اين مقاله بتاريخ 19 جون برای ما ارسال گرديده بود که نسبت تعطيلات تابستانی از نشر بازماند.
ما در حاليکه نسبت اين تاخير از همکار دايمی سايت آريايی جناب بشير بغلانی معذرت می خواهيم ، اينک مقاله علمی و تحقيقی ايشانرا بدسترس خوانندگان سايت آريايی قرار ميدهيم.
محمد بشیر بغلانی
نگاهی به پسمنظرمیهن بروایت تأریخ
کاشکی هستی زبانی داشتی
تازهستان پرده ها برداشتی
جغرافیای پهناورتاریخی قدیم کشورمایکی ازکانونهای پیدایش،پرورش، رشدانسان درکرۀ خاکی بوده است. انسا ن کرۀ خاکی به هرنژاد،قوم،عقیده، مذهب وکشورخاص تعلق داشته باشد؛ گوهرذاتی یکسان دارد ودارای ارزش همسان وحق برابرمیباشد.اما فرایند تحول وپیشرفت جامعه وجهان،درسطح زندگی اقتصادی، سیاسی،اجتماعی وفرهنگی،انسان تفاوت بارآورده است که خودرا درمقابل همنوع ناتوانش برترمی پندارد و اغلب داوری،کردارورفتارش کوتاه نظرانه،خود بینانه، زورآورانه،منفعت جویانه وباخشونت همراشده است. چنانچه که می بینیم،استبداد خشن وستمگرانۀ شاهان ودولتها با تبعیض وبدرفتاریها بالای مردم شان و افزون
بران تهاجم دولتها وقدرتهای بزرگ به سرزمین دیگران،شمشیرزنی خونبارفاتحین، اشغالگری ارباب زمانه ها،همه بخاطرجلب منفعت و تعمیل سیاست، باابزارمذهب، دموکراسی و بهانهای دیگربرای تصاحب هستی مردمان ناتوان وحکمرانی برانها بوده است که بهیچ وجه قا بل افتخارونمایندۀ ارمان واقعی تاریخ انسا نیت؛ نیست. با همین برداشت میخواهم ازابتدا تاحال به پیشینۀ حوادث سرزمین وانسان آن نگاه کوتاه داشته باشم.
دربارۀ سرزمین باستانی وداستانی ما تذکره نویسان وتأریخ نگا ران وپژوهش گران ارجمند، ازپیدایش انسان وفرایند حوادث درآن روایتها وحکایتهای بسیارکردهاند. وافزوده اند که انسان پس ازترک دورۀ مغاره نشینی وازاقلیمهای نامساعد،حرکت بسوی،دشتها،چراگاه های سرسبزوادیهای هموار،دارای آبهای خروشان و هوای گوارای خوارزم،سمرقند، سغد،زرافشان باختر(بلخ) ودرمیان ودوطرف رودهای جیحون وسیحون (امودریا وسیردریا) ودامنۀ کوههای هندوکش راآغازکرده وساکن شده اند.ونیزازو جود طایفه ها ونژادهای گونا گون ومهاجرتها وادامۀ زنده گی وآمیزش آنهادراراضیهای نامبرده یادشده است که تمدن آفریده وتأریخ سازشده اند.
1 ــ نخستین مأخذ خطی تاریخی درقرن چهارم وهفتم قبل ازمیلاد ترکیب نژادی ومسأ لۀ آریاییهارا در آسیای وسطی معلومات میدهد. اقوام وطایفه های باشنده آن ازجمله سغدی ها، باختریها، مرغیانیها، خوارزمیها،پارتهاوقبیله های سکایی ایرانی نژاد بوده است.زبان رایج آ ن روزگار،زبانهای باختری،سغدی، خوارزمی ،ختنی وسکایی بوده است که ازلهجه های متداول آن کتاب آیین زرتشتی اوستا بوجودآمده است. ازگروه زبا نهای یاد شده زبان (فارسی،دری) مراحل گوناگونی رادرگذرزمان بنام ( فارسی باستان، فارسی میانه و فارسی نو) پشت سرگذاشته رشد وپیشرفت داشته است. منبع: تاجیکان تاریخ قدیم قرون وسطی ج اول ودوم ازص 30 تا ص 52 ترجمۀ فارسی تالیف باباجان غفوروف.
2ــ «کهنترین سندتاریخی درمورد مهاجرت آریایی ها کتاب مقدس اوستااست که درشرح مندرج آغاز کتاب ششهزاروپنجصد سال پیش ازمیلاد توسط زرتشت تبلیغ شده است.
ــ حدود آریا ویچ که درسمت باختری دریای خزر واقع است و مشتمل است بر قفقازیه وقسمت شمالی آذربایجان و ازجانب خاور بدریای سیاه وخزر، درازی آن یکهزاروپنجصد کلومتراست.
ــ سغدیان دراوستا بزبان پهلوی بکلیمۀ گاووآمده است یعنی دشت سغد دردرۀزرافشان،کاشکه دریا ومرکز آن سمرقند بوده است که سمرقند«درحملۀ مغول باخاک یکسان گشت وساکنان آن همه به هلاکت رسیدند.»
ــ دراثر کاوشها آثارگرانبهای درمرکز شهرسمرقند«ارک»نام داشت تمدن بزرگ آن ازسدۀ چهارم قبل ازمیلاد کشف شده است و همچنان شهرپنج کینت که درجوارسمرقند واقع است در خرابه های آن کاوشهای صورت گرفته وآثاربسیارارزشمند پیداشده است ومرکزاصلی اراضی های یادشده بلخ بوده است.
ــ بلخ یا باختر، شش هزاروپنصد سال قبل ازمیلاد، پایتخت امپراتوری کیانیان بوده است ودرزمان زمام داری کی کشتاسب آیین یکتا پرستی (گفتارنیک،کردارنیک ورفتارنیک) راپذیرفته اندووخشورشان زرتشت بوده است.چون هنگامۀ ظهورزرتشت دربلخ باستان (پایتخت کیا نیان)وجود تمدن قدیم کشورمارا برمی تابد، لزومأ دربارۀ نظر یات برخی دانشمندان که ایام ظهورزرتشت رابا تفاوت نزدیک بدوهزارسال، ششهزاروپنجصد سال وبیشتر ازهفت هزارسال قبل از میلاد، با لا وپایان بیان کرده اند،یاداوری میکنم.
1ــ افلا طون فیلسوف نامی یونان ازسال 347 تاسال 429 پیش ازمیلادزنده گی کرده است،شاگردانش ارسطو وهومورد وروس برپایۀ کتاب ونویشتهای استاد خود زمان ظهور زرتشت را ششهزارسال پیش از افلاطون قیدکرده است.
2ــ پلینوس دانشمند معروفست که درسال 23 میلادی زاده شده وبسال 79 میلادی درگذشته است،دراثر خود تحت عنوانی «تاریخ طبعی» ظهور زرتشت را ششهزار سال پیش ازافلاطون وچند هزارسال پیش از «موسی» بیان کرده است.
3ــ پلوتارخوس وتئوپومپوس نیزظهورزرتشت را پیش ازجنگ ترویا میدانند.جنگ ترویا وافتادن آن شهربدست یو نانیان در1184 قبل ازمیلاد واقع شده است.
4ــ ارد شیر خبرداراین دانشمند پارسی زبان وبارون بون سن دانشمندآلمانی درکتاب خود(بنام جای مصر درتاریخ عمومی) زمان ظهورزرتشت را ششهزاروپنج صدسال پیش ازمیلاد قید کرده است.
5ــ ولتر فیلسوف بزرگ فرانسوی زمان پیدایش زرتشت را ششهزارسال پیش ازکوروش کبیر گفته است.
6ــ سپن سرکه ازدانشمندان کنونی پارسیان هندوستان است.درکتاب دوره های زنده گی آریائیها که بزبان انگلیسی نویشته درسال 1965 دربمبئی به چاپ رسانده است برمبنای برسیها وستاره شناسی ظهور زرتشت را 7129 سال پیش ازمیلاد میداند.
منبع:تاریخ ده هزار سالۀ ایران جلد اول تألیف عبدالعظیم رضایی ازص58 تاص60
7ــ کورش نیکنام درص 4/اثرخود بنام(ایین اختیاری) تولدزرتشت را 1768سال پیش ازمیلا میداند.
