نویسنده : مهرالدین مشید
پاکستان خاستگاهٔ تروریزم و بزرگترین لانهٔ ترویستان جهان
بعد از خروج انگلیس ها از نیم قارهٔ هند کشوری بیماری به نام پاکستان از بدنهٔ زخمی آن جدا گردید ؛ گرچه برای اولین بار کشوری به نام پاکستان بوسیلهٔ اقبال لاهوری در نشست سال های ۱۹۳۵ مسلم لیگ برای مسلمانان نیم قاره مطرح گردید ؛ اما با تاسف که بعد از تقسیم نیم قاره چندان نام با مسمایی برای این کشور نبوده ونیست ِِ؛ زیرا این کشور در مرحلهٔ اول به گونهٔ فریب آلود زاده شد و رهبران مسلم لیگ به رهبری جناح با نهادن دو صندوق به نام هندو و مسلمان بر حق مشروع پشتون های آنسوی سرحد تجاوز کرده و حق خود ارادیت و استقلال را از آنان گرفتند . غفار خان رهبر خدایی خدمتگاران و همکار نزدیک و وفادار گاندی گویی در منصهٔ عمل انجام شده یی قرار گرفت و گاندی هم متوجه آزادی هند گردید و چندان توجهی به تقاضای خان برای آزادی پشتونستان ننمود . او که خواستار پیوستن به هند و از پیوستن به پاکستان بیزار بود . در نهایت ناچاری تلاش کرد تا به عوض چسپیدن در بدنهٔ بیمار پاکستان به هند بپیوندد و اما رهبران کانگره مانند نهرو برای او توصیه کردند که به عوض پیوستن به هند در فکر پیوستن به افغانستان باشد که این خواست برای خان چندان خوش آیند نبود ؛ زیرا خان برای یک دولت مستقل پشتونستان می اندیشید تا الحاق به افغانستان .
در واقع سر آغار تشکیل کشوری به نام پاکستان با توطیه شکل گرفت که در عقب توطیه دست انگلیس ها خیلی دراز بود . انگلیس ها با استفاده از بی تفاوتی ها و سازش های زمامداران افغانستان فرصت را برای راه اندازی توطیه همیشگی در دو سوی دیورند غنیمت شمردند و هر گز به خواست رهبران پشتون های آنسوی سرحد مانند غفار خان و ایپی فقیر توجه نکردند . پاکستان به رهبری جناح با استفاده از توطیهٔ انگلیس ها در سرحد اولین شمشیر را بر روی پشتون ها کشیدند . چنانکه بعد از
همه پرسی جون سال 1947 تعداد 289 هزار تن به جانبداری از پاکستان و 2800 نفر مطابق خواست غفار خان برای پیوستن مناطق پستونستان به هند رای دادند . پس از رایگیری جعلی در جون سال 1947 که در آن نماینده گان تمام قبایل اعم از آزاد ومحکوم و بلوچستان و حضور احزابی چون خدایی خدمتگاران ، جمعیت العلمای سرحد و زلمی پشتون نیر در آن حضورداشتند . فیصله به عمل آمد که قبایل نه با هند و نه با پاکستان می پیوندد ؛ بلکه می خواهد مستقل و آزاد باشد . این جرگه برای پشتیبانی از خواست های خود نماینده یی به کابل هم فرستاد و اما زمامداران کابل از خواست آنان حمایت کامل نکردند . مورخین دلیل ناکامی آنان را عدم حمایت دولت افغانستان از او میدانند . (۱) و تلاش هایی چون بیرون کردن اعضای سفارت پاکستان از سفارت کابل را به دلیل شورش در قشلهٔ نظامی جلال آباد که دولت کابل دست پاکستانی ها را در آن دخیل میدانست ؛ تلاش هایی برای اخذ و بقای قدرت شاه ولی در رقابت با داوود تلقی میکنند که بعد ها داوود برای اخد وبقای قدرت خود آنرا دامن زد . (۲) .
