خبرنگار نیویارک تایمز احمد سعیدی
پرسش ها و پاسخ ها
هفته قبل خبرنگاری روزنامه نیویارک تایمز با احمد سعیدی آگاه امور سیاسی مصاحبه را انجام داده بود که ترجمه سوال و جواب ها از انگلیسی به دری قرار ذیل است.
خبرنگار نیویارک تایمز: آقای احمد سعیدی از شما سپاسگذارم که برای من فرصت دادید تا با شما صحبتی داشته باشم .
سعیدی: تشکر من به اندازه توان خویش آماده ام تا به سوالات شما پاسخ دهم.
سوال اول: بزرگترین چالش در فرا راه نظام فعلی افغانستان به باور شما چیست؟
جواب: بزرگترین چالش در فرا راه نظام فعلی از دست دادن إعتماد ملی وگسترش نا امنی است.وقتی یک حکومت إعتماد وباور خودرا در بین ملت از دست دهد دچار بحران میشود نبود مدیریت در رهبری وفقدان درایت سیاسی وسلب عدالت اجتماعی از پیش زمینه های بحران بی إعتمادی ما است که حکومت فعلی افغانستان به آن دچار است.حکومت فعلی وتیم مربوطش در کپسول تنگ انحصار قدرت در حال جان دادن است.بی کفا یتی ، در رهبری بی عدالتی در عرضه خدمات اجتماعی تزلزل در روابط سیاسی با کشور های همسایه وهم پیمان از مواردیست که حکومت را به انزوا کشانیده است.
در بعد داخلی نبود مدیریت کاری، فقدان درایت سیاسی عدالت اجتماعی با عث نا رضایتی و ترکش وافتراق در بین ملت ما گردیده، وهمین اختلافات وبی باوری ها افغانستان را دچار یک بحران فرا گیر ساخته که بسیاری ها از حل آن عاجز مانده اند. .اختلاف بین اقوام وگروه ها بی باوری بین حکومت ومر دم عامل گرایش به بیگانه است.بیگانه هائیکه هر کدام أهداف مغایر منافع ملی افغانستان دارند.مثلا وقتی افغانستان دچار بحران شد غرب، پاکستان وایران در یک جهت مردم افغانستان را قربانی منافع خود ساختند .ملت افغانستان قربانی داد تا غرب به أهداف استراتیژیکش رسید.ملت افغانستان قربانی داد تا پاکستان صاحب سلاح اتمی شد ودر وجب وجب سر زمین ما راه پیدا کرد واز بین متنفذین ما سر باز گیری کرد که تا هنوز از ایشان استفاده میکند..ایران هم که به أهداف کلتوری ومذهبی اش رسید،کسیکه هیچ بدست نیاورد ملت افغانستان بود.
سوال دوم: روابط افغانستان با پاکستان ونقش همسایه ها در جنگ و صلح.
جواب: سرنوشت صلح، نوع رابطه افغانستان وپاکستان به أهداف شان ارتباط دارد. پاکستان در افغانستان أهداف مغرضانه دارد که جنگ ونا امنی را یگانه کانال برای رسیدن به أهدافش میپندارد.بناءٌ مسئله نا امن ساختن افغانستان در عمق استراتیژیک پاکستان قرار دارد.عامل أصلی این نگرش زاده طرح مسئله دیورند در زمان داود خان بود که پاکستان در همان زمان با استخدام عناصر شناخته شده ومزد گیر عملیات نا امن سازی را در کنر، لغمان ،جلال آباد و جاه های دیگر براه انداخت.از همان زمان به بعد پاکستان در کمین نشسته بود تا صید زخمی را شکار کند واو بعد از تحولات 1357 خورشیدی وشورش مردم علیه حکومت تحت الحمایه شوروی سابق در تبانی وهمکاری با غرب وکشور های عربی تیغ از نیام بر کشید وتمام ساختار های بنیادی افغانستان را ریز ریز کرد.وبعد ازینکه مجاهدین وارد کابل شدند وبه ولی نعمت خویش یعنی پاکستان توجه کمتر نمودند اینبار پاکستان گروه را بنام طالب وارد صحنه سیاسی افغانستان ساخت که از نظر مردم افغانستان نسبت به مجاهدین تقدس بیشتر داشت ودرین دور به ریشه درختان واستخوان مرده ها وآثار گلی تاریخی وفر هنگی رحم ننموده همه را از بیخ بر کند.
پاکستان بیشترین نفوذ را در افغانستان دارد:شما فکر کنید وقتی در زمان دادود خان که انگیزه قوی بخاطر مقابله با دولت وجود نداشت استخبارات پاکستان توانائی ایجاد شورش ونا امنی را در نقاط مختلف کشور ما داشت حال که چندین نسل در دامن خاک پاکستان ومسجد ومدرسه آن تر بیه شده حضور نیرو های خارجی همچنان مخالفین را انگیزه میدهد چه فکر میکنید؟.لذا پاکستان در مسئله ارضی ویا تجدید تعهد بر رسمیت شناختن خط دیورند از حاکمان افغانستان تعهد رسمی وآشکارا میخواهد در غیر آن این خاک وسر زمین تا چندین نسل دیگر عملا در آتش خشم استخبارات پاکستان خواهد سوخت.پاکستان از قصر ریاست جمهوری شروع تا وزارت خانه ومتنفذین قومی افغان افراد تر بیت شده ووفادار خودرا دارد.لذا سر نوشت جنگ وصلح افغانستان پاکستان وایران است.یکی بر خاک کشور ما چشم دوخته دیگر بر روح وروان مردم قصد حکمروائی دارد.نماد های تجاوز فزیکی پاکستان ونفوذ فر هنگی ایران از هیچ کس پوشیده نیست.
