فراعنه ها چگونه سقوط میکنند ؟
لژیون اسلامی درخدمت قذافی وجنگجویان القاعده دراختیاراُسامه بن لادن !
آنچه را که در این قسمت مرور خواهید کرد :
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
۱ : اشترکات استرتیژیک میان تشیع صفوی و هواداران ګفتمان طالبانی
۲ : هسته گذاریی نخستین پیوند سازمان تروریستی القاعده با تشیع امام زمانی در بوسنیا هرزگوین
قسمت پنجم و آخیر :
محمدامین فروتن
همان گونه که در بخش های دیگری نیزاشاره گردید ه است انگیزه اصلی نگاشتن این نوشتاربیداریی جدید نهضت استقلال طلبانه و ضد استبدادی در شمال افریقا و سرتاسر خاورمیانه است که نخستین جرقه های آن توسط یک مرد افغان تباری یعنی سید جمال الدین که به افغانی شهرت داشت وشعار اش بازگشت همه مسلمانان به قرآن این کلام معتبر خداوند بود افروخته شده است . کاملأ طبیعی است که چنین ریشه های اعتقادی و مالامال از ایثار و معنویت به تنهائی و گاهی به طور مجموعی بویژه در شرائط و اوضاع خاص محرک نیرومند مانند انگیزه های « آزادی طلبانه و عدالت خواهانه ای » باشند که با کوچکترین جرقه ای میتواند زمینه های یک اعتراض و قیام سراسری را فراهم آورد . اما نباید از یاد برد که وقتی بنای یک جامعه بر « رفاه طلبی » و « ارزشهای مادی » قرار گرفته باشد خصلت های روانی نظام «بورژوازی» و « سرمایه داریی غارتگر مافیائی » نه از درب بلکه از راه پنجره داخل خانه وکشور میشوند . همین اکنون در کشور ما فغانستان مگر وضعیت عمومی مردم و جامعه غیر از این است ؟ که همه زمامداران مستعجل و نیمه مستعجل افغانستان تنه ء مجروح تمدن ، اخلاق و فرهنگ باستانی ما را در زیردندانه های چرخ خونین و مافیائی منافع شخصی خویش گرفته اند و آنرا بی رحمانه خُرد و خمیر میکنند .اکنون نیز مانند چندین بخشی که قبلأ ریشه ها و زمینه های نهضت بزرگی که در سرتاسر خاورمیانه و کشور های عربی را به حرکت در آورده است ، همان بحث را یعنی کشورهای خلیج فارس و خاورمیانه رابه مثابه چهارمین حوزه تشکیلاتی سازمان تروریستی القاعده مورد مطالعه خویش قرارمیدهیم . ازاینکه هرگونه تحلیل از سوی کارشناسان و تحلیل گران مارا به قضاوت درباره ریشه های تاریخی نهضت های آزادی خواهانه و عدالت طلبانه ی آخیری که سرتاسر خاورمیانه و کشور های عربی را از تونس تا الجزائر و لیبی و مراکش فراگرفته است متوصل میسازند و اکثریتی از نهضت های کنونی ریشه در تاریخ مبارزاتی توده های مسلمان آن سرزمین ها داشته است بنأ ناگزیریم بیش و پیش از همه ریشه ها و مایه های فکری بزرگترین نهضت تأثیر گذار بر سرنوشت توده های مردم آن سرزمین یعنی « جنبش اخوان المسلمین مصر » را مرور میکردیم چنانچه در قسمت های قبلی به اندازه لازم و مختصر به آن اشاره گردید . اما گروه و تیم رهبری کننده سازمان فرا منطقوی وجهانی تروریستی که بنام القاعده مسمی گشته است غرض آسانی کار تشکیلاتی ضمن تقسیم حوزه های کاری خویش به چندین مرکز « حوزه خلیج فارس و خاورمیانه » را که شامل کشورهای عربستان ، یمن ، کویت ، عراق ، اردن ، ترکیه ، لبنان ، ایران ، الجزائر وبرخی کشورهای دیگری از خاورمیانه میشوند نخست به فردی بنام " عبدالرحیم الناشری " که تابعیت کشور یمن را داشت وپس از بازداشت وی در امارات متحده عربی که از سوی سازمان اطلا عاتی مرکزی امریکا (C.I.A (به اتهام حمله بر یک ناؤ امریکایی بازداشت وتوسط یک دادگاه یمن به مرگ محکوم گردید واگذارشد ، وپس ازمرگ آقای الناشری رهبریی این تشکیلات به « سالم طالب سنان الحارثی » که به ابوعلی شهرت داشت سپرده شد که وی نیز درماه نومبر ۲۰۰۳ میلادی با موشک هواپیمای بدون سرنشین به قتل رسید وشخص دیگری که ازولایت «ابین» جمهوری عربی یمن بنام « محمد حمدی الاهدل » که تابعیت یمنی داشت به رهبریی این بخشی از تشکیلات گماشته شد ، درحالیکه از سرنوشت محمد حمدی الا هدل هیچگونه گزارشی به نشر نرسید ، شخص دیگری مراکشی تبار به نام « عبدالکریم المجاطی » جایگزین محمد حمدی الاهدل گردید در بارهء عبدالکریم المجاطی که گفته میشود در کشور بلژیک اقامت داشت و در کار تنظیم پروژه قتل فرمانده ارشد جبهه مقاؤمت در برابر رژیم طالبان احمدشاه مسعود نقشی بارزی را ایفا نموده بود به این مأموریت برگزیده شد و تا دیر زمانی « شبکه سامان دهی ورهبریی داؤطلبان کشورهای اروپائی » را رهبری میکرد . همچنان حوزه ای که المجاطی فرماندهی آنرا رهبری میکرد با داشتن سه لوای نظامی یکی از بزرگترین واحد های عملیاتی بشمار میرود که تمامی منطقه خلیج فارس را دربرمیگیرد و برای آسانی کار بر پنج واحد جداگانه ء عملیاتی و نظامی تقسیم گردیده است .«انصار القاعده در جزیره العرب » گروهی است که بر تشکیلات القاعده در عربستان اطلاق میگردد و زیر رهبریی شخصی بنام « یوسف العبییری » که در سال ۲۰۰۲ میلادی در یک نبرد رویاروی به قتل رسید فعالیت میکرد و پس از مرگ وی « عبدالعزیز عیسی المقرن » که به « ابو هاجر » شهرت داشت به حیث فرمانده این گروه تعیین گردید و پس از کشتن ابوهاجر شخص قسی القلبی بنام سعود بن حمود العتیبی رهبر انصار القاعده شد که بسیاری عملیات انتحاری از سوی القاعده حین زعامت العتیبی رهبری گردید و سرانجام توسط نیروهای عربستان به قتل رسید دومین گروه وابسته به تشکیلات القاعده " سازمان سلفیون کویت "برهبریی « خالد بن عیسی السلطان » که دارای مواضع افراطی نسبت به بسیاری از مسائل مذهبی و شرعی بحساب می آیند حتی همین سلفی ها ی کویت که شاخه فعال سازمان جهانی القاعده محسوب میشود مخالف هر نوع حضور زنان در فعالیتهای عمومی می باشند به طوری که در اجلاس مردمی با حضور نیروهای فعال در خلیج فارس که به منظور اتخاذ یک موضع واحد در برابر سازش اعراب با اسرائیل در سال ۲۰۰۰ میلادی در کویت برگزار گردیده بود به دلیل حضور زنان اعضای این گروه تندرو مذهبی در این اجلاس شرکت نکردند. اینان در بیانه ای با واکنش شدید نسبت به فرمان امیر کویت، اعطای حقوق سیاسی به زنان را خطرناک و موجب ایجاد فساد در جامعه کویت خواندند.سومین گروهی که از شاخه های نظامی سازمان القاعده محسوب می شود هما نا گروهی بنام « ارتش عدن ، ابین » است که نه تنها در راستای اهداف استراتیژیک القاعده عمل میکنند و بسیاری از بی گناهان یمنی و نسل جوان عرب را بی رحمانه به هلاکت می رسانند ؛ بلکه بصورت دراماتیک در بسیاری زمینه ها به عنوان بریگارد ها ی مطمئن رژیم عبدالله صالح دیکتاتور یمن عمل میکنند ، چنانچه گزارشهای موثقی حکایت از این دارد که برخی از مخالفین رژیم علی عبدالله صالح که درعین مخالفت با رژیم حاکم یمن با افکار و جهان بینی گروه های که مجهز بر گفتمان بنیادگرای دینی نیز چندان میانه خوبی نداشتند با استشاره مأموران امنیتی یمن نابود و تارومار گردیده اند ، که بدون هرگونه تردید در اجرای چنین عملیات و ترور های خونین همدستی و نقش گروه های بنام « ارتش عدن ، ابین » و« انصارالقاعده » برهبریی « محمد ابوغیث »که به عنوان بریگارد های نظامی سازمان تروریستی القاعده معروف بوده اند از هیچکسی پوشیده نیست . قابل یاد آوری است که گروه « انصار القاعده »که برهبریی محمد ابو غیث از بطن سازمان القاعده بیرون آمده است بیشتردر راستای انتقال افکار بنیاد گرایانه مذهبی و انجام عملیات نظامی در عراق یکجا با برخی گروه های مانند جماعت « توحید و جهاد » برهبریی « ابومصعب الزرقاوی » وهمچنان « جنبش انصار الاسلام » که به رهبریی ای،ماموستا "نجم الدین فرج" ملقب به ماموستا "فاتح کریکار" " از علمای برجسته کردستان و موسس جنبش انصار الاسلام فعالیت میکنند به تلاشهای مستمری می پرداخت . ماموستا فاتح کریکار مؤسس و رهبر انصار الاسلام که قسمتی از عمرش را در پاکستان و در نزدیکی با سازمان های امنیتی بویژه سازمان استخبارات نظامی آنکشوریعنی I.S.I سپری نموده است وآقای کریکارحین انجام یک مأموریت استخباراتی در سال ۲۰۰۱ از سوی مقامات امنیتی جمهوری اسلامی ایران ظاهرأ بنام دادگاه لاهه مگر طی یک معاهده امضأ نا شده امنیتی تسلیم کشور شاهی هالند وسپس راهی کشور ناروی شد . و پس از تشکیل یک دادگاه فرمائیشی در ناروی که به اتهام قتل چندین تن از شخصیت های سیاسی در عراق و بنیانگذاریی سازمان تروریستی بنام انصارالاسلام که چنانچه متذکر گردیدیم که از شاخه های مهم نظامی القاعده در کردستان عراق به شما میرود بازداشت و سرانجام بصورت دراماتیک با برأت از تمامی اتهامات وارده از بند آزاد گردید . در راستای تحقق برنامه های تشکیلاتی برای کشورهای مانند ترکیه ، اردن و لبنان گروه های ذیل تشکیل گردید . نخستین جنبشی که میتوان گفت با تمامی پیمان های سازمان جهانی تروریستی القاعده التزام عملی دارد همانا « جماعت توحید و جهاد » است که در سال ۱۹۹۰ میلادی توسط یک شخص اردنی تباری به اسم « ابومصعب الزرقاوی » بنیان گذشته شد ، وی که مخالف حضور نیروهای غربی بویژه نیروهای ایالات متحده امریکا در سرزمین های اسلامی بود لهذا برای تحقق این هدف در اواخر سال ۲۰۰۴ او به اسامه بن لادن و سازمان تروریستی القاعده پیوست و از این پس جماعت توحید و جهاد ، « القاعده عراق » نامیده شد و زرقاوی توسط القاعده ملقب به «امیر القاعده در کشور بینالنهرین» گردید ، همچنان گروه دومی که به عنوان شاخه فکری و نظامی القاعده یاد میشد گروه انصار الاسلام تحت رهبریی ماموستا "نجم الدین فرج" ملقب به ماموستا "فاتح کریکار" " از علمای برجسته کردستان و موسس جنبش انصار الاسلام بود که قبلأ درمورد وی مختصرأ یاد آوری بعمل آمده است . سومین گروهی که از بازوهای مهم واصلی « القاعده » محسوب میشود همانا « ارتش انصار السنه عراق » است که با تفکرات و اندیشه های افراطی و دست داشتن در بسیاری از حوادث تروریستی درجهان شهره خاص وعام گشته است ، رهبری گروه انصار السنه را ابوعبدالله الحسن بن محمود برعهده دارد. آقای حسن بن محمود رهبراین گروه تروریستی مدعی است که رهبری ۱۲۰۰۰ مهاجم مسلح در ۱۶ کندک تروریستی در عراق را برعهده دارد . نه میخواهم ذهن عزیزان خواننده این یادداشت را به آنعده اطلاعاتی که راجع به نوع سازماندهی و تشکیلات سازمان تروریستی القاعده بویژه پس از حادثه دلخراش یازدهم سپتمبر بصورت مستمر در مطبوعات افغانستان ، منطقه و جهان انتشار یافته است هرچند تکرار احسن بوده باشد مشغول سازم زیرا ما و تمامی جهانیان هرروز و هر ساعتی و هر لحظه ای شاهد انجام هزاران جنایت" تروریزه شده "آدم کُشانی هستیم که بنام دین مقدس اسلام از یکطرف ، وازسوی دیگر بنام « آزادی و دموکراسی که همان بازارشبه آزاد سرمایه داریی لبرال » است در کنج ، کنجی از جهان اسلام بویژه در کشور ما افغانستان انجام میدهند . جای تعجب آنجا و آنگاه است که نیروهای که در ماسک دین مقدس اسلام به دورازچهره حقیقی اسلام خون ریزی درراه اهداف مادی و غارتگرانه خویش را مباح و حتی درراه تحقق سیستم دلخواه شان یعنی « خلافت اسلامی در زمین خدا » وجیبه الهی می شمارند ، چنانچه قرئت حاکم برسازمان القاعده مغائر با روح حقیقی دین مقدس اسلام به نوعی تقدیس بخشیدن به جنایت و آدم کشی است زیرا هیچ متنی و آیه ای و سندی و مدرکی وجود ندارد که این گونه اظهارات برخی از ارشدترین رهبران القاعده را توجیه سازند . که به اعتقاد آنها « هرگونه قتل و خونریزی به شمول دزدی ، تجاوز ، قتل و کشتارو سربریدن بی رحمانه کودکان و زنان !! هرچند خشن و بی رحمانه باشد در صورت همسوئی با هدف نهائی القاعده یعنی " اخراج اشغالگران صلیبی و سرنگونی نوکرانشان و «تأسیس امارت اسلامی!» " مجاز و شرعی " است سخت شگفت انگیزودرعین حال مسخره آمیز است که همین گفتمان خشونت پرور در اظهارات و خطبه های سائر همکاران دیگر اندیش القاعده یعنی پیروان مذهب تشیع صفوی و درباری به مشاهده میرسند لهذا همین وجوهات مشترک سبب میگردد که پیروان هر دوگفتمان به ظاهر مذهبی را یعنی قرئت متحجرانه ای که در ادبیات معاصر دینی بنام گفتمان طالبانی شهرت یافته است ، وبخش دیگری از کتله های مردم که خویش را پیروان « ولایت فقیه ازجنس مطلقه » میشمارند وبه باوربرخی ازمعتبرترین مراجع دینی ومذهبی آنها حفظ ونگهداریی نظامی که براساس اصل به قول آنها زرین «ولایت مطلقه فقیه » استوار باشد از اهم واجبات یک مسلمان تلقی میگردد،ازچنین فتواهای هردوجناح که یکی برای رسیدن به قدرت یعنی تحکیم«امارت اسلامی »در جهان و دیگری بخاطر استمرار سلطه و غارت ستمدیده گان و بینوایان که بنام « ولایت مطلقه فقیه » فتوای شرعی صادر میکنند ، بخوبی و با وضاحت معلوم میگردد که هر دو قرئت در مخالفت و مغائرت صریح با متون والای دین مبین اسلام قرار دارند . زیرا در هیچ جائی ازقرآن