داکتر غلام محمد دستگیر
برومفیلد, کولورادو, اضلاع متحدۀ امریکا
تبصرۀ بر
آخرین نامۀ امیر حبیب الله خان به حکومت برطانیه
وطندار بی نهایت گرانقدر و محترم آقای عبدالاحد ناصر ضیائی باشندۀ دوسلدورف جرمنی در دو هفته نامۀ پر محتوا ووزین امید شماره905 , صفحۀ سوم سال 2011 , زیر عنوان فوق مضمونی را که مرحوم مغفور سید قاسم رشتیا در"ژورنال مطالعات افغانستان" جلد سوم سال 1992 صفحۀ 19 الی 23 بزبان انگلیسی نوشته و از طرف مرکز مطالعات افغانستان در یونیورسیتی نبراسکا ایالت اوماها, نشر یافته است ترجمه نموده اند توجه مرا جلب نموده ,خواهان یک تبصرۀ مختصرازنگاه تاریخ آن زمان پنداشته میشود:
از مضمون فوق و مکتوبیکه در صفحۀ 22 ژورنال متذکره نشر یافته وازیک مایکروفیش کاپی شده است چنین بر میآید که کاسه لیسان نادری و مخالفین اعلیحضرت غازی امان الله خان مرحوم و جنت مکان بشمول انگلیسها طوری بجهان نمایان سازند که شاه غازی مفکورۀ تردید استقلال افغانستان را نداشته ازوی بیشتر پدر شهیدش امیر حبیب الله خان درین باره اقدامات جدی نموده است. سطور ذیل سعی می نماید تا به این واهیات خط بطلان بکشد.
مرحوم میر غلام محمد غبار, درافغانستان مسیر تاریخ, جلد اول مینگارد که: امیر حبیب الله خان بعد از جلوس در مقابل انگلیس در ابتدا سیاست بی اعتنائی را پیش گرفت و خواهشات لارد کرزن وایسرای هند را که یکی از استعماریون مشهور هندی است و از زمرۀ مخالفین سر سخت افغانستان و ایران بود, راجع به مسافرت خود به هند و ملاقات با او نپذیرفت و همچنین نظر کرزن را در مورد تمدید خط آهن انگلیس از چمن بقندهار و از پشاور به داکه رد کرد ( غبار, صفحه 727). وقتیکه امیردر 1914 هنگام جنگ عمومی اول اعلان بیطرفی نمود لارد هاردینگ وایسرای هند بود (غبار, جلد اول , صفحه 738 ).
وهنگام جلوس شاه امان الله لارد چلمسفورد بحیث وایسرای هند تقرر یافته بود. (غبار, جلد اول , صفحه 756). بعد از عقد موافقتنامۀ 1905(غبار, جلد اول, صفحه 728) روش امیر با دولت انگلیس دوستانه تر گردید. درسال 1906 از طرف وایسرای وقت هند لارد مینتو به هند دعوت شد و بتاریخ 6 دسامبر 1906 با سه صد نفر به هند سفر نمود. وی این بیت را بجواب دعوت انگلیس چنین نوشت:
کفر است درطریقت ما کینه داشتن آئین ماست سینه چون آئینه داشتن
امیر حبیب الله خان, به اثر مساعی لارد کیچنر سپهسالار هند در یکی از لوژ های فرامیشن ( بقول غبار و فریمیسون Freemason بقول لودویک آدمک در "هو از هو ان افغانستان", صفحه 154) در آگره به گروپ سری که world foundation یا "بنای جهان " بخود نام داده بودند, شامل گردید ولقب Grand Cross of the order of Bath (GCB) را ضمن یک مراسم خاصیکه رواج شان بود نصیب شد. درین مراسم کاندید GCB را برهنه نموده حمام داده و بعد" تر و به اصطلاح شت و پت" بجایش میاندختند ( به انترنت, برای معلومات بیشترGCB نوشته شود) این مقام مذهبی انگلیسی برای امیر درسفر 2 جنوری سال 1907 وی به هند بوی تفویض گردید. اعضای این گروپ یکدیگر را با علایم خصوصی میشناختند و برای حفظ اسرار جمعیت سوگند یاد میکردند که اوامر محافل مربوطۀ خود را بحیث یک عسکر اطاعت مینمایند ( غبار, جلد اول, صفحه 729). آدمک مینویسد؛(در عین صفحۀ فوق) با وجودیکه وی یک مسلمان خوب بود, اما نظر به سفر 1907 هند و روش آن درآنجا با قبولی فریمیسون محبوبیت و احترام خود را از دست داد.