سوال سوم: هدف عمده ای سفر اخیر صدر اعظم پاکستان را توضیح دهید.
جواب:هدف سفر أخیر صدر أعظم ورئیس ستاد استخبارات نظامی پاکستان به کابل طوریکه قبلا تذکر رفت پاکستان از پیشرفت های یومیه افغانستان سخت در رنج وعذاب است همان است که میکوشد افغانستان را بنوع متقاعد سازد تا بروی هم پیمانان خارجی خویش حتاء امریکا سیلی بزند.لذا سفر أخیر بر خلاف اظهارات آقای کرزی دوستانه نه که یک إغوا گری سیاسی به منظور ایجاد إعتماد کاذب بین پاکستان وافغانستان بوده.مقامات پاکستانی در موجودیت نیرو های جامعه جهانی به أهداف شان نمی رسند همان است که با ملاقات های بظاهر دوستانه وسوگند های ابلیس مأبانه میخواهند خودرا به افغانستان دوست نشان دهند تا افغانستان نسبت به اینده مطمئن شده جامعه جهانی را رخصت کند وآن وقت میدان برای تاخت وتاز پاکستان هموار میگردد وسفر أخیر آقای گیلانی وهمرا هانش از همین نوع است.
سوال چهارم: نقش شورا عالی صلح را تعریف کنید.
جواب: صلح یک نیاز ملی وحتی فطری است اما کاش این آرزو عملی شود.وقتی ما پروسه جاری را با تمام ابعاد ،عناصر ومسیر حرکت آن موشکافی میکنیم این جریان را نا کام وبی نتیجه میگوئیم. همان است که افراد تر بیت شدۀ دست پاکستان مارا مخالف پروسه صلح معرفی میکنند.در حالیکه چنین نیست من را عقیده بر این است که صلح باید صادقانه دلسوزانه وممکن باشد. طوریکه مشاهده میکنیم کسی در آوردن صلح صادق نیست نه جانب حکومت ونه هم مخالفین .همسایه ها هر گز صلح وآرامش افغانستان را تحمل کرده نمیتوانند. وقتی میگویم حکومت افغانستان هم صادق نیست دلیلش روشن است.
صلح باید تعریف شود، طرفین مصالحه باید مشخص شود، جا نبین باید علاقمه مند صلح باشند وبه همین منظور از خواستهای خود تنازل کنند.شرائط صلح باید از طرف یک نهاد بیطرف ومیانجی مشخص گردد.نه اینکه طرف جنگ مصلح ومیانجی هم باشد . شخصیکه میانجیگری میکند باید شخصی بیطرفی باشد.حال دولت افغانستان هم طرف جنگ است وهم هیئت میانجی را خودش تعین کرده که خلاف عرف صلح است. ازانجائیکه جنگ تنها بین افغانها نیست لذا افغانها به تنهائی قادر به تأمین صلح نیستند. کمیسیون ویا شورائیکه صلح میآورد باید مر کب از هیئت های جامعه جهانی، کشور های منطقه نمایندگان کشور های اسلامی ومتنفذین بی طرف افغانی باشد. وقتی حکومت شرائط صلح را با پذیرش قانون اساسی مشروط میسازد معنی اش این است که این شورا از خود صلاحیت ندارد.
صلح تنازل، گذشت وقر بانی میخواهد در حالیکه هردو طرف بر خواست خود اصرار دارند.ورهبری طالبان هر گز داعیه صلح دولت را قبول نکردند بخاطر اینکه عناصری موجود در شورای عالی صلح را دشمن خود میدانند مانند استاد ربانی استاد سیاف و آقای محقق و سید نورالله و ویا افراد دیگر که طالبان میخواهند با ایشان همان رفتار را انجام دهند که با استاد عبدالعلی مزاری کردند. از طرف دیگر شرایط حکومت شرایط صلح نیست بلکه در حقیقت تسلیمی میخواهد. حکومت میخواهد مخالفین قانون اساسی وی را بپذیرند وبدون هیچنوع امتیازی بحکومت بپیوندند در حالیکه مخالفین حکومت را تحت الحمایه وقانونی اساسی اش را خلاف شرع دانسته میخواهند قانون ونظام سیاسی مورد نظر خود یعنی امارت اسلامی را داشته باشند. لذا عناصر وشرایط صلح از طالبان قابل قبول نیست. وهم طالبان از موقف خود پایان نیامده اند شرط شان خروج بی قید وشرط نیرو های خارجی وسر نگونی نظام بدست طالبان است لذا دیدگاه دو طرف از هم خیلی فاصله دارد.هر گاه کشور های جهان ومنطقه به تفاهم رسیدند مشکل افغانستان هم حل میگردد.حال پاکستان بجای کابل واشنگتن را به طالبان نشان میدهد مثلیکه به مجاهدین مسکو را نشان میداد تا خودش با ابر قدرت ها معامله کند همان معامله که در وقت مجاهدین با روسها کرد.
دست آورد های شورای عالی صلح: قبلا عرض شد که این صلح یکطرف است مانند عشق یکطرفه اگر از طرف معشوق نباشد کششی طلبی عاشق بیچاره به جای نرسد. ازانجائیکه طرف مقابل به شدت این شورا را رد کرده وباز هم صد ها ملیون دار بخاطر این شورا تخصیص داده شده فهمیده میشود که عده قصد بهره گیری ازین شورا را دارند که مهمترین آن مشروعیت بخشیدن به چهره طالبان بخاطر اقدامات بعدیست.
