+

 

خوشه چين

 

سه

 ابرمرد تاریخ

 

         ای مردان« تنها رنگ شده» ای دزمریانو بچو سره را تول شی شما  بیرون آئید از کوچه وپس کوچه ، برآ ئید ازمیان دره ها وکوهها، را کوژشی د پاڅی پاڅی، غرونو، بیرون آ ئید ازمیان احزاب، این احزاب تجارتی دست پروردگان بیگا نگان« چپ وراست»

 چه ننی ورځ دتاسو ورځ ده د څلورم ځل د پاره دعمل په دگرکی  د تاریخ څلورم اتل شی.

به ابر مرد چهارم اشد ضرورت احساس میشود. این شخصیت را باید که جستجو نمود و وظایف بس سنگین دفاع ناموس وطن را برایش سپرد. تشویش نداشته باشید که ابر مرد ها ی پیشین هرکدام آ نها از آ سمان پا ئین نیامده بودند. آ نها فرزندان برو مند خلق های زمائه ها بودند. درمیدان نبرد مبارزه علیه بیگانگان اصلیت و ما هیت خودرا به اثبات رسانیدند تا که این مقام با ارزش را از آ ن خود سا ختند و امروز مردم آ زاده و«عیاران» معاصر ما بنام های شان افتخارمینماید وراه این سه شخصیت بزرگ را تعقیب .تاکه ابرمردچهارم مقام خودرا یا فته بتواند. 

برای بیرون راندن دشمن ازخاک عزیزماسه جبهه زیرعنوان دفاع مقدس از ناموس وطن  درحال شکل گیری است.

1- جبهه امیر ابو مسلم خراسانی

2- جبهه یعقوب لیث صفار

3- جبهه امیرحبیب الله کلکانی«خادم دین رسول ا لله»

چیزی که عیان است

 چه حاجت به بیان است.

تاریخ به ا ثبات رسانده است که

 

 پا سخگوی نیاز مندی های مردم بیدفاع  و مسایل سوا ل برانگیز اشغال کشور توسط بیگا نگان و راندن دشمن متجاوز و اشغال گر حلقۀ «عیارا ن» است

«عیاران» مدافعین برحق مظلومان و بیچارگان و بینوایان بوده اند، دفاع از ناموس وطن را وظیفۀ حقیقی مردان آگاه جسور، با وجدان می پندارند و می افزایند که خلق های بی دفاع  کشور ما به «عیاران» وظیفه می سپارند تا از وطن محبوب مان دفاع نمایند.

از خروسان خراسان چومنی نیست چه سود

که گه صبح   خروشان   شدنم     نگذارند.

                                       «خاقانی»

نظریات و اند یشه های پیشروان عصر را که خوانده ام ازبحر قطرۀ در تفکرم  گنجیده است به اندازۀ ذهن و فهم خود بیان میدارم.

      حلقۀ «عیاران» این جا ها نیست؟

      1- حلقۀ « عیاران» محلی برای آ خوند ..و.....و.. زاده ها نیست. که مردمان ساده دل ووامانده وهردم شهیدان نزد آ نها بیایند هرگونه خیرات نذر وصدقۀ فراوان را با خود بیا ورند ازان محل برای خود از تیکه داران جنت درآ ینده بهشتی را برای خود بخرند.

        2- حلقۀ «عیاران» تنها آ تشکده نیست که شعلۀ همیشه فروزان ازان تصاعد نماید و آتش پرستان بگونۀ پروانه دور شمع به دعا و ثنا سرگرم شوند، قدسیت خودرا ثابت نمایند.

     بلکه حلقۀ است که درعمل:

گفتارنیک، پندارنیک و کردار نیک

 را سرمشق ادامۀ حیات بهتر انسانی به محا سبه میگیرند.

3- حلقۀ «عیاران» فرقۀ مذهبی و قومی نیست که مریدان خودرا به تعظیم خود فرا خوانند. علیه دیگران حکم  تکفیر صادرنماید.شیعه علیه سونی،سونی علیه شیعه پشتون ضد تا جک، تا جک ضد پشتون.

4- حلقۀ « عیاران» به اصطلاح« 7 ثورو 8 ثور،گروه طالبان، کنفرانس بن» دژشکستنا پذیر نیست که به اطراف آن دیوار بلند کشیده شده باشد. تنها کبوتران نامه رسان ، پیام آ وران و پیام برندگان آن باشد.