لقب (GCMG)Grand Cross Order of St Michael & St George به کسانی داد ه میشود, چه زن ویا مرد, که خارج از بریطانیا خدمات فوق العادۀ عسکری انجام داده باشند, قسمیکه دیده میشود امیر حبیب الله خان به این مقام نیز مفتخر شده بود. از برندگان عصر حاضر این مقام GCMG ؛ عبدالعزیز بن خلیفه در سال 1985 و رئیس جمهور افغانستان آقای حامد کرزی در سال 2003 میباشند ( جهت معلومات مزید به انترنت GCMG نوشته شود). در مکتوبیکه رشتیا به نشر رسانیده درابتدای مکتوب چنین درج شده است:
Translation of letter from the His Majesty the Amir of Afghanistan, GCB., GCMG., to the address of His Excellency Lord Chelmsford, P.C., GHSI., GCMG., GMIE., GBE., Viceroy and Governor – General of India, No. 210, dated 30th Rabi-us-Sani 1337 Hijra, corresponding to 2nd February 1919.
در پایان مکتوب در داخل یک چوکات آنچه که خوانده شده میتواند چنین نگاشته شده است که:
?????? IN
INDIA FORIGN SECRETARY
Letter No 16
Date 26 FEB 1919
???? 2 APR 1919 (The Afghanistan Studies Journal, 1991, Vol. 3: 22)
غبار مینویسد: در هر حال امیر حبیب الله خان از هند برگشت و بدوستی انگلیس پابند ووفادار ماند تا جائیکه برای مکاتبات رسمی بین افغانستان و حکومت انگلیسی هند کاغذ های مخصوص بساخت که در پیشانی ان یک کلاه انگلیسی و در پهلوی کلاه یک تفنگ و یک کرچ عمودی واژگونه.....قرار داشت.
تفنگ و کرچ واژگون علامت تسلیم بلا شرط ووفاداری کامل است.
امیر حبیب الله خان, با مرور زمان به اثر قدرت بی سرحد و مطلق العنانی و عدم مسوولیت بیک زمامدار زود رنج و خشن و بیباک تبدیل شد. درباریان از روش او منزجر و ترسان گردیدند. او علنأ در بیانات خود میگفت که: " شاهی و پیغمبری چون دو نگینند در یک انگشتری" و از علو مقام پادشاهی سخن میگفت و با جدیت این بیت را میخواند:
آنکه جان بخشد اگر بکشد رواست نایب است ودست او دست خداست
امیر حبیب الله خان , با چنین عقیده وادعا حرمسرای مفصل و با شکوهی ترتیب داد که بیشتر از صد زن بعناوین حرم, سرای خدمه و حواری در آن میزیستند. مصرف البسه و زیور و ماکولات و معاشات و حمل و نقل اهالی حرم گزاف بود. وی باالأخره در زندگی داخلی حرم فرو رفت و از رسیدگی به امور بکلی باز ماند ( غبار, جلد اول, صفخه 711).
خوانندگان گرامی, ازینکه شما را با این مقدمۀ طویل درد سر داده ام پوزش میخواهم و اینست نتیجه گیری ازاین مقدمه:
1- اگرچه درین مکتوب " ذات همایون" آمده اما ازوی بحیث یک" امیر" ذکر شدو نه پادشاه افغانستان. این کلمات " ذات همایون" بعقیدۀ من بجز یک تعارف دیپلوماسی چیز دیگرنبوده است.
2- یک دیپلومات خوب وضیعت نا مناسب را برای مردم و مملکت خود بهتر میسازد. صفحات متعدد تاریخ نشان میدهد که امیر حبیب الله خان بجهت مخالف این فریضه حرکت کرده است.
