غلام محمد جلال
یادداشت های یک سفر
پس از چند سال مهاجرت و دوری از وطن،بار دیگر آهنگ یا ر و دیار خود کرده و از شهر مسکو به افغانستان عزیز رخت سفر بستم.همان گونه که خوانده و از رسانه های کشور آگاهی یافته بودم،به چشم سر دیدم که کابل تغییر کرده بود.وگذشته از هرنوع ذهنی گرایی ای مبنی بر خطوط ضعیف و درشت فکری واندیشه یی در چارچوب بندی های تعیین شده در روند زندگی سیاسی واقتصادی مردم در جامعه ی کلی افغانستان،یک مساله بسیار روشن و هویدا است که با وجود دشواری ها و فراز ونشیب های مسلط، یک تغییر مهم به مشاهده می رسد که از نظر هیچ عابرو جابر پنهان بوده نمی تواند و از دید من کلید همه ی امید ها و دور اندیشی ها به سوی خوبی را تصویر می کند.این تغییریا تغییرات در چند مشخصه ی بسیار ساده چنین می نمایند که دیگر آن پژمرده گی های دیروزی را با همه بال وبسترش پشت سر گذاشته و امید به زندگی را در قلوب مردم کشور زنده ساخته است.
من در ایام بهار وارد کابل شدم.همان گونه که بهار فصل شادابی و طراوت است، مردم با استفاده از این فصل برخلاف همه سال های گذشته به منظور سر سبزی و زیبایی شهر شان در یک برنامه ملی مطرح شده،نهال شانی می کردند.هر نهال تازه غرس شده با آن که یک پیامی و سلامی از سبزی و طراوت را می رساند،یک افاده ای از امید مردم را نیز در ذهن ها تداعی می کرد که خود پیروزی بزرگی به خاطر بهروزی در دیار آفتاب سوخته مان شمرده می شد.امید این عنعنه هر چه بیشتر گسترده گردد ودامنه آن تا دور دست های وطن برسد.
جنگ با وجود تمام نشانه هایش که هنوز بر پیشانی مردم و وطن مان به یادگار گذاشته است و هر روز وهر شب دلهره گی هایی از زد وخورد های دور ونزدیک و از همه مهمتر بحران انتحاری ،وجود دارد. اما خسته گی مردم از جنگ را از زاویه دیگر مشاهده و یا مطالعه کرده می توانی. بدین معنی که اگر دیروز این تنها مردم بودند که از جنگ خسته شده بودند و امروز هم خسته اند،اما اکنون دیده می شود که طرف ها ی درگیر جنگ نیز به مرحله نفرت از آن رسیده اند وبرخلاف سال های گذشته دیگر عواملی برای ادامه جنگ قابل مطالعه نمی می باشند.مراد من از این حرف این است که عوامل تمویل جنگ در افغانستان کمرنگ شده اند و کسانی که از این ناحیه سود می اندوختند به نسبت با خطر مواجه شدن منافع شان در ادامه جنگ، از آن رو برتافته اند.این مساله نه تنها در شهر ها که مهد کار و رزوگار میلیون هاهموطن مامی باشند بوده بلکه در دهات نیز به همین منوال بررسی شده می تواند.دیگر نیرو ها و قوت های جنگی وبه ویژه سازماندهندگان جنگ به طور کا مل بدین باور رسیده اند که نمی توانند بر نیرو مردم چه به مثابه نیرو های بالفعل و چه نیرو های بالقوه آن حساب نمایند. این مساله یک طرف قضیه است که سردمداران جنگ دیگر چشم رجوع به مردم را به خاطر سهم گیری وادامه جنگ از دست داده اند. با یک نگاه کوتاه دریابیده می شود که مردم جنگنده هارا با گوشت وپوست شان درک کرده اند وبه هشیاری ای رسیده اند که دیگر وسیله ای اغوا گرانه سود اندوزان نگردند و از طرف دیگر شعار ها و دلالیل ادامه جنگ در کشورنیز زنگ زده و موریانه خور شده اند ودیگر نمی توانند آن عطر وبوی فریبنده دیروز را به مشام مردم رسانده بتوانند.که خود نوعی امیدواری تازه نفس یافته در رگ وروان جامعه افغانی به مثابه جهشی به سوی بالنده گی راه یافته است.
