نویسنده : مهرالدین مشید
افغانستان در چنبرۀ زمامداران فاسد و رهبران سیاسی اماتور
بدون تردید حرف بر سر افغانستان تنها حرف بر سر سه دهه رویداد های خونین و دلشکستگی های بی پایان مردم مظلوم آن نیست ؛ بلکه باز گشایی "خوان" غم آلود سال های درازی است که مردم آن هرگز با روح آرام و نیم لبخندی بر لب بر سر آن شرفیاب نگردیده اند . این در حالی بوده است که در طول زمانه ها زمامداران فاسد و رهبران اماتور سیاسی آن بی اعتنا به رنج های فراگیر و گستردۀ این مردم بر خوان پر تنعم فرا چنگ آمده از خون آنان بی شرمانه شکم افگنده اند . تو گویی با چشمک زدن های پیهم در موجی از آروغ های بوییده درد های آنان را به بازی گرفته و با باد زدن های شکم های گندیده و آروغ های خسته کن و دلگیر آرزو های پاک و خونین این ملت را به نیشخند و استهزا گرفته اند . گاهی هم خیلی فریب آلود بر درد های مردم گریسته و غم های آنان را به نشخوار گرفته اند . در زیر پوشش این ژست های فریب آلود با خاک افگندن بر چشم مردم افغانستان جمعی از مفسدین و جنایتکاران متکرر را به محور قدرت چرخانده اند .
این در حالی است که مردم ما خوب دریافته اند که این ها از آن بیدردان بیماری اند که با باد بادک حرف های مفت چشم انتظار مردم را تیره و تار کرده اند . این ها نه تنها به گونۀ توبه فرمایانی عمل کرده اند که نه تنها کمترین توبه های خود را بار بار نشکشته اند ، از آنهم بد تر با پشت پا زدن به توبه های گذشته باز هم نسلی از توبه فرمایان توبه شکن را به سوی خویش کشانده اند تا هر آنچه در توان دارند ، برای تاراج و غارت دارایی مردم از آن دریغ نکنند . از همین رو است که زمامداران کنونی افغانستان به رهبری جناب کرزی در نمادی از مفسدین مقام نیابت را در جهان به دست آورده اند و چه مقام گزیده یی که آب بی آبرویی آن مانند باران شرم بر سر و روی مردم افغانستان می بارد و اما دست اندرکاران فساد در نظام نه تنها از آن شرم دارند و حتا خمی هم بر ابروی شان آشکار نمی کنند . این ها به گونه آنانی اند که در سایۀ درخت بی ننگی فخر و مباهات کرده و به قول معروف چون "پهلوان زنده خوش" هستند ؛ زیرا سایه بان دموکراسی یی اند که در تنه های فربۀ گرگانش خون گوسفندان جاری است ، بز های به ظاهر عاصی زود در شکار صیاد های تر دست و فاسد آن به ساده گی به زنجیر قدرت و ثروت به بند کشانده می شود و بصورت شگفت انگیزش رام میگردند . در فضای وهم آلود و فساد گستر آن حتا دیکتاتوری ها سفید روی مینمایند و چون کابوسی بر روان مردم ما سایه افگنده است که حتا شهسوران آزادی و پاسبانان خورشید در سایۀ جور وادار می شوند تا دست تگدی به سوی شرطه های ظلمت و تاریکی دراز کنند . حیرت آورتر این که در سیمای نظام موجود افغانستان دموکراسی بد تر از دیکتاتوری سخت ضجه می کشد ؛ زیرا فساد در پیکرۀ بیمار آن نیرومند تر از هر زمانی می وزد و چنان نظام را از درون شار انده است که در برابر اندکترین ضربی از هم می پاشد . در این از هم پاشی باز هم شکاریان تر دست اند که صد ها آدم های گوسفندی را به زنجیر مکر خود ببندند و با دادن طعمۀ ناچیزی مهار شان نمایند . نظام موجود در افغانستان به اشباحی ماند که از دور خیلی پرهیبت و پر شکوه به نظر میرسد و اما هر چه به آن نزدیک شوی ، مانند سراب نقاب از سیمای دور انگاری آن فرو می افتد ، مقامات فاسد در اسکان های قدرت خیلی رنگ زرد و حقیر نمودار شده و در کنار رهبران سیاسی اماتور هر چه بیشتر چهرۀ اصلی آنان رنگ باخته نمودار میگردد که وهمی بیش نیست .
