خوشه چين
میکانیزم جبهه
بلی ! جبهه میسازیم که صاحب وطن شویم.
پای تخت ما کابل است
ازپند مولا نا ورابعه و ابن سینـــای بلخ
دفترابونصر فارابی دانه چیـن ارزن شویم
درجنوب وشرق صاحـــب پکتیــا وقندهــار
درشمال صاحـــب بدخشان وقطغــــن شویم
غزنـــی، پروان،لوگربامیان،قلــب وجــگراند
با فرهنگیان هرات وننگـــرهارهم سخن شویم
گوییم که خردمندان ونویسندگان مغــزســراند
یادگیریم ،باسواد وبگوییم که قلم زن شـــویم
مهمان نوازی فرهنـــگ عالــــی آریانا است
صاحب دسترخوان آفتابــه ولگـــن شویم
درخانه اگر کس است یک حرف بس است.
دوشتر دریک شترخانه گنجایش ندارد
میدان وسیع ظرفیت بود وباش شترهارا دارد.
با این ساختن حزبک ومزبک صاحب وطن نمیشویم
داستان حزب واحد((علومی& بزگر)) هکذا حزب(( ملی& ملی یوالی))
اثبات دعوای ما است.
عقل انسانی اشاره میدهد که بیش ازین ازدامن زدن به بد اخلاقی های سیاسی خاتمه داده شود.
نیروهای ملی ووطن پرست بخاطری ازحاکمیت ساقط ساخته شد ند که نامی ازوطن ووطن پرستی به زبان آورده نشود،پلانهای انکشافی،اقتصادی وسیاسی را به باد فراموشی قراربدهندحرفی ازتطبیق پلان کامپلکسی درمیان نباشد.
وطن دردســــت بیگانـــه اشـــــــغال است انسان متعهد افتیده میــــــان آشغال است
روشن فــکــــرمتفرق نافـــهم به خیرخود رنگ پریده بی ارزش کهنه ترپـــال است
وضعیت سیاسی نظامی وا قتصادی افغا نستان معرفی کنندۀ هویت خودش است.میگوید که چکیده وعصارۀ هستم ازاتحاد ماشین به هم پیوستۀ سرمایه های غول پیکرفرا ملیتی،زانوزده ام به گونۀ شترقرن بیست ویکم درکشورکوهستانی افغا نستان وارد عصر انترنت وکمپیوتر،تخریب مینمایم سنتهای اجتماعی قابل قبول وداشته ها ی فرهنگی بینظیر ازین کشورها را، تا بارگیری نمایم ازداشته های مادی دست ناخوردۀ خلقهای این سرمین و سائرمنطقه درجهان.
این همه مگسان، کرگسان، وچرچرکان دورپیشم را که میبینی اجازه دارند. تحت حمایۀ ما قرار دارند،کسی را درحال دزدی نگه داشته ایم، عده ای رادرحال چورو چپاول وویرانی اینها همه برای اقامت دایمی ما کار مینمایند.برای نظامیان بی ارادۀ شان مدالها ی افتخاری داده ایم برای روشن فکران شان که دعا گوی ماهستندوبه پیروزی هرچه بیشترما دست خیر بالا مینمایند. پولهای فراوان داده ایم که جامعۀ افغانی را درحال افتراق وجدایی اقوام وملیتها را تاسطح دشمنی نگه داشته باشند.
ازینجا است که آرام آرام کارهای خویش را دنبال مینماییم.
هموطنان عزیزمحترم! با درنظرداشت تعریف فوق گلوها پاره شد ، فریاد ها کشیده شد،پاها پرآبله گردید،به هردری که توان بوده،تک تکی شد، تقاضاهای مکررصورت گرفته است.بیایید که خودرا وهموطنان خودرا ازحالت فلاکت بارزندگی حیوانی نجات بدهیم، زندگی انسانی را اساس بگذاریم.طبعاً که زنده گی انسانی درکشورآزاد سروسامان می یابد .وضعیت موجودبه حیث چراغ رهنما بیان میدارد که پایان دادن به اختلافات، سیاسی وعقیدتی بخاطر نجات وطن،بستگی به ((ارادۀ سیاسی)) تشکیل جبهه لزوم دیدش به اهداف ملی است.
ایجاد جبهه به معنی شریک شدن درقدرت وسهم بندیهای اقوام نبوده بلکه استحکام بخشیدن سیستم سیاسی برمدار بینش ودانش است جهت ادارۀ بهترحاکمیت قانون مدار،حاکمیت که ازارادۀ نیک انسانی وملی شکل می گیرد.
بناً درجبهه تمامی،احزاب،گروه ها وحلقات جمع شخصیتهای مستقل ومنفرد سیاسی،باتمامی حقوق سیاسی،فرهنگی ونظامی دریک جبهۀ سیاسی((وطن پرستان)) مبارزۀ ملی ودموکراتیک را درمسیرآزادی واعادۀ حیثیت وآبروی بربادرفتۀ افغانها را برای برقراری عدالت اجتماعی به پیش ببرند. پیشنهادی وجود دارد که میکانیزم وپلت فورم جبهه قالب ریزی گردد.
قبل براینکه راجع به میکانیزم جبهه حرف بزنیم لازم می افتد که ماهیت جبهه را تعریف نماییم.