بعد از باز داشت غفار خان در 16 جون 1948 در اول سپتمبر 1949 رییسان پشتون نشست بزرگی را دایر و موضوع اتفاق کامل و مشوره در کار های قومی ، مکلفیت برای آزادی کامل پشتونستان و ایستاده گی در برابر تجاوز ، استحکام روابط پشتون ها و دایر شدن جرگۀ بزرگ برای حل مسآلۀ پشتونستان را به بحث گذاشتند . ( ۳)
به ادامهٔ نشست یاد شده از 11تا 15 جنوری 1950 اجلاس بزرگی در چهارسده دایر و تقاضای به رسمیت ششناختن پشتونستان بوسیلهٔ سازمان ملل در آن مطرح شد و میرزا علی خان "قیترینی" ( ایپی فقیر) را بحیث رییس حکومت ملی پشتونستان انتخاب کردند . دولت پاکستان محل این نشست را به توپ و تانگ بست و دهها تن را کشته و زخمی گردانید . (۴)
پس از این رویداد خونین پشتونستان به دو منطقۀ آزاد و خود مختار شامل بخش هایی از وزیرستان شمالی وجنوبی ، کرم ، خیبر ، اروکزی ، مهمند و باجور ومناطق تحت حاکمیت پاکستان بازمانده از سیاست های استعماری انگلیس و قبل از معاهدۀ دیورند (1845 – 1893) ٬ شامل ۲۲ منطقه مربوط خیبر پشتونخواه تقسیم گردید که اکنون پر آشوب ترین منطقه در آن کشور است . (۵)
این تقسیمات استعماری نه تنها ابزاری در دست حاکمان نظامی پاکستان قرار گرفت تا از آن به مثابهٔ سکویی بر ضد هندوستان استفاده نمایند ِ؛ بلکه خواست تا با ایجاد مراکز نظامی ٬ ملیشه یی و تروریستی در این مناطق تمایلات هند گرایانهٔ آنان را نیز مهار نماید . پاکستان برای رسیدن به اهداف استراتیژیک خود جز راهی برای استفادهٔ ابزاری از اسلام در این مناطق نداشت ؛ زیرا جنرالان پاکستانی از گذشته ها روح سلحشوری و آزای خواهی این مردم را به آزمون گرفته بودند و از اسلاف خود خوب آموخته بودند که چگونه بر رگه های تسلیم ناطلبانهٔ آنان افسار دین را ببندند و با تمسک ورزیدن به دین مقدس اسلام ٬ زمینه را برای خواست های هژمونیستی و شیطانی خود در سطح منطقه مساعد بگردانند .
جنرالان پاکستانی برای در تاریکی نگاهداشتن اقوام سرحد ٬ جلو هر نوع پیشرفت فرهنگی و توسعهٔ اقتصادی را در آنان گرفتند تا مردم آن هر چه بیشتر در تاریکی تمدن بشری قرار بگیرند و وسیلهٔ خوبی برای برآورده شدن اهداف شوم آنان شوند . مغز های متفکری چون حمید گل ها ٬ ضیاالحق ها ٬ اسلم بیگ ها ٬ عبدالرحمان ها ٬ نصرالله بابر ها برای پیاده گردانیدن برنامه های شیطانی پاکستان وارد عمل شدند تا با کازگزارانی مانند خالد خواجه ها و کرنیل امام ها زیر ریش های بلعمباعوری یی مانند مولانا فضل الرحمان فرزند مفتی محمود و .... خوان ماتم همیشگی را برای مردم افغانستان هموار نمایند . این ها بودند که به یاری شیخ های خلیج و همکاری های نزدیک مالی و نظامی امریکا مدارس فراوانی را در پاکستان ایجاد نمودند که بعد از دههٔ هشتاد بویژه بعد از تهاجم شوروی به افغانستان رنگ و رونق بیشتری یافتند . این در حالی بود که مجاهدین افغانستان برای آزادی کشور خود از اشغال شوروی می اندیشیدند و اما جنرالان پاکستانی در فکر توطیه چینی ها بر ضد مردم افغانستان بودند . هر چه در توان داشتند ٬ تلاش کردند تا توطیه برضد مردم ما را پر زرق و برق تر از هر زمانی پوشش دینی بدهند که خیلی موفقانه هم عمل کردند .