پس ازپایان امپراتوری کیانی ها دربلخ، سلسلۀ امپراتوری یا شاهنشاهی درازمدت ازمادهاتاهخامنشیها واخیرأتا ساسانیها ادامه یافته است که با تهاجم صحرانشینان عرب،شاهنشاهی باشکوه ساسانی سقوط کرد و هستی مردم غارت ونابود شد. سرانجام « بلخ در617 با هجوم چنگیز ودر771 توسط تیمورلنگ باخاک یکسان گردید.»
منبع:تاریخ ده هزارسالۀ ایران ج اول ص40 تا90 وازص119تا 126 تألیف عبدالعظیم رضایی
3 ــ درروز گارقدیم این سرزمین بنام های گوناگون (آریانا، فلات ایران وخراسان) یاد میشده است.
کنون دربارۀ هرکدام آن ازقول مؤرخین کوتاه یاد آوری میکنم .
دکترذبیح الله صفا دراثرخود بنام دورنما یی ازفرهنگ ایرانی واثرجهانی آن درص14چنین نگاشته است. «ورودنژادآریایی ایرانی به فلات ایران درازمنه یی میان 2000 و1500 سال قبل ازمیلاد مسیح صورت گرفته است...برای ابد دران سکونت گزیدند وان را بنام خود ائیرین یعنی سرزمین اری(آریا) نامید ند.این اقوام هنگام ورود به منزل گاه جدید عهدآهن را شروع کرده بودند...»
میرغلامحمد «غبار»درکتاب جغرافیای تأریخی افغانستان زیرعنوان خراسان درص 1میگوید. واژۀ «آریانا» اولین بار درکتاب آراتسفن درقرن سوم قبل ازمیلاد دید ه میشود وحدودآن چنین است.« درشرق هندوستان درشمال سلاسل هندوکوه وجبالی که درغرب آن واقیعست، درجنوب اوقیانوس هند، سرحدغربی ازدروازۀ خزرــ یعنی ازمعبر کوهستانی دوخطی که«پارت»رااز«میدیا»و«کارامانیا» را ازفارس (پرسید) جدامیکند. ولایات عمدۀآریا نا عبارت بود از باختر(بلخ) تخارستان،مرو،آریا(هرات) خوارزمیش (خوارزم) اپارتیا (ولایت طوس ونیشاپور) کارامانیا «کرمان» سکا ستین یا درانگیانا (سیستان) اراکوسیا ( قندهار) گدروسیا (بلوچستان) پاکتیا (ولایت خوست تاسند) گندهارا (ولایت پشاور تاکابل) پارومیس (غور وهزاره جات) است.»
4 ــ «داکترعبدلااحمد جاوید درص 16اثرخود بنام اوستا تلفظ کلمه «ایران»...رابه معنای کشور...گفته وبقول پورداود تا550 سال پیش ایران تلفظ ونگارش میشده است.(یسنا 1/ 38)...بارتولد درکتاب جغرافیای تاریخی ایران مینویسد:کلمۀایران که دراول اران(بکسر همزه) بود بعد ها پیداشده و مضاف الیه صیغه جمع اریا.....است که بمعنی مملکت آریاها میباشد.لغت «ایران» بمعنای کشور مترادف ایران شهر وایران زمین است.ایرانشهر.....اصطلاحی است که ساسانیان برسر زمینهای زیر فرمان خود اطلاق میکرده اند.»
ــ داکترعبدالاحمدجاویددرپا ورقی ص18 اوستاازقول استاد احمد علی کهزاد ساحۀ آریاناراچنین بیان کرده است.«سرحدشرقی آن گلگت تااوقیانوس هند واندوس (سنده) تشکیل داده سرحد جنوبی آنرا ا وقیانوس هند معین می ساخت.سرحد شمالی آریانا تا سیر دریا، یارود سیحون امتداد داشت وقسمت غربی آنرا خطی معین مینمود که کرمان پارا تیارا با آریانا وصل میکرد...تأریخ افغانستان ج اول ص44... ودر ص 19 اوستا تألیف خود مینگارد.ساکنان آریانا را بنام آریانی ها....خوانند.»
ــ داکتر جاوید درص 42 اوستاازقول دکتراحسان یارشاطر ومحمدعلی فروغی دکتر افشاریزدی یادآوری میکند که «درزمان هخامنشیان دولت آنزمان ایران را « پارس» میگفتند. چه درتورات وچه درکتب یونانی ورومی شهنشاه پارس نوشته اند. ایرا ن ویجه بیشتربه خراسان ومشرق فلات گفته میشده است.... دربعضی اوقات فلات ایران ازلحاظ سیاسی بدوقسمت شرقی وغربی تقسیم میشد.نام «ایران» نصیب قسمت شرقی میگردید.ونام پارس مخصوص ایران جنوبی بود.سعدی وحافظ پادشاه هان فارس راپادشاه ایران نخوانده اند. حال آنکه شعرای غزنوی محمود ومسعودرا پادشاه ایران مخاطب ساخته اند....»
ــ ویل دورانت درپاورقی ص335 ج اول تأریخ تمدن میگوید.« کلیمۀ آریایی نخستین بار درمیان قبیلۀ حری که یکی ازقبایل میتانی بوده استعمال شده است که اقوام ساکن سواحل دریای خزرویا اقوامی که ازانجا برخاسته بودند،بخود میدادند..»
ــ همین تاریخ نگار درص412 ج اول تاریخ تمدن بیان میکند«...داریوش اول خودرا درنقش رستم چنین معرفی کرده است.پارسی،پسرپارسی، آریایی ازنژاد آریایی... زردتشتیان وطن نخستین خودرا بنام ایران وئجه یعنی وطن آریاییها می نامند.»
دربارۀ جغرافیای طبعی فلات ایران ــ کشوریکه ایران گفته میشد سرزمین پهناور بوده حدودان چنین بوده است:
1ــ «درشرق سه رشته کوه متواری بنام کوههای سلیمان انرا محدود می ساخته است. کوه البرزکه زنجیری ازشرق بغرب کشیده شده است، درسمت غربی ازکوههای ارمنستان جداشده از جنوب دریای خزر میگذرد وبوسیلۀ کوه بابا به هندوکوه وکوه اخیر نیز به هیمالیا میپیوندد.
2ــ درسمت غربی این فلات،کوههای زاکرس یاکردستان است که ازشمال بجنوب وشرق برگشته بدریای عمان می رسد.
3ــ فلات ازطرف شمال به رود کور(کوروش)، دریای خزر و قسمت علیای رود (جیحون) محدود می شده است.
4ــ بلاخره جنوب مورد بحث را خلیج فارس ودریای عمان احاطه میکرده است. باتوجه بحدود یادشده فلات ایران باستان مشتمل بوده است برایران کنونی، افغانستان موجود، بلوچستان و پاکستان غربی تاسند و بدین تر تیب فلا ت مزبور درفاصلۀ بین دشتهای بین النهرین ودرۀ رود سند قرار می گرفته است که مساحت آن بدوملیون کیلو متر مربع بالغ میشده است.»منبع تاریخ ده هزارسالۀایران جلد اول ص18و19
تألیف عبدالعضیم رضایی.
5ــ دربارۀ خراسان: تمدن باشکوه خراسان ادامۀ رشد و انکشاف قدیم ترین نمایشگاه مدنیت انسانهای پیشین است که دربالا ازتمدن باختر(بلخ) و(سغد) ازسرزمین واقوام وطائفها ی باشندۀ آن وازآریایها، ایران و زبانهای رائج آن یاد آوری بعمل آمد. البته طبیعت مساعد زنده گی درخراسان زمین برای باشنده گانش دائیم باخطر تجاوزهمراه بوده است. بخاطریکه دراراضی دورنزدیک خراسان ــ وجود اقلیم نامساعد،خشک سالی دوامدار ونیازهای روزافزون زنده گی به باشنده گانش دشوارساز بوده است. برای رفع مشکل اقوام وقبایل صحراگردبه سرزمین دیگران مهاجرت وهجوم را انتخاب وپیشه گرده اند.ازهمین جهت باشنده گان خراسان پیوسته درحال جنگ ودفاع بوده است.همین که مغلوب شده اند،فا تحین درمحلات ساکن شده است و دستگاه حکمرانی پیشین رابرچیده ودرمقام قدرت وفرمان روایی قرار گرفتند و اهالی بومی رابیرون رانده وتمدن بیابان گردی را ازنوجاری سا خته اند. در نتیجه کشور ازکا روان تمدن عقب افتاد وسرحدات تأریخی آن تحت تأثیرتهاجمات فاتحین وتمایلات سیاسی وکشورکشا های تازه نفس زمانه ها گاهی خورد وزمانی بزرگ می شده است.که دراثرهای(غبار،جاوید) که دربالا یادشد،بازتاب یافته است.میتوانیم بصورت خلاصه بگویم که وارث تمدن خراسان مردمان بلخ قدیم،گوزگانان(جوزجان)مرو،نیشاپور،هرات،سیستان،غزنه،کابل،بگرام،تخارستان،سغد،سمرقند وبخارا بوده است.
