محمدعالم افتخار

 

 

   مقدسات ما ؛ چالش ها ، کنش ها و درس ها

طئ 10 -12 روز گذشته که اساساً در شوک ناشی از حوادث فجیع و پرخون و آتش باصطلاح اعتراضات علیه قرآن سوزی نظامیان امریکایی در بگرام قرار داشتم؛ مطالبی را زیر عنوان «تأثیر رسانه ها بر دینداری جامعه افغانستان» خواندم که به نظرم طی آن؛ نویسنده و تحلیلگر گرامی انجنیر سید محمد باقر مصباح زاده بحث روشنگرانهء ضروری ایرا بازکرده اند که پیام ها و آموزش های زیادی دارد.

چنانکه واقعیت شوم مبتلابه ما و جوامع فراوان دیگر در جهان میباشد؛ امکانات رسانه ای فوق العاده عصر امروز به زیان اغلب نفوس بشری و به نفع یک اقلیت حاکم ثروتمند و قدرتمند و قلدور است و نه تنها دین و دینداری بلکه تمامی منافع و مصالح و فرصت های رشد و رسش و تعالی مادی و معنوی و همگرایی و ملت شدن و قدرت شدن ... آنها را به بدترین چالش ها معروض گردانیده است .

بحث جناب مصباح زاده صرف نظر از عنوانش؛ مبرهن میدارد که ما و مماثل هایمان نه تنها یارای حریف شدن به امپراتوری رسانه ای را که همه اعماق صحرا ها و دریا ها و دره ها و حتی زیر زمینی ها را تحت  پوشش دارد؛ نداریم بلکه اساساً از خود این واقعیت مخوف معاصر هم سخت نا آگاهیم.

ضمن اینکه اکیداً آرزو میکنم عزیزان این مبحث را در ویب سایت وزین پیام آفتاب (1) به دقت مطالعه بفرمایند؛ یاد آور میشوم که نه فقط زیر تأثیر منحصر به فرد همین بحث بلکه به دلیل تفکرات و اندیشه های متراکم شده در خویش از رویداد های قبل الذکر؛ نظر آتی را فی البداهه در پایان آن نگاشتم که با امانت داری کامل انتشار یافت و مورد استقبال ویژه محقق گرامی نیز قرار گرفت:

 

با درود به نویسنده محترم این مبحث .

یکی از یافته ها و آرمانها همین است که مردمان  افغانستان از تحکم و استبداد «رأی» و چه بسا استبداد بی رأیی و بی فکری و بی منطقی به مباحثه و مناظره و همدیگر فهمی و بیشتر فهمی و بهترفهمی بگذرند.

میتوان خیلی از عوامل وضع شوم موجود را در گذشته یک ملت و نیز در دور و بر و مؤثرات خارجی جاری جستجو کرد و یافت ولی منحیث المجموع وضع عینی و حقیقی که یک کتله و ملت در آن قرار دارد؛ سرنوشت او را رقم میزند.

لذا تمرکز را باید خیلی خیلی خیلی بر آن گذاشت که خود ما چه هستیم ؛ کجا استیم ؛ چه ها داریم و چه ها نداریم...

درین طرز نگاه کردن بالاخره به همه عوامل دیگر میرسیم .

خیلی ها با داد و فریاد از دست  امپریالیزم و ارتجاعیون پطرو دالر و صیهونیست ها و آی ایس آی و مماثل ها به تخلیه خود می پردازند و خیال میکنند؛ تیر به هدف زده اند  و دیگر باید رستم دستان حساب شوند.

در حالیکه خود ما – مثلاً- رمه باشیم با هر قدر بع زدن قلمبه و سلمبه بازهم سرنوشت مان قصابی شدن است . لذا اگر قرار است چیز دیگری باشیم و بپائیم و بر علاوه پیش برویم؛ چاره ای جز روبرو شدن صادقانه با حقیقت و واقعیت خود و یافتن نقاط ضعف و ذلت و اسارت پذیری خویش نداریم .

اینکه در جهان امروز رسانه ها اینچنین نیرومند و دنیا شمول شده و اساساً به ابزار سلطه و استعمار و تحمیق و تخریب بر کتله های میلیونی بشر و از جمله ما مبدل گشته اند؛ فقط به دلیل نیروی پول و تکنولوژی نیست ؛ جادو گری های افسانوی هم در آنها زیاد راه ندارد؛ در یک کل؛ گرداننده گان رسانه ها که حتی نقش مقدم در جنگ های معاصر را بازی میکنند؛ خود و موقعیت خود، منافع  و راه ها و وسایل تأمین و تسهیل نیل به آنها را می شناسند و سپس از پوتانسیل های کتله ها و گله های آدمی در سراسر دنیا آگاهی های کار ساز دارند و تجارب ناشی از پیشامد های هر روزه را تحلیل و باز تحلیل کرده  و بر آگاهی ها و تدبیر های خویش می افزایند.

اما چنانکه در بحث بالا(ازجناب مصباح زاده) می بینیم ما افغانستانی ها بالمقابل در کجا قرار داریم؟

مقداری خوشبینی های نویسنده محترم در مورد سخت جانی باور های دینی و نقش «اطمینان بخش» رسانهء سنتی «محراب و منبر» شاید بیشتر به برخ اهل تشیع مان بر میگردد.