سوال پنجم: دیدگاه شما در مورد قرارداد استراتیژیک میان امریکا و افغانستان چیست؟
جواب: طرح امضای قرارداد استراتیژیک واثرات مثبت ومنفی آن.:مسئله امضای سند استراتیزیک ویا پیمان همکاری های دراز مدت بین امریکا وافغانستان از پنج سال به این سو بر سر زبانهاست وجا نبین در سه نوبت با احتیاط مفاد این قرار داد را امضا کرده اند مسئله در سال 2005 حینیکه حامد کرزی به کمپ دیود دعوت شد برایش جزئیات این پیمان تذکر داده شد و امضای مقد ماتی درین زمینه صورت گرفته وبعدا در سال 2008 وأخیرا در سال 2010 در لیز بون پر تقال هم جانب افغانستان پیمان همکاریهای مشترک ودوامدار نظامی را با ناتو امضا کرده اند.حال چیزیکه با قیمانده امضای ایجاد پایگا های دایمی بخاطر تدئید امضا ها وتهدات قبلیست.این قرار داد هم امضا میشود اما با احتیاط وشریک ساختن مردم از طریق بر گزاری لویه جر گه عنعنوی بخاطر پخته ساختن سند ودوام دار ساختن عمر قرار داد..جانب حکومت هم مردم را روحیه ضد غربی میدهد وهم تلاش میکند تا قرارداد احداث پایگا های نظامی آمریکارا توسط نمایندگان مردم به امضا بر ساند.
بر گزاری لویه جرگه به بهانه تأیئد ویارد امضای قرارداد دراز مدت با آمریکا! اصولا در کشوریکه شورای ملی وجود دارد ونمایندگان منتخب صلاحیات تأئید ورد بو.دجه سالانه را دارد به بر گزاری جرگه بنام جرگه عنعنوی قطعا نیاز نیست ،اما آقای کرزی از بر گزاری جرگه عنعنوی سه هدف را دنبال میکند اول میخواهد.مسئولیت امضای پیمان دایمی را به دوش ملت بگذارد دوم میخواهد أعضای لویه جرگه را با پول وتشویق از قبل مشخص سازد واین جرگه در حالت اضطرار که خودش زمینه سازی نموده به ادامه حکومتش رأئی دهند واکر نشد زمینه های سازش تا تسلیمی نظام به برادران نا راضی را از طریق همین جرگه که به نظر رئیس جمهور بلند تر وبا إعتبار تر از شورای ملیست اقدام نماید.
حال به اثرات مثبت ومنفی این پیمان اشاره میکنم:
اگر هدف آمریکا از ایجاد این پایگاها حفظ ثبات وامنیت در افغانستان باشدامضای قرار داد ها وپیمانها مفید است. بشرط اینکه انی حضور قانونمند بوده از حساسیت های فعلی بکاهد .این در حالی ممکن است که بجای افغانستان فعالیت های خودرا بخاطر مهار ساختن مداخلات پیدا وپنهان همسایه های خام طماعه وحریص افغانستان متمرکز سازند.واگر آمریکا خواسته باشد از افغانستان من حیث تخته خیز بسوی کشور های دیگر استفاده کند بدون شک وجهه وإعتبار افغانستان را در منطقه از بین برده علاوه از جنگ داخلی که کشمکش های منقطه را نیز افزایش میدهد.کوتاه سخن نقاط مثبت ومنفی را اینطور میتوان حساب کرد.
اثرات مثبت: حضور جامعه جهانی در رأس آمریکا در ـتأمین، امنیت تقویه وتجهیز نیرو های امنیتی وایجاد زمینه های باز سازی وانکشاف.رشد نهاد های دموکراتیک ومدنی نقش با ارزش دارد.
اثرات منفی: همسایه های افغانستان از حساسیت های ایجاد شده علیه نیرو های خارجی استفاده نموده مردم را به شورش وا میدارند. وهمچنین حضور نیرو های خارجی ومؤسسات ابتکار عمل را از مردم افغانستان گرفته همه را منتظر دروازه مؤسسات خیریه نموده است. به همین تر تیب رشد وگسترش فر هنگ مبتذل مغایر نورم ها وارزش های إعتقادی وکلتوری از تبعات حضور نیرو های خارجی بحساب میرود.
سوال ششم: شورش ها در کشور های عربی و شاخ آفریقا را چطور ارزیابی میکنید.
جواب: نقش شورشها و تحرکات کشور های عربی ونقش آن در آینده بالای افغانستان وپاکستان.: شورش ها وکشمکش ها در کشور های عربی زبان افریقای شمالی وآسیائی میانه بر افغانستان وپاکستان اثر خودرا دارد.اینکه در یمن ولیبی القاعده نقش دارد از نظر کسی پوشیده نیست.وسر انجام نیرو های مجرب وکاردیده کشور های عربی از وزیرستان شمالی وارد معرکه های خونین آن کشور ها میگردند تا سر نوشت جنگ وشورش را تعین کنند وبعد ازان طریق مرکز آزاد وخارج از قوانین جهان وزیرستان را تقویت بخشند.حال وزیرستان مرکز اصلی القاعده در جهان است واز همین نقطه فعالیت های القاعده ساز ماندهی میشود..از نظر من در شورش های لیبی ویمن القاعده نقش دارد طبعا پیروزی شورشیان ویا دوام شورش زمینه تقویه مراکز القاعده را در کل دنیا مساعد میسازد.احتمالا الجزیره در اینده به چنین سر نوشت گرفتار شود..
