بهروزفر
داستان « ياعلی گفتن » آقای خامنه ای هنگام تولد !
آيت الله سعيدی ، امام جمعه شهرستان قم ، اخيرا در روی منبر موعظه، از زبان
همسر آقای زين الدين و همسر زين الدين از زبان خواهر اندر ( خواهر ناتنی) آيت
الله خامنه ای ( که الان ساکن قم ميباشد) روايت کرد که خواهر خامنه ای از زبان
قابله ی که مادر خامنه ای را ولادت ميداد، شنيده است که رهبر جمهوری اسلامی
ايران ، حين جدا شدن از بطن مادر در دستان قابله با صدای بلند گفته است: « يا
علی »!
و قابله گفته است « علی، نگهدارت باشه ، فرزندم »!
البته ، وعاظ ايرانی ، همواره حرف ها و قصه های عجيب و خنده دار ميگويند و
بسياری از پای منبری ها ( شنوندگان)
هم که عقل شانرا در خانه جا گذاشته و با خود نياورده اند، اين ادعا ها را باور
ميکنند ، صلوات ميفرستند و ميروند اين داستان ها را به سر و همسر ميگويند و
خانم ها هم اين روايات تخيلی و ساخته گی را همراه خويش به صحن حمام عمومی ،
منتقل ميکنند و يکباره ، يک شهر ، در تسخير يک پروپاگند بيسر و ته قرار می
گيرد!
من که اسناد روايت های تولد جناب خامنه ای را ديدم ، متوجه شدم که بيشتر روايت
ها و احاديث منقول و مسطور در صحاح بخاری و مسلم که اهل سنت و جماعت بدان
اعتقاد دارند ونيز بحارالانوار مجلسی و ساير روايتنامه های مورد اعتماد
مسلمانان اهل تشيع ، اغلب به همين سبک و سياق ، گردآوری شده است !
مثلا احمد از محمود و محمود ازابن مقصود وابن مقصود از رسول خدا روايت کرد که «
موسيقی ، حرام است و حتا بد تر از زنا کاری است !»
الغنا ء اشدا من الزنا !
بهر حال در مورد ، روايات و معتقدات مسلمين پس از انتشار ، روايت و سند سازی
اخير تولد آيت الله خامنه ای ، يک محقق و نويسنده ايرانی، يادداشتی جالب و
خواندنی که عينا نقل ميشود :
دروغ امروز يا حقيقت فردا !
یا علی گفتن آیت الله خامنه ای هنگام تولد به روایت امام جمعه و تولیت قم،
آیت الله سعیدی، یکی از داغ ترین خبرهایی بود که در چند روز اخیر در فضای مجازی
و ماهواره ای منفجر گردید و در مرکز توجه ها قرار گرفت. بهمین دلیل بی درنگ به
ابزار مزاح و تفریح و سرگرمی تبدیل شد. حتی یکی پیشنهاد کرده بود که از این
روایت یک نمایش مضحک و خنده آور باید ساخته شود چون این یک معجزه ی آسمانی ست
که ولایت برای مردم ایران به ارمغان آورده است.
تردیدی نیست که غیرممکن بودن، غیرعقلانی بودن، دروغ بودن واقعه ی "یا علی گفتن
خامنه ای هنگام تولد" و بیان آن از زبان یک حجت الاسلام بر فراز منبر مقدس است
که تعجب ما را بر می انگیزد و به خنده وا میدارد.
سحام نیوز که به نسخه ای دیگری از اسلام، متفاوت از نسخه ی حاکم، باور دارد، پس
از توضیحی مختصر درباره ویدیوی آقای سعیدی در یوتیوپ، انگیزه روایت سازی را
بزیر سئوال میکشد و اعلام میدارد که:
"سوال اساسی اینست که مگر چه اتفاقی در حال رخ دادن است که جامعه، هر روز باید
شاهد و محکوم به کشف یک روایت تازه توسط برخی افراد برای آیت الله خامنه ای
باشد (سحام نیوز)؟"
سوال بسیار بجایی ست. اما نویسنده نه پاسخی برای آن دارد و نه بدرستی معلوم است
که خطابش به چه کسی و یا نهادی ست. بعبارت دیگر، نگارنده سحام نیوز، تنها به
بیان بدگمانی و سوء ظن خود به رفتار دین و قدرت، اکتفا میکند. و در نتیجه،
بلاهت ی که در ویدیوی امام جمعه ی قم به نمایش گذارده میشود، در پرده ای از
ابهام باقی میماند. زیرا کسی که به مرتبه اجتهاد رسیده است، نمیتواند آنقدر کم
خرد و کم شعور باشد که ناسنجیده سخنی بزبان آرد؟
روشنفکران و دگراندیشان و مخالفان رژیم دین، بندرت از مهارت و تخصص علما و فقها
در اسطوره سازی آگاهی دارند. چرا که اجتهاد در اصل آموختن اسطوره و افسانه هایی
ست که دین اسلام از میان آنان سر بر کشیده است. علما و فقها، حوزه های علمیه
وظیفه مند حفظ و نگاهداری حقایقی هستند که روزی دروغ محسوب میشده است. بزبان
دیگر، همه ی دین ها بر اساس روایتی ساخته شده اند که زمانی مردم آنرا دروغ
میپنداشتند و بدانها باور نمیداشتند. الله در کتاب خود، قرآن مقدس، نشان میدهد
که پیوسته با بی باوران، کافران و مشرکان و منافقان، در جنگ و ستیز دائمی ست.
