سرورمنگل    

 

 

   سلطه گرائی نظامی امریکا   

  با دیکتات برجهان !    

 

 

امریکا رادربرابرجهان و جهان را دربرابرامریکا قرارداده است ! 

  پاکستان درردپای حامیان استعماریش ازقرن 20 به 21 م .         

 

قسمت سوم  

  پاکستان مدعی برتری جوئی منطقوی است.  

 دولتهای استعماری اروپا بخصوص استعماربریتانیای کبیرهمانطوریکه رسیدن بسرزمین هندوستان وتصاحب ثروتهایش را درطی سالهای طولانی ،    بامشقت ومصارف هنگفت جانی ومالی آماده کرد، هیچگاه ازیاد نبرد دکتورینی  راکه بطوردوامداروجاویدان درآینده بتواند ازآن برای تامین سلطه ومنافع دائمی اش درهرگوشۀ ازجهان ومنابع آن ، بخصوص کشیدن دیوار بدور هندوستان وتحکیم سرحدات شمال غربی آن که همواره قشونهای متجاوزازاین مسیروارد هندوستان شده وآنجامانده اند وتمدنهای آفریده ونابودساخته اند.هخامنشیهای فارس، سکندریونانی،دولت ساسانی، قشونهای اعراب ، ترکان، مغلهاوافغانها به این سرزمین لشکر کشیده وآنرا مورد تاراج وکشتار قرار داده اند. دولتهای اروپائی پرتگالیها، هسپانویها، فرانسویها وانگلیسها یکی درپی دیگر برای اشغال وتاراج هندوستان بین خود به کشتارهای بحری وبری تلفات عظیمی داده اند تا اینکه انگلیس فاتح برحریفان غالب آمدوآخرین بقایای دولتهای مغلی ولودی را درهندوستان واژگون واقتدارمستقیم ملکه الیزابت امپراتورس هندوستانرا اختیار کرد. انگلیسها همواره برای حفاظت سرزمین هندوستان سپردفاعی شمال غرب هندوستانراکه بطورطبیعی با کوه ها ودره های صعب العبورونیروهای انسانی ـ قبایل سلحشوروآزادیخواه پشتون محصوراست بسرحد دفاعی هندوستان مبدل ساختند. سیاستهای ریشه دار استعماری انگلیس، هنگامی تخلیه قوای استعماری ازهندوستان،باپیش بینی ودورنگری ـ تشکیل دولت اسلامی پاکستان را درسرزمینهای هندو افغانستان به اجرا درآوردند وقیمومیت چنین دولتی راازلحاظ نظامی وساختاردولت ملکی بدست خویش متمرکز کردوپاکستان درحلقۀ این استراتیژی بگونۀ که تا امروزاضافه ازنیم قرناست که بحیث میراث شوم استعماربغرض بی ثباتی هندوستان وافغانستان عمل میکند. زمامداران پاکستان بطور پیگیربدعوی های سرزمینی واسلامی برای بی ثباتی هندوستان وافغانستان ازحمایت مستقیم دولت انگلیس وایالات متحده برخوردار اند، تا آنجاکه زرادخانۀ قاچاق سلاحها، تریاک وهروئین وتربیت باندهای تروریستی ودسترسی بسلاحهای اتومی واخیرا موجودیت عصامه بن لادن درجوارمرکز نظامی استخباراتی ، هنوزهم ازمحبت وآغوش گرم انگلیس وامریکا سود میبرد. 

چندروزقبل ازعملیات هالیودی گاردهای کماندوئی امریکا که به اصطلاح به اقامتگاه عصامه بن لادن بداخل پاکستان وی را شکارکردند. صدراعظم پاکستان آقای گیلانی بکابل سفر داشتندوطی مذاکرات جدی درپس پردۀ با رئیس جمهورافغانستان بمنظور اتحاد دوکشوردرمبارزه علیه طالبان ، ظاهرخبربود، اماپس ازملاقات سران دولت افغان وپاکستان درکابل( پس ازسفر16 اپریل سال جاری صدراعظم پاکستان بکابل افشا شده است) که آقای یوسف رضا گیلانی درفضای دوستانه وبا لبخند برلب ازرئیس جهمور کرزی خواسته های رامطرح ساخته است : " درصورتیکه افغانستان ، پاکستان را بحیث متحد منطقه ئی خود قبول کند ـ پاکستان آماده است برای مهار کردن طالبان تلاش کند". استدلال پاکستان براین مبنی است که ؛" امریکا دیگرتوان حضور موثردر منطقه را نداردواتکای بیش ازحدافغانستان به امریکا سبب خواهد شدتا افغانستان همکاری کشورهای همسایه خودرا ازدست دهد." ضمن این ملاقات صدراعظم پاکستان استراتیژی ونیات آینده پاکستان را روشن ساخته وضمنا از کرزی خواسته است  تا بجای امریکا ، " باپاکستان همکاری نظامی استراتیژیک داشته باشند" وهم پاکستان خواستار نقش کلیدی تری اقتصادی است تا بشرکتهای پاکستانی دراستخراج معادن افغانستان اولیت داده شود " ( 1 ) چنین پیشنهادها واظهارنظرها نشانگراستراتِیژی کهنه استعماریست که  همواره استعمار کهنه ونووزمامداران ونظامیان پاکستانی پس ازتشکیل پاکستان درسرزمینهای هندوافغانستان خوابهای آنرا می بینند وبارهاست که منطقه را به تشنج وجنگ کشانده وپاکستان روز تا روز تسلیح واتومی شده است. 

خواستهای صدراعظم پاکستان ازآقای کرزی بر استراتیژیکی تکیه دارد که ازیکطرف بخوابهای دیرینۀ جنرال ضیاالحق برای الحاق افغانستان بپاکستان دریک جمهوری فدرال زمینه سازی میکندواز طرف دیگرنمی تواند با تصمیم گیریهای نظامی امریکا وانگلستان درمنطقه بی تعلق باشد، بخصوص شکار عصامه درپاکستان بهیچصورت بی رابطه به سفر صدراعظم پاکستان وطرح تقاضا های بلند وبالا ازدولت افغانستان عاری ازمشاوره های امتیازطلبانۀ انگلیسها وامریکا نبوده است .( 2 ) یوسف رضا گیلانی صدراعظم پاکستان که درملاقات اخیربا کرزی ، « تلاش خودرا برای مهار طالبان » مشروط به برآوردن خواستهای می سازدکه عملا افغانستانرا بحیث کشورنیمه مستقل ودرتحت قیمومیت اردوهای بین المللی ـ به پاکستان ترغیب ومشروط می نماید. چنین تقاضا ها درپس لبخندهای دوستانۀ آشنا که تحت نام " یافته های بی بی سی ازمذاکرات اخیر رهبران پاکستان وافغانستان سه شنبه 26 اپریل"نشانگر تلاشهایست درسمت برآوردن آرزوهای انحلال افغانستان درپاکستان ـ «تحت نام  متحد منطقه ئی پاکستان ». چنین سیاست واستراتیژئی به بی بصیرتی سیاستمداران پاکستانی گواهی نمیدهد، بلکه شعله ورنگهداشتن جنگ درافغانستان را تابرآوردن آرزوهای بلندپروازانۀ که ازتشکیل پاکستان با آن همراه است وانگلیسها وامریکائیها هرچی بیشتر آنرا پرورده وبارورساخته اند، نشانه گرفته ومتکی است. 

 کلیت حضور نظامی امریکا درافغانستان که برمنطق مبارزه با تروریزم همراه است ، انتظاربود که ازپاکستان بحیث برگ برندۀ دراختیار امریکا برای  سلطۀ وعادی شدن اوضاع درمنطقه وگسترش جغرافیای که بطرف شمال هندوکش تا مرزهای روسیه وهم جنوب روبه آبهای گرم وهم مراکز انرژی زای خاورمیانه وآسیای مرکزی وهم با نوخاستگان چین وهندوستان جدیدهمرزودر سرنوشت بالندۀ آسیا که بربالهای پویائی اقتصادی وگشایش بسوی شبکه های جهانی تجاری ،مالی ومنابع سوخت درحال اوجگیری است بهره بردوسهیم شد. گیر ودارهای ژوئوپلیتیک وبحرانهای داخلی دست وپاگیروخشونتهای برآشفته داخلی وبیرونی درهمین بستر است که برای بازیهای آینده بصحنه می آیندو بزرگترین قدرتهای جهانی مثل دولت امریکا را وامیدارد وناگزیرمیسازد تابا منافع متضادکنارآید.( پاکستان ، افغانستان ،هندبخصوص وآسیا درتمامیت آن پاکستان برچنین حقیقتی ازحضور نظامی نه تنها آگاهی دارد، بلکه بخشی ازتوانائیهاوامکانات خود را بکار گرفته وتوانسته که قشونهای ایالات متحده وناتو راطی یک دهه درباطلاق افغانستان وپاکستان گیرانداخته وهم مدعی راندن  شوروی بمرزهای روسیه امروزیست وهم میداند که امریکا ومتحدین آن پس ازیکدهه جنگ وکشتاردیگرمیکوشند بوضع آبرومندانه ازاین مهلکه خودرا بیرون کشند.  

ایالات متحده نمی تواند دراین بازی هندرا نادیده بگیرد،زیراهند درکفه ترازو باچین وفشاربرپاکستان وتلاش برای بهبود اوضاع درافغانستان دارای پویه گری آشکار است. برعکس؛ پاکستان درمسئله کشمیربا هند نرمش ناپذیراست وباتوسل به چین بحیث یکی ازسوپر قدرتهای جهانی ومنطقه تکیه می زند وازهرگونه وسیله وتلاش برای ازکار انداختن ودورساختن هندبرای بهبود اوضاع درافغانستان  استفاده می نماید.سوال جدی اینست که امریکا تا کجا می تواند بخواهشات این کشورتن دهد؟ اما دیده می شود که مذاکرات، واشنگتن ، افغانستان وپاکستان بدون هنددرراه است وقراراست درآیندۀ نزدیک دفتری برای طالبان درخلیج فارس کشوده شود، اگر پیشرفتی درکاربودطی کنفرانس بین المللی بشمول تمام همسایگان هم مرز به افغانستان ونزدیک به آن ، مثل: ایران ، چین ، هند، روسیه ، پاکستان ... باردیگر برای افغانستان مشروعیت اسمی فراهم خواهد شد. 

 پاکستان برای نشان دادن باز بینی سیاست خود که آقای زرداری طی این روزهای بمسکو وچین سفر کردوچین واکنش سریع دربرابر رئیس جمهور داشت که مبنی بروعدۀ اهدای 50 فروندجنگده  جنگی تکامل یافته( ژف17 ) به پاکستان بود.امریکا نیز برای اقناع پاکستان بنرمشها ووعده های چند پهلو تن میدهدکه سفر سناتور دموکرات جان کری وعده همکاری داد.رابرگیت وزیر دفاع درسفربه پاکستان اعلام کردکه هیچ دلیلی وجودندارد که دوستی وتبانی پاکستان را با عصامه بن لادن گواهی دهد.مارک گروسمن نمایندۀ شخص اوباماومایکل مورل مرد شمار دوم سازمان سیاکه عملیات آی اس آی وسیا را همآهنگ می سازندبپاکستان سفرداشتندوروزهای نزدیک خانم کلینتون نیز به پاکستان قراراست سفری داشته باشند.همچنان پاکستان نه تنها با افغانستان با عجله  با امضای پیمان اسلام آبادشد، بلکه وزیرخارجه پاکستان برای زمینه سازی های حسن نیت بهند رفته است . پاکستان دراین بازی که طوفان وتنش چه ازداخل وازبیرون،پاکستان را می پیچاند، ممکنست نظامیان ودولت مردان پاکستانی با کمی تغیروجابجائیها طوفان وتنش حاضررا ازسر بگذارانند، امابار ها تجربه شده پاکستان ازهوای بلندپروازانه که دریک استراتیژی درازمدتی درطول جغرافیای که یک مرزآن از شمابه هند برسر مسئله کشمیرودرجنوب باآبهای گرم ودرغرب وشمال با منابع انرژی وبازارهای آسیای میانه کم نمی آید.نظامیان پاکستان حاضر نیستندبه سازشی تن دهند که درمنطقه بنای آن برنقش پاکستان برمبانی آرام سازی منطقه، تجارت همسان ومساوی وروابط همسایگی نیک گذاشته باشد انظاربرده نمی شود. 

  بطورساده وخلاصه :

 ـــ  پاکستان کلیت ضرورت حضورنظامی امریکارا درمنطقه وافغانستان که  برمنطق مبارزه وانهدام تروریزم بنا شده ودرباطلاق افغانستان وپاکستان گیرافتاده وامریکا ومتحدین میکوشند بوضع آبرومندانه ازاین مهلکه بیرون شوند پاکستان تشخیص میدهد که لازمۀ تحقق این هدف آنست که امریکا نمی تواند پیوند با پاکستان رابگسلاند. 

 ــــ پاکستان به افغانستان بمفهوم آفبیک ( عمق استراتیژیک) پاکستان دررقابت سیاسی ، نظامی با هندوستان درمسئله کشمیرومنطقه می بیند. با آنکه این مسئله بطور رسماشامل گفتمان سیاسی  باامریکا وافغانستان نیست ، اما برای پاکستان ونظامیان آن کلیت بجا دردراز مدت وقابل تحقق واجرا است. ازاین جهت برای پاکستان بابرداشت وگذرازنظر امریکا مفهوم است که پاکستان  پارۀ ازچاره وبخشی ازمسئله است . 

 ـــ پاکستان  تحت نام  «همکاری نظامی استراتیژیک » ازافغانستان مصرانه میخواهد ـ تا ازایجاد « پایگاه های دایمی نظامی امریکا » درافغانستان صرفنظرووارد همکاری نظامی با پاکستان شود. 

 ـــ طلب نقش کلیدی تراقتصادی درافغانستان واینکه آقای صدراعظم می طلبد که " به شرکت های پاکستانی دراستخراج معادن افغانستان حق اولیت داده شود." وهم پاکستان بشدت تمایل نشان داده است که امریکا وهند ازروند مذاکرات کنونی با طالبان کنار گذاشته شوند." ( 3 )           

 ـــ خواست ازشرکت پاکستان درمبارزه برای مهارطالبان که همواره صفحۀ باز روی میزرئیس جمهور کرزی است، ازطرف پاکستان با سرشوراندن تائیدی وهمدردی همراه بوده ، اما با بیرون شدن اردوهای امریکا ومتحدین ازافغانستان مغایربا هرتوجیهی دیگری ازهرجائی ، برای پاکستان ونظامیان آن شکست اردوهای متحدین وامریکا دریک جنگ نابرابربسود پاکستان ارزیابی می شود. ( مانند شکست شورویها ) دیگربرای تحقق آرزویهای پاکستان زمان آن فرا رسیده که بدون مسامحه آرزوهای تاریخی اش را مطرح سازدوپاکستان را بحیث محوروحافظ منافع منطقوی کشورهای غربی وامریکا دربرابرهند، افغانستان، ایران وآسیای میانه وحتی چین وروسیه مطرح سازدوسربن لادن  را بحیث اهدائی پیش درآمداین معامله واعتماد سازی به اوباما وموفقیت باردوم او درانتخابات امریکا اهدا نمود. 

 سفررسمی صدراعظم پاکستان بکابل، رسما حاوی پیشنهادهای بوده که طی آن ازآقای کرزی توافق «کپیتالاسیونی» خواسته شده است که بمعنی « تسلیمی » بی قید وشرط است . این همان پیشنهاد جنرال ضیاالحق،شرکت افغانستان دردولت جهموری اسلامی فدرال پاکستان که گویای همان سیاستهای استعماری نظامی غلبه با زوروبحران آفرینی وسلطه جوئی که درکلام دپلوماسی پاکستان «دست یافتن بعمق استراتِِیژیک افغانستان» که دولت حاضردراین نزدیکیهاگفته بود که آنها « درپی سیاستهای اند که افغانستان عمق استراتِِژیک آنرا میسازد.» است . 

  مصالحه با طالبان ودایرکردن  پایگاه های نظامی دایمی امریکا. 

 پلان مصالحه جمهوری اسلامی افغانستان با طالبان اینکه چقدرواقع بینانه وبرای طرفین قابل قبول است؟ سوالیست ، که ازهردوطرف با تردیدوبی باوری به آن دیده می شود. باید گفت که پیش ازآنکه مصالحه یک استراتیژی حل مسائل افغانستان باشد ـ یک تکتیک وشیوه دام گستری وبه تله اندازی یک دیگرو تضعیف حریف است، یعنی نوعی از مقابله پوشیده درلحاف زیبای مصالحه وآشتی ، بغرض منحدم ساختن نیروهای یکدیگراست. یکطرف معامله معلومست که دولت افغانستان وائتلاف بین المللی درراس امریکا است وطرف دیگرمعامله که طالبان اند، بقول وزیرامنیت افغانستان "آدرس مشخص ندارند"ودرشب تاریک وخفا یاعلنی بعملیات دهشت افگنی بداخل افغانستان می پردازندوبحیث نیروهای اهریمنی عمل میکنند واگر هم دولت پاکستان را بحیث کشورمعلوم وبا آدرس معین ، حامی آن بشناسیم . پاکستان خودحاضرنیست از خرشیطان پائین آید ودرمبارزه مشترک علیه القاعده وطالبان با ائتلاف بین المللی درراس امریکا وافغانستان صادقانه اشتراک نماید . 

 پاکستان برعکس واقع ! آنچی طی نیم قرن پس ازموجودیت آن درمنطقه بحیث کشوراسلامی ادعا دارد ـ عمل نمیکند.  طی این زمان کوتاه وارد سه جنگ بزرگ با هندوستان برسرکشمیرشدوعلاوه براینکه بازنده بود، سرزمین بنگال را که امروزکشوری بنام بنگله دیش است ازآن مستقل شد.با افغانستان مرزهای داغ وخشونت بار داشته وطی چهاردهه اخیربیشترمداخله گرانه ودهشت افگنانه بوده است. پایگاه های تربیه وتعلیمات خرابکاری ودهشت وترور تحت نظارت مستقیم نظامیان پاکستان وامدادمالی ـ تخنیکی وفنی کشورهای مانند انگلستان ، امریکا ،عربستان صعودی ودیگران همواره خودرا درمرکز توجه امپریالیزم جهانی قرارداده وبرای بی ثباتی کشورهای هند  وافغانستان پس ازجمهوری ، بخصوص جمهوری دموکراتیک را  با اهداف  وتلاشهای ضدشوروی امریکا وتوسعه طلبی خویش درافغانستان همآهنگ کرد . اینک چهاردهه جنگ وخشونت علیه افغانستان ومردم آن که با تربیت باندها واجیران دست بالائی درامور داخلی افغانستان دارد.کاربجائی کشید که بوسیلۀ دولت مجاهدین نظام دولت وهستی که طی قرنها به اثر مجاهدت مردم ودولتها سازمان یافته بوددریک چشم بهم زدن بتاراج رفت، کشور فاقد قانون ، دولت ، نظام امنیتی ودفاعی شد.طالبان نیزکه مخلوق پاکستان است، برکرسی امارت افغانستان برداشته شدند. استراتیژی سازان جهانی وبرندگان جنگ سرد، اشغال افغانستان را بدسترس دیدندوبی محابا به این کشوربی دفاع که از قبل خلع سلاح وبطورکامل ورشکسته شده بود ببهانۀ ئی هجوم آوردندوافغانستان رابتصرف گرفتند.طالبان ،القاعده وسایرجناح بندیهای اسلامی جهادی بپاکستان وایران بخصوص پاکستان جا بجا شدوباردیگر درجهادی برضد امریکا ومتحدین آن از یخن نظامیان پاکستان سربرآوردندواینک یکدهه است که بحیث نیروی مقاومت علیه تجاوزامریکا به افغانستان ، جنگ وبحران را ادامه داده ،تلفات ونابسامانیهای  وسیع رابغرض  ادامه وبسرآوردن اهداف توسعه طلبانۀ امپریالیستی را با موانعی جدی مواجه ووادار به مصالحه وآشتی ازطریق پاکستان نموده است. پاکستان همواره درنقش حامی طالبان ،القاعده وسایرباندها وحلقاتی ازدهشت افگنی درعمل درعقب آنا نست،اما همواره درمبارزۀ برضد تروریزم درپهلوی امریکا واتحادبین المللی آن خودرا جا می زندوبارها عملیاتهای وسیع نظامی برای ارضا وقناعت امریکا ومتحدین غربی آن بداخل پاکستان علیه این شبکه ها را براه انداخته وازتلفات سنگین دوطرف وتشدید اعمال تروریستی  وتلفات جانی ومالی آن گزارش کرده است . 

برهیچکس پوشیده نیست ـ حقیقتی که طالبان والقاعده ساختۀ خرد،دست وکیسه کیست ؟ بیشترازهمه ایالات متحده امریکا ومتحدان غربی آن درهمکاری برای پیشگیری ازوجود دولت های مستقل وباثبات که بمنابع وتوانائیها وهمکاریهای منطقه ئی خود متکی باشندرا جلومیگیرندوبرای اینمنظور کشور ومنطقه را بی ثبات ساخته وازآن بغرض پوشش اهداف توسعه طلبانۀ وعملیات تهاجمی هدفمند خویش بهره میگیرند.هدف ازتاسیس پایگاه های تهاجمی سریع کوچک وبزرگ ، دایر کردن پکتهای نظامی منطقوی، پایگاه های نظامی، سازمان جهانی ملل متحدوسازمانهای جانبی آن به اختیار پنج کشورصنعتی جهان جمع یک ( 5+1 ) است.ایالات متحده درتلاش است تابهرطریقی شده سلطۀ کامل را بردولتها، منابع وبازارهاونیروهای نظامی ، امنیتی، مالی ، حقوفی، اقتصادی کشورها تامین و سران دولتها و احزاب ، ارگانها ی امنیت وسازمانهای مختلف واز آنجمله رسانه های اطلاعات جمعی رابطورمستقیم  مطابق منافع امریکاوامنیت آن تحت کنترول یگانۀ خود داشته باشد.

