احمد سعیدی
مروری بر روابط افغانستان و پاکستان طی شش دهه
(1947-2011):
شهادت پروفيسور استاد برهان الدين رباني ، موج و موجهاي تكان دهنده را در سياست دگذاري هاي داخلي و خارجي افغانستان ، و منطقه به جود آورده است. باور هاي زمامداران افغانستان را يك شبه در مورد پاكستان وارونه رقم زده است. تحركات در انتخاب دوستان جديد به وجود آمده ، آينده ارتباطات منطقه و فراه منطقه در پرده اي از بگو مگو هاي جديد گنجانيده است. دوستان مي دانند كه خودم در رسانه هاي چاپي ملي ، و بين المللي ، نوشته ها و مقالات فراواني دارم ، منحيث منتقد دولت ، و آگاه در شناخت پاكستان شهرت دارم. اولين كتابي را كه در مورد پاكستان نوشته ام به اين نام است ( پاكستان محور شرارت ) ، نه تنها من بلكه تعداد زيادي از مردمان افغانستان به اين عقيده بوده و هستندند كه زمامداران پاكستان بخصوص استخبارات آن در مورد افغانستان هر گز نيك نمي انديشند. زمامداران كابل با تحركات و شيطنت هاي ستون پنجم به نفع پاكستان ، در داخل نظام به مداخله و دشمني پاكستان باور نداشتند. حالا كه همه عقايد و باور هاي گذشته در مورد پاكستان ، يك شبه 180 درجه تغيير كرده فرض خود دانستم تا در مورد روابط افغانستان و پاكستان طي شش دهه چيزي بنويسم. باور دارم خالي از دلچسپي نخواهد بود. بعد از ترک انگلیس ها در سال 1947 از شبه قاره هند که منجر به تشکیل هند و پاکستان گردید ، در واقعیت امر یک رویداد بزرگ تاریخی به نفع جنبش رهائی بخش خلق ها در منطقه و جهان تلقی گردید. اما زمامداران آنوقت افغانستان از این رویداد به نفع خویش مبنی بر استرداد اراضی از دست رفته که در سال (1893) توسط انگلیس ها تحت نام خط فرضی دیورند از پیکر افغانستان جدا گردیده بود استفاده ننموده و فرصت های لازم را مبنی بر حفظ و توسعه تمامیت ارضی کشور از دست دادند که این منازعه سرحدی الی اکنون میان افغانستان و پاکستان کماکان برحال خود باقیست و در طول تاریخ بهبود روابط واصل ، حسن همجواری میان این دو کشور هم کیش را مورد سوال قرار داده است که مسیر آن طی 64 سال گذشته مملو از فراز و نشیب های سخت و دشوار بوده که همواره بر تیره گی روابط افزوده و باعث جنگ سرد میان این دو کشور همسایه نیز گردیده است .
محمد علی جناح بنیان گذار و اولین رهبر پاکستان که اندکی بعد از تشکیل پاکستان وفات یافت ، و نواب زاده لیاقت علی خان جانشین محمد علی جناح گردید که وی نیز در سال (1951) توسط یک تن از افغان های مهاجر که به قبیله جدران منسوب بود به قتل رسانیده شد . باید گفت که فرد قاتل یکی از سران قبیله جدران افغانی بوده ، که از اثر تحریک خود پاکستانی ها به قتل آن مبادرت ورزید و شخص قاتل یکی از مهاجرین دولت افغانی بوده که در پاکستان اقامت داشت . وقوع این حادثه نیز موجب ظهور یک بحران شدید میان این دو کشور همجوار گردید ، تا سال (1958) حکومت های کم دوام در پاکستان حکمرانی کردند که نتوانستند با تصویب قانون اساسی و اجرای انتخابات عمومی نظام دولتی که اراده مردم را تمثیل نماید استقرار بخشند . بنابر سیاست خارجی که توسط حکومت آن کشور طرح ریزی گردیده بود به تدریج به جانب ایالات متحده امریکا و انگلستان خود را نزدیکتر می ساخت. که این نزدیکی آن باعث اشتراک آن در اتحادیه کشور های جنوب شرق آسیا معروف به (سیاتو) ، و اتحادیه کشور های شرق میانه معروف به (سنتو) گردید هدف این انسلاک جلب همکاری های نظامی ، سیاسی و اقتصادی جهان غرب بود ، تا از آن در منازعات کشمیر با هند و منازعه پشتونستان با افغانستان استفاده بیشتر نماید .