توضیح: برای معلومات بیشتردربارۀ تخارستان ازقرن ششم تا ابتدای قرن هشتم میلادی به صفحات346 تا353 تاجیکان تاریخ قدیم قرون وسطی ودورۀنوین جلداول ودوم اثرباباجان غفوروف مراجعه شود که ختلان را هم مربوط تخارمیداند و همچنان کتاب جغرافیای تاریخی تألیف میرغلام محمد غبارص27 و28 مراجعه شودکه ازتخارستان علیا وسفلا که شامل قطغن وبدخشان بوده وازمساحت وپیداوار آن یاد اوری نموده است.داکترعبدالاحمدجاویددرص57 و58 اوستا همسان با دیگران ازمساحت تخارستان ونژاد باشنده گان آنو قت سخن گفته است.
درپی مبارزات طولانی شجاعانه وبرحق ابومسلم،عبداللۀ بن مقفع، برمکیان، سنباد،نهضت استاذ سیس، بابک وبسا اشخاص وجنبشهای آزادیخوا هانه دیگر برضد استبداد، سیادت و سیطرۀ اعراب (خلفای اموی وعباسی) که قرنها ادامه داشت؛ سرانجام سلسلۀ شاهان طاهری،صفاری وساما نی که مدعی پیوند نسب به ساسا نی ، جمشید وفریدون بودند، به صورت دولتهای مستقل خراسان بمیان آمد وبعدازسلطنت سامانیان در بخارا،قبایل ترک قراخانی وایلک خانی درماورا أنهربه حکمرانی رسیدند.
دربلخ، سیستان، کابلستان،تخارستان ،غزنویها، غوریها، سلجوقیها، و صفویها تا بغداد و هند فتوحات وپادشاهی کردهاندودرنشروترویج زبان فارسی درایجاد شهر وبازار،مدرسه ودیوان خدمات بس بزرگ انجام داده اند.ازجملۀ سلاطین یادشده«...اصل ونسب غوریان به ضحاک پهلوان معروف شاهنامه بیان شده است. یکی ازاجداداعلای آنها شنسب نام داشته است بهمین جهت سلاطین غوررا آل شنسب میگویند...»
منبع: تاریخ دهزارسا لۀایران جلد سوم ص55،54 تألیف عبدالعظیم رضایی
جغرافیای پهناورسرزمین خراسان درچهارراهی قارۀ بزرگ آسیا واقع شده است که محل تلاقی وتداخل اقوام،ملتهاوفرهنگها ازچهارطرف بوده است. چنا نچه که مهاجمین، اشغالگران وجهان کشایان شرق وغرب ازآن به مثابۀعبورگاه استفاده کرده است ومردم درزیرفشارحضورمتجاوزین جفای خونریزیهاویرانیها رازیاد کشیده وبسیاریها آواره شده اند.درعوض شان تازه وارد شده ها رحل اقامت دایمی افگندند وبعضآ بامردمان بومی آمیخته شده اند. درجملۀ کشورکشاها وفاتحین برخورد تیمورلنگ درسبزوار (خراسان) بسیاربیرحما نه بوده است که ماجرا در تاریخ قدیم قرون وسطی ودورۀ نوین جلد اول ودوم اثربابا جان غفوروف درص 752 بیان شده است.
ازبقایای تمام مهاجمین تنها تیموریهای هرات بنام پادشاهان خراسان برخلاف اسلاف بی رحم خود، دردوباره سازی شکوه ورشدورونق فرهنگی هرات باستان خدمات ارزشمند انجام داده اند. « در آغازسدۀ شانزدهم میلادی خراسان دربین دولت صفوی ومغولی هند تجزیه شد،در حالیکه درسمت شمال آن جانشینان شیبک خان ازبک بر سر حفظ متصرفا ت شان با هردو دولت در کشمکش بودند. یکی از نتایج این تجزیه آن بودکه سرزمین خراسان ازداشتن پایتخت ومرکزیت سیاسی بی بهره ماند...» منبع: افغانستان در پنج قرن اخیرمؤلف میر محمد صدیق فرهنگ جلداول ص30
در1747م احمدخان افغان که یکی از جنرالهای مقرب نادر افشارسلطان صفوی بود، بعدازمرگ او دربخشی ازتصرفات ارباب خود، درقندها ربا فیصلۀ جرگۀ سنتی قبیلوی خودراپادشاه خراسان اعلان کرد و دراراضی امروزکشورزیاد فتوحات کردوبه تحکیم قدرت وگسترش قلمرودولتش بسوی هند لشکرکشید طائفۀ مرهته وسکهارا مغلوب ودهلی را تسخیرنمود وتا پانی پت تاخت وفتح کرد.«نام رسمی دولت احمدشاه بنا به تصریح اکثریت قریب به اتفاق مورخان خراسان بود،قندهار مرکزدولت ابدالی راخراسان میخواندند. چنانچه عبداللۀ خان دیوان بیگی ازارکان دولت احمدشاه بمناسبت احداث بنای تازه درقندهار گفت: «جمال ملک خراسان شد این تازه بنا / زحادثات زمانش خدانگه دارد .» همچنان میر محمد صدیق فرهنگ درص20 ج اول تاریخ پنج قرن اخیرکه احمد شاه پادشاه خراسان بوده بیشترتوضیح کرده است.
دربارۀسلطنت وفتوحات احمدشاه وپس ازمرگ او بتاریخ محمدعلی بهمنی قاجار بنام ایران وافغانسان ازیگانگی تاتعین مرزهای سیاسی ازص 49 تاص69 مراجعه شود.درزمان احمدشاه حکمران هایش درسال های1750 ــ 1752که به مردمان هرات،بلخ،اندخوی،میمنه، اقچه،شبرغان وقندوزرفتار سخت ودرد انگیز انجام داده اند،ازقول محمد حیات خان مورخ (افغان) درص901 و902 تاجیکان تاریخ قدیم قرون وسطی ودورۀ نوین اثرباباجان غفوروف بیان شده است.
بعد ازمرگ احمد شاه اخلافش بابی نظمی سیاسی برسرجانشینی او وافزون برآن قبیله های دیگر برای کسب قدرت وتقسیم آن میان خود کشمکش واختلاف زیاد داشتندوهرکدام که بدوران آمد،بزورتیغ وتازیانه با انحصارقدرت وتبعیض نژادی وشاهی مطلقه تادهه های اخیرقرن بیست حکم راندند. دیگراقوام وملیتهای با شنده درحیات سیاسی کشورحقوق برابرانسانی نداشتندوداعیۀ حق خواهی شان بیرحمانه سرکوب شده است.
سلاطین مستبد،دیکتاتوربعضأ بیسواد پشتون(افغان) دردونیم قرن زمامداری عمدأ قوم نجیب وسلحشور صحرانشین زحمتکش خودراپایبند سنتهای قبیلوی بیرون ازشهر ودوراز مکتب ومدرسه و مدنیت زیرفرمان نگاه داشته است وبخش زیاد آنرا دراراضی مفتوحه خصوصأدرمناطق مرزی شمال،شمال غرب ومرکزی و شهرهاساکن ساخته چراگاه ها وزمینهای هموارزراعتی مردمان بومی رابه لشکرفاتح خودپاداش داده وبافرما ن شاهانه سندملکیت صادرکرده است که دایم به مثابۀ پایه قومی ولشکرمدافع دولت مرکزی وارباب درمحلات حضورفعال داشته باشندودرزمان ضرورت همچوابزارسرکوب علیۀ اقوام بومی محل استفاده شوند.دراین جا اشتباه نشود،روی سخن کا ملأمتوجه شاهان ومحافل حاکمۀ ایام است که ازمقام قدرت بااردۀآزادخودبمردم کشور ناروا وجفاکرده اند، خلق زحمتکش پشتون و یا افغان درعملکردها، باارادۀ آزاد خود شریک نبوده اند،مسئول نیستند.