پاک و در هیچ مقطعی از زندگی پیامبر اکرم (ص) تمسک و توصل به این چنین فتوی های به مشاهده نه میرسند ، چه کسی میتواند از این حقیقت روشن انکار کند که بخشی از سپاه پاسداران که زیر نظر مستقیم آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران فعالیت دارند مقادیر مهم وزیادی ازسلاح ها و مهمات را با معیت چندین صد نفراز اعضای سپاه پاسداران به بوسنی فرستادند . ونخستین تجربه همکاری مشترک میان بسیاری از مجاهدین افغان که به اساس یک قرار داد استخبارتی مشترک سپاه پاسدارن ایران ، سازمان استخبارات نظامی پاکستان ، به جنگ آذربایجان با آرمنستان فرستاده شده بودند در به اعزام نمودن همین نیروها از آذربایجان به بوسنی مورد آزمائیش قرار گرفت . چنانچه گزارشهای موثقی وجود دارند که صد ها جوانی از « انصار حزب الله ایران »به فتوای روحانی متحجر و فاجعه آفرین جمهوری اسلامی یعنی آیت الله جنتی که بیشتر به عنوان پدر خوانده « انصار حزب الله ایران » و دیگر گروه های فشار خوانده میشود مبتکر اعزام نیروهای نظامی و تبلیغاتی به بوسنی گردید و خود نیز گاه گاهی به آن دیار سفر انجام میداد ، در حالیکه هیچ مقام رسمی در جمهوری اسلامی ایران تا دیر گاهی پیرامون این نقش جمهوری اسلامی ایران در بوسنی و حتی آذربایجان سخن نگفته است . مگر این نوع گزارشها ی استخباراتی که همیشه پنهان میمانند گاه گاهی به مقتضای منافع اطلاعاتی سائر همکاران و شرکای جنگی شان بصورت منظم از طریق مطبوعات بین المللی پخش میگردید و به بیرون درز میکرد . اسناد وشواهد نشان میدهند که این پروژه و اعزام نیروهای سپاه پاسداران بویژه فرقه های معروف قدس ، سپاه محمد و سپاه بدر ، همچنان بخشی از لشکر طیبه و رضاکارانی در مجاهدین افغان به نمائنده گی از خود و سازمان اطلاعات ارتش پاکستان تا زمانی ادامه یافت که حاکمیت بوسنی بصورت کامل در اختیار کشور های اشغالگر در بالکان قرار گرفت ، و جمهوری مسلمان نشین یوگوسلاوی سابق بصورت کامل در اختیار حاکمیت کشور های غربی قرار گرفت تمامی اعزام شده گان جمهوری اسلامی ایران را یا ازبوسنی خارج کردند و یاهم با سازمان جهانی و بنیاد گرای « القاعده » پیوند زده شدند تا بعدأ و در حوادث دیگری به خدمت گرفته شوند . چنانچه آقای میشیل شودوفسکی مؤرخ شهیر واستاددانشگاه کانادا دراثرمعروف اش بنام War and globalization the truth behand September 11 یا « جنگ و جهانی شدن » مینویسد که در طول دهه ۹۰ شبکه های استخباراتی غربی بویژه سازمان استخباراتی امریکا C.I.A و سازمان های اطلاعاتی انگلیس توسط سرویس اطلاعات نظامی پاکستان به ارتش مسلمان بوسنی هزاران داؤطلب جنگجو تحویل میداد و در سی و یکم اکتبر ۱۹۹۴ سرویس خبری دفاعی بین المللی لندن گزارش دادند که سازمان های استخباراتی غربی به مسلمانان بوسنی ساخت چین ، کوریای شمالی و ساخت ایران تحویل می دادند . به اساس همین گزارش ایران با اطلاع و نظارت دولت امریکا و برخی کشورهای دیگرغربی مقادیر مهمی راکت و تجهیزات نظامی تحویل ارتش مسلمان بوسنی قرار میداد همچنان همین گزارش حاکی است که در همین دوران یعنی در سپتامبر و اکتوبر ۱۹۹۴تعداد قابل ملاحظه ای از مجاهدین افغان بصورت مخفیانه به منطقه پلوس در کرواسی منتقل و از آنجا با گذرنامه های جعلی جهت خدمت در ارتش مسلمان بوسنی به شهر های کوپرز و بانجالو اعزام شدند و تا پایان سال ۱۹۹۴ این نیروها به پیروزی های قابل توجهی دست یافتند .برای اینکه هم فرصت کافی ولازم جهت بررسی واثبات این حقیقت بزرگی که نهضت های کنونی در سراسر خاورمیانه نهضت های مردمی و خارج از تشکیلات تاریخی ، سیاسی ، قومی و مذهبی بحساب می آیند که برای ختم استبداد و نا برابری و سقوط فراعنه های حاکم بر سرنوشت اعراب و سائر اقوام و نژاد های ساکن در سرزمین های خاورمیانه به خروش آمده اند و هم بحث مان به درازای بیش از این نکشند در حوزه ریشه های تاریخی این نهضت همه گیر اجتماعی و سیاسی به همین مقدار اکتفا میکنیم و تفصیل آنرا به یک فرصت دیگری موکول می گردد ، برای اثبات این واقیعت روشن کافی است تابه واکنش سریع نهضت اخوان المسلمین مصر که در بخش انگلیسی زبان صفحه انترنیتی خویش در برابر اظهارات خطیبان و امامان مساجد بویژه رهبر و ولی فقیه جمهوری اسلامی ایران آیت الله خامنه ای که خود آثار زنده یاد سید قطب یکی از رهبران معروف اخوان المسلمین مصر را به زبان فارسی برگردانده است و حرکت های معاصر در خاورمیانه را از جنس انقلاب اسلامی و تداوم نهضت ضد سلطنتی سال ۱۳۵۷ در ایران خوانده بود تصریح کرد که حرکت بزرگ مصر را یک حرکت توده ای و مردمی است که دارای گرائیشات گوناگون فکری و مذهبی اند و هیچگاه مختص به مسلمانان نیست و انقلاب اسلامی نبوده است . و مصر متعلق به همه مسلمانان ، مسیحیان و همه فرقه ها و گروها است .
لوژیون اسلامی به مثابه بریگا رد های قتل و غارت دراختیار معمر قذافی .
قبل ازاینکه به موضوع پیدائیش وچگونگی استفاده ازلشکررضأ کاران ایدیولوژیک یاهمان« لژیون اسلامی»توسط معمر القذافی که دست کم پنج دهه زمام امور کشور نفت خیز لیبی را در دست دارد به بررسی بگیریم ، مکث کوتاهی نیز به کتاب سبز یا همان مانیفیست دیکتاتوریی خانواده قذافی باندازیم کتاب سبز نوشته دگروال قذافی در سه فصل عمده سياسي، اقتصادي و اجتماعي است که فصل آخیر این کتاب با خون درحال نگرش میباشد .معمر القذافی «كتاب سبز» خود را در سال ۱۹۷۵ پس از كودتاي نظامي عليه ادريس سنوسي پادشاه وقت ليبي نوشت و به نظر بسياري وي كه همچون «جمال عبدالناصر» رهبر «افسران آزاد» ليبي بود كتاب خود را با الهام از كتاب «فلسفه انقلاب» عبدالناصر به رشته تحرير درآورده است وی در اين كتاب افكارش را درباره نظامهاي موجود و تجارب انساني همچون سوسياليزم، ليبراليسم و دمكراسي را بيان ميكند و سالانه هزاران نسخه از آن توسط مركزي به نام «مركز جهاني پژوهشي و مطالعاتي كتاب سبز» به صورت مجاني منتشر و حتي در كشورهاي عربي توزيع ميشود قذافي در فصل اول «كتاب سبز» كه شامل بررسي مشكلات سياسي و قدرت در جامعه است، بر این باور است که مجلس نمايندگان نوعي فريب براي جامعه است و اين خلاف دمكراسي است و حزب يك نوع ديكتاتوري معاصر است !! همچنان فصل دوم مشكلات تاريخي اقتصاد از منظر معمر قذافي است كه وي مشكل اساسي را رابطه بين كاگر و كارفرما ميداند.وي در اين بخش به مباحثي از قبيل توليد، آزادي كار، مسكن، معاش، وسيله حمل و نقل، زمين و خادمان منازل ميپردازد و در بخش وسيله حمل و نقل ميگويد: وسيله حمل و نقل براي فرد و خانواده ضروري است و هيچ كس حق ندارد براي اجاره دادن اين وسايل صاحب آن باشد قذافي در فصل سوم نيز به مباحث اجتماعي در جامعه ليبي ميپردازد و نظرات خود درباره خانواده، مادر، كودك، زن و فرهنگ و هنر را بيان ميكند.وي در جلد سوم كتاب خود نوشته است:
«جايگاه زنان خانه است چراكه فعاليت آنان در جايگاه مردان موجب از بين رفتن زنانگي و زيبايي آنان ميشود» و اين در حالي است كه قذافي لوای بزرگی از زنان را براي حفاظت خود تعيين و انتخاب كرده است !! هرچند اين كتاب، كتابي جدي و نه طنز است اما بسياري از جملات اين كتاب واقعا خندهدارآور و مضهک است، چنانچه آقای قذافی در قسمتی از این کتاب به عنوان یک کشف بزرگ و فلسفی مینویسد که جامعه تنها از مردان تشکیل نشده است چنانچه تنها از زنان نیز بوجود نیامده است و این جامعه شامل مردان وزنان است .آقای قذافی در کتاب سبز خود همه نظام های سیاسی موجود در جهان را دیکتاتوری می خواند و در قسمتی از این کتاب پارلمان ها یا مجالس شوری را ستون دیکتاتوری می شمارد که از مردم به دروغ نمائنده گی می کنند ، همچنان به باور قذافی حزب نمادی از یک دیکتاتوری است و آنرا مسبب حکومت اقلیت بر اکثریت محسوب می کند و به باور وی حزب سمبول زشتی از یک دموکراسی تقلبی است که نظام حزبی دموکراسی در جامعه را ساقط میکند . به باور قذافی چون قانون اساسی ساخته دست بشر است و برای تأمین منافع انسانها بوجود می آید و طبعأ که با سرشت انسان تطابق ندارد لهذا از نظر آقای قذافی تنها قوانین دینی و الهی است که مؤجبات رفاه بشر را فراهم میکند ، البته آقای قذافی هیچگاه نگفته است که قوانین دینی برمبنای کدامین برداشت از دین ، چگونه و کدام دین ؟ مگر درعین حال این کتاب بسیار کوچک که در طول مدت چندین دهه در کشور لیبی بصورت جدی و تقد یسی پیاده شده است و با تأسف فراوان به روشنی میبینیم که همین مانیفیست دیکتاتوری قذافی یا همان جزوه توجیه تیوریک مذهبی آقای قذافی نیز نتوانیست به پرسش های حیاتی انسان پرخاشگر امروزی که در خاورمیانه پرچم عدالت خواهی را در برابر هرقماشی از دیکتاتورها برافراشته است ، پاسخ های قانع کننده ای ارائیه کند .و برای بقای دیکتاتوری هرنوع فرصت را از دست داده اند .گفتنی است درحالیکه برای ختم سلطه دیکتاتور معمر قذافی بر لیبی شمارش معکوس آغازیده شده است دیکتاتور قذافی همچنان و در واپسین روزهای حیات دیکتاتوری برای حفظ قدرت استفاده از سربازان مزدور خارجی یا همان « لژیون اسلامی » متوسل شده که قبلأ از کشورهای دیگر بویژه افریقائی استخدام کرده است . منابع خبری گزارش میدهند که مطابق با شواهد و مدارک انکار ناپذیر آقای قذافی با این استدلال که ؤرود به خاک کشور لیبی به عنوان یک کشور اسلامی و عربی بروی هر مسلمانی باز است به جذب و جلب نیروهای کرد که سپس در بریگاد های بنام « لُژیون اسلامی » شکل داده شد و در حال حاضر از همان نیروها برای سرکوب قیام عدالت خواهانه ای که خویش را وارثان حرکت عمر مختار معروف می نامند استفاده میکنند و اکثریت آنها را کسانی تشیکیل می دهند که در حقیقت برمبنای اصل برنامه ایدیولوژیک تحت عنوان آگاهی دهی در باره مسائل اسلامی به کشور لیبی آورده شده اند . مطابق با این گزارشها ی مطبوعاتی که بیشتر این نیروها از کشور های مانند ، مالی ، نایجیریا ، چاد ، سودان که عضو اتحادیه ای هستند که کشور لیبی بویژه شخص معمر قذافی رهبریی آنرا بر عهده دارد و با منافع لیبیا وفادار اند . همچنان برخی گزارشهای موثقی حکایت از این دارد که پس ازبه قدرت رسیدن معمر قذافی که با کودتای سال ۱۹۶۹ در لیبی زمام امور آن کشور را در دست گرفت آنگاهی که نخستین هسته گذاریی جنبش جوانان مسلمان در کابل گذشته شد دریکی از روزهای تابستانی هیأتی برهبری قاضی حسین احمد که رهبریی بخش دانشجوئی جماعت اسلامی در ایالت سرحد پاکستان را بر عهده داشت وارد کابل شد و ضمن ملاقات با هسته تازه تأسیس شده بنام جنبش جوانان مسلمان افغانستان که در منطقه سرسبز پغمان انجام شد روی مسائل مختلف سیاسی و فرهنگی گفتگو صورت پذیرفت و در همان ملاقات تصمیم اتخاذ گردید که برای نخستین بار هیأتی برهبریی استاد غلام ربانی عطیش عضو ارشد رهبریی نهضت جوانان مسلمان جهت کسب مشروعیت از مسلمانان جهان بویژه از آقای معمر قذافی که در آن زمان قذافی بعنوان یک شخیصت ضد استعماری و حامی نهضت های آزادیبخش مذهبی مطرح بود به خارج از افغانستان سفرکند که بعدأ مقدمات این مسافرت از طریق جماعت اسلامی پاکستان تدارک دیده شد ، چنانچه گفته میشود که روابط تنگا تنگ میان گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی افغانستان تا دیر هنگام حتی دراوج جها د مقدس مردم افغانستان دربرابر روسها روی همین معادله حفظ شد و در کوره ای از سردی ها و گرمی های روزگار پخته گردید . چنانچه گزارش های تائید ناشده حکایت از این دارد که برخی از مجاهدین حزب اسلامی افغانستان دردوران جهاد مقدس در لیبیا وتوسط ارتشی که به « لژیون اسلامی » مسمی بود آموزش داده می دیدند. چنانچه در دوران جهاد تعداد زیادی از مجاهدین لیبیای تبار نیز به افغانستان آمدند که بعد از سرنگونی رژیم داکتر نجیب در افغانستان باقی ماندند. در میان آنان افرادی از لیبیا هم شامل بودند که مخالف رژیم قذافی بودند. بعد از بمیان آمدن امارت طالبان، این افراد در افغانستان گروهی بنام "جمعیة المقاتله" را بوجود آوردند. رهبری این گروه با "ابومنذر الساعدی" بود. ابومنذر الساعدی کتابی هم بر ضد قذافی بنام (قذافی، مسیلمة العصر) نوشت و او را با مسیلمهء کذاب که در صدر اسلام دعوای پیامبری نموده بود مقایسه کرد. در سال 2001 که امارت و زمامداری طالبان سرنگون شد، دولت لیبیا تعدادی از اتباع خود را که از افغانستان به پاکستان فرار کرده بودند با خانواده های شان توسط طیاره به لیبیا منتقل کرد اما تعدادی همچنان در افغانستان وپاکستان باقی ماندند. رهبر گروه جمعیت المقاتله در جنگ های وزیرستان کشته شد اما تعدادی از لیبیائی ها هنوز هم در این جنگهاشرکت فعال دارند .