شرایط و اوضاع از سال 2001 بدینسو به گونه ی شد که با استفاده از شعار ها وبعضا هم زمینه های کم رنگ دموکراسی و بعضا هم بر بنیاد تفکرات نا صیقل شده قبلی زیر تاثیر روان جنگ،در عرصه سیاست، برخی اقدامات صورت گرفت.از جمله ی این اقدامات زمینه دهی به ایجاد احزاب سیاسی در کشور بود که استوار بر گفته ی بالا در زمره یک عده احزاب نسبتا مطرح، یک عده احزاب و تشکل های سمتی،قومی،قبیله یی،منطقه یی هم در روند تیز رونده سیاسی پا به عرصه وجود گذاشتند تا باشد که در زیر پرده کار سیاسی یک لایه محافظتی منافع را هم تشکیل دهند وبرای نگهداشت منافع اقتصادی یک عده که دیروز اندوخته بودند نقش بازی نمایند.این احزاب برای یک مدت موثر واقع شدند اما به تناسب سیر پیشرونده سیاسی واز هم گسیختگی انکشافات اوضاع، دیگر مایه های ارزشی شان را از دست داده اند.در تناسب اوضع یاد شده حلقات کوچک تشکیلاتی و تنگ نظری ها، توان حفظ منافع صاحبان خود را از دست داده اند وسیاستمداران نیز که در پشت پرده های این حلقات کمین زده بودند دیگر بدین باور رسیده اند که نه جنگ به نفع شان است و نه هم زنجیره های تنگ فکری در چارچوب های سمت وقبیله و قوم ونژاد.از این جهت مرزبندی های تار و بافت یافته خلقی و پرچی ومجاهد وطالب،افغان ملت وشعله یی، ودیگر خطوط فکری از یک ململ ستره در حال چکاندن قطره های شفاف خود هستند که این شفافیت وجهه اشتراک و یک رنگی قطرات فلتز شده را نشان می دهد. مسلما چیز و چیز هایی که بر روی ململ باقی می مانند فضلاتی بیش نخواهند بود که تلاش خواهند کرد حتی برخی قطرات ناب را نیز با خود خواهند نگه دارند اما مانع بنیادی در روند شفافیت را ایجاد کرده نخواهند توانست.
با این در یافت، من به خوبی مشاهده کردم که در افغانستان جهشی به منظور ایجاد حرکت ملی در اشتراکیت نیرو های با خطوط متنوع فکری در حال نضج یافتن است.این روشنی امیدوار کننده به خوبی می رساند که امروز دلبسته گی به وطن بیشتر تقویت یافته است تا فریب دادن مردم و کشاندن آنان به سوی بحران و جنگ.
