میرویس بلخی
زید حامد: شارلاتان جدید
پس از فروپاشی سيستم استعماری امرپیالیسم جهانی و ظهور دولت ملت های جدید در آسیا و افریقا که در آن میراث استعمار تاثر فراوان گذاشت، دولت های جدید با پشتیبانی همین راهکار های سیاسی استعماری به دنبال تحکیم قدرت برای بقای تمامیت ارضی و سیاست تهاجمی به منظور منافع امنیتی و اقتصادی بر کشور های همسایه و دور تر که در حد توان بود، پرداخت. هم در این زمان بود که شارلاتان های بسیاری برای تحقق برنامه های دفاعی و تهاجمی در سیاست این کشور ها ظاهر شدند که با سیاست های ماکیاولیسم " بهره برداری سو از همه ظرفیت های خوب بشری برای بقای دولت ، افکار عامه را در دو راهی قرار داده و تداوم حکام ظالم و مستبد و سیاست های نا بشری آنان را حفظ کرده اند.
پاکستان در چنین زمینه جایگاه کمتری ندارد. در چهار دهه جنگ در افغانستان و دوشمنی دراز مدت و تاریخی با هند، این کشور را در همه برهه های این تاریخ، فرصت داده است که برای سیاست دفاعی با هند و سیاست تهاجمی علیه افغانستان، چهره های روباه صفت را در صحنه سیاسی پیشکش کرده و به نام های مختلف منفعت اسلام و منفعت منطقه بر مردم دیگر تحمیل کرده است که تا شناسایی چهره واقعی آنان، زمان گذشته است و آن چهره ها در حاشیه قرار می گیرند. آن زمان است که نویسندگان و تحلیل گران ما قلمفرسایی نموده و به نقد و رد آرایی آنان می پردازند و به این گونه چند دهه دیگر افکار نسل جوان را مصروف این ادبیات بازی می نمایند که شارلاتان دیگری در فضای آرام و امنیت به دنبال شکل دادن افکار تازه می شود.
زید حامد، یکی از این چهره های به ظاهر دلسوز برای جهان اسلام و افغانستان است. او در مناظرات تلویزیونی و نشست های علمی چنان با نتاقضات سخن می گوید که خودش بدون شک میداند، با سخنان دو رویه و دو سویه خودش، از یک طرف تحت عنوان " تکمیل پاکستان " که بر آرای و اندیشه های حکیم مشرق زمین، اقبال لاهوری آن را بنا می نهد، مسلمانان و مردم عوام در پاکستان را در برابر هن می شوراند و از طرف دیگر داعییه " اسلام خواهی " را سر می دهد تا تندرو های افراطی و مسلمانان با احساس را در خدمت ارتش پاکستان قرار داده و به عنوان مهره های استراتیژیک از آن ها استفاده کند.
نام کامل او سید زید الزمان حامد است که در 1964 در کراچی در یک خانواده نظامی تولد شده است. پدرش زمان حامد در ارتش پاکستان خدمت کرده و بسیار پسان ها از وظیفه تقاوت کرده است. زید پس از پایان تحصیل در رشته کمپوتر از دانشگاه کراچی، به عنوان چهره مطبوعاتی ظهور کرده و توجه سیاست گذاران پاکستان قرار داد و برای ارتش پاکستان خدمت های بزرگی انجام می دهد. او به گفته خودش، از تحلیلگران مسائل منطقه و به ویژه مسائل افغانستان است. زید ادعا دارد که در جهاد افغانستان در سال های 80 میلادی سهیم بوده و بنا در این اواخر دست نویس های خود را نیز تحت عنوان " از دریای آمو تا دریای سند " به چاپ می رساند. او در حال حاضر رئیس مرکز مطالعات " براس تاکس " و د رعین حال ژورنالیست مطرح در تلویزیون " نیوز 1" در پاکستان است که شب ها راس ساعت 8:00 به وقت پاکستان نشر می شود.