5- حلقۀ «عیاران» باغچه نیست که هر کس به بهانۀ « حق آ ب و گل» هر چیزی که دلش خواست دران با غچه  بکارد.

6- حلقۀ « عیاران» قطعۀ نظامی نیست. که فرد رهبری بلا مانع خودرا بردیگران اعمال نماید.

   7- حلقۀ «عیاران» گروهی ازمهاجرین استراحت طلب نیست. که ازدیار بیگانگان ازفا صله های دور،حوادث سیاسی و نظامی ، اقتصادی را به تعبیرو تفسیر بگیرد، قدمی را درمیدان عمل، به بیرون ازدروازه خانه رنجه نفرماید.

8- حلقۀ «عیاران» مرکز داد وستدمعاملات خرید و فروش نیست که افراد آن زیرعنوان « زحمت کشان» و« جهاد برحق» به بهانۀ روابط  حزبی درمعا ملات بزرگ سود مند سرگرم باشند ویا مرکزی باشد برای تأمین منافع گویا نخبگان.

9- حلقۀ «عیاران» قرارگاه سیاسی نیست که درآن مشتی از دروغ گویان، برای جماعتی که هنوزنمیدانند در کجا گرد آ مده اند، ازاصل خود بریده باشند، درباره مزایای سیستم نوین گلو با لیزم ، جهانی  پر حرفی نمایند ضرورت کنار آمدن خودرا در شرا یط موجود با گروه غارت گران و تجاران هیروئین ومواد مخدر مطرح نمایند.

10- حلقۀ «عیاران» مقدارعد دی نیست. که ثمرۀ کار خودرا به حساب سر شماری تقا ضا نمایند.

وقتی که گفته میشود حلقۀ «عیارا ن» این نیست، این نیست، این نیست پس خیر چه است؟.

   قبل برینکه راجع به حلقۀ «عیاران» پرداخته شود که چه است. ضروراست که به معنی «عیار» تماس گر فته شود که عیار چه معنی میدهد. گرچه جناب محترم دا کتر غلام حیدریقین درین باره  تحقیقات فراوانی انجام داده است مراجعه شود به صفحۀ اول سایت آ ریائی که

            عنوان آ ئین عیاری را درآ نجا می بینید.

          عیاردرلغت: کمربسته آ ماده به خدمت. نان آور، وطن دوست، وطن پرست. هنر دوست، معارف پرورودانش پرور، با استعداد، خلاق، هوشیار، زرنگ،بیدار، باهمت،دلاور، شجاع،باحوصله،با وجدان،با ناموس،مهمان نواز،قدردان وقدرشناس ، باحیا، رازدار، شکیبا،سپورت مین،شب گرد،کا که،خرابات،شیک پوش،انتقاد پذیر، حقیقت گوو حرف شنو، کم حرف بی آ زار وپرکار.

ضد(( ظا لم،رشوت خور، مفتخور و ده جان زن، دسیسه ساز، توطئه گر، شا ر لتان  وطن فروش، دروغ گو، غیبت گر، منافق، اوباش ور ذیل، دو پشته و دو رویه بی حیا بی نزاکت))

دراصطلاح:حلقۀ  «عیاران» برخلاف احزاب سیاسی تشکل گروه اجتماعی خود جوش بوده که ازجمع افراد با ایمان، خرد گرا، جسور، صادق بربنیاد توافقات روحی و احساس انسان دوستی ، گردهم جمع می آ یند. این جمع و جورشدن ها به اساس شناختها و قراردادها ی مطابق به معیارها وارزشها وکشش های دوجانبه وچندین جانبه  صورت میگیرد.

   یادداشت:بدا نید که دیریازود قضاوت عامۀ مردم وظایفی را برای حلقه «عیاران» پیش کش مینماید. از قبل این طور تو صیه مینماید که شما اول باید بدانید زمانی که درین حلقه گرد هم می آ یید مطالب ذیل را ازیاد نبرید.