یادداشت و منابع :
حین نگارش این مقاله از کتب و نوشته های زیادی به شمول تارگاه های انترنیتی
استفاده بعمل آمده است که به نسبت ضیقی وقت نه میتوانم نام هر یکی از آنها را
درج این مقاله نمایم لهذا بدینوسیله از تمامی آنها ابراز سپاسگذاری می کنم
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
" معروف ها " و" منکرها " ی معاصر و نگاه نو به آن !
لژیون اسلامی درخدمت قذافی وجنگجویان القاعده دراختیاراُسامه بن لادن !
قسمت چهارم :
آنچه را که در این قسمت مقاله مرور خواهید کرد .
۱ : مکث کوتاهی بر انشعابات فکری در نهضت اخوان المسلمین مصر و تأ ثیر آن برساختار سازمان تروریستی و بنیاد گرای " القاعده "
۲ : کالبد شکافی مختصر تشکیلاتی لژیون اسلامی ومانیفیستی بنام کتاب سبز
هنگامی که چهارمین قسمتی از این یاد داشت را می نوشتم سخنان آتشین و درعین حال مسخره آمیز یک شب قبل یکی ازعزیزان روحانی نمای شبه مذهبی "مغاره نشینی ! " که نسبت کسا لت روانی هذیان می گفت ، و ندای استبداد و تحجر قبل از میلاد را با عمامه ای که برسر داشت با ادبیات و ترمنولوژی عصر حاضر و از نام و امضای " اهل بیت " ( ع) منتقل میساخت ، برذهن ام خطورکرد ،چنانچه وی با تلاش وجدیت فراوان میخواست از امواج شبکه تلویزیونی اش که ازسوی بسیاری از تاریک اندیشان به مثابه منبر مؤعظه های آتشینی که خرافات و بدعات را به گوش جهانیان میرسانند ثابت کند که تنها یک طائفه و گروه مورد عنایت خاص پروردگاراست وکسانی که ازاین گروه واین جماعت محسوب نه میشوند ویا هم به گونه ای دیگری می اندیشند باید با انجام غسل تعمیدی؛ تجدید ایمان کنند !؛ که به قول این مجتهد مغاره نشین وبذله گو، حضرت امام زمان(عج ) با "شمشیرِ بُرانِ !" خود که عنقریب ظهور و اِجلال نزول خواهند فرمود همه جهان را از چنگال کفر وشرک و از شرِشیطان و « دجال » رهائی خواهند بخشید ! که پس از آن درب های توبه بسته میشوند وپیشیمانی سودی نخواهند داشت ؛ ! بگذارید این داستان را به یک فرصت دیگری موکول کنیم رشته ء بحث گذشته مانرا دوباره در دست بگیریم . در قسمت قبلی این نوشتار به نقش سازمان های اطلاعاتی و امنیتی غرب در به بوجود آوردن و بنیاد گذاشتن سازمان تروریستی وفراملیتی « القاعده » اشاراتی داشتیم که در پهلوی ده ها اثری از تحلیل گران و نویسنده گان مشهور منطقه وجهان اظهارات آقای برژنسکی Briziznki مشاور امنیت ملی دولت کارتر و حزب دموکرات به عنوان بلند رتبه ترین طراح سیاست خارجی قصر سفید مصداق این ادعا میباشد . جالب ترین و درعین حال مرموزترین کمک های سازمان « سیأ » آنگاه صورت گرفته است که علی الرغم فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کمک های سخاوتمندانه « سیا » به سازمان اطلاعات پاکستان سیل آسا همچنان جریان داشت . وقتی اخبار و گزارشهای مبنی بر همکاری های مشترک سازمان های اطلاعاتی امریکا " سیا " (CIA) و سازمان اطلاعات ارتش پاکستان ISI در چهار چوب یک توافق نامه امضا نشده در اسیای مرکزی ، قفقاز و کشور های بالکان انتشار یافت تمامی جهانیان بویژه تحلیل گران و روشنفکران ساکن در کشورهای شرقی به عمق استراتیژیک پاکستانی ها پی بردند . درست درراستای همین استراتیژیی کشور های غربی و شرکای منطقوی آنها است که مسیر تاریخی و تکاملی نهضت اخوان المسلمین مصروسائر گروه های سیاسی و مذهبی در خاورمیانه را باید مورد مطالعه قرار داد زیرا « سازمان تروریستی القاعده» نیزاز بدو تأسیس آن به عنوان یکی از بنیادگرائی های عصر کنونی در کشورهای حاشیهای اسلامی ، معلول فعل و انفعالات سیاسی و اجتماعی محسوب میشود که بصورت فشرده به آن اشاره گردید . لهذا لزومأ باید دریافت که ریشه های این جریان خشونت پرور چگونه از بنیادگرائی خشونت پرور مذهبی که اساسا متکی است بربرگشت متحجرانه وغیرعقلانی به صدراسلام و استقرارخلافت اسلامی براساس ديدی دگماتيستی که از درون متون مذهبی به عنوان یک جنبش سیاسی توسط عملکردهای سیستماتیک نظام جهانی سرمایه داری در کشورهای جهان سوم، ریخته شده و توسط نیروهای ارتجاعی و تاریک اندیش بومی آن کشورها مورد حمایت قرار گرفته است . چنانچه با وضاحت میبینیم این جنبش هر نوع مدرنیته (تجددطلبی) را نفی میکند. با رد و یا نفی مدرنیته، بنیادگرایان به صف نیروهای ضد تاریخ پیوسته و اصول حاکم بر جهان بینی خود را مافوق تاریخ، غیرقابل تغییر و ایستا محسوب میدارند. مدرنیته که موجب حضورو رشد چهره حقیقی «جهان بینی توحید ی » گشته، و یک مسلمان مؤمن به « ذات الهی » را مأ مور میسازد تا بر مبنای یک مکانیزم قابل باورو برخاسته از فرآیند « اجتهاد جمعی» توانمندیی مدیریت جهان کنونی و آئنده را پیدا و با شیوه عالمانه و منطقی به مثابه گفتمان جدیدی درعرصه سیاسی و اقتصادی بویژه در حوزه فرهنگی مطرح سازند .
نگاهی به سازمان یا ( تشکیلات اِستراتیژیک ) القاعده به مثابه هِرم اصلی تروریزم !
چنانچه قبلأ با وضاحت گفتیم طراحان اصلی منظومه تروریزم ازبطن مبارزه خونین قدرت های غارتگرو سود جوی بین المللی برخاسته است یعنی آنگاهی که با پیروزیی کودتای هفتم ثور ۱۳۵۷ در افغانستان معادله قدرت درمنطقه و جهان به نفع روسیه شوروی برهم خورد و طراحان نظامی درپنتاگون و سازمان مرکزی اطلاعات امریکا « سیا CIA» تنظیم سیاست خارجی ایالات متحده امریکا را برعهده گرفت ، هرچند با پیروزیی کودتای ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ ریشه های اینگونه زور آزمائی ها میان قدرت های بزرگ را میتوان مشاهده کرد اما پیروزیی قیام هفتم ثور بازی قدرت میان کشورهای استیلاگر را به نفع بلوک شرق تغییر داد . پارادُکسی که در سیاست های پنتاگون و سازمان مرکزیی اطلاعات امریکا در مقابل سیاست ها و استراتیژی های کلاسیک دوران جنگ سرد و سیاست های نوین سازمان استخباراتی روسیه شوروی یعنی K.G.B بوجود آمده است ازآنجا نأشی میشود که استراتیژیی طویل المدت ایالات متحده امریکا که بر رویا های « نظم نوین جهانی » استوار بود و این پروژه با بکار انداختن نهاد های مدنی و اقتصادی مانند بانک جهانی ، صندوق بین المللی پول ، سازمان تجارت جهانی ، و ال ستریت ژورنال وغیره که درواشنگتن و حومه ء آن مستقربودند به پیش برده میشد و برخلاف انتظار تغییرات و تحؤلات جدید درحوزه جنوب غرب آسیا که توسط تصمیم گیران نظامی مانند « سیا» و پنتاگون که نه تنها با این سازمان ها ارتباط داشتند بلکه با سازمان اتلانتیک شمالی " ناتو" نیزازروابط تنگا تنگ نظامی ودفاعی برخوردار بودند . و پروژه مداوای افغانستان را پس از حوادث غمناک یازدهم سپتمبر نیز مانند دیگر اقمار ابرقدرت منهدم شده بلاک شرقی با اعزام متخصصین و کارشناسان افغان تبار بانک جهانی، شرکت هاو کنسرسیوم ها ی مانند نفت وگاز یونیکال UNOCAL که مخفف شرکت متحد ه ء نفتی کالفرنیا یعنی Union Oil Company Of California که درشهرEl.Segunado ایالت کالفرنیا قرار داشت ، همچنان صندوق بین المللی پول و دهها شرکت و مؤسسه دیگرمالی و اقتصادی روی دست گرفتند . در حالیکه نگاه به کشور افغانستان بصورت مستقل و همه جانبه به مثابه هرم مرکزیی بحران درجنوب غرب آسیا با ید دردکتورین ایالات متحده امریکا و کشورهای صنعتی غربی قرار میگرفت. خلا صه اینکه سازمان جهانی تروریستی و بنیاد گرای القاعده که در جامهء « بنیاد گرائی اسلامی » عرض اندام کرد از تمامی گروه ها و سازمان های خشونت پرور مذهبی که بر گفتمان و قرئت متحجرانه از اسلام مجهز بودند با حضور و پشتیبانی مستقیم برخی از شبکه های استخباراتی منطقه به دور محورهمان حلقه های عربی که حین حضور شان در جنگ با مخالفین و به قول شان "کافران" بنام « عرب های افغان !!» نامیده می شدند پس از فروپاشی بزرگترین ابرقدرت در جهان یعنی کمپ وارسأ و رژیم دست نشانده شان در افغانستان و برخی تفاهمات که در سودان میان اسامه بن لادن و رهبران ارشد سازمان « جهاد اسلامی » مصر که در قالب سازمان جهانی به نام « جبهه علیه یهودیان و صلیبیها » بر اساس همان شناخت ها و مناسباتی که در دهه هشتاد و دوران جنگ سرد گِرد هم آمده بودند رسمأ در سال ۱۹۹۶ میلادی بنام « القاعده » و برهبریی مرد مرموزی بنام اسامهبنمحمدبنعوض بن لادن، بنیانگذار و رهبر گروه تروریستی القاعده که به عملیات تروریستی بسیاری در جهان متهم است، سومین فرزند از ۵۴ و بنابر روایتی ۵۷ فرزند محمدبنلادن، در ۱٠مارس ۱۹۵۷ میلادی در شهر جده در عربستان سعودی زاده شد. پدرش یک بازرگان ثروتمند و مالک بزرگترین شرکت ساختمانی بنام « بن لادن کنسټرکشن کمپنی » BINLADIN CONTRACTIN GROUP بود که با خانواده سلطنتی این کشور پیوند داشت. بنیاد گذشته شد . نقطه عطف این سازمان زمانی بود که همراهان بن لادن درتشکیلات تازه ای بنام القاعده یعنی همان «جنگجویان عرب ا فغان و حلقه های دیگری از کشورهای اسلامی » با معیت همراهان تازه از ملیت های گوناگون که به همکاریی و زمینه سازیهای مستقیم شبکه های استخباراتی منطقه وارد افغانستان گردیدند . جنگجویان القاعده از همان آغاز با اشاره مستقیم سازمان های اطلاعاتی کشور های منطقه مورد حمایت همه جانبه « طالبان » قرار گرفتند و اینک تا هنوز هم با سپری شدن ده سال تمام این ارتباط پیچیده و مبهم ادامه دارد .جالب آنجاست که علی الرغم اختلافات فکریی که گاه گاهی برسم جدال های طلبگی !میان حرکت طالبان افغانستان که خود را وارثان حقیقی گفتمان اهل سنت والجماعت می خواندند و حلقه های افراطی و خشونت پروری از « القاعده » یعنی همان « جنگجویان عرب افغان » که بیشتر انشعابیون افراطی نهضت اخوان المسلمین همچون « حرکت الجهاد مصر » برهبریی داکتر ایمن الظواهری و « گروه التکفیر و الهجره » که خالد الاسلامبولی یکی از بنیانگذاران سازمان تکفیر و الهجره محسوب می شد ودر قتل ترور انور سادات رئیس جمهور فقید جمهوریی عربی مصر به اعدام گردید ،بوجود می آمد . این اختلافات نیز بنام اینکه ما با دشمن بزرگتری روبروهستیم با وساطت شبکه های امنیتی منطقه فروکش می گردید . سازمان تروریستی جهانی القاعده توفیق یافت تا پایگاه های متعددی را در سرتاسر افغانستان دائر کنند که این پایگاه ها شامل دهه مرکز آموزشی و دست کم سی هزار تن از داو طلبانی بود که هجده هزار تن از آنها رسمأ عضویت القاعده را حاصل کرده بودند و بصورت مستمر در پایگاه هاو قشله های نظامی حضور داشتند و ما بقی این نیروها پس از انجام آموزشهای نظامی درمراکز وپایگاه های القاعده در حالی به سازمان های محلی می پیوستند که روابط خود را با القاعده نیز حفظ می کردند ، واقیعت این است که همین افراد بازوهای مستحکم لوژستیکی القاعده در انجام عملیات تروریستی بین المللی محسوب می شوند .
