زبیر هجران قاسمزاده

به بهانه ی چاپ مجموعه شعری دریا باری

 

 

 

نگاه به  "پلک سوم شب"

مجموعهء شعری- دریاباری.

 

باید کتاب را بست

     گل را نگاه کرد

               ابهام را شنید

                               « سپهری »

  

آری ! شعرای بزرگ، نقاشانی هستند که واژگان را به نمایش میگذارند و از دریچه های مختلف حرف های شان را بیان می نمایند . به قول رابرت فراست « شعر نمایش کوچکی از چرا ها میباشد » چرا آمد، چطور آمد، از کجا آمد، برای چه کاری آمد و …

  شمع ام

     افروخته

          میان دو انگشت زندگی ومرگ. ( ص ۲۶ )

 

در این شعر کوچک، اما پر محتوای "دریا باری"  با هزار چون و چرا های مختلف روبرو هستیم . چرا زندگی چنین است ، چرا در ببین انگشت های شاعر !؟ و غیره که از این زاویه شعر « دریاباری » پُر از یک چنین  توجیهات ادبی  می باشد.

ادبیات مجموعه ی از چراها  وچگونه ها است: تفسیر ادبی باید مبتنی بر جواب های که این چرا ها و رابطه بین علت و معلول ها causality)) و به عباره ی دیگر به سوالات بنیادی مطرح در آن داده شود . 

شاعران بزرگ همواره از دور و بر شان حرف می زنند. « رابرت فراست » نظر  به مناسبت  محیط  زندگی اش با برف، جنگل، دریاچه و غیره سخن گفته است .

با اینکه « دریا باری » اکنون  در کوه و کوهپایه های چکاد پامیر« دره های مرد خیز پنچشیر » زندگی نمی کند، اما به قول سن ژون پرس: « شاعر خوب تصاویری از کودکی و جوانی اش را همیشه با خود دارد ». او نیز هنرمندانه تصاویر کودکی و جوانی اش را که در کوله بار ذهنش با خود دارد از طریق شعر به واسطه ی  واژگان به دیگران انتقال می دهد :

 

بیوه زنی را

- به گناه بدحجابی،    

هفتاد شلاق زدند!-

با تازیانه ی معادل هفتاد دست رخت ابریشمی! )ص ۲۴)

 

آری! شعر « دریا باری » فریاد یک توده ی زجر کشیده و یک اجتماع رنج دیده است که هنوز سنت های ناپسند مُعرف اصلی زندگی آنهاست، هنوز ارجحیت قابل ملاحظه ی بین یک پسر و یک دُختر  که تازه تولد میشوند محسوس است و هنوز دُختران از شخصیت ِ شاید و باید در بین اجتماع و مردم برخوردار نیستند، هنوز دُختری به جرم کم حجابی شلاق می خورد و هنوز یک دُختر و یک سگ جنگی هم قمیت اند!

                 این نابسامانی و قرار دادهای نا مشروع اجتماعی کشورهای دست سوم، چهار چوب اساسی شعرهای دریا باری را تشکل میدهد . 

 

دریا باری شاعر سنت شکن است که فقط با چشم و با عینک خود دور و برش را نگاه میکند و گاهی چنان عارفانه واژگان را هویت می بخشد که گویی روح بُزرگی در پس این همه فریاد هایش ایستاده و به او توان فریاد زدن را می دهد...

گفتم دریا باری شاعریست سنت شکن، آره چنین است ! نه پیرو مکتب « نیما »، نه « شاملو »؛ بلکه خود درین عرصه پیشرو می باشد که سبک مخصوص، زبان مخصوص و دید مخصوص شاعر، در لابلای شعرهایش محسوس است :

 

 فراز قُله

سروی را به آتش کشیده اند

میروم

خاکستری بپاشم به سر خویش! (ص ۳۹ )

 

2- موتیف ( Motive )در شعر های دریا باری :

 

موتیف های که اکثرأ مورد کاربرد شاعر قرار گرفته است، چنانچه قبلأ هم اشاره کردم که :

« شاعران بزرگ تصویر از دوره جوانی و کودکی شان را همیشه با خود دارند ». دریا باری نیز سرزمینی را  که در آن تولد و  بزرگ شده است فراموش نکرده و اشیای طبیعی؛ چون کوه ، کوهپایه ، دره ، سبزه ، سنگ ، صخره ، و غیره  که در کوهستان ها وجود دارد استفاده نموده و تصویر از آنها خلق نموده است ، که این خود بیانگر بزرگی و صداقت بیانی  شاعر می باشد .