به نظر بنده آنسوتر نه اینکه در برابر چالش های سرسام آور دنیای کنونی مات و چانته خالی است و نهایتاً به تحکم و تحجر طالبانی در می غلتد بلکه قسماً در تصرف بیگانه گان و ایادی سلطه جویان قرار دارد و این جریان لا اقل از دو قرن پیش عملیاتی شده و روی به توسعه بوده است .

بنده سپاسگذار از عزیزانی استم که بدین حدود بستر مباحث را هموار کرده اند و اما به پنداشت من احتیاج مان برای اینکه بر خویش نهیب زنیم و بیشترینه ها را به فکر و بحث و بیداری بکشانیم؛ خیلی خیلی بیشتر و عمیقتر و نقادانه تر و ذو جوانبتر از اینهاست .

با تمام تلخی و شاید کمتر درستی باید؛ حتماً از این سو حرکت کنیم که «ازماست که بر ماست» و باید امکانات آنرا که تبر ها؛ دسته های خود را از تن و پیکر و روح و باور و بی باوری ما دسته کنند؛ بشناسیم  و کم و کمتر ساخته  و بالاخره نابود نمائیم.

این اصل آنقدر ها صرف به افغانها و دین و دینداری و رسانه و رسانه داری شان منحصر نیست؛ خیلی از ما بهتران هم در جهان کنونی به این مهم محتاج اند؛ اگر امروز به درک آن قادر نباشند؛ فردا که زلزله و توفانی به سراغ شان آمد؛ به ناگزیر از صفر آغاز خواهند کرد و خدا میداند که به کدام قیمت ها؟!

تا زمانیکه چه ما و چه دیگران در قبال این احتیاجات بشری معاصر خود روزمره گی میکنیم و کلوخ مانده از آب میگذریم حال و روز و سرنوشت مان همین است و حتی با گذشت زمان بدتر از این هم خواهد بود. شاید «یوم البدترین» که در زبان عوام جاری است ؛ معنایی و دلیلی جز این ندارد!

 

*****

خوشبختانه ؛ بنده اینجا زیاد نیاز ندارم که سیر رویداد ها و حوادث ظاهراً احساساتی و خشمگینانهء تظاهرات علیه هتک حرمت به مقدسات و به ویژه سوختاندن نسخه هایی از قرآن کریم در پایگاه نظامی بگرام را پیگیری نمایم و یا ضد و مضاد های تکاندهنده و شرم آور در متن آنها و قضایای مشابه در کشور طی سالیان دور و نزدیک را برجسته و تجزیه و تحلیل نمایم.

چنین کار ها را به مراتب بهتر و مؤثر تر از من؛ قبلاً خیلی از متفکران و قلم بدستان محترم انجام داده اند؛ به چند مورد فقط طور تصادفی اشاره میکنم:

    - دفاع از قرآن، تفاوت قرآن سوزی غیر مسلمانان کافر امریکایی در بگرام با قرآن سوزی طالبان مسلمان در مسجد مسلمانان چیست؟ (محمد اکرام اندیشمند-2)

بهار عربی در افغانستان یا تحریکات سازمان یافته؟(3)

ایران او پاکستان دافغانانو له احساساتو ناوړه استفاده کوي (سلام خان- 4)

-"دام تزویر مکن چون دگران قران را ")غلام محمد زارع- 5(

آتش سوزی مقدسات (محمد ضیا ضیا- 6)  

ضدامریکایی‌سازی فضا در آستانه‌ امضای پیمان راهبردی(8صبح-7)

رسانه هایی که خیانت ملی،اساس کار شان است!(آرمان ملی-8)

 قران سوزیهای طالبان را نباید از یاد برد!) سید محمد فطرت(9)

 

وقتی اطلاعات، تحلیل ها، استنادات و روایات چه بسا جدید و نمونه وار در این یاد داشت ها و تحلیل ها و تبصره ها ...مرور میشود؛ به وضوح قانع کننده و عبرت انگیز پایه و اساس آنچه؛ که به لحاظ رسانه ای و یا استخباراتی بر مردمی به نام افغانها یا افغانستانی ها تحمیل میگردد؛ از پرده ها بیرون می افتد.

یک اصل قطعاً مسلم است که ما اغلب – از جانب خود - شعور و سواد و منطق و توانایی ی درک اینکه چه ها و توسط کی ها و با چه هدف ها و مرام ها بر ما تحمیل میشود؛ را به حد لازم نداریم . ظرف کمتر از یک هفته بیش از چهل کشته و دوصد زخمی و معیوب می دهیم و عالمی از خسارات دیگر به بیت المال و منافع ملی خویش میرسانیم ولی نمیدانیم و نمی توانیم بدانیم که چرا و برای چه و برای کی؟

در اقیانوس ها و ابحار و جنگلات طبیعی موجودات حیهء فراوانی وجود دارند که توسط تحریکات ویژه ؛ رم داده میشوند تا کتله وی و گله وار به دام بیافتند و در کام صیاد های آدمی یا غیر آدمی فرو بروند.