حلقۀ عیاران بیان میدارندکه کشور عزیز مان به جبهه زار از گیاه های هرزه مبدل گشته است. زمین جبهه زار را باید که از ریشه بیل زد و قلبه کرد. اطرافش را، جرهای عمیق کند و بندهای ضد آ ب احداث نمود تا از نفوذ آ ب قبل از وقت جلو گیری شود. در آ فتاب سوزان ماه های جوزا، سرطان ، اسد قرارش داد . تااین گیاه هان ازریشه خشک شوند. و بعد تخم های بذری قابل استفاده و مواد مصرفی را کشت. و نهال های پر ثمر میو ه باب را غرص نمود.

ما باید که اول صاحب وطن خویش شویم . زمانیکه احساس کردیم ما کشور ا زاد داریم ، برای اداره کردن کشور رهبری را خود مان بدون ازینکه  کسی تا بعیت امریکا ئی دا شته باشد و گفته شود که (( احمد امریکائی افغا نی ا لا صل)) از داخل کشور خود کا ندیدی را برای احراز مقام رهبری معرفی باید نمود. و قو انینی را ترتیب و تنظیم نمود که ملیت های ساکن در افغا نستان خودرا در آ ن به حیث انسان کا مل مستحق بشناسد. آ نگاه برای آ باد کردن کشور هر با شنده این وطن حق دارد که دیدگاه های خود را بیان دارد حزب بسازد و برنامه و غیره (( اگر بیگانگان چیزکی را به قرض میدهند با خبر باشی که این طرف و آ نطرف  آدمه هم دستمالی میکنند)) اگرچپ باشد ویاراست میدانی یانه؟

 توره میگویم او.

چه بر من نفرت انگیز است که دنباله روی کنم و به همان اندازه نیز هد ایت کنم« نیچه»

 

هیأ ت محترم رهبری احزاب سیاسی را جستر شده ورا جسترنا شده!

احترامآ خدمت شما بعرض میرسانم اینکه: خوش میشوید یا خفه شرایط موجود افغا نستان به هیچ حزب نیازی ندارد. یگان یگان افراد از احزاب که زمانی درحا کمیت سیاسی وظایف مهمی عهده داربودند درحالت اپوزیسیون زمین  را به آ سمان بالا کردند ولی درزمان حاکمیت ما هیت خودرا به اثبا ت رساندند. آن ارزش را که قبل ازحاکمیت دا شتند به تقلیل آ وردند.

   مگردرشرایط موجود بخاطر پرکردن خلاهای گذشته خود نمیگویدکه من هم آورده شده ام « بعضآ ازین طفاله شده گان روسها همراه با آ ورده شدۀ امریکائی.» دررأس رهبری دولت موجود در یک نبرد همگانی قومی دست و پنجه نرم مینمایند.

       چپ باید که بخاطر انتخاب خود خجالت بکشد.

 درپناه«زبان، ملیت ، سمت، شمال،وجنوب» مصروف چنان سازماندهی بیرحمانه وخا ئنانه میباشندکه اخلاق ووجدان بشریت ازذکرچنین گونه روش خجالت میکشد.

که گویا گرگ سلام قچ رمه را علیک گرفته است.احزاب چپی که تو دراروپا بالایش حساب مینمائی، هزارها چپ افغا نی را مساوی به منافع مردم وکشورخود میخرند استفده میکنند کهنه میسازند و بعد در با طله دانی می اندازند. ماهمکاری چپ ماسکاو( روسیه) راعملآ به ضررکشورخود و مردم خود لمس کرده ا یم.

  همین اکنون  در بعضی ازکشورهای اروپائی دربرابرکمیت قابل ملا حظۀ کارمندان حزبی و دولتی دیروز برخورد کا ملآ غیر حقوقی و غیر انسانی را درپیش گرفته است کاری را که هتلر درمقابل یهود نکرده بود.

    بعضآ ازهمین پیشگا مان سیاسی دیروزما که مقامات بلند دولتی وحزبی ودپلو ما تیکی داشتند. درزدوبندهای معامله بابیگانگان میباشند.کاریکه درهردوره افغانستان را به ویرانه مبدل کرده است.

    مردم بیدفاع کشور بیان میدارند که: آنعده از فعا لان سیاسی که طی سه دهه گذ شته و یا بیشتر ازان خاستگاه خودرا توده ها بیان میکردند. بلی درآن زمان با توده هازبان مشترک داشتند. یک نوع لباس به تن داشتند یک نوع سخن میگفتند ودرتمامی مسایل خیروشربه زبان یکدیگر بلد بودند.