مردم افغانستان تنها در چنبرۀ فاسد ترین نظام اسیر نیستند ؛ بلکه از این هم بد تر بصورت بیرحمانه یی شاید از روی ناچاری و قحط الرجالی در اسارت رهبران سیاسی اماتور هم گیر مانده اند که از آن خطرناکتر و وحشتناکتر است . شاید به اصطلاح"اماتور" آشنایی داشته باشید . اماتور به آن هنرمندان شوقی و غیر حرفه یی می گفتند که بدون پیوند سابقۀ هنری از لحاظ خانواده گی به عرصۀ هنر پا نهاده بودند ؛ مانند احمد ظاهر ، ظاهر هویدا ، شمس الدین مسرور و ...
این هنرمندان از آنرو کلمۀ اماتور را بحیث پیشوند القاب هنری خود پذیرفته بودند که مبادا متهم به "سازنده" یا نوازندۀ خراباتی شوند ؛ زیرا در آنروز ها خراباتیان از بد روزگار سیمای دیگری در چشمان مردم ما داشتند و هنرمندان تازه به میدان هنر رسیده از منسوب شدن به خراباتی ها حتا احساس شرم میکردند . این در حالی بود که فریاد های جاودانۀ استاد سراهنگ "جانان خراباتم" و صدا های دل نشین رحیم بخش "زلیخا دارم امشب" و به همین گونه نوا های جذاب و دلکش استاد نطو و سایرین از خرابات کابل گوش های کابلیان را به نوازش میگرفتند . این فریاد ها که هنوز هم به سوی ابدیت هنر شتابان اند ، به مثابۀ فریاد های ملکوتی ستارهها را چشمک زنان به آغوش میکشیدند و در آسمان هنر موسیقی کشور پر تب و تاب می درخشیدند . این نوا ها مانند دانه های مروارید سخن کاروانی از حله های حریر خیال را در آستان سخن به استقبال گرفته بودند . هر چه بود ، اماتوران موسیقی کشور ما در آنزمان هوای دیگری داشته و جز وسوسۀ القای روح انگیز نوا های شاد بر دل های حزین هدف دیگری نداشتند . باز هم این اماتوران مانند خراباتی ها چندان دلبستۀ " راگ" و "تال" و "لی" یعنی اصول موسیقی نبوده و به دور از این دغدغه ها خیلی عاشقانه و پر جاذبه می سرودند و می نواختند و با نغمه های شاد خود بر دل های زخمی مرهم می گذاشتند و شادی می آفریدند . این ها در موجی از شور و شوق استثینایی هوای دل بدست آوردن یاران و شنونده گان را داشتند تا هر دم کوزۀ عقده یی را بشکنند و دلی را بدست آورند ؛ زیرا مشرب این ها عقده شکنی ها و دل بدست آوری ها بود ؛ آنچه مسلم است ، اینکه مردم به این ها "هنرمندان شوقی" خطاب میکردند ؛ این گفته بر سیاستمداران اماتور کشور ما به وجهۀ خوبی صدق میکند . این ها نه تنها از روی شوق به سیاست رو آورده اند و سرنوشت مردم ما را در آتش شوق خود به آتش کشیده اند . این ها به عکس هنرمندان اماتور کشور سیاست را وسیله یی برای کسب ثروت و قدرت تلقی کرده و برای رسیدن به نام و کام دست به مانور های سیاسی میزنند . اماتوران سیاسی کشور نه تنها از خوان نعمت خانواده های خود در داخل کشور محروم اند ، بلکه به گونۀ سیاحان اماتور در کشور رفت و آمد میکنند . در حالیکه اماتوران هنری کشور رنج و غم بیکران این ملت را همراه با خانوادهها با گوشت و پوست خود احساس میکردند ؛ گرچه از لحاظ شیوههای هنری اماتور بودند و اما پیرامون درد های مردم برخورد اماتوریک نداشتند ؛ زیرا آنان خود را جزیی از این ملت برشمرده و رنج های آنان را رنج های خود پذیرفته بودند . در حالیکه اماتوران سیاسی کشور سرنوشت مردم را تخته مشق بازی های سیاسی خود گردانیده و گوشت و پوست آنان را وسیلۀ ثروت اندوزی های جنایتکارانۀ خود گردانیده اند . رنج و پریشانی های این ملت چاشنی خنده هایی بیش در کاخ های ظلمانی و ننگین آنان نیست .
