الحاج عبدالواحد سيدی
حالا انقلاب پیروز میشود
در این اواخر در صفحات فیس بک گروپهایی از فعالیتهای سیاسی ، علمی ، اصلاحی ، دین پژوهی و غیره ظاهر گردیده که اکثر به اتفاق آنها ،آرزو مندی خدمت به کشور جنگ زده و گرفتار در دام های افسونکارانه معاملات پشت پرده و نامرئی دشمنان این کشور، که باعث ایجاد رب و وحشت از طریق ترور شخصیت های مهم کشوری و بی ثباتی سراسری مملکت که موسسات امنیتی و نظامی ، و حتی دولت افغانستان را در امور راهبردی در مقابل هزاران سوال شهروندان قرار داده است همه روزه در جستجوی راه حلهای موثر ی میباشند. چون این گروپها بافت های خود جوش بوده از هر گونه و قماش و سطوح مختلفه فکری از بالا و پائین در آن حضور دارند. مشکل اساسی را در تقویه دراز مدت و رهگشایی دائمی این گروپها اکثراً ایجاد کرده اند که به همین مناسبت شخصیت های سیاسی واهل نظر نمیتوانند علی رغم دعوت آنها اشتراک نمایند. چرا که در این صفحه اکثراً با نامها و آدرسهای غیر حقیقی ظاهر میشوند که هر گز نمیشود در مسایل با آنها کنار آمده و اعتماد نمود.
چندی قبل تقاضا های مکرر از جانب گروهی بنام "راه شهید داکتر نجیب الله" یا (نجات وطن) از من صورت گرفت که در ضمن دو سه کامنت خواستم نظر و هم سوئی اعضای گروپ را در مواردیکه ادعا داشتند معلوم کنم . متأسفانه این گروپ که از افشا گریهای حوادث گذشته خوف دارد قبل بر آن اذعان دشته بودند که مسایل جنجال بر انگیز که باعث تبارز احساسات میشود در گروپ مطرح نگردد. خواستم به این ارتباط نوشته زیر را برایشان ارسال دارم اما از آنجای که آنها آدرس مشخص نداشته و دارای شخصیت حقوقی که مقامات وزارت عدلیه کشور تصدیق نموده باشند نبودند . خواستم نظراتم را از طریق این نشریه ارائه بدارم :
با اظهار احترام و باور به تمام اعضای گروپ های سیاسی و اجتماعی در فیس بک و سایر رسانه ها، مخصوصاً گروه راه شهید دکتور نجیب الله که میدانم همه شان امیال و آرزو های فرهیخته ای را دنبال میکنند که از نیم قرن زندگی هر افغان در رسیدن به آن بیتابانه امید وار بوده است .
اصل حقیقت این است که ما در زمان حزب دیموکراتیک خلق افغانستان که این گروه از آخرین زعیم آن نشانی باز کرده اند ؛ دیدیم که در دور آن حزب(حزب خلق و پرچم) شماری از کسانی بود ند که مرام واندیشه آزاد اندیشانه را پیروی میکردند ولی شمار زیادتر آن وابسته به گروههای چپی ماسکو در زمان شورویها بودند که ظاهراً از خط ماتریالیزم دیالکتیک پیروی میکردند که با اساسات دین اسلام قسماً تضاد داشتند که فرمانهای پی در پی که به امضاء نور محمد ترکی و اعضای سیاسی حزب مورد تطبیق قرار میگرفت که از آن جمله فرمان شماره هفت و هشت که یکی در مورد مهریه زن به سه صد افغانی و دیگری تقسیمات اراضی از مالکین به دهقانان در واحد های هشت جریبه محل تطبیق قرار گرفت . وقتی قدرت به جلادان تاریخ که در پشت پرده حریر دیموکراتیک پنهان شده بودند، رسید دمار از روز گار خود و مردم افغانستان بر آوردند. در هر گوشه از کشور و در برابر مردم غریب ما که بجز گرسنگی ، مرض . اندوه به نداشته ها ، جهل و صد ها مرض مزمن اجتماعی وصحی رنج می بدند پلی گونها، بمحل کشتار جمعی بخاطر دفن اجساد مردمانی که مظلومانه کشته شده بودند ایجاد و بر پا گردید که حتی مردمان بجز عده ای که خدمت نظام کرده بودند با این اسم(پلیگون) آشنا نبودند . صد ها و بلکه هزار ها از هموطنان، روانه زندان پل چرخی و سایر زندانها، و هزار های دیگر از ترس کشته شدن روانه دیار غربت شدند. و جمعی هم که سخت بدین و استقلال دلبستگی داشتند با ورود سپاهیان شوروی راهی میدانهای جهاد شدند . هر چه بود مردم ما در یک همه آیی سرتاسری علم جهاد بالا کردندو مدت ده سال با بزرگترین ابر قدرت جهانی به علاوه همدستان داخلی شان ( دولت دیموکراتیک خلق) جنگیدند که بیش از دو ملیون نفرکشته شدند و چند ملیون دیگر زخمی و معیوب گردیدند. ولی با بر آمدن نیرو های اشغالگر از کشور و سقوط دولت کابل آنانیکه پس از بیرون شدن قوای شوروی زنده مانده بودند دو باره به کسب و کار و کشاورزی سابقه خود پرداختند ویک عده ای هم در دام جنگهای داخلی که عمال اجنبی در این کشور آن را سامان داده بود بدام افتادند . در نتیجه کابل هم مانند سایر شهر های کشور ویران شد و در جریان این بازی مخوف یک تعداد به قدرت های مافیایی و پولهای بدست آمده از تجارت تریاک به ثروتهای سر شار دست یافتند .