موسی و عیسی هر دو باید دست به اعجاز میزدند تا مردم دعوت آنان را پذیرفته و به
آنها بگروند. معجزه ی محمد وحدت و یگانگی شریعت و شمشیر بود.
این نگارنده بر آن است که آقای سعیدی بخوبی از این واقعیت آگاهی دارد که دروغ
های بزرگ امروز، حقایق چون و چرا ناپذیر فردا خواهند بود. تنها کافی ست روایت
مطرح شود و بر زبان جاری گردد. امروز ممکن است مورد سوال قرار بگیرد. با
ناباوری و خنده و ریشخند، طنز روی در روی شود. اما انتقال روایت از نسلی به
نسلی دیگر و تدریس ان تحت عنوان "علم" فقه ، رفته رفته، آنچه دروغ پنداشته میشد
به حقیقت مطلق مبدل میگردد. درست به آن دلیل که به اصل آن دسترسی نخواهیم یافت
و نمیتوانیم کذب آنرا ثابت نماییم. مثلا چگونه میتوانیم به قابله ای که "رهبر
عزیز را بدنیا آورده است، دست یابیم و صداقت نه امام جمعه ی قم که راوی است و
نقل کننده و بری از مسئولیت، بل خواهر ناتنی آقای خامنه ای را مورد سنجش قرار
دهیم، منشا ای که از آن رویش روایت آغاز گردیده است. باور به روایتی که حدوث آن
نامحتمل، تصدیق صحت و سقم آن ناممکن، تبدیل میشود به اسطوره که با گذشت زمان
ریشه میدواند و میروید و به درختی تنومند تبدیل میشود که آنرا سرما و گرما، باد
و طوفان اثری نیست.
اگر با دقت بیشتری به نقل روایت گوش فرا دهیم، مشاهده میکنیم که آقای سعیدی
اسناد زنجیره ای خود را بگونه تاکید و شفاف ارائه میدهد. که کی در حضور کی چه
گفته است و چه شنیده است و از چه کسی به چه کسی انتقال یافته است. بر شمردن نسل
و نسب این روایت. رویش و نهادین ساختن آنرا را امکان پذیر مینماید.
درخت تنومند اسلام نیز از یک روایت روئیده است، روایت بعثت، روایتی، که در زمان
خود دروغی بزرگ و افسانه ای بس خطرناک بشمار میآمد. پیغمبر حتی نمیتوانست آنرا
افشا کند. از غضب و تعصب رهبران قبیله ی خود، هراس بسیار داشت. روایت یا علی
گفتن خامنه ای هنگام تولد، در برابر روایت پیامبر اسلام مبنی بر فرود آمدن
جبرئیل از سوی الله و اهدای قران به او به لحاظ نا ممکن ی، به لحاظ اعجاز و
رازانگیز بودن، دروغ ناچیزی بیش نیست. تنها کافی بود که یکنفر روایت پیامبر را
مبنی بر بعثت باور کند تا جوانه بزند و بروید و به یک درخت سر به آسمان کشیده
با شاخ و برگ انبوه، تبدیل بشود. باور خدیجه به روایت بعثت را باید مبدا افسانه
رسالت و یکتایی و یگانگی الله دانست، بویژه زمانیکه که باور به آن با پاداش و
جزا و یا بهشت و دوزخ نیز همراه گردید. آنگاه بعثت به یک حقیقت مطلق و
فناناپذیر ظاهر گردید.
رخصت که روایت پیغمبر را مبنی بر چگونگی گزینش خود به پیامبری از سوی الله،
آنگونه که بوسیله یکی از یاران نزدیک پیامبر، ابوذر غفاری، نقل شده است در
اینجا به تمامی بازگو نماییم. تا بدانیم که شیوه ی افسانه و اسطوره سازی و یا
دروغگویی چگونه از دوران بادیه نشینی تا قرن بیست و یکم ادامه یافته است.
طبری یکی از اولین تاریخ نویسان نزدیک به دوران رسالت می نویسد که:
ابوذر غفاری گوید:
از پیغمبر پرسیدم: "اول بار چگونه یقین کردی که پیغمبر شدی؟"
گفت: "ای ابوذر غفاری من به دره مکه بودم که دو فرشته سوی من آمدند یکی بر زمین
بود و دیگری میان زمین و آسمان بود، و یکیشان به دیگری گفت: این همان ست."
