توردیقل میمنگی
بیانیۀ توردیقل میمنگی در محفل بزرگداشت از شانزدهمین سال شهادت شهید مزاری در شهر کپنهاگن کشور دنمارک
گره کورحل مسألۀ ملی در افغانستان شانزده سال بعداز شهادت استاد عبدالعلی مزاری
بازهم سالی به سفر جاویدانی مردی که زندگی ومرگش پیام مبارزه وتلاش درراه رسیدن به آزادی وعدالت را برای مردمش به ودیعه گذاشت افزوده شد، و دوستداران آن شهید بزرگوار تاریخ همانند سالیان گذشته، درهرگوشه وکنار جهان دست به ایجاد گردهمآیی هایی یازیده اند که، هدف همۀ آنها زنده نگهداشتن داعیۀ آزادی، عدالت و انسان سالاری با اتکا برافکار واندیشه های تابناک ایثار گران بزرگی همچون شهید مزاری وصد ها ایثار گردیگری است که با نثار خون وهد یۀ جان، پیام آزادیخواهی وعدالت پسندی را بر لوحۀ روزگارابدیت بخشیده، وارزش حقیقی زندگی را معادل باآزاد زیستن وبر خورداری همۀ باشندگان یک کشور،از برابری وعدالت در جامعه تعریف نموده اند.
بدون تردید هدف اساسی این محفل آرایی ها درداخل افغانستان و سراسر جهان، همانا باز نگهداری مدرسۀ عدالتخواهی وحق طلبی برای خلق های محکوم وانسانهای مستضعف کشوری است که طی سالیان زیادی، با از دست دادن مفاهیم حقیقی هموطنی دریک فضای مملو از تبعیض وتعصب وخود برتر بینی های قومی، قبیلوی، نژادی، زبانی، مذهبی، منطقوی وغیره از حقوق حقه وطبیعی خودمحروم، ومحکوم به زیستن مستمردر تحت شرایط دشوار وکاملاً غیر انسانی ایجاد شده، باالوسیلۀ حاکمیت های نا مشروع قبیلوی درسرزمین آبایی خویش گردیده اند.
بحث چندین ملیتی بودن کشور وعوامل اساسی این تنوع در ساختار اتنیکی آن ازآن جمله مسایل ارزشمند ی است که، عدم تحقیق همه جانبه وعلمی این مسأله، در ارتباط با حقایق تاریخی وخصوصیات ژئوپولیتیکی منطقه، وبسنده کردن بر جعلیات خود ساخته وغرض آلود، صرفاً خواسته و آرزوی آن خود گم کردگان برتریت طلبی است که با پرده اندازی بر واقعییت های گذشته وحال این کشور خواهان تثبیت موقعییت دلخواه ومقام انحصاری وقبیلوی خود درین سرزمین با عناوین مجعول وتاریخ آفرینی های دروغین بوده، واز مفاهیم زندگی باهمی وانسانی اقوام وملیت های ساکن این سرزمین صرف مفهوم حاکمیت، ملیت وقبایل متعلق بخود را در حافظه دارند و کشورمارا با همه دار وندار آن، مطاع موروثی وابدی خویش بحساب میآورند.
این همان مسألۀ است که باید است بصورت دقیق وهمه جانبه با اتکا بر مبادی علمی وتاریخی، دور از گرایشات بر تری جویانۀ مرسوم طی دهه های اخیر، تدقیق وبر اساس نتایج حاصله از آنها، حقایق موجود دررابطه باچگونگی ترکیب اتنیکی کشورآشکار، واساسات عینی مشکلات دیروز وامروز جامعۀ افغانستان، با جستجوی راه حل های مناسب ومنطقی بدانها مورد ارزیابی قرارگیرد.
درین مورد بر خورد های مصلحت آمیز ومحافظه کارانه، برمحورهای منافع فردی وگروهی، آیدآلوژیکی ساختن پرابلم های سیاسی واجتماعی، همچون گذشته ها، نه تنها هیچ دردی را مدوا نمیکند بلکه، عامل سردرگمی بزرگی، درراه رسیدن به حل واقعی وهمیشگی بحرانهای ناشی ازاین نابرابری ها نیز شده میتواند.
