م. نبی هیکل

 

پایان انتخابات

 

دلایل خوبی وجود دارد که فکر نماییمکار اصلی انتخاباتی که در پیشرو قرار دارد، پایان یافته است. از پیش آشکاربود که تدارکات برای انتخابات تنها تدارکات برای نمایش انتخاباتی بودند.  هرگاه انتخابات را بحیث روال تصمیمگیری درنظر گیریم، در میابیم که تصامیم در چنین موارد با تصامیم در موارد اساسی از پیش اتخاذ میگردد. به عبارت دیگر هرگاه یک فرد عاقل بداند که کاری به سودش نیست به آغاز آن نیز رای مثبت نمیدهد.  در چنین موارد نخست برانجام انتخابات یا عدم انجام آن  تصمیمگرفته میشود. در اصول تصمیمگیری، تصمیم از پیش گرفته اتخاذ میگردد. همانند اینکه خیاط برای یک فرد غایب جامه میدوزد. خامکوک آماده میگردد .

چنین امر نه تنها در سیاست بلکه در زندگی فردی ما نیز قابل مشاهده است. در حالیکه ما ممکن است ندانیم که را بحیث دوست ویا همسر میخواهیم و اسمش چیست، مگر میدانیم که چه ها را باید دارا باشد و چرا و چیها را نباید داشته باشد. آوردن یک مثال فکر میکنم سودمندتر باشد. میگویند شرکت فلان یک محاسب نیاز داشت. چون بر اساس قانون باید نیاز خود را اعلام میکرد تا داوطلبان مقام بر اساس رقابت آزاد، نه بر اساس رابطه و خویش خوری و خرید وفروش مقام، فرصت دستیابی به استخدام را دریابند. این سیستم فکر میشود که هم به سود شرکت و هم به سود آنانی میباشد که در پی کاراند ( مناسب  یا دلخوا یا غیر آن).

تعداد زیاد برای دریافت مقام داوطلب شدند و تعدادی را که شرکت ( دفتر استخدام) لازم میدانست برای مصاحبه فرا خواند. دفتر استخدام یا هر مرجع دیگر که مسوولیت انتخاب نامزدان مقام محاسب را دارا میباشد، بر اساس تصویر قبلی از نامزد این کا را انجام مید هد. تصویر متذکره در آنچه خلاصه میشود که شرکت از محاسب توقع دارد . از رییسجمهور نیز تصوری وجود دارد، زیرا صلاحیت وی معلوم است و توقعات از وی نیز معلوم. محاسب اداره نیز لایحه ی وظایف دارد که در آن صلاحیتها و وظایف  محاسب تعیین گردیده اند. مثال کنونی ما درست همانچیزی نیست که با مقام ریاستجمهوی  بتواند مقایسه گردد، زیرا هدف از مثال نیز چنین چیزی نیست. حرف بر سر موجودیت انتخاب(غیررسمی) قبل از انتخاب(رسمی) است.  زمانی که شما ندانید دنبال چه میگردید، آن چیز را باید تصادفی روبرو شوید. ممکن است شما برای خریداری یک چیز به شهر بروید مگر با چیز دیگری برگردید، مگر در اینصورت یا شما هدف تعیین شده را پیگیری نکرده اید و یا تغییر فکر داده اید. بر گردیم به مثال مورد بحث.

به روز موعود برای مصاحبه نامزدان حضور میابند. مصاحبه هر فرد لحظاتی بیش طول نمیکشد و این کار نیز حس کنجکاوی را بر میانگیزد و موجب میشود از مصاحبه شدگان  بپرسند که چه چیزی از آنها طی مصاحبه پرسیده میشود.  از هرکدام تنها این سوال پرسیده میشد که یک جمع یک چند میشود. هر عاقلی میدانست چه جواب دهد، زیرابه ما آموخته اند که یک جمع یک  مساوی به دو است. مگر شرکت به دنبال این پاسخ نه بود، زیرا با طرح این سوال جواب را نیز میدانست که به هیچ صورت عدد دو نبود. مصاحبه شدگان گفتند که با شنیدن چنین پاسخ فرد مصاحبه کننده در حالیکه  وعده میدهد درصورت قبولی با شما تماس برقرارخواهد شد، با شما خداحافظی میکند.