 پاکستان یکی ازکشورهای جنجال برانگیزمنطقوی مانند اسرائیل است که به اهداف استعماری امریکا وانگلستان خدمت میکند. پاکستان که  درتنظیم جنگهای تنظیمی علیه هندوستان ودولت افغانستان واتحادشوروی مورد توجه بیشترغرب قرارگرفت وتوانست همکاریهای نظامی ومالی عظیم جهان راازطریق ایالات متحده بخودجلب کندودرزمانی کوتاهی بی دغدغه وبی دردسر بکشوراتومی منطقه بالا رفت. سیاستمداران پاکستانی هیچگاه فکرنمی کردند که روزگاری خواهد رسید که امریکا ممکنست برای حضورمستقیم نظامی ومنطقوی این بخشی ازآسیا، توانائیهای خویش رابه افغانستان درهمجواری پاکستان، ایران ، کشورهای آسیای میانه ، چین وهندوستان متمرکزسازد؟ امابحران سازی وتحمیل جنگهابرافغانستان، خلاف توقع پاکستان، افغانستان  رابمرکزتهاجم عظیم  نظامی وتاریخی دولتهای غربی قرارداد وپاکستان قسما نه تنها بحاشیه مانده، بلکه بطوراجتناب ناپذیردربرابر منافع ایالات متحده قرارگرفته است.دلیل رفت وآمدهای اخیرزمامداران پاکستانی بکابل واسلام آباد،مسکو وپیکن ودهلی بیشتردرمحوراسلام آباد میچرخدتا افغانستان . هنوزافغانستان بنا بربحران نظامی وسیاسی وضعف دولت آماده نیست بکمک وهمکاری مشترک با هند ـ امریکا ومتحدین آن را قانع سازدـ تا بطریقی پاکستان را دربیلانس خواسته های خودبحیث یک کشورهمجوارمتساوی الحقوق در جایش بنشاند. 

 برآگاهان پوشیده نیست ـ اینکه مصالحه دارای خطوط مطالباتی نامشخص وعام است، همانطورجناح بندیهای متقابل مصالحه  ازگلبدین حکمتیارتاطالبان والقاعده وسازمانهای نظامی پاکستان وکشورهای اطراف افغانستان بدون استثنا ، کم وزیادتر اهداف استراتیژیک تامین نفوذ منطقوی متفاوتی رابداخل افغانستان ازطریق مصالحه تعقیب میکنند که با حضور نظامی امریکا ومتحدان آن  وتقویت صلح درافغانستان درتقابل است وباتوسعه طلبی اسلامی پاکستان ودهشت افگنیهای طالبان والقاعده همنوا شده وسعی بعمل می آید تا هرچه بیشترایالات متحده وشرکا بدرون بحران وجنگ به اصطلاح تحت نام« مقاومت افغانها » رانده شوند. 

  تنش وادامه جنگ ومنازعه درافغانستان  نه تنها عامل آن ضعف افغانستان است، بلکه موقعیت جغرافیای ـ اجتماعی وسیاسی است که آنرا برسرراه کشور هاومناطق بزرگی ثروتمندوغنی هندوستان، چین، آسیای میانه تا قفقازوغرب  ازایران به خلیج فارس وعرب قرار داده است.چنین موقعیتی طی قرون متمادی وپیهم مورد هجومهای کشور گشایان بزرگی بوده واست. 

 درآستانۀ آغازوپایان قرن بیستم ـ تاریخ مردمان اینکشورشاهد تلاشهای بغرض ترقی وشگوفائی وتعالی این سرزمین بوده که با مداخلات، توطئه ها وبحرانها وجنگها با خاک وخون یکسان شدوبخصوص که درمرکز این تباهی ها ازجهالت، جنگجوئی ، بهانه های دینی ومذهبی وغرورآزادیخواهی مردم ما  بهره گرفته شد ودرخدمت کشورگشایان زیانهای را به اینمردمان وارد ساختند که امروز تلافی آن بسیار دشواراست .                                                             با چنین پیش درآمد کوتاه  امروز میتوان نتیجه گرفت که بحران وجنگ امروزناشی از تضادهای اجتماعی ، طبقاتی ،قومی، زبانی، دینی ، منطقوی باشندگان این سرزمین ومطالبات گروه های مردمی بالا شعله ور نشده، بلکه برعکس این تضاد ها بحیث ابزاردر خدمت کشورگشایان وکشورهای منطقه وبیرون ازآن بغرض پیگیری اهداف توسعه جویانه شان برافغانستان تحمیل وتحمیق گردیده است. محورتنش وبحران افغانستان دربرهم خوردن معادله توازن بین قدرتهای متقابل جنگ سرد بودکه درطی پایان جنگ دوم بین المللی بین قدرتهای بزرگ وفاتحان جنگ بوجود آمدوباجنگ سرد برهم خورد. تمام جنگهای بین کشورها وبحرانها وکودتاها وکشتارها وتعویض خشونتبار دولتها ها، دکتاتوریها وغیره محصول چنان دورانیست واوضاع کشورهای منطقه نیزنمی تواند محصول چنان دورانی نباشد. انقلاب افغانستان وایران این بیلانس وتوازن را بسود شوروی برهم زد وشورویهاآسان دیدند تا باحضور نظامی خویش این توازن را تحکیم ببخشند که نشدوجنگها بدرون افغانستان کشانده شدوکشورهای منطقه وجهان توانائیهای نظامی، مالی، تخنیکی ، آموزشی وتبلیغاتی خودرا متوجه تجاوزشوروی به افغانستان ودولت دست نشانده کمونستی افغانستان کردند. 

 پس ازخروج عساکر شوروی ازافغانستان ، دیری نپائید شوروی ازهم متلاشی شد ودولت افغانستان ازدرون تن به تسلیمی دادوپیآمد آن باخواست پاکستان ،ـ افغانستان تاراج وبه یغما برده شد. اردو وقوای امنیتی ، دولت  وسیستم اداره را رسما متلاشی ساختند ودردعوی برسر قدرت بین مجاهدان شهرها ویران ، قتل وکشتار، تجاوز، چوروچپاول وجنگهای تنظمی، مهاجرت وفرارپدیدۀ عادی  سرنوشت مردم شدکه به اصطلاح رقت وترحم طالبان را برانگخیت وطی چند ماه تمام نیروهای جهادی وقوماندانان آنرا از درون افغانستان ببیرون روفت. سناریوی داستان سرنوشت مردم افغانستان ازمجاهدان که ازپاکستان، ایران وامریکا الهام ومدد میگرفتند به طالبان واز طالبان به امریکا ومتحدان آن رقم خورده است. طی یکدهه حضورسنگین نظامی ناتو وائتلاف بین المللی با جنگ وبمباردمانهای هوائی درحمایت از دولت وراه اندازی اصلاحات قانونی وادعاهای امنیت وعمران وبازسازی  رابا تحکم برابزارجنگ تا پیروزی به پیش بردند، اما متاسفانه نه تنها علائم پیروزی نمایان نشد، بلکه برعکس حصول آن ناممکن شدومتحدین غربی سوالهای رادربرابر امریکا قرار دادند که جنگ با کی؟ وتا چه وقت ؟جنگ درباتلاق ؟ وغیره . متحدین ازادامه جنگ درباطلاق افغانستان ازعدم اطمینان به بی باوری ومخالفت وکناررفتن وبیرون شدن تحت فشاراند. اوباما کاندیدای ریاست جمهوری رابا شعار« تغیر» آغازوپایان دادو بطورروشن خروج نیروهایشرا ازعراق وافغانستان وعده داد. چنانکه تا هنوز دیده می شود اوباما بارباربه این مسئله روی آورده واز حرفهای بلند ـ بالائی استراتیژی امریکا درافغانستان حرف زده، اما اینک به بن بست خروج نظامی ازافغانستان هنوزبه تردیدهاو سیاستهای توسعه طلبانه محافل نظامی امریکا با شک وتردیدوعدم روشنائی می بیند.( بخصوص آستانۀ کمپاین انتخاباتی ریاست جمهوری امریکا. )   

تصمیم گیریهای یگانه ابر قدرت جهانی برای اینکه بجهان نشان بدهد که افغانستان را مانند اتحادشوروی فاتحانه پشت سرمیگذاردبهر وسیلۀ دست می اندازدوازآنجمله آن ادعا های بلندوبالای رئیس جمهور افغانستان که مصلحه با طالبان را وسیلۀ آشتی وراه حل سیاسی میدانست دربرگشت از پیمان اسلام آباد اینک ناآرامی خودرا پنهان نکرد واختیاردار مصالحه  با طالبان امریکا را دانست وخود دست بدامن پاکستان است. 

 ماهیت ومبانی اصولی که دولت افغانستان برای مصالحه با طالبان ارائه میدارد ـ متکی است براصل پذیرش حاکمیت موجودواهرمهای قدرت آن وهم بنوعی رئیس جمهور درتلاش است تا خروج اردوهای خارجی را نیزبدان مدغم سازد  وآنرا اصلی قابل پذیرش برای همه نیروهای متخاصم بسازد، برعکس با آنکه نیروهای مخالف باهم یکدست ومشخص نیست، مطالبات شان نیزدرنهایت تصرف دولت وتاسیس حاکمیت اسلامی وپیش شرط آن خروج نیروهای مهاجم ازافغانستان است که اینک در آستانۀ فاتحانۀ آن خودرا می یابند وهم حاکمیت دولتی واهرمهای قدرت آنرا نه تنها مشروع واسلامی نمیدانند،بلکه درهم شکسته وشکست خورده می بینند. 

 هدف دولت افغانستان وامریکا ازمصالحه وتاکید برحل سیاسی ودادن امتیازات دردولت  حاضرمتمرکز است تا اگربتوانند دربین نیروهای دشمن به نفاق وچندگانگی دامن بزندو قلمروزیست سیاسی حاکمیت را توسعه  دهد وامن ترسازد. با طرح نکات عمدۀ مجهولات معادلۀ مصالحه که به اثر فشار جنگ ودهشت افکنی به نسبت روز های آغازین ـ  امروز ابعاد گسترده ترنیروها، سازمانها ، دولتها ومنابع بیشتری را بخود جلب ومتمرکز ساخته است ، پیشنهاد طرح مصالحه دولت وائتلاف بین المللی غرب بمنزلۀ دایرکردن دکان بقالیست که مالک اش درحال فرارو اموالش پیش از عرضه بمشتریان به حراج رفته است ، چنین دکان واموالی نمی تواند مشتری جلب کندوقبل ازآنکه دایر گردد، نابود شده است.

با اشاره بتاریخ : 

 افغانستان ازلحاظ تاریخی درمیان کشورهای منطقه بجای آنکه گذرگاه صلح، دوستی ، تجارت وهمکاری منطقوی باشد؟همواره گذرگاه کشورگشایان، جنگها،منازعات ودستخوش نفاق داخلی وخونین بوده است. دردنیای متمدنی امروزی افغانستان ازهرکشورمنطقه وجهان خونین تروموردتجاوزوحشیانه است.سوال اینکه تجاوز ازکجا می آید؟ را بطورسطحی جواب داده باشیم ، هنگامیکه؛ کشوری ، دولت ومردمی ازعقبماندگی ، جهالت وخرافات که میراث استعماریست ،خودرا شستشو وازلجندآن بیرون نسازند، همواره چنین کشورو مردمی وسیله طمع واغراض بیگانگان قرار میگیرد. نباید فراموش کردکه ۀ تجاوزات طولانی وحملات پیهم ازغرب وجنگهای فئودالی داخلی برسرقدرت محلی قرن هژده  زمینه های اند که مبارزه مشترک مردم راعلیه دشمن خارجی ،استبداد داخلی وجنگ متحدو متشکل میساخت ، تا زمینه های تشکیل دولت مرکزی قوی افغانستان بر آن فراهم وبربنیاد آن دولت ابدالی افغانستان مجددا تشکیل گردید. پس ازتشکیل  دولت ابدالی افغانستان درقرن هژده ( 18 ) بقیادت احمد شاه ابدالی پس ازنیم قرن افغانستان هنوزازدرون جنگها واختلافات  برادران وسرداران، توطئه دولت استعماری انگلیس ودرخدمت آن دولت ایران فارغ نشده بود که برادران سدوزائی ومحمد زائی درجنگهای برسرقدرت یکی ازدیگری برسر امداد انگلیس وایران وسیله شدندوافغانستانرا بدرون جنگهای خانمانسوزاضافه ازیکربع قرن ( 34 سال )  راندندوطی آن دولت ویران ومتلاشی شد.  درپایان جنگها ومداخلات خارجی انگلیس ، روس وایران  ،امیردوست محمدخان از خاندان محمدزائی درمحدودۀ کوچکی به امارت رسید( 1834 ).وی که مجبوربود تحت خواست مردم به تشکیل افغانستان درقلمروهای سابقش مجاهدت کند دردام توطئه  انگلیس وروس افتادوقشون انگلیس به بهانۀ که امیر کابل با سرداران محمدزائی ودولت ایران وروس درتوطئه علیه انگلیس است ومطالبات غیرمعقول ازدولت انگلیس داردونمایندۀ انگلیس را ازکابل کشیده بفکر توسعه طلبی است ، تحت چنین بهانه ها وتبلیغات معاهده اتحادمثلث لاهوربین شاه شجاع متواری،رنجیت سنگ ونمایندۀ انگلیس منعقدشدوقشونهای انگلیس تحت مفادچنین معاهده ای برای باراول به افغانستان گسیل وآنرا اشغال نمودند. 

 بجا گفته اند؛ که اشغال  افغانستان همواره آسان وسهل بوده ، اماتسخیرآن وبه انقیاد درآوردن آن ازمهالات وناممکنات تاریخ است. 

جنبش ومبارزه مسلحانۀ مردم افغانستان درجنگ اول با انگلیس در زمانی کوتاهی ، اردوهای مجهز با سلاحهای مدرن یک کشورمعظم اروپائی را که متشکل از چهل هزارمرد جنگی میشد درهم کوفت ، که آخرین نمایندۀ آن داکتربرایدن تا جلال آباد نیم جان وبی نفس خبرتباهی قشون را برد. چنین تجاوزی دربار دوم  نیز بی جواب نماندودربارسوم انگلیسها ناگزیربودند که استقلال بلا منازع افغانستان را برسمیت بشناسند وبرای همیشه ازاین کشورخاطرخودرا آرام سازند. 

 اتحادشوروی امتحان کردوپاکستان نیز درپی تلاشهای پیهم خویش چه ازطریق مجاهدان وطالبان وهم به اصطلاح پذیرش پنج میلیون آواره جنگ را بداخل پاکستان  پذیرفت وامروز انتظار دارد تا ازهمه جوانب برای تامین سلطه اش بر افغانستان انتظار یاری رسانی است. دولتداران افغان همواره با دستان شکسته وناتوان درگیر تنگناهای اختلافات درونی وخارجی برسرمیز مذاکرات تعین سرنوشت آزاد ومستقل وهمطرازومساوی با همسایگان وسایر نیروهای اهریمنی شکست خورده وباخته اند. همانطوریکه گفته اند جنگ ومبارزه را برده اند ، اما میز مذاکره  ومصالحه را باخته اند. 

باچنان مقدمۀ کوتاه وفشردۀ  تاریخی، دولت مردان افغانستان نه تنها ازنفاق وجدل برسرتقسیم قدرت  فارغ نشده اند ، بلکه نسبت بهرزمان دیگردرامروزدر وابستگی وبی تصمیمی قراردارند. باآنکه دولت ازموقف حاکمیت وحمایت بین المللی وتوانائیهای منظم رزمی به نسبت هرنیروی مهاجم وشروردیگر برتری فوق العاده داردوطی یکدهه با داشتن امکانات وسیع نظامی ، اقتصادی ومالی نتوانسته ازتنگنا ها بیرون آیدوبرای حوادث ناگوارآمادگی داشته باشد؟ جمهوری اسلامی به اصطلاح دموکراتیک وبا پوشش آزادیهای قانونی انتخاب،بیان ومطبوعات وغیره هنوز یکدست ومتکی بخود نیست ازحرف تا عمل فاصله برزخ ودنیارا سرراه خودداردونمی تواند درچند صباحی آنر بپیماید. دولت افغانستان با ابزارچنین مصالحۀ که از لحاظ فاصلۀ زمانی ونیروهائی شرکت کنندۀ آن بسیارمحدود ونارسا است ، بغریقی ماننداست که برای نجات ازتلاطم  امواج بهرخاشاکی دست می اندازدوبجائی وچیزی گیرنمی کند.مصالحۀ راکه دولت افغانستان باطالبان ازطریق پاکستان به پیش میبرد،علاج سرکل ما نیست ونه راهی صلح را کوتاه میسازد، بلکه آنرا بعمق برزخی ازجنگها وخشونتها باردیگرغوطه ورخواهد ساخت وهم دولت توانائی آنرا ندارد برمصالحه ونیروهای آن تسلط داشته باشدودرگرداب آن ازدرون خودمی پاشد.

 اخیرا رئیس جمهورافغانستان دردیداری با صدراعظم پاکستان برپیمانی بنام اسلام آباد صحه وامضاگذاشتندکه چند هفته قبل درکابل درملاقات پشت درهای بسته مواد آن ازطرف صدراعظم پاکستان  به رئیس جمهورکرزی پیشنهاد شده بودوبی بی سی آنرا تحت نام «تقاضاهای صدراعظم پاکستان ازکرزی» بنشر سپرد.مقامات هردوطرف دربرابر خبر بی بی سی واکنش منفی نشان دادند. اینک حقیقتی که پاکستان ازطریق آن درتلاش است تا بحریم دولت افغانستان دست یابد وازلحاظ زمانی  به نا آرامیهای عدۀ ازمحافل بلند پایۀ امریکائی که گویا معتقد اند پاکستان بمسئله صلح درافغانستان ومبارزه باتروریزم با امریکا همکاری نمیکند، خودرا نزدیک وهمکارنشان بدهد. سرعصامه پیش پرداخت آن بودواینک پیمان جدیداسلام آباد هرچی بیشتر زمینه های اعتمادسازی را فراهم  ودرراستای آن توجه بیشتر به سرمایه گذاریهادربخش معادن، حق ترانزیت ، مبارزه بامواد مخدر، بهبود صحت درافغانستان وتربیت کدرتخصصی افغان وبالاخره توجه به نیروهای شورشی دوطرف مرز دیورندکه ازطالبان ، حزب اسلامی گلبدین حکمتیاروگروه حقانی را برای ترک جنگ ومذاکره با دولت افغانستان تشویق میکنندوهم علاوه بردیدارهای مقامهای دوکشوردیدارهای دیگری برای اطمینان سازی  که گفته می شود مهم است صورت گرفته که از آنجمله با برهان الدین ربانی رئیس شورای عالی صلح با حامیان دوران جهاد انجام شده که ازشیرپاووزیر داخله سابق پاکستان ومولانا فضل الرحمن ودیگران با برهان الدین ربانی نام برده می شود. چنین سناریوی به ابتکار پاکستان تحت  نام اعتماد سازی وهمکاریهای مشترک بین دوکشوردرظاهر پوشش میگردد، اما درحقیقت دپلوماسی فعال پاکستان آماده است تا محصول ده سال جنگ ومقاومت علیه ائتلاف بین المللی درراس امریکارادریک شکست فضیح بزانودرآورد و شکست ننگین دیگریرا برسوپر پاور جهانی ومتحدانش بحافظه تاریخ بسپارد.   

 

خط قرمزمصالحه :        

دولت جمهوری اسلامی افغانستان درآستانه خروج نیروهای ائتلاف بین المللی زمان بندی شده با چالشهای گوناگون ازخارج وداخل مواجه است. 

 نخست ازهمه ؛ پاکت بستۀ خروج نیروهای ائتلات بین المللی درراس امریکا ومعاملات منطقوی پشت پرده ،  شخص جناب کرزی رئیس جمهوری واطرافیان بوروکرات اورا به دستپاچگی وعصبیت های سیاسی واداشته است .

دوم : تجهیزوتقویت قوتهای دفاعی وامنیتی افغانستان که در ظاهر امرمتکی بر برنامه عاجل دفاعی است  نه برای امریکا ومتحدان آن ونه برای دولت رضایت فراهم میکند، برنامۀ است زمانبر، بترتیبی که پلان شده پاسخگوی اوضاع پس از خروج نیروهای خارجی از افغانستان نیست ودولت را دریک معامله  سرمایه گذاری شده به تقدیر حوادث وپیش آمدها می سپارد.( دایرکردن پایگاه های دایمی نظامی امریکا درافغانستان ، احتمال تراژیدی راممکنست محدود سازد.)

سوم : پروگرام مصالحه با طالبان ، یکی ازاجزای پاکت بسته معاملات امریکائی ها است که ازمرزمحدود حلقۀ ای ازطالبان ،حزب اسلامی ،گروه حقانی تجاوز نمیکند وتحت دستورمستقیم ارگانهای امنیتی پاکستان عملی میگردد. 

 چهارم : مصالحه ـ بیان سادۀ دست بالای پاکستان درپی ادامۀ ده سال جنگ وحمایت ازطالبان والقاعده درمقابل حضورنظامی ـ اقتصادی مقتدرترین کشورها و قدرت های جهان (امریکا ، ناتو وآئیساف) درافغانستان است. 

 پنجم : پیمان اسلام آبادپیش درآمد مصالحه بند چهارم است، که رئیس جمهور اسلامی افغانستان برای امضای آن دراوضاعی به سلام اسلام آباد رفت که  پاکستان ازهروقت وزمانی دیگربیشتر تحت فشارداخلی نظامی ـ اقتصادی وبین المللی درتنگنابود، درچنین اوضاعی بجای آنکه مطالبات بیشتروفشار بیشتربرپاکستان وارد گردد، برعکس پیمان اسلام آبادومصالحه با نیروهای دراختیارپاکستان بمعنی واگذاری اختیاروزمان بیشترابتکارعمل ودست بالائی دربحران آفرینی وحفظ جنگ درافغانستان، بپاکستان است. 

  ششم : خروج نیروهای نظامی ناتو،آئیساف برهبری امریکا، جواب مستقیم بمطالبات طالبان وپاکستان است. درصورتیکه پیآمد آن منفی باشد...؟ با ادامه کمتر ازیک ونیم دهه  جنگ وکشتارومصارف هنگفت نظامی ـ اقتصادی ، نتیجۀ آن شکست عظیم ترین اردوهای جهان دریک گوشۀ ازجهان ( افغانستان) بمدد مستقیم نظامیان پاکستان است که علاوه برشکست امپراتوری شوروی ـ اینبار اتحاد بزرگترین امپراتوریهای نظامی جهان درراس امریکا را شکسته است. نظامیان پاکستان ازغرور چنین پیروزیی آماده اند به این لشکرکشیها ادامه دهند ودرمرزهای  افغانستان وهند متوقف نمی ماند وفراتر می روند . 