کم از کم امروز؛ هنگامی است که ما از خود بپرسیم؛ چه چیز هایی هست و یا ممکن است که ما را از آن جانوران تجرید و تفکیک نماید؟؟

خوب ؛ ایمان و مصادر و نماد های ایمانی؛ واضحاً چیز های عجین گشته بر روح و ضمیر ماست . فراتر از این شبیه حقیقت هایی مانند رنگ پوست و ریخت اندام و استعداد های نفس کشیدن و خورد و خواب... وغیره است و وقتی بر اینها به هر شکل و از هر استقامتی تعرض و مداخلتی میشود؛ نیروی «تنازع بقا» را در ما بر می انگیزد!

معهذا ثابت شده است که بشر بودن و آدمی بودن؛ فقط آگاهی و اختیار و انتخاب میباشد و ما حتی با غرایز طبیعی هم باید آگاهانه و انتخابی و اختیاری عمل نمائیم و در بسی حالات چنین عمل می نمائیم . مثلاً گونه های اطفای غریزه جنسی مان مانند سایر حیوانات نیست و هکذا خورد و نوش و مرادات و معاشرات دیگر مان!

ولی اینجا چه بدبختی و فلاکت وجود دارد که اگر نه همه؛ لابد اکثریت نمیتوانیم بیش از گله و رمه باشیم؟

آیا پرسیدنی نیست که وقتی قرآن مقدس – همین روح و ایمان و هستی و شرف ... و دار و ندار دنیا و آخرت ما – توسط مجاهد و طالب و القاعده و پاکستانی آتش زده میشود ؛ چرا رگ غیرت ما تحریک نمیگردد؟ وقتی مسجد های مملو از قرآن و مسلمانان در حال عبادت به بمب و راکت وانتحار و انفجار و بسته میشود؛ ما کر و گنگ و لال و سنگ و منگیم؛ ولی به مجرد اینکه «بر ما گفتند»: قرآن را نظامیان امریکایی در بگرام آتش زده اند و یا امثال آن ؛ از کران تا کران آتش میشویم و همه تر و خشک را به یکجایی میسوزانیم؟

مگر قرآن؛ کتاب مقدس همه مسلمانان منجمله پاکستانی ها و ایرانی ها و عرب ها نیست؛ پس چرا آنها خم به ابرو نمی آورند و یا کم از کم مانند ما دست از پا خطا نمیکنند؟....

درس بزرگ :

به نظر این حقیر؛ مسلمان بودن ؛ مقدم بر بشر بودن نیست؛ یعنی اینکه برای مسلمان بودن و هندو بودن و بودایی بودن و مسیحی بودن و یهودی بودن... پیشتر از همه باید بشر بود؛ خر و گاو و سگ و خوک ... که نمیتوانند مسلمان و هندو و مسیحی و یهودی ... باشند!؟

بالنتیجه ما ناگزیریم پیش از اینکه دعوی مسلمان بودن کنیم؛ باید بر خویش – برشخص شخیص و نفس نفیس خود-  روشن داریم که آیا به شرط ماقبل و متقدم (یعنی بشر بودن) مشروط استیم یا خیر؟

قرن ها پیش ؛ ابوالمعانی بیدل گفته بود:

گاو و خر از آگهی؛ انسان نخواهد گشت؛ لیک     آدمی گر اندکی غفلت کند ؛ خر میشود!

در گذشته ها که روابط و مناسبات و مجادلات بشری اینهمه بغرنج و دامنه دار و سر سام آور نشده بود و علاوتاً اینهمه رسانه های شیاد و اجنتوری شیطان و مغرض و مفتن وجود نداشت؛ آگاهی مورد نظر بیدل؛ هم زیاد دامنه دار نمیتوانست باشد ولی امروز ضریب ضرورت هر فرد ما به آگاهی؛ هزاران برابر افزایش یافته است.

افغانها بخصوص پس از این بدون آگاهی ژرف ملی و منطقوی و جهانی، روز بهی نخواهند دید چرا که این سرزمین در معرض آز ها و مطامع بیحد و حصر همسایه گان و قدرت ها و ابر قدرت ها قرار دارد و این حالت طی عمر ده ها نسل دیگر هم تداوم خواهد داشت.

30 – 40 سال خونین و فلاکتبارو ننگین گذشته ما اگر هیچ درس دیگر نداشته باشد؛ این درس بسیار بزرگ را دارد ولی به نظر میرسد که ما چندان شعور دریافت این حقیقت آفتابی را نداریم .

اینهم مبرهن است که کشورها و قدرت های آزمند و دیوانهء نفت و انرژی و هژمونی طلبی در منطقهء ما؛ آشکارا و غریزی با اعتلای آگاهی های ملی در ما؛ خصومت میورزند و منجمله با معتاد سازی جوانان مان با مواد و معانی ی مخدر، بی اعتناسازی آنها در قبال جهانشناسی و اندیشه ها و تاریخ ملی و سایر تدابیرشیطانی؛ نیرو های بالنده ما را فلج و فرسوده میکنند.

شاید بلاهت پاکستانی در وجود پروژهء طالبان؛ عام فهم ترین درس و تجربه را به ما ارزانی کرد؛ همانان که با اعدام تلویزیون ها، تخریب سینما ها، تعطیل متناوب بازار ها، بستن و آتش زدن مکاتب و آموزشگاه ها، سوختاندن کتاب ها و اوراق و صحف ارزشمند ملی و نابود کردن موزیم های طبیعی و تاریخی....؛ به انهدام هرچه آگهی بخش و دانش بخش بود، پرداختند و راه ها و وسایل خوانش و اطلاع یابی و آگاهی را ظاهراً در پردهء تعصب دینی؛ نابود کردند.