 

 3- استفاده از واژگان و اصطلاحات بومی  :

 

یکی از خصوصیات شاعر خوب به زعم اکثر نویسندگان ، منتقدان و شاعران دست اول جهان این است تا هیچ واژه ی برای شان بیگانه نباشد و هرچی در دور و بر شان به چشم می خورد هویت  شاعرانه ی را برای آنها ببخشند . امروز درست برعکس دیروز برای استفاده از واژگان ِ به اصطلاح غریب و کوچه و بازاری مرزی استفاده وجود نداشته ؛ بلکه شاعر برای استفاده ی آنها دست باز دارد . دیروز اگر شاعری یا قصه ی نویسی  خود را سردمدار شعر و نثر حساب کرده باور داشتند که فلان واژه غریب است و فلان واژه نه ! امروز شاعر، داستان نویس وغیره هنرمندان فرهیخته ی  که با زبان سرو کار دارند برای استفاده از واژگان بومی و کوچه و بازاری دست باز داشته و هیچ واژه ی برای شان بیگانه نیست!  .

برای دریا باری هم هیچ واژه ی بیگانه نبوده؛ بلکه همه واژگان چه بومی و چی کوچه  و بازاری در شعرهایش جان تازه می گیرند:

 

زیر سایه ی کدام سیپدار آرمیده ای

                             که بیایم و دم بگیرم  (۱۲)

 

١- دم گرفتن : اصطلاح عامیانه ایست که در کابل و ولایات شمال افغانستان همواره مورد کاربرد قرار می گیرد و به معنای رفع خستگی نمودن می باشد .

 

داغ داغم در شباگین سایه ی بانو! (ص ۲۳)

٢- داغ داغ : اصطلاحی است که اکثرأ مورد کاربرد مردم کوچه و بازار بوده که به معنای کباب شده و سوختانده شده میباشد .

 

خرابم کن(ص ۲۶)

آبم کن که ببارم

 

٣- آب کردن = آب شدن، که خیلی بومی بوده و مورد استفاده ی  مردمان کوچه و بازار نیز قرار می گیرد .

 در شعرهای دریا باری یک نوع تنوع بومی –ادبی را می توان شمید که یکی از برازندگی های کلامی شاعر به حساب می اید .

 

 ٤- استفاده از زبان کهن فارسی .

 

فلک دست تو را بخت بلند هدیه فرماید

که مست تنگدست و خود پرستی را حمایت کرد (۲۲)

 

٥-  استفاده از اوزان کلاسیک:

 

مرا دی شبنمی از برگ رخسارت حکایت کرد

به تعبیری تورا از منظر گلها روایت کرد

کجا این خاک را ، با گل امید همنشینی بود

نسیم سبز باران تو لطف بی نهایت کرد (ص ۲۲)

وزن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن بحر هزج مثمن سالم.

 

 

٦- بسامد کلمات و صداها برای ایجاد موسیقی درون متنی :

 

١- خیالت نازم میدهد (ص ۳۶)

    دلم آوازت

       چشمانم قطره  قطره بازت

 

٢- شانه بر شانه ی ابر شبانگاه  (ص ۱۲)

 

٧- عناصر زیبایی سخن در شعرهای دریاباری :

 

شاعران بزرگ حرف نمی زنند، نشان می دهند. واژه ها و عبارات را در مقام ابزار نمایش و نقاشی به کار میبرند و از این روست که « جان چیاردی »  شعر « رابرت فراست » را نمایش کوچک از چراها می داند .

دریا باری نیز به مثابه ی شاعر بزرگ، واژه ها را مانند دانه ی ارزن پاش پاش نکرده؛ بلکه ازواژگان  کم استفاده کرده، اما محکم !

 

 

 

الف - ابهام:

دیشب

باران خسته

چندانکه به در کوفت باز نکردم

نیمه شب به هوایی بیرون شدم

-کنار در

به آبگیر کوچکی و آرام

ستاره میدرخشید!-(ص ۱۵)

 

و یا

 

شمع ام

-افروخته-

میان دو انگشت زندگی و مرگ(ص ۲۶)

 

ب- تلمیح

 

١-

صدا میزند یوسف در بن چاه

                 تو را زیستم (ص۳)

                    زلیخا زلیخا

بیانگر قصه قرآنی یوسف  و زلیخای مصری

 

٢-

گرفتم مثل اصحاب کهف –ازیادها – رفتم

صدا خوهم زد آخر از درون غارهای دور(ص ۲۰)

اصحاب کهف « قرآن مجید »

 

٣-

صدای تیشه ام گرچه نه بانگی آنچنانی داشت

ز شور عشق شیرین تو تااینجا سرایت کرد(ص ۲۲)

اشاره به حکایت شیرن و فرهاد

 

٤-

ذلخیای منا ! بانوی نیل! ای موج نیلوفر

کدامین کاروان ات تا بن چاه ام هدایت کرد (ص ۲۲)

 

ج- مراعات النظیر

 

١-

پرنده ی باران

در قفس آبی آابی این ابر غمگین است !