یکی از میان آنانی که هنوز نوبتش فرا نرسیده بود فکر کرد باید پاسخ دیگری مورد نظر باشد و تصمیم گرفت از محاسبه یک با یک بگذرد. وقتی نوبتش رسید و از و پرسیده شد که بحیث محاسب اداره مورد بحث چه فکر میکند که حاصل یک جمع یک چندخواهد بود، جواب داد، هر آنچه شما بخواهید . مصاحبه کننده موفقیتش را به وی تبریک میگوید. اداره میدانست دنبال چه محاسبی میگشت.

راز سخن در این است که هردو تلاش هدفمند اند و اکتورها یا بازیگران میدانند به دنبال چه میگردند و شاید هم میدانند چنین فردی عبارت از کی و در کجا است . و این درست مانند آن است که شما فردی را در یک جمع جستجو مینمایید که همه خصوصیاتش را میدانید.

هفته های گذشته در مقاله ای در سه قسمت در این مورد بحث کردیم. در آن مقاله ها با خاطرنشان کردن اهمیت انتخابات ریاستجمهوری، بر کار مردمی نیز جهت ایجاد ساختارهای حافظ منافع مردم تاکید گردید. راز سخن در این است که:

 

1)      مردم خود باید در دفاع از منافع خود قرار گیرند و سنگر ها و حصارهای دفاعی را اعمار نمایند. زیرا تاریخ نشان داده که حتی در دموکراسیهای پرآوازه و دیرپا نیز مردم به دفاع از حقوق شان وادار شده اند.

2)      ساختارهای سیاسی و اجتماعی مردمی پایدار تر اند. این ساختار های مردمی هم ساختار اند و هم اجنسی، در حالیکه مقام را بیشتر اجنسی میتوان دانست تا ساختار. درحالیکه سیستم ریاستی عبارت از ساختار سیاسی است، رییسجمهور بخصوص بدون حزب سیاسی اجنسی بیش نیست.

پایان انتخابات به معنای این است که جامه رییسجمهور آینده ی کشوراز خامکوک بدرآمده است. کار اساسی انتخابات عبارت از کار تنویر اذهان عامه است. نیروهای سیاسی میتوانند از تنور گرم انتخابتی به اهدافی که دارند استفاده نمایند.

مردم میتوانند از راه انتخاب نمایندگان شان  برای پارلمان و شورا های محلی کار بهتر و سودمند تر(پایدار) را برای خود و کشور انجام دهند، در حالیکه ممکن است چنین کاری را در انتخابات ریاستجمهوری در شرایط کنونی نتوانند بسر رسانند. دلیل عمده این آخری  این است که انتخابات در دست مردم قرارندارد. یا به عبارت دیگرسهم مردم در انتخابات به سهم آنان در روز رای دهی کاهش داده شده است. آنچه سهم مردم را تا چنین حد کاهش داده، امکان اعمال فشار از سوی آنان را نیز  کاهشداده است. زیرا سازمانها ی نیرومند مردمی وجود ندارند که از باور مردم برخوردار باشند و همان شرایط میلز که در مقاله پیشین از آن یاد کردیم نیز وجود ندارند.

 

ما میتوانیم از این فرصت بحیث فرصت مشارکت واعمال نفوذ بر سیستم استفاده نمایم. من بار دیگر به پیشناد پیشین  خود درمورد سه خواست  اساسی بر میگردم:

1)      تامین حاکمیت قانون

2)      واگذاری کار به اهل کار ( متخصص شایسته)

3)      تامین زمینه ی مشارکت و سیع مردم  بدون تبعیض در سیستم سیاسی.

 

خواست مبرم دیگر که درقسمت دوم مقاله نشر شده بود عبارت بود ازتاکید بر تشکیل ارگان مسقل نظارت برتطبیق قانون. این خوا ستها را باید با قاعده ی وسیع مورد حمایت قرار دهیم تا  در اجندای سیاسی شرق و غرب قرار داده شوند. زیرا همه میدانیم که  دنیای غرب بخاطر منافع خود در افغانستان حضوردارد و سرمایگذاری مینمایند.

 وقتی میگویم دلایلی خوبی وجود دارد که  فکرشود انتخابات صورتگرفته است، منظورم این است که:

(1)   تورید کننده و تمویل کننده ی (گان) سیستم همواره در تاریخ ما نقش تعیین کننده داشته و امروز نیز همان قاعده تاریخی جاریست،

(2)   تورید کننده و تمویل کننده (گان) سیستم دارای هدف یا اهداف معیین ا ند و برای رسیدن به اهداف خود سنجیده و محاسبه شده عمل مینمایند و نمیخواهند اینهمه را برای هیچ انجام دهند.