مرحله سرنوشت ساز تشکیلاتی برای سازمان فرا منطقوی وبنیاد گرای القاعده : با سقوط و فروپاشی " امارت اسلامی طالبان" در افغانستان سازمان القاعده در جهت سازگاری با شرائط تازه با دوچالش سرنوشت ساز مواجه گردید نخست اینکه تمامی جنگجویانی که از اقصای عالم به سختی های فراوانی در افغانستان گردهم آورده شده بودند و اکنون زیر ضربات سختی از هواپیما های ائتلاف ضد تروریزم واقع شده بودند باید از سوی سران و افراد شماره اول سازمان القاعده در جا هاومراکزمصؤن جابجا می گردیدند تا با تجدید سازمان دهی شان ، آنانرا دوباره برای انجام عملیات نظامی به کشورهای مختلف جهان اعزام کنند ، که سازمان تروریستی بویژه شاخه نظامی آن با این چالش جدید تا حدودی زیاد از موفقیت برخوردارگردیده بود ، زیرا سازمان ها وشبکه های استخباراتی منطقه مانند سازمان اطلاعات ارتش پاکستان و اطلاعات سپاه قدس ایران که تحت نظر مستقیم رهبر جمهوری اسلامی ایران عمل میکرد و به دنبال انجام حملات و فشار های ایالات متحده علیه القاعده که از جمله هجده هزار تن جنگجویانی در بارک های نظامی القاعده مستقر بودند سه هزار تن آنان در بمباران های طیارات امریکا کشته شدند و دوازده صد تن آنان نیز به اسارت نیروهای امریکائی در آمدند که نیمی از آنان به زندان های گوانتانامو Guantanamo انتقال یافتند و متباقی آن از سوی نیروهای ائتلاف در زندان ها ی که تا هنوز هم برای هیچ نهاد حتی نهاد های مدنی مانند سازمان حقوق بشر و سندیکا های ژورنالیست های آزاد وغیره ؛ که یکجا با حضور نیروهای ائتلاف ضدتروریزم در افغانستان و منطقه جابجا شده اند افشا نگردیده است . مگر بااین همه آزمائیش ها و چالشهای که در فراروی رهبران القاعده موجود بود این شبکه تروریستی توانیست یک لوای محافظ ۵۵ که از بهترین وورزیده ترین کماندوهای سازمان القاعده تشکیل شده بود و نگهداریی اُسامه بن لادن و دستیاران شان از وظائف اولیه این لوأ بشمار می آمد به حیث یک گُردان دائمأ فعالی حفظ کنند و یکی از جنگجویان مصری تبار بنام مدحت مرسی که بیشتر به اسم ابو خباب میان جنگجویان القاعده شهرت داشت به حیث فرمانده این لوأ گماشته شد اما سرانجام شخص ابو خباب فرمانده لوای پنجاه و پنج القاعده درماه جولای سال ۲۰۰۸ میلادی در اثربمباردمان جنگنده های بدون سرنشین امریکا ازپا درآمد . دؤمین چالشی که رهبران سازمان القاعده در مطابقت با شرائط پس از یازدهم سپتامبر به آن مواجه شده بود تعیین فرماندهان جدید وکسب مشروعیت برای آنان بود که باید در شرائط خاص امنیتی صورت میگرفت . این امر مهم در دومرحله انجام یافت ، نخست مرحله اول که با سقوط مغاره های توره بوره د رپایان تابستان ۲۰۰۲ به طول انجامید و طی آن تلاش شد که به جای شخصیت های کشته شده ویاهم کسانی که از سوی نیروهای ائتلاف ضد تروریزم به اسارت درآمده بود ند فرماندهان جدیدی را بگمارند ، قابل تذکراست که داستان محاصره کوه ها و مغاره های توره بورهء جلال آباد حاکی از آن است که اکثر رهبران شماره اول القاعده به شمول اُسامه بن لادن رهبر سازمان القاعده که درآن مغاره ها مخفی شده بودند دربدل پرداختن پول نقد از سوی سازمان اطلاعات نظامی پاکستان به آقای حاجی زمان غمشریک یکی از فرماندهان وابسته به شورای مشرقی که در عملیات توره بوره توظیف شده بود رها ئی داده شدند . جالب آنجا و آنگاه است که همین پروژه رهایی استخباراتی رهبران واکثر کدرهای نظامی و سیاسی القاعده ازکوه های توره بوره تا دیر زمانی برای بسیاری از جنگجویان و ماجراجویان حیثیت گاؤ شیری را داشت و تا اکنون نیز که سالها از آن حادثه گذشته است آن گاوشیری را به مصلحت منافع شخصی و مقتضای استراتیژیی امنیتی و نظامی شبکه های استخباراتی کشورهای منطقه بویژه سازمان استخبارات پاکستان مید وشند ! در اوج همین مناسبات تنگاتنگ رهبران سیاسی و مذهبی با سازمان های استخباراتی کشورهای منطقه بود که رهبران عرب تبار سازمان تروریستی القاعده در پی حمله هوائی نیروهای ائتلاف به مخفیگاه آقای محمد عادل ابوحفص مصری الاصل که در حومه کابل صورت گرفت وبه مرگ وی منجر شد شخص دیگری یعنی «سیف العدل» را که ازهم تباران وی محسوب میشد به سمت فرماندهی شاخه نظا می القاعده منصوب ساختند . همچنان در پی بمباران مقرآقای« نصرمحمد فهمی» مسؤل بخش تأمین منابع مالی شاخه های بیرون مرزی القاعده شخصی دیگری بنام « رمزی بن الشیبه » به حیث مسؤل مالی شاخه های بیرون مرزی منصوب گردید .در راستای این گزینیش ها و جابجایی ها پس از بازداشت آقای « ابوزبیده » مسؤل اجرایوی القاعده برای عملیات خارج آقای خالد شیخ محمد که در سال ۱۹۶۴ در کشور کویت از پدر ومادر پاکستانی الاصل و بلوچ تبار به دنیا آمده بود پس از اتمام تحصیلات که در کارولینای شمالی امریکا در سال ۱۹۸۶ به اتمام رساند و در سال ۱۹۹۰ برای جهاد علیه روسها به افغانستان سفر کرد.و در ماه مارچ ۲۰۰۳، توسط سازمان سیا CIA از پاکستان ربوده شد و سپس تا انتقال رهبران القاعده به بازداشتگاه گوانتانامو به مدت ۳ سال در زندانهای مخفی سازمان سیا در بازداشت وبا شدت شکنجه شده بود اعتراف کردهاست که در اواخر سال ۱۹۹۸ به تشکیلات القاعده پیوسته است .تا جائی که شواهد و اسناد اطلاعاتی و امنیتی نشان میدهند برای نخستین بارتشکیلات سازمان القاعده به پنج حوزه جداگانه بصورت ذیل تقسیم گردید.
۱: حوزه هند وپاکستان : اسناد و شواهد اطلاعاتی و امنیتی منطققه راجع به تشکیلات القاعده نشان میدهد که سازمان تروریستی جهانی القاعده برای تنظیم امور در هردو کشور هند وپاکستان شخصی بنام « امین الحق » افغان تبار واگذارگردید واین شبکه ها بصورت جدا گانه مانند « سپاه صحابه » به فرماندهی«مولوی مسعودازهر»جنبش مبارزین کشمیری به فرماندهی« سید صلاح الدین» ، حزب المجاهدین که از شاخه های نظامی جماعت اسلامی کشمیر به حساب می آمد ورهبری این دسته نظامی به شخصی بنام سلیم گردیزی سپرده شده بود ،هرچند ماجراجوئی امنیتی در حوزه کشمیر هند عمق استراتیژیک شبکه های استخباراتی پاکستان را تشکیل میدهد فعلأ از آن صرف نظر میگردد
۲ : حوزه منطقه آسیای مرکزی : این حوزه که کشورهای تازه استقلال یافته اسیای میانه مانند ازبکستان ، داغستان (چچنیا ) ، جنوب چین به شخص ازبک تباری بنام « طاهر یولداش » سپرده شد که طاهریولداش در سال ۲۰۰۸ میلادی در مناطق قبائلی پاکستان از پا در آمد و قبل از مرگ اش چهار شبکه محلی که عبارت از« جنبش اسلامی ازبکستان» که آقای یولداش مؤسس و بنیانگذار آن بوده ، سازمان مجاهدین عرب تبار چچن که شخصی بنام « امیر خطاب » انرا رهبری میکرد و پس از کشته شدن وی شخصی بنام « ابوالولید عبد العزیز الغامدی» فرماندهی این شبکه را برعهده گرفت « شبکه التوحید والجهاد » درمنطقه « بنکیسی » گرجستان به فرماندهی« ابوالعطیه» نظارت ورهبری می گردید . همچنان « جنبش اسلامی اویغور ها » که در ولایت زین جیانگ چین مستقر شده است و شخصی بنام « اوجیماندی عباس » رهبریی آنرا بر عهده دارد .
۳ : حوزه جنوب شرق آسیا :این حوزه که شامل بسیاری از کشورهای جنوب شرق آسیا مانند مالزی ، فلیپین ، برما و اندونیزی را شامل میشوند زمانی که آقای رضوان عصام که به حنبلی شهرت داشت و از سوی مرکز فرماندهی القاعده به سمت فرمانده نظامی تعین گردیده بود و درآگست سال ۲۰۰۲ میلادی در در حومه شهر بنکاک دستگیر شد ، فرد دیگری یعنی دگرمن سومرو که از نزدیکان و همراهان آقای حنبلی محسوب می شد بر رهبری و نظارت پنج گروه بومی گماشته شد که این پنج گروه عبارت اند از« جماعت اسلامی اندونیزی که توسط یک مرد کهن سالی بنام « بشیرابوبکر» اساس گذشته شد و رهبریی آن نیز درسال ۱۹۹۴به دلیل کهولت سن بشیر ابوبکر به شخص « رضوان عصام الدین » معروف به « حنبلی » واگذار گردید و پس از آنکه آقای حنبلی بازداشت گردید رهبری و قیادت جماعت اسلامی مصر و سائر وظائفی که آقای حنبلی بردوش داشت به یکی از نزدیکان و همسنگران وی به نام « ذوالمتین » که به « نابغه » شهرت داشت سپرده شد همچنان رهبری گروه های مانند گروه « سربازان جهاد » اندونیزی به رهبریی « جعفر ابوطالب ، جماعت اسلامی مالزی برهبریی « یزید صفعت » جنبش ابوسیاف فلیپین برهبریی عبدالرزاق جنجلانی که به ابو صبا شهرت داشت و جبهه آزادی بخش اسلامی مورو برهبریی « مصطفی زاریف گولابی » نیز ازجمله وظائف آقای نابغه به حساب آمد .
۴ : حوزه خلیج و کشور های خاور میانه :از اینکه مطالعه وبررسی نهضت ها ی که بنام آزادی سرزمین های عربی و اسلامی می رزمند با توجه به موج تازه ای ازخیزش های خود جوش توده ها که سرتاسر خاورمیانه را به حرکت درآورده است انگیزه اصلی این نوشتارم تشکیل میدهد ودر راستای اثبات این حقیقت روشنی که موج کنونی توده های مسلمان درکشورهای عربی وسرتاسر خاورمیانه با گفتمان خشونت آفرینی که ریشه در اندیشه های بنیادگرائی مذهبی از جنس « القاعده » دارد نه تنها از هیچگونه ارتباط تشکیلاتی نداشته است بلکه اصولأ در اعتقادات و نوع اندیشیدن شان نیز فاصله زیادی وجود داشته است . روی همین جهت نیز برای ؤرود به بحث تشکیلاتی سازمان تروریستی القاعده باید توجه و دقت بیشتری داشته باشیم
+++++++++++++++++++++++++
منحنی قدرت در اند یشه های متفکران خشونت پرور!
لژیون اسلامی در خدمت قذافی و جنگجویان القاعده در اختیار اُسامه بن لادن !
قسمت سوم
چنانچه در باز بینی نقاط مهم و کارنامه های چند ین دهه نهضت سیاسی و اجتماعی اخوان المسلمین مصر قبلأ نوشتیم و یاد آوری نمودیم که نهضت آزادی خواهی و ضد استعماریی در خاورمیانه ای که همچون دیگ جوشان و تیغ برنده ای بر گلون د یکتا تورهای نامدار حاکم بر خاورمیانه فرود می آید درست از آنجا آبیاری می شود که محمد عبده پیرو صادق و صاف اندیش مکتب علامه سید جمال الدین افغانی که شعار ش بازگشت همه مسلمانان به قرآن و« گذشته خویش » بود به شمال افریقا آمد و همه علمای اسلامی را گرد هم آورد و آنها را به جای غرق شدن در فلسفه های کهنه و علوم تاریخی قدیمه و انحصار در فقه و اصول و کلام و طرح مسائل خرافی بنام موضوعات استخاره ای و موشگافی های افراطی و ذهنی در احکام فرعی ، دعوت کرد که همه به سراغ قرآن بروید و از تمامی علوم قدیم و جدید ، اسلامی و غیر اسلامی برای فهم درست و آراسته از قرآن این" پیام " الهی کمک و یاری طلبید ؛ و بکوشید تا مردم منحط و استعمار زده و مذهبی های گرفتار خُرافه و تعصب و جهل با مفهوم حقیقی قرآن به مثابه کتاب آگاهی و معرفت آشنا سازید . از آن زمان که اسلام دوباره بحیث دین آگاهی و زندگی مطرح شد و درمیان مراکز آموزشی ، علمای مذهبی و روشنفکران و مبارزان آزادی خواه بصورت یک برنامه حاد حیاتی و اصلی گسترش یافت وثمره این ابتکار این شد که قرئت و برداشت حاکم از مذهب که تا آن هنگام افکار را تخدیر میکرد و از شومی سرنوشت خویش که اسارت مختوم فکری در برابر استعمار گران تلقی می شد به عامل بیداری ، خِرد و خود آگاهی و قدرت معنوی ووحدت بشر مبدل گشت .
یکی از نمایان ترین و محسوس ترین تأثیرات وعوارضی که با انشعبات گوناگون تشکیلاتی بر تنه مجروح مگر تنومند جنبش اخوان المسلمین مصر بجا ماند همانا تقرب گام به گام تشکیلات این جنبش با افکارواندیشه های هم آهنگ با قرئت رحمانی وانسانی دینی ازبنیانگذارانی مانند علامه سید جمال الدین افغانی ، شیخ محمد عبده ، امام حسن البنأ ، و ده ها داعی و مرشد دیگری ازاین حرکت بزرگ سیاسی بود که بر سرنوشت تاریخی بویژه عقید تی این حرکت بزرگ در خاورمیانه تأثیر فوق العاده ای گذاشت . درپرتو چنین تاریخ پرماجرای حرکت اخوان المسلمین مصر کاملأ بی معنی خواهد بود که حرکت های اصیل ومردمی ای که امروز سراسر خاورمیانه را به شورش درآورده است از جنس تحجر ونمادی از "گفتمان طالبانی " به شمار آوریم ویاهم وقتی درباره ریشه ها و انگیزه های ظهور این جهش بزرگ تاریخی مشرق زمین به گفتگو می پردازیم و یاهم مقاله ای و مطلبی را برشته تحریردرمی آوریم ولزومأ مطالعه دقیق نهضت اخوان المسلمین مصرو یاهم سائر جنبش های بزرگ تاریخی " چپ " و " راست " مدنیت باستانی " نیل " را به بررسی باید بگیریم علل ظهور و سقوط نهضت های اجتماعی وسیاسی را نه با معیار های زمان حاضر بلکه با شرائط فرهنگی و سیاسی حاکم بر عصری و روزگاری که در قلمرو آن جریانات و حرکت های بزرگ و تحول طلبی پرورش یافته و تکامل کرده اند اکیدأ در نظرباید گرفت .
نگاهبانان خشونت یا ستون پنجم استعماردرنهضت های آزادی بخش کشورهای عربی !