سازمان سیادر اواخر سال ۱۹۸۰ گزارش محرمانه ییرا به جیمی کارتر رییس جمهور وقت امریکا تسلیم نمود که درآن حمایت مخفی از بنیادگرایان اسلامی به عمل آمده بود که در افغانستان بر ضد شوروی می جنگیدند که به عنوان سیاست جدید در برابر گسترش کمونیسم مطرح شده بود .
جنرالان پاکستانی که دنبال چنین فرصتی بودند ٬ موقع را غنیمت شمرده و کار پروژهٔ تاسیس مدرسه های دینی را در پاکستان بویژه در سرحد توسعه دادند . بیشترین مصارف این مدرسه ها را شیخ های خلیج فراهم میکردند که تحت نظر استخبارات امریکا برای بهره گیری های نظامی از آنان به پیش رفت . چنانکه دیلیپ هیرو روزنامه نگار هندی نوشته است که سیا انقلاب اسلامی در افغانستان را پیش در آمدی بر انقلاب های اسلامی در کشور های که اکثریت جمعیت آنها مسلمان هستند ، تلقی میکرد . مدارس دیوبندی در سال های دهۀ هشتاد داوطلبان را از آسیای میانه فراخوانده و تمامی مصارف آنان را می پرداختند که طالبان از میان همین داوطلبان بوجود آمدند . دگروال یوسف که 4 سال مسؤولیت بخش مربوط به افغانستان را داشت ، می گوید : طی 4 سال در حدود هشتادهزار مجاهد آموزش دیدند . (احمد رشید ) در حدود 35 هزار مسلمان افراطی از 43 کشور اسلامی از 1982 تا 1992 در کنار مجاهدین افغان جنگیدند . از زمان خروج نیرو های شوروی در سال 1989 تا سقوط نجیب در سال 1992 در حدود 2500 داوطلب دیگر در این مراکز آموزش دیدند . (۶)چنانکه در سال 1988 برابر به درگذشت ضیاالحق بیشتر از 8000 مدرسۀ مذهبی بصورت ثبت شده و در حدود 25000 مدرسۀ بدون ثبت در پاکستان وجود داشت . بعد از مرگ او بر شمار این مدرسه ها افزوده شد که فارغان آنها به جنگ افغانستان ٬ چچن ، بوسنیا و کشمیر برای جنگ فرستاده مشدند .
هدف اصلی از ایجاد این مدارس نه خدمت به پیشرفت اسلام و توسعهٔ فرهنگ دینی بود ؛ بلکه بیشتر به یک پروژهٔ استخباراتی میماند که بصورت زیرکانه یی رنگ دینی بر آن داده شده بود تا جنرالان پاکستانی با استفادهٔ ابزاری ار باور های دینی و اعتقادی دانش آموزان به اهداف استخباراتی خود نایل آیند ِ؛ زیرا طراحان استخباراتی تنها برای رسیدن به اهداف استراتیژیک خود می اندیشند و برای رسیدن بر آن حتا مقدس ترین ارزش ها را هم به قربانی میگیرند . از این رو برای فرافگنان استخباراتی جهان عقیده ٬ فرهنگ ٬ آرزو ها و قربانی های مردم یک کشور خط های تابویی نیستند که از هر نوع تجاوز در امان باشند ِ؛ زیرا آنان برای رسیدن به هدف خود حاضر به عبور از هر خط قرمزی هستند .
جنرالان پاکستانی با ورود هزاران جوان داوطلب از کشور های عربی و غیر عربی برای اشتراک درجهاد افغانستان به رهبری عبدالله عزام و اسامه بن لادن تحت پوشش « مکتب خدمات » بهانهٔ مشروع و استثنایی بدست آوردند تا زیر نام جهاد افغانستان و جنگ بر ضد شوروی سابق از آن به نفع استخباراتی و نظامی خود بهره بگیرند . از آن به بعد روز تا روز پروژهٔ استخباراتی نظامیان پاکستان پر رنگتر می گردید و با قوت تر عملی میگردید .
