داکتر غلام محمد دستگیر
برومفیلد, کولورادو, اضلاع متحدۀ امریکا
اهل بیت سردارپاینده خان و هتک حرمت شان بقرآن کریم کلام الهیج
در دو هفته نامۀ وزین امید, شماره 904 نویسندۀ متبحر و مبارز, و طندار گرامی القدر ما آقای نعیم کبیر زیر عنوان " دل تاریخ شگافته میشود" در اخیر مقالۀ خود چنین مینگارند:
این اثر (افغانستان و جهان در قرن 18 و 19 ) خواننده را بعقب میبرد, به سوگندها و ضمانتهای که در حاشیۀ قرآن بار بار نوشته شد و پایمال گردیده است...توجهه من را جلب نموده خواستم به استفاده از اثر ممتاز و بیمانند نویسندۀ ورزیده و مبارز آقای سعید فیضی مؤلف کتاب معتبر فوق چند مثال ازین سوگندها وقرآنخوری های اهل بیت سردار پاینده خان را حضور خوانندگان گرامی تقدیم نمایم:
بعد از مرگ احمد شاه با با, ولیعهدش تیمورشاه از زمرۀ دیگر پسرانش (داراب, سلیمان, شهاب, سکندر وپرویز) که 24 سال عمر داشت و یک جوان برومند, تحصیل کرده و کار آزموده بود در سال 1773 به تخت سلطنت جلوس کرد. متأسفانه که از بدو احراز این مقام به اختلافات فامیلی و اقوام دیگر روبرو گشت1(سعید فیضی, افغانستان و جهان در قرن 18 و 17 , صفحه 64). این شرر اندازیها با شاه ولی بامیزایی که درآنوقت صدراعظم مملکت بود و داماد خود سلیمان برادر تیمور شاه را در قندهار به مسند سلطنت نشانید شروع میشود. درین هنگام تیمور شاه والی هرات بود.
تیمورشاه با شاه ولی در سیاه آب واقع غرب بکوا بجنگ بیامد و شاه ولی با دوپسرش در جنگ کشته شد. سلیمان به بلوچستان پناه برد اما مردم آن سرزمین باوی از در همکاری پیشآمد ننموده سلیمان مجبورأ قرآن کریم را حمایل گردن نموده به استقبال تیمور شاه در حوالی قندهارشتافت و عفو تقصیرات تمنا کرد. تیمورشاه قرآن کریم را بوسه زده برادر را به آغوش کشید و هردویکجا وارد قندهار شدند2 (سعید فیضی, صفحه 64). تیمورشاه در سال اول سلطنت خود پایتخت را از قندهار بکابل انتقال داد وبرای پیشبرد امور دولتی به میرزایان قزلباش اتکاکرد. این عمل وی متنفذین قندهار را بر انگیخت و یک شخص مسن را از قبیلۀ سدوزایی بنام عبد الخالق پادشاه خود انتخاب نمودند. عبد الخالق با 25 هزار نفربرای اشغال کابل آهنگ سفر کرد و با قشون تیمور شاه در محل ششگاو غزنی روبرو گشت. درآغاز این در گیری دو نفر از سر کردگان عبد الخالق بنامهای دلاور خان اسحقزی و پاینده خان بارکزی از شاخۀ محمد زایی با تیمورشاه پیوست وعبدالخاق دستگیر و بعدآ از نعمت بینایی محروم گشت. پاینده خان پسر حاجی جمال خان بارکزی به منصب سرفراز خان نایل گشت واز جملۀ اعیان دربارتیمور شاه پذیرفته شد. پسران متعدد پاینده خان که در راس شان فتح خان میر آخور قندهار و دوست محمد خان که 12 سال عمر داشت در صدد آن شدند تا خود مالک الرقاب کشور شوند3 ( سعید فیضی, صفح 67). این برادران بودند که بقرآن کریم کلام الهی هتک حرمت نموده از آن برای توطئه ها و رسیدن به اغراض شوم خود استفاده میکردند که این عمل شنیع شان به نادر غدار وبعد به سران مجاهدین تا به خانۀ کعبه از قرن 17 تا قرن 20 دوام یافت.