سوال هفتم: شما برای بیرون رفت از وضعیت چه راه های حل را پیشنهاد میکنید ؟
جواب: در قدم اول حکومتداری خوب و موثر:
گذار افغانستان از منازعه جاری به صلح و توسعه پايدار يک پروسه دولت سازی را میطلبد، که نیازمند طی کردن منازل و مراحل گوناگون است ، تا جائیکه به سوال نظام مربوط میشود،خوشبختانه قانون اساسی فعلی ما ظرفيت و فرصـت لازم را در اختیار ما قرار میدهد، که برای اصلاح ساختار و مناسبات قدرت بدان نیازمند هستیم. حکومت داری خوب درحقیقت باید خواست وتوانایی یک ملت را تجسم عينی ببخشد، متاسفانه در حال حاضرهم دولت سازی و هم حکومت داری هر دو در افغانستان متاثر از برداشت های آزمندانه وواگرايانه بازيگران محلی درپیوند با خواست سهمداران منطقوی و جهانی هست، که در عرصه ء پاليسی ها نفوذ دارند، برای اینکه به این وضع پایان داده باشیم باید میان خود افغانها که در نتیجه ادامه خشونت دوامدار از هم دور شده اند نزدیکی و توافق را ایجاد نمایم ، تا قادربه اعمال اراده ملی شویم، سپس میان افغانها ونقش آفرینان خارجی هماهنگی و توافق ايجاد گردد، از اين طريق با مخالفین مبارزه جدی شده و همزمان در راستای ساختن نهاد های دولت و حکومت تلاش مناسب به خرج داده شود، تا به فقدان کنترول دولتی بر نهاد ها و طرزالعمل ها نقطه پایان گذاشته شود، و ازتاخیروتضعیف حاکمیت وحکومت داری جلوگيری بعمل آید. متاسفانه درحال حاضر حتی درکابل حکومت از کنترول کامل بالای نهاد ها و ساختارهای امنيتی،اداری و انکشافي برخودار نيست وظايف اساسی حکومتداری توسط شماری از بازيگران غير دولتی به شمول نيروهای خارجی ،موسسات بين المللی موسسات غير حکومتی انجیوها کمپنی های امنیتی و قدرتمندان محلی به پيش برده می شود.حکومت حتی حق مشروع استفاده از قدرت را در برابر بازيگران خارجی از دست داده است، البته اين معضله در حکومت های پسا منازعه غیر منتظره نیست، ولی درسطح کنونی آن نیزقابل توجیه نمی باشد و نيست با همه اين نارسایی ها گامهای آهسته ای نیز دراین راستا برداشته شده است. بلند بردن موثریت حکومت داری برای تامين امنيت ، توسعه اجتماعی و اقتصادی بستگی به بلند بردن ظرفیت حکومت داری دارد، تا از طريق ايفای نقش دولت مرکزی مانع حیف ومیل بيت المال و دارايی های که از طريق بازيگران مختلف پخش و توزيع می شود، که منجر به ناهماهنگی بی ثباتی نا پايداری متمايل به عرضه می گردد تا تقاضا ! تقريبا دو سوم کمک های خارجی از راه های غير شفاف و نا مرئی بدون کنترول و حتی آگاهی دولت افغانستان به مصرف می رسد، که اين مساله کوشش ها و تلاش ها را برای موثر ساختن نهاد های دولتی به ويژه در سطح ملی به تحليل می برد. یکی دیگر از مشکلات حکومت داری ناکافی بودن ظرفيت کدری در حکومت است، که موجب تقلیل کیفی در استخدام بی ضابطه کارمندان در سطوح مختلف مدیریتی شده است ، آنچه راکه حکومت افغانستان و کمک دهنده گان در ده سال گذشته بايد انجام می دادند ظرفیت سازی بود، این کاررا نه اينکه انجام ندادند بلکه مشکلاتی را دراین راه بوجود آوردند و باقی گذاشتند، که جای نگرانی جدی دارد،آسان نخواهد بود تا با اين ميزان بلند فساد در نظام مبارزه شود. حکومت داری موثر در سطح مرکز و ولايات به صلاحيت های لازم اداری و سیاسی نیازمند است تا بتواند موجب تامين امنيت و ثبات گردد . نهاد های مردمی که در قانون اساسی پيش بينی شده است، بخش آن تاسيس گرديده اما متاسفانه از جانبداری مصئون نمانده اند، بخش دیگرتشکیل و فعال نشدند، مثل شورا های ولسوالی ،قریه و شواری شهر داری به طور نامعلومی تا هنوزبه تاخيرافتاده است، شورا های ولايتی منتخب در جای خود قرار ندارند، ودر ارتباط با نقش و مسئوليت های شان گيچ و سراسميه اند، بنآ خلا ساختاری موجود مانع پروسه دموکراتيک مشارکت مردمی ميشود، اين وضعيت بيش از پيش روابط مستمر و هم آهنگ مردم وحکومت را به شدت تحت تاثيرقرارداده و به تحليل می برد نخستين ومهمترین مشکل ما نبود يک چارچوب مشخص پاليسی و چگونگی روابط ساختار های مرکزی ومحلی اداره است، که روابط میان این ساختارها و نهاد ها را نا مطلوب و استراتيژی تطبيق آن رانا کار آمد ونا هما هنگ می سازد. وزارت خانه ها که مسئول عرضه خدمات برای کل کشور هستند، متاسفانه در عمل فعالیت شان به کابل متمرکز است . میان نقش والی ، وزیر قوماندان رئیس شورای ولایتی تعریف مشخص وجود ندارد، نياز است تاپيش از ساختن هرنهادی ملی ومحلی به نقش هر يک از نهاد های حکومتی و مردمی در ارایه خدمات، ظرفيت که برای برنامه ريزی واجرا مقتضی است وهمچنان روابط بين نهاد های منتخب و منتصب حکومت مشخص گردد.
