شهکار و کارستانِ  زور تر از زور  ها !!

 

 

 گزارش مهرانه نمکین از جلسه ی شورای وزیرهای جمهوری اسلامی اوغانستان

 

 

 

جلالتمآب حامد کرزی رئیس جمهور جمهوری اسلامی اوغانستان ده یکی از جلسه های مهم شورای وزیرهای جمهوری اسلامی افغانستان ؛ ده همی نزدیکی ها فرمودن :

 

خواهر ها و برادر ها ، وزیر صاحب ها !

 

به نام خداوند مهربان خود ما ؛ جلسه ی امروزه ی شورای وزیرای جمهوری اسلامی اوغانستانه آغاز می کنیم !

چی ؟!...

 گفتین : چرا « خداوند مهربان خودِ ما » گفتم ؟

هئ ئ ئ ئ .. تا کئ که مه نان از یونیکال بخوریم  و عقل به شما شوم و غم دزد های اوغانستانه داشته باشم !

حالی همی ره هم مه بریتان جویده بتم که « دزد هم میگه خدا و کاروان هم » !

مالومدار خدای کاروان ده فکر کاروان اس و نمیخواهه دست دزدا به او برسه ؛ مگه خدای دزدا به بنده های خودیش فکر میکنه و راه ره  صاف میسازه که کاروانها زنده و زار نوش جان دزدا شون ، تا باز دزدا شکریش کنن ، عبادتیش کنن و به یادیش باشن!!!

خوب . بیائیم سر اصل اجندا !

ببنین ؛ داد و فریادیشان دنیا ره گرفت که فلانی تقلب کد ؛ به میلیون رأی ما و مارشال صاحب و خلیلی صاحبه باطل اعلان کدن ؛ انتخاباته به دور دوم بردن ؛ آخر دیدین که به زور« خدای خودِ ما » کل شانه شرمنده کدیم ، مجبور شدن از اوباما تا بان کیمون و راسموسن و دیگه ها و دیگه هایش همه سره ماندن ، گفتن هس نیس ده ملک اوغانستان همی کرزی اس و مارشال اس و خلیلی ! ما تسلیم ، اینه توبه ، توبه نصوح !

چیغ و پیغ انداختن که فساد اس ، فساد اداری اس و دیگه کارا بد نیس ؛ همی فساد که گم شوه یا کم شوه دیگه ما گپ نداریم . اونه دیدین که دستی جلسه فساده جور کدیم و عین همو « صاحبی » ره هم که میخواستن آزار بتن ؛ گشتاندیم و آبرویشه به جای کدیم .

از همواول گفته بودیم و می گفتیم که طالبا برادرای ماس ، ما همه یک چیز هستیم ، قبول نمی کدن ؛ آخر به اِی  هم ؛ خرفهمشان کدیم و اونه ده جلسه ی لندن دست ها ره بالاکدن که بالکل حق میگی و هله « مصالحه » کو ، اینه پول و اینه امکانات !...

 به خیر تیزی کده جلسه میکنیم ، سر کُله گی ره گرم میسازیم و برادرا ره پهلوی خود می آریم ؛ مکتب های دختر هاره بسته میکنیم ؛ زن هاره به خانه می شانیم ، تلویزیون و ایقسم چیز ها ره اعدام کده میریم ؛ ده پنج وقت نماز پشت هر نفره میگیریم ؛ بری خیر عام هر هفته چند دست و پای قطع میکنیم ، هرماه چند تاره به دار بالا میکنیم و اونه کار های دیگه ره که تجربه شده و همه گی دیده استن و حاجت توضیحات نیس !

مشکل با پاکستان و موضوع خط دیورنده هم حل میکنیم ؛ حالی اگه دیگه ها «دوست» ما باشه ؛ پاکستان « برادر» ماس ؛ بین برادرا تقسیم و ترکه چه مانا داره !؟

 هیچ همه ده یک قلاع میباشیم ؛ همو «کانفدراسیون» حکمتیار صاحبه عملی میکنیم .

موضوع ها و پلانهای او طرفتر و دور تر باشه ؛ بری آینده !

مگه ده ای جلسه چیزی ره پیش میکنم که ما و مارشال صاحب و خلیلی صاحب و وزیرای اقتصاد و کار و امور اجتماعی و عدلیه سر ازو چرت زدیم و مغز سر آو کدیم ؛ کتی قاضی القضات صاحب و حضرت صاحب و قانونی صاحب هم کله به کله شدیم . با ایکه شما ؛ نه حق اوره دارین و نه عقل اوره که ده ای باره گپ بزنین ؛ بازهم رسمه به جای میکنیم !

