مهرالدین مشید

نویسنده : مهرالدین مشید

ترور اسامه بوسیلۀ امریکایی ها را جشن گرفت یا در سوگ آن نشست

القاعده و امریکا به مثابۀ دو روی یک سکۀ جنایت  برای مردم افغانستان

 

تاریخ روحیۀ قهرمان پروری داشته وقهرمانان هم سازنده گان اصلی تاریخ ملت ها هستند ؛ زیرا تک ستاره ها و نخبه ها اند که با داشتن شخصیت های چندین بعدی ، کرسماتیک و پرجاذبه سرنوشت ملت ها را رقم میزنند . این ها اند که در روند حوادث به مقاومت پرداخته ، بر کشتی توفان زدۀ حوادث لنگر می اندازند و از بیراهه رفتن رویداد ها جلوگیری به عمل می آورند تا از گسست های بزرگ اجتماعی ممانعت به عمل  آورند . این ها میدانند که تاریخ بازتاب دهندۀ حوادث پی آپی بوده و در هر زمانی بصورت پیوست و بدون هرگونه گسست رخداد های اجتماعی و سیاسی را رقم میزنند . به این ترتیب حوادث به مثابۀ مدرسه یی در دامان خونین خود مردان گمنامی را پروریده ، نام آور گردانیده و به شهرت رسانیده است . از همین رو است که حوادث به مثابۀ آموزشگاهی فرزندان خود را در آغوش گرم خود  می پرورد و به نوازش میگیرد . شاید قهرمانانی بصورت ناشیانه بر خود ببالند و خود را تاریخ ساز واقعی دوران خود به حساب می آورند ؛ در حالیکه آنان خود در دامان تاریخ پروریده شده ، از رویداد های آن آموخته و از تجربۀ آن  آبدیده شده اند ؛ اما در زمانۀ ما تاریخ کلافۀ سر در گم شده است و بصورت بیرحمانه یی در گرو مسخ و تحریف رفته است . دراینصورت است که قهرمانان و حماسه آفرینان راستین تاریخ به طاق فراموشی گذاشته می شود و به عکس تاریخ زده گان معامله گر و تن پرور و بد نام در سیمای کاذبانه بحیث قهرمانان جلو گر می شوند . در نتیجه آنانی که از ا رزش ها دفاع میکنند ، حماسه آفرینی ها داغ ننگی بی ارزشی ها بر پیشانی هایشان حک میگردد . در بازار مکارۀ تاریخ وطن فروشی ها و لاآبالی گری ها در نماد شرم آلودی بصورت واژگونه وطن دوستی و مردم پروری ها ارایه شوند .

چگونه می توان آنانیرا که با خون های پاک خود خط های سرخی به سوی افق رهایی تاریخ میکشند، عاشقانه و بی صبرانه مراتب وصال را در سرخترین سرانجامی ها جستجو میکنند و با ایمان قوی و عزمی استوار چرخ های تاریخ را با شانه های نحیف و قلب نیرومند به پیش می چرخانند ، با آنانی برابر ساخت که برای کسب قدرت در لجن زار مزدوری ها برای استکبار غوطه ور اند ، با پر رویی های بی شرمانه دست به دامان باداران خارجی خود گره میزنند و با پا بوسی ها و سرخم کردن های بار بار خود آبرو بریزند و بر خود  اتمام  حجت کنند . دستان خویش را برای اخذ قدرت به مثابۀ پلی به سوی بیگانه ها بکشند و از آبروی خود بگذرند . 

پس در این فضای آشفته و بازار مکارۀ سیاسی و زیر چترضربات سنگین نیرو های امریکایی در فضایی پرحجم فعالیت های استخباراتی به مشکل می توان میان حق و باطل فرق گذاشت و با به عقب زدن چرخ باطل پرده از روی حق برداشت . عبور از این کوله بار وسوسه آفرین چنان دشوار است که با قرار گرفتن در پرتگاۀ تصمیم رویداد هایی مانند کشته شدن اسامه بن لادن را نیز تحت شعاع گرانسنگ خود قرار میدهد .

