زردادی

 

سی سال مبارزه و یک قانون قرون وسطایی

 

ملیت هزاره بازهم مورد یک حمله جدید ناجوانمردانهء کوران مذهبی قرار گرفته و نتیجه ی کار وزحمات سی ساله ی شیرمردان ، جان بازان و قهرمانانش را صرف در تصویب وتوشیح چند ماده قانون  بیهوده و مزخرف قرون وسطایی ، بدست آورد. آری ! تلک قانون را که محسنی با طعمه ی چرب مذهب گذاشته بود کارگر افتاد و درآن عده ی از تنگ نظران و نزدیک بینان مذهبی  ملیت هزاره نیز سر و پنجه نهادند ، بیخبر ازینکه در عقب این قانون چه عواقب ناگوار وناهنجاری نهفته خواهد بود.

بهمین مناسبت دوستان محسنی با تبختر تمام ، در همین روزها دومین پیروزی موصوف را بعد از جنگ افشار باو تبریک گفته و دستان تا بازو بخون ملت آلوده اش راکه یکدفعه بعنوان فاتح افشارفشار داده بودند اینبار بعنوان فاتح هزاره ها بالا نمودند.

آری ! شیخ آصف قندهاری ، این طالب شیعه مذهب که در ارتباط تنگاتنگ منطقوی با ملا محمد عمر ودوستان وحامیان بین اللملی اش قرار دارد ، اینبار به نحوه ی دیگری از آستین هزاره ها سر بیرون بدر آورده آهنگ شیعه بودن را سرود و  رقص قرون وسطایی زن ستیزی را بنمایش گذاشت.

 ملابورجان هم به نمایندگی از طالبانیکه دیروز ادعا میکردند که هزاره ها باید ازنو مسلمان شوند ، بپاس خدمت محسنی باو بارک الله گفته ، حمایت طالبان را از این قانون اعلان نمود.

 

آری ! اینبار کوران وکوردلان ملی و مذهبی باهم متحد گردیده وشیادانه از طریق دیگری پروسه ی نابودی فزیکی و روانی هزاره هارا در شرایط جدید و زیر نام جدیدی ادامه داده  ، نتیجه ی کار و کوشش سیساله فعالیت سودمند هزاران درهزار فرزند غیور این قوم بشمول مزاری را که بیباکانه سر را در راه اهداف والای رستگاری ملیت ، نهاده اند مساوی به صفر ساختند.

بلی ! دشمنان ملیت هزاره  نمیتوانند با این واقعیت عینی تن در دهند که هزاره ها ، ملیت پیشگام ، پیشرو ،خوشبین به آینده، نوجو ،  نوپرست ،  مایه های افتخار و مباهات افغانستان دربخش های ورزش ، کلتور و فرهنگ آواز خوانی،  ساز و موسیقی ، شعر وادب ، نقاشی و مجسمه سازی تاریخ و فلسفه و.. باشند.

آنها نمیتوانند باین واقعیت تلخ تن در دهند که یگانه دست آورد دولت امروزی افغانستان در ساحه و عرصه های حقوق بشر ، نیز در وجود همین هزاره های باصطلاح شان"دوپیسه گی " تحقق مییابد.

آنها میبینند که ، درحالیکه مردم افغانستان هنوز نام خانم اول کشور را نمیدانند ، چه رسد باین که رویش را دیده باشند ، زنان و دختران همین هزاره ها سالهاست که بعنوان رئیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان ، والی و شهر دار ایفای وظیفه کرده و صدها پست بزرگ و کوچک دیگر را در هرم قدرتی دولت و سازمانهای اجتماعی زینت بخشیده ، احتوا واحراز کرده اند.