(3)   آنها به یک مجری نیاز دارند که بتواند آنها را در رسیدن به ماموریت آنها یاری رساند.

از نگاه سیاسی نیز نه باید از آنان چنین توقع کرد که بفرمایند این یا آن نامزد را در انتخابات حمایت مینمایند.

سه دلیل یاد شده نه تنها دخالت  تمویل کنندکان سیستم و انتخابات را حتمی میسازد بلکه سیمای رییسجمهور را نیز نشان میدهند.

در گام نخست او باید مجری برنامه باشد. رییس جمهور امریکا پس ازجلوس نیز شرایط خود را در مورد بیان داشت و ابراز داشت که از حکومت افغانستان چه توقع دارد. در حالیکه به چنین شخصیت درگام نخست بیشتر به سود نیروهای اییتلاف نیاز است، برای اجتناب از رویارویی ( جوانب د رگیر داخلی از یکسو و تقابل فکتورهای داخلی و خارجی از سوی دیگر) برای افغانستان نیزسودمند فکر میشود. بنابران شخصیت مجری برنامه همچنان همزیستی بیشتر دسته های متخاصم را مانند گذشته بتواند تامین نماید. عنصر مشارکت مخالفین مسلح یک فکتور عمده در تامین امنیت شمرده میشود. دنیای غرب به آن نه تنها بحیث  انشعاب  درصفوف القاعده خواهند نگریست،بلکه میتواند از آن بحیث مثالی از مشروعیت سیستم سیاسی در افغانستان نام ببرد. نقش آقای خلیلزاد در اداره ی بعدی میتواند  تنها دو معنا داشته باشد. از یکسو آن را مستقل از انتخابات ریاست جمهوری  بحیث تضمینی میتوان تلقی کرد و از سوی دیگر به معنای تاکید بریک انتخاب ناچار خواهد بود.

 

غرب درپنجسالی که درافغانستان در پیشرودارد بازهم با همسفران پیشین باید سفر نماید و در عین حال میخواد با ستراتیژی جدید عمل نماید. تامین امنیت مساله ی کلیدی برای ملت افغان و نیروهای اییتلاف بین المللی میباشد. در حالیکه پایان دادن به مخالفت مسلحانه طالبان در دستور سیاسی قرار دارد، باید از بروز مخالفت سیاسی و رویارویی جدید نیز جلوگیری بعمل آید. بدین ترتیب مشخصه های نامزد مورد نظرو با در نظرداشت آن خامکوک جامه وی نیز آماده شده است.

با در نظرداشت دلایل یاد شده بود نگارنده درمقاله پیشین گمان برد که  انتخاب نیروهای اییتلاف ممکن است همین اکنون بر اریکه قدرت باشد.

هرفرد و گروه تنها آنچه را انجام میدهد که میتواند. برای مردم و روشنفکران وظیفه ی همیشگی مطالبه حقوق شان کماکان در برابرشان قرار دارد و کارهای بیشتر از آن را تنها از راه اتحاد عمل میتوانند انجام دهند. نیروی اساسی  نیز در همانجا قرار دارد و پایه های دموکراسی را نیز در آنجاها باید اعمار نمود.

مادر نیز وقتی به  داد کودکش میرسد ویا شیر میدهد که گریه میکند.  وظیفه ی بزرگ ملی این است که خواستها ی اساسی را در اجندای سیاسی قرار دهیم و باچنین کاری افکار عامه را نیز شکل دهیم. احزاب سیاسی، سازمانهای اجتماعی، رسانه های گروهی، موسسات تخصصی، محصلان و متعلمان میتوانند از نامزدها ی انتخابات ریاست جمهوری، از پارلمان و شوراهای محلی در مطرح کردن چهار خواست یاد شده

نقش عمده و موفقانه را انجام دهند. در شرایط کنونی لازم است نیروهای ملی و مترقی برای تحقق این خواستها متحدانه عمل نمایند. 