چند دلیل دیگری که می تواند تاییدی بر این گفته باشد هم مساله ایست که از آن نادیده گذشتن نا صواب خواهد بود.به خوبی می دانیم که دیروز یک عده در جنگ و سهم گیری مستقیم و غیر مستقیم در آن فراوان زر اندوزی کردند.بعد تغییر از اوضاع به شهر آمدند و با تمدن و زندگی متمدن آشنا شدند.این ها نمی خواهند بار دیگر به هر قیمتی که باشد به کوه بروند .با شهر وشهر نشینی هم عادت یافتند و مزه ثبات و صلح را هم چشیدند.این ها به نیاز دارند تا باشد که هم خود شان حفظ شوند وهم دارایی باد اورده شان و در شرایط کنونی جنگ هم برای حفظ مال شان تضمینی ارائه کرده نمی تواند.بناء این عده جبرا هم به صلح وثبات در افغانستان نیازمند هستند تا بتوانند هم خود شان زنده بمانند وهم مال شان در امان باشد.این ها کسانی اند که در جامه قوماندان وسیاستمدار در جامعه امروز افغانستان به شهرت نیز رسیده اند ودر برخی موارد رشته های کلام نیز در دست شان است و بعضا حرف اول وآخر را هم گفته می توانند،حاضرند که در یک جبهه وسیع ملی دورهم با سایر نیرو های دیگر مترقی جمع شوند و بر مشترکات ملی به توافق برسند.ولی در مقابل یک عده دیگر به چیز نرسیده های هستند که هنوز هم علاقمند بحران در کشورند تا باشد که از این طریق مال اندوزی نمایند. خط این ها علی حده است و شمار شان هم غیر قابل ملاحظه.اگر بخش اول گفتمان مان بتواند به توافق برسد رهایی از شر دومی کار چندان دشواری بوده نمی تواند.
با درک این فضای سیاسی و اجتماعی افغانستان خواستم با عده ای از اراکین سیاست کشور دید وبازدید هایی داشته باشم و تبادل نظر هایی بنمایم.
آقای محمد یونس قانونی رییس اسبق ولسی جرگه افغانستان و وکیل فعلی مردم شهر کابل در پارلمان که از فیگور های مطرح سیاسی در جامعه افغانستان می باشد طرح های خوبی برای آوردن بهبود اوضاع در کشور دارد.آقای قانونی بر طرح نجات ملی کار می کند.این طرح در برگیرنده تمام جوانب افغانستان خواهد بود.
افغانستان در حال پیشواز جلسه دوم بن است.به نظر آقای قانونی اگر این جلسه هم به گونه قبلی متکی بر مرزبندی های سمتی و قومی بنا گردد خرابی ها بهبود نیافته بلکه بیشتر خواهند شد.او می خواهد که ابتدا در افغانستان میان روشنفکران و چیز فهمان کشور زمینه دیالوگ فراهم گردد.از طریق دیالوگ وگفتمان های سراسری نتیج حاصله به خاطر تفکر بر آینده کشور جمعبندی گردد وکشور نیز بر این مساله معتقد گردد که راه نجات افغانستان پنهان شدن در عقب قومیت ها و سمت ها نه بلکه در آگاهی جمعی کشور متصور بوده می تواند.اگر همه روشنفکران در جهت تقویت این طرح همکاری نمایند به نظر بنده جوهر های کنونی ای که تازه جلایش یافته اند به خوبی جوشش جدید را به وجود آورده می تواند.
مارشال محمد قسیم فهیم معاون اول رییس جمهور افغانستان بدین باور است که اگر همه کادر های سیستم های متفاوت افغانستان با هم کار کنند ،ثمر بخشی این اقدام در آبادانی کشور کشور به خوبی مشاهده خواهد شد.این نظری است که دیروز بدان توجه نشده بود.اراکین دولتی افغانستان صرف بر سیستم خود می اندیشیدند صرف به کادر خود ارزش می دادند اما امروز دیده می شود که اهمیت کادر های سیستم های گذشته درجامعه افغانستان بار دیگر مانوس گشته اند.
انورالحق احدی رییس حزب افغان ملت و وزیر تجارت افغانستان در نشستی با من، با صراحت اعلام کرد که ما برای افغانهایی که در روسیه هستند در جهت سرمایه گذاری در کشور حق اولیت می دهیم.او همچنان گفت که کشور در حال انتظام امور مالیاتی است.بهتر است تجار با ارائه پیشنهادات شان در بهتر سازی این پروسه همکاری کنند.احدی همچنان علاوه کرده که به نظریات تجار توجه حتمی صورت می گیرد.
