نگهبانان محافظه کار قدرت کاذب و معضله ای بنام صلح در کشور!

         نگاه دوگانه وتبعیض آلود به قربانیان و کشته شده گان فاجعه  !

 

بخاطر باید سپرد : بخشش هنگامی آسان می شود که بتوانیم دیگران را بشناسیم و به ضعف             

های خود مان و اینکه ما نیز امکان اشتباه کردن را داریم ، معترف باشیم  .   

 

محمدامین فروتن

رقابت میان نگهبانان محافظه کار، همچنان گروهی به ظاهر اپوزسیون در قدرت پوشالی و پوچ سیأ سی  حاکم در حالی ازیک ستیز اقتصادی به نزاع سیاسی ارتقأ یافت که یکی از بانیان تفکر محافظه کار و سنتی در جامعه افغانی بدست یک تروریست معلوم الحال اما مزد بگیری که ظاهرأ از آنسوی مرزهای میهن بنام " جهاد با مشرکان  و صلیبیان در افغانستان  !! " مأموریت یافته  بود به شهادت رسید. وازآن به بعد اِستراتیژیی برتری جویی مادی میان این دوهِرم قدرت کاذب به صورت یک کمیدیی تمام عیارسیاسی به مشاهده رسید. زیرا با شهادت زنده یاد استاد برهان الدین ربانی که در پهلوی زعامت ورهبریی تشکیلات سیاسی جمیعت اسلامی افغانستان یک دوره نسبتأ طولانی "مقام ! " ریا ست جمهوری را نیزاز آن خود ساخته  بود بار دیگر  با یک مصلحت اندیشی سیاسی و بر خاسته از منافع استیلاگران جهانی که در سرزمین افغانستان به شکار دشمنان  واقعی و یا هم مخالفین خود ساخته خویش مشغول اند به « ریا ست شورای عالی صلح افغانستان» که بیشتر یک مقام اعزازی بشمارمی آید منصوب و برگزیده شد. و با به شهادت رسیدن  استاد برهان الدین ربانی برای پُرساختن این دوخلای قدرت میان جانشینان و میراث داران اصلی وهمچنان مدعیان دروغین !! راه  شهید استاد برهان الدین مسابقه بینظیری براه اُفتاد . وسرانجام آنگاهی که آقای صلاح الدین ربانی  فرزند ارشد استاد برهان الدین ربانی برای یک دوره ای به ظاهر مؤقت و تا تعیین رهبر جمیعت اسلامی افغانستان از سوی بلند ترین نهاد تشکیلاتی جمیعت اسلامی یعنی کنگره ،  سرپرستی رهبریی جمیعت اسلامی افغانستان را بر عهده گرفت آب سرد و خُنکی را برآتش قدرت خواهی تمامی کسانی انداخت که درامتداد  تاریخ سیاسی و عقیدتی جمیعت اسلامی افغانستان  خود را شائیسته و مستحق مقام رهبریی جمیعت می دانستند و برای رسیدن به این مقام حتی ازهرنوع دسیسه ها و عوام فریبی ها با حضور و حیات  استاد برهان الدین ربانی دریغ نکرده بودند . اما آنچه که مایه تعجب و شگفتی بسیاری از تحلیل گران اوضاع جاری مملکت ما گردید  توانمندیی مدیریتی آقای صلاح الدین ربانی بوده که در ایام درد ناک عزا داری و مرگ پدر به نمائیش گذاشت . زیرا همه ما می دیدیم که چگونه برخی از تشنه گان قدرت و ماجراجوهای بی هد ف می خواستند به هر هزینه و قیمتی که باشد  شهادت استاد برهان الدین ربانی  را به مثابه « پیراهن عثمان(رض) » به بازار معامله بیاورند و از این پیراهن خونین به مثابه وثیقه مشروعیت کاذب دربرابر رقبای  سیاسی شان استفاده کنند ، چنین است که متأسفانه برخی حتی از سر صداقت و لابد به قصد حفظ اصا لت مجروح جمیعت اسلامی افغانستان به مثابه یکی از قدیمی ترین تشکیلات در جامعه عقب افغانی را که بسیاری از احزاب نامور سیاسی در فرهنگ معاصربویژه در جامعه ما  تبدیل به کود مافیایی  شده اند و هیچ تعریفی به جز « نجاست » محض ندارند ،  مگر آقای صلاح الدین ربانی به عنوان فرزند با وفای پدرش اجازه نداد تا لاشخواران و دلالان " سیأ " سی که مأموریت دارند تا درپناه اینگونه  هیاهو براه انداختن ها ی مصنوعی اراده های ناپاک و نفرت انگیز خویش را که نسبت به « صلح واقعی درجامعه افغانی » دارند پنهان کنند و باردیگر روح پدرش را که به لقأ الله پیوسته است آزاردهند . بنابر این وقتی میبینیم که مردی با این متانت  وصراحت  صمیمانه  و دراوج یک غم طاقت فرسأ  اینگونه  موضع گیری میکنند ما نیز موظفیم که اولأ با دو انگیزه جداگانه  یعنی « انتقاد » و « تضعیف » که جامعه شناسان آنرا گفتمان نقد  می نامند  با چنین فرآیند برخورد داشته