 مراعات النظیر میان پرنده و قفس (ص ۶)

 ٢-

 چه دلتنگ رد میشود این مسافر

 که داغ تو اش

      -خانه بر دوش کرد – (ص ۸)

مراعت النظیر بین –مسافر و خانه بردوش

 

د- جانبخشی یا تشخیص

 

١-

 به گیسوت گفتم

به بیچاره گی هام اندیشه کن

٢-

 دیشب باران خسته

چندانکه به در کوفت

     باز نکردم (ص ۱۰)

ذ- حل یا تحلیل

وام گرفتن واژگان از قرآن ، حدیث  ،متل، و ... را در سخن که برای درستی وزن و یا انجام شگردهای شیوایی ، گونه اصلی آن دگرگون میشود ، حل یا تحلیل گویند . شاعران که تبحر کامل با قرآن دارند قرآن دست مایه شان بوده و واژگان از قران را در شعرشان حل مینمایند .

 

 

 

 آه !

       اگر نه شب

 

تبت یدا ابی لهب و تب " قرآن  سپاره  ۳۰  سوره لهب عم (ص۹)

 

 

هـ- ترکیب سازی :

 

ترکیب سازی یکی از شاخصه ی مهم شعر مدرن به حساب می آید و شاعر خوب بایست ترکیب های تازه و بکر را خلق نموده و در شعر اش استفاده نماید که در این زمینه نیز دریاباری عزیز مخصوصأ در این مجموعه « پلک سوم شب » دست بالایی دارد و شاهد خوانش ترکیب های بکر و دست اول زبان فارسی از ایشان  می باشیم . 

١- شباگین سایه ٢-درنای وحشی ٣- پرتگاه بی تویی-٥ عطر لاژورد ٦- ماه سرخ ٧- خونین معبد ٨- کوچه ی سرنوشت ٩- آزرخش خسته ١۰- خواری سپید جامه ١١- دوشیشه خاطره ١٢- نبض ریگستان ١٣- سایه دست ١٤- سک شاخه انتظار ١٥- معبر باد١٦-باران خسته ١٧- بانوی نیل١٨- مهتاب خسته ١٩- مرز وسوسه .

 

با اینکه دریا باری عزیز را یکی از شاعران سپید سرا میدانم و همیشه نه؛ بلکه اکثر موارد شعرهای بلند و کوتاه آزاد را از ایشان خوانده ام ، اما چون وزن، یکی از شاخصه های اصلی شعر به حساب میاید، دریا باری نیز چون یلی گردن فرازی  عرصه ی شعر از این آزمون نیز خوب بدر آمده و غزلهای به اصطلاح جاندار از ایشان نیز در مجموعه ی « پلک سوم شب » به چاپ رسیده است .

میخواهم یکبار دیگر چاپ مجموعه ی شعری  دریاباری عزیز  را تبریک گفته و آرزوی بهترین ها را برای شان نمایم .

امیدوارم کار آخر شان نبوده؛ بلکه شاهد چاپ مجموعه های بعدی از ایشان در آینده های نه چندان دور باشیم . با یک قطعه شعری از مجموعه ی چاپ شده نبشته ام را به پایان می برم :

 

دستانت ؟

 ندانم .

 چشمانت؟

 شاید خاطره ء را

 مشق کند که ٬ درآن زیسته ای .

 - اما؛

  قلبت

 وامدارهزارگمشده ی است

 چراکه  تورادوست داشتند

 چراکه آزادگی را دوست داشتند

 چرا که ....

 

 کفش هایت را محکم ببند

- مرد راه -

 باید ازین سنگلاخ  بگذریم(ص۶)

 

 

به امید موفقیت های هرچه بیشتر شاعر سرایشگر آزادی و انسانیت دریاباری عزیز. عمرش دراز و کلامش جاویدان باد !

 

زبیر هجران قاسمزاده

کابل افغانستان .

 


بالا
 
بازگشت