   کنون تودهها میگویند که ای روشنفکران وحلقات سیاسی دیروز(( چپ وراست)) که ما حمایه گرشما بودیم« از منتهی صداقت و انسانیت ما استفاده ها ی نا جائز نمودید» ما ندا نستیم که پشت سر این همه شعارها« هورا ،هورا و هورا» و« نعرۀ ، نعرۀ تکبیر و نعرۀ تکبیر» زیرکا سه نیم کا سۀ بود. وقت به وقت فرزند ان ما را بنام های ستمی، شعلۀ ، اخوانی ، خلقی، پرچمی (( کفر،مسلمان)) کشتید.

     خبرندا شتید که مسئو لیت کشور داری سخت تر است . نسبت به ویران گری و چپه کردن شما مارا رها کردید.

 دستان دراز بیگانگان را فشار دادید. ازما بریدید با بیگا نگان پیوستید.

مگرما بجای خود مان باقی مانده ایم. وضعیت زندگی ما نسبت به گذشته صد چندان خراب تر شده است. شما گروه های سیاسی که این جا و آ نجا طرح های وحدت خواهی میریزید و با هم در مذا کره می نشینید و بعد به پارچه ها تقسیم و متفرق میشوید. پس ثابت میسازد که تما م تلا ش تان بر این است که یک بار دیگر کدام مرجع باصلاحیت با این سوغات که درکجا وه با خود به همراه میبرید   شما را به حا کمیت برسا ند ( وسمه کردن موی سفید به رنگ سو سنی درحکم انجام گناه دو باره است)) ازتوده ها بیگانه شده اید. قابلیت نفوذ خودرا در میان مردم از دست داده اید.شماکنون دارای خا نواده های شده اید که و ابستگا نتان را بنام های بچۀ ، دختر، برادر و غیره غیره و غیره (( فلانی صاحب بی مدانی صاحب وانواع واقسام صاحبهای مستحق وغیرمستحق)) صدا میزنند.اینقدرشنیدن صاحب، صاحب، فراوان به آ درس کسا نیکه مستحق نیستند. آ دم وادار میشود که بگوید شنیدن بعضی ازین ا لقاب ونام وتخلص دل انسان را میساید اینگونه افرادرا پشۀ دوروبراسپ میگویند.

  افغا نستان به ا ین گونه افراد و اشخاص تصادفی و .......... نیازی ندارند ودیگر نمی خواهند سرنوشت خودرا بار دیگر بدست

نمک حرامان وطن فروش بسپارند.

روزی گذشت پا دشهی از گذر گهی

 فریاد شوق بر سر هرکوی وبام خاست

 پرسید زان میانه یکی کو دک یتیم

که این تا بناک چیست که برتاج پا دشاست

آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست

 پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست

 نزدیک رفت پیر زنی کوژ پشت و گفت

 این اشک دیدۀ من و خون دل شماست

 ما را به رخت و چوب شبانی فریفته اند

 این گرگ سالهاست که با گله آ شناست

 آن پا رسا که ده خرد وملک رهزن است

 آن پا دشاه که مال رعیت خورد گداست

 بر قطرۀ سرشک یتیمان نظاره کن

 تا بنگری  که روشنی گو هر از کجاست

 «پروین» به کجروان سخن از راستی چه سود

 کوآ نچنان کسی که نرنجد زحرف راست

 

    مردم افغا نستان تنها وتنها به نیرووقوت« نه سیاسی» بلکه به گروه اجتماعی   « عیاران»  نیازدارد که کشورمارا ازچنگ اشغال گران نجات دهد.«عیاران» که درهردوره پوزدشمن را به خا ک ما لیده است. بیرق آ زادی را بلند نگه داشته اند.

 کنون زمان آ ن رسیده است حقیقت باید واضح وروشن گفته شود باید به صدای مردم گوش فرا دهید مردم میگویند.