بعد از انعقاد پیمان نظامی سیاتو که در سال (1956) به میان آمد و ایالات متحده نیز عضویت آنرا داشت پاکستان رسماً در آن شامل و مسئله خط دیورند را بعنوان سرحد بین المللی پاکستان اعلان نموده ، که با این صورت از پشتیبانی کشور های عضو پیمان سیاتو در برابر ادعای افغانستان برخوردار گردید. که علی لارغم این همه انکشافات که در منطقه بوقوع پیوست با آنهم امکانات بهبود روابط میان افغانستان و پاکستان در سال های 1955 و 1957 امکانات واقعی جهت یافتن راه حل های سیاسی در میان این دو کشور وجود داشت که از این فرصت ها نیز استفاده بعمل نیامد . اما بعداً زمامداران پاکستان هر یک سکندر میرزا و سهر وردی در سال های 1956 و 1957 در فضای نسبتاً مساعد تری بکابل مسافرت کردند و در عوض سردار محمد داود خان صدر اعظم وقت ، در سال (1956) به کراچی و در سال (1958) به واشنگتن سفر نمود که در مورد منازعه سرحدی و مسایل ذیعلاقه دیگر ، با مقامات عالی رتبه ایالات متحده امریکا بحث و گفتگو نمود . اما هر دو جانب با پافشاری بر مواضیع خویش فرصت لازم در جهت بهبود مناسبات را از دست دادند . تمایل کشور های غرب بخصوص ایالات متحده امریکا بطرف پاکستان زیاد بوده که این تمایل باعث آن می گردید تا پاکستان برموقف خصمانه خویش در قبال افغانستان تأکید ورزد . اما در مورد تمایل با افغانستان باید گفت که سیاست های تحریک آمیز اتحاد شوروی سابق و کشور هند که هر دو به خرابی مناسبات افغانستان با پاکستان علاقمند بودند ، نيز تأثير داشت . زیرا هند و اتحاد شوروی به مثابه دوستان عنعنوی در یک جهت واحد در برابر ایالات متحده امریکا و پاکستان قرار داشتند که همین صف بندی و شرایط نا مساعد داخلی منجر به فقدان نصب العین و خط حرکت ثابت مانع رسیدن به اهداف واقعی می گردید. زیرا زمامداران افغانستان در آن زمان در حالیکه حل مسئله پشتونستان را از طریق مراجعه با آرای عمومی مردم آن سرزمین یعنی از طریق دموکراسی تقاضا می کردند در داخل کشور آزادی و دموکراسی در حالت فقدان قرار داشت ، که در همچو یک شرایط مردم سرحد آزاد نمی توانستند ادعای افغانستان را جدی گرفته به آن علاقمند شوند .
از جانب دیگر برخی از ملکان و بزرگان قبایل و مبلغین حرفوی بخاطر منافع شخصی از تحریک پشتونستان به عنوان حمایت و برخی دیگری ، در عکس آن از هر دو کشور یعنی افغانستان و پاکستان بهره برداری نماید ولی با آن هم این مرحله که از آرامش نسبی برخوردار بود در سال (1961) در اثر برخورد های مسلحانه میان دو تن از سران قبایل جندول و خار که خان جندول از طرف افغانستان ، و خان خار از طرف پاکستان حمایت می گردید به خرابی اوضاع میان دو کشور انجامید .
در ماه می سال (1961) پاکستان از مداخله افراد اردوی افغانستان که مدعی بود با لباس ملکی به طرفداری از خان جندول داخل آنکشور شده اند شکایت نمود و بر مسافرت کوچیان افغانی به پاکستان شرط موجودیت پاسپورت را وضع نمود . هر چند حکومت افغانستان از ارسال افراد نظامی به ماورای خط دیورند انکار ورزیدند ، ولی در ماه اکتوبر سال (1961) تنش های مسلحانه جدید در منطقه سرحد واقع بین کنر و باجور رخ داد که تلفات جانی را نیز به جا گذاشت ، و قبایلیان طرفدار پاکستان به دنبال برخورد های مسلحانه بداخل افغانستان پیشروی نموده تا رود خانه کنر یعنی نزدیکی اسمار رسیدند که حکومت افغانستان در زمینه دست بکار شده و افرادیکه داخل قلمرو گردیده بودند به اسرع وقت خارج نمود که البته بدون خونریزی این بحران پایان یافت .
