احمدشاه عبادی

 

به بهانه چاپ دوم رمان پهلوان مراد و اسپی که اصيل نیود

 

رمان افغانی « پهلوان مراد و اسپی که اصيل نبود» ، را خواندم و از جزابيت و گيرايی آن لذت بردم و ازآن چيزهايی آموختم. نويسندهً رمان داکتر ببرک ارغند بدليل شخصيت مترقی اش و بخاطر استعداد شگرفش مورد احترام نه تنها در افغانستان بلکه در مقياس جهان ميباشد. بايد از شيوهً زندگی او در راه خدمت به انسان آموخت ، او پرورش يافتهً دوران طوفانی چهل سال اخير ميهن ماست و بدون ترديد حوادث اين دوره در تکوين شخصيت ادبی و گرايش او برای خدمت به مردم در سيرآتی زندگی نقش بازی کرده است. ارغند آنزمان که در کشور خودش با مجلات و روزنامه های مختلف همکاری ميکرد ، بحيث کارمند شايسته فرهنگ با مطالعات علمی ، سياسی ، ادبی و اجتماعی ، در نوشتن مقالات علمی تا مباحثات ادبی و زبان شناسی فعاليت ميکرد و کار ميکرد و بمثابهً چهرهً تابان در هنر نويسندگی ، زندکی را رسالتی دشوار و پرمسدوليت برای انسان ميداند و ميخواهذ هميشه به شايستگی زندگی کند و عضو انگلی در خانوادهً بزرک ادمی نباشد. هم آهنگی بين  « مبارز دلير » و « انسان نيک » و انديشه و ژرف بودن که چيزی بس کمياب و نادر است در او بدرجهً شگرف وجود دارد.

همه برتری های روانی و عملی او ،  دانش ، دلاوری ، پشتکار از عادات درونی و سرشتی اوست ، ازينرو از جلوه فروشی های سبک مغزانه عاری ميباشد و کارهای خود را که تا سذرحد فداکاری برای مردم اوج ميگيرند انجام وظيفهً يک انسان ميداند.

مردان محصول اوضاع مادی دوره های خود ميباشند ، توانسته اند آمال و آرزوهای اکثريت مردم دوره خود را در قالب عمل ريزند و از همين جهت شخصيت آنها نمايشگر مفهوم آن آرزو و اميال است.

نام ببرک ارغند معنی و مفهوم خاصی پيدا کرده است ، ارغند يعنی مقاومت در مقابل ناراستی و کجی . ارعند يعنی رحم و محبت ، سخاوت و معنی و حقيقت که برای رهايی حق از چنگال ظلم و بدبختی می کوشد و ميرزمد.

سراسر رمان « پهلوان مراد و اسپی که اصيل نبود » پر از ريزه کاری ها بوده که با قويترين افزار بيان احساس آدمی ، زندگی آدمی ، وقايع تاريخی ووقايع حياتی دوره های معين را منعکس ميسازد و بازتاب ميدهد که چنين خصيصهً را در جملات ، در ريزه کاری های هنری آثار داستان نويسی های بزرگ جهان مانند : شکسپير ، تولستوی ، هوگو ، بالزاک ، داستايوفسکی ،برشت ، الکساندر دوما ، تورکنيف ، رومن رولان ، شولوخوف ، شرمانتس ، لرمانف ، همينگوی ، مارکيز و ...  ميتوان ديد.

سالها اقامت ارغند در مهاجرت ، سالهای شگوفايی و آبديدگی نويسندهً واقعی است. او دراين سالها به نگارش رمان های بينظير پرداخته است. با دانش علمی ، سياسی ، ادبی و اجتماعی وسيعی که دارد دست بر قلم ميبرد و آفريده های ماندگاری را در هنر رمان نويسی و داستان نويسی خلق کرده است که آثار وی در پرورش نويسندگان جوان ميهن تاثير بسزايی خواهد داست. حجم مطالبی که در رمان هايش ميباشدنشان ميدهد که او چقدر در عرصه ادب و هنر ، علم و فن پرخوانده و با استعداد بوده است. افزار بيان و تکتيک های رمان نگاری را در آفريده او چشم گير و سزاوار تقدير فراوان ميیاشد. در رمان پهلوان و زیان محاوره يا « گفت » و « گفت و گو » که در قالب کلام عاميانه است مانند تمثيلات ، امثال و حکم ، بحث ومتلک و قدری ترانه های عاميانه که قوت رمان را نشان ميدهد و همه یيانگر آوا و آيده ها و شخصيت آدم ها و چهره های رمان اند ، همه تشبيهات و کلماتی که بکار رفته موفقيت آميز و رسا است. زبان متن رمان گيرا و بسيار زيباست.

