دستگیر نایل

 

از دبستان بیدل

 

از  نقش  این  دبستان، تا سر نوشت  انسان

 هر نامه ای که خواندیم،تحریر آن سیاه است  ( بیدل)

      میرزا عبدالقادر بیدل ،متفکر،عارف،و سخنور بی بدیل زبان فارسی، اصلن ترک نژاد بود و زبان فارسی_ دری، زبان دوم او شمرده میشد.چنانکه خود گوید:

« ای که از فهم حقایق دم زنی،خاموش باش 

   عمر ها باید که در یابی زبان خویش را »

      با وصف آنکه زبان مادری بیدل ترکی چغتایی است اما زبان فارسی را که با آن آموزش می بیند ودرس میخواند، دوست دارد وزبان خود میداند.او،در عصر امپراطوری مغولی هند که زمان شگوفایی دوباره ء زبان فارسی است زاده شد،در همانجا بزرگ گردید وبه کمال وجمال رسید.بیدل عظمت و بزرگی هنر خود را در زبان فارسی میدانست.وهرگز درسایهءتعصبات قومی و زبانی زنده گی نکرد.برای بیدل، خراسان آن روز گار(افغا نستان امروز)، ایران ، هند و آسیای میانه،یک حوزهء تمدنی مشترک بود.لذا برای به کمال رسانیدن وغنا بخشیدن زبان وفرهنگ فارسی ،عرفان و معارف اسلامی، بیشترین تلاش ها را انجام داد. 

 در ماههایی که گذشت،بحث های داغ ودراز دامنی پیرامون واژه گان دانش و دانشگاه ، دانشکده دبستان ودبیرستان و پوهنتون در حلقات روشنفکری،ادبی دانشجویی ودولتی افغانستان صورت گرفت که با واکنش های متفاوتی روبرو بود.حتا برخی مقامات رسمی ودولتی با صراحت اعلام نمودند که واژهء دانشگاه ودانشکده ودبستان واژه گان وارداتی وبیگانه اند که از ایران وارد زبان وفرهنگ ماشده اند.بحث ومناظره تا انجا گرم وتنش آفرین شد که قضیه به پارلمان جهت یک فیصله نهایی گسیل شد وعده ای از اعضای پارلمان که خود را پاسدار زبان و فرهنگ فارسی هم میدانستند و از خوان نعمت این فرهنگ و زبان به نام ونوایی رسیده اند،با ترس وجبونی از یک اقدام منصفانه وعادلانه عقب نشینی کرده حل مساله را به « منفعت ملی» ندانستند.

      اخیرا دانشجویان دانشگاه بلخ،آن پاسداران راستین میراث شهید بلخی ، رابعه ومولانا جلال الدین محمد بلخی در کنار لوحه « پوهنتون ویونیورسیتی» دانشگاه بلخ ،منصور وار سر ها را به کف گرفتندو واژه دانشگاه را نیز نوشتند که با سرکوب مقامات امنیتی بلخ رو برو شدند والی بلخ عطا محمد نور که خود را میراث دار فرهنگ وزبان فارسی میداند واز همین آبشخور صاحب رتبه وچوکی هم شده است،با بی آزرمی تمام در واکنش به دانشجویان درمصاحبه ای گفت که این،کار دشمنان(وستمیها) است که میخواهند در مزار، تشنج ونا امنی را خلق کنند.اکنون ببینیم که بیدل، آن شاعر وعارف بی تعصب که نه جنگ زبانی پشتو و فارسی را دیده ونی در ایران زنده گی کرده است از این واژه گان چه تعریف ها،ترکیبات زیبا ودلنشینی ساخته است.چند نمونه از این ترکیب ها وساختار هارا می آورم تا خواننده ء صاحبدل وعاشقان شعر وادب بدانند که این واژه گان به یک حوزه ء تمدنی مشترک فارسی زبا نان تعلق دارد نه ایران وافغانستان .

