هدایت حبیب

 

وحدت حق مسلم صفوف است

وقتی که "آیه های یأس" را در سایت وحدت ستیزان خواندم به یأسم افزود؛ زیرا از عظیمی صاحب چنین انتظاری را نداشتم، که مانعان وحدت را در لفافه ای از بافتِ حمایت بپیچاند و آنانی را که تا این دم هم برای نجات کِشتی به گِل نشستۀ وحدت می رزمند، به تازیانۀ "فصل" وحدت، نام گرفته و بی ملاحظه بکوبید.

      عظیمی صاحب بزرگ وار! با ابراز پوزش از این جسارت خود، بایست بنویسم که از نوشتۀ "... یأس" شما، بوی سیالی هم مسلکی دوران حاکمیت، رفاقت بازی سازمانی، شخصی ومحلی بسیار قوی به مشام می رسد؛ به درایت رهبران پشت پرده و پیش پرده ــ که شما این کلمات با مصداق و با مسما را با کشیدن علامت سوالیه به تمسخر گرفته اید ــ آفرین می گویم، که شما را در آن کلاوه پيچانيدند، عاقبت بخیر!

      زیرا، از جاودان یاد ببرک کارمل و از جمع شدن اعضای پیشرو جامعه به دور او یادآور شده اید؛ اما از آنانی که او را از جامعه و رفقا دور ساختند، و در نتیجۀ عدم درایت، عقیده و کارآیی آنها شیرازۀ یگانگی حزب در همان زمان ازهم پاشید و سرانجام منجر به سقوط حاکميت و آواره شدن اعضای حزب و متحدين آن به پنج قارۀ جهان گرديد، که باگذشت سال ها هنوز هم همانها نمی گذارند، تا دو گروه بزرگ خانوادۀ ح. د. خ. ا بطور ارگانیک باهم بپیوندند، نه تنها نام نگرفته اید؛ بل به نحوی حمایت هم نموده اید.

      زیرای دوم، جناب عظیمی صاحب! چرا تجاهل عارفانه می نمایید؟ مگر شما نمی دانید که رهبری ذیصلاح "نهضت..." در اروپا قرار دارند؟ مگر شما نمی دانید، که رهبری پشت پرده فقط به این سبب که رییس حزب متحد ملی در رأس سازمان قرارنگیرد، مانع وحدت می شوند؛ مگر شما نشنیده اید که گفته اند: تا زمانی که رهبر حزب متحد ملی بطور کتبی سند ندهد، که در کنگره خود را کاندید نمی کند، کنگره تدویر نخواهد یافت. چرا در "آیه های یأس" مطالب فوق جا ندارد ؛ خاموشی و پرده پوشی در این راستا به معنای حمایت از پشت پرده نشینان و سیالی با هم مسلک گذشته نیست؟

                  زیرای سوم، رفیق بزرگ! شما خود نوشته اید، که از آغاز گفتمان در رابطه به وحدت تقریباً سه سال می گذرد؛ ولی چرا سبب به درازا کشیدن این پروسه را نه نگاشته اید؟ اگر خبر ندارید، چرا از رهبران ویا کمسیون انسجام جویا نشده اید؟ در حالی که هیأت رئیسه شورای عالی حزب متحد ملی نظر شان را در رابطه به عدم تدویر کنگره طی اعلامیه یی بیان داشته اند ؛ چرا نهضت فراگیر دیدگاه خويش را ابراز نمی نمایند؛ برخلاف، "مگس هر دوغ" رأس حزب متحد ملی را بنام مستعار، انشعابی می نامد و به سطح کوچه و بازار کلمات رکیک را درموردش بکار می برد؛ اما، در "آیه های یأس" از دیگران نام برده می شود، مگر از آن جناب! نه. شاید دلیل این امر باشد که آن سفله نیز از بگرامی است. آيا این امر خود دال برحمایت از جانبی و سیالی نیست؟ اگر نه چنین است، پس چرا در"آیه ها..."از اعلامیۀ حزب متحد ملی یادی نشده است؟ یا این که منتظر استید، تا اشخاص اعزامی رهبران پشت پرده که از مخالفان رأس حزب متحد ملی استند، بازگردند و مذمتهای به آدرس رهبری حزب متحد ملی بگویند ، سپس شما به استناد از حرفهای هیأت چهار نفری، آن اعلامیه و رهبری حزب متحد ملی را به بررسی بگیرید! یا شاید هم منتظر جلسۀ اخیر شورای اروپایی نهضت، بارهبری حزب متحد ملی در کشور هالند استید، که آنها در آن نشست چیز های بگویند و بعد با دست آویز از سخنان آنان، شما دست بکار شوید.