برخلاف تحلیل های معیوب شیفته گان تجدد که عقل شان به چشم شان است و از درد مصنوعی و مزمن معده رنج میبرند!! معتقد شده اند که بسیاری ازرازهای پوشیده ای ازتاریخ کشورهای خاورمیانه را به نیروی فراست نبوغ آمیزشان کشف کرده ودریافته اند : ازآنجا ئیکه دکتورین واستراتیژیی نهضت اخوان المسلمین مصر با خشونت و گفتمان طالبانی استواراست لهذا نباید به آئنده ی جنبشی که از سرتا سرخاورمیانه بر ضد نظام های دیکتاتوری برخاسته اند چندان امید وار بود . ! برخی از تحلیل گران و کارشناسان کرائی این جماعت که با بهاری شدن هوا ازخواب زمستانی عافیت گویان بر میخیزند ؛ وقتی سخنان بارک اوبامأ Barak Obama رئیس جمهوری ایالات متحده امریکا بویژه تصویب قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد مبنی براعلام پرواز ممنوع حریم فضائی کشور لیبی را درحمایت از مردم به پا خاسته کشورهای عربی شنیدند و مرور نمودند بلا درنگ داد وبیداد رسانه ای را براه انداختند و به زعم شان در جهت منصوب دانستن این حرکت خود جوش توده های فقیر با نظام " سرمایه داریی جهانی " به " برهان قاطع !! دست یافته اند درحالیکه مسأ له انگیزه ء ایجاد حرکت های آزادی بخش و اصلاح طلب خاور میانه باید یکجا و درکنار بسیاری از نهضت های جهان منجمله حرکت های استقلال طلب در ایالات متحده امریکا و اروپای قبل و بعد از رُنُسانس و حکومت کلیسأ در حوزه تمدنی روم و یونان باستان حتی حرکت های استقلال طلب و آزادی خواه در نیم قاره هند مورد مطالعه و بررسی قرار گیرند . زیرا نه میتوان با مطالعه یکجانبه و مجرد حرکت های اجتماعی و سیاسی در امر پژوهش های علمی و تاریخی به نتائج مطلوبی دسترسی یافت . چنانچه هیچ کسی تصؤر نه میکرد که روزگاری و با این زودی مردی ازنژاد سیاه پوستان که درمیان اکثریتی ازسفید پوستان امریکا، نژاد « پّست » و از لحاظ حقوقی در درجه دوم به حساب می آمد به بلند ترین مقام رهبریی یعنی مقام ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا که درعین حال مقام سر فرماندهی ارتش آنکشور را نیز شامل میباشد نائل اید . اما با صد تأ سف که همین تحلیل گران و روشنفکرانی که از وارونه جلوه دادن تکامل اجتماعی و تاریخی حرکت های آزادی بخش دنیا بویژه حرکت های ملی و مذهبی کشورهای عربی و خاورمیانه نان میخورند و نام کسب میکنند داستان های هزارویکشب قدیم را درتحلیل های سیاسی خویش مبنی بر شناخت بزرگترین نهضت سیاسی و اجتماعی مانند اخوان المسلمین مصر نیزبلا وقفه می سرآیند و قضاوت میکنند که با به قدرت آمدن اخوانی ها!! گویا زنان بصورت اجباری مجبوربه به پوشیدن حجاب خواهند شد ودیگرازهیچگونه موسیقی و هنرخبری نخواهند بود .و دهها موارد دیگری که جهان را از آفت به قدرت آمدن گروه های اسلامی بویژه اخوان المسلمین مطلع می ساختند .
در راستای این چنین تحلیل های کج اندیشانه وبیمار یکی از کارشناسان وتحلیل گران صاحب نامی از جهان عرب در گفتگو با رادیو BBC وقتی بصورت یک جانبه با دغدغه مهمی که از خطرات به قدرت آمدن اسلام گرایان مصری به استدلال می پرداخت گفتند که با به قدرت آمدن اسلام گراها ی که اکنون درمقابل رژیم مبارک می رزمند چنان وضعیت احتناق آوری بر سایه مردم و تمدن مصر باستانی سایه خواهند انداخت که حتی دیگر از منوی رستورانت ها و هوتل ها « مشروبات الکلی » بصورت عموم حذف خواهند شد و گارسونها دیگر به مهمانان الکل و مشروبات را سرویس نخواهند کرد !!
جای تعجب آنگاه و آنجاست که همین فورمول ثابت و ساکت در باره احزاب وسائرجنبشهای سیاسی و اجتماعی چپ که درطول وعرض تاریخ و جغرافیای دیگری از دنیا وبا انگیزه های دیگری گاه گاهی به مشاهده میرسند هیچگونه مطابقت نداشته است . زیرا دیدگاه ها و برخوردهای چنین تحلیل گران رسمی با میزان ومعیار دیگری استوار است و درآن از رسوبات تحلیل های موهوم و غیر واقعی خبری نیست به هرحال ازاینکه اکنون در این زمینه فرصت ارائیه تفصیل بیشتروجود ندارد بحث بر آنرا به یک فرصت دیگری موکول میسازم .
اما اکنون دوباره رشته سخن را از همان جایی که ازدست داده بودم پی میگیریم . چنانچه قبلأ در مبحث نخستین انشعابات فکری از بدنه تشکیلات اخوان المسلمین مصر اشاره نمودیم برخلاف دیدگاه رائج مادی در باره انشعابات در بزرگترین نهضت های اجتماعی وسیاسی جهان که بر رجحان به منافع مادی و نادیده گرفتن مؤلفه های معنوی استوار است در نگاه و بینیش اکثریتی از نهضت های سیاسی و اجتماعی دینی منجمله جنبش اسلامی اخوان المسلمین مصرو یا هم سائر نهضت های استقلال طلب درخاورمیانه را مسأله جهان بینی و نگاه به مؤلفه های توحید وشرک تشکیل می دهد . لهذا باید گفت که مسأله انشعابات ، جدائی ها ووصلت های سیاسی و اجتماعی در تمامی حرکت های آزادی بخش اجتماعی بروی همین اصل تکیه دارد.بویژه هنگامی که جهان را به چند بلاک مخصوصی مهندسی وتقسیم بندی کرده بودند وهمه جناح های اعتقادی و اجتماعی درتقویه بخشیدن به بلاک خاص خودشان مشغولیت داشتند ، لهذا بروی چنین انگیزه ودر مطابقت با این اصل که توجه به مذهب به عنوان قوی ترین انگیزه برای گرائیش به ایمان در نسل جوان مبدل می شود برای نخستین بار از بطن شرائط تاریخی جهان بویژه خاورمیانه جرقه های یک آتشفشان خونینی بنام « جهاد اسلامی مصر » ازبد نه نهضت بزرگ اخوان المسلمین مصر که ریشه دراندیشه های شیخ محمد عبده و بالاخره افکار فلسفی و انسانی علامه سید جمال الدین افغانی داشت همه دنیای مسالمت جو بویژه روشنفکران دینی دنیا را تکان داد و این لرزش آنگاه که خالد بن احمد شوقی اسلامبولی یکی از اعضای برجسته « جهاد اسلامی مصر » بتاریخ ۶ اکتوبر ۱۹۸۱ میلادی به اتهام ترور انور سادات رئیس جمهوری مصربازداشت گردید و بروز ۱۵ آپریل ۱۹۸۲ محکوم به اعدام شد اکثر مسلمانان نواندیش جهان را به حیرت واداشت و جهاد اسلامی مصررا که برای نخستین بار بر مبنای برداشت و قرئت متحجرانه از اسلام توسط یک پزشک مصری بنام ایمن الظواهری که در ماه جون ۱۹۵۱ در شهر قاهره چشم به جهان گشود بنیاد گذشته شد ، مسؤل این عمل تروریستی دانیستند اما شواهدی که پس ازاتمام جنگ رویاروی میان شرق و غرب و انهدام امپراطوری سرخ از سوی منابع امنیتی و استخباراتی جهان غرب به نشر رسید حکایت از این دارد که در از میان بردن و قتل انور سادات نیز مشابه با حوادثی که درهمان زمان ودرست درهمان دهه ای ازتاریخ درپاکستان رُخ داد ومنجربه قتل جنرال ضیأالحق دیکتاتور نظامی پاکستان گردید دخالت شبکه های استخباراتی غرب دورازامکان نبوده است . با همه این حال و احوال آوردن و انتقال جنگجویان عرب به جبهه نبرد افغانستان که به نبردگاه بزرگی ازشرق وغرب تبدیل شده بود وبسیاری ازعوامل دیگری به شمول جهاد برحق مردم متدین و ستمدیده افغانستان زمینه های سقوط بزرگترین قدرت اشغالگرزمان یعنی اتحاد جماهیر شوروی را فراهم ساخت با تلقی کردن ختم مأموریت امریکا درمنطقه که خود زمینه ساز بسیاری ازحوادث ووقائع درد ناکی گردید، این حقیقت را برملامیسازد که برخلاف تحلیل های عوامانه وساده اندیشانه برخی ازنامدار ترین تحلیل گران و صاحب نظران امور سیاسی درباره ترکیب هیأ ت مدیره شرکت سهامی افغان که بنام قدرت حاکم برسرنوشت مردم افغانستان امرو نهی می فرمائند ودراتاق تجارت بین المللی جامعه جهانی نیز بصورت مجعول بنام « دولت جمهوری اسلامی افغانستان » به ثبت رسیده است وبه اقتضای منافع شخصی و خصوصی صاحب نظران آنرا بنام دولت مشروع و منتخب مردم افغانستان می خوانند و تا هنوز هم درارزیابی ها و تحلیل های این جماعت اشارتأ نیز از وجود رسوبات آن مناسبات تنگاتنگی که میان سازمان جهنمی و تروریستی القاعده و شبکه های استخباراتی کشورهای غربی بویژه ایالات متحده امریکا و انگلیس موجود بود یاد آوری نه شده است . درحالیکه اسناد ومدارک مؤثق نشاندهنده این حقیقت اند که انگیزه دهنده گان و طراحان اصلی پروژه تروریزم وتشکیلاتی بنام القاعده همان تبهکاران پنتاگون ، سازمان استخباراتی ایالات متحده امریکا یعنی (C.I.A) ، شبکه های جاسوسی کشورهای منطقه مانند سازمان استخبارات نظامی پاکستان I.S.I )) سازمان های امنیت انگلیس MI6 وMI5 و سائر سازمان های خورد و بزرگ اطلاعاتی دنیا بوده اند که پس از ختم جنگ سرد و سقوط رژیم دست نشانده اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان و ترک منطقه ازسوی برخی شبکه های اطلاعاتی وامنیتی دنیا با تشویق وترغیب برخی ازحلقات مغرض منطقوی که دارای اهداف استراتیژیک وجیوپولیتیک درافغانستان بودند برمبنای همان هسته های عربی که بنام «عرب های افغان » مسمی شده بودند سازمانی را برمبنای اندیشه های امام ابن تیمیه بنام « ا لقاعده » پایه گزاری نمودند این گروه بین المللی تروریستی القاعدهAl-Qaeda) )، نام تشکیلات بینالمللی تروریستی بنیادگرایی اسلامی است که متشکل از شبکههای تروریستی اسلامی گوناگونی است که همگی در راستای کاهش تأثیرات و دخالتهای غیرمسلمانان بر دنیای اسلام و گسترش اسلام در جهان مبارزه میکنند. اکثریت اعضا شبکه القاعده خودرا پیرو مسلک سلفی میدانند . رسانه های گروهی غرب از اسامه بن لادن یک تصویر کاریکاتور مانند و وحشتناکی ارائیه میکنند ، واقیعت این است اسامه بن لادن که درلست سیاه سازمان ملل متحد و ایالات متحده امریکا قرار دارد فردی است که درجریان جنگ برعلیه اتحا د جماهیر شوروی سابق به کمک سازمان اطلاعات مرکزی امریکا برای مبارزه با اشغالگران شوروی وقت به خدمت گرفته شد . سازمان استخبارات مرکزی امریکا یعنی C.I.A و سرویس اطلاعاتی نظامی پاکستان موسوم به I.S.I تصمیم گرفته بودند که جنگ در افغانستان را به جهاد تمامی جهان اسلام با اتحاد جماهیر شوروی مبدل سازند ، و به همین منظور نیز تنها میان سال های ۸۲ تا ۹۲ سی وپنج هزار جنگجو یان بنیادگرأ را از تقریبأ چهل کشور اسلامی گردهم آوردند و دهها هزار تن نیز در مدارس مذهبی پاکستان برای کسب آموزش علوم مذهبی جابجا گردیدند و به قول برخی از آگاهان بیش از یکصد هزار مسلمانان تندرو در جنگ افغانستان برعلیه نیروهای اشغالگر روسی اشتراک کرده بودند . جالب ترین بخشی ازدیپلوماسی در این میان مصاحبه جالب و نهایت پُر معنای آقای برژنسکی Briziznki مشاور امنیت ملی دولت کارتر و مشاور کنونی آقای اوباما میباشد که در یک مصاحبه مطبوعاتی در سال ۱۹۹۸ در زمینه تائید حمایت از مجاهدین افغان را پس از مروری بر عوامل وانگیزه های رویاروی دو ابرقدرت در افغانستان در پاسخ به یک سوالی از خبرنگار که : آقای برژنسکی ! حتی از این هم متأ سف نیستید که به بنیاد گرایان اسلامی از حیث سلاح و آموزش کمک کردید و بعد آنها به تروریست ها تبدیل شدند ؟ برژنسکی در جواب این پرسش خبرنگار چنین پاسخ داد : تأ سف برای چه ؟ از نگاه تاریخی چه چیز با ارزش تر است ؟ طالبان یا فروپاشی اتحاد شوروی ؟ عصیان چند مسلمان یا آزادی اروپای شرقی و پایان جنگ سرد ؟ از اظهارات صریح وبی پرده ء آقای برژینسکی بخوبی هویدا میشود که بخشی از فعالیت های مخفی سازمان اطلاعات مرکزی امریکا C.I.A و دیگر همکاران منطقوی آنها یعنی سازمان اطلاعات نظامی پاکستان I.S.I و سازمان های که ناخواسته وبدون تأمل لازم همچون سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی ایران و سپاه قدس ، در دام سیاست های استراتیژیک پاکستان اُفتید ند . . . . .
++++++++++++++++++++++++++++++++++
آیا براستی هم کارد به استخوان ملت هارسیده است . !؟ چگونه و کدام ملت ها ؟
انشعابات فکری یا انتقام گیری های شخصی و گروهی در اخوان المسلمین مصر! ؟
لژیون اسلامی در خدمت قذافی و جنگجویان القاعده در اختیار اُسامه بن لادن !
قسمت دوم :
آنچه در همین مبحث مرور خواهید کرد .