شاهان بعدی(افغاٍن یا پشتون) که با پشت گرمی وحمایت استعمارگران کهن فرمان روابودند ویا بفرمانروایی رسیدند.«سیاست تفرقه اندازحکومت کن» شیوۀ کارشان بود. درهمین دوران در جامعۀ کثیرالملیت بخاطرتشدید تضاد،نام کشوربنام (یک قوم به افغانستان)عوض شد.استعمارگران به مثابۀ منطقۀ«حا یل»میان قشونهایشان سرحدات انرا خط کشی نموده اند. اقوام بومی باشندۀ انرادرشمال، شما ل غرب وجنوب پارچه ساختند وداعیۀ حق خواهی مردم را بزور خاموش وبرآن سرپوش گذاشتند. تضاد وآشفتگیها ی ملی ، گروه بازیهای قومی،سیاسی سخت جان کنونی جامعه ودعوای الحاق طلبی مرزی یکجانبه درجنوب ریشه درفجایع خونین گذشته و وجود تبعیض وعملکرد، بد شاهان قبایلی ومحافل حاکمۀ مزدور استعمارکهن دارد. خواننده میتواند نقش شرم آورشاهان (افغان پشتون) را درمعاهدات 12 گانه با انگلستان و روسیه ازسال 1809تا1921صورت گرفته ونیزتعین سرحدات درآنها بیان شده است. درجلد دوم ص 813تا ص 835 افغانستان درپنج قرن اخیر تألیف میرمحمد صدیق فرهنگ مراجعه فرمایند.
دررابطۀ تعین حدود ونام گذاری کشوربه افغانستان« درص 104و105 کتاب مونت استوارت الفنستون، افغانان جای فرهنگ ونژاد،گزارش سلطنت کابل» ترجمه محمد آصف فکرت وهم چنان به ص3 جلد اول سراج التواریخ تألیف فیض محمد کاتب مراجعه شود.
تغیرنام کشوربا انگیزۀ نژادپرستانه باهویت یکی ازاقوام،هویت میلتهای دیگررادرسایه قرارداه است.تلاش فزاینده ودوامداردولتها وبرخی گروهای قومگرابرای استحاله ونابودی هویت ملی و فرهنگی اقوام و ملیتهای دیگروکنارزدن زبان فارسی یادری صورت گرفت وتاحال ا دامه دارد.انهای که تفکر نژاد پرستی دارند،باید بدانند که نژادپرستی اندیشۀ عقب ماندۀ ابتدایی تاریخ است، به همین خاطر دردونیم قرن حکمرانی درایجاد وحدت ملی وملت سازی وآفرینش تمدن وپیشرفت درکشور مؤفق نبوده است. بقول ویل واریل دورانت در تاریخ تمدن «نژاد سازندۀ تمدن نیست،تمدن است که سازندۀ یک ملت است»
بحران هویت ملی وقومی موجودوواکنشهادربرابرآن انحصارقدرت درگذرزمان بگونۀ قومی،عملکردهای استبدادی شاهان ومحافل حاکمۀ سرکوب گر وحدت ملی را ناساز گارساخته است که کنون بسیارپررنگ نمایش داردومانع شکلگیری ارادۀ همه اقوام وملیتها برای وحدت ملی است. مثلا:
1ــ دردوران عبدالرحمان خان سرکوب قوم زحمکش هزاره بابدرفتاری زیاد بنام شیعه،پراکنده ومتواری ساختن آنها ازخانه ومحل زیست شان وبدترازهمه، جایزورایج ساختن خرید وفروش این مردم مطابق رسوم نظام برده داری ازجانب پادشاه و قت که ازحمایت استعمارشرق وغرب برخورداربود صورت گرفته است. برای معلومات بیشتربه تاریخ افغانستان درپنج قرن اخیر اثرفرهنگ ج اول ص 403 مرا جعه شود.
2ــ دردوران دیگرنادرخان باقرآن سوگند یادکرد ودرآن مهرگذاشت برای صلح وآشتی وامنیت کامل به امیرحبیب اللۀ پیشکش کرد،دربرابر حبیب اللۀ با 17 نفریاران واعضای درجه اول دولتش سلاح بزمین گذاشته تسلیم شدند، نادرخان همه تسلیمی هارا به شهادت رساند. ص 590و 591 ج دوم افغانستان در پنج قرن اخیر تألیف میرمحمد صدیق فرهنگ مراجعه شود. نادرخان بعد ازآن توسط لشکر حشری قبایل جنوب تحت قومانۀ محمدگل مهمند،بسیاربی رحمانه مردم شمال کابل راسرکوب نمود و تاراج هستی شان را بنام غنیمت جایز اعلام کرد.
دربارۀ ترور،وحشت واختناق وسرکوب که دولت نادرشاه بمردمان کاپیسا،پروان(کوهدامن وکوهستان) ولایات شمال انجام داده است درج دوم افغانستان درمسیر تاریخ بخصوص ازص60 تا ص81 تألیف میرغلام محمدغبار وجود دارد.مراجعه شود.
3 ــ درزمان ظاهرخان سرکوب ازبکها وبزکشی جسد دهقانان ازبک وبعدازآن آتش زدن جسد ها توسط اسحق زیها که هنوزشاهدان این ماجرا زنده هستند ودرمطبوعات وقت بسیارانعکاس یافته بود.
باچنین سوابق بسیار بی رحمانه وخون آلود که زخم های التهابی درد ناک بجا گذاشته است، مرهم گذاری نشود محال است که وحدت ملی وحاکیمیت ملی شکل ویا پابگیرد. درصورت که انحصار تاریخی قدرت بشکند. برابری حق وصیانت نفس انسان رعایت شود وبا «حل عادلانۀ مسئلۀ ملی» تساوی حقوق ملیتهای باشنده درحیات سیاسی کشوردرقانون تضمین ودرعمل اجرا گردد،میتواند جامعه رابسوی صلح وهمبستگی ملیتها هدایت نماید، دموکراسی واقعی وراه پایان ماجراخواهدبود.
دراینجا دررابطه با جنگ جهانی دوم وشکل یابی حوادث جدید، درجهان و تأثیرات آن در سرنویشت کشوراندک نگاه میکنم.
برخی مؤریخین وواقعه نگاران درجنگ دوم جهانی وغلبه برفاشیزم هتلری وپیش روی تابرلین وفتح آنراتوانایی نظامی اتحادشوروی بیان کرده اند.همزمان ازراستای دیگرازقابیلیت وتوانایی نظامی آمریکا در شکست فاشیزم وزیادترازکشور بریتانیا که دارای سابقۀ نیرومند استعماری بود،سخن گفته اند.
بعدازپایان جنگ دوم جهانی حضورآیا لات متحده آمریکا نقش بریتانیارا کمرنگ وعوض کرد ودرجهان اتحاد شوروی رارقیب اصلی خود، دارای توانا یی نظامی و سیاسی میدا نیست. کارشناسان سرما یه داری دربرسیها در یافتند که مقابله و رؤیا رویی نظامی وغلبه برشوروی نهایت دشوار وبدفرجام خواهد بود.چارۀ بهتراین است که رادیکالیزم مذهبی رابیدارو بسیج وفعال ساخت و دربرابرشوروی کمونیستی برانگیخت و وحمایت کرد ودرجهان بویژه درکشورهای اسلامی که بیشترین منا بع طبعی ذ خایر نفتی در سرزمین آنها وجود دارد،باصدور سرمایه وکالای مصرفی مانع پیشروی ونفوذ شوروی شد.همزمان نگذاشت که دراین پروسه ناسیو نالیزم ملی سکولارکشورهای اسلامی رشدکندودرپیشا پیش جریان قرارگیرد وداعیه داراصلی جنبشهای ملی باشد که مشکل سازخواهدشد.
برپایۀ همین تفکر وسیاست آمریکا برای پیادهسازی پروژۀ امپراتوری جهانی درجهت حمایت از اندیشۀ حسن البنا،سعیدرمضان وسیدقطب درمصروکشورهای عربی وسایرکشورهای اسلامی بامتحدین خودفعال شد درمقابل ناصرکه یک ناسیونالیست سکولارجهان عرب ودررأس دولت مصربودواکنش نشان داد،دربرابرفشا راو،رادیکالهای مذهبی مدرسۀ جامع الازهرکه بنام اخوان المسلیمین شناخته شده بودند،به کشورهای اسلامی منطقه وبیشتربه عربستان سعودی متواری شدندوموردحمایت قرارگرفتند.درآنجا به تأسیس وانکشاف مدارس وپرورش افکاربنیادگرایی وکارتبلیغاتی بسیارگستردۀ«پان اسلامی» پرداختند.