رهبران سیاسی اماتور نه تنها دردی برای مردم ندارند ؛ بلکه رنج های مردم را مانوری برای رسیدن به قدرت تلقی کرده و دغدغه های فاجعۀ ملتی را در سفر های پیهم به امریکا ، لندن ، پاریس و کشور های دیگر شیک پوشانه جشن میگرند و با انتقاد های اماتوری از حاکمیت فاسد کابل بز زخم های مردم افغانستان نمک پاشی میکنند . این ها که از اوضاع کنونی در افغانستان استفادۀ ابزاری میکنند . چنان از درد مردم افغانستان بیگانه شده اند که این بیگانگی را در سفر های پی در پی آنان برای گریز ار غم های مردم افغانستان به کشور های اروپایی و غیر اروپایی آشکار است . از این رو برای استقرار صلح یا جنگ چندان دغدغه یی ندارند و شاید در جنگ بیشتر اهداف شان برآورده شود ؛ زیرا ترس از آن دارند که مبادا در حالت صلح مورد بازپرس قرار بگیرند . از همین رو فامیل های خود را از قبل به بیرون از کشور منتقل کرده و خود شان در زیر پوشش مانور های سیاسی منتظر پرواز اند تا با افتادن "زنگی بر گردن پشک " با یک جشم زدن به لندن ، نیویارک ، دوبی یا کشور های دیگر اروپایی پرواز نمایند .
این ها جفای نابخشودنی را در حق ملتی روا داشته اند که دیروز دو دستش به مثابۀ چراغی نور آزادی و وارستگی ها را در دور ترین قلمرو های جغرافیایی جهان پخش کرد و هنوز هم نور آزادی در انگشتان زخمی آنان در تلولو است ؛ اما باز هم برای تامین صلح ، استقرار ثبات در کشور خود سخت رنج می برد . این شاید برای هر کسی قابل تعمق باشد که چگونه یک ملت با وجود شهامت ها و ایثار گری های شگفت آور هنوز هم تنها قادر به چنین امر مهم گردیده است ، از این هم بد تر ، حالا تجاوز بیرحمانه و شاخدار دیگری را زیر نام مبارزه با تروریسم بر وی تحمیل شده است . این ملت بزرگ نه تنها زخم های رنج بی پایان تجاوز شوروی سابق و امریکای امروز را بر تن زخمی خود هنوز هم احساس میکند ؛ بلکه از این هم دردناکتر زیر تازیانۀ فاسد ترین حاکمیت و چوگان رهبران سیاسی اماتور چنان با تن های مجروح خود دست و پا میزنند که تاریخ کمتر نظیر آنرا در حافظۀ خود دارد . مردم افغانستان زیر دو اهرم وحشتناک و سنگین یکی فساد اداری و سیاسی در موجی از تاراج و حق خوارای های آفتابی و دیگری مانور های مفتضحانۀ گروههای سیاسی با رهبران اماتور آن است که هر دو هر لحظه مانند چکشی بر ذهن مردم ما ضربه وارد میکنند . شگفت آور این که حلقۀ وصل هر دو مافیای اقتصادی و مافیای مواد مخد هستند که با مانور های جداگانه در پشت پرده یکدیگر را بافته اند . شاید جنگ های زرگری آنان ، قصۀ لحاف ملا نصرالدین را در اذهان تداعی کند که جنگ میان این ها جنگ بر سر کسب قدرت برای غارت بیشتر مردم است و نه برای زدودن فساد و تامین عدالت در جامعه ؛ زیرا که موافقان و مخالفان هر دو زادۀ نظام فاسد کنونی اند با تفاوت اینکه مخالفان سیاسی امروزی نظام حاکم دست شان از قدرت گرفته شده است و اگر در اسکان قدرت قرار میداشتند ، طبیعی است که دمی هم از مخالفت با نظام نمی زدند ؛ زیرا این ها در زمان قدرت خود هم گامی برای اصلاح نظام نبرداشتند و حتا حرفی هم برای انتقاد از نظام نداشتند ؛ اما کاسۀ موضعگیری آنان در برابر دولت زمانی چپه شد که از قدرت رانده شدند .
هر دو اهرم به نحوی از کمک های مالی مافیای اقتصادی و مواد مخدر در سایۀ مانور کمک های مالی و سیاسی کشور های خارجی برخوردار بوده و با تفاوت اینکه این مانور ها به گونه های مختلفی در عقب چشمان مردم صورت میگیرد تا پرده از سیاست های مزورانۀ آنان در برابر مردم افغانستان فرو نیفتد .