 دشمنان مردم ما فکر میکنند که این همه موفقیت های ملیت هزاره  در حالی است که ازطریقه های مختلف دستان طالبان هنوز هم تا مغزاستخوان مردم ، در جامعه ملموس اند. تصور کنید که در صورت موفقیت همان سیاستی را که امروز جامعه جهانی در قبال ریشه کنی القائده ( القاعده ) و طالبان ، در افغانستان و پاکستان اتخاذ و آغاز کرده است ، بعد از دو دهه ی دیگر این "پشک چاپان" بکجا گام خواهند نهاد؟   

گذشته ازآن و مهمتر از همه بار مسئولیت این همه جنگ و و یرانی و عقبمانی جامعه و کشور بعهده ی کدام  شخص و یا اشخاص ، از کدام ملیتی باید بیافتد ؟ و اگر سفیرآرامی مطلق و سرتاسری در افغانستان قدم رنجه فرماید طوریکه خطر تهدید تروریسم و فندامنتالیزم طالبی ،برای همیشه رفع گردد ، در آنصورت جای محسنی و ربانی و سیاف  در کجاها خواهد بود؟

تمام این سوالات  دست بدست هم داده وخواب را از چشمان دست اندر کاران ماشین بدبخت سازی جامعه ومردم ماربوده ابشان را همه روزه وادار به ایجاد  دسیسه و توطئه جدیدی علیه جامعه ی غمزده افغانستان میسازد.

محسنی با تمام گلو اعلان میکند که احدی حق ندارد این قانون را تغییر بدهد . اگر خوب دقیق گردیم محسنی با این سخن تهدید آمیز و اخطار گونه اش، اصلاٌ به رئیس جمهور ، قوای قضایی ، مجلس سنا و مجلس نمایندگان افغانستان که بر علاوه از تصویب وتوشیح قانون ، حق تعدیل ویا فسخ آنرا نیز دارند ، جزئی ترین احترام و اعتنا ندارد. او یعنی همین محسنی مطمئنآٌ خودرا دولتی در داخل دولت احساس مینماید  ، درغیر آن همچو سخن غیر مسئولانه را برزبان نمی آورد و درمقابل دولت قانونی وقدرت مردم محوری ، چلنج بغاوت ، سرکشی و زورآزمایی نمیداد.

اثبات این ادعای ما اینست که ، هنوز رنگ قلم توشیح قانون خشک نگردیده بود که تفنگداران زیر پرده ، تف اندازان ، سنگ اندازان و چاقو کشان باند محسنی با تمام نیرو و پشتوانه ی طالبی در دفاع از قانونیکه برابر بیک تخم گنده ارزش ندارد، کمر بیشرمی و قساوت بستند و بار دیگر آماده ی هرنوع قانون شکنی و ایجاد وحشت در جامعه ، برای تحمیل قانون خودساخته و خفه ساختن اعتراضات برحق مردم افغانستان، گردیدند.

 برای آنهاییکه مفاهیم شرم وحیاء و عفت و عصمت ، برای براورده شدن اهداف و غرایض حیوانی شان جز بهانه ی بیش نیست ، اینبار به تقلید از متقدمین خویش یعنی طالبان جهل و وحشت ، بالای زنانیکه خواهان حقوق حقه ی خویش از مجرای قانونی بودند سنگ انداختند ،  و مادر را ، خواهر را ، زن را که باید بپاهایش گل نثار گردد ، با سنگ جهل ، جنایت و جفا کوبیدند.

مدرسه ی محسنی اکنون سالهاست که به لانه ی تروریسم و تهدید امنیت ملی تبدیل گردیده است و ازآن برای تحقق آرمانهای مافیانه ی باند محسنی استفاده میگردد. واگر نه شکستاندن شیشه های لیسه معرفت و ایجاد بی امنی و کشتن انسانی در دشت برچی که در فاصله های چندین کیلومتری ازاین مدرسه قرار دارد را چگونه میتوان تشریح وتوضیح کرد؟     

واما ملیت بخت واژگون هزاره که بعد از مزاری به فقدان عمیق کادر رهبری مواجه است ،  در وجود خلیلی و محقق که در بسا موارد خود روغن چراغ بیگانگان میگردند ، نتوانست که توطئه دشمنان ملیت مارا بموقع درک وعقیم بسازد بناءٌ تمام آرزوها و آمال ملیت را در چارچوب یک قانون خشک قرون وسطایی، ترتیب ، تنظیم و در معرض نمایش و اجرا قرار داده و دل را به بوی مطبوع مذهب خوش نمودند .