چنانچه همین اکنون ما شاهد حقیقت رشد یابندۀ بحران روابط با همی اقوام وملیت های ساکن افغانستان، درنتیجۀ طفره روی ها، وارونه نگری ها، اغماض و محافظه کاری های عمدی وغیر عمدی، در گذشته وحال، از جانب محافل حاکمۀ شئونیستی وقبیله سالاران، پیروان خطوط فکری انترناسیونالیستی چپ وراست، محافظه کاران معامله گروابسته به ملیت های محکوم کشورخود طی دهه های اخیرحیات سیاسی کشور، بصورت آشکار وانکار نا پذیر آن هستیم که، اگر امروزنیز بصورت دقیق وعادلانه ارزیابی وحل نگردد در آینده از این هم نتایج وحشتناک تری را در پی خواهد آورد!!!!!.
شهید عبدالعلی مزاری یکی از آن جمله شخصیت های بارز وبا شهامت تاریخ معاصر در کشور ماست که، شخصاً این حقیقت را با تمامی ابعاد وزوایای آن درک ودریک فضای عاری از تعصب وخود برتر بینی قومی ونژادی مصمم بمبارزه ، برعلیه کلیه اشکال نابرابری ها ی مرسوم وجاری در جامعۀ افغانستان گردید.
مزاری با صراحت ازحق برابری کلیه ملیت های ساکن افغانستان سخن گفت ونابرابری را با تمامی ابعاد سیاسی، اقتصادی وفرهنگی آن بی باکانه وصادقانه تعریف نمود. اقوام وملیت های موجود در افغانستان را بحیث عینیت های مسلم وانکار ناپذیربر شمرد. داشتن حق وحقوق انسانی وطبیعی هریکی ازآنهارا ، اعم از کوچک وبزرگ در یک معادلۀ انسانسالارانه وجامعی جمعبندی وارائه داد که، حق موجودیت وبقای تکاملی مجموع این اقوام وملیتها را با حفظ ارزشهای مادی ومعنوی متعلق بدانها متضمن بود.
از حق مشارکت متساوی الحقوق افراد وابسته به هر قوم وملیتی نظر به شعاع وجودی هر یکی از آنها در حاکمیت سیاسی، وازداشتن امتیازات متساوی در مسیررشد اقتصادی وفرهنگی با حفظ احترام به هویت واستفاده اززبان مادری، درزندگی روزمره دفاع نمود.
مزاری با درایت یک طبیب حاذق ونمایندۀ آگاه یک اجتماع مریض ومحکوم به محرومیت های مزمن، تعریف جامعی از محرومیت ومحکومیت را دریافته، وآگاهانه حاکمیت طلبی های نامشروع را در کلیه اطوار وجلوه های آن افشا ساخت. باتکیه بر حقایق موجود در جامعه، راه حل های بایسته را در جهت برون رفت از مخمسۀ تودرتوی نابرابری های ملی درساختار یک نظام فدرالی شجاعانه بمیدان کشید وبی باک از هر نوع تهمت وافترایی حدود جغرافیاوی ساحات مسکونی هر واحد اتنیکی را در نقشۀ عمومی کشور تثبیت، ودر پروسۀ تدویرشورای حل وعقد دعوت شده از جانب دولت استاد برهان الدین ربانی و جمعیت اسلامی افغانستان، پیشکش نمود. مسألۀ حضور نمایندگان را بر اساس کمیت نفوس هرملیت واز هر چند هزار نفر یک نماینده مطرح ساخت، که متأسفانه با برخورد های غیر عقلانی کرسی نشینان مواجه ومنتج به شکست وحدت وهمبستگی طبیعی وتاریخی اقوام وملیت های محکوم در مقابله با دسایس شئونیسم شکست خورده وانحصار طلب گذشته گردید، که حاصل آن تا امروز هم گریبانگیر مردم مظلوم ما بوده وجوی خونی که در آن وقت بر پا گردیده بود امروز با حضور جمعی از جهان به دریای خون مبدل شده است.