بعد از پایان درگیری های مسلحانه جنگ تبلیغاتی به اوج خویش رسیده کسب شدت نمود . پاکستان فیصله خویش را مبنی بر مسدود ساختن قونسلگری ها و وکالت تجاری های افغانستان را در پشاور و کویته به عنوان مداخله کارمندان آن در امور داخلی پاکستان صادر نمود . حکومت افغانستان متقابلاً توسط یادداشت مؤرخ 30 ماه اگست (1961) پاکستان را با قطع مناسبات سیاسی تهدید نمود چون جانب پاکستان با تصمیم خویش در رابطه با انسداد قونسلگری ها و وکالت تجاری ها در دو شهر پاکستان مانند قبل پافشاری نمود ، افغانستان بتاریخ (3) ماه سپتامبر (1961) سرحد را مسدود ساخته به دنبال آن مناسبات سیاسی اش را با پاکستان قطع کرد .
سردار محمد داود خان با اتخاذ همچو یک تصمیم بعد از تحقق آن با مشکلات دیگر مواجه گردید که از جمله وسیله ارتباط را با جهان خارج با حق عبور اموال و افراد از خاک پاکستان و دست رسی به دریا های آزاد که در معاهدات دو جانبه و مقاوبله های بین المللی تسجیل گردیده بود داوطلبانه از دست داد ، و مشکلات نهایت مبرمی را برای اقتصاد کشور ، مردم ، بازرگانان ، کشور ها و مؤسسات مساعدت دهنده به افغانستان را فراهم ساخت . سردار محمد داود خان بر این باور بود که کشور های جهان و از جمله ایالات متحده امریکا ، کشور های اسلامی بخصوص کشور ایران در بهبود و از سرگیری روابط مداخله خواهند نمود ، اما چنین نشد و در مقابل اتحاد شوروی سابق از چنین حالت نفع برده و با حرکات نمایشی ترانسپورت هوائی را از میدان های هوائی کابل و قندهار با میدان های هوائی تاشکند و ماسکو بازگشائی نمود ، که گویا افغانستان می تواند با اتکای همکاری های اتحاد شوروی همه مشکلات و پرابلم های خویش را مرفوع سازند .
طوریکه قبلاً متذکر شدیم پاکستان با کسب عضویت در پیمان سیاتو که ایالات متحده امریکا نیز در آن شامل بوده ، افغانستان راه عدم انسلاک فعال را در پیش گرفت . خاصیت عدم انسلاک مثبت و فعال که در کشور های مانند یوگوسلاوی ، هند و مصر تطبیق می شد ، افغانستان باوجود خود داری از شرکت در اتحادیه های نظامی در زمینه بین المللی روش انفعالی نداشت ، بلکه سعی می ورزید تا در حل قضایا نقش فعال داشته باشد. اینکه سیاست خارجی افغانستان را عمدتاً اصل عدم انسلاک تشکیل می داد و با پیروی از آن سال های (1955 و 1961) در کنفرانس های باندونگ - اندونیشیا و بلگراد - یوگوسلاویا شرکت نمود .
افغانستان پیوسته تلاش ورزید تا مناسبات خویش را با سایر کشور های جهان تحکیم بخشد ، که روی تحقق همین هدف در سال (1955) جمهوریت مردم چین را به رسمیت شناخت که بعداً مساعدت های مالی و تخنیکی را از آن بدست آورد ، و همچنان در میان کشور های جهان سوم روابط خویش را با هند دوستانه و تحکیم بیشتر بخشید .
طوریکه در سطور قبلی نیز تذکر بعمل آمده است مناسبات پاکستان و افغانستان از بدو تأسیس پاکستان ، فراز و نشیب های متعدد را پشت سر گذاشته است ، که منتج بر تشنجات گردیده که باعث تیره گی روابط و وخامت اوضاع میان دو کشور بوده است .
به گونه مثال زمانیکه مسئله عضویت پاکستان در سازمان ملل متحد در سال (1947) مطرح بحث گردید ، نماينده افغانستان ، مرحوم عبدالرحمن پژواك به مخالفت آن پرداخت که این مخالفت از مسئله خط دیورند و حق خود ارادیت مردمان پشتون و بلوچ در ماورای خط دیورند نشأت می نمود .
به سلسله همین تشنجات و تیره گی روابط در سال (1956) بالای قونسلگری های پاکستان در شهر های جلال آباد و قندهار حملات صورت گرفت که بیش از پیش به تیره گی روابط میان دو کشور انجامید. این روابط تا حدی تیره گردید که در سال (1961) عملاً با قطع روابط دپلوماتیکی منجر گردید. اما در سال (1963) بنابر وساطت محمد رضا شاه پهلوي ، پادشاه ایران و تلاش های خیر خواهانه وی روابط دپلوماتیکی دوباره تأمین و اعاده گردید .
