جهان بینی یا قریه بینی!
اقای عوض نبیزاده را عرض سلام میدارم، ثانیا اینکه میخواهم شما را با خود از قریه بینی جانب جهانبینی ببرم اګر نمی خواهی صوب افغان بینی ګذر کنی .
به استناد وجزه اقای فرید مزدک- در ګرمای تابستان ساعت ۲ بعد از ظهر بود که عقب بلاک ۱۱۲ با دوستم خدا رحمتش کند سر ګرم صحبت بودم که اقای مزدک از بالکن اپارتمان خویش صدا زد: من امدم، لحضه چند نګذشته بود که اقای مزدک در حالیکه به ما نزدیک میشد پرسید راجع به چه صحبت دارید ؟ شوخی کنان جوابش دادم – راجع به جهانبینی، اقای مزدک مانند همیش تبسم کنان ګفت ما هنوز از قریه بینی خارج نشده ایم و شما راجع به جهان بینی می اندیشید، فرموده موصوف را به مثابه یک شوخی قبول کردم ، ولی حال از شاهکارهای قلمی و وضاحت های دوستان مییابم که اقای مزدک را از این فرض اګاهی و بر خورداری کامل نصیب بود،به هر حال از نزد اقای مزدک اجازه رخصت ګرفته وبه دنبال اقای عوض نبیزاده رهسپار هزارستان شده که موصوف هنوز هم در کوچه های تنګ وتار و پرخم و پیچ ان سر ګردان وراه ګم کرده به سر میبرد .
مقدمتا باید عرض کرد که بنده را مریضیهای ګوناګون مانند شیطان در سلول سلول وجودم جا ګرفته است که یکی ان هم شکایت بی خوابی است. این بار هم مانند همیش خوابم نبرد ، بلاخره از ناچار دوست همیشګی خود کمپیوتر را بیدار نمودم که مانند مادر کلان برایم افسانه ګوید تا باشد خوابم برد این دوست خلاف مادر کلان به زبان حال ګویا شد و از قصههای شیرین اغازیدن ګرفت، چنان مینمود که خواب اهسته اهسته نزدیک میشد همینکه بر پلکانم فشار اورد تا چشمان را ببندم که یکبار داستانهای دنباله دار اقای نبیزاده را از هزارستان به سر و لی کشید.
این بار از داستان موصوف تحت عنوان لویه جرګه وسیله سرکوب ارزشهای دموکراسی و قانونیت سرایدن ګرفت،مضمون که فاقد محتویات علمی و تحلیلی بود و کمپیوتر نیز از زمزمه ان احساس ناراحتی میکرد،ولی بنده را که خواب فرار کرده بود به ناچار انرا مطالعه کردم. نکات چندی از متن مضمون توجه ام را جلب کرد که خواستم با اقای نبی زاده و شما خوانندګان ګرامی در میان بګذارم:
۱ – قوم پشتون را فقط وفقط به کوهای سلیمان مربوط ومنوط دانسته، اګر به محیط جغرافیایی از ماوراوالنهر الی خلیج فارس و نیم قاره هند نظر اندازیم ساحات که در ان اقوام زیست داشتند به خوبی واضح و روشن است منجمله مناطق مربوط به قوم پشتون هم، لذا اقای نبیزاده را باید تا تاریخ را با چشمان باز مطالعه نموده و بارهم از دریای امو و هرات وغور تا اباسین سفر کرد تا از نزدیک با داشته های اتنیکی وواقعیت های تاریخی ان اشنا شود.
۲ـ من باشما موافق هستم لویه جزګه های که تحت نظارت نظامهای مطلقه و استبدادی به منظور تحقق اراده شان دایر میګرددشکل سمبولیک دارد ولی باید به اصل توجه کرد، اصل عبارت از همان جرګه های است که نه تنها در قوم پشتون بلکه در بین دیګر اقوام ساکن وطن عزیز ما منجمله قوم محترم هزاره رایج و معمول است و یکی از خصوصیات عنعنوی این اقوام میباشد. دیروز و قبل از ان و امروز هم تمام مسایل و مشکلات به سطح قریه ووسیعتر از ان به وسیله همین جرګه ها حل وفصل میګردد و فردا وبعدا هم تا زمانیکه سیستم قبیلوی در افغانستان حاکم باشد این جرګه ها وجود خواهد داشت.