اسامه در پاکستان بوسیلۀ نیرو های کماندوی امریکایی در حالی مورد حمله قرار میگیرد که به گفتۀ کاخ سفید ، هیچ نوع سلاحی در اختیار نداشت . با آنهم نیرو های خاص کاخ سفید صورت او را تیر باران می کنند و چشمش را هدف مرمی قرار میدهند . شگفت آور این که فرمان اجرای این جنایت را سردمداران دموکراسی و مدافعین حقوق بشر جهانی انجام میدهند . این عمل امریکا پرده از روی جنایات بشری او بیشتر پرده برمیدارد ؛ گرچند در قاموس دشمنی امریکا خط مرزی وجود ندارد و برای رسیدن به هدف عبور از مقدسترین حریم ها را برای خود مجاز میشمارد . این هتک حرمت ها بوسیلۀ امریکا تا سرحد توهین آشکار به ارزش های دینی اضافه تر از یک ملیارد مسلمان ادامه یافته که از افگندن جسد اسامه در بحر هم به بهای  پشت پا زدن به ارزش های اسلامی دریغ نکرد . شاید امریکایی ها بنا بر دشمنی و کینه توزی ییکه نسبت به اسامه داشتند ، هر گونه توهین و هتک حرمت بر او را در قالب دموکراسی قلابی و حقوق بشر کذایی امریکایی توجیه کنند . چنانکه شدت برخورد و قصاود نیرو های امریکایی از تصویر هایی پیدا است که در اختیار زمامداران کاخ سفید است . جی کارنی سخنگوی کاخ سفید گفت که مقامات کاخ سفید روی این بحث میکنند که آیا تصویر های اسامه را در هنگام حملۀ امریکایی ها به نشر بسپارند یا خیر . این تصویر ها پرده از جنایات امریکا را در مورد اسامه برداشته و میزان قصاوت و بیرحمی های امریکایی ها را به نمایش می گذارند . به قول جان کیری عضو سنای امریکا اسامه حملات بزدلانه یی را در یازدهم سپتمبر در امریکا انجام داد ؛ در حالیکه عملیات یک قدرت بزرگ نطامی در برابر مرد غیر مسلحی مانند اسامه به مراتب بزدلانه تر از آن است ؛ اما از اینکه اسامه دشمن امریکا بود و در دشمنی ها هر گز مرزی برای خوب و بد و زشت و زیبا وجود ندارد ؛  زیرا در دایرۀ دشمنی ها هر گز حریم مقدسی وجود نداشته و ارزش هایی چون دموکراسی و حقوق بشر در زیر چوگان زمامداران کاخ سفید سخت ضربه ببیند  و بار معنایی خود را از دست بدهد .

از همین رو است که امریکا در مبارزه با تروریزم هیچ مرزی را مقدس نشمرده و از هر حدود دینی ، فرهنگی وملی ملت ها مغرورانه می گذرد و با پشت پا زنی ها به این گونه ارزش ها هر روز بیشتر از روز دیگر به شدت تمام ادامه دارد . اگر اسامه امریکایی ها را دزدان بزرگ و تروریستان خطرناک خوانده بود و هرگونه فرقی را میان نظامیان و غیر نظامیان امریکایی منتفی شمرده بود .  حرف گذافی نگفته بود و حملۀ دهشت افگنانۀ امریکایی ها بر اسامه این گفتۀ او را به حقیقت متوصل گردانید ؛ اما از این که به قول امریکایی ها اسامه یک تروریست بود و بنا بر این هرگونه رویکرد او برای برآورده شدن هدفش امری عادی و مجاز بود ؛ اما امریکایی ها این پرچمداران دموکراسی و مردم سالاری که از بام تا شام با گفتن حقوق بشر گوش های جهانیان را کر کرده اند . در جنایت آفرینی ها در بسیار موارد چندین گام از اسامه پیشتر بوده و دهشت افگنانه تر از او عمل کرده اند . چنانکه توهین  ، شکنجه ، تجاوز نظامیان امریکایی در زندان های ابوغریب بغداد ، بگرام افغانستان ، گوانتاناموی امریکا و ... به همگان آشکار است  که چگونه نظامیان امریکایی با کشتار های بیرحمانه و تجاوز های جنسی تا بستن آلۀ تناسلی زندانیان و کشان کشان آنان در صحن زندان چه جنایتی را در حق انسان های بیگناه مرتکب شده اند . امریکا با بمباردمان های کور شبانه بر فراز خانه های مردم و اعمال جنایت کارانۀ دیگر هر روز یازدهم پسپتمبر را در افغانستان تکرار مینماید و داستان جنایتبار نظامیان امریکایی در افغانستان در رسانه های داخلی و بین المللی هر روز یکی پی دیگری به نشر میرسند .