هر چندی که ظاهر قضیه بگونۀ دیگری است ولی حقایق نشاندهندۀ آن میباشد که، حل مسألۀ ملی درافغانستان، دیگراز حدود مؤثریت دارو های تسکین بخش وموقتی خارج است وتا دیر نشده باید است آنرا بگونۀ حق بینانه وواقع بینانه وبرای همیش یکطرفه ساخت!!!!
کار شهید مزاری درین مورد ودر عمق آن لحظات حساس وبحرانی تاریخ کشور که شئونیسم کهن داشت آخرین مجال موجودیت خودرا در وجود نمایندگان چپ نمای خوداز دست داده ، وبرای پذیرش همزیستی متعادل با دیگران هنوز هم هیچگونه آمادگی عینی وذهنی را پذیرا نبود، عملی بود انقلابی وشجاعانه که، یکجا با حرکت های رهایی بخش مجموع ملیت های محکوم کشورکه دیگر پذیرای مناسبات کهن، با همان شیوۀ غیر انسانی وغیراخلاقی قبلی نبودند، میتوانست منازعات تاریخی باشندگان کشور را برای همیش حل وفضای کشوررا برای حرکت بسوی تشکیل یک دولت ملی در وجود ملت واحد مساعد سازد.
بدبختانه که درک وهضم آن برای آن عده سیاستمداران محدود اند یشی که ، هنوزهم از واقعییت های موجود در جامعه آگاهی لازم را با خود نداشتند، ویاهم از طرح وروبرو شدن با واقعییتهای تلخ جامعه هراسان وناتوان بودند خیلی دشوار بود که ادامۀ آن بی خبری وکج فهمی ها تا هنوز هم یکی از گره های کوراین حقیقت تلخ در قضایای کنونی کشور ماست.
دوران حیات ومبارزات شهید مزاری رامیتوان یک دورۀ خاصی در حیات ملیت های محکوم کشور بحساب آورد که، اقوام وملیت های محروم کشور، بعد پشت سر گزاری راه طویل ومملو از قربانی وایثار، برای نخستین بار با امکانات بزرگ عینی در نبود آمادگی های لازم ذهنی وارد عرصۀ کار وزار گردیده وبزرگترین آزمونهایی را که سیر روزگار برای شان آماده ساخته بود، دروجود خود تجربه، واز توانمندی وناتوانی هاییکه با خود داشتند واقف گردیدند، که عمده ترین مسایل مطروحۀ آن آزمون بزرگ سرنوشت را بدینقرار میتوان برشمرد:
- طرد حاکمیت قبیلوی کهن وشکل گیری ذهنیت های جدید حاکمیت طلبانۀ قبیلوی در وجود نمایندگان بعضی از اقوام وملیتهای محکوم، با ادعا های برادر بزرگ شدن پس از قبیله سالاران قبلی .
- بروزوتسلط گرایشات آیدیالوژیکی راست ومذهبی، در کلیه عرصه های سیاسی واجتماعی، بعداز سقوط حاکمیت های آیدآلوژیکی چپ - تفوق یابی منطق زور وتفنگ در کنار هدایت پذیری های برده منشانه از منابع خارجی وبیگانه.
- تبدیل شدن شعار های سیاسی واجتماعی جامعه به شعار های آیدآلوژیکی، بامفقود شدن ماهیت آن خواسته ها، در زیر بار عقاید آیدآلوژیکی رهبران جهادی ونیرو های وابسته بدانها.
- استخدام دین بمثابۀ یک آیدآلوژی، از جانب محافل قدرت طلب بخاطر نیل به اهداف وآرمانهای جاه طلبانه ومعامله گرانه.