در حالیکه این مافیا ها چنان با هر دو اهرم در بافت محکمی با یکدیگر وصل شده اند که به هر نحوی که خواسته باشند با دادن حق سکوت به زمامداران فاسد افغان و سیاستمداران اماتور آن تیغ را از دمار مردم افغانستان بیرون کنند . این مافیا ها اند ، امروز که شرکت های کلان تجارتی مانند "گاز گروپ" ، سنگاز گروپ" ، "عزیزی هوتک گروپ" ، شرکت های امنیتی مانند "وطن گروپ" و غیره در کشور فعال بوده و دهها شرکت های خورد و بزرگ تجارتی را در بخش های ساختمانی ، نفتی ، امنیتی ، هوایی و اقتصادی در اختیار دارند . این شرکت ها اند که با دادن رشوت های کلان به مقامات ارشد دولتی بویژه وزرا و بالاتر از آن قرار داد های کلان دولتی را از آن خود کرده و چرخ های اقتصادی شان را از بام تا شام بر گلوی مردم بیچارۀ افغانستان به حرک در آورده اند .
به مواردی از این سازش ها می توان اشاره کرد که پرده از روابط این مافیا با مقامات دولتی و رهبران سیاسی افغانستان بر میدارد . سکوت و بی تفاوتی مقامات در برابر بحران مالی کابل بانک ، غضب زمین کتابخانۀ عامه ،ساختمان گلبهار سنتر و دهها ساختمان خود سر دیگر از مواردی اند که از سازش ها و زد و بند های مقامات با گروههای مافیایی در افغانستان برمیدارد . به گونۀ مثال تمویل هزینه های انتخاباتی ریاست جمهور حامد کرزی بوسیلۀ کابل بانک یکی از نمونه های آفتابی این افتضاح است . با آنکه گروههای گوناگون کوچک مافیایی ارابه های ستم را بر روی سینه های مردم افغانستان به حرکت در آورده اند و اما حلقۀ مشخص مافیایی بر بخش عمدۀ تجارت داخلی و خارجی کشور شکم افگنده و قرار داد های کلان دولتی را در اختیار دارد .
مافیای مالی و اقتصادی رابطۀ تنگا تنگی با مافیای فساد اداری در درون دستگاۀ دولت دارند . این مافیا ها بصورت یک دست در یک پروسۀ سازمان یافته سرنوشت مردم افغانستان را به بازی گرفته اند . این ها اند که در یک روند سازمان یافته هر نوع جنایت را در افغانستان به گونه یی مشروعیت بخشیده اند . این ها اند که وزرا ، معینان و شاروال ها را از چنگال قانون رها گردانیده و حتا دست های دادخواۀ کل را هم برای داد خواهی این خاینان بسته اند .
این در حالی است که مافیای فساد اداری و مافیای اقتصادی و مواد مخدر به گونه یی در پشت پرده رابطۀ تنگا تنگی با زمامداران فاسد و رهبران سیاسی اماتور برقرار گردانیده اند که به شیوههای مرموزی هر دو را تمویل و حمایت می کنند ؛ البته با تفاوت اینکه نحوۀ برقراری رابطۀ هر دو مافیا با دو جناح متفاوت بوده و به گونۀ بازی موش و پشک هر دو را در قمار خود نگاه داشته اند . خورش این ها از یک آخور ، چرش آنان در یک مزرعه و مستی آنان در یک دالان که آذین بند همه دالر های محنت بار امریکایی است ، نه تنها از وابستگی های افتضاح بار هر دو جناح با امریکا پرده بر میدارد ؛ بلکه نقاب را هم از سیمای اصلی آنان افگنده و دلالت آشکاری بر وابستگی های ننگین آنان با امریکا و سایر مراجع استکباری و طاغوتی دارد . هر دو جناح گویی ملت افغانستان را در چنبرۀ سیاست های مزورانه و بیگانه پرورانۀ خود نگاه داشته اند و با بازی با سرنوشت آنان رویا های ناتعبیر خویش را با مهمیز نمودن سکان قدرت به پایان رسانده و با پوشیدن لباس های دهها هزار دالری بر ریش های مظلومترین انسان روی زمین نیشخند بزنند تا باشد که آرزو های تن پرورانۀ شان به بهای نابودی مردم افغانستان به سر برسد .