v اما در مورد امينت:
امينت مهم ترين اولويت در راستای ساختن يک حکومت باثبات و موفق در افغانستان است، همچنان پيش زمينه توسعه سياسی رشد اقتصادی اجتماعی و فرهنگی درهر کشور می باشد، حال آن که امنيت فقط با امن کردن دولت خلاصه نمی شود وبه دست نمی آيد، بلکه تهديد های امنيتی که زندګی شهروندان افعان را در سطح وسيعی به خطر انداخته است بايد رفع شود، توجه جامعه بين المللی در امر مبارزه با ترورزيم نبابد تهديد های را که از شبکه های جنايت کارمحلی و قاچاق چيان مواد مخدر، مديران فاسد ولايتی و ولسوالی ها و بی لياقتی حکومت ناشی ميشود را تحت شعاع قرار بدهد، اين تهديد ها بيشتر از خشونت شورشيان به پيکر اجتماع آسيب می رساند، دولت بايد تهديد های متنوع امنيتی چون تروريزم، شورش ،تفرقه، جنايات سازمان یافته و فساد رسمی اداری را هدف قراردهد. امنيت یعنی آنچه که ازادی از ترس و ازادی از احتياج را برای انسان تامین و تضمین می کند. امنيت در رابطه حکومت داری،یعنی امنيت اجتماعی، سیاسی ،اقتصادی وحفاظت ازحقوق بشری شهروندان است. بنابر اين امنيت يک پروسه چند وجهی است که تمام پايه های توسعه و انکشاف یک کشور مبتنی بر آن می باشد و تنها با مقاصد و استراتيژی های نظامی قابل حصول نيست، بلکه حکومت داری مناسب تامین عدالت اجتماعی و توجه به نقش قانون پاسخگوی به نیازمندی های روزمره کشور از مقتضيات آن است .
v اما نقش قانون:
نقش قانون از پیش شرط های تامین مشروعيت حاکمیت، وامنیت در يک کشور وجامعه است،متاسفانه در مورد افغانستان بايد گفت که جامعه جهانی و حکومت افغانستان از توجه جدی در این زمینه یا غافلند یا بی اعتنا و بی پروا، تطبيق قانون از وظایف دستگاه های عدلی و قضایی است که متاسفانه کاملاً منفعل بوده، به بهانه توجه جدی به امنيت، بی توجهئ به این حقیقت که قانونیت منشآ ومنبع اصلی امنیت است نادیده گرفته شده است. این برداشت و عمل کرد به تضعیف نقش قانون انجاميده است، اين رويکرد وگرایش ناموجه باعث گردیده تا از نيروی پوليس به جای اينکه جان و مال مردم را محافظت کنند و از تطبيق قانون پاسداری نمايند به عنوان نيروی جنگی عليه اشوب گری استقاده می شوند ، حکومت هنوزهم از نبود پالیسی جامع امنیتی که بتواند از قانون گریزی جلو گیری نماید رنج می برد، با وجود بعضی از پيشرفت های ساختاری در برخی ا زنهاد ها وموسسات عدلی و پوليس این ساختار ها عملآ از ظرفيت تامین قانون عاجز اند ، ظاهرآ در وضعيت منازعه و کشمکش و تهديد های امنيتی بسياری از الزامات قانون به صورت مستقيم یا غیر مستقیم متآثرمی شود ، با آن هم نبايد مساله اجرای عدالت را از نظر دور داشت. در نتيجه همه ای اين گفته ها می توان اظهار داشت که اجرای قانون است که مستقيمآ به امنيت وسلامت یک جامعه و ملت کمک می کند . مبارزه با فساد اجتماعی از مهمترین ارکان قانون در هر جامعه میباشد، آخرين راه حل برای غالب شدن بر فساد گسترده تغیير خود وضعيت است . هيچ پاسخی ساده و عاجل برای هزاران مشکلی که وجود دارد موجود نيست .اما اتخاذ تصاميم مبنی بر مبارزه با فقر، تادیه معاش بهتر به کارمندان که مجری قانون هستند و آنانی که خدمات اجتماعی را انجام ميدهند، غير سياسی کردن اداره های انفاذ قانون با موضع گيری شديد در برابر کارمندان متخلف حکومت، ما را در اين مبارزه دشوار موفق خواهد ساخت .
v اما مشل بزرگ دیگر مبارزه با مواد مخدر است:
حکومتداری ضعيف در افغانستان همراه با خشونت و فقر شايع در کشور صنعت نا مشروع مواد مخدر را نيز کمک می کند، بنابر اين بايد راه حل جستجو شود که همزمان هم توسعه امنيت ، نقش قانون وبهبود وضع اقتصاد را در پی داشته باشد . یعنی فعالیت ها در هر سه عرصه باید هما هنگ شود وهم مشمول استراتيژی واحدی باشد که به قلع و قم شورشيان و مخالفین می پردازد ، تنها محو کشت کوکنار به هيچ وجه نمي تواند صنعت نا مشروع مواد مخدر را در کشور تقليل بدهد و بر شورشيان غالب آيد ، برای پايان دادن به اين معضل ،افغانستان بايد روی توسعه زراعت تمرکز کند تا از شر کشت ترياک رهایی يابد و به نقش قانون، حکومت داری مناسب و رشد اقتصادی اهميت بدهد ، ديگر راه حل ساده و فوری وجود ندارد. مبارزه با قاچاق مواد مخدر چالش بعدی است که تمام ابعاد دولت سازی را در افعانستان در بر ميگيرد ، صنعت نا مشروع مواد مخدر زمانی از بين می رود که يک دولت عملگراء با ثبات و موثر در افعانستان وجود داشته باشد.