خبرنگاران لاس انجلس تایمز که پی آمد های جهاد افغانستان را در "چهار قاره " بررسی کرده است می گوید از تمامی کشور های اسلامی داوطلبان در اردوگاههای سیا آموزش دیدند . جنرال جی اچ بینفورد " که رویداد ظهران را بررسی میکرد گفت : عاملین این حادثه از داوطلبانی است که برای جهاد افغانستان در مراکز سیا آموزش دیده بودند . چنانکه "مهفود بنون" خبرنگارلاس انجلس را گفت : خود شما این هیولا را آفریدید .
تاسیس مدارس دینی محدود به بلوچستان و صوبه سرحد نشده و در سراسر پاکستان توسعه یافت . چنانکه موسسۀ بین المللی بحران "آی سی جی" به اساس سروی یی در سال 2003 شمار طالبان را در مدارس دینی این کشور 7.1 ملیون تن ذکر کرده بود . در این گزارش آمده است که پاکستانی های مقیم بریتانیا سالیانه 90 ملیارد روپیه برابر به در آمد پاکستان از محل مالیات های مستقیم این کشور را به مدارس پاکستان کمک مینمایند .
از مدارس مهم اهل سنت : جامعۀ اشرفیه ، جامعۀ نعیمه در لاهور ، خیرالمدارس و دارالعلوم در ملتان ، دارالعلوم حقانیه در اکوره ختک ، جامعۀ اشرفیه در پشاور ، جامعۀ اسلامیه در بهاولپور ، مرکز تعلیمات اسلامی ، مدرسۀ عربیه مظهور العلوم ، مدرسۀ البنات ویژۀ خانم ها ، جامعۀ خاروقیه و دارالعلوم امجدیه در کراچی و از
مدارس مهم تشیع : المنتظر در لاهور ، جامعۀ اهل بیت در اسلام اباد ، مدرسۀ مشاع العلوم در حیدر آباد و مدرسۀ امام صادق در کویته را میتوان یاد آورد شد . مواد درسی برای مدارس تشیع از ایران آورده می شود . استادان این مدارس در قم ، نجف و پاکستان تربیه می شوند . رهبر شیعیان بعد از کشته شدن عارف حسین حسینی ، ساجد نقوی است که رهبر نفاذ فقه جعفریه نیز است . حامد علی ملقب به حامد الموسوی رییس مدرسۀ دینی مومن یکی دیگر از رهبران شیعه است که برخلاق نقوی باور به دخالت دین در سیاست است .
شش حزب افراطی در پاکستان شاخۀ فضل الرحمان ، جماعت اسلامی ، جمیعت اهل حدیث ، جمعیت العلمای اسلام ، حزب تنظیم اسلام و حزب اسلام زیر نام شکنندهٔ «مجلس متحد عمل» و دو گروۀ افراطی اولی لشکر طیبه به حمایت از جهاد افغانستان تشکیل شد که دارای 50 هزار ملیشۀ مسلح بود و دیگری حرکت الانصار که به حمایت از کشمیرتشکیل شده است . بعد از رفتن نام این سازمان در لیست تروریست ها به حرکت المجاهدین تغییر نام داد . فارغان این مدارس بعد از فروپاشی شوروی که به موج دومی معروف هستند در خدمت مشرف قرار گرفتند.
نظامیان پاکستانی با توجه به تجارب قبلی میدانستند که دامنهٔ جنگ در افغانستان هر روز گسترده تر و پیچیده تر میگردد ؛ بنا بر این بخاطر اغفال استخبارات امریکا و جلب و جذب وسیعتر به توسعهٔ مدارس دینی در سایر ایالت های پاکستان مانند پنجاب و کراچی نیز مبادرت کردند ؛ زیرا گروههای تندروی مانند سپاهٔ صحابه ٬ لشکر جنگوی ٬ جیش محمد ٬ لشکر طیبه و.... از قبل در ایالت های یاد شده فعالیت داشتند که اختلافات شدید این گروهها با احزاب تشیع طرفدار ایران ابزار دیگری برای نظامیان پاکستان نیز بود ؛ اما نظامیان پاکستان تلاش میکردند تا این مراکز دینی را از انظار جهانیان بویژه امریکایی ها پنهان نگاه دارند . چنانکه جنبش امنیت پشاور در یک گردهمایی اعلان نمود که مرکز فعالیت های تروریستی پشارو نه ؛ بلکه پنجاب است . سکوت مقامات دولتی در مورد مراکز تروریستی در پنجاب بخشی از تلاش هایی است تا پشتون ها را بحیث تروریست ثابت نماید . در این گردهمایی سخن رانان گفتند : تروریست ها را پنجابی ها آموزش میدهند ؛ اما قربانی آنرا پشتون ها میدهند و تاکید کردند که هرگاه بعد از این در این رابطه سکوت نماییم ، برباد و تباه خواهیم شد . ویسا ، شمارۀ 1235 ، 20جون . آشکار است که آموزش دهنده گان همه جنرالان پنجابی هستند .