از موضوع دور نشویم می آیم در عمل کردانقلاب ثور و عمل کرد نور محمد ترکی و بعداً حفظ الله امین . در زمانیکه نور محمد ترکی توسط عمال امین کشته شد من با یک رفیق خلقی که بخاطر کنترول من که یک غیر حزبی بودم، در یک سفر رسمی در کراچی با هم بودیم ، صبح وقت از لای درب اطاق مان در هوتل روز نامه صبحگاهی "دان" را انداختند. گرفتم و خواندم و همسفر خلقی ام را بیدار کردم وروزنامه را برایش کشودم که فوتوی نور محمد ترکی رهبر فقید و حفیظ الله امین رهبر جدید در صفحه اول روز نامه چاپ شده بود که جریان کشته شدن نور محمد ترکی در روزنامه به تفصیل نگارش شده بود. رفیق همسفرم که انگلیسی نمی فهمید بمن گفت چه شده است و چه نوشته است برایش توضیح دادم که حفیظ الله امین رهبر حزب دیموکراتیک خلق را کشته اند. او که مات و مبهوت مانده بود بعد از مدتی سر بالا کرد با آواز شعار گونه و آمرانه گفت: «حالا انقلاب پیروز میشود» ولی هفته ای نگذشته بود که او را از کراچی عاجل خواستند و پسانها که از سفر بر گشتم ،فهمیدم در واقعه قرغه او را نیز اعدام کردند.
به رویکار آمدن ببرک کارمل ضرورت به تشریح نیست چرا که حتماً کتاب «ظهور و زوال حزب دیموکراتیک خلق افغانستان» را که اثر اکادمیسیون محترم دستگیر پنجشیری میباشید خوانده اید . من بدو پدیده در عصر دکتر نجیب الله که شخصاً به شخصیت شان احترام دارم تماس می گیرم
ا. موضوع مصالحه ملی او : در این برنامه که جنرال دوستم وقوایش شامل بود بعد از پیوستن به این مشی فرقه نمبر 53را ایجاد و دراخیر هم باعث بربادی حکومت او و ایجاد حکومت مجاهدین در کشور شد که از اهداف بزرگ هر هم وطن بود . جنرال دوستم با همکاری سید نادر شاه کیانی، اگر نامش را اشتباه نکرده باشم در پلخمری با جنرال مومن اندرابی در حیرتان که راه های تدارکاتی را در یک مثلث قوی نظامی بضد حکومت داکتر نجیب الله از شمال کشور بمرکز بستند و چون این هر سه ذوات قابلیت نفوذ نظامی فوق العاده داشتند با یکجایی شورای نظار ، جمعیت اسلامی و سایر تنظیم های جهادی در نتیجه باعث سقوط حکومت داکتر نجیب الله به سر کردگی امر مسعود ، به تر تیبی وارد عمل شدند که کابل در محاصره شورای نظار و احزاب مجاهدین و نیرو های جنبش شمال در آمد که یک پی گشت نهایت پیچیده و بی نظیر در تاریخ تغیر قدرت سیاسی در کشور محسوب میشود.