در سال (1966) فیلد مارشال محمد ایوب خان رئیس جمهور پاکستان بکابل مسافرت نمود و تلاش ورزید تا با مقامات عالی رتبه افغانی در جهت بهبود روابط مذاکرات سودمندی را انجام دهند .
در سال (1974) در دومین کنفرانس سران کشور های اسلامی که در شهر لاهور پاکستان برگزار گردیده بود ، نماینده افغانستان ( داکتر نعمت الله پژواک ) با ایراد بیانیه با الفاظ تند و تیز پاکستان را در مورد مسئله پشتونستان مورد انتقاد قرار داد ، که فضای کنفرانس را نیز تشنج بار ساخت. در نتیجه رهبر لیبیا معمرالقزافی به شخص محمد داودخان رئیس جمهور تماس تلیفونی حاصل نموده و از وی جهت اشتراک در جلسات بعدی کنفرانس دعوت بعمل آورد ، ولی وی آنرا نپذیرفت و از شرکت خویش در کنفرانس امتناع ورزید .
در سال (1965) دومین جنگ میان هند و پاکستان از اثر مسئله کشمیر رخ داد که بوساطت اتحاد شوروی سابق بتاریخ (15) ماه جنوری سال (1966) در شهر تاشکند تحت نام معاهده تاشکند در حضور داشت لعل بهادر شاستری صدراعظم هند ، و فیلد مارشال محمد ایوب خان رهبر نظامی پاکستان بعد از حصول توافق به پایان رسید .
در جریان جنگ هند و پاکستان با وجود اینکه مناسبات میان افغانستان و پاکستان از حالت خوب برخوردار نبوده اما حکومت تحت صدارت دوکتور محمد یوسف در افغانستان بی طرفی و عدم مداخله را در خصوص جنگ هند و پاکستان اتخاذ و به آن وفادار باقی ماند .
در سال (1969) دیکتاتوری نظامی ده ساله ، فیلد مارشال محمد ایوب خان در پاکستان پایان یافت و جنرال یحیی خان جانشین وی با ابراز سپردن وعده ها در اعاده و تأمین دموکراسی و نظام واقعی جمهوری مردم را با آرامش دعوت نمود زیرا در زمان اقتدار محمد ایوب خان مردم از وی عدم رضایت خویش را در راه اندازی تظاهرات خیابانی بعد از پایان جنگ با هند ابراز داشته بود ، و خواهان دموکراسی و اعاده نظام جمهوری واقعی می گردید ، تحت اقتدار جنرال یحیی خان در سال (1970) اولین انتخابات عمومی انجام داده شد .
در انتخابات عمومی مردم بنگال شرقی که یکی از پرنفوس ترین قسمت پاکستان محسوب می گردید اکثریت ارا را به نفع حزب عوامی لیگ تحت رهبری شیخ مجیب الرحمن ، مورد استعمال قرار داد . شیخ مجیب الرحمن که قبلاً به موجب مطالبه آزادی وسیع و گسترده محلی به ارتکاب خیانت ملی متهم گردیده بود ولی با وجود آن بالای موقف اتخاذ شده خویش اتکا نمود و در صدد آن گردید تا با استفاده از نتیجه انتخابات برنامه دست داشته خویش را در مورد آزادی محلی یعنی پاکستان شرقی اجرأ نماید . زیرا حزب عوامی لیگ در سطح ملی از اکثریت پارلمانی برخوردار بود که روی همین فکتور حکومت آینده را تقاضا می نمود . هر چند این تقاضا از لحاظ حقوقی یک امر به جا و منطقی تلقی می گردید ، اما با واقعیت سیاسی در پاکستان مطابقت نداشت چون پاکستان از نظر موقعیت و ساختار جغرافیائی از دو پارچه یعنی پاکستان شرقی و غربی تشکیل یافته بود که توسط خاک هند از هم جدا و در فاصله تقریباً یکهزار میل از یکدیگر موقعیت داشت . با وجود اینکه اکثریت نفوس پاکستان در بنگال شرقی به سر می بردند اما مردم پاکستان غربی بخصوص مردم پنجاب که اکثریت بنیان گذاران پاکستان به آن منسوب بودند خود را مؤسس حقیقی کشور شمرده مقام رهبری را تقاضا می داشت از اینکه بعد از ایجاد پاکستان همه امتیازات سیاسی و اقتصادی را آنها تصاحب نموده بودند به هیچ صورت حاضر نبودند از آن به نفع مردم بنگال صرف نظر نمایند .