از واژه های « دب» و« ادب» یعنی اخلاق،آموزش، تربیت وفروتنی،ترکیب های ادبگاه،ادبکده،دبستان دبیرستان و...:

از« دبستان » یعنی مکتب، جای آموزش وپرورش:

_ از نقش این دبستان،تا سرنوشت انسان             هر نامه ای که خواندیم،تحریر آن سیاه است»

«ادب» در اینجا به معنی تواضع وفروتنی وشکسته نفسی در بیت زیر:

_ ادب نه کسب عبادت،نه سعی حق طلبیست          بغیر خاک شدن هرچه هست، بی ادبیست»

« ادبگاه » و « ادبکده » یعنی جای آموزش ادب، اخلاق ،تعلیم وسیرت نیکو :

_ ادبگاه محبت، ناز شوخی بر نمیدارد                 چو شبنم سر به مهر اشک میبالد نگاه آنجا »

_ در این ادبکده جز سر، به هیچ جا مگذار           جهان تمام زمین دل است ، پا مگذار »

در بیت زیر، ادبکده ء بوریای فقر، کنایه از خانهء فقر وبی بضاعتی است:

_ عمریست در ادبکدهء بوریای فقر                     آسوده تر زنکهت گلهای قالی ام »

از واژه گان پرورش، آموزش،آزمون،پاس،شهادت،کمین، ترکیب های پرورشگاه،آموزشگاه، پاسگاه، شهادتگاه، کمینگاه ادبگاه تما شاگاه در ابیات زیر :

_ نیست بیدل در ادبگاه خموشی مشربان              شیشه را جز سر نگون گردیدن از قلقل بکف

_ قامت پیری زحرصت شد کمینگاه امل                ورنه خم گردیدنت بر هردو عالم، پشت پاست

_ در تماشا گاه عبرت،بس ضعیف افتاده ایم           عالمی عنقا شد و گردی زعنقا بر نخاست

_ در شهادتگاه بیباکی کم از بسمل نیم                  بشکنم رنگی که خونم را به فریاد آورد »

با این نمونه ها که از دیوان بیدل آوردم،اگر واژهء دانشگاه بیگانه وایرانی باشد،پس زایشگاه،ایستگاه،نبردگاه،آموزشگاه،پناگاه، پاسگاه ودیگر ترکیب های این چنینی نیز ایرانی و واژه های بیگانه باید باشند.واز نوشته ها وگفتگو های روزانه مردم ما، خارج کرده شوند.همینگونه  بیدل از واژه های حیا،بت،آتش،می،ادب،هوس غم،ومانند اینها ترکیب های حیا کده،بتکده، آتشکده، میکده ادبکده هوسکده غمکده و...ساخته است.که دانشگاه ودانشکده نیز از همین ساختار ها وترکیب ها اند به این نمونه ها توجه کنیم:

هوسکده: جایی که از آن هوس وتمنا ها وآرزو ها بیرون میشوند.:

_ در این هوسکده هرکس، بضاعتی دارد               دعاست مایهء جمعی که دست شان خالیست  

_ مکار آیینه تا حیرتی نه رویانی                        در این هوسکده تا ممکن است، بیدل باش »

غمکده: یعنی جایی که از ان غمها و مصیبت ها سر بیرون میکند ویا وجود دارند. در بیت زیر:

_ ای که در دیر وحرم،مست کرم می آیی               دل چه دارد که در این غمکده،کم می آیی؟

حیا کده: یعنی خانهء حیا وازرم در بیت زیر به معنی چشم با حیا وپر آزرم مراد معنی شده است:

_ ای نرگست، حیا کدهء صلح وجنگ، هم               ساز غزال رام تو، خشم پلنگ، هم

 امید است با یاد آوری این این چند مثال از سخنان بیدل، ذهن خوانندهء عزیز را از پریشانی افکار، راحت ساخته باشیم.

    (  نوامبر 2008 لندن )

 

 


بالا
 
بازگشت