۱ : مکثی بر انشعابات در نهضت اصلاح گرایانه ای اخوان المسلمین مصر و عوامل آن در پرتو اندیشه های اسلامی ! و مرورکوتاهی بر تشکیلات لژیون اسلامی و جنگجویان القاعده
۲ : مسؤ لیت این همه فجائع بدوش کیست ؟
مدتی این مثنوی تأ خیر شد و در قسمت نخست این یادداشت با توجه به بحران حاد و شدیدی که سراسر جامعه افغانی رابه لرزه در آورده است و بدون شک خطر درجه اول و بالفعل نیز ازین سوبوده و خطرات دیگر یا عجالتأ بالقوه است نه بالفعل یا هم از لحاظ جامعه شناسی جغرافیاوی در درجه بعدی قرار دارد و باید بصورت ریشه ای با توجه به مطالعه و بررسی ریشه ها وزمینه های ظهور و مسیر حرکت بزرگترین جنبش ها و حرکت های اجتماعی وسیاسی در خاورمیانه مورد ارزیابی قرار می گرفت . و اکنون که ریشه های تاریخی جنایات هولناک درجامعه افغانستان بویژه حادثه دلخراش آخر کابل بانک در شهر جلال آباد رادرامتداد هزاران جنایت اعلام شده و یاهم پنهان ، به حساب آوردیم ووقتی کارد به استخوان میرسد، وقتی کار بدستان! از کار! می مانند و بالاخره وقتی گِرهِی در کار می اُفتد چنین غوغای که امروز سرتاسر خاورمیانه را فرا گرفته است بوجود می آید نا گزیر یم مجموع مسائلی را که بحران در شرق میانه و ریشه ء مبارزه با استعمار و استبداد حاکم بر آن سرزمین را در بر دارد مورد بحث قرار دهیم . با مطالعه ومروری بر تاریخ مبارزاتی نهضت اخوان المسلمین مصر یکی از اثر گذارترین نهضت اجتماعی و سیاسی در دنیا بویژه در سراسر خاور میانه خواهیم دید که تا پیش از ظهور این جنبش سیاسی بر بستر تاریخ خاورمیانه اساسأ مسأ له هویت ، استقلال و عدالت اجتماعی به نام « مای جمعی و حقیقی » در اندیشه های حاکم بر خاور میانه پیدا نکرده بود . این مفاهیم بویژه برداشت از مؤلفه « عدالت اجتماعی !» یا یک مفهوم بسیار محدود قبیله ای بود و یا یک مفهوم اشرافی و نژادی و منطقه ای ! حتی بزرگترین ادیانی مانند یهودیت و مسیحیت با اینکه ادیان الهی بودند ولی به دلیل محدودیت های تاریخی که با آن دست و گریبان بودند ، عمدتأ توجه خویش را به یک قوم خاص به نام بنی اسرائیل معطوف میکردند اما در اینگونه اوضاع و احوال بود که یکی از بزرگترین و اثر گذار ترین نهضت اجتماعی و سیاسی بر نهضت های دینی منطقه آسیا و خاورمیانه در کشور مصر با الهام از اندیشه های سید جمال الدین افغانی ، محمد عبده ، علامه الکواکبی و دیگر مصلحین تأ سیس و بنیاد نهاده شد . البته توضیح این مطلب نیز ضروری است که تاریخ مبارزاتی نهضت ها و جنبش های اصلاحی دینی را نباید مانند دیگر نهضت ها و حرکت های سیاسی جهان که برای رسیدن به اهداف استراتیژیک مادی خویش مشغول مبارزه بوده اند مورد ارزیابی قرار داد .
مبانی فکری و پیشا هنگان فلسفه سیاسی اخوان المسلمین :
شاید لازم نباشد با توضیحاتی که قبلأ بیان کرده ایم بحثی پیرامون افکار و اندیشه های نخستین بنیاد گذاران نهضت اخوان المسلمین مصر داشته باشیم با آ نهم شناخت مبانی اندیشه های سیاسی رهبران و بنیاد گذاران این جنبش سیاسی وتاریخی ما را یاری می رساند تا در قلمرو این شناخت مانند هر حرکت دیگرسیاسی و اجتماعی در جهان علل و انگیزه های اصلی انشعابات ، دسته بندی ها و گروه گرائی ها در این حرکت اجتماعی و تاریخی را نیز دریابیم . از اینکه نهضت اخوان المسلمین مصر بر شالوده های جهان بینی توحیدی و اندیشه های دین اسلام بنیاد گذشته شده و اسلام به مثابه یک ایدئولوژی جهان شمول مبنای استمرار رهبری سیاسی نهضت مورد بحث ما یا همان اخوان المسلمین مصر را تشکیل می دهد ، لهذا فلسفه سیاسی آن در باره جهان و انسان نیز ناشی از همین نگرش است ، بنابر این درک و فهم فلاسفه ، مصلحان و نخبه گانی که روح افکار و اندیشه های شان کالبد تشکیلاتی این جنبش را به حرکت در آورده است به شناخت ما از این نهضت اصلاحی کمک رسان خواهد بود .
۱ : تأ ثیر اندیشه های سید جمال الدین افغانی( ۱۸۹۷- ۱۲۱۷) بر کالبد اخوان المسلمین مصر :
علامه سید جمال الدین افغانی اصولأ اعتقاد داشت که اگر ما مشخص نکنیم و نشناسیم که « انسان » چیست و از این موجود ناشناخته چه توقعی باید داشت و اساسأ این مخلوق در هستی بیکران الهی به کجا میرود ؟ هیچ سازمان و نقشه و برنامه ای بدرد بخور نخواهد بود . زیرا انباشتن ابزار و مصالح در حالیکه درباره هویت حقیقی « انسان » و آئنده وی هیچگونه آگاهی نداشته باشیم کوچکترین دردی از دردهای جامعه را دوا نخواهد کرد . این است که علامه سید جمال الدین افغانی به عنوان یک فلیسوف مسلمان و مصلح بزرگ « انسان » نمونه و ایده آلش را دراین قلمرو و در هیئت یک « انسان » بنام « جانشین » یا « خلیفة الله » از فرشته گان زمینی و اشرف مخلوقات تعیین میکند و در رساله ای که بنام « مقالات جمالیه » در سال ۱۸۸۲ در شهر کلکته منتشر ساخته است در مقاله ای زیر عنوان « قصر سعادت » چنین مینگارد :« انسان ها را از دیر زمان و به سبب ادیان سه اعتقاد و سه خصلت حاصل شده است که هریکی از آنها رکنی است رکین ، از برای قوام ملل و پایداری هئیت اجتماعی و اساس محکم در مدنیت و ترقیات امم و قبائل و موجبی است فعال برای دفع شر و افسادی که بر باد دهنده شعوب است . نخستین آن عقاید سه گانه جلیله اعتقاد است بر اینکه انسان فرشته ای است زمینی و اوست اشرف مخلوقات . دومی یقین است به اینکه امت او اشرف امم است ...... . . . » یکی از برجسته ترین توجیهاتی که علامه سید جمال الدین افغانی در اندیشه های خود دارد و بدان در چندین وجه و رکن پرداخته است شخصیت چند بُعدی و چند وجهی انسان که پس از مرگ آن مرحوم از سوی دانشمندان در حوزه « انسان شناسی » واستنباط از خلقت وفلسفه انسان مورد مطالعه قرار گرفت . ازاینکه علامه سید جمال الدین افغانی به نقش اجتماعی انسان بی نهایت توجه داشت و او را به عنوان یک " علت " در مسیر زمان و جامعه و سازنده تاریخ و "خویشتن " خویش می شمرد و این بینیش فلسفی خود را محصول برداشت توحیدی از اسلام می دانیست این جا وروی همین انگیزه بود که به باور سید افغانی برای تبلور و تبارز اجتماعی این خلیفه خدا در هستی در سدد ایجاد یک تشکیلات سیاسی و فکری باید پیش قدم شد . و چنان حرکت و جنبشی را پایه گذاری کرد که مظهر ندای واحد امت اسلامی باشد . بنابر این لزوم ایجاد و براه انداختن یک نهضت بزرگ علمی و آزادی بخش میان اقشار مستضعف جامعه بویژه مسلمانان را وجیبه انسانی و فریضه مهم دینی مسلمانان خواندند . با الهام از چنین اراده آگاهی بخش بود که زمینه یک حرکت بزرگ اصلاحی در کشور عربی مصر فراهم گردید و مسلمانان تشخیص دادند که اگرهم بخواهند دیگر نه میتوانند به نحوی که تا اکنون زیسته اند زندگانی کنند ویاهم اصولأ اطمینان داشته باشند که زندگی با میتود ها و شیوه های که در گذشته ء تاریخ از اعتبار و ارزش برخوردار بودند همچنان برای همیشه معتبر باقی بماند . ! زیرا اینگونه اطمینان بر باور ها و اندیشه ها در دریای بیکرانی از پدیده های تازه و نوی که پیرامون زندگی انسان لحظه به لحظه سرازیر میگردد محو و نا پدید می شوند . از آنجائیکه افکار و اندیشه های علامه سید جمال الدین افغانی ، و شاگرد نامدار اش شیخ محمد عبده و سائر نخبه گانی که تفکرات انسان شمول آنها در پایه گذاری نهضت بزرگ اخوان المسلمین مصر و دیگر نهضت های اصلاحی و آزادی بخش خاور میانه و بالاخیره در اقصای عالم نقش اساسی بازی کرده اند و این چهره های تأثیر گذار بر نهضت های آزادی بخش و اصلاحی اکیدأ باور داشتند که در زندگی واقعی و عینی انسان ، ضروریات و احتیاجات عمومی زندگی بشر از اهمیت خاص و مهمی برخوردار اند که اگر جوهر « انسان » را بخصوص در رابطه با نیاز ها و تمایلات مادی اور ا نه شناسیم و ماهیت وجودی و نیاز های غریزی وی را نه فهمیم هرگونه مکتب سازی حتی بنام دین و مذهب به بن بست می رسند و به همین دلیل است که بسیاری از مکتب ها ی که هرچند بنام خدمت به انسان و بشر درتاریخ ظهور نموده باشند با همه تیوری ها و مکتب های سیاسی و اجتماعی حتی دینی و مذهبی عقیم می مانند . زیرا آنها مفهوم اصلی زندگی و جوهره « نیاز » و به قول علامه سید جمال الدین افغانی « مؤلفه خود انسانی » را نه شناخته اند و توجهی به مادیت و عینیت زندگی و احتیاجات آن ، آنطوریکه « هست »در ک نه نموده اند . این چنین عوامل و شناخت های از جامعه بشری سبب گردیدند که علامه سید جمال الدین افغانی و شاگرد ارجمند شان شیخ محمد عبده و دیگر متفکران نواندیش دینی را در موشگافی و تحلیل و شناسائی اسلام در هیکل یک نهضت بزرگ و تشکیلات فراگیر در تاریخ مصر و منطقه معرفی کنند ؛ تفکر و اندیشه علامه سید جمال الدین افغانی که بر مبنای آن بزرگترین حرکت اجتماعی وسیاسی در منطقه بنیاد نهاده شد بر معیار های اعتقاد و باور بر آزادی « باب اجتهاد » و بر استنتاج بر معیار ها وملاک « خِرد گرائی جمعی » استوار بوده است و به عقیده علامه سید جمال الدین افغانی ، محمد عبده و دیگر شخصیت ها و نخبه گانی که بنیانگذاران نهضت اخوان المسلمین مصر مانند « امام حسن البنأ » ، « حسن الهضیبی » ، « سید قطب » ، عمر تلمسانی » ودیگران که از اندیشه ها و افکار شان الهام گرفته بودند بر این باور بودند که در فلسفه سیاسی اسلام شیوه رهبری و هدایت جامعه و راهنمائی های فردی بر پایه ایدئولوژی یا همان اندیشه و ایمان نهاده شده است که اید ئولوژی و تفکر اسلامی علم هدایت است و ارزشها را ایجاد و می آفریند . چنانچه قبلأ نیز اشاره گردید نهضت اجتماعی و تشکیلاتی اخوان المسلمین نیز به مانند دیگر حرکت های سیاسی و آزادی بخش در تاریخ جوامع شرقی متأثر از هویت تاریخی و جغرافیاوی ساکنانی از جغرافیای منطقه ء خاورمیانه و عربی شده بود و اکنون نیز بوده است لهذا لزومأ باپارامتر های آسیب ها و عوامل سقوط و نزول بزرگترین و پایه دارترین حرکت های جهان بویژه در خاور میانه با ید اندازه گیری کرد ، وباید با دقت دید و مورد ارزیابی قرار داد که چگونه توده های فقیر و بی بضاعت مردم ساکن در مشرق زمین و خاورمیانه در برابر مشکلات اقتصادی مشت در گریبان اند ؟ وباید انگیزه های اجتماعی ، روان شناختی و سیاسی تمامی آن همه انشعابات و تجزیه های تشکیلاتی را نیز از نظر دورنه ساخت که در شرائط خاصی تاریخی و جغرافیاوی جنبش اخوان المسلمین مصر دُچار آن شده است . زیرابسیاری چنین می پندارند که وقتی سخن از مذهب و اسلام به میان می آید بدون اندکترین تأ ملی بصورت عجولانه و یکجانبه قضاوت میفرمایند که دین را با علم و خرد و سیاست کاری نیست و نسخه معیوب فلاسفه قرن نوزده هم را که گفته بود ند « دین افیون ملت ها است » تا توده ها بنام امید بعد ازمرگ محرومیت و بدبختی های شان را در این دنیا تحمل کنند ؛ آری ! « دین افیون ملت ها است » تا مردم اعتقاد بر این داشته باشد که هر آنچه واقع میشود در دست خداوند است و هرگونه تلاش و کوشش برای بهبود وضع مردم مخالفت با اراده پروردگار است ! . سوال و پرسش اصلی ای که بوجود می آید این است که این کدام دین است ؟ بلی ! دینی است که با جوهر دین حقیقی و توحیدی کوچکترین وجه مشترکی ندارد و همین دین شرک است . چه این دین شرک بنام های دین توحید ، دین ابراهیمی ، دین موسی ، دین عیسی در جامعه وجود داشته باشد یا حتی بنام های مقدسی چون « خلافت اسلامی ! » ، « خلافت اهل بیت !» وغیره !، توده هاو عوام کالانعام بی پناه را گروه ، گروه و جوقه ، جوقه با تیر مذهب مسخ شده مگر پیچانده شده در جامه توحید شکار میکنند . جالب و سخت شگفت انگیز است که علی الرغم انشعابات و دسته بندی های گوناگونی که بر مبنای تفاؤت های فکری نسبت به خدا، هستی بویژه انسان در طول و عرض تاریخ جنبش اخوان المسلمین مصر ایجاد شده اند هنوز هم در قضاوت های برخی از پژوهشگران و مؤرخان معاصر رسوبات نوعی از جزم اندیشی و تحجر فکری درزمینه قرئت حاکم براخوان المسلمین مصر یک پارادُکس روشنی در حوزه شناخت و هویت نهضت اجتماعی سیاسی اخوان المسلمین به مشاهده میرسند ؛ تا آنجا که بیماریی جزم اندیشی و تحجرگرائی ، خرافات و کژاندیشی های گوناگون فکری و سیاسی به علت وجود شبکه های فراوان جاسوسی و فراماسونرهای بین المللی نه تنها بر تنه های نحیف رژیم های سلطنتی و استبدادی اثر می گذاشتند بلکه بزرگترین حرکت های سیاسی و اجتماعی را نیز نگذاشتند که در راه انجام رسالت انسانی و آزادی بخش خویش گام های استواری را بردارند که در این دید گاه معیوب تحلیل گران و کارشناسانی که از قضأی روزگار جامه ای از روشنفکری ! را نیز بر تن کرده اند بدون ارائیه اسناد و مدارک ثقه و محکمه پسند فقط با اتکا به هیاهوی عنعنوی و سنتی اغیار ناانصاف و متحجری که اکثر شان درد منافع استعماری ای را دارا اند گفتمان حاکم بر تشکیلات نهضت اخوان المسلمین مصر را ازجنس « خشونت گرأیی و هویت طالبانی » معرفی میکنند در حالیکه نهضت اخوان المسلمین مصر نیز مانند هر حرکت دیگر سیاسی و اجتماعی زاده شرائط خاص تاریخی ، سیاسی ، فرهنگی بویژه جغرافیاوی بوده است که اگر نسل های آئنده بخاطر یک ضرورت حیاتی که کارشناسان و نخبه گان جامعه احساس کرده و لازم بینند که ریشه های اصلی و مسیر تاریخی این حرکت بزرگ و یا هر نهضت دیگری باید مورد مطالعه قرار دهند هرمؤرخ و روشنفکر جامعه و نسل ما را مؤظف میسازد که به دور از تعصبات ویژه و مصنوعی ای که گاه گاهی از سوی معاندان و شب پرستان بصورت مجعول زمزمه میشود گذشته تاریخی شخصیت حقیقی و حقوقی حرکت های فکری و سیاسی را مورد تحلیل وارزیابی قرار دهند ، مگر با دریغ و تأسف فراوان از آنجای که این حرکت بزرگ آزادی بخش ، سیاسی و اجتماعی نیز مانند هر جنبش ضد استعماری و ضد استبدادی دیگری در جهان و منطقه از گزند نفوذ شبکه های استخباراتی در همه رگه های زندگی بویژه در حوزه قرائت و گفتمان خشونت گرای مذهبی در زعامت این حرکت مصؤن نه ماند وهمین برداشت های خشونت گرأ سبب بسیاری از انشعابات و چند دسته گی در ساختار تشکیلاتی این حرکت بزرگ در خاورمیانه گردید نسل شبه تحلیل گر و شبه کارشناس در تاریخ معاصر به نمائنده گی از نسل جوان و پرخاشگر ی که برای حصول استقلال و آزادی در میدان آزادی یا همان « التحریر » سابق خون را هدیه میدهند حین قضاوت در باره این حرکت بزرگ اجتماعی آنرا نهضت واپس گرأ ، متحجر و مجهز به لایه های فکری دینی با قرئت و گفتمان طالبانی میدانند ! تا از یکسو بتوانند نهضتی آزادی بخشی که سراسر خاورمیانه را فرا گرفته است ملهم از اندیشه های مذهبی با قرئت متحجرانه و ضد حقوق بشر و مردم سالاری معرفی کنند واز جانب دیگر بصورت نا خواسته و موهوم بر عمر دیکتاتورهای حاکم با فزایند و نکته مهم دیگر اینکه تحلیل گران مواجب بگیر و شبه روشنفکرانی که تحلیل حوادث و تحؤلات خاورمیانه را زیر ذره بین قرار میدهند مسأ له بزرگترین و نمایان ترین انشعابات در نهضت تاریخی اخوان المسلمین مصر را کاملأ نادیده گرفته و حین ارائیه تحلیل گونه های خویش آنرا نیز به سان حرکت ها ونهضت های که با انگیزه های مادی و دغدغه های« قدرت و ثروت » و در شرائط دیگرتاریخی و جغرافیاوی از بطن جامعه به متن آمده اند واز قضأ ی روزگار توسط همین گروهی از درس خوانده های مادی جامعه به بحث وبررسی گرفته شده اند اکنون نیز تحلیل های هرچند معیوب درباره جوامع دیگری را به حیث نسخه مجربی از تحلیل ها محسوب میکنند ؛ وبزرگترین انشعاباتی که ریشه در جهان بینی و نوع اندیشیدن برخی از شخصیت های که در رهبریی این جنبش قرار داشتند و بر گفتمان خشونت گرائی مذهبی مجهز بودند به اثر نفوذ شبکه های امنیتی و استخباراتی کشور های بزرگ به منظور تهیه هیزم نبرد در برابر کمونیزم و اتحادیه کشورهای پیمان وارسأ رسمأ بنام گروه های « التکفیر و الهجره » و « جهاد اسلامی مصر » و چندین دسته دیگری انشعاب نمودند . و این روند سبب گردید تا اخوان المسلمین مصر از اهدافی که به قول اسحاق موسي الحسيني نویسنده بزرگ مصری از نخستین رسالت اش که در قبال جامعه و بشریت داشتند عدول نمود و این امر خود بسیاری از نا هنجاری ها در تاریخ این نهضت سبب گردید و آن اصول عبارت بودند از :
۱-
علمي:
ارائه يک تفسير دقيق از قرآن و دفاع از آن در برابر تفسيرهاي نادرس.
