، آرام در نزدیکی  اقامتگاه  دیپلمات های ایرانی به گوش میرسید برای آخرین مرتبه شخص ناصر ریگی و سردار محمد ناصر ناصری که یکی از فرماند هان سپاه انقلاب اسلامی ایران بود و در پوشش کارشناس امور فرهنگی نمائنده گی وظائف نظامی را انجام میداد با تهران پایتخت جمهوری اسلامی تماس حاصل گردید و مجددأ و بصورت عاجل  طالب هدایت شدند که باز هم برای شخص ناصر ریگی و همچنان به ستاد فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی واز طریق آنها به  سردار محمد ناصر ناصری پیام شفاهی وزارت خارجه پاکستان و سازمان اطلاعات آرتش پاکستان  مبنی بر اطمینان آنها نسبت به  امنیت جانی و مالی دیپلمات های ایرانی در مزار شریف رسانیده شد .

 بسیار جا لب و در عین حال درد انگیز است که  این بار نیز مانند گذشته  دست های  پنهان و آشکار سازمان جهنمی اطلاعات و امنیت  آرتش پاکستان I.S.I با  دیپلوماسی مزورانه ای از فریب و ریأ -  قلب تهران پایتخت جمهوری اسلامی ایران  را نشانه گرفته بودند و فجائع بزرگ وخونینی  همچون کشتار اتباع ایرانی در مزارشریف را بوجود آوردند

  چنانچه علاالدین بروجردی در گفتگو با شبکه تلویزیونی  خبرجمهوری اسلامی ایران  اظهار داشت و اعتراف کرد که ما برای دیپلماتهای خویش در مزار شریف بنا بر تضمینی که دوستان پاکستانی نسبت به امنیت دیپلماتهای ما قول داده بودند به دیپلماتهای خویش دستور دادیم تا در مزارشریف بمانند ، البته آقای بروجردی در همین گفتگو از چنین همکاری های قبلی دوستان !! پاکستانی شان نیز ذکر بعمل آورد و گفتند که جمهوری اسلامی ایران در گذشته نیز چنین همکاری های با دوستان پاکستانی خود  داشته و بزرگترین مثال آن همکاری  در شهرهای  قند هار وجلال آباد میتوان بر زبان آورد که  به کمک و مساعدت همکاران پاکستانی  خویش ما با قدرت و صلابت در آن شهر ها حضورسیاسی و دیپلوماتیک  داشتیم و این بار نیز تصؤر مان این بود که دوستان پاکستانی بر عهد خویش وفا خواهند کرد . .

 

* ۱ آقای علأ الدین بروجردی در یک مصاحبه تلویزیونی  با شبکه خبروابسته به صدأ وسیمای جمهوری اسلامی ایران  اینگونه اظهارات را کرده اند                                                                                                                        

 


بالا
 
بازگشت