هفتم : خط قرمزمصالحه با طالبان که یکی ازابزارهای حل سیاسی برای زمینه سازی محیط زیست حاکمیت حاضروادامۀ آن پس ازخروج نیروهای ائتلاف بین المللی نام گرفته است ، درحقیقت مقدم برمصالح استقرارحاکمیت حاضروادامۀ آن ، بیشترمتمرکز بمصالح وخروج بهنگام ، سالم وبه اصطلاح فاتحانۀ اردوهای  ائتلاف بین المللی برهبری امریکا متوجه است وپیآمدهای آن درهرگامی که  بطرف مصالحه برداشته می شود، واکنشهای متضاد را دردرون دولت برمی انگیزدوخط بیلانس مصالحه را بسودپاکستان وطالبان وبضرردولت تغیرمیدهد.

هشتم : بظاهرامرمصالحه از نگاه دولت از موضع حاکمیت وحمایت بین المللی وتوانائیهای نظامی وامنیتی ودراختیارداشتن شهرها، مناطق وولایات سرحدات  باکشورهای همجواربا امکانات ظاهردولت یک دست ،خوش آهنگ وخوشنما است ،اما نیروها وتوانائی های که طی این پروسه بیشتربدرون دولت فعال میگردند تاثیرات متضادمفید وناگواربراستحکام ،دوام وبقای دولت وارد میسازدکه بترتیب ذیل ارکان دولت را متضرومتلاشی میسازدواز مصالحه نه به بهدف استقرار ، بلکه درمسیرمغایرآن نیروهارابه انارشی و بحران بحرکت می اندازد که دولت با تنهائی ونبودحمایتگران بین المللی درراس امریکا ازتوانائی کنترول آن عاجز خواهدبودبدلایل ذیل  : 

 1 ـــ دولت درمصالحه نقش مستقل وهمآهنگ ویک دست نداردومتشکل از افراد ونیروهایست که قبل ازهمه بمنافع فردی ، گروهی ، قومی ، منطقوی خود مربوط اند تا مصالح ومنافع عام استقراردولت ودوام آن. 

 2 ـــ افراد ونیروهای متشکله دولت، قبل ازاجرای مصالحه سیاسی بغرض تمرکزوانتظام بیشتردولت،درصدد بدست آوردن امتیازومصونیت مال وجان  بجای مصالحه به سازش رغبت دارند، بخصوص احزاب اسلامی پرورده پاکستان که درنشست اخیرامضای پیمان اسلام آباد، ازطریق ولی نعمتتان سابق شان اطمینان داده شدند. 

 3 ـــ دولت بظاهردارای مشروعیت قانونی فراهم شده؛ ازقبیل قانون اساسی ، انتظام دولتی متکی برقوای نظامی وامنیتی درراس رئیس جمهور،پارلمان وقوه قضائیه است،اما ازلحاظ داخلی وبین المللی دولت جمهوری اسلامی افغانستان تعریف شده « بدولت فاسد» بیرون ازحمایت واعتماد مردم وحلقات واحزاب شرکت کنندۀ ای آنست، دولتیست که اساس آنرا تاراجگری وتصرف بردارائیهای عامه ساخته است وحمایت ازچنین دولتی شامل پروگرام سیاسی احزاب ومنورین ومردم نمی تواند باشد .

 4 ـــ  دولت برمبانی اشتراک منافع افراد وتکنوکراتهای وابسته بکشورهای خارجی وامتیازهای خانوادگی ، قومی ومعاملات سیاسی شکل گرفته است وبربنیاد انسجام سازمانهای سیاسی واجتماعی که جامعه را سمت وسومی دهد ازآن فاقد است وبا تندبادی ازبن وبیخ ازهم متلاشی میگردد.

5 ـــ  دولت فاقد پرواکرام وهمآهنگی انسجامی برای شرکتی طبقه یا اقشاری ازجامعه است که دروقت معین با حمایت ازمنافع شان، ازدولت حمایت نمایندنیست.  

  6 ـــ  جمهوری اسلامی افغانستان بیش ازآنکه یک دولت سیاسی ـ اجتماعی  متکی به احزاب وجمعیتهای سیاسی واقشار وطبقات معینی ازجامعه  باشد، دولتیست متکی برافرادی که برمبانی تشخیص دولتهای ائتلاف بین المللی وامریکا بطورعمده ازخارج تامین شده است که افراد آن ماهیت بروکراتیک ومنفعتی دارند وبیشرمتمایل ومعتقدبمنافع فردی وکشور حمایت کننده  اند تا منافع دولتی ،همگانی ووطنی وهم چنان ... وغیره. 

چنان دولتی با ترکیبی بروکراتیک فاسد خویش ، نه ازحمایت مردم ،جوانان واحزاب موتلفه  برخوردار است ونه هنگام اعلام زنگ خطر،احزاب اپوزیسیون مدافع منافع افغانستان ومردم هنوز آماده نیستند درحق ادامه حاکمیت چنین دولتی دعای خیر کنند، چه رسد به اینکه درحمایت ازآن بخطرات ومداخلات بی بندباریکه ناشی از خروج قوتهای حمایه گرومتخاصم آن متوجه افغانستان میگردد خودرا بخطردهند. 

 حرف آخری واساسی ؛ دولت به انتظار ازحلقات واحزاب اسلامی ونظامیان ذینفوذ دوران جهاد که بشکل اپوزیسیون وهم بداخل دولت قرار دارند درمعاملات سیاسی ونظامی دیگر آن نیروهای دیروز جهادی نیستند، هردو ترکیب درامروز چه دردولت وارگانهای آن ویا بیرون از دولت نه ازلحاظ سلاح واهداف جهادی وهم وابستگیها بکشور های خارجی وهم ازلحاظ مادی وسیاسی با گذشته مواضع متفاوتی دارندوبرای معامله با کشورهای همجوارازروسیه وآسیای میانه تا پاکستان وایران دارای خط معامله اند. به اینترتیب  رهبران سیاسی افغانستان ازچهارسمت بامعاملات ناعاقبت اندیشانه ناشی ازموقف امروزی شان چه درترکیب دولت وچه دررابطه با افراد بانفوذمحلی ومذهبی زمینه ها ومحملهای اندکه پیش زمینه های نفوذ وسازش پاکستان رابردولت مهیا ساخته وبربنیاد آن توسعه میدهند. هم خواستهای محافل وحلقاتی ازنیروهای محلی ـ سیاسی ، قومی که بظاهرامربا مصالحه با طالبان مخالف اند وتحت نام حذف حاکمیت مرکزی دریک دولت فدرال منطقوی بسودنفوذ پاکستان عمل میکنند.از لحاظ بین المللی دولت حاضر هنوز آماده نشده است تا اطمینان ایالات متحده ومتحدان آنرافراهم سازدو پاکستان راقانع سازند تا ازمواضع جاه طلبانۀ اش درقبال افغانستان کنارآیدوبحیث کشورهمسایه افغانستان عمل کندونه بیشتر ازآن.  

 مصالحه با طالبان وایجاد شورای صلح با پاکستان بجای آنکه برای استقرارصلح واستحکام دولت وثبات آن مفیدعمل کند، بیشترچالش برانگیزاست ـ  بداخل نیروهای متشکله دولت و ائتلاف نظامی بین المللی درحمایت  آن . مصالحه ازموضع ضعف در آستانۀ  خروج نیروها، نه تنها بن ـ بست وبحران را تغذیه میکند، بلکه انسجام وانتظام حاضررابرهم میکوبد. بفکرعدۀ ازقوم گرایان محلی با دایرکردن یک دولت نامتمرکز( فدرال ) مناطق پشتون نشین راکه درمرزهای پاکستان ومتشنج است ازشمال آرام جدا فکر میکنند وجنوب را به نیروهای طالبان برای تاسیس دولتی خودساخته شان که برای آن میرزمند وا گذارنموده، به این ترتیب جنگ را با طالبان وپاکستان پایان یافته خیال میکنند وبا این فکر خام فراموش میکنند که یک ونیم دهه قبل طالبان بهمکاری پاکستان به حکومت  درجنوب هندوکش تا مغرب (هرات ) قانع نبودند ودرطی چند هفته تمام نیروهای مجاهدین را که روسیه وایران درحمایت شان بود ازشمال وشمال غرب بدرون مرزهای کشورهای آسیای میانه وایران ریختندوراه رابرای عبور کاروانهاو لاریهای پاکستانی ازچمن وکویته ازطریق غرب افغانستان به آسیای میانه بازساختندـ نباید فراموش کرد. 

 اینکه درظاهرامرـ بطورقناعت بخش کشورهای منطقه  وبخصوص پاکستان ، با تهاجم نظامی ائتلاف بین المللی غرب علیه تروریزم خودرا همآهنگ ومتحد میدانند، اما درعمل اینکشورها وبخصوص پاکستان ازمسیرمنافع بلند پروازانۀ منطقوی وازاهداف درازمدت سیاسی ـ نظامی اش درافغانستان صرفنظرنکرده وبدنبال آنست ، چنین سیاستی ازلحاظ ماهیوی وبطورمستتروطولانی مدت نه تنها با اهداف توسعه طلبانه وسلطه گرانۀ امریکا وکشورهای ائتلاف غربی درتقابل  است ، بلکه  بدنبال احیای دولتی تحت نفوذ دراز مدت پاکستان بجای امریکااست.تضعیف هندوستان دررقابت مستقیم  برسرمنابع  وبازارهای کشورهای آسیای میانه،پاکستان را بظاهرهرچی بیشتر درخدمت اهداف امریکا ومتحدانش نشان میدهد، اما درعمل بحیث عامل مستقیم ومستقل امریکا ومتحدانش درمنطقه تلاش داردتا دست امریکا ومتحدانش را کوتاه سازد .  

 چنین سیاسی دوپهلووتقابلی ،یکی ازابعاد طولانی شدن وعمیق شدن جنگها وبنیاد گرائی وتروریزم درافغانستان وپاکستان است که دامنۀ آن بنحوی به منطقه نیزروزتاروزتوسعه داده شده است . بمنظورهمچو درگیریها پاکستان مانند اسرائیل،هستی وبقای خودرانه تنها مدیون دوران استعماراست، بلکه بقای آنرا ضمانت کرده اند.باچنان دیدی تاریخی از حاشیه،  پاکستان درخط مقدم ومرکزداغ اعاشۀ جنگها وبنیاد گرائی  ثابت شده،اما پاکستان بالجاجت ازتمام اجرای اعمال تربیه وتجهیزتروریستان وخرابکاران ( ازمجاهدان ، طالبان تا القاعده ودیگران) درداخل پاکستان را با لجاجت منتفی  دانسته ازآن بیشترمدعی اتحادبا ائتلاف بین المللی علیه تروریزم است وچنین دروغی اکثرا درمحافل بلندپایۀ تصمیم گیرندۀ امریکا ومتحدین آن بازتاب مثبت داشته واکثراباعث واریزشدن همکاریهای اقتصادی ونظامی امریکا وصعودیها شده است. 

 امریکا ازهمکاری با پاکستان بحیث متحد ودوست اکثرادرمنطقه درظاهر امرراضی است وبرای آن نسبت بهمه کشورهای منطقه بشمول افغانستان ، هند، تاجکستان، ترکمنستان وگرجستان ودیگران اهمیت ومزیت بیشتری قائل است، اما گاه گاهی درمیان چنان گرمی ودوستی ریگی بکفش امریکا گیرمیکند  وناراحت کننده است که خشم آقا را برمی انگیزد،اما دپلوماتها وزمامداران کارپشتۀ پاکستانی دربازی با آقا کارپشته اندوتجربه کافی واندوخته دارندبا کمی فرصت ، بازی رابرای خوشنودی آقابه بازی آقا ونوکروچاکر خوشگوارمیسازد، چنین بازی موش وپشک ازتشکیل پاکستان به اینطرف درمقابله با هندوستان وافغانستان ،پاکستان را درمنطقه بکشوراتومی ودارای خیالات توسعه طلبانه فراتر ازمزرهای افغانستان بطرف آسیای میانه ساخته است.  پاکستان با درک اینکه برای تحقق آرزوهایش که مقابله باهندوستان ونفوذوسلطه برافغانستان ازطریق بحران آفرینی وبی ثباتی ، رسیدن ودسترسی بمنابع ، بازارهای کشورهای آسیای میانه است نمی خواهد ازحمایت امریکا بیرون شودوتلاش دارد تا منافع وسلطۀ  امریکارا بطورمستقیم ازطریق پاکستان تامین کند. 

دولت افغانستان درحمایت امریکا وائتلاف بین المللی طی ده سال نتوانست حملات ودهشت افگنی را دررویا روئی با نیروهای اهریمنی که درتاریکی عمل میکنندوپاکستان بحیث حامی آن که هنوزحاضرنیست تابحمایت خود اعتراف کند، حل مسئله وبعد مصالحه راپیچیده می سازد وباعث  جلب بیشترتوانائیهای نظامی منطقوی وبین المللی برای راندن امریکا ومتحدانش را هرچه بیشتر جلب کرده است. بخصوص هنگامی که کوس خروج قوای ائتلاف بین المللی نواخته می شودـ آینده افغانستان متحد ،مستقل وقدرتمند را بخطر هرچی بیشتر زیرسوال برده است. 

 سوال اساسی اینجا است که دولت افغانستان ودولتهای ائتلاف بین المللی که وارد مذاکره مصالحه جویانه با طالبان (گویا قبول شده ) شده اند، مجموع طالبان وحامیان آن را دربرنمیگیرد ، بدلیل اینکه اکثرگروه بندیهای طالبان وحامیان آن درتاریکی است ومصالحه با آنعده طالبانی انجام میپذیرد که معتدل وپیسف اندوسایرگروهبندیهای فعال طالبان وحامیان آن ازاین مصالحه برکنار مانده اند، همانطوریکه دولت میخواهد با مصالحه ولو باعدۀ  درتضعیف مورال وکشیدن تفرقه درصف طالبان برای خودبفکر زمینه سازی است،برعکس  طالبان وحامیان آن جنگ را باابعاد شدید تری وامیدوار کننده ادامه خواهندداد وجبهۀ داخل دولت رانیزبا ورود طالبان پسیف ووابسته بسود خود فعال وکارامیسازند.  

 شرایط محدود جمهوری اسلامی افغانستان که برمبانی برسمیت شناختن نظام وقانون اساسی ومشروعیت آن مشروط وبسته است،ازقبل چنین مشروعیتی را طالبان زیر سوال برده اند وبا آن با جهاد مسلحانه مقابل شده اندوسازش ناپذیراند. عملیه مصالحه دولت ونیروهای ائتلاف بین المللی باطالبان ازلحاظ زمانی ومکانی درتنگناومحدودیت است، برعکس طالبان وحامیان آن هرچی بیشترجبهه هاوعرصه های نوی را برای سرکوبی ومتلاشی ساختن دولت بدسترس خواهند آورد .                                                                               مصالحه جمهوری اسلامی افغانستان با طالبان ، بخواست هاومطالبات طالبان( درگروه بندیها) وهم حامیان آن بخصوص اگرازپاکستان بحیث یکی ازحامیان طالبان نام ببریم، امکان بیشترفراهم خواهدساخت تا تراژیدی افغانستان را ازسرگیرند. عملیات جنگی برای سقوط ادامه یافته ، بُعد جدیدبحران درون دولتی تقویت خواهدشد . 

 سیاست مداران پاکستانی واستخبارات نظامی آن از مصالحه طالبان بحیث هرم دوم نفوذ بداخل دولت افغانستان بهره میگیرد بترتیب ذیل که : 

 نخست ـــ ساحه نفوذی پاکستان درارگانهای حاکمیت دولتی ، نظامی ـ امنیتی، شورائی وقانونی ومقامات محلی ، قبائلی وسران قبایل ،تجارت سرحدی ، قاچاق اسلحه ،تریاک وهیروئین که پاکستان دست بالاتر واز موثریت کارائی بیشتر برخوردار است، بیشتر تقویت میگردد. 

 دوم ـــ پاکستان آنعده طالبان یا هوا خواهان پیسف طالبان ووابسته بخودرا برای معامله درمصالحه درچوکات نفوذی افغانستان فعال نموده وبه اعتبارشان می افزاید. 

  سوم ـــ بترتیب اول ودوم ، زمینه هاومراکزنفوذی موثریت تخریبی وتروریستی بیشترجنگنده های طالبان را تقویت می نمایدوبه این ترتیب جبهه های جدیدی را درداخل قلمرو دولت، جلب نارضایان وسازشکاران ، ایجاد رعب وتشویش درمردم وقوتهای امنیتی ونظامی وغیره را فراهم میسازد.

 به اینترتیب دولت افغانستان سواربرخیال باطل برای  مصالحه با طالبان درشرایط محصوروتعین شدۀ حفظ مشروعیت دولت ، فکر میکند که چیزی را نمی بازد واز طرفی هم با دایرکردن پایگاهای دایمی نظامی امریکا مصونیت وضمانت بقا ودوام خودرابطریقی حفاظت وتامین خواهدکردواز مصالحه با طالبان حداقل سود خواهد برد، بترتیب ذیل :

با اختصار:

 1 ـــ ازاین طریق با طالبان باب مذاکره بازخواهد شد وعدۀ را تطمیع واز رویاروئی نظامی بمصالحه جلب خواهدشد . 

 2 ـــ باتطمیع ومصالحه صف طالبان را بیشترمنشعب وتضعیف خواهد نمودوفعالیت آنانرادربین مردم تجرید وبه انزوا خواهد برد. 

 3 ـــ وهم دست پاکستان رادر نفوذ برعده ای ازطالبان محدود خواهد ساخت.   

  4 ـــ  دولت درمساعی مشترک باائتلاف بین المللی فرصت خواهد داشت تا به نیروهای رزمی وامنیتی واهالی مناطقی که با سود مصالحه ازرویا روئی کنار کشیده می شوند، بحیات صلح آمیزباورپیدا کنندوهمچنان  برداشتهای غیرعملی وخیالی فراوانی را میتوان شمارش کردکه دولت بدان میتواند دل ببندد.امادر عمل این رویا روئی باراول نیست وپایان آن نیز نخواهد بود. 

 جمهوری اسلامی افغانستان که از حمایت ائتلاف بین المللی  درراس ایالات متحده برای حفظ هویت ، موقف بین المللی واستقرار نظامی ـ اقتصادی خودسود میبرد، تا هنوز نتوانسته برای انتظام نظامی ـ امنیتی و پایداری بردفاع مستقلانه نظام حاضربرنیروها وامکانات خود متکی گردد؟ دولت حاضرحمایت نیروها واقشاری راکه ازموجودیت نظام سودبرده هنوزجلب و فراهم نساخته است تابرای استحکام نظام حاضربه مبارزه وهمسوئی بادولت کنار هم قرار گیرند . درچنین اوضاعی هنوزهیچ نشانۀ از یک  چنین گرایشی نه درنیروهای سیاسی متشکل ومتفرق قومی ـ سیاسی ومحلی دیده شده ونه درنیروهای امنیتی ، بلکه برعکس حمایت بین المللی هم درمیخ می زند، هم درنعل.

 ایالات متحده ومتحدان آن اکثرا دراین اواخردولت را به فساد وشخص رئیس جمهور کرزی ، برادران ،اقارب ودوستانش را به قاچاق ودزدی واختلاس متهم کرده اند وهم شخص کرزی رئیس جمهورمتهم به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری وشورای ملی است.سیاست مداران امریکائی ومتحدان با سیاست های خام وتکراری ، مقام ریاست جمهوری ودولت را درانظار مردم وجهانیان درجای افرادفاسد وتقلب گر قراردادندوازمیان جنایت کاران ،دزدان وتاراجگران مردی رابنام عبدالله عبدالله سابق وزیر خارجه را ابقاوتطمیع کردند که خود نشانگر بی سنجشی های تصمیم گران قصر سفید است. یک فاسدوتقلبگرو... می رود وبدتر آن اعاده میگردد؟ 

 دولت بطمع اینکه : ایجاد پایگاه های نظامی امریکا راازطریق لویه جرگه کارسازی ومشروعیت خواهددادوهم پرسش های حقوقی وسیاسی متنوع مصالحه با طالبان ومطالبات پاکستان رااز طریق این جرگه بطور قبلی جواب خواهد داشت ، اما نباید فراموش کردکه حداقل پاسخی برای توجهی بقای دولت افغانستان ووجود مستقل ودوام آن چی می تواندباشد ؟  درحالیکه « بن » مشروعیت دولت تحت نظارت قوای خارجی رادرسلطۀ ضمانت خود داشته نباید فراموش کردکه طالبان آنرا زیرسوال برده اند.

 دایرکردن پایگاه های نظامی دایمی امریکا درافغانستان،ممکنست درهرحالتی مانند حضوراردوهای خارجی وقیمومیت دولت جمهوری اسلامی درقید آن ، نزد عدۀ مشروع دانسته شود، باقبول چنین مشروعیتی که بظاهربا تصویب «لویه جرگه » که زمینه های قبلی آن فراهم شده است منظورگردد.  قبل ازوقوع چنین حالتی بردولت ج. اسلامی افغانستان است تا با نیازهای منافع استراتیژیک نظامی ـ سیاسی امریکا ومتحدین غربی آن ، منافع دراز مدت  تاریخی افغانستان رادرمنطقه وکشورهای اطراف افغانستان صلح آمیزساخته و تضمین نماید وبمعضلات  جنگی وتجاوزات پیهم که  خارج از مرزها برمردم افغانستان تحمیل میگردد ،راه بیرون رفت که هنوز بدسترس نیست ، بایدپیدا ، روشن وواضح ضمانت گردد. 

