نویسنده :مهرالدین مشید
پنجابی ها دنبال نشه یی اند که جهانگشایان بزرگ در خمارش پا در گل مانده اند
پنجابیان که سال های درازی به اسارت انگلیس تن در داده و سلطهٔ استعماری انگلیس را در حدود سیصد سال به جان و دل قبول کردند . نظامیان پنجابی وارث مردان و زنان سرزمینی هستند که یک کمپنی به نام هند شرقی برای سیصد سال شهامت ها و دلاوری های آنان را زیر سوال برد ٬ زمینه ساز تسلط استعمار انگلیس را بر آنان فراهم گردانید و در نتیجه بریتانیا بر سرنوست ملیون ها انسان نیم قاره به خصوص پنجابی ها حاکمیت پیدا کرد . شگفت آور تر این که انگلیس ها بوسیلهٔ حاکمان خود هم بر پنجابی ها حکومت نکردند ؛ بلکه شرمبار تر این که بوسیلهٔ رنجیت سنگه ها بالای آنان حکمروایی کردند . شگفت آور این که اکنون آنچه شهامت و دلاوری این زیر پاشنه هی استعمار انگلیس خوابیده گان موج میزند٬ به عکس بر ضد بریتانیا نه ؛ بلکه برضد مردم افغانستان است . حق شان هم است ٬ در زیر پا خوابیده گان بیشتر هوای خوابیدن دیگران را بر سر می پرورند .
خشم و انزجار پنجابی ها نسبت به مردم افغانستان چندان بی جهت هم نیست ؛ زیرا بعد از ورود سلطان محمود غزنوی به نیم قاره و فتح بخش بزرگی از نیم قاره بوسیلهٔ سپاهیان دلیر و با شهامت او سلسله های شاهان غزنوی ها ٬ غوری ها ٬ سوری ها ٬ لودی ها برای مدت های طولانی بر پنجابی ها حکومت کردند واین سلسلهٔ حاکمیت شاهان افغان تا سرحد حکومت های مستقل در هند تا زمان مغل های بابری ادامه یافت تا آنکه در نتیجهٔ لشکر کشی های احمد شاه بابا بر نیم قاره و سرکوب دو قوم غیور مرهته و سکه بوسیلهٔ او در هند زمینه نفوذ و سیطرهٔ انگلیس ها را در نیم قاره فراهم آورد . . همزمان به لشکر کشی های احمد شاهٔ ابدالی و لشکر کشی های زمانشان به رغم مزاحمت های پیهم حکام صفوی ٬ حکومت بابری هند هم به انقراض رفت و شاهان بابری مصروف عیاشی و فحاشی شدند . در نتیجهٔ بی کفایتی شاهان بابری فساد دولتی ٬ انحطاط و انقراض سلطنت بابری را تهدید کرد که در نتیجه عوامل گوناگونی دست به دست هم داد و زمینه را برای سیطرهٔ بریتانیا در نیم قاره فراهم گردانید . سیطرهٔ انگلیس ها تا سال ۱۹۴۷ بر نیم قاره ادامه یافت و بالاخره بریتانیا با تقسیم نیم قاره دولت های هندوستان و پاکستان را به رسمیت شناخت . پنجابی ها بعد از سلطهٔ هشتصد سالهٔ شاهان افغانستانی و مغلی وسیصد سال حاکمیت استعماری انگلیس توانستند که نفس راحت بکشند ٬ از زیر بار استعمار برخاستند و حالا حق با آنان است که برای خود ژست قدرت های استعمار گر را بگیرد ٬ بر افغان ها چه که حتا بر انگلیس ها هم بغرند ؛ گرچه غریدن شان در برابر انگلیس ها آنقدر ناموجه هم نیست ؛ زیرا غریدن از زیر پا برخاسته گان بر پا ایستاده گان چندان حیف نیست . از این رو غریدن پنجابی ها بر افغان ها آنقدر ناموجه نبوده حق شان است ؛ زیرا نظامیان پنجابی حق ناشناسانی اند که شناختن حق همجواری چه که شناختن حق اسلامی هم برای آنان داستان پایان یافته یی است .