تیمور شاه در زمستان 1793 بصورت آنی ممکن در اثر تسمم و توطئۀ فامیلی( 23 پسر 13 دختر از زنان متعدد وی) جان بحق تسلیم کرد و زمانشاه که والی کابل یود اعلان پاد شاهی نمود. برادرش همایون که بغاوت کرده بود کور ساخته شد. محمود برادر دیگرش که والی قندهار بود هوای سلطنت بسر داشت با زمانشاه در حوالی زمینداور و گرشک در جنگ شد و بعد از شکست فاحش بسوی هرات فرار نموده در آنجا قلعۀ مستحکمی ایجاد کرد, اما از طرف شاه زمان به محاصره گرفته شد. محمود تاب مقاومت نیاورده مادر خود را که خواهر عینی پاینده خان بود با قرآن کریم و توبه نامه نزد زمانشاه فرستاد. زمانشاه به احترام قرآن کریم و احترام بمادر محمود وی را عفو نموده دوباره والی هرات ساخت. بعدأ محمود با نیروی ایران و کمک مالی انگلیس بر زمانشاه استیلا یافت و اورا با خیانتگری دوست زمانشاه, ملا عاشق شنواری, و توطئۀ اسد خان برادر فتح خان از نعمت بینایی محروم کرد و کشور را بباد فنا داد4( سعید فیضی, صفحه 72 الی 79). به این ترتیب محمود با کومک انگلیس و ایران اولین پادشاه افغانستان هست که دست نشاندۀ عمال اجنبی بود و افغانستان مقتدر و ضد انگلیس را در قید سیطرۀ این دو دشمن قرار داد.....و خود به عیش و نوش و باده گساری غرق واز جهان بیخبر بود. وی به قرآن کریم کلام الهی هتک حرمت نموده از آن برای بقای آرزو و آمال شوم و دنیایی خود استفاده نمود.
وقتیکه شاه شجاع در سال 1804بر اریکه سلطنت جلوس کرد محمود را دست بسته نزد وی آوردند. شاه شجاع بسیار عصبانی بود و میخواست به انتقام کور ساختن زمانشاه از طرف محمود, چشمان اورا از حدقه بیرون بیاورد ولی محمود باردیگر با شفاعت قرآن کریم و تضرع از شاه شجاع عفو تقصیرات خواست. شاه شجاع وی را بخشید اما وی را دربالا حصار کابل محبوس نگه داشت5(سعید فیضی, صفحه 87). محمود توسط علی محمد, خیاط دربار, از محبس ربوده شد و با تبدیلی لباس از راه بامیان به فراه رسید. وی بلادرنگ بر دو کاروانیکه از هرات بقندهار و از قندهار به هرات میرفت حمله برد و اموال شانرا به اهالی فراه توزیع نموده گروهی را گرد آورده سوی قندهار بحرکت افتاد. درین هنگام فتح خان داماد خود, میر علم خان را, که نایب شهزاده یونس والی قندهار بود تشویق نمود تا قندهار را بدون مقاومت به محمود تسلیم نمایند و به اینصورت قندهاربتصرف محمود درآمد و محمود با کامران پسرش و فتح خان برای مقابله با شاه شجاع بطرف پشاور حرکت نموده در نمله با هم روبرو شدند درین هنگام جنرال مدد خان با چهار هزار قوای معیتی خود از قشون شاه شجاع جدا و به اردوی محمود پیوست. شاه شجاع شکست خورد و به پشاور رجعت نموده همه خزاین خود را درین جنگ از دست داد و بعدأ توسط عطا محمد خان والی کشمیر اسیر و بدین ترتیب دورۀ اول سلطنت شاه شجاع پایان یافت. محمود با استفاده از شفاعت قرآن کریم از سزای شاه شجاع رهایی یافت ولی پسانها برای از بین بردن وی با فتح خان و دیگران همدست گردید و بدین ترتیب بقرآن کریم کلام الهی هتک حرمت نموده از آن برای بقای آرزو و آمال شوم ودنیایی خود استفاده نمود.