چنانکه جرمی مورلاگ  (1) سرباز 22 سالۀ امریکایی اعتراف کرده است که در قتل  یا زخمی شدن سه افغان  دست داشت وی اعتراف کرده که سلاح یک تن قربانیان را در کنار یک ملکی افغان نهاده و با او تصویر گرفته است این سرباز در تصویر های منتشر شده بوسیلۀ مجلۀ اشپیگل در کنار یک جسد ملکی افغان قرار گرفته که در حال قطع کردن مثانۀ او است و موی او را گرفته و سرش را از زمین بلند میکند .  بعد تر نشریۀ "رولنک ستون" (2) به نقل از زبان یک سرباز نوشت  که افسران بلند رتبۀ امریکایی از کشتار های افراد ملکی توسط  این بلوک آگاهی داشتند . به ادامه از کشتن گل محمد دین جوانی 15 ساله بوسیلۀ این گروپ خبر داده که "مورلاگ" 21 ساله و "هولمز" 19 ساله در آن نقش بیشتر داشتند و بعد به شکار های سربازان امریکایی پرداخته است که چگونه گیبس همراه با تیمش مرد گنگی را در شب 27 جنوری سال جاری به تیر می بندد و برای توجیۀ جنایت خود شاجور مرمی  را در کنار قربانی خود میگذارد  . پس از این حادثه دلخراش سربازی به نام "مایکل ویگن" پارچه های سر این مرد را بطور یاد گاری میگیرد .  این روزنامه بعد تر به عملیاتی موسوم به "لحظۀ کودک "اشاره کرده و از چگونگی مردی به نام مرچ آغا پرده برداشته است که گیبس بعد از شهادت این مرد کلاشینکوف دزدیده شدۀ خود را برای توجیۀ جنایتش در کنار قربانی خود میگذارد .

این جنایات جدا از وحشت آفرینی های است که سایر نشریه های معتبر امریکایی مانند واشنگتن پست از آن گزارش داده اند .  این نشریه تصاویری را به چاپ رسانده که بدن تکه تکۀ افغان ها را نشان میدهد که سربازان امریکایی در کنار جسد خون آلود آنان عکس گرفته اند . یا حادثۀ دلخراش دیگری که با وارد شدن ناگهانی سه سرباز امریکایی یه خانۀ یک افغان در ولسوالی میوند به وقوع پیوست و سربازان امریکایی ناگهان به جان مرد یاد شده می افتند و با کارد گردۀ آن را بیرون کرده و بدن زخمی مرد را رها میکنند . داد و فریاد خانوادۀ او را هم کسی نمی شنود .

این تیم رفقای آن " کلاه سبز" ها اند که در سال های 2003 یا 2004 به اختطاف افغان ها می پرداختند و افغان های بیگناه را در زندان های شخصی خویش افگنده و شکنجه میکردند . مولوی صدیق مسلم و خواهر زادۀ  او از جملۀ قربانیان این گروه هستند .

به این ترتیب نظامیان امریکایی جنایات بی شماری را در حق افغان های بگناه انجام داده اند که شنیدن آن موی بر اندام آدمی راست میگردد و وجدانش تکان می خورد ؛ اما نه وجدان زمامدران غرب بویژه امریکا ؛ زیرا این به قول قرآنکریم "ختم الله" شده اند ، مانند کوران ، کران و گنگ ها به جز برای منافع خود به هیچ چیزی نمی اندیشند .

این همه جنایات ها در افغانستان ، عراق ، فلسطین ، لبنان و ... زیر چتر دموکراسی امریکایی صورت می گیرد . در حالیکه امریکا برای رسیدن به اهداف استراتیژیک خود در جهان دست به دموکراسی زدایی زده  و با تهاجم خود به کشور های کوچک چنان تضاد های قومی و زبانی را دامن میزند که کشور های کوچک را بر اساس زبان و قوم و مذهب هر چه کوچکتر نماید .  هدف از این کوچک سازی در روندی تجزیۀ پی در پی محو هویت ملی ملت ها بویژه هویت دینی آنان است که به مثابۀ طناب  محکم و استوار در پیوند دهی افراد یک جامعه نقش تعیین کننده دارد  ؛ زیرا امریکا میداند که با هر چه کوچک شدن کشور ها بر اساس قوم و مذهب به همان میزان شکننده گی های هویتی شان بیشتر گردیده و مقاومت های هویتی آنان بویژه در حوزۀ دینی به سرعت از هم می پاشد .