پنجابی ها اگر بصورت واقعی مسلمان باشند و به آن ایمان آورده باشند ٬ باید مرهون مردم افغانستان باشند ؛ زیرا این ها بودند که اسلام را برای آنان به ارمغان بردند و نور ایمان را بر قلب هایشان دماندند . هرگاه پنجابی ها به اسلام باور واقعی دارند و خود را مومنان برحق می خوانند . نباید این قدر نیات ضد اسلامی و ضد انسانی نسبت به مردم افغانستان می داشتند . این در حالی است که نظامیان پنجابی از شش دهه و بویژه از سه دهه بدین سو به نام دفاع از اسلام مردم ما را در خون و آتش نشانده اند و افغانستان رابه ویرانه مبدل کرده اند . نظامیان پاکستان با استفاده از مجبوریت های مجاهدین در زمان جهاد تمام ساختار های اقتصادی ا فغانستان بویژه بند های برق و آبیاری و سرک های ترانزیتی را تخریب کردند . نظامیان پاکستان زمانیکه گروپ های جهادی را برای آموزش سوق میدادند . در زمان آموزش تخریب ساختار های اقتصادی و زیر بنایی افغانستان رادر اولویت برنامه های جهادی آنان عنوان میکردند و بیشترین کمک ها برای گروههای لازم می پنداشتند که بیشترین تخریبات را در حوزههای زیربنایی افغانستان به عمل می آوردند . هر زمانیکه گروپی از مجاهدین دورهٔ آموزشی خود را در مراکز نظامی پاکستان سپری میکردند . نظامیان پنجابی تخریب یکی از بندهای برق آبی کشور را در دستور کار جهادی آنان قرار داده و با به سر رساندن آن پول هنگفتی را در اختیار فرماندهٔ آنان قرار میدادند . نظامیان پنجابی توانستند تا شمار زیادی از فرماندهان جهادی را به این وسیلهٔ اجیر خود ساخته و زیر نام جهاد مقدس افغانستان را بوسیلهٔ آنان به ویرانه تبدیل کردند . عزیز ترین فرماندهان جهادی نزد نظامیان پنجابی مانند جنرال عبدالرحمان ٬ جنرال ضیاالحق٬ جنرال حمید گل و سایر جنرال ها و کرنیل امام ها آن قوماندان هایی بود و است که بیشترین خساره را برای مردم افغانستان نه به دولت تره کی ٬ امین ٬ کارمل و نجیب وارد میکردند . خباثت نظامیان هژمونیست پاکستان بر ضد مردم افغانستان از اول پیدا بود که این خشم نهفته در خواست تمامیت خواهانهٔ آنان است .
نظامیان پنجابی بعد از استرداد استقلال نیم قاره بوسیلهٔ بریتانیا آرزوی واهی را برای تشکیل یک امپراطوری جانشین استعمار بریتانیا در در سر می پرورند . پیشروی در افغانستان تا عمق استراتیژیک در رقابت با هند یکی از برنامه های آنان است که مخالفت غفار خان در برابر پنجابی ها تا حدودی جلو بلند پروازی های آنان گردیده بود . چنانکه غفار خان که مخالف پیوستن سرحد با پاکستان بود و تا آخر عمر برای آزادی سرحد بر ضد پنجابی ها مبارزه کرد . او که پنجابی ها را مسؤول کشتار دهها کودک و بیوه زن سرحد انسته و در کتاب « ولی ون یونت » پنجابی ها را عامل اصلی فقر و تنگدستی ٬جهل و عقب مانی مردم سرحد عنوان کرده است . در صفحۀ دوم این کتاب (۱) آمده است : پاکستان شرقی و غربی با داشتن زبان و ادارۀ مختلف دشواری هاییرا برای پاکستان (پنجابی) ها خلق کرده است . این دو مانند دو بال پاکستان است که دهها میل با هند مرز مشترک دارند . با توجه به دشواری های جغرافیایی و اداری این دو بال دشواری های حل ناپذیری را برای پاکستان بوجود آورده اند . در این سند افروده شده این در حالی است که پاکستان شرقی با نفوذ فراوان در آمد کم و پاکستان غربی با نفوذ کم منابع فراوان طبیعی دارد که باید از برق پشتون ها ، معادن بلوچ ها و کشتزار های حاصل خیز سندی ها به نفع پنجاب استفاده شود .