  ساختارجیوپلیتیک استعماری افغانستان که آنرا بحیث آسیب پذیرترین کشورآسیائی دربرابر مداخله کشورهای اطراف قرارداده که عامل عدم استقرار نظام سیاسی ـ حکومتی وادامه جنگها، فقر،وابسته گی شدید اقتصادی ـ تجاری  شده وساختارقومی ، زبانی ومذهبی مردمان آن ، عواملی شکنندگی درونی افغانستان را درخودگردآورده است. عامل وابستگی وساختارقومی ، زبانی ، مذهبی نامتجانس وشکننده مردم ، ضعف وبی ثباتی دولت افغانستان، زمینه های اندکه بکشورهای همجواراجازه میدهد تا عمق منافع وآرزوهای تاریخی خودرا بطوریکجانبه دراین کشورمی یابند وآنرادربی ثباتی ووابستگی، بی ثباتی دولت ونظام جامعه دنبال میکنند. بخصوص سیاستمداران پاکستانی که به اثر نقشه استعماری انگلیس درسرزمینهای  تاریخی هندوافغانستان جدیداساخته شده است، تلاش دارد تا عمق استراتیژیک خودرادرافغانستان علیه هندوستان برآورده سازد.آنانیکه واگذاری پشتونستان وبلوجستان رابه پاکستان می خواهند ازپاکستان وازمردمان این سرزمینها پرسیده اندکه به این لک بخشی ، آقایان ، پاکستان راضی خواهندشد یا بیشترخواهند خواست؟  

عمرعصامه بن لادن دراقامتگاهش درنزدیکی اسلام آباد که توسط پاکستانیهابرای یک ونیم دهه درفضای امن وآسایش نگهداری میشد، یکشنبه اول می بظاهربدست کماندوهای امریکائی بپایان رسید. پاکستانیها معاملۀ سودمندی راباپیش درآمد وعدۀ ای مصالحه وهمکاری سر عصامه را اهدا کردند. ممکنست درپیآمد بعدی آن سرملا محمد عمروکسانی دیگری نیزمورد توجه باشد.وعدۀ 85 فروند طیارات بدون سرنشین ازامریکا ووعده کمکهای مالی ونظامی امریکا نشانۀ نه تنها اعتماد وهمکاری بیشترامریکا با پاکستان است، بلکه فراترازآن امریکا دوباره یاری وهمکاری پاکستان را در منافع  دراز مدت استعماری خویش مورد نیاز می بیند وبرآن تکیه می نماید . 

  پیام مختصرو... ؟؟؟  

 هموطنان گرامی اعم از زنان ، مردان ، جوانان وپیران !  

  درفرجام بیانهای مبرم وملال آورمقالهای بالا،چنین خلاصۀ ای را به هموطنان خویش تقدیم میدارم که بیشترمبتنی است برآگاهیها وتصمیم گیری های سازمانهای نظامی جهنمی وسیاه که درپشت درهای بسته درمورد سرنوشت آیندۀ اومردمان آزادۀ این مرزوبوم ، درمیان خون وآتش،ویرانی وتباهی تصمیم میگیرند ودستان آلوده بخون فرزندان این خطۀ باستانی را میخواهندباردیگرو دیگردرخون فرزندان این کشورتطهیرکنند.  

مرجع دادخواهی وپناه مردم بخود مردم ودولت آنست پس ازالله . توانائی انتظام گرائی دولت برای ادامه حیات مردم وجلوگیری ازناامنی ،جنگ وتجاوز بحیث یک ناگزیری تاریخی در صدرحیات اجتماعی مردمان ازدرون مردم ظهورکردوبرآن حاکم گشت .  نباید ناگفته گذاشت که تجربه تاریخی دولتهای  چون کشورما، گواه بروابستگی دولت ها وطمع کاری وضعف شان درتکیه زدن به ارکۀ قدرت با تکیه وحمایت دولتهای خود غرض بحیث وسیله درخدمت بوده وبه مردم تکیه وتمکین نکرده اند. 

 دولت حاضرکه ازفیض چنین مرحمتی ازقشونهاودولتهای مقتدروثروتمند جهانی فیض میبرد، بهیچصورت طی اضافه ازیکدهه هنوزحاضرنشده، برای مشروعیت ، دوام حیات وهویت مستقل خود ازاین توانائیها بهره گیرد وضمانت  دوام حیات دربین دولتهای همجوارومنطقه راکسب کندوفارغ ازاجرای امرونهی آنان درصف مردم بایستد. 

 دولت حاضر که متهم به مفسده جوئی وفساد است وهم رئیس جمهورراس قدرت اجرائیه وشورای  ملی که مرجع قانون گذاری است ،ازطرف حامیان آن متهم به جعل آرای مردم است. بخوبی گفته اند: « بارکج بمنزل نمی رسد » خریکه بگِل نشسته، نخست ازهمه بار را ازآن باید دورکرد وبعداز دم وجلوآنرا کمک ویاری رساند تا بپا بایستد وراه برود. درمورد دولت افغانستان نه تنها چنین عملی انجام نشده، بلکه هرچی بیشتر به زیرباربرده شده ، تا بیشترو بیشترزیر فرمان باشد.

  ایالات متحده امریکا سواربراسپ مغروروزیبای دالرها وتوانائیهای نظامی بی نظیری بحیث یگانه سوپرپاورجهانی با متحدین خود به این بخش از آسیا آمد.کشورهای منطقه واطراف افغانستان بظاهرچنین حضورتوانای نظامی را لبیک گفتندوازشرکت وسرمایه گذاری برای بهبود زندگی وآرامش درپشت سر اردوهای دولتهای مهاجم صف بستند. 

 ایالات متحده باتوانائی عظیم نظامی ومالی خود ومتحدانش به این منطقه آسیا آمدتا دریک استراتِیژی که با تکیه به آبهای گرم خلیج وروبه  منابع بزرگ ذخایر انرژی میدانهای شمال هندوکش وشرکت درمناسبات تجاری ومالی جدیدی با دولتهای مقتدری که جدیدا بپا خاسته مثل چین ،هند، روسیه ، پاکستان ، ایران کشورهای آسیای میانه ،حتی ترکیه ودیگران پهلو زدوخواست تا تضاد های منافع کشورها ودولتهای جدیدا بپا خاسته آسیائیرا که برای شرکت درمنابع منطقه بطرف آبهای گرم خلیج ، منابع ذخایر آسیای میانه وشرکت درمناسبات تجاری ومالی عظیم منطقه باهم دررقابت اند، دریک استراتیژی حضورنظامی توانمندبسود ایالات متحده ومتحدان آن بپوشاند. ایالات متحده استراتیژی تجاوزگرانۀ گران بهای را به آزمایش گرفته است که تنها مصارف مالی ماهانۀ آن درافغانستان 10 ملیارد دالرامریکائی است.  

 برای حضور نظامی سلطه جویانۀ ایالات متحده ،پوشش چنین تضادهای ناشی از منافع متقابل دولتهای برخاسته از منطقه دردراز مدت دشوارگذار وروزتا روزمشکل شده است . اینک به اصطلاح پس ازیکدهه اعلامهای پیهم پیروزی درافغانستان وعراق،ایالات متحده برای فراخوندن آبرومندانه نیروهایش ازافغانستان بشرایط وامکاناتی نیازدارد تا درقبال آن نفوذ نظامی ،اقتصادی وسیاسی اش را درمنطقه با بیرون رفتن اردوهایش قسما حفظ کند . برای این کار به عملیه های از تاسیس پایگاه های دائمی وپیمان استراتیژیک با افغانستان گرفته تا تحمیل تعهدات وتوافقات بین المللی ، منطقوی وواداشتن کشورهای اطراف افغانستان بعدم مداخله ورعایت اجرای موازین مناسبات بین المللی نیک با دولت افغانستان وادارد دربرمیگیرد وهم ایالات متحده با مراجعه دوباره وسه باره وپیهم بپاکستان بحیث کلید حل مصئون وپیروزمند خروج نیروهایش ازافغانستان وحفظ نسبی پیآمدهای مناسبات نیکوبا کشورهای منطقه را لازم میداند. 

 کشورهای منطقه درمرکزآن پاکستان با طرزدید حفظ نا آرامی وبحران  داخلی علیه حضور نظامی امریکا درافغانستان طی یک دهه به نتائیجی می رسند که بدون رویاروئی مستقیم با امریکا، بطورآرام آرام، با ادامه خرابکاری وایجاد ناآرامی برای حضور نظامی خارجی ( امریکا )مشکلات زیادی را ممکن ساخته اندتا امریکا وشرکا برای ماندن بیشتروطولانینتردل نبندندوبرای خروج قشونهایشان درحال آمادگی اند. باچنین نتائیجی ؛ پاکستان میتواند برداشت خودرا به امریکا تلقین کند ـ تا از شعار نابودی وقلع وقم طالبان والقاعده منصرف شوند. با اولی ( طالبان ) راه مصالحه وشرکت دردولت را به پیش می برندکه برای جهان غرب در مجموع وبالخصوص ایالات متحده خطرایجاد نمی کندوبنیادگرائی اسلامی تلاش ومبارزه برای دولت اسلامیست که بداخل کشورهای اسلامی برای تطبیق شریعت ، بجای قانون ودموکراسی برپا است . برداشت دومی اینکه؛ دیگرالقاعده بحیث سازمان تروریستی جهانی که منافع امریکا را تهدید کند؟ اساسا منحدم شده است . سران آن یکی درپی دیگری بهمکاری پاکستان ازبین رفته واز توانائی تحدید منافع امریکا وغرب دیگر عاجزاند.  

  بازتاب خلاصۀ چنین برداشتهای به دکتورین تروریزم د بوش وشرکا امکان میدهد تا ازاین مخمصه فارغ وخودرا قانع سازندکه بنیادگرائی اسلامی عکس الملی خشنی است دربرابرپیشرفت تمدن وترقی که موازین شریعت واحکام الهی راهدف گرفته است . بنیادگرائی اسلامی کوششی ومبارزۀ است بدرون کشوراسلامی، دیگربه امریکا وغرب مربوط نمی گردد ، با چنین وچنان برداشت وتوضیحی مشابهی و یا بطریقی از آن خودرا کنارمیکشند. 

آنچه بدولت افغانستان برمیگردد، آماجی ست که از معاملات پشت پرده امریکا با بازیکنان درگیری درافغانستان ، بخصوص پاکستان با دردست داشتن قطعه برنده طالبان والقاعده است ، که سرنوشت بازی را می سازند. دولت افغانستان یکدهه را با بی مبالاتی ودرانزوا ازسازماندهی سیاسی مردم، تنها درتکیه درپناه اردوهای خارجی سپری کرد، طی این زمان اردو ودولت سلامت خودرا نیافت  تا پاسخگوی آیندۀ با درنظرداشت فارغ ازاردوهای خارجی، امنیت داخلی را پاسخگو باشد. 

 ترکیب اجتماعی وسیاسی دولت جمهوری اسلامی بردارودسته ها واحزاب اسلامی قسما وابسته بسران تنظیمهای جهادی هفتگانه وهشت گانه وابسته ، بوروکراسی فاسد وطبقات واقشاری متوسط وبازاری که ازاوضاع حاضرسود برده اند وقوای نظامی ونیروهای امنیتی اجیر( بامعاش )،که هرلحظه بحران زا اند(منابع مالی مربط به امریکا ) واز لحاظ سلاح، مهمات وقابلیت عملیاتی ومورال رزمی وروحیه وطنپرستی سوال برانگیزاند؟  تاحدی که ممکنست عدۀ ازآن حاضر نباشند ازیک دولت فاسد حمایت کنند؟ وهم ممکنست از رئیس جمهوروشورایکه برتقلب انتخاباتی  وقساد متهم است حرف شنویی  نداشته باشند؟سران آن ممکنست برای هرنوع معامله با هرنیرویکه که توان برندگی اغلب داشته باشد بمعامله ویاری هم راه آنان خواهد بود ؟ وسوالهای دیگری ... ؟        

یگانه امیدوچشم انتظارافغانها به روزها، ماه هاویکی دوسالی است که  هنوزبپایان بازی مانده است .رئیس جمهورکرزی احساس نافرجام بازی رااحساس میکند گاهی متوصل به لویه جرگه ، دایرکردن پایگاه های نظامی با امریکا وامضای پیمان با امریکا وپاکستان وهم گاهی متوصل به شانگهای وروسیه هستند. با صد افسوس که افساراین بازی بدست امریکا است وپاکستان توانسته در آن نقش کلیدی منفی را بازی کند. ممکنست امید هاوچشم انتظاردولت داران افغان ببُرد جمهوریخواهان درانتخابا ت سرراه است باشد ؟ یا برحسب تصافی چنین وچنان ...؟ درهرحالی نظامیان ودولتداران پاکستانی برای غارتگری وتاراج وویرانی باردیکرکابل وولایات کشورما آمادگی میگیرند.

راه نجات درهر حالیبسته نیست ودرهربارباز هم برمیگردد به سازمان دولت واراکین دولتی ، اردو ونیروهای امنیتی،احزاب سیاسی ، محافل وکتله های وسیع  طبقاتی ازمردم، روحانیون ،سران قبایل، تاجران ، ملاکین، نظامیان بازنشسه وبازاریان وروشنفکران اعم اززن ومرد دریک بسیج همگانی مام وطن ازشیرازۀ نظام حاضرحمایت نمایند ودولت وراس آن نباید دست از پا خطا کند ، باید تمام تدابیر وامکاناتی راکه می تواند جلو فاجعه درحال وقوع راسدکند ازقبیل : تعطیل موقت خروج کامل، دایرکردن پاگاه ها وپیمان های که عملا برای کشورهای اطراف افغانستان، بخصوص پاکستان تعهداتی را برای مصئونیت دولت افغانستان راجع میسازد وهم اقدات عاجل را برای وارسی ازاردو، مورال ونظم آن وقطعات امنیتی وایجاد گاردها وسایر تدابیر سیاسی  وتمرکز اجتماعی وپخش آگاهیهای وطنی وملی برای صیانت وحفاظت دولت ونظم کشوری وهرچی درتوان است نباید جای دولت را به چوروتاراج وجنگها وتصفیه های قومی ، زبانی ومذهبی ومنطقوی وغیره داد ...  

 پایان قسمت سوم                                                                                  

 

                                                         ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 پاورقی:                                                                                          

 1) ـــ  بی بی سی فارسی. سه شنبه 26 اپریل 2011                                                                                                                

   2 ) ـــ جنرال ضیاالحق با گلبدین حکمتیاربتوافق رسیده بود که با رسیدن به تخت کابل،الحاق افغانستان را بپاکستان دریک جمهوری فدرال اسلامی که افغانستان یک بخشی از آن می باشد اعلام میدارد .                                                                                                     

   3 ) ـــ  بی بی سی .فارسی. 26 .اپریل 2011                                                                                                                        

      

 

 

------------------------------------------

 

امریکا رادربرابرجهان و   جهان را دربرابرامریکا قرارداده است ! 

  پاکستان درردپای حامیان استعماریش ازقرن 20 به 21 م . 

     قسمت دوم  

   بی باوری افغانها به ایجادپایگاه های دائمی نظامی امریکا؛ ناشی ازتجربه تاریخیست.    

  بترتیبی که گفته آمدـ دولتهای سلطه جو واستعمارگرطی قرون متمادی ازاهرمهای باورواعتقاد انسانها ومردمان ودولتها سود برده، آنگاه که نتوانسته اند وباموانع وبی اعتمادی مردمان مواجه شده اند ـ ازحیله گری به بحران سازی ، تشنج ودامن زدن به اختلافات قومی ، منطقوی، زبانی ومذهبی بین مردمان   اوضاع را چنان آشفته ودولتها ومردمانرابه درون گوال هول انگیزنفاق،جنگ ، تباهی ووحشت رانده اندوبه اینوسیله افرادحرف شنووگوش بفرمان ، وابسته بخود را با انواع ذرایع وتوطئه ها وکارنامه سازیهای قهرمانانه برسرنوشت مردم گماشته و میگمارند.اکر اینهم مطلوب واقع نشد، ببهانه های متعددی باتوصل بهجوم نظامی ، لشکرکشی واشغال به اصطلاح آزادیبخش وبشردوستانه  ودموکراتیک ازدرون خون وآتش،حق تعین سرنوشت مردم وزمام دولت رابدست گرفته ودرمقام اختیاردارکامل وحق بجانب دولت ومردم قرارمیگیرند. آنانیکه با این بیگانان تشنه به ثروت وتکیه برسلاح بی باوروبحرف شان گوش نا شنوا دارد ـ درصف ناقضان حقوق بشروجنایتکاران جنگی ودکتاتوران نامطلوب ، شامل فهرست سیاه استعماروغاصبان میگردند. 

 تاراجگری وبرده سازی ازجمله هدفهای اندکه ازهزاران سال طی حیات بشربه اختیار زورگویان وقدرتمندان  دراشکال متنوع آن قرار داشته  ومورد استفاده است. 

  تجربه تاریخی افغانها گواه روشنی براین مدعااست ، که افغانستان کشوری که ازهزاران سال به اینطرف برسر بزرگترین چهارراه آسیا قرار داشته وکالاهای نفیس چینی وهندی از طریق آن  به پارس ، یونان وروم درغرب وآسیای میانه درشمال واز آنجا به هندوستان وچین ودیگر مناطق پهن میشد ، ضمن تبادل کالائی ، مسافرت وپخش عقاید ، مذاهب ،دیانتها، زبان وفلسفه مردمان به سرزمینها ومردمان گردونواح آن وازآنطریق ببخشی از جهان وآسیا پخش شده است.مثل نوشته های «سروده های ریگویدا» که خط سیرمهاجرتهای  انسانی، جغرافیا، عادات ،رسوم خانواده، جنگها وپرستش خدایان متعددی از عناصرطبیعت مثل : آفتاب ، مهتاب ، آب ودریا، زمین وآتش وباد وتاسیس اولین دولتهای این سرزمین وزراعت ومالداری ومسکن گزینی واستفاده از آلات وادوات شکار وزراعت اضافه از 5 هزارسال راگواهی میدهدونقش آن درشکل گیری فرهنگ وباورهاوعادات مردم سرزمینهای اطراف بسی ارزنده است. باشندگان این سرزمینها درقبل التاریخ وبعدآن ، درمرکز انتقال ادیان وفرهنگهای بزرگی قرارگرفتند وآنرا به سرزمینیهای اطراف نشروپهن کردند مثل : زرتشت، هندوئیزم ، بودیزم ، صنعت معماری ومجسمه سازی یونانی ،رومی وپارسی وهنرهای زیبای چینی  وپذیرش دین اسلام وپخش آن به اطراف واکناف هندوچین وآسیای میانه نقش داشته است . مردمان این سرزمینها مدنیتهای یونانی ، رومی، پارسی، چینی ، هندی را درخودمدغم کردندواز طریق افغانستان بود که بودیزم بطرف شمال تاچین ، مغلستان وکوریا انتشاریافت.  

  این سرزمین شاهد لشکر های  کشورگشایان یونانی ، رومی ، پارسی ، عرب، ترک ومغل وبالاخره انگلیس وروس بوده واینک امریکائی ها بااردوهای بیش ازچهل ( 40) کشورمتحدین غربی اش درآن درگیراست . 

اکثرشهرهای افغانستان مثل بلخ بامی ، هرات، بامیان ، کابل ، زابل، فراه ،سیستان، غور، غزبی ، تخار، بدخشان، ننگهار، کاپیسا، گردیزودیگر مناطق وشهرهای تاریخی ، دوره های عروج وعظمت ، شکوه وجلال را بارها با خرابه ها وکشتارهای خونین وویرانی های پس ازتهاجمهای وحشیانه اجنبیان  شاهدبوده وبارـ بارسربلند کرده وعظمت آثار وبازمانده های تمدنی ورونق شهری وفرهنگ انسانی هزاران سال قبل وتاریخی را تاهنوزدرخود زنده نگهداشته است.  

 اردوهای دولت استعماری انگلیس طی دو جنگ اشغلگرانه دراین سرزمین به شکستهای مفتضحانه وننگینی روبروشدندوبالاخره لندن تصمیم گرفت افغانستان را ازروی نقشه دنیا حذف کند، اما مردمان این سرزمین درجنگ سوم براردوی مجهزانگلیس درتمام سرحدات فایق آمدواستقلال وآزادی خودرا تامین کردودرراه  ترقی ،عمران ومدرن سازی دولت وجامعه گام برداشت که درباراول ودوم توفیق یارراه آن نبودودرمعاملۀ سرداران برتاج وتخت پیروزی را باذلت جاه ومقام با استعمارچیان معاوضه کردند. 

 بالاخره افغانستان کشوریکه از دیروزبه امروزدرگیر تلاشهای است که برای عمران وبرگزاری دولتی قانونی ، آزاد ،سربلند ،مستقل ومترقی درنبرد است. مبارزه برای آزادی وخوشبختی ازخاره راه های سخت وخونین میگذرد که تنها برای حصول آن نبرد وجانفشانی کافی نیست ، توام با آن، نبردعقل وخرد دربرابرخرافات واوهام ، توطئه ودسیسه کشورهای استعماری ، همسایگان طماع وارتجاع داخلی وباعقب مانی شدید درگیراست .

 افغانها درطی قرون ازنسلی به نسل ـ ازآزمایش های تاریخی دشوارنبرد برای دفاع ازسرزمین، آزادی واستقلال سربلند وهمواره فاتح بدرشده اند، اما درمیدان سیاست وتدبیربجا گفته اند که : " همواره شکست خورده واختیاررا بدشمنان سپرده اند." تجربه طولانی وپیهم تاریخ مبارزات مردمان این سرزمین مملوازپیروزی وشکستهایست که درپی هرپیروزی فاتحانه وافتخارآمیزـ نصیب افغانها ، هرج ومرج وحاکمیت زاله های دربند دشمنان بوده است.ازتجارب تاریخی باید آموخت وبخودتوکل وباورداشت، زیرا یگانه وارثان این سرزمین مردمان وباشندگان آن که وارثان حقیقی ودرروزهای دشوارسربازی وسرافرازی باهم سرنوشت مشترک را رقم میزنند،هستند. تاریخ به صدها وهزاران باردرهرکجای ازکرۀ خاکی مابه تجربه رسانده ـ تا باشندگان  سرزمینی بطور قطع سرنوشت خودرابهم گره نزنند وبرای مدعای قرن ما که آزادی ، عدالت وترقی اجتماعی است ،به آرزوهای درقرون خفته وخفه شدۀ  خویش نمی رسند وازنبردی به نبردی وازیک اسارت به اسارت وبردگی دیگرتن میدهند. 

  تاریخ مردمان ونیاکان خفته در مزارهای خاکی گم نام وبا خاک یکسان شدۀ ماهزاران باردرپیکارعلیه غلیم درخشیده اندوبنسلهای آینده الهامبخش اند، اما میراث آن ، عقب مانی،نفاق ، شقاق وچشم انتظارازبیگانگان برای نیکبختی ، سعادت وآبادی طمع کاریم. 

 کشورگشایان بزرگی با لشکر های مجهزبه این سرزمین آمده ورفته اند، بجزکشتارمردان وزنان ، اطفال ، ویرانی مزارع وباغها ومنابع آب وتاراج ثروتها وتامین حاکمیت خشونت باربرده گی ثمرویادگاری بجا نگذاشته اند.

 انگلیسها پس از شکست ننگین دردوجنگ رویا روی وغیر متوازن با افغانهاشکست مفتضحانه خوردندوبرای حفظ عزت وآبروی دولت انگلیس واردوی آن درمستعمرات جهانی ، متوسل به فریب ونیرنگ شد وباحیله گری واستخدام عدۀ از افراد وابسته بخود،افغانها رابی اتفاق، پراگنده وغافل ساخت وازسرراه خود روفت وکابل خالی ازسکنه را آتش زدندوآنرا بویرانه تبدیل وماه ها مردان بی گناه وعادی برسر « دار» های اربابان دنیای متمدن بجرم آزادی خواهی برسم کهنه ازگلوحلق آویزبودند تاموردعبرت باشند . 