این جنایت ها در حالی در افغانستان صورت میگیرد که القاعده و طالبان به مثابۀ اهرم فشار هر روز بر روان امریکایی ها مانند کابوسی سنگینی مینماید و به گونه یی بر طبع جنایتکارانۀ آنان افسار بسته اند و هرگاه چنین فشاری وجود نمیداشت ، شاید اکنون نظامیان امریکایی  کوچه به کوچه و بازار به  بازار بر روی زنان و مردان افغان می پریدند و به بهانه های مختلف عزت و شرف آنان را بیشتر از امروز مورد تجاوز قرار میدادند . چنان تجاوزی که تلاشی های خانه به خانۀ کنونی امریکایی ها در موجی از آدم ربایی ها و هتک حرمت خانواده های افغان زیر نان تامین امنیت بر آن کم وزنی میکرد . ممکن بلا ها و هتک حرمت هایی را بر سر مردم بیدفاع ومظلوم افغانستان روا میداشتند که زبان از گفتنش قاصر می بود .

این در حالی است که هنوز سناریوی مبارزه با تروریزم امریکا چه اسامه کشته شده باشد و یا زنده باشد ، هنوز در افغانستان ادامه دارد ؛  زیرا از گذشته ها تاکنون چندین بار اسامه کشته شده و باز هم زنده شده است . شماری ها بدین باور اند که اسامه پیش از این کشته شده است .  چندین محقق تصویری امریکایی در گذشته اظهاراتی داشتند که تمامی تصویر های اسامه را مکیاژ شده خوانده اند .

هدف از اشارۀ حرف بالا، دفاع از اسامه نه ؛ بلکه دفاع از یک سلسله ارزش ها است که امریکا و اسامه برای رسیدن به اهداف استراتیژیک خود این ارزش ها را بیرحمانه به بازی گرفته اند که در آخرین تحلیل منافع دینی ، ارزش های فرهنگی و تاریخی مردم افغانسان به قربانی گرفته شده است .  هر دو نه تنها برای دفاع از ارزش های حقیقی کوتاه  آمدند ؛ بلکه برای دفاع از ارزش های اعتباری هم کاری کرده نتوانستند . این ها چنان بیرحمانه بزرگترین ارزش ها را قربانی اهداف شخصی ، سیاسی و عقده یی خود نمودند که تیغ از دمار ارزش ها را بیرون برآوردند ؛ زیرا این ها  برای بقای خود و منافع خود حتا از تعویض عزیز ترین ارزش های حقیقی ابدی ودر اکثر موارد تغییر ناپذیر با ارزش های اعتباری و زود گذر دریغ نکردند و از این هم پا فراتر نهاده و هر دو را به زمین کوبیدند . این ها نعش ارزش ها را گویی به شانه برداشته و  با سوگواری های کاذبانه برای فریب مردم اشک تمساح میریزند ؛ اما در این میان گفته می توان ، ارزش هاییکه  اسامه به دنبال آنها بود ، از ارزش هایی که امریکا به دنبال آن ها بود ، حقیقتی تر باشند و اما اسامه از وسایلی که برای تحقق آن بهره گرفت ، ارزش های حقیقی در پرتگاۀ ارزش های اعتباری ذبح کرد و بعد هر دو را در موجی از رجز خوانی ها به استهزا گرفت . در حالیکه آشکار است ، انانی در روند تحولات اجتماعی برنده بوده اند که تمسک به ارزش های حقیقی ورزیده اند تا اعتباری و زمانی هم به سرعت سقوط کرده اند که به عکس عمل نموده اند . فراز و فرود بزرگترین جنبش های سیاسی و اجتماعی حکایت از این پیشرفت و پس رفت ها دارد ؛ زیرا  این ارزش های حقیقی اند که مهر تایید برحقانیت مبارزاتی انسان ها میدهد .