باشیم . زیرا میدانیم و باور داریم که با گفتمان نقد سالم ، سازنده و دلسوزانه میتوان تمامی شهروندان اعم از زنان و مردان جامعه ما و هرجامعه دیگربشری را  بسوی آزادی ، استقلال و عدالت واقعی رهنمون و بسیج ساخت . از اینکه استاد برهان الدین ربانی یکی از مشهور ترین چهره ها و رجال  مسلمان روشن اندیش آن زمان  در فغانستان معاصربشمار میرفت و قبل از حوادث خونین سه دهه گذشته مقام و مؤقیعتی یافته بود که  یکی از مهمترین و مقتدر ترین چهره های نهضت اسلامی معاصر بشمار می رفت ، وی در آغاز به علت افکار نو و روح سازنده در میان اکثریت مسلمانان افغانستان بویژه نسل جوان و بالنده روشنفکران دینی افغانستان که از استبداد سلطنتی و اشرافیت حاکم رنج می بردند نفوذ و محبوبیتی کسب کرده بود وبرای بسیاری از جوانان و مصلحان مسلمان امید های را بر انگیخته بود ، از ضرورت ایجاد یک نهضت اصلاحی در عقاید مذهبی مسلمانان افغانستان که با خرافات بسیار آمیخته بود  سخن می گفت و جمود وعقب مانده گی بسیاری از روحانیون مسلمان مگر درباری که حرکت زمان را و عواقب استعمار بویژه استحمار را درک نه میکردند و به اجرأ و انجام یک سلسله تشریفات سطحی و تعظیم شعائر ظاهری و حفظ  سنت های پوسیده وشرک آلود دل خوش کرده بودند و از ایجاد کوچکترین تحؤل می هراسیدند در بوجود آوردن شرائطی نقش بازی کرد، که برای ترقی خواهان و اصلاح طلبان و مبارزان ضد استعمار و ضد استبداد که تشنه ء تحؤل و تحرکی بودند ظهور شهید استاد برهان الدین ربانی بسیار شورانگیز جلوه کند و بسیاری از مجاهدان و مصلحان مسلمان را بر گِرد خود جمع آورد و به بسیار زودی در چهره یک رهبر پر نفوذ و شخصیت مقتدر و موجه و مترقی علمی بویژه در حوزه دینی ظاهر شود و دراوج کشمکش های سیاسی و فکری پس از آنکه چنانچه شیوه ء را یج است کرویات خون این امید مردم  افغانستان نیز غرض تعیین گروه خون و شناسائی نقاط ضعیف  در وجود شهید استاد ربانی به آزمائیشگاه های معتبر استخباراتی دنیا بویژه شبکه های امنیتی منطقه که جریانات و حوادث کشور فقیر افغانستان را با شدت زیر نظر دارند  گسیل داشته شد .ودرنتیجه چنین آزمائیش مأموران و بسیاری ازمهره های استبداد و استعمار در چهره روشنفکران متدین ومسلمانان ارادتمند برگِرد آن شهید حلقه زدند و بنام کمک های مادی ومعنوی  به « جمیعت اسلامی افغانستان » ودر مجموع  سازمان ها ی جهادی و اسلامی  برصحنه سیاست آنروزگار حضور یافتند و تا اندازه ای آنها را تقویت و نیرو بخشیدند و سپس مأمورین شبکه های خطرناک استخباراتی بنام مشاور و استاد و متخصص فنی ، افسر و ملا و شیخ  به عملیه جهاد اصیل ملت افغانستان  با این نهاد ها ی  مجهزبر اندیشه های دینی که در جامعه افغانی  تازه به وجود آمده بود ند گِره محکمی زده شدند . و بسیاری از مجامع روشنفکری مبارزاتی به شمول رهبران طراز اول مردم هریکی متناسب  با تشخیص گروه خونی ی هریکی از آنها یکسره در اختیار استعمار قرار گرفتند .و سرانجام ، این روشنفکران اصیل وحتی  رهبران توده ها ی ستمدیده افغانستان گروه ، گروه و فوج ، فوج در قُلزومی از فتنه های ثروت اندوزان و غارتگران به شنا پرداختند که متأ سفانه به دلائیل بسیار و از همه مهمتر به علت نبود و فقدان مکانیزم پویا ی  تربیتی  که تمامی احادی از مردم را بدون هرگونه استثنأ اعم از « داعی  و مدعو »  یکسان تحت تربیت و پرورش قرار گیرند نخستین کسانی که بیش از هر کتله دیگری اسیب های فراوانی متحمل شدند و نتوانیستند مقام و جایگاه معنوی را که در میان توده های مظلومی از مردم  بدست آورده بودند در برابر امواج توفنده غرائز شهرت طلبی و قدرت خواهی   نگاه دارند ، همانا رهبران سیاسی و مرشدان معنوی جامعه  بوده اند . مطالعه آن ایام و این روزگار برای همه روشنفکران بویژه برای روشنفکران مسلمان بسیار آموزنده است تا باموزند که چگونه دربرابر توطئه  های هولناک استعمار بوقلمون صفت معاصر ، خود وجامعه اش را محافظت کنند . چنین است که بسیار بوده اند مردان محبوبی که دین و رسالت معنوی اش را به دنیا داده اند و مقام و مؤقعتی را که بنام خدا گرفته اند به خریداران فروخته اند . و به هرحال بسیار اند رجال مشهورتقوی و تقدس ، علم و دین ، آزادی و مردم که اندک ، اندک یا ناگهان به اراده ء آگاه خویش و یا دسیسه و اغوای پنهانکاران بویژه اطرافیان حریص و فرصت طلب ، راه شان را عوض کرده اند و قبله شانرا تغییر داده اند و " خدا حافظ مردم " گفته اند . کاملأ طبیعی است که شهید استاد برهان الدین ربانی  نیز نه میتواند از سرنوشت محتومی که در نظام جهل و جور ، که همچون دامی ویژه برای مبارزان راه آگاهی و آزادی است ، مستثنی باشد اما آنچه که سخت درد آور و غم انگیز است و شهید استاد برهان الدین ربانی باید به عنوان یک مبارز راه آزادی و استقلال  باید تقوای توام با بصیرت سیاسی و رهنمون کننده ای را به میراث می ماند و با چنین بصیرت منتقدانه باید ریشه ها را نشانه می گرفت که با هزاران دریغ و تأسف باز هم فقدان همان« میکانیزم پویای تربیتی » همه گیر و سرتاسری  وبسیاری از دلائیل دیگری موجب شدند که  شهید استاد برهان الدین  ربانی از مقام یک زعیم ملی و ضد استعماری به یک رهبر فرقوی تنزل کند . روی همین دلیل بود که آن شهید بزرگوار با همه توشه و توانی که داشت نتوانیست از آماج و هجوم غریزه های شهرت و قدرت در آمان باقی بماند و قداست زعامت یک سازمان آزادی بخش جامعه جهل زده افغانی  را پاسداری کنند . وبالاخیره میخواستم عرض کنم شهید  استاد برهان الدین  ربانی آنگاهی که  در غروب یک شامگاه  تاریک و غم انگیز آماج یک عمل ننگین تروریستی واقع گردید پیام های مشابهی از تسلیت وهمدردی  با یک سبک ویک هدف  از کنج وکنار عالم سرازیرشدند   و بسیاری از کسانی که برای چنین روزی لحظه شماری میکردند با القاب مبالغه آمیز و غیر قابل باور همچون « علامه ، فیلیسوف ، مصلح بزرگ ، مجاهد کبیر و رهبر جهاد و مقاؤمت .........» و دهها لقب دیگری که تنها آنرا در مخزنی از متملقان و مشربی از چاپلوسان میتوان یافت ، یاد وخاطره ای از شهید استاد برهان الدین ربانی را گرامی داشتند . اما با این نوع  برگزاری های   فرمائیشی و مبالغه آمیز داستان خاتمه نیافت و مسابقه ابراز ارادت به آن شهید بزرگوار آنگاه بصورت یک کمیدی مبدل گشت که آقای حامد کرزی " رئیس دولت جمهوری اسلامی افغانستان ! " با اطلاع از این خبر تکاندهنده  از سوی طراحان وگرداننده گان اصلی فاجعه و تراژیدی جنگ افغانستان  مأموریت یافت تا سفراش به نیویارک  مقر سازمان ملل متحد نیمه تمام بگذارد و بعد از اخذ هدایات مختصری راهی افغانستان گردید . وبرای مدتی سه روز تمام تعطیل رسمی اعلام نمود و اداره ای بنام وزارت اطلاعات وفرهنگ افغانستان نیز از تمامی تلویزیون ها ورادیو ها تقاضا نمود که در ایام سوگواری از پخش ونشرهرنوع  موسیقی بپرهیزند و باید روح ایام سوگواری را با جدیت رعایت کنند . ودر همین ایام سوگواری بود که باز هم سیلی از ارسال پیام های آنچنانی و مبالغه آمیز عنوانی آقای کرزی مواصلت میکرد ؛ اما هیچکسی ندانیست که چرا و برای  چه  هدفی از شهید استاد برهان الدین ربانی رئیس شورای صلح افغانستان  اینگونه بزرگداشت مبالغه آمیزی بعمل می آید ؟ اما حوادث به خاک سپاریی شهید استاد برهان الدین  ربانی برخی راز ها ی سر به مهر را هویدا ساخت و پرده از چهره  بسیاری از این دلقکان و متملقان سودجو بیرون اُفتاد و ثابت شد که برخی ها« مخالفت برای مخالفت» را چگونه برای التیام بیماری های روانی خویش مانند دارو مورد استفاده قرار میدهند ؟ و درد های مزمنی را که محصول عقده های روانی آنها اند با این روش التیام کاذبانه می بخشند . چه خوب گفته اند : کسانی که چاپلوسی ترا میکنند بر این باور اند که تو تفاؤت میان عشق واقعی و تملق را تشخیص نه می دهی به هوش و مدیریت تو بزرگترین اها نت ها را میکنند و تو تنها زمانی آنها را باور میکنی که احساس امنیت نه کنی .