درین میان ستیز با تعلیم و تربیهء دختران که مادران نسل های آینده اند؛ معنا و هدفمندی خاص دارد و با اصرار و لجاج بیحد نه تنها از طریق پاکستان و مزدورانش بلکه از طریق تمامی طاغوتیان عربی و غیر عربی به چیزی مانند یک فریضهء دینی و اصل اسلام! تبدیل گردانیده شده است.

هدف کلان عقبی کاملاً روشن است:

مادران دربند و اسیر و نا آگاه و بیخبر از دنیا و جریانات آن؛ نمیتوانند اولاد روشن و منور و حتی سلیم العقل تربیت کنند. و تا که چنین است؛ طبعاً سراپای جامعهء افغانی از بشر معاصر آگاه و بیدار بودن به دور و معذور میباشد و این کمال آرمان پاکستان و شیاطین دیگر شامل در«بازی شیطانی» جاری در بلاد اسلامی است.

ضرب المثل دانشمندانهء معروف است که «پدر خطا باش ولی مادر خطا نه!»؛ صرف نظر از اینکه عده ای لومپن و شارلتان؛ از این مثل معانی دیگر میگیرند و میتراشند؛ مگر به صراحت باید عرض کنم که زن ستیزی در پردهء هر بهانه و تعبیر و تلبیس که هست با خصومت علیه تعلیم و تربیت و رشد و تکامل شخصیت زن و دختر افغان ؛ هدفی جز «مادرخطا» بارآوردن نسل های آیندهء ما را ندارد!

درخشانترین اثباتیهء علوم پایه ای معاصر این است که خطای تعلیمی و تربیتی کودک در سالیان نخست (0 تا 6 ساله گی) که اساساً به مادر منوط میباشد؛ قریب مانند یک امرمطلق جبران ناپذیر است. بنده بختیارم که این معنای حیاتی و مماتی را طی کتاب «گوهر اصیل آدمی» به طور مصور و مجسم به خدمت هموطنان خود و جوامع مماثل مان قرار داده ام.

 

درس بزرگتر :

 

تا زمانی که مؤلفه های ایمانی و سایر پدیده های فرهنگی؛ غافلانه و در کودکی و ناتوانی و بی اختیاری بر آدمی بار میشود و در این راستا تقریباً هیچ امکان مطالعه و تحلیل و حلاجی و مقایسه و اختیار و انتخاب وجود ندارد؛ منجمله مؤلفه ها و سمبول های ایمانی؛ ممکن نیست صدفیصد همان چیز هایی باشد که در متون تاریخی و روایات خواص و نخبه گان وجود دارد.

از جمله میلیونها مسلمان عوام در افغانستان و سایر کشور های اسلامی نه سواد خوانش قرآن و کتب مذهبی و تاریخی – دینی خود را دارند و نه از پیامبر و سایر پیشوایان خویش؛ شناخت دقیق حسب منابع یاد شده را حایزمیباشند.

لهذا به ناگزیر قرآن، پیامبر، الله و سایر مؤلفه های عقیدتی در ذهن و روان آنان صور و معانی و صفات و مشخصات منحصر به فرد خود ایشان را دارد.

با تأسف باید گفت که نه فقط در گذشته بلکه همین حالا نیز کثیری از آنان که خود را به روشنفکر بودن متهم میکنند؛ نسبتاً به این حقیقت عظیم بی توجه و بی اعتنا بوده اند و بی توجه و بی اعتنا میباشند. حتی طی تألیفات و نوشته ها و خطابه ها و شعار ها و برنامه های ستلایتی... وارد مباحث و جدل هایی با عوام شده اند و میشوند که جز در حدود اکادمی ها و حلقات محققان بلند دست و به تعبیر قرآن «اولوالالباب» جواز و لزوم ندارد.

در همین حال؛ دست اندرکاران «بازی شیطانی»؛ نیز نه تنها از اینهمه اشتباهات و یا هم فتنه گری های عامدانه برای مدعیات ابلیسی خویش سند و ثبوت فراهم داشته اند و فراهم میدارند بلکه با رذالت های زبونانه چیز هایی را از آثار تحقیقی و اکادمیک برش و جرح و تعدیل کرده و به خورد عوام و جوانان کم معلومات و احساساتی داده آنها را به جهاد و قیام و انتحار و انفجارسوق نموده اند و سوق مینمایند.

وضع و رفتار و کردار سایر متولیان اسلام و قرآن؛که توده های مسلمان به ناگزیر از ایشان چشمداشت هدایت و رهیابی دارند؛ جز در حدود استثناءات؛ فاجعه انگیز تر هم میباشد. بنده؛ پارسال طی اعلام آماده گی خویش به دفاع از محمد و قرآن در برابر جسارت فتنه گرانهء باصطلاح به محاکمه کشانیدن قرآن و نیز پیامبر اسلام توسط تیری جونز امریکایی؛ این واقعیت بسیار اسفناک را به بررسی گرفته بودم . برای محرز شدن این درست بزرگتر ملی و تاریخی لطفاً به بخشی از آن عرایض اینجا تأمل بفرمائید:

".....بدینگونه تیری جونز کوچک  و ...و... با اینکه قدری عقب نشست؛ اما به ناگهان شهرت و شخصیت عظیم جهانی کسب نمود؛ نامش زینت بخش عناوین نخستین  و مهمترین خبر ها  در رسانه های چاپی و آوایی گردید  و صورت و سیمایش  در تلویزیون ها  و صفحات انترنیت در ردیف شخصیت های بشری دست اول؛ جا باز کرد!