در پاکستان غربی ( پاکستان امروزی ) ذولفقار علی بوتو بانی حزب مردم پاکستان مؤفق گردید تا رهبری اکثریت پاکستان غربی را بدست آورده در برابر ادعای شیخ مجیب الرحمن و بنگالیان قد علم نماید . موصوف جنرال یحیی خان را معتقد ساخت تا شیخ مجیب را از ادعای خویش منصرف سازند ،اما شیخ مجیب با فشار های جنرال یحیی خان وقعی نگذاشت و با ادعای خویش کما فی السابق پافشاری نمود که توسط اردوی پاکستان که بطور اغلب از ساکنان پنجاب متشکل گردیده بود تحت توقیف قرار داده شد ، و نیروی نظامی در صدد آن گردید تا قیام آزادی خواهی بنگالیان را سرکوب و فرونشاند ولی بنگالیان به مبارزات آزادی خواهی و جدائی از پاکستان غربی ادامه داده و در برابر نیرو های نظامی مقاومت نموده جنگ های پارتیزانی و چریکی را علیه اردوی پاکستان آغاز نمود . از اثر وقوع چنین تنش های مسلحانه موجی عظیمی از پناهنده گان بنگالی بطرف هند سرا زیر گردید که حکومت هند تحت قیادت خانم اندراگاندی صدراعظم آن کشور به پاس احساس همدردی و دفاع حقوق حقه بنگالیان مداخله نظامی نموده که سر انجام تعداد (90) هزار لشکر پاکستانی را در بنگال شرقی تحت اسارت نیروی نظامی خویش در آورده که جنرال نیازی و جنرال تیکا خان نیز در جمله اسیران جنگی در قید قوای نظامی هند قرار گرفت و شهر داکه مرکز پاکستان شرقی با سقوط مواجه گردید که بعداً در ماه جنوری سال (1972) کشور آزاد و مستقل بنگله دیش تحت قیادت شیخ مجیب الرحمن در نقشه سیاسی جهان عرض وجود نمود . این رویداد تلخ ولی انکار ناپذیر برای پاکستان غربی یعنی پاکستان کنونی قابل قبول نبوده و رهبران آنرا سخت تحت فشار روحی و خجالت آور قرار داد . هر چند پاکستان این رویداد را با آسانی نپذیرفت اما به جزء اینکه به آن تن در دهند دیگر چاره نداشت و بعد از مدت کوتاه آنرا برسمیت شناخته روابط دپلوماتیکی را با آن تأمین نمود . حکومت افغانستان تحت صدارت دوکتور عبدالظاهر در قضایائیکه گذشت از سیاست بی طرفانه خویش استفاده نمود و کدام حرکت بر ضد پاکستان از خود نشان نداد که بنابر اتخاذ همین موقف ذولفقار علی بوتو صدراعظم پاکستان در ماه مارچ سال (1972) بکابل سفر نمود و مراتب احترام و سپاس از جانب خود و مردم پاکستان را با اعلیحضرت محمد ظاهر شاه ، شاه افغانستان و حکومت ابراز نمود .
بعد از ایجاد بنگله دیش ذولفقار علی بوتو به مقام صدارت نشسته و در سال (1973) قانون اساسی جدیدی را با احیای نظام فدرالی بوجود آورد که تمام احزاب مهم به شمول حزب عوامی ملی در ایالت شمال غربی با آن موافقه نمود زیرا حزب عوامی ملی که نسخه جدید حزب پیشین خدائی خدمتگاران تحت قیادت خان عبدالغفار خان بود تا آن وقت از تشکیل پشتونستان و ادعای افغانستان پشتیبانی می نمود اما بعد از انفاذ قانون اساسی جدید اذعان نمود که ایالت شمال غربی جزء لاینفک پاکستان می باشد ، در نتیجه این سازش بوتو به حزب عوامی ملی فرصت داد تا در ایالت سرحد شمال غربی و بلوچستان بر مبنای نتایج انتخابات در حکومت شرکت نماید . در بلوچستان حزب مذکور کابینه ولایتی را تشکیل داد اما در ولایت شمال غربی در کابینه ائتلافی مولانا مفتی محمود رئیس جمعیت العلمای اسلام شرکت نمود ولی این حکومت دیرپای نبوده و بزودی با شکست و سقوط مواجه گردید زیرا بوتو که مردی جاه طلب و دسیسه کار بود سعی داشت تا حکومت های محلی را در ولایات سرحد و بلوچستان از داخل تخریب نموده زمام امور را در این ایالت ها نیز به حزب مردم پاکستان متعلق سازند .