2.موضوع دوم تشکیلات و ساختمان در درون حرب وطن که فرید مزدک و کاویانی و بعضی از اعضای بر جسته حزب بر سر اقتدار (حزب خلق =وطن) بر ضد دکتر نجیب الله شوریدندو یک نوع کودتای قدرت به نفع مجاهدین و بیرون ساختن خود شان از قدرت را در بدل زنده ماندن شان رویکار آوردند که همه میدانستند چه آمدنی است . چون موضوع بحث ما برنامه های صلح دوران دکتر نجیب الله است بر میگردیم به آن ؛ متأسفانه این برنامه فاقد صداقت از جانب افراد و اشخاصی بود که روز وقت در این مصالحه می پیوستند و شبانگاهاهان با مواد های دریافتی و امتیازاتی که از حکومت، بدست می آوردند به شغل حقیقی خود بر می گشتند . این مسأله وصد ها موضوع دیگر باعث سقوط حزب و حکومت داکتر نجیب الله، گردید . یک چیزی را که واضحاً تذکر میدهم این است که چیز های را که من این جا نوشته ام در آن نه کتمان کرده ام و نه طفره رفته ام بلکه حقایقی است که در جریان زندگی بآن بر خورده ام . شخصیت دکتر نجیب الله قابل بحث نیست همه او را با صفات نیکو میشناسند او میخواست افغانستان را نجات دهد چندین سال به تنهایی بدون کمک مراجع خارجی از وطن دفاع کرد وامنیت را تامین نمود هیچ افغانی حمله پاکستانی ها را بفارم غازی آباد و ثمر خیل و جلال آباد، فراموش نه کرده است. بچه جواانهای افغان در نظام عسکری آنها را از جلال آباد تا تاریکه های خیبر برون داندند وِگرده غوث میدان کشته شدگان نظامیان افغانی و نیرو های پاکستانی بود. این جانبازی بی نظیر در تاریخ کشور نباید فراموش شود.آن از اثر کیاست دکتور نجیب الله بود که مردم و نظامیان افغان را آنقدر نیروی عظیم و روحیه و باور بزرگ بخشیده بود که هر سپاهی افغان هزار بار میخواست جان خود را در راه دفاع از وطن در مقابل پاکستانی ها در آن جنگ قربان کنند. ثانیاً چون من با داکتر نجیب الله در دانشگاه کابل، در یک مقطع زمانی در دانشکده های متفاوت، درس میخواندیم باوجودیکه مستقیماً با اوشان آشنایی نداشتم ،او را با تمام خصوصیات زندگی اش می شناختم. اما آمدیم سر مسأله مصالحه ملی و صلح با کسانی که بگفته رئیس جمهورآقای کرزی هویت شان نیز تا هنوز معلوم نیست که اینها طالبان هستند ، القاعده اند ، چچنی هستند ، اذبیک هستند ، داغستانی و یا عرب هستند ؟ یا چیستند؟. ما تا هنوز دشمن را تثبیت نکرده ایم و درست معلوم نیست که دشمن صلح ما کیست و آیاکه با ما صلح میکند؟ و ما با که صلح می بندیم؟ که و چرا ما را می کشند؟ که اگر دشمن روی یک ارمان و عقیده و بر نامه از پیش تثبیت شده ،شعوری این جنگ وآدم کشی را ادامه داده ، مشکل است که با آنها کنار بیاییم و صلح ببندیم، زیرا اونها هر گز ارمان و عقیده خود را زمین نمیگذارند . و از طرف دیگر من معتقد به این هستم که باید بیک طریقه ای این جنگ را از کوچه ها به بالای میز مذاکره کشانید اما اصلوب موجوده که دولت فرا پیش گرفته است و راه های که در گذشته کار آیی نا قابل داشته است مانند مصالحه دکتر نجیب الله از آنها استفاده نگردد چرا که هم ضایعه مالی است و هم فرصت های را که بدست داشته باشیم از ما میگیرد و دیگر اینکه اعضای این جرگه ای که میخواهند صلح را در هر دو جانب بر قرار سازند اشخاصی فاقد هر گونه اعتماد سیاسی و قانونی نباشند بلکه دارای نشانی و جایگاه قانونی خاص باشند به تر تیبی که باید این جرگه صلح از طریق ریاست جمهوری به شورای نمایندگان ملت جهت نصب و منظوری اعضای آن پیشنهاد گردد و مجلس نمایندگان نحوه فعالیت و صلاحیتهای این شورا یا جرگه صلح را تعین و وقتاً فوقتاً مراقبت کنند و هم در ترکیب این جرگه نماینده ملل متحد و ناتو نیز شریک ساخته شوند تا در صورت تخلف یک نیروی بازدارنده وجود داشته باشد تا طرفین را متقاعد به عقدی که بسته اند نمایند. در این صورت است که ملت می فهمند که در این جا چه جریان دارد .