ها راستی ؛ فکریتان باشه که اساس مؤفقیت و قدرت ما همی رسم هاس ؛ همی عنعنات اس .

 مثلاً یک میلیون نفر فامیده و دانسته و پروفیسر و متخصص داخل و خارجه جمع کو ؛ از او کده گپ نو ؛ پروژه ی مهم و کار به خیر مردم و دنیا نباشه ؛ درو طرح کو و راه ها و وسایل عملی و تطبیقی ایشه پیدا کو ؛ دو توت ارزش نداره !

 مگر چار تو لگه و لوگه و حتی زندانی و اعدامی ره دور هم جمع کو ، ؛ پلو و چپن بتی و نامیشه « لویه جرگه » بمان ؛ همه چیز درست میشه و هرچه میخواهی سریش تیر کو ؛ مردم صدقنا و آمنا میگن و دنیا گل و گلزار و تو هم مست الست !

ازی خاطر نهایت درجه متوجه رسم ها و عقیده ها و نرخ ها و رواج ها باشین !

 هیچ چرت نزنین کس ده هزار سال دیگه هم پُشت ازی نمی گرده که ای رسم و رواج چه هس ؛ ای باور و عقیده چه معنا داره ؛ از کجا آمده ، به خیرماس ، به شر ماس !؟؟

اونه دیدین کس هایی که خواستن روشنفکری کنن ، پُشت حقیقت و دروغ و صحیح  و غلط و خرافات و غیر خرافات گشتن ؛ همی رسم و رواج  و عقیده و نرخ  و عنعنه  بلای جانشان شد !

 مگر چارتا دزد سرگر دنه که همه هم می شناختیشان ؛ گپ از عقیده و کفر و ایمان و عنعنات و سنت ها بالا کدن ؛ دیدین که کُل ملک ؛ رمه واری دور  شان جمع شد ، خوده به کشتن داد ، خانه و هستی خود و پدر و مادر  و خواهر و برادر خوده ؛ خاک و خاکدان کد که راه صیحیح میریم ، راه بهشت میریم ، خدا همی گفته و پیغمبر و امام  و پیر و پیشوا همی گفته !.. بدو صوابه عظیمه گیرکو ؛ هله کلید بهشته بگی ، مبادا که پس بمانی .. !؟؟

ها راستی ؛ یک کار مهم دیگه ! کار نی شاهکار ، کارستان !!

ای حقوق بشر و اونها که پشت جرائیم جنگی میگردن و یک تعداد پای کفیده و سرلوچ و لوده که داد از « حق الله » و « حق العبد » میزدن ؛ راستیش یکی دو سه سال سرِما زوری کدن ؛ ماره نماندن قانون مصالحه ره امضا کنیم و جان همه برادرای طالب و جهاد و مقاومت و دیگه یارا و همکارای ما و بنده های خدای خود ما ره آرام بسازیم ؛ آخر شورا ره گفتیم : برین باز به همی دوثلث آراء فیصله ایش کنین و به استناد قانون اساسی بیارین که بدون امضای ما نافذ شوه و دهان کُله گی واز بمانه !

بخیر ؛ اِی کار کلان هم شد ؛ حالی نه کس از کس پرسان کده میتوانه ؛ نه کس رهبرای معظم جهادی و بزرگای طالبا و عزیزای دیگه ماره امپولق زده میتانه !

 فقط که چیگیز و هلا کو و علاوالدین جهانسوزه... کس محاکمه کده بود !!؟؟؟ ( خنده و کف زدن های ممتد با نعره های تکبیر )

بس ، بس ! تشکر؛ ایقدر احساساتی نشین که همی احساسات زیاد هم خوب نیس ؛ اونه نتیجه ایشه خو  دیده استین !

اِی وظیفه ی ما بود ! ما باید حق ای بزرگاره ادا میکدیم . ما هرچه داشتیم ، هرچه داریم و هرچه ده آینده خواد داشتیم ؛ از خیرات سر همی بزرگاس ؛ اگه نی ما کجا و پاچاهی اوغانستان کجا ؛ ده همو نوکری یونیکال ، خام و کال و بی نام و بی نشان می پوسیدیم و برادرهاره هم شپش ها و خسک های هوتل و مهمانخانه ؛ آخر پرت و پوست میکد !

نشنیدین که میگن : مار هرجا کج بره ؛ ده غار خود راست میره !!! ما به اندازه او روشنفکرای اوغانستانی و شرقی نیستیم که به خود هم دروغ میگن !!!