بعد ها بازی های چند پهلوی پاکستان با امریکا در مبارزه با تروریزم شک و تردید های زیادی را در کاخ سفید بر انگیخت تا وادار به شناسایی مدارس مدارس دینی برای رد یابی رهبران گروههای تروریستی شوند .
چنانکه سارنوالان پاکستانی بعد از تحقیقات از ریموند دیوس قاتل دو پاکستانی که
پیش از این دو سال را درافغانستان سپری کرده و غضو سازمان جهنمی بلک واتر نیز بود ٬ افشا کردند که او بوسیلهٔ تیلفون سیار خود تماس هایی با گروههای تروریستی در وزیرستان داشته و هم تصویر هایی از آن بدست آمده که دیدار های او را در مدرسه هایی در لاهور و ملتان نشان میدهد . او در این مدارس خود را مسلمان تازه ایمان آورده معرفی میکرد . رادیو آزادی ، اخبارصبح ، 7 فبروری
نظامیان پاکستانی بعد از سال ۲۰۰۱ رویکرد تازه یی را برای توسعه و اختفای آموزشگاه های دینی در پاکستان به کار بستند ؛ زیرا بعد از تعهد پاکستان با امریکا بحیث همکار صادق او ٬ دیگر نمی توانست مانند دوران جهان بصورت آشکار کمپ های نظامی را در پاکستان بویژه در سرحد تاسیس نماید . از این رو ناگزیر شد تا مدارس دینی را به شکل عمودی توسعه بدهد تا در زیر چتر آنان دانش آموزان زیادی را برای سربازگیری برای طالبان آماده بسازد . به اساس گزارش تحقیقاتی مرکز تحقیقاتی پوهنتون هارورد(۷) که بنا بر مصاحبه با سران طالبان صورت گرفته است . در آن آمده است که در کمپ مانسهره 2500 طالب تحت آموزش و در مدرسۀ کویته از 500 تا 600 طالب مصروف آموزش هستند . به همین گونه در مدرسه های دیگری چون پشاور از 2000 تا 4000 طالب مصروف آموزش هستند .
پاکستان از این مراکزی مذهبی به مثابهٔ سکوی خیز بر ضد منافع افغانستان چه در زمان جهاد و چه اکنون استفاده میکند . استخبارات پاکستان پیش از خیزش طالبان جمعیت هایی زیر نام « تنظیم الطلبه » را زیر پوشش گروههای جهادی مختلف در پشاور و شهر های دیگر این کشور حمایت مالی میکرد . خاستگاهٔ اصلی طالبان افغانی و پاکستانی تحت حمایت استخبارات پاکستان همین گروههای طلبه یی بودند . استخبارات پاکستان بر راس تا اهرم گروههای جهادی شکم افگنده بود که در راس از طریق رهبران جهادی و در قاعده از طریق این مراکز طلبه یی بر آنان مسلط بود . استخبارات پاکستان بعد از پیروزی مجاهدین بخاطر حفظ منافع خود گروههای جهادی را بهم جنگاند و فاجعهٔ دردناکی را در کشور ما بوجود آورد که سبب کشته شده بیشتر از شصت هزار باشنده گان مظلوم کابل گردید . زمانیکه در در گیری های گروهی منافع خود را نتوانست تامین کند . ناگزیر شد تا تحریک طالبان را تحت حمایت مالی و سیاسی سعودی و امریکا بوجود آورد . بالاخره با وقوع حادثهٔ یازدهم سپتمبر بختش واژگون گردید و تحت فشار امریکا نظامیان خود و طالبان را از صفحات شمال کشور بوسیلهٔ طیارهها به پاکستان منتقل گردانید تا آنکه توانست بعد از چند سال بدور از چشمان امریکا به آموزش ٬ تجهیز و تمویل آنان پرداخت و زمینه را برای احیای دوبارهٔ آنان فراهم گردانید . به رغم ادعا های کابل مبنی بر موجودیت مراکز و لانه های اصلی تروریزم در پاکستان زمامداران کاخ سفید در یک زد و بند پنهانی با اسلام آباد ٬ ادعا های کابل را نادیده گرفت تا آنکه اسامه در ایبت آباد در ۶۵ کیلومتری اسلام آباد در نزدیکی اکادیمی نظامی این کشور بوسیلهٔ نیرو های خاص امریکایی کشته شد و طشت رسوایی اسلام آباد از بام به زیر افتاد .