مسلمانان عمدتاً در افغانستان هرچه « عصبانیت» به خرچ دادند و مظاهرات کم خشونت و پر خشونت راه انداختند؛ بر علو مقام  و اهمیت  تصمیم  و اندیشهء «تیری جونز» تأکید  بیشتر نهادند و در یک کل ؛ تقریباً به ثبوت رسانیدند که در قرآن و در مفهوم و هویت «اسلام» خبر هایی هست!        

از این غریو و شور و بلوای جهانی؛ قریب شش ماه  سپری گشته است؛ ولی حد اقل من ندید ه و نشنیده ام که کسی به نام متولی ی قرآن  و اسلام  در باره؛ اصولاً اندیشه  کرده باشد.

اتهامی که بدینگونه تیری جونز – بر زمینهء جنایات  و وحشیگری های القاعده  و طالبان  و همردیفان شان - علیه مسلمانان؛ جهانشمول و نهادینه ساخت؛ هزاران مرتبه بزرگتر و خطیر تر – و متأسفانه دنیا پذیر تر- از هر اتهامی است  که علیه اقوام  و قبایل  و نژاد ها  و ادیان دیگر در طول تاریخ  وارد آمده  و غالباً  منجر به فجایع سهمگین از قبیل هلوکاست در برابر یهودیان؛ گردیده است.

این و آن متولی ی اسلام؛ غالباً  باد  در غبغب می اندازد  و غمزه  بر ماه  و عشوه  بر ستاره  میفروشد که : بابا ؛ تیری جونز کافر و همانند های بوزینه مانند او کجا  و عظمت و صولت دین بر حق اسلام  و مسلمانان پیروی صدیق آن کجا ؛ که نیروی شفاعت بهترین عالم  و فخر موجودات و عصارهء کائینات  را با خود دارند و خود  الله تعالی به  نیروی ذات کبریایی؛ ایشان را در پناه  و امان خود  ضمانت  فرموده است!!!

باز این نیروی سرشار نفت  و زرادخانه های عظیم هستوی  و غیر هستوی  و لشکر بیشمار فدائیان اسلام  شامل  پسر و دختر که  حتی در هشت ساله گی و چهار ده ساله گی هرکدام  بمب تباهکن انتحاری درست شده اند  و میشوند؛ و صرف پاکستان و وزیرستان میتواند پرورشگاه و پالایشگاه  لایزال و پایان ناپذیر آنها باشد؛ نه فقط  برای صیانت و مداومت امت اسلامی کافیست که  برای غلبه  بر همه  کفار و ادیان ضالهء غیر الهی وافی و بسنده میباشد و چنانکه 46 کشور اشغالگر افغانستان کوچک  را به زبونی رسانیده  و برونرفت  از مهلکه  را به ایشان  چون مصیبتی ساخته است !!!

به هر حال از دید بنده؛ آنچه  آخوندیزم اسلامی که عجالتاً  و چه بسا مانند  دوران حضرت معاویه  و حضرت یزید ...اسلام  و قرآن  و مقدسات  ما را در اجاره  و حتی  در تملک انحصاری دارد؛ از خود متبارز ساخت؛ تیری جونز و نیرو های پشت سر او را جری تر و مطمین تر گردانید تا عوض یگ گام به عقب؛ دو گام به پیش بردارند .

این بار تیری جونز اعلام داشت که لابد برای ثبوت کشف و دریافت خودش راجع به قرآن؛ «محاکمهء قرآن» را دایر می نماید و هر مؤمن و مدافع قرآن که میتواند از آن دفاع کند؛ در « محاکمه!» حاضر شود. روزی چند  پس؛ اعلام گردید که «محاکمهء قرآن!» دایر گشت و هیچ مسلمانی برای دفاع حضور نیافت؛ لذا حکم بر«محکومیت» قرآن صدور یافته و منحیث مجازات؛ قرآن به آتش افگنده شد؛ جائیکه  به  تشخیص تیری جونز؛ قرآن  خود؛ بشر را به همان (آتش - دوزخ) هدایت میکند .

میتوان گفت که اینجا تیری جونز از ترفندی بسیار شبیه  به  محاکمات «اسلامی نوع طالبانی» استفاده کرده است؛ معهذا قابل توجه میباشد که طی روز ها و حتی ساعات محدودی هم که وجود داشته؛ کتاب مقدس مظلوم!؛ مدافعی نیافته که آوازی بلند نماید و اظهار موجودیت کند!!!

من در مورد محاکمه و آن هم محاکمهء کتاب مقدس و شخصیت مقدس؛ بحث وسیع و کافی و قاطع  به سطح بین المللی خواهم داشت؛ ولی درین لحظه اجازه دهید؛ بر اثبات کننده های «اتهام» مکثی کنم.

1 – اقرار

2 – شهود

3 – اسناد

4 – قراین

این چهار عنصر از موارد  اصلی ی اثبات یک اتهام میباشند .