۲-
عملي:
دعوت
مصر و دول اسلامي بر اساس اصول قرآني و تجديد نقش و تاثير عميق آن.
۳
-
اقتصادي:
گسترش و حفاظت از ثروت های ملي، ارتقاء سطح زندگي و
تحقق عدالت اجتماعی
۴-
اجتماعي و خيرخواهانه:
مبارزه با جهل،خرافات و فقرعمومی .
۵-
ميهن دوستي و ملي گرايي:
آزادسازي دره نيل و کليه کشورهاي عرب و در نهايت همه دنياي
اسلام.
۶-
جنبه انساني و جهاني:
ترويج صلح جهاني و تمدن انساني بر بنيادهاي جديد مادي و
معنوي اسلام.
هیچکسی نه میتواند از این واقیعت بزرگ تاریخی انکار کند که جهاد مردم مسلمان افغانستان اگر از یکسونقطه عطف در تاریخ مردم افغانستان به شمار می آید از جانب دیگر پرده از بسیاری چهره های معاندِ دوست نما ، ریاکاران دغل باز ، بویژه در حوزه عمل و اندیشه را بر وی عموم مبارزان راه آزادی و استقلال بر ملا ساخت . و برای نخستین بار برخی لایه های فکری و خشونت گرای از جوانان عرب که برای گرم نگاهداشتن تنور جنگ و خشونت و از همه مهمتر برای مسخ ارزشهای متعالی جهاد که قبلأ از سوی شبکه های استخباراتی دخیل در امر جهاد مقدس افغانستان نشانی وصید گردیده بودند ، جوقه ، جوقه و گروه ، گروه در « مسلخ خونین جهاد » و در دریای از خون به شنا پرداختند . نکته مهم دیگر اینکه در همان محیط سربسته و مختنق جهاد مردم افغانستان در برابر اشغالگران روسی که بصورت طبیعی و سنتی از دیر به دینسو حتی از همان دوران امپراطوری تزاری ،کشور ما افغانستان به حیث مرکز رقابت های ذات البینی و دکتورین های امنیتی قدرت های بزرگ بویژه انگلستان و کشور های غربی از یکسو و روسیه تزاری از جانب دیگر قرار داشت . با این ترتیب وقتی انقلاب بزرگی بر مبنای اندیشه های مار کسیسم که در شرائط عمومی سرمایه داریی کشورهای صنعتی اروپا از سویی یکی از فلیوسوفان نامدار آلمانی کارل مارکس Karl Heinrich Marx و از حامیان و هواداران اندیشه هااش فریدریک انگلس برای انقلاب در جامعه بورژوازی اروپای صنعتی نگاشته و تجویز شده بود در سال ۱۹۱۹ میلادی توسط حزب بلشویک روسیه برهبری ولادیمیر ایلیچ لنین در یک جغرافیای دیگری و شرائط دیگرسیاسی و فرهنگی به صورت یک کاپی بنام دیکتاتوریی پرولتاریا در روسیه تزاری به پیروزی رسید همچنان استراتیژی و دکتورین امنیتی تزاریها که بیشر بر استیلای کشورهای ضعیف و جهان سؤمی استوار بود مورد عمل زمامداران جدید نیز قرار گرفت . و آرام ، آرام از سرزمین افغانستان به مثابه تخته خیز شهای نظامی ابرقدرت ها و کشورهای طماع منطقه و استفاده ای جیو پولیتیکی بعمل آمد .اما این بار همچون رگه های از سیلی آرام و ظاهرأ ساکتی که توفان سهمگین و آتشفشان خروشنده ای را در اعماق خویش در خود فرو برده بود با ظاهر بسیار موجه و با درک و تشخیص روانی حرکت آزادی خواهانه مردم مسلمان افغانستان در تشکیلات غیر رسمی و عُرفی نزد مردم صاف اندیش افغانستان بنام « عرب های افغان » نامیده می شدند جابجا گردیدند . وبسیاری از نیروهای که به دلیل اختلاف با اندیشه هاو تفکرات بنیانگذاران روحی و مرشدان تشکیلاتی اخوان المسلمین مصر دست به انشعابات زده زده بودند برای گرم نگاهداشتن تنور مبارزه مسلحانه با کمونیزم و الحاد مورچه وار بسوی وادی جهاد افغانستان سرازیر گردیدند و آرام ، آرام در دامن شبکه های جاسوسی کشورهای اسلامی بویژه سازمان اطلاعات نظامی پاکستان و سازمان امنیت عربستان سعودی در ارتباط با شبکه های استخباراتی بزرگی چون سازمان اطلاعات مرکزی امریکا یعنی ( C.I.A) و شبکه های خطرناک استخباراتی انگلیس مانند ( MI6 ) و شبکه امنیتی ( MI5) نمو میکردند و تحت نظر آنها به نام مبارزه با کمونیزم و الحاد میجنگیدند تا بالاخره با سقوط رژیم دکتور نجیب الله آخرین بازمانده کودتای ثور۱۳۵۷ در افغانستان و پیروزیی حکومت مؤقت مجاهدین برهبریی حضرت صبغت الله مجددی که مصادف با بسیاری تغییرات و تحؤلات به سطح جهانی به نفع اردوگاه نظام سرمایه داری شده بود و کشورهای غربی با سقوط اردوگاه سوسیالیستی در منطقه مأموریت خویش را خاتمه تلقی نموده بودند افغانستان و درمجموع منطقه جنوب غرب آسیا را به کشورهای طماع و فرصت طلب منطقه واگذار کردند ......... . . .
حین نوشتن این یادداشت خبرگزاری های جهان اعلام کردند که پس از تصویب قطعنامه ای شورای امنیت سازمان ملل متحد که بخاطر دفاع از مردم بی دفاع لیبیا که در برابر رژیم معمر القذافی مبارزه میکنندحریم هوائی لیبیا را پرواز ممنوع اعلام کردند و مخالفان رژیم معمرالقذافی در شهر بن غازی سنگر گرفته بودند هواپیما های جنگی کشورهای ناتو برای حمله بر رژیم لیبیا و سقوط معمرقذافی وارد عملیات جنگی شده اند ، بدون شک بسیاری از معادلات منطقه و جهان را تغییر خواهند داد . که اگر فرصت باقی بود در آن مورد نیز تماس خواهم گرفت .
++++++++++++++++++++++++++++++++++
حکایت همچنان باقی است . . . . . . . !
لژیون اسلامی در خدمت قذافی و جنگجویان القاعده در اختیار
اُسامه بن لادن
آدرس برای جانیان و آدم کُشان ویا هم برسمیت شناختن آدم کُشی و جنایت ؟!
بخش اول
آنچه را که در این مبحث مرور خواهید کرد
۱ : مرور مختصری برعلل و انګیزه ها ی وقایع و اتفاقات آخیر منجمله حادثه دلخراش کابل بانک در
شهرتاریخی جلال آباد .
مسؤلیت بدوش کیست ؟
۲: حوادث و دیگرگونی های خاورمیانه درپرتومسیرتاریخی انشعابات درجنبش اخوان المسلمین مصربه مثابه بزرگترین و قدیمی ترین نهضت فکری و اجتماعی در خاورمیانه
میگویند: طیاره ای که در حال سقوط بود و همه مسافران به اظطراب افتاده بودند ولی از یکنفرکه با خاطر جمعی نشسته بود پرسیدند که آقا ! شما چرا نگران نیستید ؟ آن مرد با خون سردی جواب داد ، چرا نگران باشم ؟ مگر طیاره مال پدرم است که از سقوط آن ناراحت و نگران باشم ؟
بدون شک محتوی و مضمون اصلی این داستان مصداق روح و روان فاجعه کشور ما نامیده میشود که در هرلحظه و هر لمحه حلقومی از توده های محروم میهن ما را می فشارد وعملکرد ها ی معامله گرانه و حال واحوال اکثریتی از ما بویژه کسانی و نیروهای که بر مسند و کرسی هدایت جامعه و مردم افغانستان نشسته اند با محتوای اصلی حکایت فوق انطباق و همگونی دارد . عملیات انتحاری ، بمب گذاری در کنار جاده ها و بالاخیره گرفتن جان بی گناهان و تهی دستان در سرزمین افغانستان واژه های خونینی اند که وقتی نام افغانستان را برزبان می آوری نا گهان سیلی از این وآژه ها ی مرگ آفرین را برپرده ذهن ات باید تحمل کنی و بدین سان اجساد متلاشی شده ای از کودکان و نو جوانانی را نیز باید تصؤر کنی که سرخی ی خون آنها بر پرده های ذهن فرد ، فردی ازساکنان این فرهنگ و این تمدن چیره شده است. بلی، بسیاری از روشنفکران تریاکی! وابسته به رسانه های مافیائی گاه ، گاهی بیداد میکنند و عقده های تاریخی برخی از کتله ها و آدم نما های مصنوعی جامعه را در پوشش درد دلهای برحق مردم افغانستان جلو چشم مردم بزرگ نمائی می کنند و بالاخره برای کسب وبدست آوردن همان امتیازات و مواجبی ! که همه ما میدانیم و چنین" روشنفکران تریاکی" نیز بخوبی بر این امر واقف اند دست به چنین شعبده بازی ها میزنند . اکنون گرچه هرروز وشب شاهد درد ناک ترین کشتار ها و شهادت ها هستیم و شاهدیم که چگونه بینوایان و تهی دستان جان های شرین خویش را در کف خونین تاریخ کشور ما گرفته اند ،؟ حادثه ای دلخراش مگر عریان آخیری که دریکی از نمائنده گی های کابل بانک واقع در شهر تاریخی جلال آباد بؤقوع پیوست یکی از صدها حادثه ای است که در طی چندین دهه جنگ خانمان سوز مردم فقیر و ستمدیده افغانستان بصورت دسته جمعی و یا هم گروهی و فردی به فرمان فلان قاتل و فلان زمامدار جنایتکاری و فلان ازدارگریخته ای از جامعه ما ،مگر با توجیهات و شعار های گوناگون و قالبی «نقل مطابق اصل !» از قبیل مخالف رژیم ، اشرار ، مرتد و کافر ، سر بُریده شده اند ، چنانچه همه میدانیم وقتی ادعا میکنیم که تاریخ جامعه ما مالامال از مظالم و درد ها و شبخون زدن ها بر ناموس انسان باشنده این مرزوبوم است ، این واقیعت تلخ تاریخ را نیزنه باید فراموش کرد که آن مظالم در بخشی از تاریخ و قسمتی از جغرافیای این جهان به تناسب میزان پیشرفت و تکنولوژی و بصورت خلاصه تسلط انسان جامعه ما بر هستی و کائینات بصورت درد ناک و دلخراش تر از حوادث آخیر بویژه واقعه خونینی که بنام فاجعه کابل بانک در شهر جلال آباد مسمی شده ، انجام یافته است ، مگر تفاؤت این حادثه دلخراش آخیر با هزاران حادثه کوچک و بزرگی که از قدیم در سرزمین افغانستان به اجرأ در آمده ، در این است که حین ؤقوع قتل های دسته جمعی ویاهم فردی آن روزگارکه در دشت ها و صحرا های خشک و بائری بنام پولیگون های نظامی و یاهم در میان شهر ها و دهکده های زیبا و آرام میهن ما ، دسته ، دسته و گروه ، گروه تیر باران می شدند قاتلان هیچگونه نشانی ای را بجا نه گذشته بودند ، درحالیکه حادثه المناک و فاجعه آمیزآخیر بیانگر این واقیعت است که این واقعه با اطمینان کامل وبا ابزار و وسائل پیشرفته تخنیکی در سایهء دوربین ها یا کمره های فیلم برداری که قبلأ جهت تأ مین و اجرای امنیت کابل بانک جابجا گردیده بودند از همان آغاز حادثه به تصویر کشیده شد ه است . آنچه را که از نخستین لحظات ؤقوع این حادثه به مشاهده میرسد ، این حقیقت روشن و اشکاررا برملا میسازد که آنچه درواقعه ی آخیرشهر جلال آباد به عنوان جنایت خونین و حادثه ء بسی دلخراش به مشاهده رسید ، یکی از حلقه های مفقود شده و فراموش شده ای از صدها حادثه و هزاران جنایت تاریخی به حساب می آید که در امتداد تمامی تاریخ این سرزمین و بر قلمرو تمدن این خیطه به اجرأ در آمده است . اگردرحادثه دلخراش آخیر در کابل بانک نقش ابزار ولوازم صوتی و تصویری سبب شده اند تا بالون یک عصیان نا مقدس ! بترکد و پیرامون حیات بشر را با ضا یعات گندیده ای ازیک گفتمان متحجرانه آلوده سازد، معاینه گروه خونی چنین جنایتکارانی که « از کشتن بی گناهان لذت میبرند » این واقیعت را نیزبرملا نمود که در طرز تهیه و تجویز این نسخه ء مرگ وجنایت برخی از شبه روشنفکران، فلاسفه ، دانشمندان و" او لم آ ی " این سرزمین نقش اساسی ای را بازی نموده اند بدون شک این جماعت اعجوبه ، اسلاف برحق آن دسته از روشنفکران مجهول و مجعول را میتوا ن به حساب آورد که با تأ سیس اداره مؤقت در افغانستان از استراحت گاه های زمستانی شان خزیدند و بی صبرانه راهئی دیار« ثروت و قدرت بنام افغانستان !» شدند ؛ در واقع آنچه که امروز در جامعه خود می بینیم محصول ناب وخالص افکار وعملکرد های گذشته گان و نیاکان نسل معاصرما محسوب میشوند . بلی ، تمامی رسانه ها ی گروهی بویژه رسانه های که بازوی اقتدار گرایان مافیائی به حساب می آیند داد و وآ ویلا براه انداختند و فاجعه آخیر در کابل بانک شهر جلال آباد را در راه تحریک هیجانات قومی و زبانی مورد سؤ استفاده قرار دادند و برخی از این بلند گو ها ی مواجب بگیر با دیدن تصاویر ی از آن حادثه ، ؤقوع این اعمال دهشت افگنانه را کار یک قوم و یک قبیله خاصی که باشنده ء سرزمین افغانستان بشمار میروند وانمود کردند ، و در آنسوی فاجعه گروهی نیز که با بی تابی اضطراب آور انتظاراجرای چنین فرمان بخون آغشته را میکشند تا ببینند که چگونه جنازه های بی گناهان اعم از زنان و کودکان را از زیرآواره های خاک بیرون می آورند تا با اعلام پذیرش مسؤلیت دستور این حادثه غم انگیز، وازهمه مهمتر تعمیل حکم « امیرالمؤمنین!» دل های سنگ دلان ولاشخواران بیماررا شاد کنند. زیرا در قاموس این طائفه ای از متحجران که لباس مذهبی را برتن کرده اند بسیاری از واژه ها و مفاهیم انسانی و مذهبی ای همچون « عدا لت ، مرؤت ، ترحم ، مردانگی وشرافت » به فراموشی سپرده شده است . پرسش اصلی ای که نزد همه درد آشنایان مطرح است این است که چرا وچگونه درحالیکه هنوز زخم های تاریخی مردم این سرزمین التیام نیافته بود که فاجعه ی هولناک آن سوی مرزها روح و روان ما را تسخیرکرد ، عواملی وحشتناک ،با چهره های نا مرئی از همه سو وبه یاریی تناب ها و گلوله های مستحکم و خون آلود شبکه های استخباراتی بیگانه ، ما و تمامی فرزندان اصیل این مرزوبوم را از نظر هرنوع اصالت ها و فضیلت ها خلع سلاح می کنند ، اما آنچه که در این آشفته بازار پیوسته مورد تهدید واقع می شود و آنچه رو به زوال است و آنچه اگر برود ما و نسل پرخاشگر ما را در اعماق نیستی فرو خواهد برد ، نیروی هوشیاری و عقلانیت انسانی ما ست که با احیای این جوهر کمیاب ریشه های خشکیده هویت ملی وتاریخی ما، برزمین شحم کرده تاریخ و تمدن ما جوانه خواهند زد .