پس از آن رسانه های غربی (۸) ٬ مقامات ارشد ناتو(۹)٬ امریکا (۱۰ ) و کوچنر وزیر خارجهٔ فرانسه(۱۱) یک صدا سخن از موجودید ملاعمر در کراچی و کویته زدند . سر و کلهٔ ملاعمر در شهرک مفشن خروط آباد(۱۲) پیدا شد و این تبصرههاتا جایی پیش رفت که رسانه ها سناریوی دیگری را تحت حمایت نظامیان پاکستان زیر نام انتقال ملاعمر بوسیلهٔ حمید گل (۱۳) از کویته به وزیرستان گزارش دادند . خلیلزاد بصورت صریح گفت که استخبارات پاکستان میداند که ملاعمر در کجا است . شگفت آور این که اکنون جنرالان ارشد استخبارات پاکستان مانند ضیاالدین (۱۳) در مراسم بزرگداشت از سالگرد آزمایش اتومی پاکستان به صراحت گفت که پرویز مشرف در برابر پول اسامه را مخفی نگاه کرده بود . وی افرود ٬ زمانیکه مشرف از قدرت افگنده شد . اعجاز شاه مسؤولیت نگهبانی اسامه را داشت . وی تعجب کرد که چگونه میتواند باور کند که اسامه پیدا نشده است ؛ در حالیکه در ظرف پنج سال هر خانه یازده بار تلاشی گردیده اند .
در گذشته ها میگفتند که هر گاه دو موش هم در جایی با هم بجنگد ٬ در آن دست انگلیس ها است و اما امروز جهانیان می گوید که هر گاه در هر نقطه یی از جهان عمل تروریستی صورت بگیرد . خاستگاه و آموزشگاهٔ آن پاکستان است . چنانکه عاملین تروریستی در متروی لندن ٬ در چهار راهی نیویارک ٬ در آلمان و جا های دیگر همه اعتراف کردند که در وزیرستان شمالی پاکستان آموزش دیده اند . محلی که نیرو های نظامی پاکستان گروههای تروریستی حقانی و سایرین را تحت نظر مستقیم دارند . از ارایهٔ لیست کلنتن(۱۴) که در آن نام های ملاعمر ٬ ایمن الظواهری ٬ سراج الدین حقانی فرماندهٔ عملیاتی شبکهٔ حقانی ٬ الیاس کشمیری و عطیه عبدالرحمان رهبر عملیاتی القاعده در لیبیا در ان شامل هستند . گواهٔ روشنی بر این ادعا است که پاکستان خاستگاهٔ اصلی تروریستان جهان و نظامیان آن حامیان تروریست های بین المللی هستند .