v حالا برمیگردیم در راه مبارزه با مخالفین:
در اوایل شورشيان تحت رهبری طالبان درافغانستان در وضعيت بسيار متزلزل اجتماعی سياسی دست به مبارزه زده اند ، آنچه که شورشيان را به جنگ وا ميدارد اصلاً مسئله عقيده يا ايد یالوژی مشخص و خاصی نيست ، بلکه فضای بی ثبات و عوامل مربوط به آن مثل شبکه های قبيلوی و طايفوی، شبکه های جنايت کاران وابسته به سازمان های بيگانه در اين امر دخيل هستند . بازيگران مستقل اما به هم پيوسته زيادی هستند که حکومت افغانستان و متحدان بين المللي آن را به دلايل مختلفی به چالش مي کشانند، در چالش مبارزه با شورشيان باید مخالفین را از گروه نظاميان القاعده جدا کرد ، اين امر فقط زمانی ممکن است که در يک استراتيژی هم آهنگ نظامی و ملکی اين موضوع رعايت شود ، هيچ راه حل نظامی در مورد اشوبگری اجتماعی وجود ندارد، اما مبارزه نظامی یکی از وسایل آن است . شورشيان به خاطری موفق هستند که مبارزه عليه انها ناکام است، عمليات نظامی بايد تروريستان و سازمانهای شورشی را هدف قرار بدهند ، اما راه حل غير نظامی توسعه اقتصادی و ساختن يک حکومت موثر و ارج گذاشتن به نقش قانون است . جدی ترين مشکل در امر مبارزه با شورش و اشوبگری نبود يک استراتيژی هماهنگ که بر اساس يک ديدگاه مشترک سياسی نظامی و انکشافی مبتنی باشد است . در افغانستان کمترارتباط بين عمليات تاکتيکی و استراتيژيکی (اهداف کوتاه مدت و دارز مدت )وجود دارد . عمليات نظامی و غير نظامی هيچ کدام در جهت يک هدف مشترک هماهنگ نگردیده در همين حال اعمالی که توسط همکاران مختلف به شمول ناتو ايالات متحده امريکا و حکومت افغانستان وهمسایگان به ويژه پاکستان و غيره انجام داده ميشود به شکل استراتيژيک از هم پاشيده اند. طالبان را فقط از طريق عمليات نظامی ناتو شکست داده نمی توا نیم، مگر اينکه از طريق جلب رضایت مردم افغانستان آنهم با ایجاد حکومت کارا و صالح ملی و به دست آوردن حمايت مردم ستم ديده است که میشود طالبان را مغلوب کرد .به دست آوردن دل و دماغ مردم افغانستان وپاسخ یافتن به شکايت های مشروع مردم افغانستان مبرم تر از جستجوی صلح از طريق مذاکره توسط شورای عالی صلح و کمیسون تحکیم صلح با تند روان است ،عمليات نظامی میتواند رسيدن به اين هدف را تسهيل کند . به تاريخ اگر نظری افگنده شود کمتر شورشی بدون لانه امنی در خارج از مرز ها توانسته است بقای داشته باشد تا هنگامی که شورشيان پناه گاه امنی در پاکستان داشته باشند به سختی ميتوان به شکست آنها در افغانستان اميدوار بود . افزايش خشونت در پاکستان و طالبانیزه کردن قبايل در آنطرف سرحد ، فرصتی را فراهم کرده تا بر اوضاع امنیتی افغانستان تاثيري منفی بگذارد و نفوذ منطقوی را در افغانستان متبارز تر گرداند . طالبان لانه امنی در پاکستان دارند و کمک های تکنيکی و عملياتی را از تندروان بيگانه به دست می آورند . از بين بردن منابع شورشيان در پاکستان يک رويکرد جديد منطقوی با هماهنگی نظامی و سياسی بين المللی ، ملل متحد ، ناتو ، افغانستان و پاکستان را ضرورت دارد، تا نقش و مستولیت هر کدام واضع گردد، واز تخطی ها بررسی شده بتواند.
v اما مشکل فساد اداری و مجادله با آن:
می پذیریم بخشی از فساد اداری محصول شرايطی اجتماعی، اقتصادی و فرهنګی است که نه تنها افغانستان بلکه بسياری ازکشورهای جهان سوم ودرحال توسعه به ان مبتلا هستند٠اما فساد که در دولت افغانستان وجود دارد، بهتر است آنرا فساد سياسی ناميد، يا به عبارت ديگر فساد رسمی و حکومتی. عمده ترين عامل فساد به ساختار سياسی دولت مربوط ميشود، که باعث تضعيف حاکميت در درون سازمان دولت شده است. عامل دوم نبود يک سيستم شفاف و نظارتمند اداری است که به فساد مجال داده است. مشکل سوم ترجيح ملاک های سنتی و مصلحتی از قبيل قوميت،حیثيت خانواده گی،جنسيت و غيره ميباشد که مانع تحقق شايسته سالاری ميشود،ولی ضرورت زمان وخواست ملت شايسته سالاری است. مسله ديگر عدم سيستم مکافات ومجازات برای کارمندان دولت و نداشتن حقوق کافی برای معشیت وزند گی است ، که باعث تشويق مامورين پائين رتبه به فساد ميګرددوهمچنان مامورين عالی رتبه که در هر کشوری باید ازشایسته ترین کدرها انتخاب وانتصاب شوند ،متاسفانه در حال حاضرچنین نیست٠ راه حل مشکل فساد اداری درقدم نخست بستگی به اراده سياسی لازم و بازنگری کامل به مجموعه سیاست کدری ومناسبات درتشکيلات دولت دارد. در شرايطی حاضر و در دولت موجوده نه اين اراده ديده ميشود ونه اين فرصت و ظرفيت وجود دارد. يگانه راه حل این است که بر مجموعه از امور و مناسبات دولت تجديد نظر کامل صورت گیرد.