وی افزوده است (۲)٬ بر اساس پلان ون یونت است که حالا قدرت در سرحد بر دست گورنر جنرال بوده ٬ از حاکمان پنجاب فرمان می گیرند و برای منافع پنجابی ها عمل میکنند . ایالت سرحد از حق مساوی با سایر صوبه ها برخوردار نیست . در ون یونت آمده است : ما باید برای بدست آوردن قدرت سیاسی تلاش های جدی نموده و تمام مخالفان خود را سرکوب نماییم . برای رسیدن به چنین هدف بصورت بیرحمانه یی باید از قدرت استفاده نماییم . گرچه این راه پر مخاطره است ؛ اما تلاش کنیم که در زمان خاموشی دشمنان ما استفادۀ اعظمی نماییم .
خان (۳) که از نیات اصلی پنجابی ها آگاهی داشت . او باور داشت ٬ پنجابی ها از پشتون ها سربازان اجیر درست کرده و آنان را برای جنگیدن با برادران شان به بلوچستان ، وزیرستان و کشمیر اعزام میدارد . وی تلاش کرد تا پشتونهای سرحد را برای اخذ حقوق بشری شان متحد بسازد وی ایوب خان را مورد انتقاد قرار میداد و او را برای دربدری سرحد همکار نزدیک پنجابی ها می خواند . او خیلی تلاش کرد تا پشتونهای سرحد را ازاستبداد بیگانه رهایی بخشیده و برای آنان آزادی را به ارمغان آورد ؛ اما تا آخر موفق نگردید و بالاخره انگلیس بعد از انتقال قدرت برای دولت پاکستان دستور داد تا عفار خان را تجرید نماید ؛ زیرا انگلیس ها بعد از آزادی پاکستان بر این کشور بویژه در سرحد سیطره داشتند .
از همین رو خان بخش بیشتر حیات خود را در افغانستان سپری کرد که موجودیت او در افغانستان نگرانی های حاکمان پنجابی را فراهم کرده و نسبت به افغانستان حالت دفاعی داشتند ؛ زیرا یک سلسله تحرکاتی که در میان پشتون های سرحد بر ضد نظامیان پنجابی وجود داشت . در پشت این تحرکات دست افغانستان را دخیل میدانستند و از همین رو از افغانستان احساس ترس می نمودند . این خوف سبب شده بود که در شماری رخداد های آنزمان نسبت به افغانستان اندکی محتاط باشند که این ترس نظامیان پنجابی بعد از کودتای ۲۶ سرطان داوود خان و پناه بردن اغضای جنبش اسلامی مانند یخ ذوب گردید و پاکستان از آن به بعد موضع تهاجمی نسبت به افغانستان داشته و هر روز بر شدت آن می افزاید .
از آنچه گفته آمد ٬ اندکی می توان به عقدهٔ تاریخی پنجابی ها پیرامون افغانستان پی برد که بیشتر ریشهٔ قومی دارد تا دینی و اما نظامیان پنجابی بخاطر پنهان کردن اهداف اصلی و عقده های سرکوفتهٔ خود به بهانهٔ مقدسی که همانا اسلام عزیز است ٬ متوسل شده اند و اسلام خواهی را پیش قراول اهداف سیاسی و نظامی خود قرار داده اند . این نظامیان فاسد بخاطر تاراج دارایی های مردم پاکستان ٬ افغانستان را سکوی پرش جیواستراتیژیک ٬ جیوپولیتیک و جیو ایکونومیک خود قرار داده اند . در حالی که هدف اصلی پنجابی ها نه تنها تجاوز آشکار به افغانستان ؛ بلکه غارت دارایی های مردم پاکستان نیز است که با نشخوار کردن طرح عمق استراتیژی بخش عظیمی از دارایی های مردم پاکستان را به تاراج برده اند . این ها بخاطر فریب مردم پاکستان یک سلسله افکار کاذبانه را در اذهان مردم پاکستان زرق میکنند که گویا پاکستان با نیروی ۶۰۰ هزار نظامی خود بزرگترین قدرت نظامی منطقه بوده و باید ضرب شصت استعماری خود را بر کشور هایی مانند افغانستان نشان بدهد .