3- با واقعۀ سال 1907 و پذیرفتن عضویت "بنای جهان" و مقامهای GCB و GCMG که در حقیقت وفا داری کامل وی را به وایسرای هند برطانوی ثابت میسازد و استعمال " ذات همایون" به اساس همان مقامهایست که ذکر گردید. یک دیپلومات خوب هیچگاه خلاف اهداف و اوامرامرا و آقایان خود جزئی ترین حرکت منفی نشان نمیدهد چه رسد به اینکه مکتوبی به لهجۀ فوق و آنهم به تکرار ارسال نماید.
4- معلومات داخل چوکات مکتوب هویدا مسازد که مجموعأ 16 عدد مکاتیب بدفترسکرترامور خارجه در هند رسیده و تاریخ رسیدن آن 26 فروری سال 1919 نگاشته شده است. اینکه بتاریخ 2 اپریل آن سال چه اجرآتی بعمل آمده است, واضح نیست. چیزیکه واضح و مبرهن اینست که حبیب الله خان به شب 21 فروری سال 1919 در کله گوش لغمان شهید ساخته شد و امان الله خان بتاریخ 23 فروری 1919 اعلان پادشاهی داده است ( غبار,جلد اول, صفحه 752).
5- امیر حبیب الله خان " در زندگی داخلی حرم بحدی فورفته بود که از رسیدگی به امور کاملأ باز مانده بود". به اینترتیب گمان نمی رود که از عین عیش و عشرت خود برخیزد و قلم بدست گیرد و استقلال تام افغانستان را از بادارانی که به اجرای اوامر شان سوگند یاد کرده است, تقاضا نماید. وی بحدی گرویدۀ انگلیسها بود که برای مراسلات خود با آنها از کاغذ و دیزاین مخحصوص استفاده میکرد. و کینه گرفتن را بمقابل انگلیسها کفر میشمرد.
6- همه مطلع اند, که امان الله خان از فیض دانش و ابتکارات قلمی استاد معظم خود علامه محمود طرزی بهرۀ کافی به ذخیره داشته است. محمود طرزی در سال 1917 زیر عنوان " استقلال دولت عالیه مستقلۀ افغانستان" مضمونی نوشته درآن تذکر داده است که :" افغانستان دولت با استقلال آزاد بوده و هست و خواهد بود" ( غبار, جلد اول , صفحه 740). ممکن امیر حبیب الله خان ازین نشریات مطلع بوده و حتی خوانده باشد. اما به اساس دلایل فوق جرآت نداشت که در بارۀ آن حرفی بزبان آرد په رسد به اینکه رسمأ آستقلال افغانستان را تقاضا نماید. و اما امان الله خان آن کلمات منتشرۀ محمود طرزی را بگوش هوش شنیده و برای تطبیق آن پلان داشت .
7- این شاه امان الله غازی بود که در سوم مارچ 1919 به لارد چلمسفورد نائیب اسلطنه انگلیسی هند نامه فرستاد وتجدید معاهدۀ 1905 را پیشنهاد کرده معاهدۀ جدیدی را به اساس حقوق مساوی طرفین تقاضا نمود, ضمنأ منتظر جواب ننشسته سیاست آزاد را مستقلانه در پیش گرفت و دولت شوروی را برسميت شناخته تاسیس مناسبات سیاسی را با آن دولت بنیاد گذاشت در مقابل شوروی در 17 مارچ 1919 اولین مملکتی بود که افغانستان را برسمیت شناخت (غبار, جلد اول, صفحه740).
از تحلیل و مطالعات فوق درک میگردد که مکتوب منتشرۀ ژورنال مطالعات افغانستان مکتوبیست که از طرف انگلیسها طرح و ثبت گردیده تا به موقعیت ملی غازی امان الله زخم ناسور و در دماغ و قلب افغانها وسواس و تشویش( مثل همیش) خلق نمایند؛ قسمیکه مینگرید این تیر شان بازبهدف نپیوست. از جانب دیگر این درک و دانش عوام وخواص افغانستان است که علامه محمود طرزی مرحوم وشاد روان علم بردار راستین اشتهار استرداد افغانستان بوده و غازی امان الله خان یگانه فرزند صادق و فداکار افغان بود که با جرأت فوق العاده و احساس قلبی وطندوستی به استرداد استقلال افغانستان اقدام عملی نموده,سر فراز گردید.
روحش شاد و مهدش در بهشت برین باد.
و من فقط آنچه شرط بلاغ است بتو گفتم و بس.