مسلم است که قرآن به حیث نوشتهء طبع شده  بر کاغذ؛ متهم نیابتی بوده  و اصل اتهامات راجع شده به  قرآن؛ اتهامات بر مدعیان افراطی ی پیروی از قرآن می باشد که متهم  به انجام حملات 11 سپتامبر 2001 در امریکا  و ادامه جنگ تروریستی طئ یک دهه مابعد در افغانستان و پاکستان و فراتر از آن ها هستند .

خوب ؛ برای دومین نوبت؛ آنان که متهمان حقیقی اند؛ چه کردند؟

جز در موارد اندک :

1 – اعتراف کردند به اینکه جز ترور و دهشت افگنی کار و هنری ندارند: فجایع در مزارشریف و قندهار افغانستان ...

2 – شهود کافی و قناعت بخش - از جمله جنازه های سر بریدهء کارکنان بیگناه  دفتر یونما ( نماینده گی سازمان ملل متحد) در مزار شریف را - به دنیا  فرستادند که همین است و جز این هم نمیتواند باشد .

3 – اسناد مدار حکم  در اعلامیه ها و قطعنامه ها و تبصره ها و مقالات و موعظه ها... یی که  ثبت آرشیف های میدیا و انترنیت و مطبوعات گردیده؛ واقعاً سرسام آور است و از همه مهمتر به فحوای «تا فرد سخن نگفته باشد * عیب و هنرش نهفته باشد» تقریباً در همه این اسناد؛ بیسوادی مخوفی در رابطه  به "حقوق" ؛ و حتی به  فقه خود اسلام؛ اعم از حنفی و جعفری و غیره بیداد میکند .

انگل های شکم گندهء بزرگ حاکم  بر مقدرات مسلمانان بیچاره در همان حال که دهان باز کرده محاکمهء و تعقیب قضایی تیری جونز را به اتهام توهین به مقدسات یک و نیم ملیارد مسلمان مطالبه مینمایند؛ وی را دیوانه و سفیه و ابله و «احمق فلوریدا» میخوانند و میدیای گوش به فرمان شان از کجا که  پسر و دختر تیری جونز را هم پیدا کرده اند تا بر دیوانگی ی جونز شهادت دهند و موضوع را از نظر محاکماتی یکطرفه ساخته  و پادشاهان یک چشمهء شهر های کور ها را از مورد پرسش و غضب دیگران قرار گرفتن مصئون گردانند .

4 – اینک دیگر به قراین نیازی نیست و انگهی هزاران قرینه حاکیست  که  بند  و بساط  و بینش آخوندی ی تحجر کرده و گندیده ؛ دیگر به درد توده های یک ونیم میلیاردی ی مسلمان جهان نمی خورد و نه تنها به دردی نمی خورد که عمده ترین و اصلی ترین مانع  و رادع  در راه رشد فکری و معنوی و همزیستی و بهزیستی ایشان در دنیای متحول و متطور و خروشان کنونی است !!!      

قبلاً باید قاطعانه خاطر همه را آسوده کرد که تیری جونز نه فقط « دیوانه» نیست بلکه چه ذاتاً و چه به  نیروی مشاوران و حمایتگرانش؛ از هوشیاری وعلم و درک و پلان و ستراتیِژی ی جهانشناسانه و مذهب شناسانه  و روانشناسانه برخوردار میباشد. او با دقت بسیار بالا تیر به هدف میخواباند. انتخاب کتاب مقدس مؤمنانی که – حالا افراطیون شان !- متهم  به  ترور و دهشت افگنی ی سیستماتیک در همه جهان هستند و نزدیک به شش ملیارد بشر روی زمین از رهگذر ایشان احساس خطر مداوم مینماید؛ کار فوق العاده زیرکانه است. شاید در اوایل توده های مسلمان تحت فشار عصبانیت و احساسات؛ آشوب و بلوایی به پا نمایند - کما اینکه به پا نموده اند!- مگر پسانتر به مرور متوجه شده می روند ترفند ها و معجزه ها و کمالاتی که در رابطه  به مجلدات کاغذی ی این کتاب به ایشان باورانیده شده بوده یا حقیقت ندارد و یا چنین نیرو بنابر حکمت خداوندی متوقف ساخته شده است .

لطفاً به خاطر آورید که حسب باور ها ؛ آیا آدم های کافر و دشمن الله  مثل تیری جونزاصلاٌ میتوانستند بر قرآن منزل که الله تعالی حفاظت آنرا خود ذمه زده است؛ چپ نظر کنند و در دم؛ به موش و بقه و سگ  و سنگ ... بدل نگردند ؟

یا هم ابابیل و فرشتگان غضب نازل نشوند و مانند «فیل های ابرهه» تیری جونز و همصفان او ( و به لحاظ زمان حال – علاوتاً نظامیان امریکایی آتش زنندهء قرآن در بگرام) را تباه و برباد ننمایند ؟

مگر نه این است که آدمی در هیچ حال و فکر نبوده و هیچ کاری نمیکند که الله تعالی هماندم او را می بیند و هیچ برگی از درخت نمی افتد مگر به اذن الله !

پس حالا که تیری جونز و یارانش ( و نظامیان امریکایی بگرام)؛ بر قرآن مقدس اهانت نموده  و مزیداً آنرا آتش زده اند؛ مگر الله تعالی ممکن است از این معصیت اکبر بی خبر باشد؟ مگر محتمل نیست که این سبب سازی خود الله تعالی خواهد بود !