v اما آشتی ملی و شورای عالی مصالحه:
وقتی ضرورت آشتی با مخالفان حکومت افغانستان بخصوص طالبان احساس ميشود که وضعيت سياسی و نظامی مناسب در افغانستان و اطراف ان به وجود بیا يد، درغير اين صورت اين پروسه هرگز نمیتواند به موفقيت بيانجامد، برای ايجاد چنين وضعيتی اقتضا می کند که حکومت افغانستان در مناطق اشوب زده تلاشهای هماهنگ اقتصادی اجتماعی و سیاسی صورت گیرد تا دولت ازنفوذ وقدرت برتری بر خوردار شود ،سپس پروسه صلح پايدار در منطقه از موضع قدرت به طوری ريشه ای مطرح گردد، تا ریشه های تحريک و انگيزش تند روی در منطقه خشکانده شود . در این زمینه کوشش های مشترک افغانستان با پاکستان و جامعه بين المللی واجب و ضروری است تا به اين هدف نايل آیم. مشروط بر این که پاکستان بازی دوگانه را کنار بگذارد.
v حالا برمیگردیم به حضور نيروی های بين المللی:
افغانستان کنونی افزون بر مشکلات داخلی از دخالت بالفعل و بالقوه قدرت های رقيب منطقوی نيز رنج مي برد ، با ظرفيت محدود امنيتی ملی موجود بسيار بعيد است که به اين تهديد ها به تنهایی پاسخ موثر داده بتواند ، بنابر اين افغانستان به منظور مبارزه با شورشيان و حاميان خارجی تروریستان و هم چنان مشارکت در پروسه باز سازی و بر پا ايستادن نيرو ها و نهاد های امنيتی خود به نيرو های بين المللی نياز دارد، نيرو هاي بين المللی بايد استراتيژی شان را در عرصه توانمند سازی و باز سازی نيرو های امنيتی ملی تشدید و متمرکز سازند و عمليات های مشترک را در چارچوب یک استراتیژی واحد با دولت افغانستان تنظم وهماهنگ کنند. میان نیرو های ملی افغانستان و نيروهای خارجی در تمام زمينه ها بصورت نظام مند تشریک مساعی ایجاد گردد ، از عملیات خود سرانه نظامی و استفاده وسیع از جنگ افزار های سنگین نظامی که موجب تلفات ملکی میشود جدآ جلو گیری شود .هر جنگی نیاز به تعریف خاص خود، تجهیزات وتاکتیک های معینه دارد ، متاسفانه جنگ در افغانستان تاهنوز تعریف اکادمیک لازم خود را ندارد.
v حالا میخواهم در مورد معارف چیزی بگویم:
همانطور که به همگان روشن است .همه انواع توسعه یافتگی یک ملت و کشور به معارف آن کشور وابسسته است. توسعه فرایندی است که هدف اساسی آن برطرف ساختن عقب مانی ، فرهنگی ،فنی، فقر اقتصادی و در نهایت بهبود کفیت زندگی است، افغانستان به دلیل عقبمانی های فاحش که در زمینه معارف داشته و دارد نیازمند توجه بسیار جدی در این زمینه میباشد، کاهش بیسوادی در کشور ما با عث کاهش فقر و گرسنگی میشود وشرایطی را ایجاد میکند تا سایر اشکال توسعه انسانی فراهم شود.با توجه به جمعیت جوان افغانستان که با لای شصت فیصد است توجه به معارف و موسسات تعلیمات مسلکی و همچنان جستجوی زمينه کار يابی برای فارغ التحصيلان موسسات تحصيلی از الویت های دولت افغانستان به شمار مییاید. نه این که از صد هزار شامل کانکور سی هزار چانس شمولیت پیدا کنند و متباقی بدون سرنوشت.
v حالا میخواهم در مورد اقتصاد حرف های داشته باشم:
ما بحيث يک کشور جهان سومی ، به اساس قانون اساسی موجوده، نظام اقتصاد بازار ازاد را به حيث جز از نظام سياسی خود انتخاب کرده ايم٠ شايد برای عده ای اين سوال مطرح باشد که افغانستان که از حداقل زيربنا های اقتصادی برخوردار نيست چگونه اين نظام واقتصاد را پياده ميکند؟
اين بجا است که افغانستان در شرايطی فعلی اين مشکلات را دارد ، ولی افغانستان بدليل موقعيت ممتاز جغرافيای با توجه به منابع عظيم منطقه وبازار توليد و مصرف بزرگی که در اطراف ما قرار دارد ، واز سوی دیگر حمايت گسترده سياسی و اقتصادی اکثريت کشور های جهان اين شرايط وموقف را به افغانستان داده است ، تا اين نظام اقتصادی را پياده کند٠ ولی بازار آزاد هم بدون حاکميت قانون وامنيت معنی ندارد، چرا که با استفاده از امکانات بازار ازاد همه سکتور ها خصوصی در اختيار زورمندان قرار ميگیرد، بنآ اولا"قانون و امنيت بشکل که لازم است بايد حاکم شود ، تا شرايط موثر برای اجرآ آن مساعد گردد چنانچه بازار آزاد موجود در کشور ما به بازار آزار مردم تبدیل شده است.