– کمبود آگاهی وخود آگاهی توده های مردم ورهبران سیاسی ازتعریف دقیق وعلمی واژۀ محرومیت ملی با مفاهیم حقوقی نهفته در آن، وعدم تفکیک حق طلبی با سلطه جویی های تیپ نوین که بیشترینه باعث ظهور حرکات عقده مندانه وانتقامجویانه در اشکال مختلف آن در بخش های معینی از بدنۀ خلق های محکوم گردید.
- مشکل انسجام وتوحید فعالیت های حق طلبی خلق های محکوم در مبارزه برعلیه شئونیسم وقبیله سالاری، درعدم موجودیت یک خط فکری فراگیردرانطباق با واقعییت های عینی وچندین ملیتی جامعه، ونبود توازن وتفاهم آگاهانه به نفع ایجاد یک جبهۀ واحد ضد شئونیستی، درمیان حلقات سیاسی ونظامی برخاسته از ملیت های محکوم در آن شرایط. این مشکل با همان جدیت هنوز هم وجود دارد
- گرفتاری در شبکۀ عنکبوتی کج فهمی ها وبد فهمی های عمدی وغیر عمدی در رابطه با سرنگونی شئونیستیم حاکم وعدم موجودیت آمادگی های عینی وذهنی در جهت جلو گیری از شکل گیری یک قدرت جدید شئونیستی، در وجود هریکی از اقوام وملیت های محکوم دیروز، وجلو گیری از احیای دوبارۀ شئونیسم کهن در قالب های جدید. این مشکل با گذشت هر روزی وسیع تر وگستره تر میشود.
- بیسوادی وعقب ماندگی سیاسی واجتماعی توده های مردم که زمینه را برای بهره برداری های غیر اخلاقی وغیر انسانی عدۀ از افراد وگروه های استفاده جوومعامله گر از بدنۀ خود اقوام وملیتهای محکوم ومنابع استخباراتی کشور های خارجی مساعد ساخته بود.
- نبود یک خط سیاسی واقعبینانه وملی در سیاست خارجی کشور، باعدم بر خورد های دقیق وحساب شده دربرابر مداخلات گسترده وهمه جانبۀ کشورهای بیرونی ، خصوصاً کشور های همسایه .
- تداوم روابط از قبل تثبیت شدۀ جریانات سیاسی کشور با منابع دولتی واستخباراتی دول همسایه بر اساس دستور پذیری های دوران جنگ مقاومت که، در جریان جنگ مقاومت بر علیه روس ها ونمایندگان ایشان در خارج از کشورو درخاک کشور های همسایه به قوام رسیده وهنوزهم روابط آن جریانات بر اساس فرماندهی نیرو های حامی ایشان در خارج از مرزهای کشور به پیش می رفت.
- بحران اعتماد باهمی دربین نیرو های سیاسی موجود در کشور، وشیوع معاملات مقطعی ونا پایدارآشکار وپنهان سران تنظیم ها واحزاب جهادی در رابطه باهم .
- عدم آمادگی وفقدان تجربه های لازم نمایندگان سیاسی وابسته به خلق های محکوم برای مشارکت فعال در یک نظام جدید سیاسی.
- ضعف فرهنگ سیاسی وعام شدن سیاست درجامعه با نبود آگاهی های لازم درین زمینه .
- نبود یک طرح روشن از نظام سازی بعداز فروپاشی حاکمیت حزب دموکراتیک خلق، وچسبیدن نیروهای عمدۀ سیاسی به تقسیم وترکۀ قدرت های ناپایدار وغیر مشروع دولتی.
- حذف مردم بالوسیلۀ مردم از مشارکت در تصمیم گیری وانقسام جامعه به جهادی های پیروز وغیر جهادی های شکست خورده-
- پراگندگی نیروهای روشنفکری وعدم آمادگی آنها در گزینش یک راه مستقل وجدا از تلاطم بازی های تقسیم قدرت وثروت، با رویکرد های ناسیونالیسم گونه وکورکورانۀ بدون در نظر داشت نیازمندی های زمان وحقایق دیروز وامروزجامعه.
