احمد سعیدی
آآآا
آینده پاکستان خطرناک تر از افغانستان
لحظاتى در تاریخ هست که بسیار سرنوشتساز و تعیینکننده اند و نقطه عطفى براى آینده محسوب میشوند. جنگ داخلى در آمریکا در گذشته ها براى جرمن ها و اتحادیه اروپا فروریختن دیوار برلین و یکجا شدن آلمان شرق و غرب یکجا شدن یمن شمالی و جنوبی از بین رفتن هتلر داخل شدن قوت های مارشال ژوکوف به شهر پوتسدام تقسیم شدن اتحاد شوروی وقت در دوره حکومت میخایل گرباچف به کشور های مستقل و آزاد این ها همه مشت نمونه خروار اند در این سال بخصوص بعد از کشته شدن اسامه بن لادن در پاکستان لحظات آشکار شدن حقیقت پاکستان است. پاکستان که طی 64 سال موجودیت خود جز از مشکلات منطقه و جهان بوده و هست تصمیمهایى که امروز در مورد پاکستان گرفته میشود تعیین میکند آیا افراطیگرى و تروریسم میتواند برای همیش در پا کستان مهار شود تا پاکستان از فروپاشى داخلى نجات یابد و سلاح هستوی آن بدست دشمن نیفتد یا خیر اکنون نه فقط ثبات پاکستان مطرح بحث است بلکه کشور های همسایه بشمول دنیاى متمدن از سیاست های نا عاقبت اندیشانه پاکستان در خطر اند زمانى که پاکستان دارای سرنوشت شد مردم آن بطرف دموکراسى و انتخابات گام بر داشتند جنبشها و حرکات افراطى و بنیاد گرایی در حداقل بود مانند امروز در هر جا و در هر مکان ریشه نداشت حقایق نماینگر آن است که در تمام انتخابات دموکراتیکى که در پاکستان برگزار شد احزاب مذهبى افراطى مانند جمیعت اسلامی قاضی حسین احمد که حالا رهبری این حزب را مولانا منور حسین دارد جمیعت العما فضل رحمان جمیعت العما شاخه سمیع الحق جهش محمد مسعود اظهر لشکر طیبه سپاه صحابه حرکت المجاهدین سر فروشان اسلام و ده ها احزاب مذهبی دیگر هرگز بیش از ۱۱ درصد آرا را به خود اختصاص نداده بودند . اما در زمان دیکتاتورها ی نظامی از همه مهم تر زمان جنرال ضیاءالحق در دهه ۱۹۸۰بخصوص در زمان جهاد مردم افغانستان و همچنان در زمان حکومت یازده ساله جنرال پرویز مشرف افراط گرایى در بدنه مکمل پاکستان ریشه گرفته و پیشرفت همه جانبه کرده است. چه رهبرانى مانند ضیا الحق و دیگران از مذهب براى اهداف سیاسى خود سوء استفاده کرده پاکستان و افغانستان را به کوره آتش تبدیل کرده اند گرچه دوران دیکتاتوران نظامی مانند جنرال ایوب جرنال ضیا الحق جنرال یحی جنرال مشرف ذاتاً موجب احساس محرومیت و درماندگى شده بودند حالا تفاوتى ندارد که افراطیگرى تهدیدى علیه مردم پاکستان است یا علیه منطقه و دنیای متمدن افراطى گرى در پاکستان حکم محیط کشت تروریسم بینالمللى را دارد جهت جلو گیری در قدم اول اردو و استخبارات پاکستان باید تصفیه و بعداً مهار شوند دوم حاکمیت قانون در تمام عرصههاى پاکستان در هر چهار صوبه و مناطق در اختیار قبایل فدرالى مانند وزیرستان شمالی جنوبی مومند باجور کورم جنسی و غیره در سرلوحه کار قرار داده شود با حمایت مردمِ آن مناطق، از عهده ریشهکنى کارتل بینالمللى مواد مخدر برآمده می تواند این کارتل در دوران دیکتاتورها مانند زمان جنرال ضیا و مشرف بدون توجه به پیامد و