بدون اذن الله رحمان برگ از درخت نمی افتد؛ پس بدون اذن  و ارادهء او تعالی؛ چطورممکن است کلام ملکوتی اش خوار و زبون و اهانت و خاکستر گردد؟

برای کسانی نه بسیار محدود  در عالم کنونی ی اسلام؛ کلام الله همان است که مطابق امیال شکمی و زیر شکمی  ی شان معنا بدهد و تعبیر و تفسیر گردد . و الا همین قرآن مبین ما  فراوان واضحاتی دارد که بازی با کلام الله  و آیات الله  و فروش آن ها به «بهای ناچیز در تجارتی پلید» ؛ دارای عواقب هول انگیز غیر قابل پیشبینی و غیر قابل گریز و رهایی است ! منجمله :

وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ ﴿175 ﴾ وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث ذَّلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ﴿176ـ الاعراف﴾

 وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿179ـ الاعراف﴾

و خبر آن را كه آيات خود را به او داده بوديم براى آنان بخوان كه از آن عارى گشت ؛ آنگاه شيطان او را دنبال كرد و از گمراهان شد (175) و اگر مى‏خواستيم قدر او را به وسيلهء آن [آيات] بالا مى‏برديم ؛ اما او به زمين [=دنيا] گراييد و از هواى نفس خود پيروى كرد . از اين رو مَثَلش ؛ مَثَل آن سگ است که به او حمله هم کنی زبان خود را از کام بدر میکند و اگر رهایش هم بسازی زبان خود را از کام بدر میکند ؛ چنین است مَثَل گروهى هم كه آيات ما را ( که دلخواه شان نبود) تكذيب كردند ؛ پس اين داستان را [براى آنان] حكايت كن باشد به فکر آیند (176ـ الاعراف)

  http://www.vatandar.at/%C3%BC2%202%201.gifhttp://www.vatandar.at/%C3%BC2%202%203.gifhttp://www.vatandar.at/%C3%BC2%202%201.gif

آیا در میان مسلمانان کنونی؛ از چنین کسان فراوان نیست و به حدی فراوان که دین و دنیای آفریده های الله تعالی؛ٰ هردو را به فساد و تباهی و تهلکه و اضطراب افگنده اند؟؟

آیا  جریانات فوق الذکرکه مسلماً به نحوی با اذن و اغماض الله  تعالی انجام میگیرد به همان معنی نیست که آن ذات اکبر نمیخواهد؛ دیگر قدر اینگونه مسلمانان منافق  و شرارت پیشه را به وسیلهء آیات قرآن خود بالا ببرد و بالا نگهدارد!؟

بلکه غالباً حکمت بالغه اش به آن رفته است که مؤمنان  و مسلمانان راستین؛ به آگاهی و روشنایی رسیده حساب خویش را از این گمراهان شوم  پیروی نفس و شیطان؛ جدا سازند و به «معنای قرآن» برسند که قرآن ؛ جز«معنا» نیست !

و قطعاً بر خلاف توهمات هذیان آلود آخوندی ی تشیع و تسنن ...که تیری جونز و یارانش هم  به همان اتکا دارند؛ قرآن؛ به حیث معنای وحیانی؛ چیز غیرمادی است و هرگز و هرگز و اصلاً و ابداً نمیسوزد و سوختنی نیست !

مسلمانی که این را نداند؛ از قرآن و از اسلام هیچ چیزی ندانسته است!! "(10)

 

درس بزرگترین :

 

 دوستی عزیز و پاک و نازنینی داشتم (مرحوم محمد امان کوهنشین) که علی الوصف دهاتی بودن و تحصیلات و تعلیمات نامکمل؛ شم و شعور بالایی داشت و منجمله قریحه شاعرانهء بدوی بلندی در وی موج میزد. او پیش از سقوط سلطنت؛ شعرگونه ای در مطبوعات محلی به نشر سپرد که خیلی زبانزد گشت و در آن خطاب به مامور رشوه خوار(فاسد) آورده بود:

"یک صفت ز اوصاف انسان نه تو داری و نه من"

ولی آدم پرمایه یا بی مایه ای این فرد را؛ بار ها در مجالس میخواند و میفرمود که کوهنشین؛ بدین ترتیب خود اقرار کرده است که من؛ حتی یک صفت از اوصاف انسان ندارم و لذا ... ام  و ... میباشم.

شادی ها و بوزینه هایی که به لقمه نانی از آقا مست کرده و برداشت او را کمال خرد و نبوغ وانمود میکردند؛ هم کم نبودند!؟  

در حالیکه چه کوهنشین و چه شاعر و اندیشمند دیگری که بدین بلندای احساس و فراست رسیده و آنرا به چنین رسایی و توانایی هم فریاد میکند؛ واضحاً فراتر از بشر بودن به انسان بودن هم رسیده و آنرا اعلام داشته است!

زیبایی، پاکی، رسایی و توانایی ایده آلی واژهء «انسان» در فرهنگ شرق و به خصوص در گسترهء زبان فارسی دری را همچو اندیشمندان و پیش کسوتان نازنین فراهم کرده اند.

آرزومندم خوب توجه بفرمائید!

وقتی مادری، پدری، معلمی یا بزرگ دیگری به طفل و جوان و حتی پیری بگوید که:

 - انسان باش!

