محمد ناصر کوشان

 

جنگ ایدیالوژیک یا تقابل منافع

(پس منظر سه دهه جنگ اخیر در افغانستان)

 

طوریکه هویدا است پس از سقوط رژیم دوکتور نجیب الله در افغانستان ، گروه های دخیل در جنگ با آن نظام غرض مؤجه جلوه دادن مبارزات شان علیه این رژیم اعلم تفاوتهای ایدیالوژیک را بلند کرده بودند و مبارزات شان را علیه حکومت مرکزی در افغنستان را برخاسته دفاع از مقدسات اسلامی جلوه داده و هر گونه اغراض شخصی و تصاحب قدرت را رد میکردند و قیام شانرا خاص فی سبیل الله و رهایی مردم افغانستان از شر کمونیزم اعلان نمودند ، اینکه به مرور زمان در نیات این گروه ها چه تغیرات بوجود آمد و هر گروه به نام اسلام چگونه منافع فردی خویش را بر منافع ملی کشور تر جیح دادند و خون ملیون ها انسان بی دفاع را درین سرزمین ریختند ، موضوع فوق حایز تحلیل و ژرف نگری بیشتر می باشد.

بعد از پیشنهاد حکومت آنزمان مبنی بر اعلام مصالحه عمومی و برگزاری انتخابات سرتاسری در کشور ، گروه های مجاهدین سابق آن فرصت بدست آمده غرض پایان جنگ برای ابد در کشور را از دست دادند و با وجود عنوان کردن جنگ ایدیالوژیک با این نظام آنرا فراموش کرده و هر گروه با گرایش های فکری شان دنبال منافع شخصی خود رفته و افغانستان را به میدان خون و غارت دارایی های عامه مبدل ساختند ، بدون شک اگر این گروه ها از درایت لازم در قبال این طرح کار میگرفتند ما دیگر شاهد ظهور گروه طالبان نبوده و نقطع پایان به جنگ در افغانستان داده میشد ، پس با درنظرداشت این واقعیت های تاریخی در کشور ، نه مبارزات آنزمان مجاهدین جنبه ایدیالوژیک داشت و نه هم مبارزه طالبان در برابر حکومت فعلی افغانستان بل هر دو دسته بخاطر تصاحب قدرت و تأمین منافع شخصی خود و هم پیمانان شان خون ملیون ها هموطن بی گناه مان را ریختند و دارند هنوز هم میریزند و این روند ناخواسته را ملت مظلوم افغانستان ناگزیر تا زمان تآمین منافع این اقشار باید تحمل نمایند.

مبحث جنگ های ایدیالوژیک در قرن 21 ام مفهوم خود را بکلی از دست داده و صرف نظر از چند کشور کوچک دنیا ، آشوب های این قرن اکثرا جنبه منافع گروهی داشته و افغانستان نیز از آن مستثنی نمی باشد. طالبان با اعلام جنگ ایدیالوژیک بر ضد مردم مسلمان افغانستان در حقیقت در پی پرده پوشی کشتارهای بی رحمانه ایشان اعم در عملیات انتهاری و سایر فعالیت های دهشت افگن شان بوده در حالیکه شورش شان در ذاتش غیر از تصاحب قدرت و انگیزه های نفوذ خارجی در افکار شان چیز دیگر نیست. در عین زمان بعد از سقوط رژیم دوکتور نجیب الله در افغانستان و با تأسیس حکومت مؤقت به رهبری مجددی در کشور با وجود سوگند یاد کردن رهبران جناح های مختلف جهادی در مکه مکرمه مبنی بر تأسیس حکومت اسلامی و درگیر نشدن نیروهای مسلح این جناح ها با همدیگر بازهم قسم شان جای را نگرفت و به مجرد برگشت به کشور باب جنگ های داخلی را به عنوان تحفه از خانه خدا بر مردم افغانستان هدیه دادند که اکنون با گذشت دو دهه از آن تا الحال مردم در آتش شوم آن دارند میسوزند و جناب های عالی در هر زمان با امتیاز طلبی های شان ، زندگی های مجلل و آسوده داشته و فامیل های اکثریت ازین افراد خارج از کشور دور از صدای توپ و راکت بسر می برند. شاعر توانا حافظ درین باب چه خوب سروده است ، صواب است تا از آن درینجا یاد کرد:

واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
گوییا باور نمی دارند روز داوری
کین همه قلب و دغل در کار داور می کنند
بنده پیر خراباتم که درویشان او
خاک را از بی نیازی خاک بر سر می کنند
اه اه از دست صرافان ناقص عقل که
هر زمان خر مُهره را با در برابر میکنند

 

 نوشته از: محمد ناصر "کوشان"

Washington,

 United States

September 2011

 

 

 


بالا
 
بازگشت