میرویس بلخی

 

 

 

کاستی های نظریه جدید در باره خاستگاه اقوام آریایی

 

 

آنان که کهن شدند و این ها که نوند

هرکس به مراد خویش تک تک بروند

این کهنه جهان به کس نماند باقی

رفتند و رویم و دیگر آیند و روند

 

 

عصر روز چهار شنبه به تاریخ 23 فبروری ماه سال 2011، مرکز زبان های سنسکرت در دانشگاه جواهر لعل نهرو در دهلی نو، سیمینار زیر عنوان " جامعیت ویدا " دائر کرد  که در آن پروفیسور نیکولاس کازاناس- زبان شناس معروف یونانی  تز جدید در مورد نخستین سرزمین آریایی ها در پیش از هجرت این قوم را با استناد و اتکاء بر قواعد علم زبان شناسی اش معرفی کرد. شاید این زبان شناس به نام بارها پیش این نظریه جدید را بارها و بارها  در نوشته ها و سیمینار های بزرگ علمی معرفی کرده است، اما از اینکه حوزه مطالعات من فرق می کند و دوم اینکه نظریه هنوز در مباحث تاریخی  راه باز نکرده است، از دید اکثریت به دور مانده است.

آقای کازاناس در این سیمینار که کمتر از سی دانشجو و هفت تا هشت پروفیسور از بخش زبان شناسی دانشگاه در آن حضور داشتند، ظاهرا بحث خود را بسیار ساده آغاز کرد. او در آغاز بحث،  با نشان دادن نقشه منطقه  قفقاز و اناتولی، ایران قدیم، بکتریا و حوزه هند دو تئوری حاکم و جامع به ترتیب: نظریه حمله آرایی ها به هند " تئوری تجاوز"  و " نظریه مهاجرت صلح آمیز " را به معرفی گرفت که آرام آرام به اصل مقصود رسید و این همان چیزی بود که ما انتطار داشتیم. زبان شناس یونانی  با اتکا و ارجحیت بخشی بر علم زبان شناسی و بی پایه شمردن کاوش های تاریخی و باستان شناسی، دو نظریه بالا و حاکم را مردود شمرد. دلیل بطلان آن را بر این میداند که در ویدا ها هیچ اثری از مهاجرت و یا رد پای از آن ذکری به میان نیامده است حالانکه در کتاب عبری ها و سایر اقوام از هجرت نشانه های واضح داده شده است.

پروفیسور کازاناس در بخش دوم این سیمینار که کمتر از یک ساعت دوام کرد از بخش نمایش نقشه های جغرافیایی و تاریخی  گذشت و وارد بخش اساسی بحث خودش شد که با تکیه بر پشتیبانه های قواعد و علم زبان شناسی  بود. او در یک مقایسه کلی و بسیار گلچین، نام های معروف را با پیشوند و پسوند ها و قواعد نفی و غیره در زبان های هم ریشه هندو آروپایی برای حمایت تز خود آورد که در همه  آنها زبان ویدی به شکل تکامل یافته تری با اضافات دیده می شد. او حتی گریزی به آئین ها و تنوع خدایان در فرهنگ های مختلف ملت های منسوب به شاخه آریایی کرد که نمونه های متفاوت در قالب چند خدایی " پولی تیزم "، تک خدا برتری " هنو تیزم " و یک خدایی " مونو تیزم " در میان این اقوام به صورت پراکنده موجود است اما تنها در هند و در فرهنگ ویدیک است که هر سه  با تفاسیر لایه ای و قشری حضور دارند و تا به امروز کاملا آشکار است.

بحث پروفیسور کازاناس با نشان دادن نقشه  دیگری که در آن منطقه  حوزه شمال هند و به ویژه حوزه پنجاب و سند در گرد آن حلقه کشیده شده بود به پایان رسید که در دو طرف شرقی و غربی این حلقه دو خط جهت  امتداد یافته بود. یکی به سمت مرکز هند  و دیگری به جانب فلات ایران امروزی کیشده شده بود که باز در حوزه باکتریا " بلخ " این خط به بخش شمالی و غربی تقسیم شده بودند که بخش شمالی به ماورا آمو امتداد داشت. کوتاه سخن اینکه نتیجه این خط کش ی های حلقوی و امتداد ها  به اینجا به پایان رسید که  آریایی ها ساکنین بومی و اصلی حوزه سند و پنجاب هند شاید تا لداک بوده اند و بر عکس پارادائم حاکم، مهاجرت های آرایی از این منطقه به نقاط دیگر جهان صورت گرفته است.