همۀ این مشکلات مانع بزرگی را درمسیر راه مبارزاتی مردم افغانستان بالخاصه خلق های محکوم آن ایجاد نموده بود که در اکثر حالات موجبات به هدر رفتن امکانات ودست آورد های بزرگی را در تاریخ فراهم نمود، که در نتیجۀ آن نه تنها استاد مزاری جام شهادت نوشید وهزاران پاکباز راه مبارزۀ حق جان های شیرین خودرا فدا نمودند، آرمان رهایی خلق های محکوم نیزازاسارت قبیله سالاری با شکست سنگینی روبرو، ویکباردیگر قبیله سالاری تیپ فاشیستی غرب آزموده، بعداز آمادگی های لازم، با لباس لیبرالیزه شده ودموکراسی قلابی وارد عرصه سیاسی کشورگردیدکه، با ایجاد دوجبهۀ باهم متحد طالب وضد طالب مصروف جنایت آفرینی های وقیحی در سرتاسر کشور میباشد.
مردم افغانستان همه روزه با نگرانی در انتظار آن اند که چه وقت واز کدام طریق، طالبان شکست خورده وآلوده دامن بخون عزیز ترین فرزندان این خطه، با کدام نام وعنوانی داخل دستگاه حاکمیت دولتی خواهد گردید، وسر نوشت مردم ستم دیدۀ افغانستان بعد آن چه خواهد شد.!!!!!!
پس راهی را که شهید مزاری در مسیر انکشاف مبارزه بر علیه نا برابری اساس گذاشت نه تنها به انتها نرسیده بلکه با دشواری بیشتر فرا راه نسل های امروز وآینده مردم ما قرار دارد.
از همین جاست که ما خودرا مکلف بدان میدانیم که با تجلیل وگرامیداشت از کارنامه های شهدای راه آزادی وعدالت، مدرسۀ حق طلبی وعدالت خواهی را همیشه باز ودر رونق نگهداشته وتجاربی را که از نتیجۀ این مبارزات غرور آفرین برای مردم ما بجا مانده چنان تعمیم بخشیم که هر طفل هزاره، ازبیک، تورکمن ، ایماق، قرغیز، قزاق، تاجیک، بلوچ، پشه ای وغیره ادامۀ این مبارزه را دین خود انگاشته، واعتقاد همزیستی عادلانه ودور از نابرابری هارا در کنار سایر اقوام وملیت های کشوربه باور وایمان خود مبدل نماید.
من یکبار دیگر تکرار میکنم که هدف از تجلیل این روز ها صرفاً محفل آرایی ونمایش نه بلکه زنده نگهداری سنت های مبارزه بر علیه ظلم واجحافی میباشد که از تاریخ شوم استبداد به دوران مامنتقل گردیده است.
شهید مزاری ودیگر رهروان راه حق وعدالت با پذیرش همۀ مشکلات در راهی که تاریخ در برابر ایشان قرارداده بود به مبارزه وکار فعال سیاسی اقدام وکاری را که دین خود می پنداشتند به انجام رسانیدند ولی راه مبارزه برای رسیدن به آرمانهای مقدس حق طلبی وعدالتخواهی خیلی هاهم دراز است، که ما همین اکنون نیز با همۀ آن فراز وفرود هایی که کشورما پشت سر گذاریده با هزاران معضلۀ حل ناشده در رابطه با تساوی حقوق همۀ اقوام وملیت های ساکن کشور سر دچاریم .