 استعمارانگلیس انتقام جنگ سوم استقلال را ازدولت «امانی» که درتلاش  تاسیس دولت مدرن وملت آگاه وتعلیم یافته بود، مشعل آنرا بوسیله خود افغانها خاموش کردونهضت های بعدی یکی درپی دیگر بوسیله سرداران وابسته استعماربخاک وخون کشیده شد. نوبت بجمهوری رسیدوجمهوری درتلاش بود تا با دکتاتوری خشن ، درپای هرخشتی ازعمران کشور، سر، جان وآرزوهای وطنپرستانی رابهدیه بگذاردکه دراین راه مرعی جان نثاری اند، که به آرزوی خود نرسید. طوریکه گفته اند وتجربه نشان داده است که هردولت وگروهی که با ابزارخشونت بقدرت می رسد ، ناگزیراست با توسل به ابزاردکتاتوری وخشونت قدرت خودرا تحکیم کند. تمام انقلابها وقیامها وکودتا های نظامی شامل این قاعده بوده اند. نه جمهوری سردارمحمد داود ونه جمهوری دموکراتیک خلق وبعدا نه دولت مجاهدین وطالبان ازاین قاعده مستثنی نبود؟ وهم مدعیان امروزی  دموکراسی ازهمه بیشتردرتالاب قدرت نظامی وسرکوب بافساد ودزدی حکومت دارند. ( 1 )  

 ممکنست عدۀ ازافغانهای ما یا دوستان واعضای خانواده های ما، توجیه حضورنظامی امریکا ، آئیساف وناتو رادرمبارزه با تروریزم واستبداد مذهبی طالبان وادعاهای بازسازی وعمران وصرف ملیاردها دالرسالانه برای نگهداری دولت وروال عادی آن ، موهبت دموکراسی ،آزادی بیان،انتخابات وآزادی زن وداشتن پارلمان ،رادیوـ تیلویزن، رونق شهروبازار،بازشدن مکاتب وموسسات  فرهنگی ـ تعلیمی وساختارهای احزاب سیاسی وفعالیت عملی آنان درعرصه  سیاسی  وغیره مزایای تمدن معاصربدانند که با حذف طالبان به این سرزمین روی آورده است. با اینهمه آیا می توان پرسشی دربرابر تاریخ مطرح ساخت یا خیر؟ یاهمانطوریکه بخورد ما میدهند باید قبول کرد یا فرا تر رفت وپرسید؟ وبازپرسید که آیا اینهمه لشکرکشیهای قرون ماضی بسرزمینهای ما وعلیه سرکوب مردمان این سرزمین تاسرحد که بارها افغانستان معاصررا تاپرتگاه نابودی کامل برده است وزیرنام چنین عملیات خیر خواهانه وامان دادنها وبا صدقه رسانی ، یاری ومدد،مورد خشن ترین تجاوز قرار نداده اند؟ واعمال استعماری خودراتحت نام حقوق بشر، عمران وغیره زهرمارهای دیگر واز آنجمله که دموکراسی رانیز بدان افزود،پنهان نکرده اند ؟                                       بدترین آنان چنگیز خان نیز امان سرومال  میداد وسرزمین ومردمان  را تاراج ونابود میساخت. بحث را نباید بحاشیه برد که ازلحاظ تاریخی کدام استعمار خوب وکدام بداست، یا سوال خوب وخوبتر، بدوبدتر، انگاه مطرح میگردد که بحث وصحبت به بن ـ بست رسیده باشد .

برمیگردم بسوال اصلی که دربالا مطرح شد که ؛ « افغانها به ایجا پایگاه های دائمی نظامی امریکا درافغانستان چرا بی باوراند؟ » ، برای هرافغانی متعلق بطرزدید سیاسی ویا عاری ازطرزتفکری سیاسی ـ نظامی خاص درمیان مجموعۀ ازعملیه ها ، رابطه های سیاسی ـ نظامی،دولت وجامعه ، مرکزی ترین مسئله ، پس ازهویت وحضورمتشکل جامعه که با نظم ساختاری دولت بخود مفهوم ومضمون میدهد، درسلسله عملیه های تنظیم شده ازقبل برازنده ( قوانین ، مقررات وساختارها ازقبیل ساختاردولت ، نیروهای امنیتی ، حقوقی ، اجرائیوی ،قانونی ،قضائی ونهادها وغیره) متظاهرمی شودـ درمیان تمامی این ساختارهاونهادها، مسئله تامین  «امنیت اتباع » است که بحیث ضروری ترین نیازتاریخی مردم به چنین سازمان اجتماعی ـ سیاسی موجب شد تا ساختارسازمان دولت ونهادها واندامهای آن بتدریج ظهورکردومسئله تامین امنیت اتباع به آن محول گشت.این بدانمعنی است که مردم درمرکز ومحورهمه ساختارها ونهادها، اعم ازنظامی وامنیتی ، اقتصادی ومالی، اجتماعی وفرهنگی وغیره، پیچ ومهرۀ های اساسی ومرکزی اند که بوسیلۀ اهرم دولت وبهدف سازماندهی اجتماعی بهتر توانائیهای مردم ازآن کار گرفته می شود.ازفرد ـ بخانواده ، قوم ، ملت ، جامعه وسازمان دولت ( مشمول ساختارها ونهادهای آنان) چنین سلسلۀ ای ازروابط گسترده دراهرم دولت بهم مربوط  وبخدمت گرفته میشود. هنگامیکه این ساختارها ونهادها ازتامین چنین وظایفی قاصرمی آیند،بطوراتوماتیک وطبیعی مشروعیت وحضورشان بحیث ساختاریا نهاد زیرسوال رفته ومردم غرض برپائی سازمانی دیگری از نوع تاریخی آن به اقدامات متنوع متوصل می شوند. 

  دولتهای که نمی توانند بمسئله اساسی اتباع خویش که مسئله تامین امنیت ،نظم وصلح است توفیق یابند، چنین دولتی بهیچوجه نه قادراست ونه می تواندبمسئله رفاه ، تامین معیشت وتوسعه وغیره نیازهای جامعه بپردازد. 

 منظورازتذکربالا وارد شدن بمسئله مشروعیت یا وظایف وصلاحیت های کلی دولت نیست وهم سازمان  دولت با برپائی خود زمینه های مشروعیت رافراهم میسازد.دولت جمهوری اسلامی افغانستان برمبنای  تدابیر بظاهر مشروع ازاجلاس بن وسازمان ملل تحت قومانده سریع ایالات متحده امریکا درقبال تراژیدی 11 سپتمبرسال 2001 بوجود آمدوزمینه های گام بگام مشروعیت آن برمعیار های ستندرد یک دولت تحت نظارت قوای نظامی ایالات متحده وناتو با لویه جرگه ها وانتخابات وارد ساختار قانونی شده است و فعال ونافذ است. 

 منظوراینکه مشروعیت قانونی وحقوقی دولت که تحت نظارت قوای بین المللی، ناتووایالات متحده دایراست، پیش ازآنکه به ارادۀ مردم تعلق داشته باشد تحت قیادت نیروهای نظامی خارجی است که باهیچنوع ازمشروعیت  اتباع داخلی سازگاری نداردومانند هردولتی که با اشغال نظامی نصب شده ،چه شاه شجاع که بحیث شهزاده فراری ودرانزوا ازوطن، با امضای موافقتنانۀ شانزده فقره ئی لاهوریوغ قیمومیت انگلیس را برگردن نهاد ودربدل باقشونهای انگلیس برتخت کابل برداشته شد. امیر یعقوب خان باقشونهای فاتح انگلیس با تحقیرو اهانت به «گندمک » که قتل گاه آخرین بقایای شکست اردوی امپراتوری انگلیس درجنگ اول بود، برده شد ومعاهده ننگینی گندمک را بر وی امضا کردند وبدان مشروعیت یکجانبه دادند. 

 امیرمستبد، عبدالرحمن خان باآنکه اردوی انگلیس درقیام مردم افغانستان شکست خورده درحال متواری شدن بود، یوغ قیمومیت انگلیس را پذیرفت، در حالیکه هیچ نماینده وفردی نظامی یِا ملکی انگلیس درهیچ شهرومحلی ازافغانستان باقی نماندویوغ بردگی را برگردن نهادوتاپس ازجنگ استقلال 1919 دولت افغانستان درجزو مستعمرات هندبریتانیوی بحیث مستعمره باقی ماند.دولت امانی با حصول استقلال کشورـ برمبانی استقلال آن بطوریکجانبه کوشیدتا افغانستان رادرقطاردولت های مستقل جهان قرار دهد.

 به اینترتیب تلاشهای مردم وجوانان منورافغان برای دایرکردن دولت مستقل وآزاد نه تنها ازپاننشست، بلکه برای اقتدار، توانمندی وشگوفائی بیشتربمساعی وجهد خود ادامه داد که درنتیجۀ بانشیب وفرازطی دوران اخیرکمترازیکصده ( 1919 ) به اینطرف جنبشهای درسطوح مختلف جوانان ومردم واقشار گوناگونی جامعه سازماندهی شد ودولتهای ازوابسته تا مستقل ویا ترکیب ازهردوـ با کودتا ها،انقلابها، قیامهای نظامی وجنگها توام با مداخلات نظامی کشورهای همجوارهمراه بود.انگلیسها دردوقشون کشی استعماری به افغانستان بطورقطع قانع شدندکه افغانها تسخیرناپذیراند. جنگ سوم آزادیبخش  که استقلال افغانستانرا ازاستعمار انگلیس تامین کرد. ازسالهای 1919الی 1979دیگرهیچ کشوری بطورمستقیم به افغانستان لشکر نکشیدوافغانستان بطور رسمی با هیچ کشوری وارد درگیری ورویاروئی ـ یا مدعی آن نبوده است. 

 تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان وقیام نظامی ثور1357 که مطابق است با 22 اپریل 1978 میلادی نیز اززمرۀ تلاشهای وطنپرستانۀ مربوط بجوانان ترقیخواه ووطنپرست کشوربود که بمنظوراعتلای افغانستان آزاد ـ مترقی وسربلندومردمان وفرزندان سعادتمند ومرفه سازماندهی وبقدرت رسید ــ ناگفته نباید گذاشت که حزب ازآوان تشکیل وبقدرت رسیدن تا زمانی متلاشی شدن کارنامه های درخشان واشتباهات گرانی راآزمایش کرد. گواه برکارنامه ها وحقانیت راه آن ، حضورواشتراک دواطلبانۀ ده هاهزارجوان وطنپرست ( اعم ازپسر ودختر) ، کارگران ، دهقانان وروستائیان اهل کسبه وروشنفکران وشخصیتهای دینی ،مذهبی ، قومی درصفوف آن بود که سرنوشت خودرا باآن گره زدندواستحکام واطمینان پایداری چنین حزب ودولتی رااطمینان میداد.سنگین ترین وگران ترین اشتباهات که به اثرجاه طلبیهای رهبران وعدۀ به اختلافات داخلی راه باز کرد،جاه طلبیهای افراد،رهبران برسرمقام وجاه  حد ومرزی را نمی شناخت ، حتی اختلافات نهضت جهانی طبقه کارگر( کشورهای سوسیالیستی ) بداخل نهضت نوتشکیل افغانستان نفوذ داده شد وتجاویزعجولانۀ  اشاعه دشمنی در صفوف مبارزان وجوانان بیرون ازآگاهی مردم وجوانان  برآنان تحمیل شدوزمینه های وابستگی بسازماندهی مداخلات خارجی را فراهم ساخت . درقیام نظامی ثورحزب آماده بوددرجا ومقامی کودتا چیان نظامی قرار گیردوتوانائیهای خود، جامعه ،جوانان وامکانات دولت را برای تامین امنیت وثبات کشوروگذارعاجل بترقی وعدالت اجتماعی بکارگیرد، ازهمان ابتدای تصرف حاکمیت دولتی مانند مرحلۀ اول تشکل خویش وارد بحران شد وچنین بحرانی دست وپای ، خردسیاسی ـ سازمانی حزب رانه درحاکمیت سیاسی رها ونه درتشکیلات سازمانی وسیاستهای دولتی وبین المللی تفرقه وتخریب بطور وسیع دامنگیر آن شدومساعی رهبران وکادرهادرزمینه بجائی نرسید یا بهتر است گفته شود زخمهای ناجوررا دوباره وسه باره باز کردند. آغاز قیام نظامی ثورکه بحدی ناتوان ساخت که دولت بدامن شوروی شد واتحادشوروی تحت نام قطعات محدود نظامی را به افغانستان گسیل داشت . با حضور اردوهای شوروی نه تنها جنگ پایان نیافت ، ابعاد وسیعترو جهانی گرفت. ایالات متحده امریکا برای انتقام کشی ازاتحادشوروی بتدریج مصمم شد تا افغانستان را به ویتنام شورویها تبدیل کند.امریکائیها موفق شدند پاکستان رانه تنها به پایگاه تمام عیارتربیت وتجهیز باندهای تجاوزکار، تروریست ودهشت افگن علیه افغانستان وشورویها آماده کردند، بلکه ایران اسلامی، چین کمونیستی وکشورهای اسلامی وغربی دریک اتحاد به اصطلاح مقدس اسلامی علیه کمونیزم ( دولت افغانستان وقوای اتحا د شوروی ) به فجیع ترین اعمال ضد بشری دراین کشوردست یازیدند.، آ بها را سم پاشی کردند، مکاتب وموسسات عام المنفعه وعبادتگاهارا منفجروسوختاندند، شهرها ومراکزخرید وفروش واهالی را با راکت های کوربستند وخانواده ها،اطفال وزنان  راسربریدندوغیره. درپس تمام این اعمال شنیع دهشت افگنی ، ویرانی وترور،دستان نیرومند دولت ایالات متحده امریکا، متحدان غربی ـ بشمول چین ، عربستان صعودی وکشورهای اسلامی قرارداشت. حاصل چنین ِکشتی درمزرعۀ افغانستان،علاوه برنابودی، تاراج وتجاوزبراهالی ونابودی دولت ، قوای مسلح ،امنیت ، قانون وثروت ملی وهستی افغانستان بتاراج رفت ودرسطح یک ویرانۀ بیدفاع ، خالی ازروشنفکران واهل کار،صنعت وتجارت ، تعلیم وتحصیل وسایر مزایای تمدن امروزی فاقد ساخته شد. پیآمد دیگرآن ـ  اطفال وجوانان ازفیض تعلیم وتربیت ،کسب علم ومعرفت ،مسلک وفن برای دهه ها محروم شدندودرباندهای هفت گانه وهشتگانه وغیره تحت نام مجاهدان بخدمت گرفته شد که عدۀ از لشکر های مجاهدان وطالبان  که امروز بدنبال ملا عمر،عصامه ، گلبدین ودیگران روان اند ملزومۀ چنین عملیاتی است که درامروز آنرا تروریستان میدانند ولشکرهاواردوهای مجهزجهان مدرن ودموکراتیک بدنبال آنانان وارد افغانستان شدندوآن عده که دربدل اجرت گزاف، آمادۀ خدمت شدند، بهره گرفتند وتاامروز درمقامات دولتی بتاراج ،فساد،قاچاق ،قتل وتروردردولت وجامعه متهم اندوتاهنوزکسی حاضر نشده تا ازاینان بپرسدودررعایت قوانین آنانرا ملزم بداند. کشتارهای اخیرسران تنظمی دیروزو حاکمان امروزبنظر این نوشته ، ناشی ازاختلافات برسرقدرت وکنترول مناطق کشت تریاک ، راه های انتقالات، بازارها ولابراتورهای تولید هیروئین وحسابهای دیروزوامروزاست  که چه بیرون ازمرزهاوهم بداخل کشور سرنخ های آن بدست استخبارات کشورهای معینی ذینفوذ بداخل افغانستان کشیده می شود وبدست این باندهای اجیراعمال شیطانی وتروریستی اجرا میگردد.  

  داستان ساختن وآوردن طالبان بقدرت وتامین امنیت دروجود امارت قرون اوسطائی تحت قیادت ملاعمرازحمایت مستقیم پاکستان، صعودیها وامریکا ناشی شد .     حتی دولت امریکاعکس ذهنیت جهانی ودولتهای جهان آماده میشد تا رژیم طالبان را برسمیت بشناسد، رفت وآمدها درسطوح بالای طالبان بااداره قصر سفید براه افتاده بود که بیکبارگی سازمان القاعده ابتکارعمل را بدست گرفت وتوسط چند بمگذاری علیه منافع امریکا ، خودرا بطور ناگهانی درمرکز معرکه قرار دادکه جواب آن، شلیک راکتهای کروزبهدایت رئیس جمهورکلنتون به افغانستان بود. 

 دولت مداران امریکائی بمجرد فارغ شدن ازمعرکۀ انتخابات که بوش برندۀ آن بود،بافاجعۀ 11سپتمبر2001 روبروشدند وتجویزلشکرکشی به افغانستان را که ضعیف ترین وبی دفاع ودرمانده ترین کشورجهان بود ـ یکسره اتخاذکردند. اینک اضافه ازیکدهه است که پارلمان ها ودولتداران کشورهای متحدامریکا ( آئیساف وناتو) ازخود وامریکا می پرسند که دراین باتلاق که هنوز درآن هیچ روشنی ندیده اند تا کئی باقی خواهند ماند؟هنوز جواب ندارند. اینک امریکا هنوزدر بیرون رفتن از افغانستان متردد است ، زیرا هرروز خواب های آشفته توام با پیروزی می بیندکه هنوز بسیارازآن دوراست. 

به اینترتیب داستان این تراژیدی که سناریوی آن  باخون ،زر، دالرو هیروئین نوشته شده است، ازصفحۀ روزگار افغانها به آسانی زدودنی نیست. افغانها با گذر اززمان حاضرچنان اعمالی از آقایان مدعی عدالت ،حقوق بشر ،بازسازی ودموکراسی را پشت سر گذاشته اند که بی اعتمادی آن دررگ ، پوست ومغزاستخوان افغانها رسوخ کرده است که به آسانی زدودنی نیست وحتی  اعتماد ووحدت بین افغانهارا بمشکل دچارساخته است ودراین زمینه بخصوص موجودیت دولت ناکارآمد ومفسدکه درآرایش شکلی خود دولتتیست درسطح حمایت جهانی وموسسات بین المللی ، اما ازداخل با باندهای ازقاچاق ، مفسده جویان حرامخوار وتروریستان وابسته به استخبارات خارجی وابسته ومتشکل است.  دایر کردن پایگاه های نظامی دایمی چنین حامیانی ودرچنین دولتی باهیچ نوع مشروعیت واعتماد مردم همراه نخواهد بودوحتی  توجهی پذیر نمی تواند باشد ، بخصوص هنگامیکه سنت های تاریخی ومبارزاتی آزادیخواهانۀ مردم افغانستان ، بارها چنین توافقات  را باخشونت وجانبازانه جواب داده اند. 

 بحضورنیروهای مسلح ناتو وآئیساف ، مشروعیت دادن ودایر کردن پایگاه های دائمی نظامی امریکا درافغانستان تنهامربوط است به آنانی  که به « بن » وحضوراردوهای بیگانه درسرزمین افغانستان حکم مشروعیت صادر  کردند وطبق آن عملا خارج ازصلاح دید دولتی که هنوز زاده نشده بود سکه مشروعیت را  دربن وملل متحد، تحت نام دولت وبرضد امارت طالبان که متهم به تروریزم بود تحمیل شد. افغانها همواره چه ازلحاظ تاریخی ودوران حاضرنه برسر انتخاب بدوبدتر، بلکه دربرابر بدوبدتروبدترین قرارداده شده اندوحق انتخاب نیزازآنان گرفته شده است وتنهابنامشان، پارلمانها، لویه جرگه هاوسایرارگانهای مشروعیت با صرف هزینه های عظیمی دالری تامین میگردد. اهمیت دایرکردن پایگاه های دایمی نظامی امریکا درافغانستان ، تنها مربوط بمصلحت اداره نظامی ومنافع امریکا خواهد بود. دولت باندسالار که درپناه نظامیان واستخبارات امریکائی جان گرفته ورشد یافته است ، دعاگوی دایر گردن چنین پایگاه های است ، تا درسایۀ پناه وعافیت آن چندصبائی رابه حکومت داری ، ثروت اندوزی ودزدی سپری نماید. مردم بهیچ وجه دعاگویی ازباران گریختن وبه زیرناوه رفتن نخواهند بود. 

 ناگفته نباید گذاشت که تاریخ مقاومت وپایداری آزادیخواهانۀ مردمان این سرزمین دربرابرمهاجمان واشغالگران غارتگر،ازهرکجائی که آمده اندچنان رنگین است که یادقربانیان آن درهردشت وبرزن، شهر وده ،مزرعه وباغ با زندگی کار، فرهنگ ، دین وآئینهای این مردمان درخون وآتش، دردوالم ، شادی وسرودها، جشنها وبزمهای شان چنان زنده ودرقلب هرافغان امروزی می درخشد که خودنیرو وتوان آن کافی است تا به افغانها برای سازندگی وخود سازی وطرد غلیم ازکارنامه باورهای خود به سازندگی وتدبیرعقل خود تکیه زند، همانطوریکه بارها تاریخ مردمان این سرزمین نشان داده است که بادستان خالی دربرابر مهاجمان اشغالگرولشکرهای طماع مهاجم چه ازهمجواری این سرزمین ، یا از آنطرف اوقیانوسهاودریاها درسی تاریخی وعبرت آمیز داده اند، هنگامیکه بدورهم جرگه شده اند ، نه تنها بزرگترین امپراتوریهارا بزانو درآورده اند، بلکه خود برمسند امپراتوریهای تکیه زده اند که درقلمروهای پهناورتری از امروزحکمرانی افغانها را تامین کرده است . چه رسد به اینکه افغانهابرای تامین امنیت ،زندگی ونیکبختی فرزندان خویش درسرزمین آبائی  شان، ازمدد امریکا ، انگلیس ، روس یا پاکستان وایران یا هرقلدروزورگوئی دیگری می تواند بالاخره پاسخ داشته باشد، یا خیر؟  

  امریکا ازیک جنگ وتجاوز به جنگ واشغال کشوردیگرمیرود.   