در مطالعات کازاناس یک دقتنگری و یک سهل انگاری به روشنی دیده می شود. دقت نگری او در مطالعه مقایسه ای بسیار جالب و قابل توجه از این جهت است که در زبان های هم ریشه هندو اروپاییٍ تقریبا همه گیر بوده و در حیطه زبان شناسی از غنا مندی بسیار قوی برخوردار است. پروفیسور با مهارت و مطاله ای دقیق به اثبات رسانید که ویدا ها از لحاظ قواعد  و واژگان شکل تکامل یافته زبان آریایی ها بوده است که در شمار زبان های کهن قوم آریایی هیچ کدام به وسعت و گستره آن نمی رسد. اما در جهت دیگر سهل انگاری در بحث درآمدی بر اثبات تاریخی وی محسوب می شود، کاملا آشکار بود. این تناقض در درون بحث خودش آشکار است که ذیلا به آن خواهیم پرداخت.

تز پروفیسور نیکولاس کازاناس در باره " هند، نخستین سرزمین آریایی ها " مبتنی بر علم زبان شناسی  از چند جهت ضعیف به نظر می رسد که کوتاه به آن ها اشاره می کنیم. بدون شک تا امروز نظریات فراوان در شرق و غرب گه در حوزه مطالعات علمی و فارغ از تعصب های ملی گرایی و گه یک جهتی بوجود آمده است که من در این جا منظورم بررسی آنان نیست و نه هم با ذکر معایب این نظریه جدید، دنبال تاکید یکی از نظریات مطرح هستم. اما هدف بنده تنها این بوده است که نظریه جدید هم نواقص فراوان دارد.

سهل انگاری کانازاس این ها است:

 1- ریشی ها یا نخستین سرایندگان سرود های ویدا خود را منسوب به سرزمینی به نام بهلیکا (بلخ امروزی) می دانند. اگر چه تاکید من این نیست که باختر خاستگاه اولیه آریایی باشد اما احتمالا فرهنگ نوشتاری در همینجا آغاز یافته باشد.

2- در ریگ ویدا سبب مهاجرت های اقوام آریایی را سرمای شدید پی در پی میداند در حالیکه حوزه مد نظر کازاناس گرمسیر است. اگر این منطقه سرد سیر را مد نظر داشته باشیم پس همو حوزه سیبری یا کوه های پامیر یا هندو کش را باید خاستگاه اصلی دانست.

3- علاوه بر نام های که در هند امروز معتبر است از نام های کوبها (کابل)، تراتسما (گیلگیت)، گومل (حوالی غزنی)، کرمو (کرم)  بار ها در ویدا ها و به ویژه در ریگ سخن به میان آمده است.

4- کلیت ویدا از لحاظ فرهنگی، مذهبی و زبانی دلیل تکامل آن در مراحل پایانی مهاجرت ها و تحت نفوذ اقوام دراویدی صورت پذیرفته است که ورود خدایان جنوب هند در کتاب های سه گانه ویدا نمایان است. ما در فرهنگ دینی دور اویستا و نه هم در اروپا هیچگاهی هنو تیزم نداشته ایم. این فرهنگ از دراویدی به ویدی وارد شده است.

5- اگر نشانه های هجرت در ویدا دیده نمی شود به همین طور این نشانه ها در اویستا که به قول کازاناس دنباله فرهنگ پس از هجرت است نیز دیده نمی شود و زردشت از خلقت شهر نوی در حوزه باکتری و هریانا از زبان اهورا مزدا سخن می گوید.

6- کلمات مشابه که کازاناس از زبان های مختلف شعبه هندو اروپایی و هندو ایرانی دلیل می آورد، هیچگاه دلیل این نیست که مهاجرت آریایی ها از هند به سائر نقاط باشد چون زبان ها در اول کوتاه و ساده بودند و این خود نشان می دهد آریایی ها به هند وارد شده اند. اضافاتی هم که در زبان ویدی دیده می شود به سبب تاخر زمانی و رشد و تکامل زبان نوشتار و گفتار است که در این مدت کتله های مهاجرت کاهش پیدا کرده است. آریایی های دیگر ویژگی های زبانی خود ایشان را حفظ کردند.

7- فلسفه نام گذاری کازاناس هم ضعیف است چون اگر نام های ویدی  در هند را دلیل خاستگاه بودن این سرزمین بدانیم پس در مفهوم هفت دریا که در ویدا از آن اسم برده شده است شامل دریا های فراتر از حوزه معرفی شده کازاناس قرار می گیرد.

8- در ویدا آمده است که " او " (سرسواتی) ما را در هفت دریا پراگنده گرد." خود این گفتار در ویدا نشانه ای آمدن در سرزمین هفت دریا را نشان می دهد.

 

پایان

میرویس بلخی

 

 

 


بالا
 
بازگشت