جبهه:پیشانی،اجتماع مردم،صف اول میدان جنگ میباشد.
دراصطلاح سیاسی،جبهه عباراست ازتجمع ، احزاب، گروه ها،حلقات وشخصیتهای مستقل سیاسی به دورآرمان مشترک ملی،بخاطر بیرون راندن، دولت متعرض،به زانو درآوردن حاکمیت نظام، نظام هرزۀ بی عرضه،فاسد، ظالم وستم گر، نظامی که مزدور ونوکربیگانه باشد.
جبهه
"همت"والای
مردم درسر
میان سینه عشق به آزادی
میل به پروازبلند
ازلای ابرهای تیره وتار
به سوی نور
جبهه
درسایۀ حاکمیت
دزدان چراغ بدست
قصۀ جنگ وجدل است
میان نووکهنه
خوشبختی وبد بختی
خشونت وعدالت
جبهه
خواست نهانی
انفجاربعد ازسکوت
درکشورغرق
شده درخون
وحوض اشک یتیمان تا به جنون
جبهه
حرمت به انسا ن
یادی ازقامت« شهیدان»
آنانکه با قطرات خون
نطفه گذاری کرده اند برزمین
جغرافیای سیاسی برای هموطنان
جبهه: ناشی میشود از ارادۀ انسانی برای ایجاد قدرت:
قدرت شریک شدن درتصمیم گیری است
قدرت:عبارت ازتنظیم ارتباتات نسبی((گروه ها،حلقات درموقعیت جغرافیایی خاص وزمان مناسب که ضمانت اجرایوی داشته وهدفمند باشد.
قدرت معنوی«ارادۀ انسانی»: ظرفیت آگاهی ودانایی افراد یا گروهی ازنخبگان را بیان میدارد که جامعه را به سوی دگرگونی انقلابی،ارتقایی رهنمایی کرده بتواند.
قدرت فزیکی:توانایی یعنی امکان با لفعل وبا لقوه برای ایجادگری وخلاقیت وبدست آوردن هدف مطلوب را گویند.
قدرت سیاسی:امکان ازمیان برداشتن وازبین بردن وساقط ساختن«نظام فاسد» را بیان میدارد. ازینکه نامی ازقدرت به زبان آوردیم،قدرت خود به خود به پا نمیرود وبا دست عمل نمیکند. این ارادۀ انسانی است که قدرت را درحرکت می آورد.
قدرت اجتماعی: عبارت از«رافعه» رابطۀ میان طرفین درحال منازعه ((حاکمیت وجبهه است)). که دراینجا جبهه ((قدرت فزیکی+قدرت معنوی)) برضد خشونت((حاکمیت)) درحال سقوت است.درچنین حالات رهبری جبهه توجه صرف به ابراز نظر داشته میباشد ودربعضی حالات نظربه ماهیت وضع((ارادۀ ملی))توانایی درعمل،حرکت جمعی تحمیل میگردد. ازتعاریف فوق چنین نتیجه میگیریم که میکانیزم ذیل میتواند به سوالات نا حل شده پاسخ به موقع ارایه بدارد:
1- باب گفتمان با همه نیروهای سیاسی،گروها حلقات وشخصیتهای مستقل باز گردد.
2-مسئلۀ اتحادوهمبستگی رابهترین سرمایۀ ازدست رفته به حساب آوردبرای بدست آوردن آن تلاش های همه جانبه صورت گیرد.اتحا دسیاسی شعارنیست بلکه عمل آگاهانۀ سیاسی دربین نیروهای سیاسی است که مبارزه را جدی گرفته اند.
3-اتحاد که صورت میگیرد باید شروع ازتوافق سیاسی برای حد اقلها برمبنی اصول واستراتیژیک باشد.
4-برای تحقق تشکیل جبهه یک «شورای سیاسی مؤقت با صلاحیت» از تمامی نهادهای سیاسی که ازلحاظ اندیشه وعمل وجوه مشترک دارند ساخته شود.
5- بارها دیده شده است که شخصیتهای مستقل سیاسی با وجدان وخیر اندیش بهترین پیام آورخوب برای بهبودی وطن واقع شده اند.بناً پروسۀ سیاسی برای حل پروبلم ها وسیاستهای بزرگ(( تشکیلات بزرگ ،کوچک ،شخصیت مستقل ملی))استثنا را نمی پذیرد.
6- ارادۀ نیک سیاسی بیان میداردهمه طرفها موضوعاتی را که درنتیجۀ تفاهمات روی آن توافق صورت گرفته به آن وفادارباقی میمانند.
7- شورای سیاسی مؤقت طرزالعمل کاری خویش را طرح ترتیب وتنظیم نموده، مطابق به آن ازمجموع برنامه ها وخط مشی سیاسی احزاب ،حلقات وگروها خط سیاسی واحد ایجاد،طی یک کنفرانس عمومی،ازمیان شرکت کنندگان کنفرانس شورای سیاسی جبهه ساخته شود این شورای سیاسی صلاحیت رهبری جبهه را درزمانهای موقوت به اختیار خود داشته می باشد. بناً پذیرش این شرط نه تنها گامی به سوی ایجاد جو اعتماد بلکه یک حرکت جمعی به سوی آزاد سازی، دراختیارگرفتن کشورآزاد ومستقل است.