  حقیقت ادعای مبارزه با تروریزم ،حمایت ازحقوق بشر؟    

   یا براندازی نظامها ودولتها؟؟

 نوشته حاضرکه بظاهرمتمرکزبمسئله استعمارنووکهنه است ، درعمل بیشترمتوجه ادعاهایست که دستگاه های ایالات متحده امریکا وشرکای استعماریش طی اضافه ازیکصده بنام عدالت ، حقوق بشر، دموکراسی واستعمارزدائی بخورد جهانیان میدهدوخودبرپشت امپراتوری عظیمی سود خوارۀ ای سرمایه انحصاری وزراد خانۀ های عظیمی نظامی تجاوزگر تکیه زده که راه خودرا درمیان خون وآتش واجساد قربانیانش که رنگ تغیروسن وسال وجنسیت نمی پذیردـ برای غارتگری وبرده سازی جهان بازساخته است.            حقیقت اینکه؛ روایت وتفسیرامریکا درموردسرنوشت جهان وجهانیان از مرزحمایت ازنظام سرمایه داری ، بازارآزاد،رقابت آزاد وآزادی، بیشتراز یک قرنست که فراتررفته است. هنگامیکه سرمایه داری درچند کشوراروپای غربی وبخصوص انگلستان سربرآوردومرزهای اروپائی را تحت منافع آزمندانۀ خویش لگدمال کرد، نوبت قارۀ امریکا، آسترلیا ،آسیا وافریقارسید وهرکدام  ازاین قاره ها، کشورهاومردمان موردغارت استعماری قرار گرفتند. درقارۀ امریکا وآسترلیا با چنان نسل کشی وتباهی بومیان وجابجائی نسل سفید برتر راجایگزین کردند که تا امروزبومیان اصلی این قاره هادرمحلات دورازتمدن وفرهنگ بحیث موزه وباغ وحشی درگوشه و کناری نگهداری میگردند.درقاره های آسیا وافریقا این نسل کشیها به تباهی کامل بومیها وباشندگان آن منجر نشد. افریقا برای تهیه برده وبازارآن مورد استفاده قرار گرفت ودرافریقای جنوبی که ازلحاظ ثروت ، اقلیم وموقعیت ممتازوازاتصال دواقیانوس بهره منداست مورد اشغال ونسل کشی بپیمانه وسیع قرار گرفت ودولت اقلیت مهاجرسفید بابرتری جوئیهای وسیع سفید پوستان انگلیسی تباررژیم اپارتایددایروازحمایت مستقیم نظامی امریکا وانگلیس الی دهۀ اخیر قرن بیستم برخورداربودکه تاهنوز حساب آن تصفیه نیست . کشورهای آسیائی تمدن وفرهنگها ونظامیهای شکوهمند دولتی را ازسرگذارنده بودند وبرای بقای خود با هرنوع نسل کشی وذلت وبردگی مقابله کردند، گرچه عمراین مقابله طولانی وبا فراز ونشیبهای تباه کننده همراه بود، باآنهم استعمار درعمرطولانی  تسلط براین کشورها ومردمان تلفات عظیمی انسانی ومالی را متقبل شدوکشورها ومردمان قاره آسیا چنان جراحات را از استعمار وحیله گریها، نفاق وفتنه انگیزی وترویج  نزاعهای محلی ، مذهبی ، قومی وغیره ازاستعمار دیدند که زخمهای آن هنوزچرکین ودمل آن تا هنوز اینمردمان را می آزارد. از مردمان این سرزمین هاسربازگیری کردندوبرای کشتار،اهانت وتوهین هموطنانشان ودر جنگهای سلطه جویانه استعماری از شجاع تریترین شان علیه خودشان سربازگیری شدند که تا امروز این سنت هابنام اردوی اجیر« گوره » ازکشورهای مستعمره ونیمه مستعمره انگلیس ودرامریکا نظام اجیر سربازگیری دراردوی آن رسمی است. کشورهای عربستان صعودی ، امارات ، سازمان ملل ، سازمان نظامی ناتو وسایر سازمانها ودولتهای حلقه امپراتوری ازاین سیستم برای امنیت سلاطین سرمایه وتامین قدرت آنان برمردم خودش وهم جهانیان سود می برند وتکیه دارند.                                                   طی این روزها وماه هاعملیات های نظامی دولتهای مدرن امریکا ومتحدین آن که بظاهرمدعی عدالت وحقوق بشرودموکراسی ونجات مردم اند  زعامت لیبی معمرقذافی،خانواده وطرفدانش را به جرم نقض حقوق بشر، سلب آزادی مردم هدف گرفته است ، ازهوا به مراکز نظامی،امنیتی ، شهرها ، مراکز تجاری ، صنعتی، قصرهابم می ریزند تا آنرا برای بازسازی کامل ویران سازند.سیستم رسانه ئی که بطور کامل دراختیار غولهای سرمایه است که این هجوم وغارتگری رامانند سایر جنایات تفنگداران غربی می پوشانند. صدای رسانه ئی لیبی ، صدای جنایات وکشتارها بدست تفنگداران هاخفه وخفته است.  آنچه که بیداد میکند غرش طیارات وبمهای است که ازهوا براین سرزمین می ریزند ودولت لیبی درزیرفشارنیروی هوائی ناتو، پیهم ازقذافی خواسته می شود کشوررا ترک کند.  بلی بدلیل آنکه ناتوازسازمان ملل فرمان داردتا با بمهای بیشتروبیشتربرمردم لیبی وهستی آن که طی این سالهای طولانی بدان رسیده اند بریزند، زیرا لیبی نفت داردواکثرا روایت امریکا رانپذیرفته است، "دکتاتورلیبی نابود باد ، ما لیبی نو ودموکراتیک می خواهیم، امریکا زنده باد"شعار رسانه ئی اززبان مردم لیبی است . ویرانی لیبی کامل نشده است وادامه بمباریها بنام حمایت ازمخالفان تا وقتی به لیبی تحمیل خواهد شدکه لیبی ازهستی ساقط ونیروهای مخالف و قبایل لیبی برای ادامه جنگ داخلی آماده گردند. برنامه  ویرانی وساقط سازی لیبی با ادامه جنگ داخلی وتاراج نفتی تکمیل میگردد. تحت نام کمپنیهای نفتی بحرینی زیرامنیت هوائی ناتو از مراکز نفتی لیبی به ده هزاربشکه نفت روزانه بدزدی درروز روشن می برند. بظاهرزعامت لیبی متهم است بداشتن عساکر اجیردرحمایت ازقذافی ،وازخود نمی پرسند که درکشتارهای بوسنی ، کوسوا درزیر بیرق آبی سازمان ملل ودرعراق وافغانستان درزیر بیرق ناتووآئیساف تنها امریکائیان ومتحدین شان کشته نمی شوند،بلکه جنگنده گان اصلی ورزمی، اجیران داخلی وخارجیهای اند که بوسیله انبارهای ازدالرهای امریکائی دردوطرف جبهه حیاتشان خریداری وبخدمت جنگی گماشته شده اند.  

این آقایان وبانوان ازنیاکان استعمارگرشان بمیراث گرفته اندکه همواره باقیافۀ حق بجانب ومتمدن صلح خواه وخیرخواه، دورازکشتارگاه های مردمان ودرعقب آن حسابهای سود وزیان رابنفع خویش بحسابهای خود جاری نگهدارندوبرای آن ازهیچ کشتار، قساوت وبی رحمی ونسل کشی باکی ندارند. وهمواره عظمت جاه ومقام با شکوه خودرابررخ مردم می کشندواز مردم میخواهندتابا شادی شان شادودرمصیبت شان لباس تعزیت بعاریه گرفته بتن کنند.           

 چندی قبل درلندن مرکزامپراتوری استعماری بریتانیا، خانواده سلطنتی  ،جهانیان رابه جشن عروسی نواده شان ازدورسهیم وشاد ساختند،طی همین روزآنجا درشمال افریقابوسیله بمباردمانهای طیارات بریتانیوی وفرانسوی برخاک لیبی درجمله قربانیان آن ، نواده های سلطان مستبدی دیگری که ازاطاعت امپراتوری سرباز زده بخاک وخون می نشیند.  ازدیروزتا به امروزحقیقت وحشیانه وچهرۀ خونین استعماربریتانیا  وحقیقت سلطه جویانۀ دول معظم غربی ( گ 7 ) درراس امریکا راکه باردیگرودیگر برروی جهانیان دهن می گشاید ـ کی نمی بیند؟ قبل ازبمباردمانهای هوائی ودرپی آن لشکر کشیهای اردوهای متجاوزبسرزمینهای دیگران که ازآن ببهانه های متعددی بشردوستانه ، دموکراسی وحقوق بشرآب راگل آلود ساخته تجاوزنموده اند.همانطوریکه چنگیز خان هیتلرودیگران بخود حق دادندتا با زور وتوان نظامی اردوهای خویش حق حیات وتاراج سرزمینی مردمان وملل اسیررا مال طلق خود دانسته باکشتار، یغماگری وویرانی به تاراج بردند، نواده هایشان چرا نتوانند ازفیض وبرکات این چپاولگری وبشرکشی ـ تاج برسرکنندو باقدرت وتوانائی نیروی چهارم (اطلاعات)  حیرت وهوس جهانیان رابه شادی وعروسی پسرک ودخترکی به غبطه فروبرند، درحالیکه آنجا درشمال افریقاخانوادۀ سلطان مستبدی دیگری که ازاطاعت امریکا سرباززده است، زیررگبارهای تروریستی هوائی ناتوجان میبازند. ( 2 )

  میگویند دوران حیات امپراتوریها ووحشت ناشی ازآن درپایان نیمۀ اول قرن بیستم باسقوط فاشیزم واستعمارکهنه بپایان رفت، اما اینک امپراتوریها جای خودرا درآغازقرن بیست ویکم به امپراتوری جدیدی بخشیده است که اگر برمحال فرضیه، تمام امپراتوریهای که درپی هزاران سال وقرون متوالی حیات بشر ظهوروزوال یافته اند، آنهمه را به تصورنزد خود زنده سازیم ودریک ظرف مکانی جمع کنیم ،  یک بردهم وصدم وهزارم توانائی سلطه نظامی امپراتوری حاضرایالات متحده امریکاوشرکای آنرا نمی توان درآن دید( نه ازلحاظ سلطه نظامی، چپاولگری وجنایات، حسابگرِی ـ حیله وجلوه های رنگین وخوش سیمامانند دجالی که همه درپی کیسه های مملو از دالرآن اند، اینکه از آن باچه نصیبی باز میگردند بخدای یگانه معلوم یا نامعلوم ، منی بنده عاجزم .

هنگامی که ایالات متحده امریکاوغولهای سرمایۀ آن ازمکیدن خونهای قارۀ امریکا بترکیدن رسید( بحران اضافه تولید سالهای 1929 ـ 1932 )، پلان توسعه سلطه وجنگ ازقاره امریکا بسایر گوشه های دنیا رابتدریج بحیث رسالت تاریخی خویش  تحت نام بشریت یا بهتراست گفته شود نجات بشریت ، گاهی ازخطر کمونیزم وگاهی درنبرد با فاشیزم واتحادشوروی وامروزهیولای اسلام بنیادگرو تروریزم بین المللی جامه عوض ورنگ کردند وایالات متحده با ضراد خانۀ اتومی وراکتی وپایگاه های زمینی وبحری با قدرت سریع اشغالگری ازهوا وزمین وبحردرساعتهای محدود آماده وقادراست بتصرف ونابودی هرسرزمین وکشوریکه سرازاطاعت امریکا باز دارد آنرا منهدم سازد ودرآن از استعمال سلاحهای اتومی وسلاحهای پیشرفته دیگرباکی ندارد. اکثریت به اتفاق سازمانهای نظامی ـ منطقوی وجهانی، مالی واقتصادی ، سیاسی ، حقوقی وراس دولتها وزعامتها ازدساتیر واوامر امریکا اطاعت وپیروی میکنند، درصورت  تخلف ویا عدم شرکت دربرآوردن آرزوها ونیات امریکا به انواع مصائب وخشونت وتحریم مواجه خواهند شد.جهان ازلحاظ رسانه ئی واطلاعات از 80 تا 100% بطور مستقیم وغیر مستقیم دراختیار امریکا است که ازطریق آن با سیستم سیکلونهای فضائی نظامی واطلاعاتی دگیتالی دریک چشم بهم زدن جهانیان را در برداشتهای خود همآهنگ وتسخیر میکند.( 3 )

 جواب بسوال فراهم آوری این همه توانائیها...؟ برای تامین ونگهداری سلطه امریکا برجهان ، دولتها، منابع وبازارها، دریک امپراتوری تحت نظارت قصرسفید ، پنتاگون وسیا ـ که درحقیقت همان تاراجگری ثروتها، منابع، محصول واستعداد بشری چیزی دیگری نیست درسلطۀ امپریالیزمی واحدی  گردآورده است . با این بیان کوتاه ومختصر، آیا امریکا ودستگاه های نظامی ، سیاسی ومالی آن می تواند بغیرازاصل ونسب ومنافع خویش درافغانستان بنوع دیگر، مغایر نقش اهریمن ـ فرشته نجات مردم افغانسان باشد؟ ممکنست عدۀ که ازاین خوان نصیبی کوچکی می برند یا طعمۀ به ایشان می رسد توجیهی برعکس داشته باشند. افغانها حق دارند که پس از حضورنظامی  بزرگترین قدرت نظامی ـ سیاسی واقتصادی دنیا وادامه جنگ وخونریزی واینک که این دولتها وتوانائیها کاررا ناتمام رها میکنند وزمینه سازی برای ایجاد پایگاه های دائمی نظامی دارند ازخود پرسیده اند که برای چی اینهمه جنگها وتباهی ولشکر کشها ومصارف برای ویرانی؟ جواب ساده است ؛ ازهنگامی که با انقلابهای افغانستان وبخصوص انقلاب اسلامی ایران، امپراتوری امریکا دراین منطقه حضورنظامی اش صدمه  دیدـ درصدد تامین بحران وانتقام گیری جنگ ویتنام ازشورویها در افغانستان شد وافغاستانرا بخاک وخون کشید، تامین بحران وجنگ بطورمستقیم بوسیلۀ دستگاه های نظامی ومالی امریکا ووابسته گانش ازمرزهای بیرون ازافغانستان علیه دولت ج . د.ا . توسعه داده شد که نتائیج آن نابودی هستی افغانها، انحلال دولت ، اردو وقوای امنیتی وتاراجگری وویرانی درجنگهای داخلی را فراهم ساختند. پاکستان درجای مجری برنامه ویرانی افغانستان که مکرر سرانشان میگفتند ،" کابل باید بسوزد " هم سوخت وهم ویران وتاراج شد. مجاهدان بجان همدیگر افتادند ، همدیگررا شقه کردندو اعضا بریدند وازهیچ جنایتی دریغ نورزیدند که تا رقت طالبان رابرانگیخت وبرای تسخیرافغانستان بهمت پاکستان وصعودیها واذن دولت امریکا همت گماشتند.  با اینهمه مصیبتی که درطی قرن بیست وآخرین دو دهۀ آن ازاستعمار برجان ومال مردم این سرزمین رفته است ،هنوز دریادها زنده است ،چنان مصیبتی را براین مردمان تحمیل شد که باردیگرازشوروی به امریکاباورکردند وامید بستند. همه این امیدها وباورها اینک طی یکدهه بیاس نشسته است ،آنچه مردم می تواند باور کنند، متکی شدن به نیروی خودی است وبس . این آقایان بارها با عظمت اردوها آمده اند وشکسته وزبون بیرون شده اند، پایداری وجاویدانگی ازآن مردم یک سرزمین است که  بتوانائیها ، ثروت وهستی خود پی ببرند.                                                                                                 سردارعبدالرحمن خان امیرمستبد ودست نشانده انگلیس تا پایان عمراز پذیرش نماینده انگلیسی درکابل به بهانه های گوناگون سرباز میزد،زیرا ازشیادی آنان آگاه بود.  نیرنگ دایرکردن پایگاه های دایمی نظامی امریکاومصالحه با طالبان درافغانستان درحالی دررسانه ها بالا گرفته که کشورهای غربی ائتلاف امریکا وایالات متحده تحت فشاراند تا نیروهایشانرا از افغانستان بطور قطع بیرون بکشند.درقاموس امپراتوریها شکست  نوشته نشده است وبه آن نا آشنا وبی باوراند، همواره به آن رنگ وجلا می زنند . خروج امریکا وسپردن وظایف زرمی اش به نیروهای مسلح افغانستان که دراین روزها با عجله ساخته می شوند، توام با دایرکردن پایگاه های نظامی دایمی وپخش خبر شکارعصامه بن لادن می خواهند شکست را بپوشانند و به دولت دست نشانده ومردم افغانستان وامریکا امید تازه دهند. 

 دایرکردن پایگاه های نظامی دائمی که درپایان حضورنظامی کامل امریکا ومتحدین انجام می شود بهیچصورت کارخارق العاده ودرسنجش های مصالح ملی افغانستان قرارندارد، بخصوص هنگامی که حضورآئیساف وناتو ونیرهای امریکائی وظایف شانرا برای صلح وثبات افغانستان  ناتمام مانده ومسئولیت رزمی خودرا بپایان می برند ومیخواهند درپایگاه ها مستقرباشندـ برای روز مبادا. سربازان امریکائی با رفتن به پایگاه هاـ دیگر مجبورنیستند وارد درگیریهای مسلح وتدابیردفاع عملی وزرمی درمناطق وشهرها، اطراف واکناف افغانستان شوندوچشمۀ مالی واکمالاتی کشورهای متحد ودرراس امریکابروال سابق ادامه نخواهد یافت وخواهد خشکید. درحالیکه وظایف رزمی دولت روزتاروزنیازمند بیشترتجدیدنیرو، تعلیم وتجهیز ونیاز بمنابع مالی وتخنیکی گسترده دارد . دولت ج .اسلامی افغانستان ونیروهای رزمی تحت قوماندانی اش، باوربه سودمندی چنین حالتی ازحضورنظامی ساکن درپایگاه های نظامی درهرافغانی یادآورتجاوزوادامۀ سلطۀ نظامی خواهدبود ودیگرهیچ! 

 افغانها همواره برسرانتخاب بدوبدترقرارداده شده اند وبه ناچار بد را برگزیده اندوبه رعایای دولت حاضرتن داده اند. 

  ادامۀ مشروعیت چنین دولتی تحت قیمومیت سیاستهای استعماری که ازدرون با مجاهدان تاراجگر ووابسته برای نگهداری عقبگاه خویش درمعامله است وازبیرون مواضع جنگی نیروهای نظامی اردوهای ائتلاف که تخلیه گردیده، دوباره باید استحکام یابد.فرصتهای که برای تقویت نیروهای امنیتی ورزمی دولت فردی با حمایت مجاهدان وتکنوکراتهای غربی باقی است کافی نیست . ممکنست طی این زمان نیروهای امنیتی ونظامی ازلحاظ تعداد وتخنیک به برتریهای چندین بار بیشترازهرنیروی متخاصم را درخود جمع کنند، این کمیتها وتخنیک نیست که میجنگد، بلکه برعکس این انسانهااندکه میدانند باکی وبرای چی می رزمند ، برد را ضمانت میکندیا حداقل امیدبخش میسازد. با آنکه هنوزامریکا ومتحدان ناتووآئیساف به ارکان دولت افغانستان بی اعتماد اند. زیرا قرار نقل ازمنابع امریکائی سالانه ایالات متحده درافغانستان ازصرف 100 ملیارد دلاربودیجه حرف میزند، اما اردوی افغانستان باسلاحهای روسی ضعیف،خفیف وکهنه چنان تجهیزوآماده می شودکه حتی برای مقابله با دهشت افگنی داخل هنوز آماده نیست وکارآمد ندارد، چه رسد به عملیات تهاجمی وبازقین های نظامی وتصفیه های عملیاتی علیه باندهای مسلح وارد شده ازخارج. نه قوای هوائی وزمینی موثر برای دفاع ازتمامیت ارضی ، استقلال وهویت خوددارد ونه برای ابراز توانمندی مستقل نظامی ،اقتصادی وسیاسی حداقل یاری شده است. فرمول مروج وعادی همکاریهای استعماری انگلیس به زمامداران افغانی حداعظم ازحدود چند لک کلدارهندی وچند هزارتفنگ انگلیسی با برچه وکارد، مهمات وکارتوس بالا نرفته است. خریداری وبدسترس گذاری سلاحها روسی به اردوی افغانستان درمقیاس امروزی ، یاد آورتحایف دولت استعماری انگلیس به سران  وسردارن خود ساخته اش در افغانستان مستعمره آواخر قرن 19 است. حیات وبقای چنین  دولتی که حداقل انسجام وانتظام را باظواهرقانونی ورای مردم دریک دموکراسی تحت نظارت سیاستهای نظامی دولتهای غربی شامل ائتلاف برای بقایش فراهم ساخته شده  است. باخروج نیروهای نظامی ائتلاف،انتظام دولت، قانون واتوریته دولت مشروع  وانتظام نظامی آن چه ازدرون وچه درمقابله نظامی با نیروها بطورعمده طالبان زیرسوال ازهم پاشی است ،یا برسرراه ازهم متلاشی شدن قرار میگیرد.تجربه دفاع مستقل دولت رئیس جمهورداکتر نجیب الله که برخوردار ازحمایت قوای نظامی وامنیتی  تعلیمات دیده وباورمند ومجهزباسلاح وتخنیک مدرن ونیروی هوائی مجهزوتوانمند ومقتدربودوازحمایت  حزب سراسری  وسازمانهای جانبی صنفی ـ اتحادیوی وبرنامه کارسیاسی ونظامی روشن را دراختیارداشت. درمقابله ورویا رویی مخالفانش که حمایت گسترده تر بین المللی وخارجی کشورهای اطراف افغانستان را داشت طی چندین سال نه تنها تاب آورد ، بلکه بخود انتظام جدید داد. نتیجه چنان شدکه توطئه ومعامله بدرون آن رخنه کرد، تا بالاخره ازدرون خود به تسلیمی تن داد ومتلاشی شدوکشور درجنگهای تنظیمی برسرقدرت بفاجعه بدتر از جنگ وجنایت ویران وتاراج شد. دولت حاضرنه آن اردوها ونیروهای امنیتی تعلیمات دیده وتجربه جنگی وسیاسی دارندونه به آن باورها واعتقادات آرمانی ـ سیاسی به آیندۀ نظام می بیند ـ تا ازآن حمایت کنند. 