تکرار احسن است.                                                      شمااحزاب سیاسی(( چپ وراست)) زیرعنوان زحمتکشان حزب ساختید.             حزب را به هدف نوسازی وبهترسازی جامعه سا ختید. برنامه واساسنامه را مطابق به معیارهای ملی و بین ا لمللی سا ختید. مگر خلاف اصول وموازین و مقررات سازمانی و تشکیلاتی ازدوستان رفقا ی خود برای خود دشمنان فراوان را ایجاد کردید.برای پایه یابی ارمان خود. مبارزه نمودید. به عوض پایه گذاری بخاطر تحقق ارمان انسانی نا کام ماندید خلاصۀ کلام با الآخره ضعیف آمدید. بیگانگان درلباس دوست آمد ند. ذلیت وا ختیارتان را گرفتند. خلاف معیارهای پذیرفتۀ جامعه برای شما دساتیرصادر مینمودند. مسایل تغیری و تبدیلی همه و همه بدست بیگانگان بود. همه کارکردها و فعا لیتهای تان را ازدست تان گرفتند.توده ها را علیه تان دشمن تیارکردند.شما را به مانند توته های یخ شکسته درمقابل آ فتاب سوزان تنها ماندند ورفتند.

شما به مانند گل عشق پیچان« نیلوفر» درآ غوش تنۀ  درخت سر سبزشدید در مرگ درخت شما هم خشک شدید و مردید  یعنی که ازلحاظ سیاسی درمیان مردم بی تکیه نبودید  مگر کنون بی تکیه شدید.

    شما احزاب سیاسی « راست وچپ» احزاب اسلامی ما با غبانا و دهاقین ومردم  مسلمان قریه وفقیر نشین کشوربودیم چه نوع کمکهای نبود که درزمان به اصطلاح جهاد برای شما نکرده ایم، دروقت به اصطلاح جهاد، مقاومت چه نوع خدمتی بود که برای شما نکردیم حاصل زمین باغ و بتۀ ما فدای سر شما بود ، بعد ازپیروزی جهاد و رسیدن به حاکمیت سیاسی، حاصل همه مهربانی ما توده های بی دفاع این بوده که نصیب فقط و فقط (( بیسوادی محض، ناداری، غربت)) و به ظاهر(( کشوراسلامی سا خته شده)) اشغال امریکائیها وانگلیسها، پا کستانیها و ایرانیها ودوستان آنها شویم.

توده های مردم درجستجوی ناجی خود برخا سته اند. شعا رسرمیدهندمیگویند که  خانه ظا لم خراب اولاد ظالم درکرائی بریان شود. حرفی است که بارها درقریه و بازار،درکوچۀ و پس کوچه و قصبات و شهرها از د ست مظالم دهن به شکوه بازمینمایند.

   توده ها شعار میدهند: سرزمین آ بائی ما زادگاه و باشگاه ما میباشد. بروید  اشغال گران از کشور ما بیرون شوید.

  ما ازجنگ بیگانگان علیه بیگانگان درکشورما صدمه جبران نا پذیردیده ایم.

  بروید گلیم جنگ خودرا ازکشورما جمع نمائید.

      چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است.

     این ضرب ا لمثل توده ها ازعهد باستان آریان وحوزۀ خراسان است.

   مناظر دلخراش، شهرها دهات وقصبات کشور،گریه وزاری بیوه زنان واطفال یتیم و بی سرپرست،لشکرگداها درشهرها، موجودیت بی شمار معیوبین ومعلولین ناشی از جنگ های صادراتی وتحمیلی ...وازین قبیل مناظردلخراش دیگروغیره بیان گرآن است که گفته شد چیزی که عیان است چه حا جت به بیان است..

بلی توده ها برای خود حمایه گرمیخواهند که درمقابل مظالم ازآنها دفاع نمایند.

   زمانیکه فساد پیشگی ازحدمعمول پارا فراترمیگذارد، وبطرف فحشا،بی ناموسی، بی عفتی، پای اندازی، روسپی گری جرم وجنایت آشکاروحتی فا جعۀ انسانی گام را فراتر می گذارد. آ نگاه است که توده ها ی با ناموس وطن اعلان میدارند که کارد به استخوان رسیده است.وضعیت دارد که بطرف یک حرکت جسورانه ومتحورانه  برای دگر گونی وضع عمومی درحرکت آورده شود.(( قضاوت عامۀ مردم مسئولیت دگر گونی نظام آ غشته به فساد را دردستورکارخود قرارمیدهد فردویا افرادی را ماموربه انجام امورمیسازد )).