   ممکن است که محسنی و شرکاء ، در ترتیب و تسوید این بنام قانون ، از خلیلی و محقق حتی مشورهء هم نگرفته باشد و نقش این پیشگامان ملیت ما در تصویب نهایی ، فقط در بلند کردن دست هایشان بوده باشد وبس . که میداند؟

ویا ممکن است آقای محقق بگوید که او در مقابل یک عمل انجام شده قرار گرفته بود . در آنصورت تلاش وتقلای موصوف برای تصویب این قانون و مراودات او با سیاف و ربانی روی کدام منظور بوده است؟

ویا  ممکن است که خلیلی و محقق تا آخر درک نکرده اند که با براورده شدن اهداف والاتر وعالی ترملیت هزاره، مسئله و مشکل مذهب بخودی خود حل میگردد و اصلاٌ ضرورتی وجود ندارد که برای رسیدن بهمچو اهداف نیمه راهی صدمرتبه دستان سیاف و ربانی را بوسیده  و یوغ منت کرزی و قانونی را بر گردن بگذارند؟  

شاید هم آقای خلیلی و محقق هنوز درک نکرده اند که وجه تمایز ما از دیگر ملیت های افغانستان همانا هزاره بودن ما است نه شیعه بودن ما ، وعالیجنابانیکه از نام ملیت ما در مقامات عالی دولت ایفای وظیفه میکنند ، باید مرهون احسان ودر قدم اول درخدمت ملیت ما باشند نه مذهب ما ؟

همه ی اینها سوالاتی اند که  ملیت و مردم هزاره جواب آنرا از خلیلی و محقق میخواهند.

 ما باید درک کنیم که با وجود هم مذهب بودن ، تفاوت ما با محسنی در اینست که ،آنها مشکل تعرض و تهاجم کوچی هارا که همه ساله بفاجعه جدیدی برای ملیت هزاره تبدیل میگردد ، ندارند. مشکل تعصب  و تبعیض نژادی را هم ندارند ، سرزمین ها و قبرستان هایشان را هم در تصرف دیگران نمی بینند. بار بار بفاصله های زمانی بعد از هریک امیر و شاه و صدر اعظمش ، نسل کشی هم نمیگردند.   زنان وکودکان شان در کوچه وبازار بعنوان غلام وکنیز فروخته نگردیده و امروز هم مورد تهدید و تجاوز قرار نمیگیرند.  آنها میتوانند در صورت لزوم همچون بوقلمون ها تغیر عقیده ولباس و قیافه داده ودر ظرف هر ملیت و مذهب و لسانیکه خواسته باشند جای بگیرند ، چون نه در ستون ملیت تذکره تابعیت ونه در فزیونومی شان هزاره نوشته نیست . آنها صرف درشرایط آرام ومناسب اجتماعی، همچون سوسلیک ها  با تمام قد ایستاد میگردند و خودرا شیعه اثناعشری میگویند. بناءٌ اگر محسنی و شرکاء بالای مذهب پاه فشاری مینمایند ، حق بجانب هستند چون آنها بجز ازمذهب دیگر مشکل و همچنان هیچ دستاویز ملی دیگری ندارند . روی همین ملحوظ است که ، آقای محسنی و شرکایش همیشه روی مذهب سرمایه گزاری کرده ودایم با تیر ششپرمذهب ، هزاره ها شکار و تمام نیرنگهایشان را در لباس مذهب عملی و پیاده میسازند.

چنانچه اینبار بازبا توشیح همین قانون ننگین احوال ... همان تیر ششپر محسنی کارگر افتاد و درز عمیقی را در پیکر بغیر آنهم نه چندان سالم ملیت هزاره با زخم خونین دیگری در دشت برچی و لیسه معرفت ، بجای ماند. و اما ما که محسنی نیستیم که فقط صرف مشکل مذهب را داشته باشیم و تمام آمال وآرمان  ما هم درمدار مذهب  چرخیده وخلاصه گردد .