چون جرګه ها جز سنتی ساختار سیستم قبیلوی میباشد، لذا قوم وقبیله از بزرګان خود پیروی میکنند که برای شان القاب مشر،ارباب، کلانتر،اپثقال وغیره را انتخاب کرده اند،اما در جامعه مذهبی چون افغانستان دوستان خارج از سرحدات حضرت وپیر و سید را بر ما تحمیل کرده اند، که بدین ترتیب میخواهند ما را از داشته های معنوی ما بیګانه سازند و رسم و رواج های عنعنوی ما را تحت تاثیر قرار دهد.
۳ـ اقای نبیزاده جرګه شیر سرخ که انرا سهوا یا از روی تغافل ومحبت ایرانی خود خورشید سرخ نامیده یاد کرده اند که ګویا احمد شاه بابا به زور بقایای لشکر نادر افشار تصاحب قدرت کرد که این بار از کوچه های هزارستان به کوچه های مذهبی ایران پناه برده است که ګویا ایرانی ها بود که احمد شاه درانی را به تخت و تاج رسانید بی خبر از انکه نادر افشار ایرانی نی بلکه ترکی لاصل بود و لشکر موصوف نیز عمدتا از همان اصل بود. کمی باید انصاف کرد.
۴- اقای نبیزاده در مضمون خود طالبان را در یک قوم خلاصه نموده است ، یا از ترکیب ان خبر ندارد و یا هم اغماض کرده است . همین امروز مانند دیروز در صفوف طالبان نماینده های بسیاری از اقوام وجود دارد که هر روز از رسانه ها به خوبی میشنویم. میخواهم دیروز را به یاد شما بیاورم که ایا حزب وحدت اکبری در زمان حاکمیت طالبان با طالبان نبود؟ که بود و محمد اکبری در راس ګروه طالب هزاره قرار داشت و امروز نماینده مردم در ولسی جرګه میباشد ودر خط اول جبه در ګلبهارلوای طالبان از قوم هزاره می جنګید پس دور از انصاف است که طالب را به یک قوم منسوب میدارید و بی انصافتر اینکه تحریر میدارید ( کرزی نمی خواهند قومی را که خود بدان وابسته است از بین ببرد) .
اګر بنا بر فرمایش شما قوم که طالبان و کرزی را به ان نسبت میدهید از بین برده شود بعدش هم با پلان دیګری ظاهر خواهید شد یعنی ساختن کله منار ها از بقیه اهل سنت مانند دوره عباسی ها . ایا چنین نخواهد بود؟
۵- افغانستان در طول تاریخ از جانب همسایه ها خاصتا ایران و پاکستان مورد تهدید قر ګرفت است که فعالیت های تخریبی انها هین اکنون هم مشهود میباشد وهر کدام از این ممالک اجنتهای زیادی در وطن عزیز ماتربیه نموده اندکه مانند موریانه ملت ووطن مارا از درون می پوسد که ما وشما همه این تجاوزات شانرا به ګوشت و پوست خود احساس می کنیم شما یکبار هم از ایران نام نبردید واضح است که از ایدیالوژی مارکسیزم لینینزم که سنګ به سینه میزدید به کوچه تاریک مذهبی قم پناهنده شده اید. اګر یکی را طالب دیوبند پاکستان نامند دیګری طالب وابسته به قم ایران بود که یکی را هم دل به حال وطن نسوزد
میخواهم معروضه را با این ارزو خلاصه کنم که زخم های وطن به التیام و مداوا ضرورت دارد و ان زمان حاصل ګردد که طبقه روشنفکر در مرحله اول خودرا از زدوبند هایقومی ومذهبی رهایی بخشد، با حفظ احترام وحرمت به قوم ومذهب و با رعایت و پیروی از سنتها و رسوم قومی و مذهبی به خانه واحد خود افغانستان متوجه شویم و انرا دوست بداریم.
نباید به وطن عزیز با یک چشم دید وچشم دیګر را مانند ملا عمر با پلستر بست و یا مانند خاتمی رخسار را از انظار با شلمه پوشاند.
با احترامات فایقه
برادر شما باقی تنها