  ما انسان را دوست داریم، آزادی را برای انسان دوست داریم ، عشق به انسان دوستی راهی است برای دست یابی به عدالت وآ گاهی ازعدالت، برای انسان ایمان می بخشد  قوت و شیمۀ دل میدهد.

   آ زادی وآ گاهی دو کلمۀ معنی دار ریشه و تنۀ درخت میوۀ با ثمر انسانیت است    که از ذهن انسان تراوش مینماید.

 بیگانگان این دو اسم با مسما را از ماگرفته اند.

 کشورمارا ذریعه نوکران و دار ودسته نوکرانش اشغال کردند تا که آ زاد نباشیم. قلم و کاغذ را از دستان فرزندان برو مند و مستعد به انکشاف این نسل های با لنده را گرفتند. تا که آ گاه نباشند.

 آگاها نی که موجود بود ند آنها را ترورکردند و کشتند.

  این ها میدا نستند اگرعقابان بلند پرواز« عیاران» شا پر هایش کنده شود به پرواز آ مده نمی توا نند. اگرماهی های شناورازآب بیرون کشیده شوند. ازشنا با زمیمانند.  طبعآ اگر شنای موجود نباشد و پروازی موجود نباشد.

 نامی از آزادی وآ گاهی ، سرزبان ها نیست. همه را درحال دست درازی و دهن کجی درخوان بیگا نگان خواهی دید.

شخصی ازقریه به شهرآمده بودتاموادمصرفی خودراخریداری نماید فروشندۀ ازش پرسیدکه چای سیاه مینوشی یاچای سبز.

    خریدارگفت که رنگ هردویش ده گور.

گفت که زیاده سی سال پیوسته از نو شیدن این چای در پیالۀ سرخ ودرپیالۀ سبز

سودی برایم نرسید به جز از تکلیف قلبی چیز دیگری نصیب ما نشد.

    عکس ا لعمل دهاتی شریف و نجیب بیانگر ا ین مطلب بود که نه از شعار ((زحمت کشان)) دل خوش د اشت و نه از ((جهاد مقدس))

 میگوید که

" خاطربی آ رزو ازرنج یارآ سوده است"

"خارخشک از منت ابر بهار آ سوده است"

"گربه دست عشق نسپاری عنان اختیار "

"خاطرت از گریه بی اختیارآ سوده است"
 "هرزه گردان ازهوای نفس خودسرگشته اند"
 "گر نخیزد باد غوغا گر، غبار آ سوده است"

 "پای در دامن کشیدن فتنه از خود راندن است"
"
گرزمین را سیل گیرد کوهسار آ سوده"
 "کج نهادی پیشه کن تا وارهی از دست خلق"
 "غنچه را صد گونه آ سیب است خار آ سوده است"

"هرکه دارد شیوۀ نا مردی چون روز گار"
 "ازجفای مردمان درروزگار اسوده است"
 "تا بود اشک روان  از آ تش غم باک نیست"
 "برق اگر سوزد چمن را جویبار آ سوده است"

 "شب سر آمد یکدم آخر دیده برهم نه رهی"
"
صبحگاهان اختر شب زنده دارآ سوده است"

مطلب با لا اشاره به پائین میدهد که

 سیه نیم من

 سفید نیم من

ساده ام سا ده

آ بم آ بم من

میچکم

 از دیده

چکان چکان، چکان

 از سوز دل

قطره قره،قره

از چشم یتیم

می لولم بر لوح رخسار

 مینویسم به رنگ آ بی

جمله به جمله شعار

 شعار آ زادی را

 و آ گاهی را

 بیا ن مینمایم

 پروازعقاب های

 شیر دروازه و آسما ئی را

  میگویم که درسرنپرو رانید

 راه و رسم رسیدن

« گدائی به  پا دشاهی را»

         ای مردان« تنها رنگ شده» ای دزمریانو بچو سره را تول شی شما  بیرون آئید از کوچه وپس کوچه ، برآ ئید ازمیان دره ها وکوهها، را کوژشی د پاڅی پاڅی، غرونو، بیرون آ ئید ازمیان احزاب، این احزاب تجارتی دست پروردگان بیگا نگان« چپ وراست»

 چه ننی ورځ دتاسو ورځ ده د څلورم ځل د پاره دعمل په دگرکی  د تاریخ څلورم اتل شی.

 

 


بالا
 
بازگشت