منابع و رویکرد ها :
۱ – پشتونستان خواهی ... ٬ ماندگار ٬ شمارهٔ ۵۶۸ ٬ ۱۱ می
۲ - پشتونستان خواهی ... ٬ ماندگار ٬ شمارهٔ ۵۸۳ ٬ اول جون
۳ - همان منبع
۴ – همان منبع
۵ – همان منبع
۶ - ایجاد بنیاد گرایی و بهره گیری از آن ، ماندگار ، شمارۀ 339 ، 7 جون
۷ –
۸ - شبکۀ سی ان ان از یک مقام ناتو گفته است که اسامه و الظواهری در یک خانه یی در شمال غرب پاکستان در خرم دره نزدیک توره بوره تحت محفظت استخباراین کشور و افراد محلی به سر میبرند و این هر دو از منطقۀ کوهستانی چترال در شمال گرفته تا درۀ کرم ایجنسی در همسایگی منطقۀ توره بوره افغانستان در رفت و آمد هستند . هیچ یک از رهبران القاعده در مغاره ها زنده گی نمی کنند . گمان ها براین بود که اسامه در کوههای مرز میان افغانستان و پاکستان به سر میبرد . این گزارش ها را تایید کرد که ملاعمر در ماههای گذشته میان کراچی و کویته در رفت و آمد بوده است . وی گفت که شورای کویته و حقانی هنوز هم 30 هزار جنگجو را در اختیار خود دارند . رادیوآزادی ، اخبار صبح ، 18وکتوبر؛ ویسا ، شمارۀ 1329 ، 19 اکتوبر
۹ - ویسا ، شمارۀ 1274 ، 7 اگست
۱۰- خلیلزاد در گفتو گو با بی بی سی گفت : استخبارات پاکستان میداند که ملاعمر در کجا است وی پیشنهاد کرد که پاکستان باید در لیست کشور های حامی تروریزم گنجانده شود . افغان جرگه ٬ شمارهٔ ۳۹۷ ٬ ۳۰ می
۱۱ - کوچنر وزیر خارجۀ فرانسه گفت : برای هرکس آشکار است که ملا عمر در کراچی نه ؛ بلکه در کویته است . او از اسلام خواسته است تا دراین ساحه اقدام جدی نماید . او گفت : اگر او در کویته نیست ، در کویته خواهد بود. وی به سخنان کرزی اشاره کرد که او دایم به حمله بر مراکز تروریزم در پاکستان تاکید مینماید . وی میگوید در صورتیکه ملاعمر در پاکستان به سر میبرد ؛ پس چگونه کرزی به پاکستان صدا میزندکه در برنامۀ صلح کابل را کمک کند . رادیو آزادی ، اخبار صبح ، 15 سپتمبر
۱۲ - ملاعمر در شهرک مفشنخروت آباد زنده گی میکرد که مولوی اختر منصور هم در آنجا زنده گی میکند . بعد از مرگ اسامه برای ملاعمر اطلاع داده شد که کویته را ترک کند . وی به همکاری جمعی از شورای کویته خروت آباد را به قصد جنگل در ساحهٔ قلعهٔ عبدالله منطقه یی میان چمن وکویته ترک کرد . ملاعمر به تقاضای دولت پاکستان ٬ کویته را به قصد بهرامچه ولسوالی خانشین قلمند ترک کرد . در این ساحه شخصی به نام ملاغازی با محافظان خود امنیت ملاعمر را تامین میکرد . به تاریخ ۳۰ ثور گروهی از تحریک طالبان پاکستان به بهرامچه آمدند و برای او گفتند که این شهر محل قاچاقچیان مواد مخدر است وباید این شهر را ترک کند . ملاعمر شنبه شب رادرکویته سپری کرد . قرار بود که او به کراچی برود و اما وی با اعضای رهبری خود در تماس شده و گفت که به صوب نامعلومی خواهد رفت . یه گفتهٔ جاوید کوهستانی ملاعمر تا ساعت چهار عصر یک شنبه با گروهٔ رهبری اش در تماس بود و از آن به بعد قطع شد . شماری های میگویند که ملاعمر شکار شورای پشاور شده که رهبری آن را حقانی به عهده دارد . آرمان ملی ٬ شمارهٔ ۲۰۴۹ ُ ۲۴ می
۱۳- ویسا ٬ شمارهٔ ۱۴۸۹ ٬ اول جون ٬ ۱۱ جوزا
۱۴ - رادیو آزادی ، اخبار صبح ۲۸می