زمامداران کاخ سفید به بهانۀ موجودیت اسلحۀ اتومی بر عراق و به بهانۀ تعقیب اسامه بر افغانستان تجاوز کردند و هر دو کشور را اشغال کردند ؛ در حالی که به زودی افشا گردید که هر دو بهانۀ محض بوده و نه در عراق اسلحۀ اتومی و نه در افغانستان اسامه موجود بود ؛ اما با این هم امریکا برای فریب افکار عامه خواست اهداف تجاوزگرانۀ خود را در هر دو کشور زیر نام صدور دیموکراسی و دفاع از ارزش های حقوق بشر توجیه کند . امریکا نه تنها در هر دو کشور از تامین ارزش های واقعی نظام مردم سالاری کوتاه آمد و با جاگزینی فاسد ترین نظام ها بر ریش دموکراسی خندید و با پیاده کردن زشت ترین جنایات در حق مردمان عراق و افغانستان ارزش های حقیقی حقوق بشر را نیز به افتضاح کشاند . امریکا در هر دو حق مردمان هر دو کشور چنان جنایات نابخشودنی را روا داشته است که شاید با توجه به تفاوت زمانی کمتر از جنایاتی نباشد که ستمگران رومی در حق "گلادیاتور" ها انجام میدادند . با توجه به اوضاع روانشناسانۀ جنگ عامل اصلی خشونت ها در افغانستان امریکایی ها اند ؛ زیرا خشونت آفرینی های بیرحمانۀ امریکا تحت نام مبارزه با تروریزم ، مردم بیدفاع افغانستان را ناگزیر به خشونت کرد و نیرو های طالبان هم از آن به نفع خود بهره گرفتند . به گونۀ ؛ مثال : واکنش یک شخص که نعش خونین اعضای خانوادۀ بیدفاع  خود را زیر تیر باران نظامیان امریکایی مظلومانه مشاهده میکند ، بعد از این حادثه دلخراش جز خشونت ، گزینۀ دیگری میتواند داشته باشد .  او حاضر است که برای انتقام از هر وسیله یی استتفاده کند . این آدم است که ابزاری بر دست طالبان قرار میگیرد .

پی آمد سیاست های یک جانبۀ امریکا بصورت خاص هدف قرار دادن قوم پشتون در افغانستان ، تضاد های قومی را در این کشور دامن زده و بدنۀ ملت یک پارچۀ افغانستان را چندین پارچه نموده است ، جفایی که اکنون مانند زخم ناسور بدنۀ این ملت را میدرداند . امریکا با این عمل خود نه تنها دموکراسی را در افغانستان احیان نکرده ؛ بلکه به بنیاد های دموکراسی آسیب های فراوانی هم رسانیده است . طالبان که اسامه در رکاب  آنان بود در تبانی نزدیک با نظامیان پاکستان از این هم بد تر در افغانستان عمل کردند . زمین سوزی ها و تاک سوزی های کهدامن نمونۀ اندک آن است که نظریه پردازان کتاب "سقوی دوم" بصورت آشکاری به مثابل کارگزاران خناس در اختیار استخبارات پاکستان قرار گرفتند . با نوشتن این کبات بد ترین تضاد های قومی را در افغانستان زخم خورده به یادگار ماندند که این کتاب شرم است ، بر عفت قلم و عفت انسان .

گرایش امریکا سردمدار مبارزه با تروریزم جهان و القاعده به تروریزم به مثابۀ دو روی یک سکه اند ؛ گرچه  به آن اندازه یی که امریکا از اطلاق کلمۀ تروریست بر خود شرم دارد . اسامه از اطلاق آن بر خود بیشتر رنج می برد . چنانکه فلم های ویدویی (3) بدست آمده از خانۀ اسامه که در وزارت دفاع امریکا به نمایش گذاشته شد .  صحنه یی را نشان میدهد که اسامه از دیدن تصویرخود که او را تروریست می خوانند رنج میبرد ؛  اما درعمل یکی به تروریزم  دولتی و دیگری  به تروریزم غیر دولتی رو آورده است . ترور اسامه درنیمه شب هنگام در خانه اش به همگان آفتابی است ؛ در حالیکه خانۀ شخصی به مثابۀ حریم پاک از هر نوع تجاوز درامان است . چنانکه نیرو های خاص امریکا در تبانی با شرکت هایی چون "بلک واتر" ده ها رهبر قومی را در افغانستان ترور کرده اند ، عملیات های تروریستانۀ امریکا ار طرف شب هنگام درخانه های افغان های بیگناه به همگان آشکار است و هم چنین نیرو های خاص امریکا و شرکت های مزدور آن مانند بلک واتر در ترور سیاستمداران در سایر جهان دست دارند .  امریکا نه تنها به این گونه ترور ها می پردازد ؛ بلکه حمایت آشکار امریکا از دولت های مستبد عربی و غیر عربی و پشتیبانی امریکا از دولت تروریستی اسراییل گواۀ آشکاری بر سیاست های تروریست پرورانۀ آن کشور است .  امریکا نه تنها به این گونه ترور ها اکتفا میکند ؛ بلکه ترور امریکا در حوزه های گوناگون فرهنگی ، تاریخی و ملی کشور ها و تجاوز به حریم حاکمیت ملی کشور هایی مانند عراق و افغانستان آشکار است که ترور معنوی شماری شخصیت های ملی  و به تاراج بردن ارزش های فرهنگی ملت ها در کشور های جهان سوم از سال های گذشته بدین سو شامل آن ها است .