دیگری گفت: "همانست؟"
گفت: "او را با یکی وزن کن." و مرا با یکی وزن کردند که بیشتر بودم.
پس از آن گفت: "او را با ده تن وزن کن." و مرا با ده تن وزن کردند و بیشتر
بودم.
آنگاه گفت: "او را با صد تن وزن کن." و مرا با صد تن وزن کردند و بیشتر بودم.
آنگاه گفت: "وی را با هزار تن وزن کن." و مرا با هزار تن وزن کردند و بیشتر
بودم.
یکیشان به دیگری گفت: شکم او را بشکاف و شکم مرا بشکافت.
آنگاه گفت: "دل او را برآر" یا گفت: "دل او را بشکاف و دل مرا بشکافت و قطرات
خون از آن بر آورد و بیفکند.
آنگاه دیگری گفت: "شکم او را بشوی و قلبش را بشوی." آنگاه آرامش را بخواست که
گویی صورت گربه ای سپید بود و آنرا به دل من نهاد و گفت "شکم او را بدوز" و شکم
مرا بدوختند و مهر نبوت میان دو شانه ام زدند و برفتند و گویی هنوز آنها را می
بینم (جلد سوم، ص٨۵۲)."
چگونه میتوان وقوع چنین حادثه ای را مورد تصدیق قرار داد؟ چگونه میتوانی آنرا
در ترازو ی عقل بسنجی؟ اما همان بس که از زبانی به زبان دیگر برسد و باور
روایتگر به روایت خود راسخ و مستحکم گردد. آیا هست مسلمانی که در حقیقت این
روایت شک و تردید نماید؟ آیا میتوان ابوذر غفاری آن روز را با آیت الله سعیدی
امروز مقایسه نمود؟ اعراب بادیه نشین آن زمان از باور به روایت پیغمبر سر باز
میزدند. پیغمبر ناچار بود که برای آشکار ساختن رسالت و حفظ جان خود شبانه به
مدینه بگریزد. اما امروز اگر کوچکترین شک و تردیدی در حقیقی بودن روایت پیامبر
بخود راه دهی، باید سر را بر کف خود نهی.
بنابراین، اگر دروغهای بزرگ در طول تاریخ به حقیقت تبدیل شده اند چه دلیلی دارد
که دروغهای امروز به حقیقت فردا تبدیل نشوند. این روند بدان دلیل ادامه می یابد
که ما در دامن دروغ پرورده شده ایم و به سن بلوغ و شباب و جوانی رسیده ایم.
یعنی دروغگویی و دروغ پذیری یک امر نهادین است، امری که در نهاد ما کاشته شده
است. این است که با دروغ زندگی میکنیم، بی آنکه خود بدان آگاه باشیم. مگر ما به
روایت بعثت و رسالت اعتقاد نداریم و آنرا به فرزندان خود انتقال نمیدهیم؟ مکر
ما به زنده بودن امام دوازدهم پس از هزار سال باور نداریم و آنرا به فرزندان
خود نمی آموزیم؟ مگر ما به افسانه ی اکبر بودن الله و یکتایی و یگانگی او باور
نداریم؟
آگاهی از چنین نظام ارزشی و ماهیت دین است که تولید روایت یا علی گفتن خامنه ای
هنگام تولد را امکان پذیر میسازد. آقای سعیدی را باید مجتهدی ماهر و با تدبیر
شناسائی نمود. روایت سازی او را باید در سوی رویش درخت تنومند ولایت و نهادهای
حوزه ای دانست. اگر امروز دروغی نباشد فردا نه اسطوره ای هست و نه حقیقتی.
ولایت مثل امامت باید به افسانه ها بپیوندد تا حقیقت فردا شود. تا درخت ولایت
بروید و حوزه های علمیه به زندگی انگلی خود تداوم و استحکام ببخشند.
ممکن است که این امر- تبدیل دروغ امروز به حقیقت فردا- برای نسل اینترنتی همچون
گذشته، چندان ساده نباشد. این نسل را اعتنایی به این موهومات ندارد. اما طول و
عرض نسل اینترنتی، نسبت به جمعیت عظیمی که با دروغ میزیند و همچون گله های بره
و گوسفند به راه خود ادامه میدهند، بسیار کوتاه و کوچک است. مهمتر آنکه نسل
بینا و آگاه ما، دروغ های امروز را به حقایق دیروز ارتباطی نمیدهند، بیشتر به
تغییر در ساختار سیاست و قدرت میاندیشند تا به تغییر ساختار خوی و خلق و دین و
فرهنگ ما که بر اساس دروغ های دیروز شکل بخود گرفته اند و به حقایق امروز تبدیل
شده اند. » (۱)
۱ــ
سايت اخبار روز، فيروز نجومی