چه چیز هایی تداعی میشود؟! آیا میتوان در این مفهوم چیز هایی مانند زور آور باش؛ متجاوز و متعرض باش؛ چنگیز و هیتلر باش یا حتی پولدار باش؛ خوش لباس و خوش القاب مانند ملا و حاجی و کربلایی وغیره باش؛ را یافت یا فهم کرد!

اینجاست که هیچ پر رو و شارلتان و قلدور و خر پول ... قادر نیست؛ با ادعا و زور و زر؛ «انسان بودن» را مالک و متصرف شود.

به درجه دوم در میان امت مسلمه خاصتاً توده های مردم افغانستان و حوالی؛ امریه «مسلمان باش!» هم معانی و محموله های مشابه و همه زیبا و مثبت دارد!

مگر چرا این "انسان بودن" و باز «مسلمان بودن» باید همیشه چون صدای دهل از دور خوش باشد؛ فقط در حد آرمان و آرزو باقی بماند و نسل پی نسل هم این آرزو ها را فقط به گور ببرند!

مسلماً بحث پیرامون این مضمون؛ بس فراخ است ولی اینجا فقط منظور انسان بودن و بشربودن و سپس مسلمان بودن میباشد.

در گذشته های 2-3 قرن آنسوتر؛ این موضوع چندان مبرم و مهم نبود و حتی چیزی تشریفاتی و فیشنی و مربوط به مشغولیت های فکری ی خواص و متفکران و متصوفان... شمرده میشد. بالمقابل فرزند فلان بودن و نهایتاً اهل فلان قوم و قبیله بودن برای ابراز هویت و شخصیت (و سایر نیازها) کفایت میکرد.

ولی اینک که تمام کرهء زمین منجمله توسط انقلاب انفورماتیک و گسترش شبکه های رسانه ای الکترونیکی(برقی) و دیجیتالی و نیز ترانسپورت تند سیر زمینی و هوایی به دهکده ای مبدل گردیده و قدرت های طاغوتی بیحد هوشیار و مکار در سدد برده ساختن مردمان ساده و غافل و غصب و غارت منابع و ثروت هایشان دسیسه چینی دارند و معمولاً از امکانات سخت مرموز استخباراتی وعندالموقع از آخرین امکانات زرادخانه های جنگی و ذروی نیز بهره میگیرند؛ موجود بشری و کتلهء بشری که جهانبین و جهانشناس نباشد؛ نمیتواند امکانات زیست و رقابت و مقاومت پیروزمندانه در ایکوسیتم کنونی را داشته باشد. به عبارت دیگر چنین موجود و کتله محکوم به امحا و انقراض است.

خود جهانبینی و جهانشناسی؛ بدین معناست که ما خواهی نخواهی باید محدودهء تنک و تاریک سکت و تبار و قوم و قبیله و خرده فرهنگ خود را عبور نمائیم و خویشتن را در قطار هفت میلیارد بشری دریابیم که در سطوح متفاوت و با سلیقه ها و عقیده های متفاوت و چه بسا منحصر به فرد؛ در دهکدهء جهانی با ما همخانه و همسرنوشت اند.

ولی ما افغانها در کجا قرار داریم؟

این پرسش را نمیتوان با رگ گردن پندان و خشم و خروش و انفجار و انتحار پاسخ داد.

رویداد های متواتر 30-40 سال اخیر عموماً و حوادث و سوانح 10-20 روز اخیر خصوصاً نشان داد که ما جهانبینی و جهانشناسی نداریم و مشتی انگل که گستره های ایمانی ما را در تصرف و انحصار دارند؛ حتی ما را از حرکت کردن بدینسو باز میدارند. بدین لحاظ ما هنوز حیثیتی جز موش های آزمایشگاهی آی ایس آی و دیگر شبکه های استخباراتی منطقوی و جهانی را دارا نیستیم. از شائیسته گی ی عنوان بشر و انسان معاصر؛ خیلی خیلی خیلی پرت افتاده ایم.

برای همچو منی؛ به مراتب بهتر بود که زنده نمی بودم و به چنین استنتاجی شوم نمیرسیدم.

به هرحال با تسلیم به اراده ها و مقدرات ماورایی؛ خویشتن را تسلی میدهم تا حد اقل جای درجا منفجر نشوم!

 

 

************

 رویکرد ها :

 

  1-Http://www.payam-aftab.com/fa/news/17538 /

 2- http://www.goftaman.com/daten/fa/articles/part28/andeshmand-26-02-2012.pdf

3-   http://homayun.org/?p=6789

4- http://www.mashal.org/content.php?t=%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%D9%88%20%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%AF%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%86%D9%88%20%D9%84%D9%87%20%D8%A7%D8%AD%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%AA%D9%88%20%D9%86%D8%A7%D9%88%DA%93%D9%87%20%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%81%D8%A7%D8%AF%D9%87%20%DA%A9%D9%88%D9%8A%20&c=maqalaat&id=01891

5- http://www.ariaye.com/dari8/khabari/zare.html

6- http://www.goftaman.com/daten/fa/articles/part28/Zia-zia-28-02-2012.pdf

-7  http://homayun.org/?p=6610

8-  http://homayun.org/?p=6845

9- http://www.koofi.net/index.php?id=4019

        10- http://www.vatandar.at/eftkhar45.html

 

 


بالا
 
بازگشت