اینه حالی چشمک زده چشمک زده رسیدیم سر اصل گپ آجندا !

ها ؛ راستی ما ده ای باره نظر مادر میرویس جانه هم گرفتیم . ازی خاطر گپ بالکل پخته اس !

کل تان کلوخ چشم دار واری تیری تیری سیل استین و هئ به ای چورت میزنین که چه وخت جلسه ی لعنتی ختم میشه که خانه یا پارتی بریم ؛ شمال دنیا ره درست بخوریم ، حساب در آمد و برآمد خوده بگیریم ؛ عیش و نوش کنیم ...!

هیچ به فکر تان هم نگشته که چطو میشه ؛ اندکی از همی ازدحام ترافیکی ده شهر کم شوه ؟ هرروز ؛ ده همی وقت آمد و رفت مامورین و شاگردا می بینین که ده شار چه حال میشه ؟

ده همی بردن و آوردن مامورین چقدر پول دولت خرچ میشه و چقدر پول خود اونها ؟ چقدر حادثهء ترافیکی رخ میته ؛ چقدر جیب زده میشه ، چقدر بی ادبی ... میشه ؛ چقدر مریض ها به شفاخانه نمیرسن و چقدر مرده ها به قبرستان ؟؟!

ووئ ! وقت از وقت که گذشت ؛ اونه مجبور استی مُرده ره هم پس به یخچال بمانی تا فردا غم کفن و دفنیشه از سر بخوری !

خوب پهلوی دیگه ایشه فکر کنین :

از همی 7 یا 8 صبح که میشه چقدر نفر ـ زن ـ مرد ، پیرـ جوان ، بیوه ـ بیچاره ـ خوده نزدیک دروازه های ادارات میرسانن ؛ پیش شورا و ستره محکمه و مثل ازی جای ها چقدر عسکر و پولیس سرگردان میشن که ای نفری ره تا 9 و نیم و 10 صبح دور دور به انتظار نگاه کنن ؛ چقه خسته میشن ازای که فکر خوده به هرکس و به حرکات همه بگیرن که چیزی تیس و درم نکنه !؟؟

بعد از 12 بجه به خاطر نان و نماز مامورین ؛ همه نفری باید بیرون کشیده شون و باز پس از یک و نیم بجه ؛ همو درک اس و هموخرک !

 از 3 بجه به بعد که تیاری رخصتی شروع میشه و باز باید محلات تخلیه شوه و تمام مناطق بری خروج مامورین و مخصوصاً بزرگای شان مین پالی و خلوت شده باشه !

هیچ کدام تان فکر نکدین که از ای سرگردانی عسکر و پولیس و امنیتی های خاص هم باید یک قسم کم شوه ، اونها هم به استراحت کافی ضرورت دارن !

خو خلص خواهرا و برادرا ، وزیر صاحب ها !

ما دری موضوع شاهکار کدیم شاهکار ؛ به یک تیر چند فاخته زدیم . رخصتی مامورین و مکاتبه از یک روز  در هفته (جمعه ) به دو روز ( جمعه و شنبه ) زیاد کدیم . به ای ترتیب اوغانستان از بسیاری ممالک پیشرفته هم پیشرفته تر شد . ایکه مشکل ترافیک چقدر کم میشه ؛ به بودجه دولت چقدر صرفه جویی میشه ؛ مردم چقدراز سرگردانی خلاص میشن و سهولت های دیگه و دیگه ... ببین که حسابیشه صد مستوفی هم گرفته نمی تانه !

بازهام موارد مهم دیگه ره وزیر صاحب کار و امور اجتماعی و وزیر صاحب عدلیه به تفصیل بیان میکنن !

پس از چک چک های ممتد ، نعره های تکبیر و شعار های زنده باد رئیس جمهور خردمند ما ؛ همه دست هارا تا سرطاق ها بلند گرفتند .

کرزی صاحب ؛ حیران شده فرمودن ؛ مه کئ گفتیم ؛ حالی رأی بتین !؟

وزیرها همچنان با دستان بلند فرمودند :

 ما همی رخصتی پر فضیلته از همینجه عملی کده ؛ رأی خوده می تیم و به اجازه ی شما میریم که پلان استفاده ازثمرات و برکات اِی دو روز مبارکه تیار کنیم !

 

                                                                          مهرانه نمکین

 

                                                 از 2010 متری محل جلسه ی شورای وزیران در قصر گلخانه  

 

 


بالا
 
بازگشت