این در حالی است که اردوی پاکستان سخت دچار تشدد بوده و در زیر بار بحران هویت دست و پنجه نرم میکند .در این حال بلند پروازی های نظامیان پاکستان نه تنها خیالی بیش نیست ؛ بلکه حبابی را ماند که با اندک دست خوردن از هم می ترکد ؛ گرچه به ظاهر اردوی پاکستان از ملیت های گوناگون مانند پشتون ها ٬ سندی ها ٬ بلوچ ها ٬ پنجابی ها و اقوام کوچک دیگر تشکیل شده ؛ اما پنجابی ها بر اردوی پاکستان بصورت کامل سلطه دارند و چرخ اصلی نظامی و حتا سیاسی بدست استراتژیست های نظامی پنجابی است . این سلطه در دراز مدت خود دورنمای تشتت و از هم گسیختگی را در اردوی پاکستان نشان میدهد و بیانگر این است که بلند پروازی های پنجابی در این اردو دستهٔ هاونی را دارد که هر آن بدنهٔ اردوی چندین ملیتی پاکستان را در هاون جاه طلبی های خود خورد میسازند . این در حالی است که جاه طلبی های نظامیان پنجابی برای پشتون ها ٬ بلوچ ها و سندی ها پذیرفتنی نبوده و دیر یا زود قامت اردوی پاکستان را خواهد شکست چنانکه در این اواخر یک سلسله رخداد هایی اردوی پاکستان را تکان داد . اردوی پاکستان که به ظاهر ساختاری سنتی و سیکولر دارد و اما تحت نفوذ شدید گروههای افراطی دینی هستند . چنانکه یک جنرال پاکستان به اتهام ارتباط با گروهٔ افراطی حزب تحریر چندی پیش دستگیر شد . در سال گذشته دو مقام ارشد پاکستان آماج گلوله قرار گرفتند که یکی از آنان بوسیلهٔ نگهبان خود کشته شد . عملیات بر پایگاهٔ دریایی مهم در کراچی از نفوذ افراطی ها در اردوی پاکستان پرده برداشت که در عقب آن دست نظامیان این کشور بود و سلیم شهزاد خبرنگار پاکستانی از دست داشتن نظامیان ارشد در این عملیات پرده برداشت که مورد خشم آنان قرار گرفت و او را بصورت مرموزی در نزدیکی اسلام آباد کشتند . تحت نظارت قرار گرفتن روزنامه نگارانی چون زاهد حسین و خانم جهانگیر (۳)به علتی است که از صالون های گلفت در کراچی و از سرمایه های ۱۷ ملیارد دالری و جایداد های ۵ ملیون هکتاری اردوی پاکستان سخن گفته بودند . به قول این ها جنرالان پاکستانی در زمان بازی گلف سخن از پیدایی زمین و خرید و فروش آن میزنند . چنانکه عایشه صدیقی کارشناس نظامی پاکستان می گوید که نظامیان ۲۵ در صد بودیجه پاکستان را میگیرد و پنچ ملیون هکتار زمین در اختیار دارند .
اردوی پاکستان با این همه هزینه های هنگفت در گذشته هم از موفقیت چندانی برخوردار نبوده و در سه جنگ اش با هند و در زمان جدایی بنگله دیش از موفقیت چندانی برخوردار نبوده است . چنانکه اردوی ۹۰ هزار نفری پاکستان در یک روز در بنگله دیش زمینگیر شدند و شکست خوردند . شکننده گی اردوی پاکستان را تنها در موارد فوق نه حتا برخی مقامات پاکستانی نیز به نحوی بر آن اذعان دارند . چنانکه حسین حقانی سفیر پاکستان طی سخنانی در امریکا گفت که امریکا دارد ٬ بیشتر متمایل به هند میگردد واین را به معنای روگردانی امریکا از پاکستان خوانده و نتیجهٔ آنرا از دست رفتن جنگ افغانستان چه که از دست رفتن پاکستان نیز خواند . وی با ارایهٔ سه گزینه عامل برای نابودی اردوی پاکستان مانند خود پاکستان ٬ هند و امریکا ٬ گزینهٔ آخری را ارجحیت داد . دلیلش واضح است که همانا حمایت نظامیان پنجابی از طالبان و القاعده بوده و کشته شدن اسامه در نزدیکی اسلام آباد دلیل آفتابی آن به حساب میرود . در این اواخر اید میرل ویلیم مک روان و تورن جنرال جوهن ایلن (۴) فرماندهٔ جدید نیرو های امریکایی برای کمیتهٔ نظامی سنای امریکا در پاسخ به این پرسش لندی گراهم که گفت : آیا باور کرده می توانیم که ملا عمر در پاکستان بوده و استخبارات یا رهبراین نظامی این کشور از آن آگاهی دارند ٬ چنین پاسخ دادند : ما به این باور داریم که پاکستان میداند ٬ ملاعمر کجا است .