دوست محمد خان دوست جاناجانی رنجیت سنگهه در کوهستان در راه وصول بمقاصد خویش گاهی بلطف و انعام و زمانی هم بزور و تهدید و زمان دیگر بعضی خوانین وملکان را با حلفهای دروغین بقرآن کریم و سوگند های غلط بدام اطاعت میآورد واگر مؤثر نمی افتاد بذرایع دیگرمتوصل میشد6
( سعید فیضی, صفحه 103).
جهانگیر پسر کامران که نیابت سلطنت را در کابل بعهده داشت, دو هزار نفر از اردوی شاهی را بقیادت عطا محمد خان سابق والی کشمیر که وزیر بر حال وی بود جهت مقابله با دوست محمد خان
فرستاد. چون دوست محمد خان میدانست که تاب مقاومت این برخورد را ندارد با عطا محمد خان داخل مراوده شده وی را تشویق نمود تا از دشمنی های سابقه گذشته برای بر اندختن سلطنت شاه محمود با هم متحد شده بعد از موفقیت, سلطنت را بین هم تقسیم نمایند. عطا محمد خلن با وجود تجارب هنگفت دربارۀ شناسایی و عملگرد این برادران شریرپیشنهاد وی را در یک ملاقات مخفیانه درخواجه رواش کابل پذیرفت اما برای پابندی با این تعهدات از دوست محمد خان و برادرانش عهد قرآنی در خواست نمود. دوست محمد خان بادیگر برادران بجزسردار پیرمحمد خان همه در حاشیۀ قرآن پاک امضا نمودند و به اینصورت این برادران قرآن خوار بکلام خداج قسم یاد کردند که به آنچه تعهد نموده اند صادق و پایدار بمانند. اما این یک خدعۀ بیش نبوده قرآن کریم را فقط برای آرزو وآمال فجیعۀ و خائینانۀ خود استعمال نموده بجز هتک حرمت بقرآن معظم و کلام الهیج کدام هدف دیگر نداشتند. وقتیکه پلان مطروحۀ که شامل انفلاق محل ملاقات شان با عطا محمد خان وهمراهانش بناکامی انجامید همه برادران بر وی حمله نموده وی را برزمین غلطاندند, عطامحمد خان از امضای شان بقرآن پاک یاد کرد, برایش گفتند؛ برادر شان سردار پیر محمد خان که امضا نکرده است کار کور ساختن تورا بدوش دارد واو بود که این عمل ناروا را انجام داد7 ( سعید فیضی, صفحه 117). بدین ترتیب این برادران مفتن و فتنه انگیز باز بر قرآن معظم کلام الهیج هتک حرمت نموده یک حریف بلند پایۀ خود را با یک چنین دسیسۀ غیر اسلامی از نعمت دیدارمحروم ساختند. از جانب دیگرچون چاه کن را چاه در پیش است و عطامحمد خان برای شاه محمود در فکر یک چاه عمیق بودۀ خودش درآن چاه بیافتاد.
در آن آوانیکه جنگهای شدید مذهبی میان قوای سکهه و مسلمانان در پشاورو نواحی آن شعله ور بود دوست محمد خان بدون دغدغۀ خاطر بیک مسلمانکشی دیگردست زد و با یک قوای بسیار مجهزکه با خود توپخانه همراهی داشت, آهنگ شمالی نمود. در آنجا, در کوهستان و تگاب به چور و چپاول, غارتگری وویرانی پرداخت و بعد ازینکه مانند گذشته, عدۀ زیادی از خوانین و بزرگان منطقه را با سوگندهای قرآنی مطمئن ساخت و بعد از دستیابی همۀ آنهارا بقتل رسانید از طریق تگاب با لشکرگران در جلال آباد برسر زمان خان برادر زادۀ خود فرود آمد8 (سعید فیضی, صفحه 163).