 دولت حاضرکه تکیه برنیروهای ائتلاف تا پایان خروج دارد، باتکمیل گام بگام خروج ،رویا روئی ومصاف برنیروهای نظامی وفشار وانارشی درانتظام دولتی روزتاروزبرآن سنگینی خواهد کرد ومسئولان دولتی وجناج بندیهای سیاسی ومنفعتی مجاهدان دیروز که قشر مرفۀ ای را دردرون دولت  متشکل ساخته اند، ازرویاروئی شانه خالی خواهند کرد.( 4 ) بخصوص هنگامی که حفظ پایگاه های نظامی امریکا حالت ساکن میگیردوسوال اساسی خروج نیروهای خارجی نه برای کشور های اطراف ومنطقه ونه کشورها ونیروهای درگیرراه حل نمی یابدوسوال مصالحه با طالبان واتحاد صلح با پاکستان مسئله  دیگریست که هرچی بیشترراه به بی اعتمادی بداخل اپوزیسیون دولت باز میکند ودولت را برسرپرتگاهی قرار می دهدکه درانتخاب بد وبدتر، هرچی بدتر نصیب مردم اینکشور خواهدشد وآتش جنگهابرسرتسخیرحاکمیت کابل از چهار اطراف افغانستان بکابل وشهرها متمرکز خواهد گشت. آیاپاکستان باردیگر تاراج وچپاول کابل وشهرهای افغانستان را درسرخط کار نظامی خود ازسرنخواهد گرفت ؟ به یقین این آتش دریک چشم بهم زدن به پایگاه های امریکائی نیز خواهد رسید وآنان آماده خواهند بودکه تجربه «سایگون» پائیخت ویتنام جنوبی راهنگام خروج نیروهای امریکائی تکرارا بیاد بیآورند.  

   

                                 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 1 ) ـــ باید تصریح کردکه دکتاتوری ازکی برکی . دکتاتوری مفهوم عام دولتی سیاسی است که نخبه گانی راس دولت از ابزار دولت رابا ارادۀ وخردخودسازگاروهمسان تفسیرمیکنند ودرزیرپرتوآرزوهای دکتاتوربه یقین ، برآوردن آرزوهای توده های مردم ، ترقی وتعالی کشورآرزو برده می شود. بحث علاهده وجامع است .   

 2 ) ـــ اشاره به عروسی شهزاده انگلیس ومرگ نوانسه های قذافی درزیزبمبارمانهای طیارات ناتو، که عمدتا طیارات انگلیس ، فرانسوی وامریکائی اند. )   

   3 ) ـــ  روزانه دراخباردرگیریهای منطقه وی که تحت تاثیر وحمایت امریکا ومتحدان آن تنظیم میگردد ، ده ها وصدها هزار دروغ وجعل بسود امریکا بخورد جهانیان داده می شود.اخبار مربوط به افغانستان ، عراق ،ایران، کشورهای عربی وغیره .  دربخشی دیگری شکوه وجلال عروسی شهزاده انگلیس « پرنس ویلیام» که تنها مصارف یک روز رخصتی اضافی آن تا 10 ملیارد دلارخرچ برمیدارد.کس نمی پرسد؟ .    

  4 ) ـــ ارا کین بلندپایۀ نظامی وامنیتی افغانستان همواره تحت سوال خدمت به استخبارات پاکستان متهم بوده اند .                  

                                                          پایان قسمت دوم .

 

 

++++++++++++++++++

 

امریکا رادربرابرجهان و  جهان را دربرابرامریکا قرارداده است ! 

   پاکستان درردپای حامیان استعماریش ازقرن 20 به 21 م .     

قسمت اول  « استعمارگری » 

            امروزدردنیایی زندگی داریم که با بیشترین تولیدات وفرآورده های زراعی ـ غذائی ، صنعتی ، دستآوردهای علم وصنعت ومزایای زندگی مدرن چنان آماده است که بانقدینۀ ای درکیسه ، با یک چشم برهم زدن  درهرکجا واز هرجای دنیا هرچیزی را خواسته باشیدحاضروبدسترس است . ازامروز زمانی بیشتر از یک قرن قبل که امپراتوری بریتانیای کبیربال استعماریش رابرنیمی یابیشترازآن ، برجهان گسترده بود حتی ازقول یکی ازوزرای مقتدرزمان استعماربریتانیای کبیر«پالمرستون» که میگفت : « قدرت وتوانائی بریتانیا بجائی رسیده ـ که اگر شیطان نیازی به  کمک داشته باشد ، بریتانیا می تواند آنرا فراهم کند.»  دنیای امروزآن روزهای قدرت بریتانیا که آفتاب درقلمروهایش غروب نداشت راتنها پشت سرنگذاشته،بلکه درطی بعدازآن با عبورازدوجنگ بزرگ جهانی که ده ها میلیون انسان را بکام مرگ فرستاد وصدها میلیون انسان معیوب ،معلول، آواره وبی خانمان وویرانیهای عظیمی بجا گذاشت،هنوزهوای سلطه جوئی برجهان ازدماغ غولهای سرمایه بیرون نشده است. 

 درآستانۀ پایان جنگ اول بین المللی ،روسیه با انقلاب اکتوبرازجنگ با آلمان خارج شدوخشم بریتانیای کبیر را متوجه خود ساخت. سرزمین های تحت  قلمروامپراتوری عثمانی بین دول همجواربترتیبی مرزبندی شد ـ تا حاکمیت  استعماری بریتانیارا ازنودرمناطق نفت خیزپایدار سازد. تشکیل دولتهای صعودی ، امارات، کویت ، اسرائیل ودیگران برای حیات دوبارۀ استعمار بریتانیا ضروری دانسته میشد. قبایل «کرد» را بین ایران، عراق ، ترکیه وسوریه تقسیم کردندودولت اسرائیل درسرزمینهای فلسطینی با فشاروتذویردایر وزنده نگه داشته شده است.هندوستان را درآستانۀ آزادی بترتیبی تقسیم کردند که تا امروزپس ازسه جنگ بین پاکستان وهند، هنوز تشنج وجنگ پایان نیافته ومنابع عظیمی بمنظور حفظ وتوسعه زرادخانه های نظامی صرف میگردد. تشکیل پاکستان که درسرزمینهای هندوافغانستان سروصورت داده شد، بمانند اسرائیل زخمی ناسوری دراین منطقه تزریق شدکه نه از آن هندآسوده است ونه افغانستان.

ازجنگ اول درفاصلۀ دودهه بدنبالۀ آن جنگی جهانی دوم درگرفت که جنایات ،وحشیگری وکشتاروویرانی های آن درحدی غیرقابل شمارش بربشریت زخم زد. بایادی از جنگ دوم ، جنگ اول تنها نام آن درردیف جنگ اول باقی مانده، اذهان جامعه بشری ازکشته هاوویرانیها ودلایل آغاز جنگ دیگر بیشتر بیاد نمی آورند، بایدبصفحات تاریخ مراجعه کرد. 

ازیاد مانده های جنگ دوم وجنایات آن که با ظهوردولت فاشیستی درقلمرو المان ومتحدین آن ایتالیا وجاپان برای تسخیرقسمتی از جهان درگام نخست مانند جنگ اول ازاروپا آغاز گردید. المان درهردو جنگ طرف منازعه با دول اروپائی مقتدربخصوص بریتانیای کبیربرسرمستعمراتش درآسیا ، افریقا وامریکا واتحادشوروی برسرسرزمین پهناوروثروتمندش یا بیک کلمه برسرتقسیم مجددجهان ومنابع آن که پایان یافته حساب میشددرگیرشدند. 

 اگر ساده بپرسیم که نصیب بشریت ازاین جنگ چه بود؟بسیار ساده باید گفت ، مرگ وکشتار، معیوبت وویرانی ، بی خانمانی وآوارگی صدها میلیون انسان وخانواده ، 52 میلیون کشته . المان نازی  میخواست اراده سیاسی ، توان نظامی ومحصولات صنایع اشرا برسایر کشورهای جهان تحمیل کندومنابع وبازارهای سرزمینهای آسیا، افریقا وحتی امریکا که سرنوشت شان ازلندن ،واشنگتن وپاریس رقم میخورد مورد قبول المان هیتلری نبود، هیتلروحامیانش  میخواستند آن رابکشورونژادبرترالمان بسپارند. 

 ایالات متحده امریکاپس ازپایان جنگ اول چشم وگوشش بازشد وازتوان اقتصادی ونظامی اش دربیرون ازقاره امریکا مطمئن شد ودرجستجوی فرصت درآخرین لحظات که اروپابخصوص اتحاشوروی توانست دراکثرجبهات جنگ  برتوانائی نظامی المان نازی تلفات وشکستهای سنگینی را واردآورد، داخل اقدامات وعملیات جنگی بپیمانه وسیع ازهوا ، آب وزمین برالمان ومتحدین آن شدوحتی برای نمایش ازاستعمال بمبهای آزمایشی اتومی برناکاساکی وهیروشمای جاپان دریغ نکردوحتی پس ازپایان جنگ اتحادشوروی را تحت تحدید گرفت. چنین فتح بزرگ ـ دولتهای متفق اتحادشوروی، بریتانیای کبیر وایالات متحده راباردیگر برسر تقسیم مستعمرات ومیراثهای که ازیغماگری وتاراج این جنگ نصیب شان میشد، بنزاعهای جدیدداخل ساخت، که آنرا «جنگ سرد » نامیده اند . به تفسیراین نوشته  ـ « جنگ سرد» بمعنی «همه جاجنگ ونزاع » ودرگیریها وحمایت سیاسی ـ اقتصادی ، نظامی ازطریق دول درگیر جنگ سرد .

 گرچه افغانستان برای زمانی طولانی کوشید تا ازاین درگیریهابنام جنگ سرد بیطرف وکنار بماند، اما بتدریج وآرام ـ آرام بداخل آن رفت وچنان شد که بارعظیم جنگ سردبداخل آن خالی شدودرگیریها راچنان درخود جای دادکه تا امروزبه آن بهای عظیم می پردازد واز خندق آن بیرون نشده است .                         دنیای ما که تقسیم شده به سرزمینها ودولتهای فقیروثروتمند ،عقبمانده وپیشرفته ، گرسنه وسیر، زیردستان وبالا دستان ... وبالاخره آنهائیکه درجنگ ونفاق وتجزیه می سوزندوآنانیکه باصلح وآرامش ازاین جنگها وناآرامیها سود  بالا میکشندوده ها تقسیم ونوع تقسیم که آرزوها وتلاشها وزحمات مردمان این سرزمینها را به آتش وخون میکشدوبهدرمی برد، برسرآن دعوا است. دارندگان وبالا دستان جاودانگی هرچی بیشترمی خواهندوناداران وزیردستان درطلب حق برای شرکت درنصیبی که هرروز می آفرینندوبرای آن جانفشانی میکنندـ هستند. این جنگ چه دردیروز وچه امروز جنگ بین بالا دستان  ودارندگان برسر یغماگری وتاراج ثروتها، منابع وبرده سازی انسان درخدمت غول سرمایه وزوراست،انسان وسیله این زورآزمائی ویغماگری است که بسود بالا دستان ودارندگان واریز میگرددوبس. کشورهای پیشرفته ، دارنده وبالا دست  که بیشتر درجمع شان 7 کشور صنعتی جهان که دراین آواخر چندی دیگری را برای تدبیربآن افزوده اند،عملا دربرابرکشورها ودولتهای عقب مانده، ناداروزیردست قرارگرفته اند.  درردیف اول 7 کشورصنعتی جهان تقسیم ثروت متمرکزاست به بالا دستان ودیگران ازآن بی نصیب اند یا بقولی ؛ ازگاو غدودی می برند.سایر کشورهای جهان درسطوح متفاوتی ازعقب ماندگی، ناداری وزیردستی وتحت سلطه با بحرانها، جنگهاوناملایمات که برریشه های داخلی وتاریخی قابل حل همدیگر را می کشندواز دنیای متمدن برکشتار همدیگر امداد نظامی ویاری می طلبند . ازجمله 95 % باشندگان دنیای امروزـ ازمزایای دنیای مدرن اصلابی بهره ویا کم بهره اند وبرخلاف آن آنچی هستی دنیا است بکام 5 % یا حتی کمتریا زیادتر باشندگان دنیای امروزشیرین وکامبخش است.  

 یکی ازانستیتوتهای معتبر بین المللی آماری را درسال 1994 انتشارداد به بیان اینکه ؛ ازجمله بیست قرن گذشته اخیرحیات بشری جهان، هزارونهصد سال آن درجنگ گذشتانده وتنها یکصدسال رادرصلح سپری کرده است وازاین هزار ونهصدسال  ، بیش ازیکهزارسال درجنگهای مذهبی گذشته است. ازنقل همین آمار؛ شمار مردان ، زنان وکودکانی که دراین مدت بنام خدا کشته شده اند ازمجموع قربانیان کشتارگاه های بربرهای شمالی ،آتیلا، مغول وتاتاروجنگهای مستعمراتی وجنگ اول ودوم بین المللی بیشتر بوده است .زندگی گذشته بشرتقریبا همه درجنگهای تجاوزگرانه ویغماگریها وکشتار وتاراج بوده است. فاتحان بیش ازآنکه برداشته، بتاراج وبغنیمت برده اند نابود کرده ،کشته وسوختانده اند. 

 کارنامۀ تاریخ وداوری آن درمدح آنانی نوشته شده است که شمشیربلند فاتحان بخون آغشته را همواره وتحت هرنامی برگردنهای برهنه ودر چپاولگری وتاراج ، سوختن وکشتن بلند نگاه داشته است ، مانند سکندر، آتیلا  تاتارهای وحشی ،چنگیزیان مغلی ، فاتحان جنگهای مستعمراتی اروپائیان بتمدن رسیده وفاتحان دوجنگ جهانی وسایرجنگها درحقیقت حق داشتند تحت نام دفاع  دربرابر فاشیسزم یااسلام ومسیحیت ،ننگ وناموس ، سرزمین، سرمایه داری وسوسیالیزم یاهر نامی دیگری که با کلمات  عدالت ، حقوق بشر، آزادی ودموکراسی وخوشبختی انسانها رنگ میخوردـ تجاوز آشکاریست به حق حیات وآزادی وخوشبختی انسانها.  داورامروزین این بازی تعین سرنوشت مردمان ودولتهای جهان تنها به ایالات متحده است ودرردیف بعدی هفت کشور صنعتی استعماری غربی برمسنداند.  درآخرین گزارش «بانک جهانی » ( 2011 .04 .11 ) با تجربه ازبرپائی  انقلابهای مردم دردنیای خلوت امریکا واسرائیل ( کشورهای عربی)، بکشور های جهان توصیه میگردد ـ تا" بیشتر به فکر توسعه نهادهای مدنی باشند تا رفع فقر. کزارش بکشورهای جهان توصیه میکند که درشیوه توزیع وسرمایه گذاری کمک های بین المللی تغیرات عمده وموثرراباید آورد ودرارائه کمک های غرب وبانکها وموسسات مالی آن  باید برایجاد نهاد های مدنی با ثبات وپایدار تاکید بیشتری شود درغیراینصورت تمرکز براهدافی مثل صحت، آموزش وجلوگیری ازفقربی فایده خواهد بود که بیشترمنظوراز «نهادهای مدنی» ، اصلاح سیستم قضائی وسیستم پلیسی سالم  است . منظوراز ثبات دولتها جلوگیری از انقلابهای نظیر که درافریقای شمالی دراین روزها برپا گردیده است هشیار باش داده است. طی این کزارش خوانده می شود: " که یک چهارم جمعیت جهان درمناطقی زندگی میکنندکه دچاردرگیری بوده اند"بانک جهانی توصیه می نماید که " منابع مالی که ازطرف کشورهای جهان دراختیار اینکشورها قرار میگیرد، باید بیشتر ازبخشهای بهداشت وآموزش، برایجاد دولت با ثبات ومراکز قضائی وپلیسی سالم متمرکز باشد" گزارش  با تصریح ازنام کارشناسان بانک یادآورآنست که : "سرمایه گذاریهای که برای کاهش آثار کشمکش ودرگیریها درمناطق مختلف جهان صرف می شود، به مراتب بیشتر از هزینه های مربوط به جلوگیری ازبروز گسترش این درگیریها است ودربیشتر مواردمناقشات تکرارمی شودووضعیت ادامه می یابد ."این گزارش درحالیکه سرمایه گذاری برای داشتن نیروی پلیس سالم را درمقایسه با داشتن یک بیمارستان یا مدرسه مناسب، بمراتب اولویت بیشتری می دهد توضیح میدهدکه :" 90 درصدجنگهای داخلی اخیردرکشورهای رخ داده است که در30 سال گذشته دست کم یکباربا جنگ داخلی روبروبوده اندکه توقف چرخه های خشونت دراینکشورهابه سختی امکان پذیر است." ( 1 ) 

  جریان بحران  مالی معاصرکشورهای غربی که نزدیک بیک دهه است ، سرمایه های بزرگ ،بانکها وموسسات تولیدی را تحدید می نماید، ناشی از تمرکز بیش ازحد سرمایه وتولیدبرا ی بازاردردستان منفرد است. که دولتهای سرمایه داری غرب وموسسات مالی برای جبران چنین نارسائیهای ناشی نظامهای غیرسودمندشان ـ انگشت صرفه جوئی وخود گذری را بسوی توده های میلیونی گرفته اند ـ به آنچی که توده ها طی مبارزات وقربانیهای چندین قرن اخیروبخصوص پس ازجنگ دوم بین المللی دراروپاوغرب ودرشرق استعماررا بعقب زده اند، میخواهند دریک روزروشن وآفتابی دوباره به یغما ببرند، تجاوزویغما گری وتاراج وویرانی بهربهانۀ درهمه جا وبخصوص برآنکشورهای هائیکه سر ازاطاعت امریکا باز تابند مورد سرزنش اند وبرتوده های خودشان ودوستانشان نیزسرمایه بیرحم است . دولی درتعلق سرمایه چه امریکا واروپا ازمردمان بسود دراکولای سرمایه باج میگیرند ، اینجا مردمان یونان ، ایرلند،پرتگال،هسپانیه ، ایتالیا،انگلستان، فرانسه ، المان ، وامریکاو دیگران بنوبۀ خود به اعمال وحشیانۀ خویش دزدی وغارتگری وتجاوزبحقوق توده های میلیونی جواب باز می یابند. زحمتکشان یونان وانگستان ... طی این روزهابغارت وحشیگریهای سرمایه بطورمسالمت آمیزوبدون خشونت بجوابگوئی بازمیگردند .                                                       استعمارازکجامی آید ؟ 

   آسیب پذیرترین کشورتاریخی این منطقه افغانستان است که با ناتوانیهای نظامی ، اقتصادی ، مشکلات درتعین جغرافیای سیاسی ،ساختارهای قومی، زبانی، مذهبی وغیره وهم بنا برموقعیت چارراه برای عبوربه سرزمین هندوستان تاریخی، آسیای میانه  وغرب همواره مورد تهاجم ـ مهاجمان قرار گرفته است . دردید اول گذرازطریق افغانستان بسرزمینهای دوم وسوم سهل وآسان جلوه داشته ـ اما تاریخ شاهد وگواه برآنست که کشورگشایان مثل سکندرمقدونی ،ترکها وساسانیها ،عربها ، مغولها وهم امپراتوری کبیربریتانیا درسه جنگ افغان وانگیس وهم اخیرا اتحاد شوروی با ندامت وسرافگندگی از قشون فرستادن خویش یادمیکندوآنرادرسی عبرتی  برای ادامۀ حضور نیروهای امریکائی وناتو میداند. پاکستان دروجود مجاهدان وطالبان نیزآزمایش اشغال این سرزمین ومردمان راآزمایش کرد. اینک امریکا دریک ائتلاف بین المللی با قوای ناتو، آئیساف ده سال است این تجربه را ازسرمیگذراند وهنوزکمترین نشانۀ ازپیروزی دیده نمی شود .

  ازمبدا اصطلاح « استعمار» بمعنی : "طالب آبادانی کردن "یا" آبادانی خواستن "است که  متناسب بوضع کشورهایست که به اصطلاح مورد آبادانی قرار میگیرند، بااین کلمات خواستند بمفهوم اشغال دایمی سرزمین وبرده سازی مردم آن (استعمار) رنگ وجلائی نو دهند ودلایل حضور قشونهای خارجی بحیث مهمانان ناخوانده تحت این کلمات پوشش میگردد. افغانستان طی هزاره ها وصده های متمادی قبل التاریخ  وبعدآن موردتجاوزوتهاجمهای قشونهای متعددی قرارگرفته وبارهاتا سرحد خاموش شدن حیات درویرانه های وحشتناک که اربقایای قشونهای مهاجم به ارمغان مانده ، دوباره به آهستگی وتانی بوسیله تلاش وزحمت مردمان این سرزمین بحیات دوباره بازگشته است.دراستانۀ پایان قرن بیستم قطعات محدود شوروی به درخواست مکرردولت بیاری دولت  جمهوری دموکراتیک افغانستان به این سرزمین سرازیر شد.ازداخل بحیث کشوری طالب کمک ویاری نظامی واتحادشوروی بربنیاد منشورملل که یاری رسانی را تا سرحد یاری نظامی باتوافق جانب طالب مجاز دانست وبه افغانستان قشون فرستاد. هم  حضور قشونهای جنگی ایالات متحده امریکا ومتحدین آن امروزدرافغانستان وعراق وسایرکشورها ، مردمان وسرزمینهارابه اسارت میکشندوهم طوماری ازسازمان ملل رانیزبانوعی پاسخ گوئی صلح خواهانه وبشردوستانه وعمران مجددوآغاززندگی نوین باپاسبانی نظامی ازهوا ، زمین ـ باقشونهای عظیم وسلاحهای مدهش نظارت میکنند، آدم می کشند، اینکه کشته شده گان چی نامی دارندوآنها کی اند؟ ازآنان نباید پرسید؟ زیرا تحت نامهای تروریست، القاعده وطالب اینجا میکشندودرعراق ـ صدام حسین بهانه بود. درویتنام ، کوریاوامریکای لاتین  بغرض جلوگیری ازخطر کمونیزم ونامهای دیگری مانند حمایت ازحقوق بشر، دموکراسی وآزادی ـ مردم، نام آشنای این جنایات است.اگر دیروزقدرتهای  استعماری برسر بلعیدن طعمه باهم درگیر شدند، درپایان جنگ دوم جهانی واردتقسیم عادلانه ( حکایت ؛ کله کندن گرگ ) شدند که روایت امریکادرآن اصل است ( یعنی همان پنج کشورشورای امنیت که ششم آن المان درراه است ) وبقول معروف اصطلاحی که ازهجوم مغل درسرزمین افغانستان هنوز بین مردم ازقصاوت وکشتارو چپاولگری چنگیزیان بروایت مانده است به استعمار که : " کشتند، سوختند، ویرا ن کردند ، بردند ورفتند" صادق است . میگویند؛ درپایان هرجنگ حکایت سرگذشت مردمان ودولتها ازنو به اراده فاتحان رقم میخورد ودرستایش ازفاتحان شکوه وجلال می یابد وقوانین ومنشور ها رنگ ابدی وجاویدانگی می گیرد، صرفنظرازاینکه این قوانین ومنشورنامه های بین المللی درپایان چه جنگی با چه کشتارها وویرانگریها انجام شده؟ ازفاتحان نمی پرسند. 