      بازهم زیرایی، رفیق عزیز! شما خوب میدانید که مسأله وحدت از همان آغاز گفتمان، مهر چالش را بر جبینش داشت ؛ چه همین که نیک خواهان، سخن وحدت را آغاز نمودند؛ بدخواهان، رفیق داوود رزمیار را در رأس شورای اروپایی و رفیق باقر فرین را در رأس شعبه تفاهم قرار دادند؛ درحالی که اين هردو مخالف وحدت بودند. در رابطه به رفیق اخیر همین قدر کفایت می کند، اگر خواسته باشید با مراجعه به "فاروم" سایت دگراندیش آریایی حرف های نا گفته را از سایرقلم دوستان مطالعه فرمایید. نابرده در تمام مدت مسئولیت خود، جهت شرکت به جلسات نهضت که بیشتر درهالند برگزار می شد، هیچ گاهی شرکت نکرد. پس چگونه تفاهم صورت می گرفت و وحدت با سایر سازمانها تأمین می گردید. رفیق رزمیار که وی را فقید ببرک کارمل "روباه" لقب داده بود، از این جهت مخالف است، که درميان صفوف سازمان جای ندارد، با تأمین شدن وحدت به هیچ مبدل می شود. زیرا او از جملۀ خوش خدمتان" تيم رهبری کنندۀ " پلنوم هجدهم است و صفوف هردو سازمان از مخالفان پلنوم مذکور؛ بنابرآن به سازمان ووحدت آن دلچسپی ندارد، فقط در جهت "تفرقه بینداز ورهبری کن" مصروف است. شاید بگویید که اگر او به سازمان جایی نمی داشت، چطور در رأس آن قرار گرفت؛  این مطلب را شما و همه می دانند که وی را به دسیسه یی ــ که اکنون جای بیانش نیست ــ بالای شانه های رفقا نصب نمودند، ورنه نزدیکترین رفیقش هم ازاو نفرت دارد. چون این شخص در گذشته ها  شخص دوم گروپک ناراضیان بود وشخص اول آن گروپ زادۀ بگرامی است و شاید رابطۀ محلی نیز داشتید و دارید. بنابرآن به پاس او، در رابطه به مخالفت رزمیار با وحدت نه تنها که سکوت می کنید ؛ بلکه با تخریب دیگران از او حمایت بعمل می آورید.

      زیرای اخیر، رفیق نهایت ارجمند! بدون تملق،  به شما ارادت خاص داشتم و هنوزهم دارم؛ ولی این امر به هیچ صورت مانع بیان نظر و موضعگيری اصولی حزبی وسياسی ام نمی گردد.

       درفرجام، جادارد تا با صراحت کامل اعلام بدارم، که وحدت حق مسلم ما صفوف است، حق هیچگاه داوطلبانه داده نشده و نمی شود ؛ بل حق گرفته می شود. پس ضرورت عدول نا پذير می دانم تا در راستای تأمین وحدت بايد صادقانه بکوشیم و مخالفان آن را درهرمقام و موقفی که قرار داشته باشند، افشا نمایم. حمایت از مخالفان وحدت و پرده پوشی از رفتار و کردار شان را، از طرف هرکس که صورت گیرد، جفای بزرگ به سپاهيان حزب، به نهضت عدالتخواه کشور و داعیۀ بی نوایان ميهنم، می دانم و با او نا سازگارم. امیدوارم که گفتمان دوستانه ورفیقانۀ من و شما ادامه یابد، تا همه موضوعات حلاجی گردد. شاید به رفقای مان در هردوسازمان و سایر سازمانهای جدا شده از پیکر ح. د. خ. ا مفید واقع گردد.

10 سپتمبر2011    

 


بالا
 
بازگشت