در سال (1977) بار دیگر در پاکستان انتخابات عمومی صورت گرفت که حکومت با مداخله در جریان راه اندازی انتخابات متهم گردید که مردم دست به تظاهرات سراسری زده و اوضاع از کنترول حکومت خارج و منتج به مداخله اردو گردید که سر انجام بتاریخ (5) ماه جولای سال (1977) به رهبری جنرال ضیا الحق رئیس ارکان حرب پاکستان دست به کودتای نظامی زده و زمام امور را بدست گرفت .
با وجود مخالفت جامعه جهانی ذولفقار علی بوتو بتاریخ (4) اپریل سال (1979) توسط حکومت جنرال ضیاالحق به اعدام محکوم و بعداً اعدام گردید .
همزمان با کودتای نظامی در پاکستان توسط جنرال ضیاالحق محمد داود خان به حیث رئیس جمهور افغانستان زمام امور را بدست داشت که روابط میان افغانستان و پاکستان نهایت تیره و تاریک بوده و بعد از کودتا مسلحانه که علیه حکومت محمد داود در ماه اپریل سال (1978) صورت گرفت محمد داود خان بقتل رسیده و زمام امور را نور محمد تره کی رهبر حزب دموکراتیک خلق افغانستان در دست گرفت که با آمدن حکومت جدید مسئله پشتونستان بار دیگر به مثابه یک مسئله محوری در سیاست خارجی قرار گرفت و مناسبات این دو کشور بیش از پیش رو به وخامت گرائید .
بتاریخ (27) ماه دسامبر سال (1979) با تهاجم نظامی اتحاد شوروی سابق كه موجب سقوط حكومت حفيظ الله امين و با قدرت رسیدن ببرک کارمل شد ، مناسبات میان افغانستان و پاکستان نهایت بحرانی و در یک مرحله عمیق خرابی قرار گرفت .
بتاریخ (17) اگست سال (1988) جنرال ضیاالحق حاكم نظامي پاكستان در یک سانحه هوائی واقع بهاولپور با تعدادی از جنرالان عالی رتبه بشمول سفیر امریکا يكجا با جنرال اختر عبدالرحمان رئیس ISI بقتل رسید و غلام اسحق خان رئيس مجلس پاكستان مطابق قانون اساسي ُآن كشور زمام امور را بدست گرفت . همزمان با وقوع همین رویداد داکتر نجیب الله بحیث رئیس جمهور زمام امور را در افغانستان بدست داشت ، که روابط مانند گذشته میان دو کشور يعني افغانستان و پاكستان کماکان در وخامت قرار داشت .
در ماه اپریل سال (1992) حکومت مجاهدین در افغانستان استقرار یافت پروفيسور صبغت الله مجددی زمام امور را براي يك ماه بدست گرفت .
در اين وقت میا محمد نواز شریف رهبر مسلم ليك شاخه نواز به حیث صدراعظم پاکستان ایفای وظیفه می نمود. موصوف با پیروزی مجاهدین و استقرار دولت اسلامی در افغانستان در ماه اپریل سال (1992) وارد کابل گردید و با زعامت جدید افغانستان وعده هر نوع همکاری مالی و سیاسی را ابراز داشت . آقاي نواز شربف بر علاوه وعده كمك هاي ديگر چك يك ميليون دالري را نيز تسليم حكومت افغانستان كرد اينكه اين دالر ها رسيد يا نرسيد بررسي آن كار من نيست. اما نواز شريف پنجابي بعد از بر گشت به پاكستان مغرورانه اعلان كرد كه بلاخره توانستيم اردوي نيرومند افغانستان را در قدم اول پارچه پاچه و بعداً از بين ببريم بعد از سفر نواز شريف از كابل جنگ هاي داخلي آغاز گرديد مجاهدين يا به جان هم افتادند يا به جان هم انداخته شدند زياد وقت نگذاشته بود كه كابل به ويرانه تبديل شد صد ها سر بي سر و از كشته ها پشته ها به وجود آمد. مهاجرت ها گريه و ناله هاي هر خانواده خيلي تكان دهنده بود گاهي قاضي حسين احمد پاكستاني بخاطر حكومت سازي به كابل ميامد گاهي پسر جنرال ضياالحق به شمول عرب هاي پيراهن دراز ، مانند شهزاده فيصل ، به مردم افغانستان حكومت مي ساختند. باور دارم مردم افغانستان خاطرات تلخي را از مداخله پاكستان هميشه با خود دارند. جنرال حميد گل پاكستاني اين دشمن سوگند خورده مردم افغانستان يكجا با كرنل امام ها چه بلا هاي نبود كه بالاي مردم افغانستان تحيمل نكردند دولت مجاهدين