کار در این راستا را با نوشتن و بابحث بر این خواستها، نیاز به آنها و اهمیت عملی آنها میتوان در رسانه ها اغاز کرد. سازمانها میتوانند  بعلاوه از راه مباحثات گروپی و بسیج منابع و استفاده از روابط و امکانات به تحقق آنها کمک برسانند. این خواستها را میتوان بحیث خواست مردم و زمان و بحیث شعارهای انتخاباتی مورد استفاده قرار داد.

مرجعی باید به نمایندگی از مردم، خواست های مردمی را مطرح و در حمایت از آنها قرارگیرد.

 

چگونه میتوان دانست که این خواستها مردمی اند؟ هر آنکه با الفبای سیاست آشنا است، میداند که خواست فردی خواست منحصر به فرد است. خواست گروپی همان است که منافع گروپ  را بیان میکند

واز مرزهای گروپی فراتر نمیرود. خواست مردم خواست ملی میباشد که تنها ممکن است کتگوری یا دسته ای را شامل نگردد. تامین حاکمیت قانون یک مثال آن است. واگذاری کار به اهل کار، ممکن است تبعیض در برابر آنانی فکر شود که اهل کار نیستند، مگر آنها نیز از چنین کاری بهره خوب میبرند. گذشته از آن، در اصل، هرفردی اهل کاری  میباشد و کمتر فردی را میتوان یافت که اهل یک نوع کار نه باشد.

 تامین مشارکت بدون تبعیض هر آنکه را شامل میگردد که خواهان مشارکت است. حمایت ازچنین خواستها ی ملی مستلزم ملی بودن و ملی فکر کردن است.

ژورنالستان باید از امکانات نامه نگاری شان واز آزادی بیان باید برای بیان خواستها و آلام مردم استفاده نمایند. نیاز اساسی آزادی بیان از همینجا ناشی میگردد.

برای نیروهای ملی و مترقی افغانستان لازم است تا اولویتهای ملی را معیین و برای آن کار نمایند. این نیروها میتوانند  با وجود منافع گروپی (میسو) در صف واحد دفاع از منافع ملی ( ماکرو) قرار گیرند و برای بسیج نیروها برای تبدیل خواستهای چهارگانه مطرح شده در این مقاله بصورت مشترک کار نمایند.

آغاز چنین همکاری میتواند همیاریهای متداوم ملی را اساس گذارد.

 

بحث بر انتخابات ریاستجمهوری با در نظرداشت این حقیقت اشکار که مردم در انتخابات  ریاست جمهوری ماه اسد، این امکان را بصورت قطع نه خواهند داشت که انتخاب خود را به کرسی قدرت بنشانند، ما را با این سوال روبرو میسازد که پس چه باید کرد؟ تحریم انتخابات تنها درصورتی مفهوم خواهد داشت که انتخابات در واقعیت آن تحریم گردد و مراکز رای دهی در روز انتخابات اقلیت را نیز جلب نه نماید. باز هم، وسایلی که موجب مشروعیت انتخاب میگردد دراختیار مردم قرار ندارندوآنانی که انتخابات را برای مشروعیت بخشیدن  انتخاب شان نیاز دارند هم معلومات و هم امکانات را در اختیار دارند. در غیر آن در شرایط کنونی افغانستان جایی که زر و زور حاکمیت دارد تحریم انتخابات به معنای تجرید تحریم کنندگان خواهد بود. این وضعیت  فرصت بیشتری را برای نهادینه شدن ساختارها ی ایجادشده فراهم میاورد. قابلیت نفوذپذیری سیستم  کاهش میابد واندازه ی مقاومت آن افزایش میابد.این فرصت موجب میگردد تاافکارعامه توسط ایلیت زر و زور شکل داده شود. عاقلانه این خواهد بود تا همانند آیکیدو از تکنیک حریف برای غلبه بر آن استفاده شود.

 

نیروهای دلسو زمردم نه باید منتظریک فراخوان ملی برای مشارکت سیاسی بنشینند.آنها باید مبارزه سیاسی را  درشکل رقابتی ان در معرکه ی سیاسی به پیش ببرند.  چنین کار مستلزم ارزیابی  وضعیت و شرایطی میباشد که مردم و نیروهای خدمتگار مردم با آنها سردچار اند.