به این ترتیب هر دو در افغانستان ارزش زدایانه عمل کردند . یکی زیر نام تامین ارزش های دینی و دیگری زیر نام گسترش دموکراسی و حقوق بشری ؛ اما هر دو بر مردم افغانستان جور فروختند و ستم روا داشتند . هر دو جنگ استخباراتی را بر ضد مردم افغانستان آغاز کردند و با بازی های استخباراتی زنده گی هزاران افغان بیگناه را به قربانی گرفتند . کشته شدن اسامه در ایبت آباد در محلۀ نظامی تحت حمایت مستقیم نظامیان پاکستان ، نقاب ها را برداشت و ثابت کرد که دشمن امریکا در اصل ریشدارانی به نام طالب والقاعده نه ؛ افسر های نظامی پاکستان هستند که از ده سال بدین سو ارابۀ جنگ بر ضد نیرو های امریکایی را در افغانستان به پیش برده اند . شاید هم رویداد  اخیر نشانگر رسیدن امریکا به بخشی از اهدافش از پایان یک بازی و آغاز یک بازی دیگر باشد که در بازی تازه که شاید خطرناک تر از گذشته باشد ، نیازی برای اسامه نباشد و این پرسش را در ذهن انسان بر می انگیزد که آیا از کشته شدن یا ترور اسامه بوسیلۀ نیرو های امریکایی جشن گرفت یا با صد ها دریغ و درد در سوگ آن نشست ؛ در حالیکه القاعده و امریکا به مثابۀ دو روی یک سکه به گونه یی همدست بر ضد مردم افغانستان و منافع ملی آن عمل کرده و برجنایات خود هنوز هم ادامه میدهند .

پس هر چه باشد ، فرق زیاد است ، میان آنانیکه آگاهانه ارزش زدایی میکنند و آنانیکه ناآگاهانه قیافۀ ارزش ها را مانند تکه یی بیرحمانه پاره میکنند . در این میان امریکا بیشتر از طالبان برای مردم افغانستان  حسابده است . اینجا است که انسان در آزمون دو گزینۀ بد و بدتر قرار میگیرد و گزینۀ بد در هر حالی بر انتخاب بدتر ارجحیت دارد . این در حالی است که هرکس میداند جنگ چیزی جز کشتن ، دراندن و تاراج     کردن چیز دیگری در قبال نداشته و گلهای زیبای صلح را در آتش بیرحمانه یی پر پر مینماید و بس ؛ اما هنوز هم در عقب این بازی ابهامات زیادی وجود دارد که شاید بخشی از آن به مرور زمان افشا گردد و با افشا شدن آنان هر چه بیشتر پرده از بازی های عقب پردۀ امریکا برداشته شود . آنچه مسلم است ، اینکه ما هنوز در سیاهۀ اطلاعات قرار داریم و آگاهی ما از این موضوع تنها به آن میماند که صدا های مبهمی از داخل یک خانه شنید ، بدون  آن که فهمید ، چه کسانی و چند تن در این خانه است و روی چه مسایلی سخن میگویند . 

 

منابع و رویکرد ها :

 1 - رادیو آزادی ، اخبار صبح ، 24 مارچ

2 - افغان جرگه ، شمارۀ 354- 356 ، 1 – 3 اپریل

3 -  رادیو آزادی ، اخبار صبح 8 می

 

 


بالا
 
بازگشت