درپاکستان مودودی ویارانش فعال ومورد حمایت قرارداده شدوتوسط آن حضرتهای کابل فعال وبه تأسیس جماعت اسلامی اقدام نمودند وبعدأ تحصیل کرده های مدرسۀ ازهرمصر،ان جماعت را دربرابر جانبداران سیاست شوروی وچین توسعه ورونق بیشتردادند.رشد اخوان،طالبان والقاعدۀ کنونی نتیجۀ فرایندچنان سیاست ودبستان است که سیا ست سازان خود باآن دررویا روی قرارگرفته است.
درایران داکترمصدق که شخصیت ملی مستقل وضداستعماربودودررأس صدارت آن کشور قرارداشت، ،خارچشم ومانع بود، برای کنار زدنش تلاش مؤثرکردند.حزب توده که جانبدار سیاست شوروی بود،در تعقب وسرکوب آنها ازخمینیستها استفاده صورت گرفت وبعد ازگروگان گیری کارمندان سفارت آمریکا در ایران مناسباتش باتازه بدوران رسیده های مذهبی آن کشور بهم خورد. در شرق میانه جریان «حماس»از آغازبا حمایت اسرایل وحامیانش برضد جنبش آزاد یبخش فلسطین که دررأس آن عرفات بود بوجود آورده شده است. چنین حلقات وگروه درشکل گیری انقطاب جهانی بوجود آمده است.امریکا دردوران جنگ سرد از مذ اهب اسلا می در رقابت با شوروی به مثابۀ ابزاراستفاده کرد که دراین قطب بندی، یکطرف آهنگ دفاع ازصلح جهانی،سوسیالیزم وپایان استثمارانسان ازانسان وطرف دیگر دفاع ازحقوق بشرودموکراسی را می نواختند ودرسرنویشت خلقها وکشورهای جهان مداخله داشتند.مثلا:
دردوران جنگ سردجنبش آزادیخواهی خلق ویتنام تحت رهبری هوشی مین باحمایت مشترک شوروی وچین در مخالفت با آمریکا به پیروزی رسید وبعین ترتیب حمایت شوروی و چین از جنبشهای انقلابی کوبا برهبری فیدل کاستروکوریابرهبری کمیل سونگ خلاف موضیعگیری آمریکا پیروزشد. آمریکا براین باور بود که افغا نستان بامرزهای مشترک طولانی که باشوروی دارد، ازحوزۀ نفوذ آن بیرون نیست. باهمین ملاحظه با وصف مراجعۀ مکررزمام دران افغانستان، امریکابه استثناء پروژۀ وادی هلمند حاضربسرمایه گذاری نشد.اما پاکستا ن رازیاد تقویۀ مالی ونظامی کردکه دربرابرادعای الحاق طلبی ماورای خط دیورند اربابان کابل دارای توانایی دفاعی بیشترونیزمانع پیشروی شوروی به بحرهند وخلیج فارس باشدودرفرصت لازم بتواند از اراضی پاکستان تختۀ خیزبه اراضی افغانستان استفاده نموده و به جمهوریهای مسلمان نشین آسیای میانۀ قلمروشوروی نفوذکندوبابیدارساختن مذهب وبرانگیختن آن دربرابرشوروی انتقام شکست ویتنام را بگیرد و درمنطقه نفوذ گسترده داشته باشد.
ظاهرشاه درآغازجوانی پادشاهی را ازپدرمستبدش نادرخان میراث گرفته بود.این نوجوان بسیار عیاش وبی کفایت بودوتمام صلاحیت وادارۀ کشوررا محمدهاشم خان صدراعظم عمویش که بیشترازنادرخان مستبد ومکاربود؛ درقبضه داشت وکشوررا به جهنم تبدیل کرده بود. بعد ازمرگ عموهایش، سردار محمد داودخان پسرعم و شهور خواهرش راصدرا عظم کشور مقررساخت که پابند روش اسلافش بود.تحولات که درجهان ودراطراف کشوربوجود آمد،ظاهرخان ناگزیرشد،بخاطربقای سلطنت نظام دموکراسی را که درآن تفکیک قوای ثلاثه دولت بمیان آید وشاه دررأس آن محور قدرت باشد،بپذیرد.هرچند دمو کراسی که شاه درآن محور قدرت باشد چندان زیبا نبود.اما داودخان مخالفت کرد و افزود که هنوز بسیار زود است که بمردم کشور دموکراسی داده شود وانگیزه مخالفت این بود که بادموکراسی شاه خانوادۀ سلطنتی که داو د نیز درآن شامل بود،ازقدرت کنارمانده می شدند. سرانجام شاه با د موکراسی خود، داو د خان را در حاشیه راند که انگیزۀ اختلاف خانوادگی شد.وجر یانهای سیا سی چپ وراست بوجود آمدکه سلطنت کهنه آرایش ونمایش خوب می یافت.
دراین دوران کشورعقب مانده بودوجامعه سنتی سطح زندگی مردم فقیرانه، اختلاف قومی ومذهبی وجود داشت.مثلا:
درجنوب افغانستان نظام قبایلی درحمایت سیاسی دولت قرارداشت. پیشۀ مردم شبانی و صحرانشینی بود از پرداخت مالیۀ بدولت وخدمت زیربیرق کشورمعاف بودند وازجنگلات دولت که سروت کلان ملی بود استفادۀ رایگان جزامتیازات شان بود.درشمال وشمالغرب کشورفیودالیزم کهنه با شیوۀ تولید ابتدایی وجود،داشت. فیودال هااکثراًبی سواد بود،سلطنت فیودالی برای تقویۀ بیشتر طبقۀ فیودال، وزرا، جنرال ها واکثرکارمندان عالی رتبۀ متقاعدرادربرابرمعاش تقاعدی شان زمین توزیع میکردکه ساکن باشند وجامعه را کنترول نمایند.
درافغانستان مرکزی اراضی هموارزیرآب بسیارکم بود، فیودالیزم زمینه نداشت که پا بگیرد،مردم فقیر بود.یک بخش مردم امکانات بیشترمواشی پروری را نداشتندوبا تعداد معدودی بزگوسپند امرارنفقه بخورنمیر مینمودند.اکثرأ مردم برای پیداکردن لقمۀ نان همچو کا رگرموسمی به شهر ها میر فتند و نیروی کار خودرا میفروختند.شهر کابل، شهرمصرفی، مرکزدولت، سیاست و تجارت بود. صنایع کشوررشد نکرده بود، چند دستگاه خورد، بزرگ صنعتی رونق با لای تولیدی نداشت؛ تعدادکارگران کم بود،رشدشعورطبقاتی واندیشۀ زنجیرشکنی شان بزمان طولانی نیازداشت.در چنین اوضاع حلقات چپ کشور شعارمبارزۀ طقاتی پایان استثماروایجادعدالت اجتماعی راسردادند.هرچند که شعارزیبا وآهنگ آن دلنشین بود،طبقۀ رسالت مندنروییده بود.روشنفکران که خودراپیش آهنگ طبقه کارگرمی گفت ازآغازدچار (ترند بازی)شدند.افزون برآن داشتن تما یلات قومی،زبانی،سمتی،مذهبی نگذاشت که باهم متحد باشندورقابتهای شان درخیابان ها تند وتیزبودو درمجموع جنبش چپ را رهبران متفرق نگاه داشت. در مقابل نیروهای راست خصوصأ جانبداران حاکمیت سیاسی مذهب اصول مبارزۀ طبقاتی را( کفروالحاد) وانمود کرده مخالفت کردند.ازاین وضع سلطنت ومحافل حاکمه مرتجع برای نمایش دموکراسی شاهانه بیشترسودمی برد.میتوان نتیجه راچنین بیان کرد که سنبل درزمین شوره زارکاشته شدکه نرویید.البته که بعدا تصرف قدرت باکودتا ی خونین بهیج وجه انقلاب اجتماعی نبودکه ادامه نیافت.