ما هزاره ها باید افزون بر مذهب، ونخست تر ازهمه باید امور دنیوی سیا سی ، اجتماعی واقتصادی خودرا سر براه ساخته و نسلهای آینده و جوان خودرا از خطر سقوط درکام مرگ تبعیض وستم ملی نجات دهیم و بعداٌ با خاطر آرام به خدمت  مذهب بپردازیم.اگر رهبران ما فکر میکنند که امور دنیوی آنها از برکت همین ملیت هزاره جور وسر براه هستند وا کنون باید غم دین ومذهب که از دیدگاه آنها با وجود نص صریح قرآن  ( من دین را نازل کردم و من نگهبانش هستم ) همیشه در خطر هستند ، خورده شود ، بفرمایند همین دین پاک و مذهب منزه را با لوث سیاست آلوده نسازند و از وظایف و مسئولیتهای دولتی کنار رفته ، مشغول تعلیمات دینی گردند. در غیر آن مثل معروف هم خرما و هم ثواب ، در مورد سیاست و دین صادق نمیباشد.

همه میدانیم که اگر در سیاست میتوان دروغ مصلحت آمیز گفت ، دین بهیچ صورت ، هیچ نوع دروغ را ولو اگر مصلحت آمیز هم باشد نمی پذیرد.  

   متأسفانه که آقای محقق و دیگرنمایندگان سرسخت مذهبی ملیت هزاره که همیشه با شنیدن نام مذهب ملیت را فراموش میکنند اینبار بازتحت احساسات مذهبی رفته و تمام مظالم محسنی را با طرح این قانون ، بریشش بخشیده  وازین قانون ناقص الخلقه ی ساخت او حمایت کردند .

اکنون بعد از واکنش نشان دادن جوانان منور ، روشنفکران ، روحانییون با احساس و شیرزنان ملیت هزاره ، رهبران ما باشتباه خویش پی برده و راه وچاره ی دیگری بجز ازآنکه مردم را به صبر و آرامش دعوت کنند ، در چانته و طبرق سیاسی خود نمی یابند . بناءٌ با پخش پیام واعلامیه ها از طریق رسانه های گروهی مردم را به تسلیم و رضا دعوت مینمایند.

رهبران ملیت هزاره یا نمیدانند و یا تجاهل میکنند که رسالت آنها در انتخاب شان بصفت معاون و وکیل بانجام نرسیده و برعکس شروع و آغاز مسئولیت در مقابل ملیت ومردم میباشد. قانونیرا که آنها تصویب و یا بآن رأی میدهند ، باید فراتر از چوکات خشک وتنگ تعصب مذهبی بوده و باید در آن منافع مادی و معنوی تمام ملیت هزاره اعم از شیعه و سنی درتبانی با معیارهای شناخته شده جامعه جهانی و نورمهای اخلاقی جامعه هزاره در نظر گرفته شود ، منافع ، آنهاییکه  قرنهای متمادی مورد  خشونت و ستم قرار گرفته و هنوز هم اطمنان کامل بفردای خویش ندارند. قانون باید پیشرو و دارای امکانات رشد اجتماعی برای هر شهروند باشد.

اگر کسی بخواهد که در زیر سپر مذهب از ستم ملی رهایی یابد ، نظری است خیلی خوشبینانه که متأسفانه با واقعیت عینی جامعه ی ما مطابقت ندارد و باور داشتن بآن فقط خودرا بازی دادن و همچون شتر مرغ سر را در ریگهای خیال پنهان کردنست وبس.