اصطلاحات خاصی را بکار ميبرد يا اصطلاحات ولايات با لهجهً عاميانه در زبان محاوره ، زبان « فرديت يافته » که در آن خصوصيات گوينده حفظ شده ، مثلا اکبربای صحبت ميکند ، چاپنداز صحبت ميکند ، دهقان صحبت ميکند ، نايب الحکومه صحبت ميکند ، دلگی مشر صحبت ميکند ، زنان مسلکی بای ( آمنه ، آصفه و عادله ) صحبت ميکنند ، سکينه مادر پهلوان صحبت ميکند ، هرکدام مشخصات روانی و بيانی خود را نشان ميدهند. نويسنده هر گز خودخواه نيست که فکر کند آنچه خودم با شعور خود و روان خود احساس کردم به هر شکلی که باشد روی صفحه کاغذ بياورم. آنطرف مهم نيست که می فهمد و يا چشمش کور نميفهمد ، او هميشه فکر خواننده را هم ميکند و خودش را هميشه در قضاوت تاريخی احساس ميکند و ميداند که بايد انسان مسئول باشد نه خودخواه.

رمان از جايی شروع ميشود ، به جايی ختم ميشود  وسيری دراين ميان دارد . عالی شروع ميشود و خواننده را جلب ميکند و او را بدرون گردباد داستان می کشاند و به ساخت پايان توجه فراوان دارد ، ضربه نهايی که پايان رمان است اثر خود را تا ديری برخواننده باقی ميگذارد. ارغند کوشيده است تا رمان غيرمترقب تر باشد ( زندگی خود چنين است ) و برای همين و از همين رو است که رمان  « پهلوان مراد و اسپی که اصيل نیود » برای خواننده جالب و دلچسپ تر است ، او را تکان ميدهد و بعد جذب ميکند که دوباره ادامه دهد و بدينترتيب آن حالت خستگی و کسالت طبيعی از بين ميرود و ميبينيد که يک چيز تازه ای شروع ميشود ، رمان در مسيری که انجام ميگيرد قاجعه آميز تر ، پرفراز و نشيب تر و غير مترقبه تر ميگردد که رمان را جذاب تر ميسازد (نام آور شدن پهلوان مراد ، کاروايی های سمندر ، چلبرکردن بز توسط پهلوان خالدار ، قوش نمودن ، اقتيدن مراد و سمندر ، معيوب شدن پهلوان مراد و دها حادثه غيرمترقبه و تازهً ديگر رمان )

ميگويند الکساندر دوما ( پدر ) برای تمام قهرمان های داستان خود آدمک درست ميکرد و شهرهای مختلف را علامت گذاری ميکرد، دقيقا ميدانست کی کجاست ، روز را اشتباه نمی کرد ، قصل را اشتباه نمی کرد ، قهرمان از يادش نمی رفت ، هرجا که لازم بود قهرمان را به ميدان ميکشيد.

بدينترتيب معماری دشوار زمان را تنظيم ميکرد ، کاری که ببرک ارعند آنرا به برازندگی و دقت تمام انجام داده است. بويژه آنجا که تصويری بينهايت زيبا و حيرت انگيز از ورزش و عنعنه بزکشی بدست ميدهد ، صحنه نبرد دشوار اسپها و پهلوانها در جريان بزکشی ، ضربه های قمچين ها ، شيههً اسپها و زورآزمايی حيرت آور چاپندازان ، را ترسيم ميکند و تجسم ميبخشد.

برشت گفته است : « هنر و نقش های مختلف آن کاملا صحيح است ولی هنر به هر جهت يک جنبهً تفريحی هم دارد ، کسی که پول ميدهد و به تياتر می آيد ، ميخواهد هم بياموزد و هم با او خوش بگذرد و کسيکه يک رمان ميخرد و ميخواهد بخواند و هم چيزی ياد بگيرد و هم با خواندن آن لحطاتی مطبوع و خوش بگذرد.»

ارعندبا درک چنين آموزه ای کالای معنوی و محصول خلاقيت هنری خود را به یازار تحقيق و جامعه هرچه فاخرتر عرضه کرده است. آرزومندم که موفقيت او در عالم هنر واجتماع بيشتر و بيشتر شود و در راه سعادت انسان و خوشبختی آن که سعادت واقعی خود اوست جايگايش و نقشش بيش از پيش موثر گردد و تابان باشد.

 

 


بالا
 
بازگشت