دوست محمد خان وقتیکه حاکم شمالی بود, خوانجی خان فرزه ای (کوهستانی) را با عهد قرآن پاک فریفت و دخترش را بزنی گرفت و خودش را بفتل رسانید, بعدأ بدنش را قطعه قطعه نموده و قطعات وجود وی را به بیرون قلعه یکی بعد دیگر پرتاب نمود9 ( سعید فیضی, صفحه 275). دوست محمد خان امیرکبیر در قرآنخوری, امیر کبیردر دغلبازی, امیر کبیر درخویش ودوست فریبی, امیر کبیر در قساوت قلب, امیر کبیر در تعدد ازدواج غیر اسلامی, امیر کبیر در پابوسی انگلیس و با الآخره امیر کبیر در تولید پسران و دختران نا جایز که امروز تعداد نواده های این ناجایزان بصدها رسیده است, امیر کبیریست که بارها به قرآن کریم کلام الهی هتک حرمت نموده تا به آرزو ها و آمال شوم خود برسد. وی با این اعمال شنیع خود چنین یک تعداب غیر انسانی و یک روش وحشیانۀ را بنیاد گذاشت که تا امروز دوام یافته قسمیکه تذکر یافت نادر غدار جنرال بد عهد و بیوفای اعلحضرت غازی امان الله خان مرحوم و دیگراعضای اهل یحیی دیره دونی بر آن بنیاد منزلی آباد نموده بر قرآن کریم کلام الهی امضا میکند و امیر حبیب الله کلکانی را فریب میدهد تا بعدأ وی و اعضای فامیل وی را بدار بیاویزند10 ( خاطرات سیاسی سیر قاسم رشتیا, صفحۀ 11وغبار, افغانستان در مسیر تاریخ, جلد دومع صفحه 19 ). دوست محمد خان خوانجی کوهستانی را اول قتل و بعد پارچه پارچه نمود واین وحشیان و بیخدایان دیره دونی عبد الخالق هزاره را زنده چشم کشیدند11 ( غبار, افغانستان در مسیر تاریخ, جلد دوم, صفحه 20 و صفحه 171) و زنده بود که اعضای بدن وی را پارچه پارچه کردند. آنها در قعر زمین مردود اند و عبد الخالق هیرو وقهرمان زنده نام. واما مجاهدين, برآن بنیاد وحشت وقساوت قلب دوست محمد خان قصرآباد کردند و بعد از ده ماه کشتاروخونریزی کابلیان و اطرفیانش بکمک اولیای اموردولتی و استخباراتی پاکستان, عربستان و ایران بموافقتنامۀ اسلام آباد در 9 فقره موافقت کردند و 8مارچ 1994بود که با نواز شریف و دیگر لیدران جهادی روانۀ مکۀ مکرمه شدند تا بعد ازحج عمره در خانۀ کعبه سوگند بخورند12 ( ارمغان امید, جلد اول, از صفحه 66 تا 76 سال 1994) تا درایجاد صلح و آرامی ملت جنگزده و مظلوم افغانستان شریک باشند ولی بمجرد برگشت آين رهبران جهادی بوطن از چه فجایع نبود که کار نگرفت و تاکنون زیر نام اسلام در خونریزی مردمان معصوم و با شهامت افغان از طریق ترور و غیره دستان ملوث دارند.
در اخیر, درین دهۀ سوم و متبرک ماه مبارک رمضان که ماه قرآن است و قرآنیکه برای رهنمایی بشر فرستاده شده و نه آنکه اهل بیت سردار پاینده و دیگران از آن در کشتار وویرانی وبربادی فامیلها استفاده کرده اند به آنها سزای سنگین الهی, وبرای آنعده وطنداران مظلومیکه در دام توطئه های این جلادان گیرا و جان بحق تسلیم نموده اند جنت برین تمنا دارم. آمین یا رب العالمین