v اما درد و رنج که مردم ما بخاطر مسله خط دیورند میکشند:
مسله دیورند برای مایک مسله تاریخی وملی است در حا لیکه برای پا کستا ن يک مسله سیاسی. همانطوریکه همه میدانند دیورند یک خطی تحمیل شده بر مردمان این منطقه است،که بوسیله ای یک قدرت استعماری بیش از صد سال قبل بوجود امده بنا"برای مردم افغانستان که دارای علایق تاریخی,فرهنګی و اجتماعی با آنطرف دیورند هستند, قبل از هرچیز رفع محروميت های طولانی اقتصادی، اجتماعی،فرهنګی و سیاسی مردمان این منطقه مطرح است٠ سیاست و روحیه ملی ما همیشه این بوده که تا به این مردم فر صت داده شود تا خود سر نو شت خود را تعین کنند, در آنوقت هر تصمیمی را که این مردم بگیرند ما از آن استقبال میکنم. ما بالای این اراضی دعوا نداریم چون زمین متعلق به کسی است که بروی آن زندګی میکند. بنا" توقع از پاکستان نیز این است، که بهترین راه حل قبول تصميم واراده خود این مردم است البته هر زمانی که لازم گرديد مردم افغانستان باید این تصمیم را بگیرند که در مورد دیورند چه کنند و چه نکنند آنچه که منافع ملی ایجاب کند باید تصمیم گرفته شود. نه دولت ها چون این یک مسله ملی است.
v اما مجاهدين در افغانستان :
طوريکه در قانون اساسی، جهاد ، افتخارمردم افغانستان تعريف گرديده، ودر قلب ملت نيز جایګاه خود را دارد، و از ثمر جهاد امروز افغانستان دارای یک نظام و یک دولت است. مجاهدين پاداش خود را باید از طریق رای مردم بد ست آورند و مانند ديگر اقشار جامعه در تمام ابعاد زنده گی اجتماعی،سياسی ،فرهنګی و اقتصادی در چارچوب قانون سهيم باشند، و همه ملت افغانستان فدا کاری های آنان را فراموش نمیکند٠ در رابطه به کلمه جنايتکاران جنگی بايد روشنی انداخت که هر جنايتکار مجاهد نيست و هر مجاهد جنايتکار، ملت افغانستان همه مجاهد است وجنايتکاران جنگی محدود و انگشت شمار ونيز لازم است واضع باشد که جنايتکاران جنگی تنها مربوط به تنظيم های جهادی نيستند، همه طرفهای ذيدخل در جنگ سی ساله از ان مستثنی نيستند، ضمناً ا ين قضيه يک موضوع حقوقی است نبايد ازآن سوء استفاده سياسی صورت گيرد. و هر افغان هر مجاهد و هر وطندوست و دلیر مرد کشور را جنگ سالار خطاب کرد. بطور خلاصه و مشخص باید
ساختار وسیستم نظام سیاسی اصلاح گردد.عدالت اجتماعی ومشارکت سیاسی عملی شود .به اصل تفکیک قوا تعهد صورت گیرد وجایگاه وارزش پارلمان و نمایندگان مردم و نقش برازنده جوانان در سرنوشت کشور حفظ گردد. قوۀ قضائیه استقلال خودرا حفظ کند. حکومت با هم پیمانان خارجی خود صادقانه بر خورد نمائید. برای ترورست ها آدم کشان حرفوی وانتحاریون برادر گفته نشود.انگیزه و مورال مبارزه علیه ترور و وحشت یک بار دیگر إحیاء گردد.دولت قوی ومتحد متکی به حمایت مردم بوجود آید. از سر مایه های داخلی افغانستان استفاده درست نموده هر چه زود تر خود کفائی بدست اید تا دیگر محتاج ومتکی به دیگران نباشیم . خودکفائی در همه ابعاد یک ضرورت عینی شمرده میشود. وابستگی دایمی ذلت ببار میاورد.
خبرنگار: آقای سعیدی در اخیر از شما یک سوال شخصی دارم، میخواهید جواب بدهید؟
سعیدی: بلی
خبرنگار: آنچه را که به جواب سوالات من گفتید این نظریات را با دولت و مسئولین افغانستان گاهی در میان نگذاشته اید؟
سعیدی: من رتبه و مقام بلندی ندارم از طریق رسانه های صوتی و مطبوعات بار بار اظهار نظر کرده ام، جهت حل مشکلات جرعتمندانه صحبت کردم این که مقامات مسئول شنیده اند یا نشنیده اند از دست من چیزی ساخته نیست. باور دارم که من منحیث یک انسان مسئولیت و رسالت خود را انجام داده ام.
خبرنگار: یک بار دیگر از شما تشکر می نمایم، امیدوارم در آینده نزدیک در مورد پاکستان مخشص و رول کشورهای منطقه در سرنوشت جنگ و صلح در افغانستان با شما صحبتی داشته باشم.
سعیدی: تشکر من در خدمت هستم. آنچه که میدانم به شما خواهم گفت.