  اجازه دهید بر این شرایط از نگاه امکانات و محدودیتها  لحظه ای مکث نماییم. برای ارزیابی مختصر این شرایط  را به شرایط کنونی و آینده تقیسیم مینماییم. درشرایط کنونی مشخصه های برجسته آتی را میتوانیم شناسایی نماییم:

1)      مردم و کشور از عواقب تلخ مادی و معنوی رویارویی های  سه دهه و اند گذشته رنج میبرند. این  رنجها شامل  قربانیها  از سوی مردم ، سقوط زیر بناهای اقتصادی ، نابودی  سرمایه معنوی واعتماد و باور سیاسی و درنتیجه وابستگی مادی و معنوی کشور و مردم  میباشد.

2)      قلمرو ارضی و فکری کشوربه روی نیروهای ذیعلاقه در افغانستان باز گذاشته شده است. بصورت خلاصه ملت افغان که اعتماد خود را بر مبارزان سیاسی و سیاست باخته اند در شرایط " انتخاب طبیعی" قرار داده شده اند. آنها ازکاروان دانش عقب نگهداشته شده اند، متفرق و متخاصم  گردیده اند و از اختیار وثروت ملی تجرید شده اند. شرایط کنونی بدون شک عواقبی دارد که آنها را نمی تواند نادیده انگاشت.، زیرا بازیگران ملی ، منطقوی و فراملی  در این قلموها فعال اند.

3)      جایگاه یک تشکل سراسری که با چارچوب در دفاع از مردم قرار دادشته باشد خالی  میباشد.  ساختارهای سیاسی موجود بیشتر در دفاع از ایدیولوژی و منافع گروپی قرار دارند و یا از نگاه ساختاری سراسری  نیستند.

شرایط آینده  بدون شک نتیجه کارانجام شده  و انجام ناشده امروز است. آنچه را تا کنون انجام شده میتوان در دو عبارت خلاصه کرد. افغانستان تحت نفوذ خارجی دارای بازار آزاد اقتصادی  و تا حدی سیاسی میباشد. این بازار ها با وصف آزاد بودن در محدوده ی مرزهای معیین کار میکنند. مرزهایی که بازار آزاد را از سایر بازارها متمایز میسازد حدود این بازار را نیز تعیین مینمایند. آنچه تاکنون انجام نشده  عبارت از برخورد فارغ از تعصب با مردم و نیروهای سیاسی میباشد.

از نگاه سیاسی دموکراسی و پلورالیزم فکری بهترین قالب موجود را برای جامعه ی  افغانی تشکیل میدهد. درحالیکه  هدف اعمار جامعه ی دموکراتیک افغانی تعیین شده، روابط نیروهای سیاسی داخلی و خارجی اسیمیتریک و نا متوازن است. گذشته از دلایل یگر این حالت بهدرجه ی حمایت مردمی وتوانایی نیروهای سیاسی نیز رابطه داد. وظیفه ی روشنفکران ملی و مترقی این است تا  این رابطه را تغییر دهند. جامعه ی دموکراتیک معاصر به معنای  ازادی رقابت گروپهای منافع زیر نظر ایلیت حاکم میباشد. در این کشورها نیز احزاب اکثریت وجود دارند. در رابطه با افغانستان  احزاب سیاسی از منافع گروپ ( ایدیولوژیک و یا فرهنگی و ...) حمایت مینمایند. برای سالها در تاریخ افغانستان  برخی مسایل گروپی با مسایل ملی مغالطه شده اند.

 

چنین ارزیابی ها به ما در مورد اوضاع معلومات میدهند و از اهمیت ثانوی برخوردار اند. زیرا برای مردم و آنانی که میخواهند برای مردم و کشور کار سودمند انجام دهند ارزیابی محدودیتها و امکانات اهمیت بیشتر خواهند داشت. هردو را باید در نطر داشت. بحیث بر محدودیتها و امکانات مارا توان میبخشد بدانیم چه کاری را و چگونه میتوانیم انجام دهیم.  این بحیث را در آینده با تفصیل دنبال خواهیم کرد. آنچه را مادرشرایط کنونی میتوانیم اتحاد به دور ارزشهای و مفکوره های ملی و تبدیل مبارزه ی سیاسی به کار مردمی میباشد. تنها از این راه میتوان اعتماد برباد رفته را احیا کرد. در حال حاضر بحیث گام نخست کم از کم یک کار را میتوانیم انجام دهیم که:

باهم برای تحقق

تامین حاکمیت قانون، واگذاری کار به اهل کار . مشارکت سیاسی بدون تبعیض !  متحد گردیم.

 

پایان

 

 


بالا
 
بازگشت