به قول دانشمندی ، ما در پیرامون زندگی خویش همیشه دو نوع بیمار داریم : بیماری که میداند بیمار است و بیماری که نه میداند بیمار است ، دیگر موضوع رسالت های ذهنی نه تنها از میان برداشته شده بلکه مسأ له حرمت و کرامت به انسان و انسانیت مطرح است ، آنکه میداند بیمار است باید به کسی که نه میداند بیمار است بگوید و اعلام کند که بیمار است ، و بدون هرنوع شک و شبه مسؤلیت بزرگ انسانی از همین جا ناشی میشود . دریک جمع بند ی باید گفت جنسی از همان خشونت ها و جنایاتی که در طول وعرض تاریخ سرزمین ما از سوی حاکمان و زمامداران این مرزوبوم بر باشنده گان اصیل مگر محروم از هرنوع حقوق اولیه بشری اِعمال و اجرأ میگردید امروز و در قرن بیست و یکم که قرن ارتبا طا ت و ماهواره ها نامیده میشوند و در شرائط دیگری از مناسبات سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی بویژه به تناسب سلطه و غلبه فنی انسان بر هستی و طبیعت به مشاهده میرسند .
آدرس برای آدم کُشان ویا مشروعیت دادن برای آدم کُشی ! ؟
مسخره ترین تحلیل وطرحی که به مثابه مؤلفه مهم تحکیم صلح و ثبات در افغانستان از سوی برخی تحلیل گران سیاسی و درعین حال روشنفکران ! و فرهنگیان جامعه افغانی به کرات شنیده ایم و میشنویم همانا برسمیت شناختن مخالفین مسلحِ به اصطلاح دولت جمهوری اسلامی افغانستان با تثبیت نشانی و آدرس آنها در منطقه میباشد ، چنین است که در آغازکار این استراتیژیی سیاسی وامنیتی قدرت های منطقه که بر سیاست مزورانه چانه و فشار استواراست برخی ازچهره های مزد بگیردر جامعه ما راکه ازسرطان شهرت طلبی! رنج میبرند درجامه ء تحلیلگران چیره دست و ماهری بر تربیون های وسائل ارتباط عامه مانند رادیو ،تلویزیون و مطبوعات جا بجا می سازند وبا اداهای مخالف درآوردن مصنوعی، که گاه گاهی از زبان مهره های مطلوب در تباری از روشنفکری شنیده می شود تا در افکار عمومی مردم نیز به مثابه تحلیل گران و روشنفکران مردمی مشروعیت کسب کرده باشند و ازآنجا که« انتقاد » یکی ازکارمایه های اساسی برای مشروعیت افراد و شخصیت های حقوقی و حقیقی در هر جامعه دانسته می شود ، بدون آنکه منتقد ریشه ها را نشانه گیرد « تیشه ها » را مورد نقد وارزیابی قرار میدهند وبجای بینا ساختن مردم همواره در صدد تعیین و تشخیص جایگاه " سیأ " سی مجهول خویش میبرآیند ، این جایگاه از آن جهت مجهول خوانده میشود که « منتقد » بدون رشد طبیعی مسیرعلمی و اجتماعی مؤلفه مورد نقد، بصورت فرمائیشی ودر پرتو اِستراتیژی بیگانه گان برجایگاه« نقد»قرارگرفته است وهیچگاه نتوانیسته حتی به کمک قوی ترین اناتومی« بصیره»و«سامعه»ی وجود اش جایگاه " سیأ " سی اش آنرا دریابند . پس از ارائیه این همه مقدمه باید گفت که اگر براستی هم برخی از "سیأ" سیونی که آخیرأ با تحلیلگران و روشنفکران مافیائی پیوسته اند و پروژه صلح مسلح ! با مخالفین گوناگون و حتی با آنهای که از« آدم کُشتن لذت می برند !» را سربسته به اجاره گرفته اند اند کترین دغدغه صلح با مخالفین را داشته اند و براستی هم در جستجوی یک آدرس معین برای مخالفین مسلح در منطقه هستند تنها یک و نزدیکترین ادرس و نشانی کافی است تا برویت آن نشانی هویت مخالفین را نیز شناسائی کنند . و آن نشانی و آدرس چنین است : نمائندگی د کابل بانک – شهر جلال آباد و لایت ننگرهار زمان بازگشائی ساعت ۱۲ ظهر اول حوت ۱۳۸۹ مطابق ۲۰ فبروری سال ۲۰۱ میلادی .
بدون شک مبالغی که دراین همه سال های آخیرصرف آبادی دیوارمرگ در زیرچتر شعار« صلح با مخالفین » شده است ، چه به صورت سیمینار، کنفرانس ومسافرت های طولانی و « کوه قافی! » آنچنانی اگر در کار اصلاحات بنیادی و اعمارو بازسازئی زیر ساخت های اقتصادی از همه مهمتر در پروژه ملت سازی هزینه میگردید تا حال همین مخالفین و معاندین مسلح جامعه ما به مثابه مدافعین راستین و وفادار به نظام مردم سالاری از میهن آبائی شان به دفاع می پرداختند . اما آنچه از نخستین روزتأ سیس اداره مؤقت درافغانستان بصورت واضح به مشاهده می رسد این واقیعت تلخ تاریخ است که متأسفانه درمغائرت با مفاهیم پذیرفته شده حقوقی درحوزه تعریف«دولت وحکومت»بویژه درقرن بیست ویکم درجامعه ای که ازچندین دهه بدینسودرآتش خانمان سوزجنگ میسوزدگروهی ازقصرنشینان چپاؤلگر،درهمدستی باما فیای مذهبی وروشنفکران « مکتب فرانکفورتی » حتی مفهوم ومعنای « دولت و حکومت » را نیزبه کمک وقدرت مادی نظام جهانی"سرمایه داریی لبرال" به غلط دولت مشروع ومنتخب مردم مسلمان افغانستان ! می نامند . در حالیکه اگر اظهارات و سخنان به ظاهر بلند رتبه ترین مقامات شبکه مافیائی ای که بنام « دولت جمهوری اسلامی افغانستان ! » یاد میشود با مفاهیم پذیرفته شده حقوقی درساحه « دولت و حکومت » با دقت کامل مورد غور ومداقه قرار گیرد نه تنها معیار های حقوقی یک دولت مشروع را دارا نه میباشد ، بلکه دربسیاری زمینه ها نه میتوان این شبکه را یک « شرکت تجاری سهامی » نیز نامید ، زیرا دریک« شرکت تجاری سهامی » تمامی سهم داران وشرکأ بصورت شفاف و مساویانه با بخشی ازسرمایه خویش ودرچهارچوب یک«اساسنامه شرکت تجارتی »قابل قبول برای تمامی سهمداران شرکت در کنار سائر شرکای آن حضور می یابند ، به هر حال نفس همین مسأ له یعنی انطباق ترمنولوژیک مفهوم دولت با واقیعت های موجود جامعه افغان خود بر این حقیقت دردناک صحه می گذارد که متأ سفانه از چندین سال بدینسو نه تنها با مفهوم حقیقی دولت مشروع فاصله زیادی داریم بلکه به دلائیل فراوان ازجمله بیماریی مزمن و کم علاج « خود گرائی و یا تمایل به فردیت و من گرائی مهره های حاکم » ، تراکم وکثرت مهره های گوناگون درحوزه داخلی قدرت پوشالی که هریکی از این مهره ها با محور های بیرونی قدرت اصلی در جامعهء امروز افغانی وابسته اند !، اعتیاد به قدرت وثروت شبه زمامداران جامعه افغانی ، نقش روشنفکران جعلی و کاذب جامعه افغانی درمسموم ساختن وسپس شکار کردن گروهی ای توده ها ی محروم جامعه ما، رشد روز افزون نظام طبقاتی در حوزه اقتصاد و سیا ست که منجر به فقرهمه گیر اقتصادی و سیاسی شده است و مردم افغانستان با گذ شت یک دهه ای که در زیرسایه " نظام مبارکه ء مافیائی !"سپری میکنند و صد ها ملیارد دالر پول « ناقابل » طعمه مافیای اقتصادی گردید نه میتوانند بخش بزرگی از بودجه عادی کشور را که شامل تادیه معاشات و حقوق کارمندان شریف و درعین حال شامل در این شبکه مافیائی میباشند تکاپو کنند ، در ابعاد تصمیم گیری های کلان سیاسی کشورنیزنه میتوان تصؤر کرد که بلند رتبه ترین مقامی ازمهره های داخلی این مافیأ ازاند کترین صلاحیت سیاسی بر خوردار باشد ، چنانچه دراین مورد و بسی موارد دیگرمثال های عینی زیادی درمقالات و نوشته های این قلم برشته تحریردرآمده است که خواننده گان ارجمند میتوانند درصورت لزوم و تمایل ذاتی به آن نوشته ها ومقالات مراجعهفرمایند .
حقیقت مطلب این است که چه ما بخواهیم ویا نخواهیم درپرتو، کم لطفی های!« عقل طبقاتی سرمایه داری » وانحراف آن ازقانونمندی های قبول شده جهانی حتی در مقا یسه با بسیاری ازهمین کشورهای شامل درائتلاف بین المللی ضد تروریزم والقاعده کاملأ به مشاهده میرسد واین وضعیت سبب گردیده تا ماهیت نهاد مافیایی ای که انرا بنام دولت مشروع درافغانستان! یاد میکنند تا مرز دسته ای از «غارتگران وچپاولگران » تنزل دهند . واضح است که ازاین همه جنگ های زرگری و براه انداختن هیاهوی ذات البینی به این نتیجه عینی میرسیم که این همه معرکه بیهوده که به انهدام بزرگترین و قدیمی ترین تمدن ها و فرهنگ ها منجر شده از همان بنیاد «دعوی بر سر لحاف ملا نصرالدین» است زیرا ازیکسو ریشه های تفکروگفتمان فکریی هردو گروه یعنی آنانیکه بصورت مستقیم بنام دولت مشروع جمهوری اسلامی افغانستان ! هفت ثقالی می کنند و همچنان مخالفین مسلح و غیر مسلح در جامعه جنگ زدهء ما که به فکر و زعم استخاره ای شان، چون مرغان" ابابیل " ازهوا واز بلندای آسمان « سنگریزه » ها را برلشکریانی از« ابرهه ی» زمان پرتاب میکنند و دربدل این « جهاد فی سبیل الله » چندین دهه «حور » بهشتی بی صبرانه انتظار شانرا میکشند ، درحالیکه نه هم هفت ثقالانی که بر مسند دولت جمهوری اسلامی افغانستان! نشسته اند از مشروعیت ، جمهوریت و اسلام بوی برده اند و نه هم از مخالفین مسلح و غیر مسلحی که به وساطت گروهی از تحلیل گران وشبه روشنفکران جامعه ما در جستجوی یک آدرس و نشانی اند و دروا دی و مقام عشق کاذب مادی یک انتظارموهوم و مجنونانه ای را می کشند نباید به جز ویرانگری ، جنایت و آدم کشی از آنها انتظاری داشت .