جنگ بین المللی دوم تحت شرایطی پایان وحشت جنگ که جان بیش از52 ملیون انسان راگرفته بود وده ها وصدهامیلیون معیوب ومعلول ، آواره وبی سرپرست ، ویرانی وانهدام شهرها ، مزارع ، صنایع ، موسسات فرهنگی، مدنی وغیره وغیره راکه بخاک ،خون وآتش کشیدند،درپایان جنگ فاتحۀ برمزارفاشیسزم وتجاوزفاشبستی خوانده شد، مقصر اصلی «آدلف هیتلر» وچند صدیا چند هزارطرفدارانش مجازات شدند وهم مظلومین این جنگ وتجاوزو بربریت یهودانی بیدفاع خوانده شدند که برای ارضای طمع ورزی غولهای سرمایه با مشقات شباروزی سرمایه اندوخته بودند بی خبرازآنکه چه بلای همگانی نصیب شان،خانواده ها وفرزندانشان خواهدشد. با فجیع ترین نوع جنایات حق حیات ازایشان گرفته شد.  محاسبه 22 میلیون اتباع شوروی ومیلیونها لهستانی( پولندی) ،چکی، سلواکی ، رومانی ، البانی ودیگران که برای پایان دادن جنگ وتجاوزجان دادند ـ تا ازحریم های بی بضاعت خودجانبازانه دفاع نمایند، کی وچی شد؟ ودرحق  همه  یک دعای خیری همگانی بنام قربانیان فاشیسیزم هیتلری ثبت تاریخ کردند وبس. 

 پایان جنگ تجاوزکارانۀ فاشیستی که برگورآن «جنگ دوم » ثبت شد، دلیل بزرگ بودن جنگ به نسبت گذشته درابعادگستردۀ استفاده از سلاحهای صنعتی مدرن وکشیدن مردم درابعادگستردۀ توده های ملیونی بکشتارهای این جنگ بود . دراین جنگ علاوه بربمباردمانهای توپخانه ئی ، تانکی ، بمباردمانهای هوائی ، آبی که شهر، مزرعه ، خانه ، فابریک ، راه وموسسات عامه ومراکز فرهنگی ودینی مردم را از مراکز نظامی تفکیک نمی کرد، بخاک وآتش کشیده شد وابعاداین فاجعه با استفاده ازاتم درناساکی وهیروشیمای جاپان از 52 میلیون کشته وصدها میلیون معیوب ومعلول وویرانی ونابودی شهرها ، مزارع ، راه ها، بنادر، مراکز کلتوری وفرهنگی وغیره وغیره، باربارگذشت . 

متفقین وفاتحین جنگ کشورهای اتحادشوروی ، ایالات متحده وبریتانیای کبیرازهمان آغازاتفاق علیه کشورهای متحد المان ، ایتالیا وجاپان وهم درپایان جنگ دوم بحیث برندگان جنگ علاوه برسرتقسیم جهان وتشکیل کشورهای اروپائی وخروج اردوها ازکشورهای تحت اشغال درکنفرانس یالتا وپتسدام بتوافق نرسیدند وبغرض جلوگیری ازجنگ سوم وحل منازعات بین قدرتهای فاتح که برسرتشکیل سازمان ملل که درکنفرانس«یالتا » بین سه زمامدار نشانی شده بود، برای جلوگیری ازجنگ سوم جهانی پیش بینی وتشکیل دادند.شورای امنیت که راس سازمان ملل رامیسازد، ازهمان پایان جنگ وبحیث مرکزحل منازعات،جلوگیری ازجنگ جهانی توسط سه کشورایالات متحده امریکا ،اتحاشوروی وبریتانیای کبیر، که بعدابه پنج کشور فرانسه وچین گشترش یافت. که درحقیقت شورای امنیت ملل متحد بحیث مرکزاداره جهان صرفنظرازتمام مقررات حاکم برآن ـ اعلامه ها،مقررات وسازمانهای جانبی آن پیش بینی شده بود . ناگفته نباید گذاشت که ایالات متحده از همان آوان تشکیل این سازمان یگانه نیروی برتربا استفاده ازسلاح اتومی وقدرت نظامی درهوا، آب وزمین (وامروز درفضای خارج اززمین ) واقتصاد تواناتر با منفعت ازجنگ نفوذش رابجهان گسترش داد. 

 منطق اینکه ، درپایان جنگ دوم بین المللی دول متفق پس ازآنهمه  شرارت وکشتارها، تباهی ، قساوت وتجاوزعلیه بشریت بتوافق نرسیدند، تا جلو تجاوزوقدرت طلبی را دربین خودمهار کنند، دلیل روشن آن ـ منافع آزمندانۀ بودکه برسرآن جنگ اول جهانی وجنگ دوم وتمام جنگها وتجاوزات واستعمار گری بنا شده است . ایالات متحده امریکا، اتحادشوروی وبریتانیای کبیربحیث متفقین وفاتحین  آستانۀ ختم جنگ که هنوز شعله های آن زبانه میکشید ، آماده می شدند بجنگی دیگری مدهش ترووخیمترازاول ودوم ومدهش تر ازهر جنگی درگذشته باهم درگیر شوند . متفقین فاتح چه دریالتا وپتسدام بحیث برندگان جنگ دوم بین المللی وحاکم برختم جنگ ازدپلوماسی منافع ومطامع آزمندانۀ استعماری جدیدی حرف می زدند که برسرتقسیم غنائیمی غارت شده ازجنگ وتقسیم جغرافیای تاراج متحدین وسرحد بندی مرزهای زمینی، آبی ،هوائی ودولتی کشورها درجغرافیای کرۀ زمین ومتعلقات آن درحدمنافع این چند کشورمتفق ـ باهم کنار آیندکه نیآمدند. برای شوروی روایت امریکا وغرب دیگر قابل قبول وباورنبود،زیرا شورویها روایت سرمایه دارانه را شکسته وبرای جامعۀ نوین وانسانی قربانیهای بیشماری اهدا نموده بودند، دیگر به آسانی تسلیم امپریالیزم غرب نمی شدند.   

 اشغالگران تاراجگر اروپای غربی ( پرتگال ، هسپانیه ، هالند ، فرانسه وانگلستان ) که برمبانی فرمان پاپ  دنیا را مال طلق خود میدانستند،بوسیله ماجراجویان درجستجوی ثروتهای ملل شرق ازقبیل زیورات طلائی ونفایس معدنی وشاهکارهای صنایع دستی وابداعات صنعتی ازقبیل باروت ، کاغذ، ابریشم ،ادویه جات ـ مساله هندی وغیره درجستجوی راه ها رسیدن بهندوستان بودند وهم هنگامی که شرق به اثر جنگها وهجومهای داخلی ورخوت نظامداران خودکامه درخود فرورفته بود، پرتگالیها دماغه امید را درغرب افریقا یافتند وبعدا توانستند دماغه افریقا را دور بزنند بجزایزبحر هند دست یابند. پیش ازآن مجموع سرزمینهای دنیا ازشرق بغرب براساس فیصله پاپ مسیحی که دنیا را بین دوقدرت بزرگ اروپائی که شرق را بپرتگال وغرب را به هسپانیه واگذاریا تقسیم نموده بود . این  دوامپراتوری که به بحرراه داشتند خودرا مالک مطلق دنیا دانسته وهمواره کشتیهای شان برشکار برده وچپاول وتاراج جزایر وسرزمینهای افریقا ، آسیا وامریکا دررفت وآمد بودند وبعدا به آنان هلندیها وانگلیسها وفرانسویها نیز افزوده شدند که داستانیست طولانی، پر ازمرارت ودزدی وراهزنی وکوتاه طریقی که بیان آن درتوان این مقال نیست. 

 پس ازتوسعه انقلاب صنعتی ازانگلستان بچند کشوراروپائی که درآن کالای صنعتی فوق العاده توسعه یافت وراه های انتقال مواد معدنی وزراعی بمراکزصنعتی وتجاری کوتاهتروگستره ترشد، رونق تجارت وضرورت بمواد خام ودسترسی ببازارهای فروش باعث توسعه هرچه بیشترتجارت وتراکم سرمایه تجاری وصنعتی شد. برای شکم ـ سیری ناپذیرصنایع کشورهای اروپای غربی، کشورهای شرق یگانه سرزمین های معمور بودکه ایدیالهای طبقۀ جدید ودولتهای جدیدیکه بشدت صنعتی شده وماشین جنگی توانای را دراختیارداشتند شرق آماده بودوغربیان متوجه شرق شدند. داستان آمدن عساکر پرتگالی بهندوستان وبدنبال آن هالندیها هسپانیویها، فرانسویهاوبالاخره انگلیسها هم درقدرت نظامی وهم درحیله سیاسی وتجاری برحریفان اروپائی خودفایق آمدند. زمانی که پرتگالیها درمدراس ... هندوستان پیاده شدند برخلاف توقع ـ آنجا با نیروهای دولت ، با شکوه بیشر،جاه وجلال عظیمترازخود مواجه شدند که بتکرار حرفهای بالا ضرورت دوباره نخواهد بود.  

  القصه پرتگالیها برطبق مقررات مجازی وضع شدۀ ای پاپ براین بندر تسلط یافتند وفورا درصدد کنترول اسناد واجازه نامه های تجارتی سفاین هندی وهسپانیوی وسایردول ومحموله های تجاری درحال تجارت باهندوستان شدند. دولت بابری هندوستان پس از اخطارهای پیهم به این ملوانان که سودی نبخشیده بود،دولت مرکزی هندوستان با این میهمانان ناخوانده  وپرمدعا وارد جنگ شد وغذاوآب را برآنان بستند. این کشتی های مهاجم بالاخره تاب مقابله نیافتند شکسته شدند. درباردوم وسوم کشتیهای بیشتروبیشتری را با لشکرهای اسیران سیاه ازافریقا به بنادر بمبئی ، مدراس درشرق هندوستان بغرض تسخیرآن آوردند ، تاتمام هندوستان را تا دهلی تسخیر نمایند، اما برعکس این آرزو ازطریق جنگهای طولانی بخصوص درخشکه برآورده نشد ، پرتگالیها مجبور شدند تن بموافقت نامۀ آزاد تجارت وبرقراری صلح دوامدارباهندوستان را لبیک گویند.

 برای نخستین باردولت پادشاهی پرتگال پس ازشکستهای پیهم  ازهندوان دربنادرهندوستان وهم شکستن قدرت ناویی آن توسط کشتیهای هسپانیوی که تلاش داشتند تا پرتگالیها را ازسرراه خود برای تسخیر هندوستان کناربزنند. ناوگان بحری پرتگال دیگر آن قدرت بحری نبود که نیم کرۀ شرقی را بحیث مال مطلق خود دفاع کند، به تدریج تضعیف شدندوازحضور کشتیهای تجاری وجنگی هسپانیویها ودیگران درشرق چشم پوشی میکردندوکار بجائی کشید که بالاخره پادشاه پرتگال تن به عقد پیمان صلح جاویدان ، دوستی وتجارت آزادومبادله کالا را با دولت مغلی تحت زعامت بابرشاه صادرکرد.

 پیمان یا توافقنامه درظاهر بطور مساوی بهردوطرف اجازه  تجارت آزاد ومبادله کالا ورفت وآمد کشتیها واقامت  تجارواتباع رادرهندوپرتگال میداد. اما درحقیقت طی این نخستین پیمان حقۀ اسارت آورتجاری بین شرق وغرب بکار گرفته شده بودکه طی آن یک حکومت اروپائی (پرتگال) قصد داشت ، پیمانی را بایک حکومت شرقی ببندد که درآن ازروش معروف به " کپیتالاسیون" ( تسلیمی )  اعمال میشد. (1 ) 

 طی این پیمان به اتباع هردو کشوردرسرزمینهای یکدیگرحق نظارتهای کنسولی میداد تا بغرض رفع دعاوی ، تجاوزات وتخلفات اتباع خود مرعی دارند وبراساس این پیمان دولت متبوع مکلف می شد تا  متخلف را بکنسولی کشور خارجی تسلیم دهد وبس. وهمچنان این تسلیمی نه تنهابین طرفین دعوی، تجارت ، مالکیت کالاها وکمرگات وغیره نیزنافذ میشد. این پیمان برمبانی اصول کپیتالاسیون تنظیم گردیده بود ، درحالیکه پرتگال هیچ حق تملکی از طریق جنگی ، تحمیل زوروقدرت را برهندوستان تحمیل نکرده بود، تنها به اساس خدعه وفریب که اکثرا درآن رشوه وتطمیع حکمداران نقش اساسی داشت برکشور های شرق درجامۀ دوستی، صلح ، اعمال غیرمجازکپیتالاسیون راتحمیل میکردند. 

  چنین حق نظارت کنسولی که دربالا به آن اشاره شد، به پرتگالیها حق میداد تا تمام معاملات تجاری، قضائی، سرحدی، نظامی وغیره را بسود اتباع خود درخاک هندوستان حل نمایند. معکوس آن هندیها درپرتگال نه کسی داشتند ونه تجارت خانه وهم هیچ کشتی هندی وارد پرتگال نمی شد تا ازاین حق متقابل استفاده ببرد . هنگامی که هندوستان آماده میشد این نقایص را باتجارت متقابل باپرتگال رفع نماید دیر بود ، زیرا کمپانیهای دودولت مقتدرجدید اروپای غربی واردمنطقه اوقیانوس هندشدند وآن دو دولت نه تنها فقط تجارت را ازدست تجاروموسسات کشتی رانی پرتگال وهندوستان گرفتند، بلکه پرتگال وبعدا هسپانیارا نیزاز حوزه اوقیانوس هندوازبنادرهندوستان بیرون کردند واین دودولت بالترتیب فرانسه وانگلستان بودند. 

  فرانسه وانگلستان که ازسالیانی درازی چشم بهندوستان داشتند ، برای تصرف آن نیروی کافی دریائی فراهم آوردند که ابتدا این نیروها قادرشدند ـ بحرپیمائی وتجارت ازطریق راه های بحری را بروی هندوستان به اروپا بندند وبعدا بترتیب پرتگالیها، هسپانیویها ، هلندیها را باحضورخویش از هندوستان راندند ، به این ترتیب پرتگالیها ازحوزه هندوستان ونیم کره شرقی خارج شدند. داستان رقابت فرانسه وانگلستان برسرتصرف هندوستان طولانی واز مقال حاضربیرون است. 

 اما ناگفته نبا ید گذاشت که سالیان متمادی دولتهای فرانسه وانگستان وبعدا هم پس ازتسخیر آسیای میانه، امپراتوری روسیه بهوای رقابت برسرتسخیر هندوستان وارد این بازی خونین استعماری شد وحتی امروز با آنکه هندوستان وکشورهای این منطقه مثل چین ، پاکستان ، ایران ودیگران نه تنها ازکشورهای منفعل نیستند، بلکه توان نظامی ـ اقتصادی جدیدی را بمیدان رقابتهابرسرذخایرو توانائیهای منطقه درسطح جهانی بنمایش گذاشته اند. بازهم این منطقۀ وکشورها ومنابع آن نه کمتربلکه بیشتر ازآن دوران مورد توجه وتهاجم دولتهای مقتدر جهان است واهمیت استراتیژیک اقتصادی ـ تجاری، سیاسی ونظامی خودرا حفظ وبالا برده است خشن ترین اعمال وشیوه های وحشیگرانۀ غارتگری وتاراج ثروتها وجنایات استعماری دولتی متمدنی غربی را می توان درنمونۀ تسلط استعماری بریتانیای کبیردرهندوستان دید که بطور کلی درنیمۀ سلطنت لوئی شانزدهم آخرین پادشاه فرانسه وقبل ازانقلاب فرانسه ، انگلیسها توانستند فرانسویهارا بطورکامل ازهندوستان خارج کنند وکمپنی هند شرقی انگیسی ازطریق پیمانهای «کپیتالاسیونی» با حکمرانان محلی مانند پرتگالیها حق کنسولی راتنها برای انگیسها قایل میشد وهندیها ازآن درانگلستان محروم بودند ، بدلیل اینکه این پیمانها از طریق کمپنی با حکمداران محلی امضا میشد ودولت انگلیس درمورد مکلفیت متقابل نداشت.  

  چنین روشی تا سال 1857 ادامه یافت وطی این سال انقلابی دراکثر ایالات هندوستان برپا گردید که درانگلستان بنام "شورش سپاهی " نامگذاری شده است که درحقیقت انقلابی بودکه حاکمیت بریتانیای کبیررا ازطریق کمپنی هندشرقی تحدید کردوطی آن  دراکثر ایالات هندوستان سپاهیان هندی دست بکشتار عدۀ کثیری از انگلیسها زدند وعمر کمپنی هند شرقی بپایان رسید ودولت انگلستان زمام امور هندوستان را بطور مستقیم بدست گرفت وویکتوریا ملکه انگلیس  درهندوستان تاج پوشی نمود وعنوان امپراتوریس هندوستان رابخود داد. با ادارۀ مستقیم هندوستان توسط قوای انگلیسی اصطلاح کپیتالاسیون مفهوم واهمیت خودرا ازدست داد. هندوستان تا سال 1947 بحیث مستعمره ( سرزمین تحت عمران ) دولت انگلیس باقی ماندوپس ازآزادی بدو کشورهندوستان وپاکستان و مناطق قبایل آزاد تقسیم شدوبعدا بنگله دیش ازپاکستان جدا ودولت مستقل تشکیل داد.  

 هرقدربه سرنوشت غم انگیزکشورهای تحت استعماریعنی مستعمره ( کشورتحت عمران وآبادانی ) بیشتروارد گردیم،جزء یغماگری وتاراج مستقیم ثروت ها، گماشتن برده واراهالی به اردوهای کاروجنگ با اجبار ودرخدمت اردوی اشغالگر،تجارت کاملا یک رویه بسود دولت استعماری وروشهای متعددی ،مثل دادن رشوه، تهدیدوارغاب زمامداران واهالی گرفته تا استفاده ازاختلافات دینی ومذهبی ، عقیدتی ، زبانی ، منطقوی ، قومی وغیره مردم رابا وسایل واسبابهای گوناگون علیه یگدیگر برمی انگیختندوکشتارها وآتش نفاق دایمی رادامن می زدند. چندنمونه ازروشهای کارمندان استعماری بریتانیای کبیردرهند،مشت نمونه خرواراست:  لارد وارن هستنگس که بی رحم ترین حاکم انگلیسی درهند بود، طی مکتوبی عنوان رئیس مجلس انگلستان می نویسد : "درهندظلم بسیاری بنام انگلیس بعمل می آید،وعده ئی بالباس عسکری وعنوان مامورو جاسوس انگلیس ، دارائی مردم را دربنگال غارت می نمایندمردم بنگال ازشنیدن نام انگلیس مرتعش می شوند، حتی نزدمن شکایت نمیکنند، تا آنکه من بچشم خود دیدم. من درسفری مقدمه قشون انگلیسی رادیدم که اموال رعایارا تاراج وبه عصمت زنان شان تجاوز میکردند. بهمین جهت هروقتیکه خبر مسافرت من بطرفی نشرمی شود،صدها قصبه عرض راه ازسکنه خالی ومردمان فراری ومتواری میگردند ." وهم یکی از ماموران عالیمقام حکومت نواب بنگال به عنوان امیرکبیر فقط بگناه آنکه قدری نمک باروت خریده بود ـ با آنکه درانحصار انگلیسها نبود ـ وی را زنجیر پیچ بکلکته فرستادند. ازقضای نیک گرچه کشته نشد، اما اعضای مجلس کمپنی بعضا آویختن اورا ازپاوبرخی بریدن گوش وبینی اشرا تقاضا میکردند . 

 نوشته های مسترپترسن انگلیسی درمورد اعمال شرم آوروننگین مسئولان بریتانیای کبیردرهندوستان بخصوص بپارلمان انگلستان گزارش یافت . جرمهای مشهود لاردکلایوقبل ازلارد هستنگس که متهم به 45 جرم درهندوستان بود علاوه برنطقهای مسترپت درپارلمان لندن تطهیر شده بود. درمورد جرم های لارد هستنگس حتی مستربرک  درپارلمان لندن مدعی شد که یکایک جرم های وی را ثابت میکند با آنهم ازآن چشمی پوشی شد وبرائت گرفت . علاوه برنادیده گرفتن جرم های لاردکلایو، سرویلیام جونزوسکات ودیگران با نطقهای مکررو آتشین خود اعمال لارد کلایورا نه تنها جائیزتوجیهی میکردند ، بلکه مدعی بودند که « ردائت اخلاقی » ذاتی هندیها ست . این نه تنها حرفها ونطقهای چند نماینده پارلمان انگلستان نبود، بلکه پیشترازآن دولت معظم انگلیس با مصارف گزاف دردنیا علیه شخصیت وکرامت مردم هندپروپاگندهای خصمانه داشتند، تا جهان را قانع سازند به اینکه هندیها مستحق آزادی واستقلال نیستند وهم چنان ...                                                                                                           ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــپاورقیها : 

    1 ) ـــ  ازبی بی سی . بروز شده بتاریخ 011 .04 .11 .                                                             

   2 ) ـــ "پیمان کپیتالاسیونی "بیشتر مروج بین دولتهای اروپای غربی بود که بین طرفین جنگ آنکه حاضر است بسود برنده جنگ تسلیم وچنین روشی بردولت شکست خورده تحمیل میشدکه طی آن تادیه غرامات جنگی ، باج وقسمت از مالیات واتباع خودرا درخدمت دولت فاتح بغرض استفاده جنگی وبیگاری وغیره مواد ومفردات الزام آور شامل میشد .  

     3 ) ـــ برای معلومات بیشتر. افغانستان درمسیرتاریخ .سیاست انگلیس .ص.411 الی 481 .غلام محدغبار .  

 پایان قسمت اول                                                                               

 


بالا
 
بازگشت