کودتای سردارمحمدداودبدوام سلطنت کهنه پایان داد، نظام جمهوری اعلان گردید. رهبر کودتا عضوخانوادۀ سلطنتی شخص عصبی مزاج، دیکتاتور،و شوؤنیست شهرت داشت وبا علاقمندی و پشت گرمی شوروی تجزیه پاکستان رابا الحاق ماورای خط دیورند مطرح کرده بود که افغانستان از این ادعای الحاق طلبی یکجا نبۀ و سفربری نظامی اوعلیۀ پاکستان تاحال فراوان آسیب دید است.بعدأ پروگرام سیاسی رژیم کودتا26 سرطان« خطاب بمردم افغانستان»هم ملهم ازسیاست شوروی تلقی شد.بنابراین دیگر اندیشان ورو شنفکران غیروابسته برداشتها و واکنشهای متفاوت ازجمهوری شاهانۀ داود؛داشتند.رژیم کودتا یکعده مخالفین راکشت وبرخی رازندانی ساخت.گروهای مذهبی تندروسازمان یافته دردوسه نقطۀ کشورشورش برپا کردند،سرکوب شدندوبه پاکستان گریختند وموردحمایت ،پرورش نظامی پاکستان وغرب قرارگرفتند.
کودتا خونین هفت ثورگروه فاشیستی حفیظ اله امین در جناح خلق ح،د،خ،اــ رژیم داود راسرنگون ساخت ونظام را(دولت دموکراتیک افغانستان)وکودتارا(انقلاب برگشت ناپذیر)اعلام کردوچنین وانمودمیکرد که در زیرچترحمایت اتومی شوروی قراردارد وشخصیتهای آگاه وآزاده و مستقل وگروه های سیاسی چپ وراست که رژیم کودتا راتایید نکرده ویاهمسوی نشان نداده بودند، بدون ارتکاب گناه دهها هزارنفررا گرفتار زندانی کردوبدون محاکمه بسیاری انهارا گشت ونابودساخت حتا«ترکی رهبرحزب ومعلم توانای خودرازنده نگذاشت!» .چنین رفتار وحشیانه مردم وبرخی گردانهای نظامی را بخاطر دفاع ازجان، مال وناموس شان واداربقیام های خودجوش وپراکنده نمود.رژیم درسراشیب زوال قرار گرفت.
این اوضاع برای شوروی نگران کننده بود که مبادا درجوار وحوزۀ نفوذ ش تند روهای اسلامی قدرت را تصاحب کنند که برجمهوریهای مسلمان نشین آسیای مرکزی اثرگذارخواهدشد. تلاش کرد که هردوجناح ناراض ومیانه رو«حزب دموکراتیک خلق افغانستان»را علیه امین متحد ساخت ولشکر سرخ شوروی در 6 جدی سال 1358درافغانستان داخل شد.رژیم امین راسرنگون کردوببرک کارمل دررأس حزب وحاکمیت دولتی آمد،زیاد نرمش نشان داد ودرمجموع شگردهای حزبی و دولتی سلفش را محکوم کرد، چندین هزار زندانیان سیاسی راکه بیشترآنها انتظارمرگ رامی کشیدن رهاساخت.
اما حضورلشکرسرخ هنگامۀ«اشغال» افغان نستان رابرپاداشت.مهاجرفورأ بنام «مجاهد»هویت یافت.
آمریکا، سعودی، پاکستان، انگلیس وسایرکشورهای قطب جنگ سردبشمول چین درمقابل شوروی امکانات تسلیحاتی ومالی فراوان برای گروهای جهادی و برخی پیروان چین تدارک دیده دردسترس شان قراردادند، توسط استخبارات آمریکا و پاکستان به افغانستان سوق داده شدند،بااستفاده ازامکانا ت بسرعت توانستند، در پیشاپیش جنبش های خودجوش وبپا خواستۀ دوران امین نفوذ کنند؛جنگ بشدت آغازشد.سازمان دهی سوق و ادارۀ جنگ با تجهیز،تسلیح و تمویل کشورهای غربی ودررأس آن استخبارات پاکستان صورت میگرفت. دولت هرقدر نرمش نشان داد، ازآشتی وصلح سخن گفت، تیزسهای ده گانه ارایه کرد وبعدا مشی مصالحۀ ملی بارفع انحصارقدرت ازحزب اعلان گردید؛ مؤثرواقع نشد.درحقیقت آمریکا توانیست ازمذهب به مثابۀ سپروابزار جنگ درمقابل لشکر شوروی و وا دارساختن آن بعقب نشینی ازافغانستان که (شکست) تلقی شد، استفادۀ دلخواه کرد.چندی بعد شوروی فروپا شید.درپی آن دولت حزبی کابل که دچاراختلاف درداخل حزب ودولت گردیده بود؛سقوط کرد.قدرت به گروهای جهادی تسلیم داده شد. باینکه دراعلان مشی مصالحۀ ملی رژیم وکناررفتن رئیس جمهورازقدرت نمایندۀ سازمان ملل بنن سوان نقش وپا درمیانی داشت وباهمین با ور رئس جمهورنخواست ویا نتوانیست ازکشورخارج شود؛درد فترسازمان ملل پناهنده شدوازپناهند گی اوزمان طولانی گذشت،اما سازمان ملل برای نجات وصیانت جان اواقدام لازم نکردوبدست طالبان به شها دت رسید.
گروهای جها دی رقیب،تحت تأثیرپاکستان وایران درمجموع درایت وکفایت مدیریت نداشتند که برسری تقسیم قدرت علیه همدیگر باشعار جهاد وتفکرقوم گرایی ومذهبی خلاف آیت «مومین برادرمومین است.»
دربرابریکدیگرشمشیرکشی نموده به جنگ خونریزی وبدرفتاری زیاد ادامه دادند،مردم زیان دید،آواره شد و کشورویران گردیدوجهادیها رنگ باختندوآمریکا به این باوررسید که درپروژۀ پیشروی بسوی جمهوریها ی آسیای میانه ودسترسی بمنابع طبعی منطقه دیگرجهادیها ابزارکارآمد بوده نمیتوانند.
عربستان سعودی ازبیم که ایران ازطریق همزبانی باجهادیها بویژه بااهل تشیع درافغانستان صاحب قدرت بیشترمیگردد وپاکستان بخاطریکه رژیم افغانستان دست نشانده اش باشد که به بازارهای جمهوریهای آسیای میانه با اطمینان راه بازکندومانع نفوذ ایران گردد. هردوجانب باجلب نظر امریکا وگردانندگان چرخ سیاست بریتانیا،فرزندصدیق ومیراث خواراستعمارکهن برای منزوی ساختن ایران به این نتیجه رسیدندکه بایدطالبا ن نیمه سواد واکثرا بیسواد عقب ماندۀ قبیله گرای پشتون والقاعدۀ عرب تبار،راباشعارا مارت اسلامی بدیل رژیم جهادی ونیروی جنگندۀ زیرسوق ادارۀ استخبارات پاکستان واردمیدان ساخت که بزوترین فرصت،بارا ندن جهادیها ی متفرق ازکابل وبا تسلط براوضاع زمینه رابرای ساخت، خط لولۀ عظیم انتقال نفت وگاز آسیای میانه که تنهایک کشورآن یعنی ترکمنستان« 21000 ملیارد مترمکعب گازدارد...» ازراه افغانستان، پاکستان وهند آمادۀ بهره برداری نماید. منبع: کتاب/ افغانستان وطالبان وسیاستهای جهانی مجموعۀ مقالات گردآورنده ویلیام میلی ترجمۀ عبدالغفارمحقق مدعی اشتراک دراحداث این خط لوله کمپنی آمریکایی بنام «یونیکال» و شرکتهای نفتی«دلتا»سعودی بود. درنتیجه بامساعدت پولی عربستان سعودی ومهندسی سیاست سازان بریتانیا ،امریکا واشتراک مستقیم لشکر نظامی پاکستان یکجاباجنگنده های القاعده،طالبان کابل راتسخیرکردندو امارت اسلامی طالبان اعلام شدکه سعودی،امارات عربی وپاکستان رژیم طالبان رابرسمیت شناخت وجود چنین دولت به القاعده قرارگاه مطمئین فرماندهی مبارزۀطولانی برای ایجاد امارات اسلامی و«خلافت اسلامی »آرمان اصلی بود که مثل دوران امپراتوری امویها،عباسیها وعثمانیها نظام بوجود آورند ولی این ارمان درجهان یک قطبی باسیاست ایجاد نظم نوین جهانی درتعارض قرارگرفت وحوادث بسیاربد11 سپتامبررادرپی آورد آکه دراول «بوش اعلام کرد آمریکا باجنگ صلیبی روبروست »وبعد ازچند ساعت،ادعا به «تروریزم بین الملی»تعدیل شدوبه آشغال افغانستان منجرگردیدوکشورما ده سال به اینطرف باردیگربمیدان جنگ تبدیل شده است.