در دام جنگ هاي داخلي نتوانست گام بخاطر خدمتگذاري براي مردم افغانستان بردارد. بالاخره بعد از حمله مجاهدين به سفارت پاكستان در كارته پروان استخبارات پاكستان از حكومت مجاهدين زياد فاصله گرفت ، و درپي انتقام برآمد. با همكاري سياسي امريكا و پول هاي عربستان سعودي توسط قدرت اجرايوي پاكستان نهاد بنام تحريك طالبان بنيان گذاري شد. نصير الله بابر وزير داخله حكومت بينظير بوتو اين جنبش را رهبري مي كرد ، تا آنكه طالبان اكثر از ولايات افغانستان را اشغال كردند. در زمان حكومت طالبان هرگز فراموش من نمي شود موتر تيوتا كه چند نفر طالب در بادي آن نشيته بودند در عقب موتر اين شعار نوشته بود ( دا گادي دي د ملا جانان حوك چه نه مني دا گز دا ميدان ) يا در كارته پروان در يكي از تعمير هاي لكس نوشته شده بود ( دا كوته دي د ملا شير جان او انديوالان ) در زمان حكومت طالبان روابط بين پاكستان و طالبان خيلي دوستانه بود
می توان آنرا یک صفحه جدید روابط در جهت بهبود تلقی نمود .
بعد از وقوع حوادث یازدهم سپتامبر سال (2001) در واشنگتن و نیویارک که اندکی بعد با سقوط رژیم طالبان انجامید و در ماه سپتامبر سال (2001) اداره انتقالی که بتأسی از تصامیم و فیصله های کنفرانس بن با حمایت جامعه جهانی تحت ریاست حامد کرزی رئیس اداره مؤقت به میان آمد ، روابط میان افغانستان و پاکستان شکل جدیدی را بخود گرفت که با سفر های متقابل سران دو کشور در اوايل این روابط بیش از پیش استحکام یافته بود . آقاي حامد کرزی طی دوران حكومت شان چهارده مرتبه در رأس هیأت های عالی رتبه افغانی وارد پاکستان گردیده با زمامداران گذاشته و موجود پاكستان ، هريك جنرال پرویز مشرف رئیس جمهور ، و شوکت عزیز صدراعظم ، مير ظفر الله خان جمالي ، آصف علي زرداري ، يوسف رضا گيلاني ، ملاقات هاي داشته است از طرف ديگر زمامداران پاكستان نیز در رأس هیأت های عالی رتبه طور جداگانه به افغانستان سفر كرده اند ، نه به اندازه سفر هاي كه آقاي كرزي انجام داده. پاکستان اما ؟؟ سفر پر آوازه و دروازه چند ماه قبل آقاي سيد يوسف رضا گيلاني صدر اعظم پاكستان به كابل و ملاقات با آقاي كرزي خيلي سئوال برانگيز و تكان دهنده است. دوست كه در جريان پيشنهادات صدر اعظم پاكستان با آقاي كرزي قرار داشته برايم گفت آقاي گيلاني بعد از دعا به روح شهيد احمد ولي خان كرزي ، برادر رئيس جمهور گفت ما به دولت افغانستان سه پيشنهاد داريم 1 ادعاي خط ديورند براي هميش به نفع پاكستان خاتمه يابد. 2 روابط افغانستان با هندوستان دوستانه و نزديك نباشد. قنسل گري هاي هندوستان در شهر جلال آباد و قندهار مسدود گردند. 3 راه ترانزيتي پاكستان از طريق افغانستان ، به آسياي ميانه بدون قيد و شرط بايد براي هميشه باز باشد. با قبول اين سه شرط از طرف افغانستان ، به شما وعده ميدهم كه طي دو ماه ديگر نه طالب وجود خواهد داشت و نه مخالف با دولت افغانستان. آقاي كرزي به جواب گيلاني گفته است ديده شود اين مسايل مربوط به مردم افغانستان است ، بايد روي آن فكر شود. در اين مجلس صدر اعضم پاكستان براي آقاي كرزي گفته است قاتل برادر شما يكي از كشور هاي غربي است ، اما آقاي كرزي سكوت نموده نپذيرفت. گرچه از نگاه كمك هاي مالي در اوايل پاكستان مبلغ (200) ملیون دالر را جهت باز سازی افغانستان وعده نموده اعلام داشت ، و علاوه از آن در جنگ با تروریزم و دهشت افگنی همکاری متقابل میان این دو کشور پیوسته وعده داده شده بود كه تا هنوز به حقيقت نپيوسته است. نه تنها افغانها بلكه امريكا نيز به اين باور رسيده است كه پاكستان در لباس دوستي دشمني مي كند ، گرگيست در ظاهر به لباس ميش.
