میرویس بلخی

 

آینده خاور میانه خوش بین کننده است!

نوشته: دانیل پایپ

برگردان: میرویس بلخی

 

تشنج بی سابقه در سراسر شرق میانه ، از مراکش تا ایران ، بی درنگ سه بازتاب دارد: 

اول ، این شورش ها در معیار چهار چوب شطرنج منطقه ای ثابت است که من به آن جنگ سرد خاور میانه ای می گویم. در یک طرف بلوک "مقاومت" به رهبری ایران و از جمله  ترکیه ، سوریه ، لبنان ، غزه ، و قطر قرار دارند که  دنبال تحریک کردن احساسات و خدشه دار کردن نظم موجود یا جدید شعاراسلامی و خصمانه نسبت به غرب است. در طرف دیگر وضع موجود بلوک به رهبری عربستان سعودی و از جمله بیشتر  بقیه از منطقه ( از جمله اسرائیل) ؛ چیز کم و بیش ترجیح می دهند که همه چیز به همان اولی باقی بماند. 

قدرت در شرق میانه به معنای اینکه ماریا کری بیاید و در محفل خصوصی کسی چهار پاره آهنگ اجرا کند. کشور های سابق  (اما نه سوریه) دستور کار های در دست داشته اند ، دومی ها(به جز اسرائیل) می خواهند در درجه اول از میوه ها ی قدرت لذت ببرند. (ببر قفس ، هر کسی؟ یا کنسرت های خصوصی را با ماریا کری؟) کشور های سابق از درخواست تجدید نظر و ارائه یک چشم انداز خوب لذت می برند اما کشور های دوم  تعداد زیادی از اسلحه  درآنها مستقر می شوند. 


دوم ، در حالی که تحولات در تونس ، لیبی ، مصر ، یمن ، بحرین اهمیت بزرگ دارند، تنها دو غول منطقه ای ژئو استراتژیک وجود دارند -- ایران و عربستان سعودی – که هر دو به صورت بالقوه آسیب پذیر است. نا خشنودی با جمهوری اسلامی ایران به طور آشکار در ژوئن 2009 ، آغاز شد که در اثر تقلب در انتخابات این مسئله جمعیت عظیم را بر روی خیابان ها آورد. اگر چه مقامات موفق به سرکوب "جنبش سبز" شدند اما نتوانستند آن را به کلی نابود کنند و فعالیت زیر زمین ادامه یافت. علی رغم تلاش های شدید تهران به ادعای اینکه شورش ها در سراسر منطقه ، کاملا از انقلاب ایران در سال  1978-1979 الهام گرفته است که نمونه تمام انقلاب اسلامی بود، همچنان مقامات ایران دنبال این هستند که از آن در تجدید آرمان های خمینی گرایی استفاده کنند و یکبار دیگر افکار را متوجه رژیم فعلی نمایند. 

اما این انقلاب فراتر از این مسائل بوده است که در ایران بحث می شود و آن حکایت از رژیم منع گسترش سلاح هستوی، پیمان امنیتی اسرائیل ، آینده عراق ، جهانی شدن بازار انرژی ، و -- شاید مهم  تر از همه -- "مقاومت" دولت ،  باعث کاهش روز افزون جنبش های اسلامی در سراسر جهان خواهد بود به احتمال زیاد. 

پادشاهی عربستان سعودی  کشوری عادی نیست. قدرت آن نهفته است در ترکیب منحصر به  دکترین وهابی ، کنترل بر مکه و مدینه ، و نفت و گاز. علاوه بر این رهبران در به رخ کشیدن سابقه استثنایی راهکار سیاست خارجی دست بالای دارند. با این حال  تفاوت های جغرافیایی و ایدئولوژیک در میان سعودی ها می تواند باعث سقوط رژیم آن شود. نقطه کلیدی آن شیعیان به عنوان دومین گروه شهروند است که کشور را به طرف ایران سوق می دهد و یا وهابیت که بی اعتنایی به پادشاهی و دنبال سازگاری مدرنیته با سفارش طالبان در افغانستان اند؟ یا هر دو مورد به تقسیم منجر می شود؟ یا شاید لیبرال ها که تا کنون نیروی ناچیز است ، که صدای خود را پیدا کرده و باعث سرنگونی رژیم کهنه ، فاسد و افراطی عربستان خواهند شد؟ 

این نظریه اخیر من منجر به مشاهدات سوم و غیر منتظره می شود : شورش های گذشته در مدت دو ماه ، به طور گسترده سازنده ، وطن پرستانه  و باز و با روحیه بوده اند. افراط گرایی سیاسی   هر نوع  چپ یا اسلامی، تا حد زیادی غایب از خیابان بوده اند. 

تئوری های توطئه در برابر حاکمان فاسد نه جمعیت فراوان چیده می شود. ایالات متحده، بریتانیا و اسرائیل آشکارا با شعار های ایشان غایب شده اند. رهبر قدرتنمد لیبی- معمر قذافی نا آرامی های کشورش را به القاعده و قاچاقچیان مواد مخدره نسبت می دهد.

شهروندان میدان تحریر با پاک سازی میدان که نماد روحیه مدنی آنان بود نشان داد که دور افراط گرایی چیده شده است که مردم به چهره های چ.ن امین حسینی ، جمال عبدل ناصر ، روح الله خمینی ، یاسر عرفات و صدام حسین گره خورده بودند. مردم فراتر از افراد با زبانی از فصاحت و بلاغت هستند و بالاتر از عقب ماندگی فکر می کنند. 
بدبینی به عنوان تقویت کننده حرفه ای در مطالعات شرق میانه کار کرده است اما این بار بی تردید زمان عوض شده است.

زمان آن رسیده است که تعصب به دور انداختهش شود؛ زبان عربی یا فارسی باعث نمی شود یکی در ساختار دموکراتیک  ناتوان باشد.

 

پایان

....................

 


بالا
 
بازگشت