کنفرانس انتصابی محدودازچهارگروه راستگرای جهادی بشمول طرفداران شاه سابق که مشروعیت نداشت در«بن» برگذارشد.درنتیجۀ آن کرزی دررأس قدرت آورده شد. درپی آن برگذاری لویه جرگه که سنت قبیله ای قرون وسطا یی است، قانون سازی ،انتخابات های ظاهرفریب همه تقلبی دولت کرزی رابیشترنامشروع وبی اعتبار نشان داد ولی بحیث رئس جمهورمحور قدرت وهم دررأس قوای اجراییه در قانون تسجیل و بمردم کشورازخارج تحمیل شده است. با وصف ای که اعضای پیشنهادی دولتش درپارلمان مورد تأیید قرارنگرفته است. اما به تصمیم پارلمان اعتنا نکرده همان اشخاص را بموجب فرمان بنام سر پرست، در راس وزارتها ابقأ کرده است .مدتهاست که دورۀ قانونی کار حلقۀ رهبری دستگاه قوۀ قضائیه منقضی شده هنوزخلاف حکم قانون وظیفه اجرامیکنند.غلغلۀ مردم دربارۀ ترویج بسیارگستردۀ فساد،بی قانونی، بیعدالتی ،آلوده بودن کارمندان عالی رتبۀ دولت درقاچاق وترافیک موادمخدرگوش فلک راکر ساخته است،زعیم دولت ویارانش بی تفاوت اندوازاجرای پروسۀ دموکراسی مسخره لاف میزنند و هرروزمردم بیگناه قربانی میشود فقط با بیان«تسلیت ومحکوم ساختن حادثه»خودرانمایش میدهند وخانواندۀ قربانیا ن دایم رنج وعذاب میکشند.چنین دولت هیچگاه نمیتواند حافظ منافع وطن ومردم باشد.
دربارۀ امضا «پیمان استراتیژیک درازمدت آمریکا» توجه شود، دربا لای این نبشته به اهداف امریکا دردوران جنگ سرداشاره کوتاه داشتم. ده سال قبل آمریکا بخا طر تقرب به آن ا سترتیژِی ظاهرأ بنام تعقب وجنگ باتروریزم درتبا نی باگروه های نظامی مذهبی درکشورما تهاجم نظامی انجام دادوبعدا قوای نا تورا که یکی ازنهاد جنگ سردبودکه بعدازنابودی پیمان ورشووفروپاشی شوروی وجودوحضوراوتوجیهی ندارد، بدنبال خود تاکشورماکشاند.این مهما نهای ناخوانده بدون کسب موافقۀ مردم افغانستان کشور را«اشغال»وباردیگربمیدان جنگ تبدیل نمودند.انگیزۀ اصلی پیمان موردنظرامریکابرای نفوذ به «آسیای میانۀ بزرگ» که درزمان بوش شعارداده شده بود وهدف اصلی دست یافتن بمنابع طبعی سرشاران منطقه میباشد.کنون رقابت این مسئلۀ «میان ناتووپیمان شانگهای»درپرده ومحتاطانه جریان دارد.تلاش آمریکا درجهت امضای پیمان حضوردرازمدت نظامی باکرزی واکنش« پیمان شا نگهای را»بزودی ازپرده بیرون خواهد ساخت.درنهایت امضا چنین پیمان بزیان کشورهای منطقه (چین،روسیه،ایران وهند) حتی پاکستان میباشد. جنگ وبحران افغانستان را بیشترطولانی خواهدساخت.
دربارۀ حرفهای کرزی
«اگرعوض جنگ باتروریزم ،مردم بیگناه گشته شد، نیروهای خارجی به اشغالگر تبدیل می گردند.مردم افغانستان میدانندکه با اشغا لگران چه معا مله کنند!»سخن های گرم احساساتی دربارۀ شهدای هلمند علیۀ ناتو برای کاهش خشم طوفان زای مردم وسایه گذاشتن بالای قربانیهای حادثۀ پیش ازان است وهمزمان خود را زعیم ملی مستقل وحافظ منافع ملی نمایش داده است.مردم آگاه پذیرفته اند که کرزی میتواند، لویه جرگه را خلاف قانون اساسی دعوت وبر گذار نماید و با مصرف پنجا تا صد ملیون دالر ا مریکایی به آسانی « پیمان نظامی» مورد نظر خواست حامیانش را به تصویب برساند که بعد ازاین اشغا لگر گفته نشوند. رئس جمهورازاسلا فش آموخته است،هیچگاه باحامیان واربابش بیوفاونا سپاس نخواهد شد.حرفهای تندوتیز زمانه سازی است.دوستانش ازحرفهای تاکتیکی بخاطرجلب نظربیشترمردمان مصیبت دیده و ناراض آزرده نمیشوند. درفرجام دومصرع ازیک غزل حافظ شیرازرا که ماهیت عارفانه دارد،بیان میکنم.
خرقه پوشی من از غایت دینداری نیست. پردۀ برسر صد عیب نهان می پوشم
پدرم روضۀ رضوان بدوگندم بفروخت . نا خلف با شم اگرمن به جوی نفروشم
ازرسانها شنیده شد که بفرمان رئیس جمهور، صبغت الله مجددی لویه جرگۀ را ازآغاز تاانجام ریاست میکند.گذ ینۀ قابل توجه است.همین شخص بود که درپاکستان اولین بار «فتوای جهاد رادربرابر قشون سرخ اشغالگرشوروی وقت صادرکرد.»که دربالابا نیم نگاه ازآن گذ شتیم وافزودیم که خون انسان فراوان ریخت، مردم آواره،جهادغالب وشوروی مغلوب ازکشورخارج شد.اماجنگ«جهاد» دربین گروههای مجاهیدین با بد رفتاری زیاد وبمراتب شدیدتر ازپیش که سیلاب خون جاری شد، کابل ویران ومردم آواره گردید، ادامه یا فته است.
سؤال این است که فتوای جها د براساس کدام« آیت قرآن»درمیان جهادیها دوام یافت.؟! دراین فرایند مسلمان وغیرمسلمان،؟؟ کافرمطلق ومسلمان کامل کدامها بودندوهستند؟؟ سودوزیان ان جهاد چیست؟؟چرامستورمانده است؟مردمی که عزیزان شان قربانی شده است، ماتم دار بسیار فقیروبازمنده هایشان محتاج گرسنه ودرپی یافتن کاربرای لقمۀ نان سرگردانند.امادیده میشودکه گروه اقلیت ازبهای خون شهدا سروت اندوخته بمقامهای با لا رسیده ودرکارهای ناروای دیگر آلودگی دارندوبا نوش نعمت فراوان زندگی میکنندکه با مسلمانی شفاف منافات دارد. اسلام دین عبادت راستی ودورازهرگونه ریا وفساد است. انسان عاقل بالغ باارادۀ آ زاد وباور کامل درپیشگاه معبودخودعبادت میکند.عبادت به جبرواکراه،تظاهروبالیدن بمقام ونفوذوعنوانی علمی عبادت نیست.دراین رابطه توجه خواننده رابه داستان مناجات صاد قانۀ چوپان باالفاظ عامیانه درزمان موسی پیامبر وپیام برازشنیدن مناجات چوپان برآشفت وآن را«ژاژوکفر»گفت وچوپان خاموش ماند وپشت کارخودرفت. .درپی آن ازطرف حقتعالی بعتاب موسی علیۀ السلام وحی نازل میشودکه مولانا جلاالدین دردفتردوم مثنوی معنوی ازص303 تا307 موضوع را بسیارجالب بیان کرده است که به خواننده گان قابل توجه میدانم واز جمله سه بند انرا دراینجا نقل میکنم.
« وحی آمد سوی موسی ازخدا ـــ بندۀ مارا زماکردی جدا
تو برای وصل کردن آمدی ـــ نی برای فصل کردن آمدی
ملت عشق ازهمه دینها جداست ــــ عاشقان را مذهب وملت خداست »
و پیامبرباشنیدن وحی بخاطرتلافی سخن هایش به جستجوی چوپان بسوی بیابان درحرکت افتاد... اما گروههای جهادی وطالبان شقاوت پیشه وادارساختن مردم به عبادت خلاف ایت قرآن بجبرو واکراه وبسا عملکرد پرازغیض وخشونت وسربریدنها را بنام اسلام بنمایش گذاشتند ومردم را بوحشت انداختند.