باید گفت که روابط میان افغانستان و پاکستان در طی بیش از شش دهه الی اکنون فراز و نشیب های متعدد را پشت سر گذاشته که درج تاریخ هر دو کشور گردیده است ولی اکنون با تفسیر اوضاع جهانی و واقعیت های جدید که در داخل هر دو کشور بوقوع پیوسته است مستلزم آنست تا مشکلات و پرابلم هائیکه از گذشته ها لاینحل باقی مانده است با نظر داشت اصل حقوقی و تاریخی حل و فصل و نقطه پایان گذاشته شود. که می توان آنرا به شرح ذیل برشمرد :
· حل و فصل مسئله مرزی یعنی خط دیورند که یکی از مسایل محوری و تشنج بار منحیث یک مسئله داغ تقابل و رویاروی در طول تاریخ قرار داشته و اکنون نیز لاینحل باقی مانده است ، با نظر داشت قوانین بین الدول با حفظ منافع ملی و تاریخی افغانستان از طریق ارگان حقوقی و با صلاحیت جمهوری اسلامی افغانستان با غور و تعمق بیشتر موضوع را غور همه جانبه نموده بعداً با جانب پاکستان غرض بحث و گفتگو قرار داده شوذ که البته به زمان بیشتر جهت حل عادلانه و منطقی آن مسلماً نیاز وجود خواهند داشت .
· از اینکه جمهوری اسلامی افغانستان محاط به خشکه است پس ایجاب می نماید تا بر وفق قوانین بین المللی راه ترانزیتی را با یکی از بنادر که در کنار بحیره عرب قرار دارد جهت فراهم نمودن تسهیلات تجارتی و ترانزیتی در اختیار جمهوری اسلامی افغانستان قرار داده شود .
· به کشور هند اجازه داده شود تا اموال تجارتی را از طریق پاکستان به بندر طورخم و از آن با سایر نقاط و شهر های افغانستان صادر نماید و به همین گونه اموال تجارتی افغانی از طریق خاک پاکستان به هند صادر گردد .
· تأمین ترانسپورت هوائی از شهر های اسلام آباد ، پشاور ، لاهور ، کراچی و کویته با شهر های کابل ، جلال آباد ، قندهار ، هرات و مزار شریف با تفاهم وزارت های ترانسپورت و مقامات ذیصلاح طرفین .
· تأمین ترانسپورت مسافربری کابل پشاور و پشاور کابل از طریق بندر طورخم و همچنان قندهار کویته و کویته قندهار از طریق بندر سپین بولدک با تفاهم وزارت ها ترانسپورت و مقامات ذیصلاح طرفین .
· حل مشکلات و پرابلم های ترانزیتی که از سال ها متمادی بدینسو از بندر کراچی الی بندر طورخم به حال خود باقیست از طریق وزارت های مسئول با نظرداشت پرنسیپ های قبول شده بین المللی مجدداً به حل آن پرداخته تا بیش از این برای تجار ملی و سکتور دولتی ممانعت ها را به بار نیاورند .
· جلوگیری از آزار و اذیت مهاجرین افغان در پاکستان و آنعده از کارگران ماهر و فنی پاکستان که غرض انجام کار تعمیراتی و غیره عازم کابل و سایر شهر های افغانستان می گردند .
در فرجام مطلب مورد مطمح خویش خاطر نشان باید نمود که جمهوری اسلامی افغانستان که طی جنگ های خانمان سوز همه نهاد های اقتصادی را از دست داده اکنون نیازمند به مساعدت های جامعه جهانی ، کشور های دوست و از جمله کشور های همسایه و همجوار می باشد که تحقق این امر مبرم و ضروری بدون اعتماد متقابل و رعایت اصل حسن همجواری میان افغانستان و پاکستان ممکن نیست بهتر است كشور پاكستان ، و ادارات معلوم الحال آن يعني ISI دست از مداخله و مشكل آفريني در امور افغانستان بر دارد با استقلال و تماميت ارضي افغانستان احترام گذارند در غير آن افغانستان مي تواند راه بيرون رفت از اين مشكل آفريني هاي پاكستان را جستجو و دريابد.