بدون تردید پاکستان آخر قربانی بازی های گرگ و میش خود خواهد شد و از همین رو است که مجلهٔ سیاست خارجی زیر عنوانی « پاکستان فاصلهٔ زیادی با سقوط ندارد» (۵) پاکستان را در ردیف دوازده کشور های شکست خورده حتا بالاتر از یمن قرار داده است .
نظامیان پنجابی این ورشکستگی خود را خوب احساس میکنند و اما برای طولانی تر کردن این شکست ها از تلاش های حادثه آفرینی خود در کشور هایی مانند افغانستان و هند دست بردار نیستند ؛ زیرا بقای خود را در این گونه تحرکات نظامی می بینند و افراطیون دشمن دین را ابزار استراتیژی خود در منطقه گردانیده اند . برای پیشگیری زود هنگام این سقوط خود طرح عمق استراتیژیک در افغانستان و هر چه بزرگتر جلوه دادن خطر هند را برای اغفال مردم پاکستان ارایه میکنند . افراطیونی از گروههای لشکر طیبه ٬ سپاهٔ صحابه و حزب تحریر ٬ حرکت المجاهدین... را برای دامن زدن تحرکات میان هند و پاکستان و مشتعل گردانیدن جنگ در افغانستان استخدام میکنند . یک در ممبی حادثه می آفریند و ده ها تن بیگناه را میکشد و دیگری با عملیات کور انتحاری جان دهها افغان بیگناه را میگیرد . در آنسو جنگ هندو و مسلمان و در این جان جنگ مسلمان نصارا را دامن میزنند . در حالیکه هدف اصلی مداخلات و تحرکات نظامی پنجابی ها حفظ بقای نظامی و جلوگیری از هم پاشیده گی آن بوده ٬ پروای اسلام چه که پروای هیچ دینی را ندارند . این گونه مداخلات را تا کشورهای بالکان در بوسنی هرزوگوین و در آسیای وسطی تا ارمنستان و چیچن و انگوشیا ادامه دادند . اکنون عرش امپراطوری استبخبارات جهنمی پاکسان از شرق تا غرب دنیا لنگر افگنده و با صدور تروریست ها در کشور های اروپایی و امریکای حادثه آفرینی مکنند . هدف از این گونه عملیات ها نوعی باجگیری از کشور ها یاد شده ٬ باز هم زیز نام مبارزه با تروریزم است ؛ اما در خفا دست افراطیون و تروریست ها را فشرده سر از یخن آنان بیرون میکشد و برای تجهیز ٬ تمویل و آموزش آنان از هیج کمکی دریغ نمیکند . با افراطیون دینی نشان میدهند که گویا نظامیان پنجابی وفا دار ترین مومنان هستند ؛ در حالیکه اسلام را وسیله یی برای برآورده شدن اهداف خود قرار داده اند .