این بود چند سر بسیار فشرده از زندگی او تا دوستان بدانند که وابستگی های خانوادگی و کاری وی چه بوده و تا چه حد می تواند برای منافع پاکستان عزیزش مفید باشد. اما منظور ما معرفی پارادوکس های ملی گرایی و اسلام گرایی وی است که بطور چکیده بیان می کنیم.
زید حامد در نوشته های خود گاه پاکستان می گوید و گاه اسلام. او با ارئه هویت پاکستانی از یک طرف و هویت جهان اسلامی چنان تناقض در گفته هایش ایجاد کرده است که بسیار به راحتی می شود شناخت که چه می خواهد و نیازی به دقت زیاد نیست و کافیست تا نوشته ها و سخنان او را دنبال کرد. او پاکستان را " مدینه دوم " خطاب کرده و به دنبال " حاکمیت خلفای راشده " در آن است. در مورد پاکستان در قطعنامه به نام پاکستان نوشته است:
" پاکستان امانت مقدس و آسمانی است که به صورت تحقق رویای عشق و علاقه امت اسلامی بوجود آمد. پاکستان اسراری از اسرار خداوند است و به منزله مدینه دوم برای امت پیامبر اکرم (ص) بحساب می آید .....امروز پاکستان در میان کلیه کشور های اسلامی از همه قدرتمند و عظیم است. اما هنوز این کشور باید به جایگاهی در ملل جهان بدست آورد که سرنوشت این کشور خواهد بود. "
به روشنی دیده می شود که دراین نوشته زیدحامد چه می خواهد بگوید. او در حقیقت سخنان زیر پرده ارتش ائدولوژیک پاکستان را در روی کاغذ اورده و به نام خود ثبت کرده است. سه سخن مشخص در این نوشته است:
1- پاکستان سر زمین بسیار مقدس و خواست الهی بوده است.
2- این کشور باید مرکز جهان اسلام به عنوان مدینه حاضر باشد.
3- پاکستان قدرت بزرگ است و باید جهان اسلام آن را پذیرفته و به قلدری آن گردن بنهند.
این آرمان همان سیاست های درازمدت ارتش پاکستان و استراتیژیست های این کشور بوده است که برای شکست شوروی و سپس آمریکا، با سرمایه های هنگفت عربستان سعودی در افغانستان نقشه کشیده بودند که در پی آن خلا رهبری در منطقه ایجاد کنند و با ظرفیت و قدرت سه گانه: سلاح هسته ای، ارتش مقتدر و استخبارات آی اس آی، بازار مشترک جهانی بسازد که در آن اسلام آباد و ریاض باداری کند. اسلام سیاسی پاکستان از همان اول متهم به فساد بود و دانشمند مسلمان، محمد غزالی مصری، در مقدمه کتاب وحدت فکری، فقهی و فرهنگی مسلمانان خاطر نشان ساخته بود که این حکومت به زوال خواهد رسید چون از اسلام به صفت ابزار استفاده کرده است.
او در نوشته "تکمیل پاکستان" دقیقا سیاست های اسلامستان جنرال حمیدگل و جنرال ضیاالحق را رهنشان قرار داده است که شامل افغانستان نیز می شود. سیاستی که گلبدین حکمیتار در دهه 80 و 90 میلادی به شدت طرفدار آن بود و سیاست " کنفدراسیون افغانستان و پاکستان" را راهکار سیاسی حزب خود قرار داده بود. زید خوب می داند که نام پاکستان ترکیبی از هشت حرف انگلیسی بود که در دهه 30 میلادی توسط رحمت علی چودهری برای پنج منطقه منظور شده بود که در آن " پنجاب، افغانستان، کشمیر، سند، بلوچستان شامل می شد. او در برنامه تکمیل پاکستان، به دنبال این خواب است که روی پرچم پاکستان بر گنبد کاخ سرخ " لال قله" دهلی به احتزاز در آید. حالانکه این خواب زید حامد به باور خودش و ارتش پاکستان تعبیر ناشدنی است اما کابل را می شود زیر گام های اسلام له کرد. نوشته " از دریای آمو تا دریای سند" نیز این مفکوره وی را نشان می دهد.