مجازات عمل خود به فعالیت میپرداختند اما امروزاین سلاطین بینالمللى مواد مخدر تغییر چهره داده و به مذهبیهاى افراطى تبدیل شدهاند. حکومت کنونى در پاکستان بخشهاى بزرگى از مناطق این کشور را به تروریست ها رها کرده و خانه امن برای شان به وجود آورده و اکنون زمام امور آن مناطق در دست نیروهاى القاعده و طرفدار طالبان است و پاکستان ادعا میکند که این مناطق قبایل قابلاداره نیست. باور من این است که قابل اداره است و یک حکومت دموکراتیک صادق که در خفا حامی تروریزم نباشد میتواند بزودی اقتدار دولت و کنترل بر اوضاع را در این مناطق بازگرداند. ما باید در مورد تاریخ و سیاست پاکستان واقعبین باشیم. در دنیاى متکامل، شاید ارتش در سیاست نقشى نداشته باشد اما در پاکستان بر عکس آن است پاکستان از این جهت متکامل به حساب نمیآید که نیروهاى امنیتى بخصوص اردو و آی اس آی در پاکستان از اساس بهعنوان نهاد های سیاسى و تعین کننده سرنوشت عمل کردهاند یا از طریق جنرالها به طور مستقیم به اداره امور پرداختهاند یا به طور غیرمستقیم به دستکارى اوضاع پرداخته و با سرنگونى دولتهاى دموکراتیک به اهداف خود رسیدهاند این حقیقت به همه معلوم است که طی 64 سال که از عمر کشور پاکستان می گذرد 38 سال آن را نظامی ها حکومت کرده اند میدانم بعضى از مردم از این که میبینند براى گذار به دموکراسى و دست کشیدن اردو و استخبارات پاکستان از قدرت دولتی چه چالش های بزرگی در سر راه وجود دارد همه می دانند رشد فقر و بیکارى به روشنى نشان داده که در غیبت دموکراسى نیازهاى مردم برآورده نمیشود. باور دارم تا زمانى که مردم پاکستان بر مداخله اردو و استخبارات در سر نوشت خود خاتمه ندهند و بنیاد گرایی را عامل مشکلات موجود ندانند سرنوشت شان در مخاطره جدی قرار دارد بدون شک افراط گرایان نیز آرام نخواهند نشست به سوء استفاده از این نارضایتى مردم و تبیلیغات زهر اگین ادامه خواهند داد. حالا هم مقامات پاکستانی و هم بعضی از مقامات افغانی نا آگاه هانه و بدون منطق استدلال میکنند که از طریق آتشبس و پیمانهاى صلح، میتوان افراطیها را به جریان اصلى زندگى مردم بازگرداند و آنان را به میانهروى دعوت کرد. اما تجربه در پاکستان و افغانستان عکس این استدلال را نشان میدهد. همه این آتشبسها و پیمانهاى صلح، شبهنظامیان و تروریستها را جریتر و فعال تر کرده است. این حقیقت در هیچ موقعیتى آشکارتر از انتحارات انفجارات در پاکستان و افغانستان به مشاهده نرسیده است که با متعصبان مذهبى نمیتوان هیچ معاملهاى انجام داد.پاکستان در حال حاضر در سر چهار راه قرار گرفته است. موفقیت علیه بنیاد گرایی علامتى پیروزی براى یک میلیارد مسلمان در سراسر دنیاست که اسلام با دموکراسى، مدرنیته و میانهروى سازگار است می باشد اما اگر پاکستان از گذشته شرم ناک خود عبرت نگرفته باشد بعد از این صادقانه در راه مقابله با تروریزم گام بر ندارد سلاح هستوی آن دیگر محفوظ نبوده آن وقت خیلی دور نخواهد بودکه پاکستان واحد مستقل دارای حاکمیت ملی دیگر در نقشه دنیا وجود نداشته باشد .