پایان سخن:دربالا جغرافیای تاریخی وسیاسی گدشتۀ میهن وانگیزۀ تها جمات واشغا لگریهارا با برداشت ازفرایند حوادث وازتاریخ ترسیم کردم. غلط برداشت نشود که من ازگرا یشهای شوؤنیستی الحاق طلبانه ونشنلیزم تنگ نظررانۀ گروهی ،قومی ومذهبی جداگانه بیزارم وآنرابسودهیچ قوم وگروه ومردم وطن نمیدانم. انهای که خواب و خیال افغانستان کبیررا درسردارند کار بیهوده میپندارم. دوباره سازی مرزهای تاریخی پیشن را بسیارسخت، خونین و ناممکین میدانم. درجهان حمایت از جنبشهای آزاد یبخش ملی بقایای استعمار را روامیشمارم .خیزش ای که دربرابراستبداد،بیعدالتی وشکستن ا نحصارقدرت شوؤنیستی وافشای وابستگیهای پشت پردۀ یکعده باخارجیها بوجود آیدکه درپروگرام آن حصول استقلال واقعی کشور،ایجا
حاکمیت ملی،تأمین تساوی حقوق برادرانه وبرابرانه همۀ ملیتها درحیا ت سیاسی، اقتصادی وفرهنگی مردم برپایۀ ارزشهای اعلامیۀ جهانی حقوق بشر مطرح باشد، کاروطن پرستانه جایز،انسانی،دموکراسی شفاف،قابل حمایت ومؤفق وظیفۀ روشنفکران میدانم.
دربارۀ روشنفکران
دوام استبداد سلطنتهای مطلقه مانع بمیان آمدن نیروی روشنفکران آزاده درکشور شده بودروشنفکران که درشرایط اختناق بوجودآمده بود،به استثنای مشروطه خواهان دیگران اجبارأ حالت خاموشی،دنبا له روی و تمکین را پذیرفته بودند. بعدازاعلام دموکراسی تاج دار وجود جریانهای روشنفکری درحلقه های جداگانه سیاسی دروابستگیهای(ترندی) که دررهبری آن اکثر أجوانان شهرنشین حضورداشت، باموج بالا درخیابانها قدبرافراشت و روشنفکران با نحوۀ تبارز وبیان تفکرشان شهرت بالاکسب نمودند.درمقابل نیروهای رادیکال
قرون وسطی بیاری خارجها وسیلۀ بازدارنده واردمیدان مبارزه شدند. ازاین وضع سلطنت آرایش ونمایش تازۀ دلخواه می یافت. کودتا های خونین پیهم نظامی شوؤنیستی روشنفکران رادرموقیعتهای متفاوت ورویا روی شدید قرارداد که خون یکد یگر راریختند، تعداد نابود،عدۀ زندانی وبخش دیگر از صحنه روزگاررانده شدند. کنون روشنفکران درده ها گروه وحلقۀ سیاسی جداگانه وجود دارد،هیچ کدام به تنهایی نمیتواند مؤثیر وآینده سازباشد. با تأسف تأثیر تفرقه وگروه بازی روشنفکران، مردم وکشوررادربد ترین وخوارترین دوران تاریخ قرار داده است.
بایدتوجه کنیم وبپذیریم که همه هست وبود وطن ما بویژه انسان آن قربانی دسایس برخی کشورهای مسلمان وغیرمسلمان ور قابتهای بینالمللی شده است.با تأسف باید بگویم که کشورهای مداخله گرخصوصأ (شوروی، چین، ایران، پاکستان،امریکا انگلیس، سعودی) هرکدام این دوستان ظاهری نقش بی غرضانه و شفاف انسانی نداشته اند.وجای پا یشان آغشته درخون است.خصوصأ دموکراسی الگوی آمریکایی باحکمران دست نشانده وارکان دولتش روزتاروزمصیبت باربوده،رنگ باخته است وکرزی بامنا دیان اطرافش وباایجاد شورای صلح ای که سرانجام کارآن قبول تمایلات پاکستان،کنارآمدن برسر تقسیم قدرت باطالبا ن خواهد بود که دیروزحضورشان بنام«ترورریست»آشغال کشورراکه تا اکنون ادامه دارد سبب گردیدوبا خونریزی فراو ان ازرأس قدرت به پاکستان رانده شدند وامروزبدون اینکه آشغال پایان پیداکند، بابیان دیگر به انها سازش صورت می گیرد؛ازشگفت بالاتراست.! چنین گرایشهاوسازشها هیچ توجیهی منطقی ندارد.میتوانیم بگویم که درنهایت نتیجه این کار، بحران را دامنه دار میسازد وراه رسیدن به صلح دایمی، ازادی، دموکراسی سالم وعدالت اجتماعی نا هموارتروهموطنان بیشترقربانی خواهدشد.
برگذاری(بن)دوم رنگآمیزی بن اول و سایه گذاشتن بر کمبودیها واشتباه آن ونیزبازتاب ونمایش نیم رخ سازشهای پشت پرده وتبلیغات سرگرم کننده است. نه کاسه بخشی قدرت به روشنفکران که بعضی اشخاص و حلقات با شتاب فعال شده اند.به بیان دیگراتحادوهمسوی امریکا با د شمن دایمی اسلام گرا بویژه تندروها برسرمنا فعش میباشد که مصارف هنگفت جنگ وسایر جهات آسیب پذیری خودرا کاهش دهد ونیزبا اتحاد نزدیک با تندروها علیۀ کشورهای که باحضور آمریکا درمنطقه همسوی ندارند و دارای جهات آسیب پذیر مذهبی وغیرمذهبی هستند،ابزارفشارمؤثروکارسازورسیدن بهدف میباشدوسرآغازبا زیهای تازه درسرنویشت کشورجنگزده ومردم ستم کشیده ما خواهدبود، دراینجا با اندوه زیادسخن لاهوتی را دردرمحضر خوانندگان عزیزبه داوری میگذارم.
وطن ویرانه ازیاراست یا اغیاریا هردو
مصیبت ازمسلمانهاست یا کفاریا هردو
راه نجات وطن ومردم.
1ــ اتحاد گسردۀ همه روشنفکران دورازگرایشهای قومی،سیاسی، مذهبی و تشکیلاتی برای پایان آشغال واعا دۀ استقلال کامل کشوروحفظ تما میت ارضی
2ــ ایجاد حاکمیت ملی انتخابی موقت انتقالی بمدت یکسال تایکنیم سال براساس ارادۀ ازادمردم. حکومت انتقالی باید بتواند طرح پیش نویس قانون اساسی رادریک همه پرسی ای که پایه گذار وحدت ملی ،ازادی عقیده، مذهب، برابری حقوق زن ومردو تامین تساوی حقوق ملیتهای ساکن کشور، عدالت اجتماعی و نظام پارلما نی باشد آماد وطی مراحل نمایدکه براساس آن دولت انتخابی مشروع دارای پایۀ ملی بوجود آید.
3 ــ لویه جرگهای عنعنوی قبیلوی هیچگاه دموکراتیک برگزارنشده است،نتایج مطلوب ندارد.چنانچه که برخی اشتراک کننده گان لویه جرگه ادعاکرده بودندکه قانون اساسی موجود بعداز تصویب لویه جرگه تغیر داده شده است.بنأبراینکه ازآغاز بالای قانون ادعای جعل صورت گرفت وتاحال کسی بدفاع آن برنخواست، مشروعیت آن درسایه ومجهول ماند ومردم به آن پایبندی نشان ندادند. پس باید.قانون اساسی جدید، درمجلس مؤسسان که نام جدید است،اعضأ آن همسان نماینده گان پارلمان بگونۀ انتخابی که هیچ کس حق انتصاب استثنإرانداشته باشد تحت نظرنماینده های مؤسسات زیربط بین الملی با انتخابات آزاد ،سری ومستقیم بوجود آید که توانا یی تصویب قانون رابامشروعیت کامل داشته باشدوبه انجام برساند.
4 ــ ملل متحد میتواند ازهمه کشورهای جهان وهمسایه های افغانستان نیروی پاسدار صلح وامنیت تحت قومندانی مستقیم شورای امنیت درخواست نماید که برپایۀ آن از حقوق انسانی مردم براساس ارزشهای اعلا میۀجهانی حقوق بشر حمایت ودفاع فعال نماید و مردم کشورما از چنین نیرو حمایت میکنند وبرای تروریزم وعملکر دهای انتحاری انگیزۀ مخالفت ومقاومت باقی نمیماند ونگرانی همسایهای افغانستان نیز برطرف میشود.
19 جون20011