من در حالیکه پشتیبانی عام و تامم را از برابری حقوق زنان با مردان اعلام مینمایم ، خواهان هرچه زودتر تعدیل این قانون قرون وسطایی میباشم.                     زردادی

به شیرزنان میهنم که همه را همچون خواهرانم دوست دارم اهداء میکنم:

زن و مرد

مرد بي زن صرف نيم آدمست

نيم آدم هركسي باشد كمست

زن بسازد نيك نام مرد را

زن نمايد پخته خام مرد را

زن چراغ خانه ولطف خداست

هرچه بنمائي براي زن رواست

مرد بي زن آدم ديوانه است

بيکس وبيكاره و بيخانه است

زن بدون مرد هم بيحاجبست

حفظ مردان هم بزنها واجبست

مرد وزن بايكدگر چون شاخ وگل

آن يكي ميوه دهد دگر قبول

آن يكي مقبول وزيبا چون گلست

وان دگر سخت وزمخت همچون پلست

شاخ بيگل از براي سوختن

گل بدون شاخه نتوان زيستن

بهترين گل از همه گلها زنست

راحت جان رامش دلها زنست

زن مخفف شد زنام زندگي

از حروف واز كلام زندگي

تاكه باشد زن جهان هم زنده است

هركه باشد مرد زن را بنده است.

یک غزل بگویش هزارگی:

..موشوم

امو كه يار ندره مه يارشي موشوم

اموكه دل ندره دلدار شي موشوم

اگه آته ندره جاگه آته شي

اگه بيرار ندره بيرارشي موشوم

اموكه بيسرو وبيكس وكويه

انيس ومونس وغمخوارشي موشوم

اگه هوشياره ديوانه شي مه يوم

اگه نادويه مه هوشيارشي موشوم

اموكه باسواد ومكتبي يه

رفيق وهمره وهمكارشي موشوم

اگه او قوم دوست و بااحساسه

خاك پاي وگرد پيزارشي موشوم

اموكه  باغورور* وافتخاره

صدقه غورور وافتخارشي موشوم

اگه كس حق خوره بزور بگيره

جلاي تيغ جوهر دارشي موشوم

اگه توره بوگيه از عدل وانصاف

سر زبو گپ وگفتارشي موشوم

الا اي دختر قومو تو بوگي

كه شاعر را گل اشعار شي موشوم

كه (محسن) را بوقت خشكسالي

باغ وباغچه گل وگلزارشي موشوم

نيال نو بباغ آرزويشي

سرو وصنوبر وچنارشي موشوم.

·                                                                                                                            *غورور ـ غرور       

 

دوبیتی ها

خطاب به آقای محسنی:

گهی زیر وگهی بالای دستی

گهی کعبه گهی بت میپرستی

گهی فتوا دهی قتل مسلمان

توخود ای آیت الله مسلم هستی؟

             *****

بمال وناموس ما دیده دوختی

دهات وشهر را ازکینه سوختی

تومیگفتی کمونستهاند کافر

چراخود میهن مارا فروختی؟؟

            *****

کتاب آسمانی را بدستت

بگیری باهمه اعمال پستت

نه ترس ازحق نه شرم ازخلق داری

یقیناً قدرت وپول کرده مستت.

               *****

نبخشد خون مارا حق برایت

بچاه ویل خواهد بود جایت

وضوء گیری اگر صدسال دیگر

نشویی خون خلق ازدست وپایت.

              *****

بحیله فتح کردی جنگ افشار

نماندی سنگ را درسنگ افشار

دوصد مسجد اگر آباد سازی

نشوید دامنت از ننگ افشار.

           *****

گهی مسجد گهی منبر بسازی

زقیل وقال مارا کر بسازی

گهی مرد وزن واطفال مارا

بیک فتوای خود کافر بسازی.

          *****

شما آقاستا خانم ستیزید

محیل وکاذب ومکار نیزید

جوانان را بکشتن میفرستید

چراخود ازشهادت میگریزید؟!

        *****

پس ازکاریکه کردی آیت الله

همیشه رنگ زردی آیت الله

پس ازفتوای ننگینی که دادی

سراسر رنج ودردی آیت الله

         *****

بیاندازم بیرون ازپرده رازت

خفه سازم درون پرده سازت

چقدر انسان که تو کشتی بکشور

باین عمامه وریش درازت

          *****

تنور داغ باشد بستر ما

بگردد سنگ آسیاب برسر ما

روید ازکودک افشار پرسید

مجاهد یعنی چه؟ درکشور ما.

                              م. زردادی

     

 
 


بالا
 
بازگشت