هر گاه اسلام خواهی نظامیان پنجابی واقعیت میداشت و اسلام راستین در قلب های آنان می تپید . چگونه شد که بوتو در سال ۱۳۵۵ خورشیدی بر اساس مادهٔ پنج فقره یی کشور های غیر متعهد حاضر به مصالحه با داوود شد و با ترفندی او را پدر خواند و حل دیورند را بجای حفظ آبروی فرزندی از او توقوع کرد . به همین گونه ضیاالحق یازده روز بعد از کودتای هفت ثور برابر به ۷ می ۱۹۷۸ میلادی شتابزده به کابل آمد و خواهان حل مسالمت آمیز خط دیورند به بهای قربانی کردن اسلامگرایان گردید . دولت کودتایی را به رسمیت شناخت و رویداد هفت ثور را رخداد داخلی افغانستان عنوان کرد . او بار دیگر در ۹ سپتمبر ۱۹۷۸ در یک سفر غیر مترقبه بعد از بازگشت از تهران این پیچیده ترین و مرموز ترین پایتخت آخوندی جهان وارد کابل شد و موضوع مسدود کردن دیورند را با تره کی مطرح کرد . از این آشکار می شود که هدف اصلی نظامیان پنجابی راندن عرابهٔ نظامی شان بود که گاهی ازدامن زدن دیورند تغذیه می شود و زمانی هم از انفجار ممبی ٬ متروی لندن ٬ سکوارتر واشنگتن و ... . گفتنی است ٬ طوریکه زمامداران مستبد و فاسد افغانستان موضوع دیورند را بهانه یی برای بقای خود عنوان کرده اند . به همین گونه پنجابی ها هم از آن به گونهٔ پرش های نظامی و سیاسی استفاده کرده اند و استفاده میکنند .
پنجابی ها بصورت قطع دشمنان اسلام و مردم افغانستان بوده و با زرق و تلقین باور های افراطی به نام اسلام پاکستان را به پرتگاهٔ فاحعه کشانده و از همه خطرناکتر و زیانبار تر این که با طرح برنامه های تروریستی زیر نام اسلام ٬ ضربهٔ جبران ناپذیر را به اسلام عزیز وارد کرده است . نظامیان پنجابی با بازی های چند پهلو و باجگیرانه نه تنها منطقه را به آشوب کشانده اند ؛ بلکه آرزو های پاک ملیون ها مسلمان دنیا را که همانا تحقق آزادی ٬ آگاهی و عدالت واقعی در جهان است ٬ بد تر از هر چیزی به بازی گرفته اند . پاکستان با صدور تروریزم در جهان زیر نام اسلام بد ترین جفا را در حق دین بجا آورده که شاید جبران آن سال های را نیاز داشته باشد . نظامیان پنجابی برای دست یابی به آرزوی های هژمونیستی و رویا های استعمار گری خود در منطقه اسلام پیشرو و بالنده را سال ها به عقب زده و با کشاندن پای غرب به منطقه منافع ملی کشور های منطقه را نیز به خطر جدی مواجه کرده است. اکنون چنان بحران منطقه را فرا گرفته که گشودن گرهٔ آن خیلی دشوار به نظر میرسد ؛ اما بعید نیست که دیر یا زود فاحعه دامن گسترد و بیشتر از دیگران نظامیان پنجابی را فرا بگیرد . در آن زمان پاکستان میدان جنگ امریکا در مبارزه با ترویزم خواهد گردید . شواهد و علایم آن همین اکنون پیدا بوده است ؛ اما نظامیان پنجابی سخت جان بوده و به گونهٔ پشک هفت جان دارند و با هر مردن دوباره زنده می شوند و با دست یازی به ترفند تاره به حیات خود ادامه میدهند ؛ اما هر چه باشد ٬ بالاخره در مرگ هفتم بصورت قطعی جان خواهند باخت و از همه مهمتر این که نظامیان پنجابی به هوای اشغال افغانستان دنبال نشه یی برآمده اند که جهانگشایان و متجاوزان بزرگ درخمارش پا در گل مانده و زمینگیر شده اند .
یاد داشت ها :
۱ - خدمتگار ، شمارۀ 267 ، اول فبروری
۲ - خدمتگار ، شمارۀ 26۸ ، دوم فبروری
۳ - خدمتگار ، شارۀ 291 ، 5 مارچ
۴ - رادیو آزادی ، اخبار صبح ٬ ۷ جون
۵ - ویسا ٬ شمارهٔ ۱۵۱۲ ٬ ۴ جولای
۶ - ماندگار ٬ شمارهٔ ۵۹۵ ٬ ۱۹ جون
http://www.washingtonpost.com/opini...