هر چندی که ظاهر قضایا موضوع را بگونۀ دیگری جلوه میدهد وما شاهد راهیابی تنی چند از افراد وشخصیت های وابسته به ازبیک وهزاره وتورکمن وغیره در بعضی از پست های کم اهمیت وصرفاً بنام مقامات عالی دولتی میباشیم، ودر پارلمان نام نهاد وبی صلاحییت کشورهم، برای اولین بار ناظر آنیم که یک عدۀ قابل ملاحظۀ هزاره وازبیک راه یافته وکرسی ریاست پارلمان هم به گونۀ سمبولیک، باهدف برون رفت از کشمکش طولانی مدت نمایندگان پشتون وتاجیک بر سر احراز این مقام، به یک وکیل ازبیک تعلق گرفته است. ولی توطئه های پشت پردۀ باز گردانیدن دوبارۀ طالبان به حاکمیت سیاسی کشورکه با تشریک مساعی مجموع هوا داران نظام تک ملیتی وبعضی از کشور های حامی وبانی حرکت فاشیستی طالبان در جریان است، هر روزی بیشتراز پیش نیرومند تر میشود. این خطر را نباید بدست کم گرفت واز عواقب آن غافل بود، زیراحاکمیت طلبان نژاد پرست وقبیله گرای کشور، اکنون در هردو طرف خط جبهه، در اتحاد وهمکاری های تنگاتنگی، خودرا آمادۀ تسخیر دوبارۀ اهرم های قدرت سیاسی کشور نموده وهر آن ممکن است که مجموع دست آوردهای نسبی طی یک دهۀ اخیر را بصورت ناگهانی نابود ونظام فاشیستی را که تاریخ حکم نابودی آنراصادر نموده است دوباره در کشور مستقر سازند.
پس تا امروز هم بیعدالتی ونا برابری ملی بهمان شیوۀ کهن وآرایش های جدید در جریان است که ، ایجاب آگاهی وبیداری خلق های محکوم را در جهت جلوگیری از تکرار فاجعۀ عظیمی مینماید که در قالب های جدید نژاد پرستی وبر تری جویی های فاشیستی در حالت شکل گیری فزاینده قرار دارد.
صلح وعدالت هیچگاهی با حرف محض وجملات زیبای روی صفحات کتابها ، بیانیه ها، مقالات وسخنرانی های پر طمطراق حاصل شده نمیتواند. برای رسیدن به صلح عوامل جنگ را باید دقیقاً شناسایی وتعریف نموده و از ریشه نابود کرد، وبرای تأمین عدالت، ظلم ونابرابری را ریشه کن نمود.
حرافی های بدون اعتقاد وعمل، عوامفریبی وخود فریبی وحشتناکی است که، نه تنها غایۀ صلح وعدالت خواهی را تقویت نمی نماید، گاهی هم کاروان حق طلبی وعدالت خواهی را دچارسوء فهم وبرداشت های بنیاد بر اندازی نموده واز مسیری که باید است تعقیب نماید به فرسنگ ها دور میسازد.
ستم ملی در جامعۀ کثیر الملیة افغانستان یک واقعییت درد ناک ومهلکی است که عامل عمده واساسی بحران های گذشته وحال این کشوردرپیآمد های طبیعی وشوم آن نهفته است. تا زمانیکه راه حل دایمی وعادلانۀ این تضاد خانمان براندازتاریخی واجتماعی بصورت همه جانبه ومتکی بر حقایق موجود درجامعه جستجو وعملی نگردد، محال است که از صلح وعدالت سخن گفت و به تحقق همیشگی وعادلانۀ آن امیدوار بود.
هر نوعی بازی با کلمات به شکل فلسفه بافی های اغوا کننده، وعوام فریبانه،در جهت استتار واقعییت های مربوط به ستم گری ملی در جامعۀ افغانستان، از جانب هر کسی ودر هر کجایی که باشد، در حکم همکاری با ستمگران وفریب دادن محکومین است که، باید است قاطعانه بر علیه آن مبارزه کرد، وچهره های غدار فرهنگی سیاسی را که، با گرفتن ژست های معصومانه ودلسوزانه مصروف اغوا وتحمیق مردم اند افشا نمود.
به آرزوی اتحاد وهمبستگی کلیه مظلومین وستمدیدگان کشور در راه تأمین حق وعدالت در کلیه عرصه های زندگی مردم ما
یاد وخاطرۀ شهید مزاری ودیگر شهدای راه آزادی وعدالت جاویدان باد