تارگاه انترنیتی زید حامد نیز نمادی از یک ملیت گرای واقعی را به نمایش گذاشته است که در آن با کلاه سبز صوفیانه و ریش به قول خودش سنتی، برای یک آینده دور ایستاده و تماشا می کند و در زیر آن نوشته شده است: " ائدولوژی ما اسلام است، هویت ما پاکستان است". شعار های گلو کلپی که در سال ها پیش در ترکیه کهنه شد.
باز وقتی از حرافه گویی پاکستان تمام می شود، به فکر جهان اسلام می افتد. در برنامه مرکز مطالعات استراتیژیک این دعوت را از مسلمانان کرده است:
"Mr. Zaid Hamid welcomes all of you to join hands with BrassTacks and play our role in Islamic Renaissance and Muslim unity through the agency of this God gifted country of Pakistan."
"آقای زید حامد از همه شما دعوت می کند تا دست به هم داده با همکاری براس تاک نقش خود را برای رنسانس اسلامی و اتحاد اسلامی بازی کنیم. اما از طریق نماینده اسلام، تحفه خدا در زمین، پاکستان".
مطالعه بنده این است که زید حامد نه از اسلام چیزی می داند و نه از ظرفیت پاکستان در منطقه به جز اینکه سیاست پروپاگند را پیش کشیده و چهره خود را در پاکستانی که اسلام گرایان نفوذ پیدا کرده است، مطرح بکند. او در پاسخ به اینکه چرا در سخنان خود استناد به آیات و احادیث پیامبر نمی کنند، گفته بود که چون وقت کم است. در حالیکه پاسخ های بساری از پرسش ها را علما در ارائه یک حدیث و یک آیه ارائه می دهد. برای جواب یک سوال نیم ساعت پر گویی می کند اما باز هم وقت کم است. نمی گوید که ذخیره اطلاعاتش از گنجینه قران و حدیث خالی است. نمیداند از این منابع.
او مردی است که جوی پاکستان امروزی که در آن طیف های فراوان وجود دارند و همه چون هفتاد و دو ملت به هفتاد دو راه میرود و در ظاهر جامعه پراکنده است، این جو او را به شهرت رسانیده است و چون صد ها ملا تکفیری و بی خبر از دین در این میدان وارد شده است که قصه آن چنین است:
داستانی در پاکستان در سال های 2000 بر سر زبان ها افتاد که با گرایش های شارلاتانسم زید حامد بی ربط نیست. در این سال در پاکستان شخصی به نام " یوسف علی" به اتهام ارتداد و ادعای نبوت دستگیر شد و در دادگاه عالی پاکستان محکوم به اعدام شد. زید حامد خلیفه این پیامبر دروغین بود که در انظار مردم بد نام شد و حلقات اسلامی تعرضاتی را علیه وی به کار اندختند. بعید نیست که زیدحامد برای فرار از این مخمصه و اعاده حیثیت دست بکار شده و مدافع منافع پاکستان و اسلام می شود. تناقض گویی های ملیتی و پان اسلامی وی مبیین این ادعای من است که می خواسته از دو فاکتور عمده ( پاکستان و اسلام ) برای تحریک احساسات مردم استفاده کرده و خودش را تبرئه نمود. اما این وارخطای به مرادش تمام شد و آهسته آهسته دید که از این طریق می تواند کار های دیگری نیز انجام داد که امروز ما این کار ها را شاهد هستم.
خوانندگان عزیز: این نوشته بسیار فشرده را صرفا برای این نوشتم که اسیر چنین چهره های چالاک که اسلام سو استفاده های فردی می کنند، نشویم. باید بدانیم که چه می خوهند و چه می گویند. نظریات این چنینی زید حامد کم نیست و نیاز به نوشتن زیاد دارد که به نظرم برای شناسایی اش همینقدر کافیست. دوستان می توانند در صورت مطالعه بیشتر آثار او را خود مطالعه کنند.
میرویس بلخی