        نگاه دوگانه وتبعیض آلود به قربانیان و کشته شده گان فاجعه  !

در ست از همان لحظاتی که نیروهای خارجی در کسوت ائتلاف جهانی ضد تروریزم در حالی مشغول شکار عالم و آدم است که با سپری شدن بیش از یک دهه نیز تعریف روشنی از ترور و تروریزم وجود ندارد ،و هیچکسی نه میداند که چه کسی وکدامین گروه و نهاد وتشکیلاتی را باید تروریست نامید !می پذیریم که  تروریزم نوعی از جنونی است که ازیک  جهان بینی کاذب و نگاه پارادُکسیال به هستی و جامعه و بالاخیره به فرهنگ و تمدن بشری نشأت میکند و مهمترین تکیه گاه ارزشهای  مادی در تاریخ به شما رمی آید . درست است که با فروریزیی برج های دو قلوی تجاری ایالات متحده امریکا برخی از حلقه های معلوم الحال شبه اسلامی سازمان جهنمی« القاعده »  مغائر با احکام روشن اسلامی که اسلام هرنوع دهشت افگنی و کشتار انسان ها را مذموم میشمارد ، مسؤلیت آن حادثه غم انگیز را بر عهده گرفت اما عملکرد های ده ساله جامعه جهانی در افغانستان این حقیقت را به اثبات رساند که بنا بر هر دلیلی که باشد این ایتلاف جهانی به اندکترین تعهدات انسانی وبشری  پا یبند نیستند  . و جامعه جهانی که بر دوش صد ها نهاد و سازمان با نام های گوناگون و جذاب مانند « حقوق بشر ، نهاد های جامعه مدنی ، صلح و دموکراسی و .......الاخیر » جسد بوی ناک دموکراسی لبرال و حقوق بشر را حمل میکند با دریغ ودرد که با گذشت هر روزی و با استخدام هزاران مشاور و کارشناس و تحلیل گرودلال  و توجیه گر و هزینه کردن هزاران میلیارد دالر هیچگاه به نتائج مطلوبی نخواهند رسید .میگویند" با مگس کُش مگس را از پیشانی دوستان تان دور نه کنید" مگر ما برخلاف این اندرز متعالی میبینیم و حس می کنیم که ائتلاف  جهانی ضد تروریزم با تظاهر بر دوستی با افغانان با توپ و تانک و پیشرفته ترین وسائل وابزار جنگی یکجا با تروریست ها یا همان « مگس ها » ی مزاحم و کُشنده ، کودکان و پیرمردان و پیر زنان ما را نیز به هلاکت میرسانند ؛ و نه تنها کودکان و پیرمردان  ما را به خاک و خون می کشانند بلکه در بسیاری موارد و با شواهد موثقی که گاه گاهی به نشر میرسند سلاح و ابزار جنگی در اختیار همان آدم کشان و تروریست های معلوم الحالی قرار داده میشوند  وبه قولی گاهی ما را به جنگی میبرند که سلاح ومهمات آن از یک زراد خانه است !  اما آنگاهی که فهمیدیم در جنگ علیه کسانی که آنها را می شناسیم  و از یک تبار وقبیله بشمار می آیم کشته می شویم و غارت میگردیم هیچکسی و نهاد حقیقی وحقوقی تسلی مان نه می دهند و از ما دلجوئی نه میکنند ! اما با دریغ وتأسف فراوان که هرگاه لشکریانی  به عزم شکارتروریستها بر مزارع متروک  و خانه های گلین مان حمله میکنند و فرزندان و دلبندان ما را به خاک وخون کشانند آنگاه میدانیم که  کشته شده گان و مجروحان ما به نزد نظامیان سرمایه دار و پادو های بومی آنها چقدر ارزشی دارند ؟ زیرا بلا وقفه کمیسیون باصلاحیتی از سوی مقام " ریأ " ست جمهوری اسلامی افغانستان ! تعیین شده وبا هزینه های گزاف " دالری"  و اضافه تر از آنچه که به قربانیان چنین  حوادث خونین  اعطأ میگردد دلجوئی بعمل می آید  .! مسخره  ترین و در عین حال ترا ژدیک ترین گزارشی که از منابع موثقی بدست آورده ام آنجا و آنگاه است که برخی از کسانی که در مراکزو نهاد های  دلجوئی از قربانیان چنین  حوادث مشغول کار ومعامله گری اند اگر بصورت تصادف  کسی از همراهی و عضویت در هئیتی که غرض دلجویی و رساندن پیام آقای کرزی به مردمی که در نتیجه عملیات سربازان اسیب دیده اند نتواند حضور پیدا کند ، از آنجائیکه این خود بزرگترین منبع در آمد مالی  بحساب می آید  وی یعنی کارمندی که از اشتراک در هیأ ت باز مانده است به مرتبه دیگری به انتظار گذشته میشود و در نوبت بعدی هیأ ت را همراهی خواهد کرد . و جالب آن است که  خون بهای یک شهروند  افغانی که به اثر شلیک گلوله های سربازان خارجی به شهاد ت میرسند مبلغ یکصد هزار افغانی و کسانی که در نتیجه چنین عملیات جراحت برمیدارند مبلغ پنجاه هزار افغانی محاسبه گردیده است . و کمیسیون لشکرگونه ا ی که غرض انتقال  این وجوه نقدی و ابرازچنین دلجویی های مکارانه ازسوی آقای کرزی وریاست  ادارهء امورریاست جمهوری  گماشته میشود اقلأ پنجاه هزار دالربرآورد شده  است  . در چنین هنگامه ای است که باید سران  نظام سرمایه داریی مافیائی و پادوهای بومی شانرا مخاطب قرار داد وگفت : که وقتی انگیزه و نیتی که  یک فرآیند اجتماعی و سیاسی برآن نهاده میشود محض « لله !!» برمادیت و معادله  « نصف لی ونصف لک » استوارباشد و تمامی استعداد های یک جامعه و نسل پرخاشگر معاصر  با داشتن فرهنگ  تاریخی و باستانی  اش ملعبه ء منافع مادی گردد ، نباید برای ساختار یک کشور آزاد و مستقل که انسان باشنده آن بدون هرگونه تبعیض ، قومی ، مذهبی ، نژادی و غیره مظاهری از شرک ونفاق با فکرواندیشه آزاد خودی امید وار بود زیرا هرگز تمامی حقیقت نه میتواند در انحصار فرد یا گروهی خاصی باشد که دوری و جدائی افراد و گروه های برخاسته از بطن جامعه ما و هر جامعه دیگری از یکدیگر موجب محرومیت هریکی از آنها از نظرات و اندیشه های دیگری ، تجربیات وجنبه های تکامل بخش اندیشه های او خواهد بود . زیرا وقتی کسی از دیگران دور میشود بی آنکه متوجه شود در هر قدم دری را بروی خویش می بندد و به همان میزان از درک حقیقت محروم می ماند بنأ به قول دانشمندی باید اندیشه ها را به برخورد رویاروئی کشاند یا « اضربوابعض الرأی علی بعض الرأی حتی یتولد منهما  الصلاح»   یار زنده صحبت باقی   16 اکتوبر 2011

 

 


بالا
 
بازگشت