احمد سعیدی

   

از آنچه که من از آن در هراسم

در این نوشته خواستم به دنبال مقدمه دور و درازی نباشم بدون حاشیه روی اصل مطلب را بنگارم. به باور من شرایط کنونی حاکم بر افغانستان دوام زیادی نخواهد داشت و نارضایتی همگانی و گستردگی جنبش های مدنی بخصوص نسل جوان همگام با تحریکات بیرونی، کشور را در شرایطی قرار داده که یک جرقه کوچک ممکن است آتش سوزی مهیبی را به دنیال داشته باشد. هیچکس نمی داند و نمی تواند پیش بینی کند که این جرقه از کجا و از چه نوع خواهد بود و نیز اینکه آتشی را که برپا خواهد کرد چه چیزها را خواهد سوزاند. خشم ژرف و ناامیدی گسترده می تواند مردم را به هر سو بکشاند و به هر کاری وادار کند یک آشوب سراسری یا هرج و مرج سیاسی به هیچ وجه نمی تواند به سود منافع و آینده این ملت باشد. ولی آنچه احتمال می رود اینست که در صورت رخ دادن آشوب، خشونت ناشی از حرکت ها در گوشه و کنار این کشور بگو مگو های پشت در و دیوار  و نفرت مردم از وضعیت موجود عواقب خطرناکی را با خود همراه خواهد داشت.

 افزون بر نارضایتی گسترده مردمی، در قوت های مسلح هم گستردگی نارضایتی و خشم از فساد بعضی از قوماندان های  ردیف های عالی رتبه بسیار قابل ملاحظه است، بویژه در مقام های بالا که به ثروتهای هنگفتی دست یافته اند و همه  کوخ ها کاخ نشین شده اند.

 در جبهه ای دیگر، گروه های ستیزجوی سیاسی و جنگی  که اکثر شان مسلح اند نیز قرار دارند این گروه ها سالهاست در انتظار فرصت اقدامات قهری و انتقام جویی هستند. به این جبهه باید گروههای تجزیه طلبی را هم که از خارج پشتیبانی می شوند افزود نمود که به پشتوانه حامیان داخلی  خود وارد ماجرا خواهند شد. از آنجا که دولت افغانستان  اجازه داده عوامل تخریب و تجزیه طلب در بسیاری سازمانها و نهادهای کلیدی دولت  رخنه کنند و در موقعیت های اجرایی و تصمیم گیری قرار گیرند، شناسایی و مبارزه مستقیم با آنها بجز موقعی که بسیار دیر شده باشد غیر ممکن خواهد بود. اگر شناختی هم وجود دارد راندن شان کاری مشکلیست به باور من  هر چه زمان بیشتر بگذرد، جوانان و مردم ناراضی بیشتری به گروههای ستیزه جو خواهند پیوست و آنها را قدرتمندتر و سرسخت تر خواهند کرد.

 در چنین شرایطی، کنترل مردم و گروههای درگیر بسیار دشوار خواهد بود و احتمال آن وجود دارد  یک دیکتاتوری نظامی گام پیش نهد و سرنوشت ملتی را وارونه رقم زند، گرچه ما خواهان آن هستیم که با هوشمندی و یک حرکت اصلاحی بنیادین نه تنها کشور را در مسیر بازگشت به زندگی آبرو مندانه  قرار دهیم، بلکه نارضایتی و خشم همگانی را با ایجاد امید به آینده بهتر مبدل سازیم.

باور دارم آنهانانیکه این کشور را مدیریت می کنند، روشن است که از بسیاری از خطرات پیش رو آگاه اند، ولی چون تدابیر  لازم را برای حل مسائل ندارند یا اینکه حفط امنیت خود را ارجح بر منافع ملی و امنیت کشور می دانند تصور مینماید که مانند سال های قبل میتواند با امیدوار کردن مردم بطور موقت، دوباره به حفظ قدرت خود ادامه دهند.

 

  


بالا
 
بازگشت