در ملاقات با آقای ایزد یار معاون اول سنای کشور روی بیکاری در افغانستان مفصلا صحبت شد وتبادل نظر صورت گرفت.بیکاری در حال حاضر درد مشترک مردم افغانستان است که هم سنای کشور را می آزار د وهم سایر مردم را و متاسفانه بخشی ار فساد مستولی بر جامعه افغانستان از همین نکته آب می خورد.اقای ایزد یار در ملاقات، گفت که تلاش خواهند کرد تا دولت افغانستان را معتقد گرداند که با دولت فدراتیف روسیه در زمینه کار دهی به عده ای از افغانها همکاری نماید.این طرح نیز طرح قابل ملاحظه ای در از بین بردن بیکاری درکشور می باشد که امیدواریم جانبین بر آن به توافق برسند.
آقای امیرزی سنگین سرپرست وزارت مخابرات و چندتن دیگر از وزرای محترم دولت اسلامی افغانستان نیز گفتنی های جالبی داشتند.رشد مخابرات و تکنالوژی در افغانستان به مثابه دست آوردی مشخص از نظر هیچ کس پنهان بوده نمی تواند.وآقای امیرزی سنگین به سهم گیری بیشتر تجار در این عرصه تاکید ورزید.
ملاقات های دسته جمعی و انفرادی با نماینده های محترم مردم در سنا و پارلمان، در مقطع های مختلف و گفتمان های متعددی، همه وهمه بر یک نکته می چرخیدند و آن این که ملت واحد افغانستان نباید بیش از این در آتش جنگ تحمیل شده بسوزد.وبی جهت نیز نیست که اهم اکنون در داخل پارلمان افغانستان گروپ پارلمانی به تعداد 120 نفر که وظیفه دارد طرح های مشخصی را ارائه دهد ایجاد شده است.این گروه بیش از یک صد وبیست تن وکیل است.امیدو ارهستیم این گروه در کارش موفق باشد و بتواند با ارائه طرح های ملی درجهت بهبود اوضاع نقش ایفا نماید.گرچه این گروه در اغازکار است و هر یک ماه رییس تبدیل میکند،اما امید واری برآن است که ریشه های آن تحکیم می یابند.
ملاقات با دو شورای مردمی برای من بسیار بسیار جالب و خاطره انگیز بود.اشتراک در محفل شورای قومی مردم اطراف کابل که خود نیز از ساکنان یکی از همین محلات هستم و سهم گیری در محفل شورای قومی ولایات شمالی،در این محافل گفتمان ها و صحبت های فراوانی صورت گرفت و خوشبختانه جوهر اصلی همه را تفاهم مردمی کشور و پشتیبانی از جهشی به سوی حرکت ملی و تاکید برتوجه به کادر متحصص تشکیل می داد.
از صحبت ها و ایرادات بزرگان این مناطق به خوبی در می یابی که سطح آگاهی مردم در حد عالی بالا رفته است ومردم با اعتقادات متنوع شان، وطن خود را دوست دارند و به خاطر آبادانی ان می اندیشند.
همچنان صحبت ها مصاحبه هایی درتلویزیون های ملی،آریانا،افغان،نگاه،شمشاد، داشتم که در چوکات برنامه های مستقیم وبعضا ثبتی تنظیم شده بودند.در این مصاحبه ها و نشست های مطبوعاتی اکثرا روی کارکرد های افغانها،زندگی و دشواری های آنان در فدراتیف روسیه بحث ها وتبادل نظر ها صورت گرفت که هم برای گرداننده گان وهم برای شنونده گان جالب بود.
افغاهها در فدراتیف روسیه در یک اتحاد و اتفاق و باهمی افغانی زندگی و کار میکنند و سخت علاقمند هستند که با پدید آمدن شرایط کار وزندگی در کشور به آغوش پر عطوفت آن بر گردند.
گفتنی است که طرح های ما در رابطه به مسایل کشور و برجسته ساختن مشترکات در جهش عمومی به خاطر حرکت ملی در کشور بعدا بدسترس دوستان وعلاقمندان قرار خواهد گرفت.